پنجشنبه 6 آذر 1382

چرا استبداد با نسل جديد غير ممكن است؟ حسين خداداد

به نام خدا

متاسفانه بايد اعتراف كرد كه استبداد ديني حاكم گشته است. زيرا سنت و اجماع جاي عقل و عرف را در مسائل ديني گرفته است. اگر در مسائل ديني با مشكلات و تبعيض روبرو هستيم براي اين است كه عرف زمان را ناديده گرفته ايم و عقل گذشتگان را بر عقل امروز حاكم كرده ايم . عرف جامعه و عقل امروزي حق دخالت در احكام اسلامي ديگر ندارند. هنگامي كه عقل حذف گشت بايد تقليد كوركورانه صورت بگيرد.

ستونهاي استبداد ديني تحجرو قدرت مطلق است. و ترجمه استبداد ديني يعني تفكر و انديشه شخص حاكم ، بر تمام امور ديني تحكم مي كند. هر استبداد گري يك نوع سخن دارد و آن اين است كه : حكومت يعني من. و هنگامي كه مي گويد مخالفان حكومت منظورشان مخالفان شخص خود است. پايداري حكومت و استحكام آنرا فقط در وجود نازنين خود مي داند. وقتي مي گويد از ارزشها دفاع كنيد يعني از قدرت مطلق من دفاع كنيد. افرادي كه استبداد ديني را مي خواهند، هميشه نام يك شخص حاكم را بر زبان دارند. يعني حكومت را مردم نمي دانند بلكه شخص حاكم، حكومت قرار مي گيرد. افرادي كه از روز اول تا آخر نداي رفراندم را مي دهند استبدادگر نيستند ولي افرادي كه مخالف رفراندم هستند استبدادگر هستند. چهره اي خشن خود را با نام دين آرايش مي دهند و اين تفكر بوجود مي آيد كه دين خشونت و اجبار است. سعي مي شود كه اين تلاشها و روشها را خنثي كرد و اسلام آزاد عقلي و عرفي را بيان كرد ولي قوه قضاييه اين تلاشها را غير قانوني مي خواند. استفاده از دين و قانون را فقط براي بهره گيري از تحكيم قدرت گروه خوداجازه مي دهند. هنگامي كه در حكومت اسلامي استبداد ديني بروز كند ديده مي شود كه حتي نمايندگان مردم، دشمن خوانده مي شوند. نامه نمايندگان را ترس از دشمن تفسير مي كنند و هميشه مي گويند از دشمن پول مي گيرند.

مردم نيز در اين حركت بي سهم نيستند. اگر برداشتهاي مختلف صاحب نظران ديني و افرادي مانند دكتر شريعتي را رها نمي كردند لزومي به برگشت نبود. امروز تفكر صاحب نظران ديني بيشتر از هر زمان مورد توجه قرار مي گيرد.علت آن بروز استبداد ديني است. بايد حكم اعدام دكتر شريعتي داده بشود تا مردم بيدار بشوند. تنها شخصي كه مي تواند به فرياد جامعه برسد تفكر دكتر آقاجري ها است. سخنان اساتيد گرامي جناب آقايان محسن كديور و احمد قابل نشانه اين است كه قدرت استبداد را نبايد پاي دين نهاد و همين باعث اختلاف گشته است.

ما جامعه بوديم كه با نگاه به اسلام دكتر شريعتي ، لبيك به روحانيت گفتيم و خود دچار برقراري استبداد گشتيم. شرايط جامعه و فوت آيت الله خميني باعث شد كه الگوي استبداد را بپذيريم. قدرت استبداد را خود بوجود آورديم و تا نگرش به حكومت تغيير نكند دنبال استبداد ديگري مي رويم. آيا شعار مرگ بر ضد ولايت فقيه نشانه درخواست استبداد نيست؟ ما سازندگان ديكتاتوري و استبداد هستيم. ما دوست داريم روش دين را تغيير جهت بدهيم تا اجبار در آن بوجود آيد. همانطور كه تخلفات اتومبيل را مي خواهيم مجازات كنيم ، مي خواهيم با شخصي كه نماز نمي خواند نيز برخورد كنيم. عكس اين مسئله اين است كه زمان شاه سعي مي شد با قانون شكستن عليه ظلم شاهنشاهي ايستادگي كرد و در زمان جمهوري اسلامي سعي مي شود با شكستن احكام ديني با ظلم جمهوري اسلامي برخورد كرد. بد حجابي يك نوع مبارزه با ظلم آقايان است. يك نوع مبارزه با خشونت و اجبار است. نبايد مردم را به اين روش مجبور كرد.

هر پيامبر و هر امام با در نظرگرفتن زمان و مردم زمان خود، مردم را به تفكر دعوت مي كردند و مي خواستند اين عقل آدمي زاد بتواند آزاد تصميم بگيرد و از كليشه ها رهايي پيدا كند. اين تشويش در افكار و سخنان نو بيان كردن، براي بيداري جامعه صورت مي گرفت. 12 امام معصوم هر كدام روش ديگري داشت گر چه هدف ها يكي بود. اگر امام معصوم نيز امروز با اين استبداد روبرو مي شد باز روش جديدي اتخاذ مي كرد. مشكلترين كار پيامبران و امامان اين بود كه دين در خدمت قدرت را دوبار به دين در خدمت مردم برگردانند. تفكر اينان اين است كه اگر خداوند در نزد آن درخت بهشتي دوتا سرباز قرار مي داد، حضرت آدم و حوا از آن ميوه استفاده نمي كردند.

بايد اعتراف كرد كه اعتقادات استبداد ديني در كشور ما ساليان زيادي ريشه گرفته بوده است و تولد ولايت فقيه از اين اعتقادات بوجود آمده است. براي رهايي از ظلم پادشاهي به روش سلطان ديني رو كرديم. مي توان گفت كه اكثريت افراد مذهبي فقط استبداد ديني را روش اسلامي مي دانستند و امروز نسل جديدي آمده است كه اين اسلامي كه با آن بزرگ شديم را تغيير بدهد. و اسلام منهاي استبداد مي خواهد. اسلامي مي خواهند كه حقوق زنان و حقوق بشر را پاسخ گو باشد. حال متوجه شديم كه اسلام ديگري نيز هميشه بوده است ولي برايمان نا آشنا بوده است. اگر ريشه استبداد ديني را در تاريخ ايران بگرديم، متوجه مي شويم كه اين پديده جديدي نبوده است و دائما بر ما سايه افكنده بوده است ولي ما آنرا نمي ديديم.

حال كه اين استبداد مانند خورشيد مي درخشد نمي توانيم آنرا از دين جدا كنيم زيرا بناي اعتقادي ما با آن يكي شده است.
مساوات حقوقي مرد و زن برايمان مشكل است. حذف اجبار و زور برايمان مشكل است و فكر مي كنيم با حذف آن تمام دين حذف مي گردد. حجاب اختياري، براي كهن سالان تفكر ديني، قابل تصور نيست.هر سخني را، دشمن دين تفسير مي كنند. زيرا برايمان جديد است. و واقعا تا بحال نشنيده ايم و نخوانده ايم كه در دين ازادي وجود دارد. وقتي شخصي بپرسد چرا هيچ آيت الله اي سخني راجع به حجاب اختياري نمي زند، چرا حق طلاق را به زنان نمي دهند و چرا برده داري را محكوم نمي كنند. براي اين است كه اسلام را با عرف زمان و عقل نمي دانند.

فاشيست متحجر شايد نام خوبي نباشد ولي در عمل مي بينيم كه استبداد همراه تحجر و خودي و غير خودي است.يا از ما
هستي و يا دشمن .اين نوع سخنان فاشيستي است.

ما امروز فاشيست استبداد ديني را تجربه مي كنيم و بايد پاي اين تجربه ابرو و حيثيت بسيار بپردازيم. بايد زندان بشويم و دادگاه برويم و كتك بخوريم تا لمس كنيم معناي اين روش چيست. زماني در همه خانواده ها شخصي يا جبهه رفته بود و يا شهيدي داده بودند. و امروز تمام خانواده هاي ايران به نوعي زير فشار نيروي حكومت قرار گرفته اند.هيچ خانواده ايي نيست كه زير فشار ظلم قرار نگرفته باشد و اين از افتخارات نظام نيست. همه شخصي را در خانواده يا دوستان دارند كه با نيروي نظامي درگير شده باشد.از اول انقلاب تا كنون كدام خانواده هيچ برخوردي با نيروي انتظامي نداشته اند؟ يا با كلام و شعار و يا با اعمال فيزيكي روبرو شدند. چه در مدرسه، چه در دانشگاه، چه در محل كار و چه در خيابان. حتي سياستمداران نيز اگر اطاعت نكنند و سخني ديگري بزنند مورد حمله لفظي يا فيزيكي قرار مي گيرند.

اگر حاكم مي گويد هنوز وقت كافي نداشته است كه اسلام را پياده كند بايد پرسيد پس وقت كافي داشته است كه در برابر ظلم سكوت كند؟ پس اگر نمي توانيم جلو برويم پس چرا بايد معكوس حركت كنيم؟ به ما مي گويند يا استبداد ديني را انتخاب كنيم و ذوب ولايت بشويم و يا سكولاريسم را انتخاب كنيم. اين دو روش هيچ كدام هدف انقلاب 1357 نبود و نيست. بگذاريد راه سوم را برويم و ما را در اين دو راه منفور هدايت نكنيد. اينها معناي اسلام را نمي فهمند در حالي كه نسل جديد معناي واقعي را درك مي كند.

18 سال برنامه اتمي در كشور جاري بوده است بدون مشورت با مردم. نه با اتم و نه با نيروي نظامي نمي توان هيچ نبردي را پيروز شد بلكه نيروي مردمي است كه باعث پيروزي مي گردد. حال اگرشخصي سئوال كند كه چرا مردم را در اطلاعات كشور دخالت نمي دهيد و چرا دروغ مي گوييد باعث برخورد و فرياد مي شود. ايا اين عين عدالت علوي است؟

در نتيجه بايد گفت كه تعليمات استبداد ديني را بايد پايان بدهيم. نسل قديم جز استبداد چيزي ديگر از دين ياد نگرفته است. پس بگذاريم نگرش نسل جوان شنيده بشود و بگذاريم دين منهاي استبداد را ياد بگيريم.

حسين خداداد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

مقالات | بازديد 598 | نظر 5 | دنبالک 0 | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالاي صفحه 
دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/1685

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'چرا استبداد با نسل جديد غير ممكن است؟ حسين خداداد' لينک داده اند.
نظرات
[مجيد حبانى - November 29, 2003 09:36 PM]

با عرض سلام خدمت خوانندگان محترم
بنده بدون توجه باينكه نطرات ارائه شده از طرف جناب
آقاى حسين خداد از نطر بنده صحيح هست يا نيست خدمت آن
آقايان كه تا كنون اطهار نطر كرده اند بايد عرض كنم
كه اى مناديان به حكومت دمكراتيك در ايران آيا اينست
دموكراسى شما فقط حكومت مورد نظر شما بايد حاكم شود حتى
اگر اكثريت ملت نخواهند. شما چگونه و بر اساس كدام رفراندم كه از ملت ايران گرفته ايد ميفرمائيد كه دين نبايد نقشى در حكومت داشته باشد.آيا اين فرمايش شما با فرمايشات كسانيكه الان قرائت ديكتاتور مآبانه از اسلام دارند و به نظرات ملت توجه نميكنند تشابه ندارد. خوب دقت كنيد كشورهائيكه اكنون خود را پرجمدار
دموكراسى ميدانند مانند آمريكا و اسرائيل آيا خود و بخصوص مسئولين رده هاى بالاى اين حكومتها حكومت هاى خودرا حكومت هاى دينى نميدانند و بنام دين جنگها و خرابيها را ببار نمى آورند.آقايان محترم كه مدعى حكومت دمكراتيك هستيد كسى كه نظرات شمارا در مورد تحليلهاى علمى و دلسوزانه و بدون توقع مال يا مقامايشان كه حتما با اسم مستعار مينويسند نخواهد گفت كه دم خرزس را باور كنم يا قسم حضرت عباس شما. حبانى

[nima - November 27, 2003 11:26 PM]

shoma khahane in hastid ke dar hukumate ayande din be gunei lahaz shavad
!in qeyre momken ast
man be din alaqe daram vali mesle besiyari digar az iraniha BAVAR daram ke hukumat bayad demokratik va QEYRE-DINI bashad
movaffaq bashid

[mehran - November 27, 2003 10:37 PM]

من با نظر آقای mazdak کاملا موافقم.
دوره دین سالاری در ایران به هر شکل ممکن گذشته است. اما در یک جامعه دموکراتیک همه باید بتوانند حرف خود را بزنند و ما جوانان ایرانی مسئول ایجاد چنین شرایطی هستیم.آن کسی که باید حکومت را پاسخگو کند ما هستیم.ما مردم با نظارت خود از طریق نهادهای دموکراتیک باید هر خلاف حکومت را ببینیم و بدون هر چشم پوشی آنرا بیان کنیم و خطاکار را از طریق سیستم قضایی عادل در کشور دموکراتیک خود مجازات کنیم.

[aria - November 27, 2003 05:45 PM]

aghaye KHODADAD
harfhaie ke mizani tarikhe masrafash gozashte. to khodet az kasani hasti ke be in mamlekat khianat kardi. albate age vaghean paye harfhayat hasti in gooy va in meydan, ghadam bardar ma ham hemayatat mikonim, har chan ke omre tarikhie MAZHAB tamam shode

[mazdack - November 27, 2003 04:22 PM]

عجب زیرکی جناب خدادادی!تادیروز بادمجون دور قابچی امام امت بودی و زیر علمش سینه میزدی امروز دم از اجتهاد در دین.دوست گرامی اسلام برای ابد مرد و از سرزمین ما رخت خواهد بست اما در حکومت دمکراتیک شماها نیز آزاد خواهید بود تاحرفتان را بزنید.دوست عزیز خجالت نکش ضربه ای را که شریعتی ها به نسل جوان آنروز زدند غیره قابل جبران است.من معتقدهستم که اگر شریعتی زنده بود الان خود برای یک جامعه سکولار و جدائی مذهب از سیاست داد سخن میداد و تو و آقاجاری نیز چنین کنید گر سیه روئی را همچون خمینی رفسنجانی خامنه ای ... نمی طلبید.
ترقی و اسلام از هم جداست
میان تباهی و دین رشته هاست.

شما هم نظرتان را بنويسيد


















Copyright: gooya.com 2016