جمعه 26 دي 1382

جناب آقاي نصيبي! مردم از هر روشي براي مبارزه استفاده خواهند کرد! ف.م.سخن

جناب آقاي نصيبي
مقاله تان را در پاسخ به اطلاعيهء روزنامه نگاران خواندم. مقاله اي را که پيشتر در پاسخ به "بزرگ بانوي صلح" تان نوشته بودم، برخي به نوعي بحث جدلي تعبير کرده بودند و خود حضرتعالي آن را شايستهء پاسخگوئي ندانسته بوديد. اينبار سعي مي کنم استدلالي تر به نوشتهء شما پاسخ گويم و از شما و ياران تان بخواهم که کمي منصفانه تر با مسائل و افراد برخورد کنيد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

من شخصا حضور مردم در انتخابات را صحيح نمي دانم و به مانند اکثريت مردمي که در ايران زندگي مي کنند منتظر معجزه اي از امامزادهء مجلس هفتم نيستم. بعد از جريانات اخير و تحصن نمايندگان رد صلاحيت شده در مجلس هم، معتقد به حمايت بي قيد وشرط از آنها نبوده ام و در نوشته هاي خود از مسئولان خواسته ام که اگر حقيقتا در پي اعادهء حق ملت هستند، يا تا آخر راه بروند يا دسته جمعي از مقام خود استعفا کنند. حمايت شش نويسنده از تحصن را هم - که مي دانم بي قيد و شرط نيست اما در آن نوشتهء مختصر به اين قيد و شرط ها اشاره نکرده اند -، به صورت دربست و تمام و کمال نمي پذيرم و معتقدم که بايد خط و مرزها دقيقا مشخص شود و هر حمايتي از حرکت نمايندگان متحصن، موکول به واکنش عملي آنها در جهت کسب حقوق مردم گردد.

اما جنابعالي به روال معمول با زدن تهمت و افترا، به مقابله با اطلاعيهء روزنامه نگاران برخاسته ايد و نويسندگان آن را به انواع و اقسام وابستگي ها متهم کرده ايد. شما از اتحاد جمهوريخواهان گرفته تا خانم فرناز قاضي زاده را به زير تيغ تيز قلمتان کشيده ايد و از روي نفرت و انزجار، هر چه را که به ذهنتان آمده است بر زبان رانده ايد. اينکه خانم قاضي زاده به خاطر "جور شدن جنس و تيپ اروپائي" شان به اين جمع اضافه شده اند را بايد به عنوان کشفي بزرگ که تنها شخص شما مي توانست به آن نائل آيد، به صورت تيتر اول منتشر کنند تا مردم از چنين استدلال محکمي بهره ها بگيرند و مستفيض شوند. حال اين خانم اگر زماني که شما در زاربروکن نشسته بوديد، در نشرياتي که لابد شما هم به تبعيت از حسين شريعتمداري آنها را زنجيره اي مي ناميد فعاليت مي کرد و در مسئوليت هاي مختلف سعي در آگاهي مردم داشت براي تان لابد مهم نخواهد بود.

آقاي نصيبي
مردم ما مدت هاست ياد گرفته اند از انواع و اقسام وسائل براي رسيدن به هدفشان استفاده کنند. اگر در گذشته، ما به در ِ بسته اي بر مي خورديم، فکر مي کرديم بايد فقط همان در را باز کنيم و به داخل برويم. براي باز کردن در هم، در تاريکي شب بر سر پاسبان مفلوکي مي کوبيديم و او را خلع سلاح مي کرديم و در را به مسلسل مي بستيم. اما مردم ما و جوانان ايراني ديگر اين روش ها را قبول ندارند. اگر در بسته باشد، به سراغ پنجره مي روند؛ پنجره بسته باشد، به سراغ شکاف ديگري مي گردند که از آن وارد شوند. مردم ما شعار نمي دهند؛ عمل مي کنند. عمل آنها متاسفانه تحت رهبري خاصي نيست که اگر اين عمل جهت دار بود و مردم به حرف گروه ها و شخصيت هاي سياسي گوش مي دادند، شايد مسائل زودتر به نتيجه مي رسيد. شرط اول ِ اين حرف شنوي هم البته منطقي بودن حرف است که متاسفانه خيلي کم از دهان اپوزيسيون چنين حرف هائي را مي شنويم.

من هم مانند شما معتقد هستم که مردم ديگر" توصيه و سفارش و فرمان نمي پذيرند" و نسبت به تمام اجزاء حکومت به حد افراط بدبين شده اند اما نمي پذيرم که "بدون پرداخت کوچکترين هزينه"، مقدمات سقوط اين حکومت پوشالي را با در خانه ماندن فراهم مي کنند. با درخانه ماندن ِ مردم، حکومت پوشالي آقايان سرنگون نمي شود؛ با تلاش هماهنگ و جهت دار است که پايه هاي سست اين نظام فرو مي ريزد و منهدم مي گردد.

براي لرزاندن اين پايه ها، بايد از هر وسيله و امکاني استفاده کرد. اگر نمايندگان مي خواهند به مردم بپيوندند و عليه خامنه اي و شوراي نگهبان قد علم کنند قدم شان مبارک! ما هم تا جائي که پيش بروند از ايشان حمايت مي کنيم و در جائي که متوقف شوند حمايتمان را قطع مي کنيم. اين کار باعث طول عمر ِ نظام نمي شود؛ اين کار باعث مطرح شدن وضعيت وخيم نظام در سطح جامعه و حتي جهان مي شود و انگيزه هاي مردمي و جهاني را براي تغيير نظام قوي تر مي کند.

شما در نوشته تان اتهامات سنگيني به برجسته ترين نويسندگان و روزنامه نگاران ما وارد کرديد. بخش بزرگي از جامعه فرهنگي، اين اتهامات را از شما قبول نخواهد کرد. اين اتهامات شما پايه و اساس ندارد. زندان و رنجي که اين نويسندگان و هنرمندان در ايران و خارج متحمل شده اند، خارج از توانائي درک من و شماست.

شما اگر يک بار چشمتان به چشم هاي سعيد امامي مي افتاد و در طبقهء بالاي هتل استقلال مورد "ارشاد" قرار مي گرفتيد اين حرف ها را نمي زديد. شما اگر در سلول انفرادي تنگ و تاريک و بد بو، ماه ها با در و ديوار تنها مي مانديد اين حرف ها را نمي زديد. شما اگر در سالن هاي عمومي با انواع و اقسام خلافکاران و آدم هاي بي فرهنگ هم اتاق مي شديد و رنج تنهائي در ميان جمع را مي چشيديد اين حرف ها را نمي زديد. شما اگر در روزنامه اي کار مي کرديد که هر آن، خروج از در ِ آن، مي توانست باعث کشته شدن شما به وسيله گلوله اي که از تاريکي شليک مي شد شود اين حرف ها را نمي زديد.

ماموران فرودگاه در لحظهء خروج اين آقايان خواب نبوده اند؛ اتفاقا بيدار ِ بيدار بوده اند، و مي دانسته اند بيرون راندن اين افراد از کشوري که تک تک سلول هايشان به آن وابسته است، مساوي با مرگ و اعدام است. حکومت اسلامي، اين خانم ها و آقاياني را که شما اينطور بي محابا به آنها اتهام زده ايد به روش خود مجازات کرده است. مجازات بزرگ تر اما، واکنش اشخاصي مثل شماست که تحمل آن، از صد اعدام و شکنجه بدتر است. به عنوان يک ايراني از شما مي خواهم منطقي تر به دنياي اطراف خود نگاه کنيد و صداهاي ديگر را هم بشنويد.

[وب لاگ ف.م.سخن]

در همين زمينه:
- انگار يادمان رفت، جواب به اطلاعيه روز نامه نگاران، بصير نصيبی
- يک دست بي صداست، بيانيه شش روزنامه نگار در حمايت از تحصن مجلسيان.

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/3496

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'جناب آقاي نصيبي! مردم از هر روشي براي مبارزه استفاده خواهند کرد! ف.م.سخن' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016