جمعه 7 فروردين 1383

"لعنت آباد"یا "خاوران"؟ عفت ماهباز

efatmahbas@hotmail.com

در کوچ گریز از خود،
کوچه های خاطره
دل تنگ گذر می کنند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

غم غریبی، تلخ
در کوچه تنها
که فقط یکبار
گذار ما بود
مرا بدرقه می کند
چه تلخ است
عبور از کوچ خاطره

مطلب " بهار در لعنت آباد" فرزانه ر در ایران امروز* مرا سخت متاثر کرد. فرزانه مرا به نزد همه عزیزان و مادرانی برد که به رسم هر ساله ، آخرین جمعه سال در خاوران جمع می شوند و من آنجا بودم در جستجوی شانه ایی که غم درونم را تسلی بخشم .
از 22 سال(1360) پیش که "لعنت آباد" را گوری کردند برای دگر اندیشان لاییک و سکولار و بقول خودشان چاله دانی برای دفن حقایق ! بازیگری سرنوشت چنان بود که خاطره هایم با آنجا پیوند کسست ناپذیری یافتند. از همان آغاز همیشه برایم سخت و دشوار بود که بگویم "لعنت آباد" و مادران بعدها در سال 1367 آنجا را "بهشت خاوران" نام نهادند و من بازهم برایم تکرار آن دشوار می نمود. چون آن خاک غریب غم گرفته که بولدزرهای پاسداران شب بارها و بارها برای دفن حقایق آنجا را (در سال 1367 )زیر رو کرده بودند به تنها جایی که شباهت نداشت بهشت بودو من "خاوران" می خواندمش که یادآور طلوع خورشید بود و بخشی از تاریخ تلخ،سرزمینم.

22 سال پیش مادر فرزین و فرشید را شناختم .فرشیدش را در رژیم شاه کشتند و در "خاورانی" به خاک سپردند بی سنگ قبری و گاه نامی که شکسته می گشت و فرزین جوانش را در صبحگاهی در سال 1360بعد از بوسه ای بر چهره همسر نه ماهه باردارش، در مسیر خانه و کار، دستگیر و بی هیچ محاکمه ایی و یا محاکمه آنچنانی دز دو دقیقه برای همیشه به زیر خاک "خاوران" تبعید می کنند! و پویان در همان شب دستگیری پدر به دنبا می آید و امروز بی شک پویان 22 ساله، میخواهد بداند چرا؟
من مادر را در سال 1360چون همه زنان و مادرانی که گم شده ایی داشتند و پی جوی آن بودند.در دادستانی انقلاب دیدم و او تنها کسی در آن زمان بود که عزیزانش را قبلا در گور کرده بودند حتی شاید ماهی از مرگ فرزین نگذشته بود او برای جلوگیری از فاجعه برای مادران دیگر آمده بود. چهره استوار ومصمم، و کلام محکم و مستدل ،در خشم فرو خورده اش که به انرزی برای کشف حقیقت تبدیل شده بود مرا به رشک می انداخت و در دل آرزو می کردم که چون او استوار و مغرور سربلتد باشم در مقابل آنانکه تلاش می کردند دشمن ما باشند!
او نه فقط برای عزیزاش بلکه برای همه بود علیرغم درد بی شمارش از دیگرانی دفاع میکرد که نیازمند دفاغ یند و در ایران ما بی شمار بودند و باز هم آرزو می کردم در سنین او سربلند از عقیده و از حقیقت دفاع کنم .آن مهربان مادر بارها وبارها در غم درد مهرش را نثار کسانی چون ما کرد و همیشه یاوری شد برای فرزانه و من وماهاییکه یکی بعد از دیگری عزیز و یا عزیزانی را از دست دادیم . هیچگاه اورا ندیدم برخلاف سنت و رسم غلط سرزمینمان پشت سر عروسش بد گوید! جز درک درد عمیق او و همراهی وهمدمی برای ادامه زندگی در پیش رویش و بی شک او الگوی مادری است که آگانه در ستیز با جهل و ناآگاهی سرزمینمان.کارهایش فراموش نشدنی و در خور ارج و تقدیر است
.امروز فرزانه مرا برد به خاوران نزد همه عزیزانیکه تو تنها به احترامشان می توانی بر خاکشان بوسه زنی و در آرزوی آن باشی که هیچگاه حقایق دفن پذیر نگردند. و من آنجا دوباره زنانی را دیدم که داغ را هنوز، داغ و آتشین بر سینه دارند چرا که به اجبار به سالیان گریه را در دل دفن کردند و همچنان پی گور فرزندانشان میگردند. وهمچنان این حق انسانی از آن ها دریغ می گردد که فرزندانشان را در زیر نامی با سنگی و نشانی داشته باشند.

مادرم
تلخ و پر درد است
گریه در این غربت
در صبحگاه آخرین جمعه سال
اولین روز بهار
دوباره آنجا دیدمت
در لباسی سپید
و سبزه و گلی در بغل
و سفره ایی
که مهرت را درون هفت سینش
چیده ایی
و برمن می خندی که دخترم
زندگی زیباست
و فردای خوشبختی در انتظار
مادرم
سخت است و تلخ
در کوچ گذر از خاطره ها،در تنهایی
مادرم
خورسید "خاوران
چندی است که در انتظار
گل های توست.
و بذری که در سبزه هفت سین محبت
کاشته ایی
مادرم بی شک
تو می دانی که
که فرزین و فرامرزت
چندی است
گل هایی گشته اند
که در جمعه آخر هر ماه
در دسانت به مهر بر خاک "خاوران" می افشانی اش
4فروردین 2004-03-23
عفت ماهباز
----------------------------------
3فروردین 83. ایران امروز*

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/5986

فهرست زير سايت هايي هستند که به '"لعنت آباد"یا "خاوران"؟ عفت ماهباز' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016