سه شنبه 8 ارديبهشت 1383

متن كامل سخنراني سعيد حجاريان: دموكراسي از كجا مي‌آيد؟ ايسنا

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس سياسي
به اعتقاد سعيد حجاريان مادامي كه جنبش دانشجويي شقه شقه باشد و بدون استراتژي به دنبال كارهاي بيهوده باشد، جز مشغول كردن اذهان، كار ديگري نمي‌تواند بكند و نمي‌توان آن را جزو جنبش دموكراسي به حساب آورد.
به گزارش خبرنگار سياسي ايسنا، سعيد حجاريان در جلسه‌ي امروز منطقه تهران جبهه مشاركت كه در محل دفتر مركزي اين حزب برگزار مي‌شد، پس از قرائت شدن متن سخنراني‌اش با عنوان “دموكراسي از كجا مي‌آيد؟” به سوالات جمع حاضر پاسخ گفت.
وي در پاسخ به سوال يكي از خبرنگاران كه علت بورژوازي بودن نوعي از دموكراسي را پرسيده بود،‌ گفت: در دوران فئوداليته از آن جا كه كشاورزان آنقدر توان نداشتند كه مازاد مصارف خود را انبار كرده و آن را به شهرها انتقال داده و بازار ملي را چرخش داده و حتي صادر كنند، زير نفوذ سرمايه‌داران قرار داشتند و سرمايه‌داران و سلاطين حاصل دسترنج آنان را به زور مي‌گرفتند. همين باعث شد كه در تبديل نظام فئودالي به نظام سرمايه‌داري ،جنبش دموكراسي خواهي ايجاد شود. البته بسياري از صاحب‌نظران معتقدند كه شكل‌گيري دموكراسي در ايران نمي‌توانسته به اين شيوه باشد، چرا كه نظام فئوداليته در ايران همچون اروپا شكل نگرفته بود. همچنانكه سرزمين‌هاي زراعي ايران چندان زياد نبود و هم اين كه نظام بورژوازي كه در اروپا تشكيل شد و به كسب بازارهاي شهري، ملي و بين‌المللي پرداخت، هرگز در ايران به وجود نيامد.
حجاريان ادامه داد: در حالي كه انگليس بورژوازي قوي‌اي داشت و به كشف قاره‌ي آمريكا رفت، برده گرفت و از اين طريق درآمدزايي كرد، بورژوازي در ايران بسيار ضعيف بوده و هست، همچنان كه بسياري از سرمايه‌داران داخلي علي‌رغم علاقه‌اي كه به كشورشان دارند، ولي به خاطر اين ضعف بورژوازي ترجيح مي‌دهند‌، در كشورهاي نظير تركيه و دبي سرمايه‌گذاري كنند، حال آن كه سرمايه‌گذاران خارجي سرمايه‌ي خود را در دراز مدت در ايران نگه نمي‌دارند، چون شرايط كشور را پايدار نمي‌دانند.
به اعتقاد وي، منشا دموكراسي در ايران از نوع شكل‌گيري طبقه‌ي متوسط جديدي در ايران بوده است، چون در جامعه‌ي ايران شهر‌نشيني، سطح سواد و سطح ارتباطات افزايش يافته، سن مردم ايران جوان‌گرا شده است. البته مشكل سازمان‌نا‌يافتگي اين جمعيت علت عدم تحقق كامل دموكراسي در ايران است.
حجاريان در پاسخ به سوالي كه در خصوص ظرفيت دموكراتيك قانون اساسي پرسيده بود، يادآور شد كه در مصاحبه‌ي مفصلي در ماهنامه‌ي «نامه» به اين سوال پاسخ گفته است.
عضو شوراي مركزي جبهه‌ي مشاركت در پاسخ به سوال ديگري كه ارتباط ميان دين و دموكراسي را جويا شده بود، گفت: بحث دموكراسي ديني بحث مفصلي است، ولي بايد ديد كه آيا دموكراسي ديني از سه منشائي كه من براي دموكراسي متصور شده‌ام، ايجاد مي‌شود يا نه، اگر ايجاد مي‌شود، پس دموكراسي ديني وجود دارد. همچنان كه توكويل دو قرن پيش كه به بررسي دموكراسي در آمريكا پرداخته بود و معتقد بود كه دين در دموكراسي آن كشور نقش قوي‌اي دارد، چرا كه احزاب آن دين‌دار بوده و دين در عرصه‌ي عمومي وجود داشت و حتي بسياري از مفاد قانون اساسي آمريكا از دين مسيحيت گرفته شده است. احزاب سوسيال مسيحي و دموكرات مسيحي نقش جدي‌يي در آن زمان داشتند و همگي به عنوان يك حزب قواعد بازي را رعايت مي‌كردند و مسيحي بودن را امتيازي براي خود نمي‌دانستند.
حجاريان با اشاره به اين كه حزب فضيلت تركيه يك حزب كم و بيش ديني است ادامه داد: اين حزب در يك رژيم لاييك فعاليت مي‌كند و در مجلس و شوراي شهر آن نيرو دارد، ولي به خاطر دين‌دار بودن در عرصه‌ي رقابت‌هاي سياسي براي خود ارجحيت و تمايزي نسبت به ديگر احزاب قايل نيست.
عضو شوراي مركزي جبهه‌ي مشاركت در پاسخ به سوال ديگري، دموكراسي خواهي در ايران در زمان مشروطه را نخبه‌گرا دانست كه در ابتدا تحت تاثير دولت فرانسه بود و بعد هم تحت تاثير بورژوازي قرار گرفت.
وي با اشاره به اين كه انقلاب مشروطه با دستور شاه در خصوص به فلك بستن چند تاجر قند آغاز شده بود، منشا دموكراسي خواهي در زمان مشروطه را بورژوازي دانست ولي به تدريج به ميان اقشار جامعه راه يافت، هم‌چنان كه باقرخان و ستارخان را دنباله‌رو خود كرد. پس ماهيت دموكراسي مشروطيت ليبرال بود ولي به علت بي‌دغدغه‌گي بورژوازي، به نتيجه نرسيد.
حجاريان با بيان اين كه انقلاب اسلامي ايران از مشخصه‌ي مشاركت مردم را كه از جمله مولفه‌هاي دموكراسي است، برخوردار بوده است، ابراز عقيده كرد: از آن جا كه مولفه‌ي رقابت در انقلاب اسلامي و تا مدت‌ها پس از آن وجود نداشت، دموكراسي محقق نشد. هم‌چنان كه هاشمي رفسنجاني رقباي چشم‌گيري در عرصه‌ي رقابت رياست جمهوري نداشت و تنها در دوم خرداد بود كه رقابت به شكل جدي ايجاد شد. ولي به طور كلي علي‌رغم آن كه عنصر مشاركت مردم در جامعه‌ي ايران چه در انقلاب، چه در جنگ، چه در سازندگي و چه در انتخابات بالا بوده است، عنصر رقابت در ايران همواره از سطح پاييني برخوردار بوده است.
وي با تاكيد بر اين كه براي تحقق دموكراسي بايد فرهنگ آن ايجاد شود و جامعه به تمرين دموكراسي بپردازد، بر لزوم بازتوليد دموكراسي پافشاري كرد.
حجاريان با بيان اين كه دموكراسي در شوره‌زار نمي‌رويد، گفت: شوره‌زار همان زمينه‌ي استبداد در جوامع است. در جوامعي كه در خانواده‌هاي آن پدرسالاري حاكم است، دموكراسي محقق نخواهد شد، چون همه براي خود شاه‌هاي كوچك هستند. به قول مردم كوچه و بازار، خلايق هرچه لايق. يعني ما تا خودمان در خانواده، محيط كار و جامعه به تمرين دموكراسي نپردازيم، دموكراسي محقق نخواهد شد.
وي با اشاره به اين كه تحقق دموكراسي مسير بسيار طولاني‌اي دارد، خاطرنشان كرد: تحقق سريع دموكراسي در آلمان مديون متفقين است كه ديكتاتوري هيتلر را به يكباره سرنگون كردند. از اين رو رفع فشارهاي اقتصادي و نظامي در سرعت بخشيدن به روند دموكراسي موثر است.
حجاريان با تاكيد بر اين كه مردم ايران، مردمي رشيد هستند، كه انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامي را در تاريخ ايران به ثبت رسانده و جنبش دوم خرداد را آفريده‌اند، نتيجه‌گيري كرد كه براي تحقق دموكراسي در ايران نياز به ضرب و زور نيست.
وي با اشاره به تفاوت‌هاي ملت ايران با مردم افغانستان و عراق متذكر شد: نمي‌توان نسخه‌ي واحدي براي ايجاد دموكراسي در خاورميانه پيچيد همچنان كه نمي‌توان در ايران لويي جرگه درست كرد، چرا كه ما سال‌ها پيش اين مرحله را پشت سر گذاشتيم و ملت ما از پشتوانه‌ي عظيمي برخوردارند.
اين كارشناس علومي سياسي، دموكراسي در كشورهايي نظير مالزي، بنگلادش، پاكستان و سنگاپور كه سال‌ها مستعمره‌ي انگليس بوده‌اند را مديون آن دانست كه انگليس سازمان اداري آن كشورها را تنظيم كرده بود و سبك حكومت آن‌ها به شكل پارلمانتاريستي بود.
وي افزود: از آن جا كه انگليسي‌ها قصد داشتند در آن كشورها بمانند، سبك زندگي و حكومت را به آن‌ها آموختند. اگرچه درآمد سرانه‌ي بنگلادش و هند بسيار پايين است و آن‌ها از لحاظ اقتصادي عقب مانده‌اند،‌ ولي از لحاظ دموكراسي بسيار پيشرفته هستند.
عضو شوراي مركزي جبهه‌ي مشاركت در پاسخ به سوال ديگري كه ايران را كشوري ناموزون خوانده بود و جوياي چگونگي تحقق دموكراسي در اين گونه كشورها شده بود، گفت: بايد اول ثابت كرد كشور ايران كشور ناموزوني است. ولي به نظر من ناموزوني در ايران به حدي نيست كه نيازمند دولت اقتدارگرا باشيم، چرا كه چنين دولت‌هايي به درد جوامع كثيرالملت مي‌خورند. اين در حالي است كه كشور مالزي به واقع كشور ناموزوني بود، چرا كه 40 درصد جمعيت مالزي را چيني‌هاي مهاجر تشكيل مي‌دادند و 60 درصد باقي مانده‌ي جمعيت مالزي از لحاظ نژاد و دين با اين 40 درصد متفاوت بودند و جنگ طولاني‌يي ميان آن‌ها ايجاد شد كه در نتيجه‌ي آن تقسيم كاري صورت گرفت كه چين به دنبال امور اقتصادي باشند و مسايل سياسي و دولت در دست مالزيايي‌ها باشد.
اين كارشناس امور سياسي در ادامه جامعه‌ي پاكستان را نيز جامعه‌ي ناموزوني خواند چرا كه پشت رژيم دموكراتيك بي‌نظير بوتو، كلوپ ژنرال‌هاي جنگي وجود داشت كه منتظر بودند به بهانه‌يي كودتا كنند و حكومت را از بي‌نظير بوتو پس بگيرند،‌از اين رو بعضي از كشورهايي كه ظاهرا دموكراسي دارند، در پس آن‌ها دولتي اقتدارگرا قرار گرفته است.
حجاريان در پاسخ به سوال ديگري در تعريف شبه دموكراسي گفت:‌ اولين بار دكتر بشيريه اين اصطلاح را به كار برد و منظورش اين بود كه پشت نقابي از دموكراسي، اقتدارگرايي قرار گرفته باشد. همچنان كه در پاكستان اين چنين بود و علي‌رغم سازوكارهاي ظاهري دموكراسي نظير احزاب،‌ پارلمان و نهادهاي مدني، تمامي آن‌ها را مي‌شد يك شبه برچيد.
به اعتقاد وي تانك استتار شده با نهادهاي دموكراتيك،‌ همان شبه دموكراسي است.
حجاريان در پاسخ به سوال خبرنگار ايسنا كه نقش جنبش دانشجويي را در ايجاد دموكراسي در ايران و تداوم آن جويا شده بود،‌ گفت بايد ديد كه جنبش دانشجويي از طريق كدام‌يك از منشا‌هاي دموكراسي وارد عرصه شده است. دانشجويان نه بورژوازي هستند و نه كشورهاي خارجي كه حامل دموكراسي باشند، بلكه همان طبقه‌ي متوسط جديد هستند كه خودشان را سامان داده و به صورت يك نيروي فعال و داراي استراتژي هستند. اگر جنبش دانشجويي به صحنه بيايد و فعاليتش را ادامه دهد، مي‌توان آن را جزو نيروهاي دموكرات محسوب كرد. ولي مادامي كه جنبش دانشجويي شقه شقه باشد و بدون استراتژي به دنبال كارهاي بيهوده باشد، جز مشغول كردن اذهان، كار ديگري نمي‌تواند بكند و نمي‌توان آن را جزو جنبش دموكراسي به حساب آورد.
وي افزود: اصلاح‌طلبان نيز از دو منشاء متفاوت به دنبال تحقق دموكراسي بوده‌اند، بخشي جزو بورژوازي بوده‌اند ولي بخش اعظم اصلاح‌طلبان از طبقه‌ي متوسط جامعه‌اند.
حجاريان مشكل اصلاح‌طلبان را نيز كم و بيش همان مشكل جنبش دانشجويي دانست، با اين تفاوت كه مشكلات اصلاح‌طلبان بيش از دانشجويان است.
وي با اعتقاد به اين كه بخشي از اصلاح‌طلبان شبه اصلاح‌طلب هستند،‌ گفت: اين‌ها حتي نيم كيلو از بار دموكراسي را هم نمي‌توانند بكشند. در حالي كه براي تحقق دموكراسي بايد لوكوموتيوي با واگن‌هاي بسيار داشت.
عضو شوراي مركزي جبهه‌ي مشاركت با تاكيد بر لزوم خودسازي در ميان اصلاح‌طلبان متذكر شد: نبايد نااميد بود و بايد از تك تك نيروها، حتي از ضعيف‌ترين آن‌ها نيز استفاه كرد، ولي نبايد سركردگي جنبش اصلاحات را به دست نيروهاي ضعيف داد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

سعيد حجاريان پيش از آنكه به سوالات خبرنگاران پاسخ گويد گفت: موضوعي كه به من واگذار شده موضوع منشا، و مبداء دموكراسي است.
براساس اين گزارش، دست نوشته‌هاي حجاريان در اين خصوص از سوي سعيد شريعتي، عضو ديگر شوراي مركزي جبهه مشاركت بدليل عدم تكلم كامل سعيد حجاريان قرائت شد.
در اين متن آمده است: دموكراسي از كجا مي‌آيد؟ اين سوال يك سوال معطوف به مباحث نظري سياست است پيش از آنكه ببينيم دموكراسي از كجا مي‌آيد و منشا دموكراي چيست لازم است تعريف ما را از دموكراسي مشخص كنيم بسته به اين كه چه تعريفي از دموكراسي داشته‌باشيم منشاء دموكراسي نيز تفاوت خواهد كرد. همانگونه كه در مورد بروكراسي تعريف مختلف و متعددي وجود دارد در مورد دموكراسي نيز تعاريف چندگانه‌اي موجود است. پس ابتدا بايد روشن شود كه مراد ما از دموكراسي كدام مفهوم است.
بعضا دموكراسي را يك قاعده بازي صرف و يا ترك قاعده بلا مضمون مي‌دانند. چيزي شبيه قاعده بازي فوتبال كه در آن قواعد و سازو كارها روشن و معلوم اس امانتيجه از پيش روشن نيست. با اين نگاه به يك معناي كاملا خشن از دموكراسي مي‌رسيم. صورتي از دموكراسي كه مي‌توان آن را دموكراسي سيسيلي ناميد.
در سيسيل باندهاي مافيايي پس از رويارويي و مبارزه هنگامي كه به تكافوي قدرت و موازنه وحشت رسيدند پدرخوانده‌هاي مافيايي با هم به توافق مي‌رسند كه سيسيل را به بخشهاي تحت نظر هر يك از باندها تقسيم كنند و بر اساس قواعد و قراردادهايي با يكديگر تعامل داشته باشند. از اين رو دموكراسي سيسيلي مجموعه قراردادهايي است كه متكي بر موازنه وحشت ميان قدرتهاي موجود است. اين نوع دموكراسي دموكراسي است كه در سطح جهاني شده خود مبناي رفتار دولتها شده است. در سطح جهاني شده دموكراسي آنچه كه haver democracy ناميده مي‌شود تعامل دولتها و قدرتها بر اساس موازنه وحشت صورت مي‌گيرد. انچنانگه پس از جنگ دوم جهاني دنيا به اين نتيجه رسيد كه دولت - ملت بايد براساس قراردادهاي جهاني با يكديگر تعمل داشته باشند به همين سبب سلف سازمان ملل متحد مشكل گرفت و پس از آن سازمان ملل متحد به واسطه قراردادهاي بين‌المللي و سازمانها و كنوانسيونهاي منبعث از آن مانند يونسكو، يونيسف، فائو، آنسكام، كميسيون حقوق بشر و معاملات دولت ملت‌ها را تنظيم مي‌كند در مجمع عمومي سازمان ملل هر كشور يك حق راي دارد.
بدين ترتيب دنيا يك سيل بزرگ است. يك دنياي ‌هابزي تعديل شده. در اين دموكراسي بزرگ هيچ ارزشي حاكم نيست و خالي از ارزشهاي دموكراتيك است و اساس شكل گيري آن موازنه قدرت و وحشت است.
به همين جهت اين نوع دموكراسي را كه جزو اجزاء دموكرات نيستند، دموكراسي بدون دموكرات مي‌نامند، اين نوع دموكراسي خالي از مضمون است. خالي از فرهنگ دموكرات و تنها متكي بر موازنه قدرت و موازنع وحشت. نوع ديگري از دموكراسي آتني است. اين نوع دموكراسي دموكراسي طبقات برتر است. در آن شهروندان داراي حق رايند اما نه همه شهروندان، شهرونداني كه با ملاك و معيارهايي متمايز مي‌شوند. در آن فقط مردان مردان آزاد ثروتمند اهل آتن حق راي داشتند. دموكراسي آتني، دموكراسي مستقيم است و نه دموكراسي نمايندگي، بدين ترتيب بسياري از افراد از محدود دموكراسي بيرون گذارده مي‌شوند، زنان، فقرا، بردگان مهاجران و ...حق راي ندشتند و شرافت‌هايي كه نام برده شد تنها منشا دموكراسي بود.
تعاريف و انواع ديگري را نيز مي‌توان براي دموكراسي ياد كرد، دموكراسي خلقي آن نوع از دموكراسي كه در شوروي سابق حاكم بود، دموكراسي نمايندگي، دموكراسي رهبر سالار، دموكراسي بروژوايي و ...اما در اينجا يك معناي كلي‌ترين پاسخ اين سوال كه دموكراسي از كجا مي‌آيد را خواهيم داد.
دموكراسي مجموعه‌ ايست از مشاركت همگاني موثر و قابل قبول در عرصه جامعه در كنار رقابت نخبگان به علاوه مجموعه‌اي از قواعد عمومي و آزاديهاي همگاني نظير آزادي بيان، آزادي اجتماعي، حقوق به رسميت شناخته شده انسانها كه در مجموع اين امكان را فراهم مي‌آورد كه اقليت بتواند به اكثريت تبديل شود و چرخش نخبگان بدون خونريزي و به صورت مسالمت آمير صورت پذيرد و بدين ترتيب دموكراسي برگشت ناپذير تحقق شود.
در برخي از جوامع عنصر مشاكرت پائين است اما عنصر رقابت بالا در اينگونه جوامع نوعي پولي آرمش حاكم است نخبگان با هم رقابت مي‌كنند اما توده مردم مشاركت ندارند يا ميزان مشارت كم است.
بايد متذكر شد كه منظور از مشاركت در همه صحنه‌هاي عمومي و امور مربوط به جامعه است.
در برخي جوامع نيز به عكس مشاركت توده‌اي وجود دارد و نرخ آن نيز به نسبت بالاست اما رقابت وجود ندارد. در اين نوع جوامع پوپوليسم حاكم است.
به عنوان مثال آنچه كه اين روزها در عراق جاري است و ميان حاكم آمريكايي و آيت‌الله سيستاني تفاوت ايجاد مي‌كند در اين دو نوع رهيافت به دموكراسي است.
برمر به دنبال نوعي پولي آرشي و حضور همه نخبگان و گروههاي سياسي. نژادي و مذهبي در رقابت قدرت است بي‌آنكه توجه چنداني به نرخ مشاركت عمومي در پروسه شكل‌گيري حكومت جديدعراق داشته باشد اما آيت‌الله سيستاني با تكيه بر نقش و اكثريت آماري شيعيان عراق تاكيد بر مشاركت بالا و حضور توده‌هاي مردم عراق در تعيين سرنوشت آينده عراق است بي‌آنكه چندان دغدغه حضور در رقابت گروههاي سياسي، قومي و مذهبي را داشته باشد.
مگر بر روي محور مختصات رقابت را در يك بعد و مشاركت را در يك بعد نمايش دهيم. دموكراسي تمام عيار بر روي محورهاي افقي و عمودي و در بالاترين نقاط آن قابل تصور است. در دموكراسي تمام معيار مشاركت در بالاترين حد و متناسب با آن رقابت نيز در بالاترين سطح و در كنار اين دو مجموعه‌اي از آزادي‌هاي تضمين كننده تبديل اقليت به اكثريت و چرخش آزاد و ساعت آميز نخبگان وجود دارد.
آرام آرام طبقه بورژوا خود به طبقات و اقشار متمايزي تقسيم شدند و احزاب و سنديكاهاي مختلفي شكل گرفت، زناني، سياهان، كارگران و فقرا داراي حق راي شدند و احزاب مختلفي آنان را در عرصه سياسي نمايندگي نمودند و بدين شكل رقابت نيز معنا يافت و صورت پذيرفت.
فيلسوفان بزرگ و انديشمنداني چون لاك، توكويل، روسو، ... آزادي‌هاي بنيادين را براي مردم تببين كردند و مردم را با حقوق خود آشنا نمودند و اين خود پايه ديگري براي شكل‌گيري و بسط و تعميق دموكراسي شد.
اين روند گاهي به هماره انقلابهاي خونين نظير آنچه در فرانسه اتفاق افتاد توام بوده است و گاه با قيامهاي نرم و طولاني مانند روندي كه در انگلستان طي شد. در برخي از كشورها مانند آلمان نيز به دليل بي‌رمقي آن اين روند با تاخير صورت گرفته است.
اينگونه دموكراسي‌ها منتج به ليبرال دموكراسي‌هاي كنوني شدند و در موفقيت اسلاف دموكراسي با قرائت ليبرال هستند.
منشاء بعدي دموكراسي خصوصا در كشورهاي عقب‌مانده‌تر كه بورژوازي عقب مانده‌تر بودشكل‌گيري طبقه متوسط جديد مي‌باشد در اين نوع دموكراسي‌ها خرده بورژواها حامل دموكراسي شدند. كشورهايي كه دموكراسي اينگونه در آنها رشد پيدا كرده است كشورهايي هستند كه معمولا ديرتر صنعتي شده‌اند يا پس از استقلال و طي روند مستعمره بودند طبقه متوسط جديد در آنان جان گرفته وپويا شده است.
طبقه متوسط جديد يا صاحبان سرمايه‌هاي كوچك و اقشار مزدبگير به دليل آنكه شهرنشين شده بودند، سطح سواد
و آگاهي‌هاي عمومي در آنان بالا گرفته بود، مرگ و مير اطفال، پائين‌ آمده بود و جمعيت جوان نسبت به كل جمعيت افرايش يافته بود. به دليل ارتباطات با دنيا خارج منبع اطلاعات آنها دولت به تنهايي نبود و آنان ديگر تك منبعي نبودند. رفته رفته صاحب مطالبات سياسي شدند و اين مطالبات سياسي را به عرصه سياسي جامعه تزريق نموده بودند. بروز مطالبات سياسي اين طبقه، گاه مثل نيكاراگوئه و ايران به صورت انقلاب بروز پيدا كرده بود و گاه مثل برخي از كشورهاي اروپايي شرقي نظير لهستان، گرجستان و يوگسلاوي به صورت نافرماني مدني و انقلاب‌هاي مخملين. اين دگرگوني‌ها در اين نوع كشورها، با اتكا به مطالبات طبقه متوسط جديد مطرح دموكراسي خواهي را دامن زد و رفته‌رفته دموكراسي‌هايي در اين نوع كشورها پديدار گشت.
مسير سوم براي دموكراسي، در كشورهايي شكل گرفته است كه دو راه فوق بسته بوده،نه بورژوازي قدرتمندي وجود داشته است و نه طبقه متوسط جديد امكان بروز يافته است. قدرتهاي حاكم اقتدار گرا، فاشيسم يا پوپوليسم بوده‌اند و سيطره كامل برعرصه جامعه داشته‌اند. اين كشورها مادام كه ادعاي فرامرزي نداشتند و به دنبال توسعه فضاي حياتي خود نبودند كسي كاري به آنها نداشت . اما تجربه‌نشان داده است كه ديكتاتوري به قدرت داخلي بسنده نكرده و سويه‌هاي خارجي نيز پيدا مي‌كند. اين خود موجب مي‌شود كه توسط دولت‌هاي قدرتمند خارجي اسباب سرنگوني آن فراهم آيد. به طور معمول، پس از سرنگوني رژيم‌هاي خود كامه در اين كشورها شرايط تغيير مي‌كند و با اتكاء به عامل خارجي به علت الگوهاي ليبرال دموكراسي پيش مي‌رود اگرچه اين راه سوم راه قطعي شكل‌گيري دموكراسي نيست و تجربه‌هاي متفاوتي وجود دارد، نظير آنچه در پاناما يا هايتي بعد از بي‌بي‌دروك يا الجزاير اتفاق افتاد و مسير به سمت دموكراسي طي نشد و دموكراسي به سمت ديكتاتوري برگشت يافت. تجربه‌هايي نظير ازبكستان، آذربايجان يا ايران در زمان دولت دكتر مصدق نشان مي‌دهد كه اين الگو الگوي دايمي نيست و لزوما به دموكراسي ختم نمي‌شود. با اين حال، اين مسير براي برخي از كشورهاي اروپايي معمولا دموكراسي آورده است اما در جريان سوم چندان موفق نبوده است.
اين بحث، به طور اجمال و از منظر سياسي مطرح شد مي توان همين سوال را از سويه‌هاي ديگر نظير جامعه شناختي و اقتصادي نيز مورد كنكاش قرار داد.

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/6940

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'متن كامل سخنراني سعيد حجاريان: دموكراسي از كجا مي‌آيد؟ ايسنا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016