شنبه 9 خرداد 1383

حضرت آيت الله! زلزله ي ديروز تهران را ديديد؟ ف. م. سخن

ديروز زمين زير پاي من و شما لرزيد؛ لرزشي 6 ريشتري که به نظر خيلي ها ترسناک و مهيب آمد. همه مي دويدند و راهي براي فرار از مهلکه مي جستند. زمين تکان مي خورد و خانه ها مي لرزيد و انسان به چشم مي ديد که چقدر در مقابل پديده اي که به يک باره در مقابلش ظاهر شده، ضعيف و دست و پا بسته است؛ چقدر بيچاره است. در آن لحظه، نه پول، نه قدرت، نه پست، نه مقام، نه هيچ چيز ديگر به داد آدم نمي رسيد. فقط مي شد فرار کرد. مال و اموال را گذاشت، خانه و کاشانه را رها کرد، دست زن و بچه را گرفت و آواره ي کوچه و خيابان شد.

آنجا که ما بوديم، يک نفر از ترس خود را از بالکن طبقه ي اول به زير انداخت و پاهايش آسيب ديد؛ بيچاره خبر نداشت که اگر 6 ريشتر، 8 ريشتر مي شد پايين پريدن هم اثري نداشت و ساختمان بر سرش فرو مي ريخت. ديگري تفنگ دو لول شکاري اش را برداشته بود تا اگر خانه هاي شهر خراب شد و غارتگران حمله کردند، بتواند در مقابل شان ايستادگي کند و زن و بچه و مال و اموالش را نجات دهد. انگار نمي دانست که اگر خانه ها خراب مي شد و غارتگران حمله مي کردند، تفنگ دولول که هيچ، از تيربار هم کاري بر نمي آمد. سومي کيف کامپيوتر در يک دست و اسناد و مدارک شرکت در دست ديگر در حال فرار بود. لابد گمان مي کرد بعد از با خاک يک سان شدن تهران مي تواند به اينترنت وصل شود و سهام خريد و فروش کند! تيمسار ِ همسايه ي ما هم تمام کبکبه و دبدبه اش را بر روي رخت آويز جا گذاشته بود و با پيژامه اي مسخره در خيابان دور خود مي چرخيد. وقتي صحبت از زلزله است، آن علامت و نشانه ي قدرت هم به داد آدم نمي رسد.

اما زلزله ي 6 ريشتري ديروز که به نظر خيلي ها ترسناک و مهيب آمد، زلزله ي اصلي نبود. لرزه اي بود خفيف، بر گسل ها و تکاني بود مختصر، بر سطح. زلزله ي خفيف ديروز، نشانه اي بود از زمين لرزه ي بزرگي که در پيش روي همه ي ماست. زمين لرزه اي قوي به قدرت 7 ريشتر و يا شايد بالاتر. زمين لرزه اي بزرگ در اثر جابه جائي ناگزير لايه ها. زمين لرزه اي وحشتناک که زمين را از عمق خواهد شکافت و بزرگ ترين و قوي ترين برج ها را هم در هم خواهد کوبيد. زمين لرزه ي خفيف ديروز يک نشانه بود. براي ما؛ براي شما. زمين لرزه ي خفيف ديروز يک هشدار بود.

مي دانم اين اولين بار نيست که شما چنين زمين لرزه اي را مي بينيد. قبلا هم ديده ايد. سال 1327 را حتما به خاطر داريد. روز ترور شاه. روز غيرقانوني اعلام کردن احزاب. روز پايمال کردن حقوق مردم. زمين آن روز تکانکي خورد ولي شاه نفهميد. به خيابان آمد اما چون خانه بر سرش آوار نشد بازگشت و شکاف ها را ماله کشيد. سال 1332 زمين لرزه کمي شديد تر بود. شاه ترجيح داد چند وقتي نه خانه، که محله اش را ترک کند. اينبار زاهدي بر ترک هاي عميقي که بر ديوارها افتاده بود ماله کشيد. 15 خرداد 1342 زلزله ي خفيف ديگري رخ داد، اما شاه مي دانست که حکومتش اين زلزله را تحمل خواهد کرد. حکومت شاه، زلزله را تحمل کرد ولي شکاف ها بي آنکه شاه ببيند بزرگ تر و عميق تر شد. عمله ي استبداد تا توانستند ترک ها را پوشاندند و بر در و ديوار خانه، تابلوهاي زيبا و گران قيمت آويختند و با نخوت و غرور خود را به بي خيالي زدند. زمان گذشت و گذشت تا بچه ها به پاسگاه سياهکل حمله کردند. لرزش اينبار هر چند خفيف بود اما نوع آن فرق مي کرد. تکان ها مثل گذشته افقي نبود و زمين به طور عمودي لرزيد. تکان بدي بود که آن هم به خير گذشت. سال پنجاه و هفت که شد، به ناگاه زلزله ي مهيب 8 ريشتري رخ داد و خانه اي که تمام در و ديوارهايش از قبل ترک خورده بود، بر سر شاه و خانواده اش فرو ريخت. شاه توانست از مهلکه بگريزد اما ديگر خانه و کاشانه اي برايش نمانده بود و چند سال آخر عمرش را آواره ي ديار غربت شد.

امام آمد و به کمک شما و يارانش بر ويرانه هاي خانه ي شاه خانه ي ديگري ساخت که پي و بست محکمي نداشت. خشت اول را هم با رفراندوم "آري يا نه" کج نهاد و با مشتي معمار بي سواد ِ بي تجربه، بنائي ساخت که جمهوري اسلامي نام گرفت. امام رفت و خانه را به شما سپرد تا آن را نگه داريد. در زمان امام چند زمين لرزه به وقوع پيوست و چند ترک بزرگ بر در و ديوار خانه ي نوساخته آشکار شد. خلخالي در ترکمن صحرا و کردستان، با کشتار بي رحمانه اش بر اين ترک ها ماله کشيد. سال 1359 زمين لرزه ي جنگ و سال 1360 زمين لرزه ي مجاهدين پيش آمد. سرداران سپاه و بازجويان لاجوردي اينبار ماله به دست گرفتند و شکاف ها را پوشاندند. البته امام يک تعمير اساسي انجام داد و آن پايان دادن به جنگ بود. تعميري که برايش خيلي خرج داشت ولي خانه را چند صباحي بيشتر حفظ مي کرد. تعميري که کسي جز او قادر به انجام آن نبود.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

امام رفت و نوبت شما شد. زمين لرزه ي 18 تير، زمين لرزه ي بدي بود که مثل سياهکل نوع تکانش فرق مي کرد. به جاي اينکه خانه تان را ايمن کنيد کاسه کوزه را بر سر باطبي شکستيد که عکسي از يک شکاف گرفته بود و مي خواست به شما و دنيا نشان دهد که اين خانه در حال خراب شدن است و صاحبان آن بر اين خرابي ها چشم بسته اند. مي خواست از دنيا بخواهد تا به نحوي در استحکام اين خانه و تغيير زيربناي آن کمک کنند. شما به جاي اينکه آستين بالا بزنيد و به ترميم خرابي ها بپردازيد و پي ساختمان را با تعميري اساسي محکم کنيد، عکاس را گرفتيد و به زندان انداختيد.

دوم خرداد، هر چند ساختمان را نلرزاند، اما شکافي بزرگ را به طور اعجاب انگيز و غافلگيرانه در وسط خيابان آشکار کرد که به شما هشدار مي داد زلزله ي بدي در راه است که بايد هر چه سريع تر به تعمير اساسي ساختمان تان اقدام کنيد. اما شما به جاي اين کار، مهندساني را که از ياران خودتان بودند و خطر اين شکاف بزرگ را به شما گوشزد مي کردند گرفتيد و به زندان انداختيد و به مشتي عمله، دستور داديد که شکاف را به هر طريقي که مي توانند بپوشانند و آن را با خاک پر کنند. انتخابات مجلس ششم و بعد از آن تحصن و استعفاي نمايندگان ِ آن، شکاف هاي ديگري بود که آبادگران شما قرار شد بيل و کلنگ به دست بگيرند و آن را پر کنند، و شما طبق معمول چشم بر تمام اين نشانه ها بستيد.

اکنون وقت سکوت است. وقت ترصد. وقت انتظار. ديوارهاي حکومت شما پر از ترک است. زير سازي حکومت شما به شدت آسيب ديده است. زلزله اي بزرگ در راه است. زلزله اي مهيب و ترسناک که اگر به وقوع بپيوندد نه از بالکن پريدن کارساز است، نه تفنگ دولول بر داشتن، نه سابقه ي پول و قدرت به همراه داشتن. نماز آيات خواندن نيز موثر نخواهد بود و خدا به داد کسي نخواهد رسيد. ساختمان فرو خواهد ريخت، چه فرو ريختني، و اگر شکايت کنيد که چرا فرو ريخت خواهند گفت چون چشم بر ترک ها و شکاف ها بستيد. در آن روز همه چيز نابود خواهد شد تا بر ويرانه هاي آن حکومتي ديگر بنا شود. حکومتي که شايد خشت اول آن نيز کج نهاده شود. حکومتي که شايد آن نيز مطلوب کسي نباشد.

حضرت آيت الله!
زلزله ي ديروز تهران نشانه بود. آيا آن را ديديد؟

[وب لاگ ف.م.سخن]

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/8330

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'حضرت آيت الله! زلزله ي ديروز تهران را ديديد؟ ف. م. سخن' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016