دوشنبه 5 مرداد 1383

جشنواره پلی تکنيک به مثابه پراتيک، روزبه کريمی، روزنامه شرق

Daneshjooyan Polytechnique.jpg

۱- چرا برگزاری فستيوال های تابستانه با آئينی مشابه آن چه که از پلی تکنيک سرچشمه می گيرد، کم کم به سخن چيره کنش فعالان جنبش دانشجويی ايران بدل می شود؟ هر روز، صفحه های روزنامه ها حاوی جدول کاری يکی از اين دوره هاست. کدام ضرورت در بعد واقع و نظام واقعی سازوکار های اجتماعی، اين گزينش تازه را در سطح تضمين و ايدئولوژی صورت بندی کرده است؟

يا به قولی، نشانه «از خيابان به کتابخانه» را رقم زده است؟ پاسخی پرطنين خصوصاً در عرصه ژورناليسم اين است که حرکت دانشجويی معنادار شده است؛ از اعتراض های عملگرايانه و پوپوليستی به پشتوانه سازی تئوريک معطوف شده است. و احتمالاً خيلی که پديدار شناسانه تحليل کند: «انسداد سياسی و هزينه های سنگين کنش های دانشجويی سابق را علت مهمی می شمارد، علی الخصوص پس از تغيير در ترکيب نهاد های سياسی حکومتی.»

پاسخی سراسر ذهنيت گرايانه که از جنس همان موعظه هايی است که پس از ضربه هولناک ۱۸ تير، فعالان دانشجويی را به خود شناسی و پرهيز از عمل فرا می خواند. اين ديدگاه می کوشيد با ارادی توصيف کردن سردی فضای فعاليت های دانشجويی، وضع موجود را توجيه کند. نخبه گرايی، مرزبندی مطلق ميان عمل و تئوری و به ويژه ناديده انگاشتن نقش تحولات اجتماعی در شکل دهی کنش دانشجويی، هزار زبان ايده آليسمی است که در سخن است و آگاهانه و ناآگاهانه به ورطه صورت گرايی صرف و مد روز، درباره تحليل کنش امروز اين دانشجويان درمی غلتد.

۲- در تحليل نهايی، اين «زندگی بشری است که انديشه او را تعيين می کند و نه بالعکس». ماکس رافائل، در تقابل با برداشت مکانيکی از اين روش تحليل مارکس، مفهوم «نحوه زيست» را پيش می نهد که در نهايت برساخته عنصر توليدی است، و همراه با آن سطوح سياسی و ايدئولوژيک را نيز دربردارد. به جای آن گرايش ساده انگارانه و خامی که اقتصاد را مقدم بر روبنا می پنداشت. لنين در دفتر های فلسفی اش می آورد: «شناخت انسان نه تنها بازتاب جهان عينی است، بلکه آن را نيز می آفريند.»

او نيز عنصر تعيين کننده فرآورده های ايدئولوژيک را ضمناً محتوی خود آن فرآورده ها می داند. اينک و اينجا، نحوه زيست دانشجويان، کنش انتقادی جنبش دانشجويی را تعيين می کند. هر آن عملی که از اين جنبش سرزده و می زند، بر زمينه ای مادی و عينی رخ می دهد و در همان حال، از ميان آن طرح های ذهنی ای برگزيده می شود که در خاطره جمعی و تاريخی دانشجويان در کل، و ذهنيت گردانندگان اصلی فعاليت های دانشجويی به خصوص، نقش بسته است.

اين روش شناسی، کنش انتقادی را به عمل گرايی يا نظرورزی فرو نمی کاهد و کار تئوريک را هم محدود به دوره يا شکل خاص نمی پندارد. در ژرفای هر عملی، پيش فرضی را می بيند و مقدم و همراه آن، دنيای نظری و ذهنی را مقيد به امر عينی و گستره عمل مادی برمی شمارد. سنت مارکسيستی، مفهوم پراتيک (پراکسيس) را پيش می نهد، به قول بابک احمدی «عمل استوار به نظريه» را. (واژه نامه فلسفی مارکس، نشر مرکز ۱۳۸۲، ص۶۱) ناديدن چندرنگی ها و چندپارگی های جامعه دانشجويی- خصوصاً به لحاظ موقعيت عينی _ روش شناسی تحليل پراتيک دانشجويی را به محافظه کاری دچار می سازد.

اما در مقام دستمايه بحثی انضمامی تر و يک پيشنهاد، نکاتی چند را خاطر نشان می کنم. نخست آنکه سياست، به ويژه در موقعيت حاشيه ای ما، مولفه ای قابل توجه در شکل دهی به پراتيک نيرو های اجتماعی است. بخشی موثر در نحوه زيست است. همچنان که بسياری پذيرفته اند، انسداد فضای سياسی و هزينه بالای ايفای نقش گردان اجتماعی _ سياسی اصلاح طلب به رسم سر آغاز و ميانه دهه ۷۰ خورشيدی، کنش انتقادی دانشجويان ايران را به سمت برگزاری همايش ها و فستيوال هايی با محوريت مباحث فلسفی سوق داده است و افزون بر اين، به واسطه همين واکنش به فضای سياسی، فرم تازه فعاليت دانشجويی نيز واجد سويه اعتراضی و سياسی است.

و در اين مقوله می توان با نگاهی روانکاوانه، به عقد ه ها و اميال فروکوفته ای در اعماق ذهن و عمل دانشجويان اشاره کرد که خصوصاً پس از ۱۸ تير، برخورد ها آفريدند. ضمناً نمی توان منکر شد که اين تکه از تاريخ پراتيک دانشجويان ايران، با در نظر آوردن تمامی آن تاريخ و سنت قابل تفسير است. به هر روی عنصر سياست و فضای سياسی در صورت بندی پراتيک نوين جنبش دانشجويی موثر بوده است. آنچنان که تجمع غالب فعالان دانشجويی با ديدگاه های مختلف سياسی و اجتماعی همين مهر را بر جبين دارد.

اما، دانشجويان فعال پيش از آنکه چنين لقبی داشته باشند، در اجتماع زيست دارند و به حکم سازوکار های آن، موقعيتی را در چارچوب بندی طبقاتی اختيار کرده اند. بحران بيکاری، تورم و نااميدی فزاينده نسبت به آينده معيشتی و در يک کلام ، گرسنگی انضمامی ترين و بنيادی ترين خصلت زيستی _ اجتماعی است. بدين سان بايد پرسيد که اگر چه فضای بسته سياسی، اذهان جمعی دانشجويی را به اين نحوه کنش سوق داده است، اما چرا اين «نحوه از کنش؟» کدام دسته از دانشجويان فرصت عمل در چنين قالبی را دارند يا به سخن ديگر، امکان بهره گيری از اين امکانات برايشان فراهم است؟

در ضمن، موضوعات محوری اين کلاس ها و دوره ها، در سبد نيازمندی های تئوريک کدام طيف اجتماعی قرار دارد يا آهنگ زندگی به فرزندان کدام گروه بندی اجتماعی دغدغه امر نظری فی نفسه را و مهمتر از آن، فرصت عملی و زمانی توجه به اين دغدغه ها را اعطا می کند؟ حتی اگر کسی نپذيرد که چهره طبقاتی دانشگاه در ايران به طور کلی در حال دگرديسی است (حداقل پس از ورود سازوکار های بازارمدارانه ای چون پذيرش دانشجوی نيمه متمرکز، نوبت دوم و غيرانتفاعی به آموزش عالی دولتی) بايستی با اندکی عينيت گرايی اذعان داشت که موقعيتی چندپاره وضع فعالان دانشجويی را معين می سازد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

موقعيتی که می تواند توامان علاوه بر موقعيت اقتصادی _ اجتماعی، شامل موقعيت جغرافيايی (بی شک حضور در تهران امکان بهره برداری از اين امکانات را بيشتر می کند) و فرهنگی نيز بشود. در تحليل نهايی، اما، همان خصلت بنيادين تعيين کننده است.

از همين جا، چندپارگی نه تنها در فاصله ميان بدنه و فعالان دانشجو که از گروهی از فعالان تا گروهی ديگر رخ می نماياند. ودست آ ن يکسان نمايی را که همه اين تناقض ها را در يک قامت موزون سرهم بندی می کند رو می کند. اين تحليل نخبه گرايانه و محافظه کارانه يکسره رويکرد تهاجمی نيرو های ضداصلاحات را نسبت به دانشجويان به رغم اتخاذ هر روشی از سوی دانشجويان، به دست فراموشی می سپرد. همبسته چنين تحليل هايی، تمايل آن گفتار (parole) طبقاتی است که می کوشد خود را به زبان (discourse) جنبش دانشجويی بدل سازد.

۳- اين نوشتار هرگز،نه قصد دارد و نه می تواند به تخطئه اين کنش انتقادی نوين دانشجويی بپردازد. به عکس، در مقام تحليل پديداری پراتيک تازه و از آنجا که «روش تحليل» را نه فقط يک فن ديگر برای تفسير، که بخشی از رهايی می دانم، به مثابه موضع ارتقا (فرارويش) می خواهم، بگويم که تا امکان عينی آشنايی بخش اعظم جنبش دانشجويی با عالم فلسفه روز و روش شناسی های مدرن فراهم نيايد، در بر همان پاشنه خواهد چرخيد. انتظار بهبود کنش های اعتراضی تمامی جنبش دانشجويی، بر باطل خواهد بود.

و اين، بی شک با وضع تبعيض آميز و بغرنج زيستی کنونی در ارتباط است و از ديگر سوی، نبايد با درشت نمايی، ساده انگارانه و از خود بيگانه سازنده گفتار تابستانی بخشی از جنبش دانشجويی، بر حق نبودن آن سياستی را به فراموشی سپرد که با ابزار های مختلف (سياسی _ اقتصادی) چنين حاشيه ای تابستانی برای متن سال تحصيلی دانشگاهی رقم زده است. در ضمن، آن موضوعاتی بايد به جدول برنامه های تابستانی جنبش دانشجويی افزوده شود که پيوند دهنده اين جنبش با دغدغه های بخش های وسيع تری از جامعه ايران است (واکاوی موقعيت گرسنگی، وضع عينی زنان، آسيب های فراگير اجتماعی و...) آن پهنه ای که، در غياب کنش های مترقی، اندک اندک به شکارگاه شعار های (صرفاً شعار) نيرو های راست بدل می شود.

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/10422

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'جشنواره پلی تکنيک به مثابه پراتيک، روزبه کريمی، روزنامه شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016