جناب آقای مهندس میثمی
مدیر مسوول محترم نشریه چشم انداز
با سلام
با توجه به درج مصاحبه ای در شماره26 آن نشریه تحت عنوان "جریان دانشجویی: چالش ها و راهکارها"که متضمن
انتساب مطالبی ناصحیح به تشکیلات انجمن های ا سلامی دانشجویی بوده؛ خواهشمند است به منظور پرهیز از قضاوت یک جانبه ونیز مراعات قانون مطبوعات توضیحات ذیل را (به نحو متناسب با انعکاس مطالب یاد شده درنخستین شماره بعدی درج نمایید.)
اولین چیزی که با خواندن آن مصاحبه به ذهن انسان متبادر می شود این امراست که مصاحبه شونده تحلیل خود را بر مبنای شنیده ها قرار داده وخود درمتن جریانات همه ی آن سالها نبوده لذا به نتایجی غیر واقعی و بعضا تناقض آمیزنایل گردیده است . با توجه به اینکه اینجانب درشمارافرادی هستم که از بدو تا سیس انجمنهای اسلامی دانشجویی تاروزی که بدون صدور حکمی در دادگاه صالحه فعالیت آن تشکل متوقف گردید در متن فعالیت های آن و حوادث دانشجویی آن دوره حضور داشتم ؛ازاینرولازم دانستم نکاتی دراین رابطه متذکر گردم.
پس از انقلاب فرهنگی که یکی از ثمرات آن تهی شدن دانشگاه از نشاط سیاسی وتکصدایی شدن فضای سیاسی دانشگاه بود. اگر افرادی بنا داشتند فعالیت سیاسی کنند ؛ چاره ای نداشتند جز حضور در انجمن های اسلامی دانشجویان (که تحت هماهنگی دفترتحکیم وحدت بودند.)
این دفترکه درابتدا نام اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان و سازمانهای دانشجویان مسلمان را داشت به تدریج همانطورکه درعنوان یکدست شد؛ شورای مرکزی تحکیم نیز تحت کنترل یک طیف سیاسی (که اصالت را به حرکت سیاسی در انجمن هاداده و بعد ها به جناح چپ حاکمیت موسوم شد) در آمده وعرصه بر دیگردیدگاه ها تنگ می شد. یک دیدگاه که معتقد به اولویت حرکت فرهنگی بود درشورای مرکزی تحکیم درآقای حشمت الله طبرزدی نمود داشت. بواسطه همان تمهیداتی که برای یکدست شدن درنظرگرفته شد. ایشان پس از سال59 به شورای مرکزی راه نیافتند. (البته از سوی دیگرافرادی هم در شورای عمومی تحکیم بودند که گرایش موسوم به جناح راست حاکمیت داشتند.) در برخی از انجمن های اسلامی نیز مانند انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت ؛ انجمن اسلامی مرکز فنی حرفه ای انقلاب اسلامی؛ یکی از انجمن های دانشگاه شهید بهشتی و...نیز نیروهایی در بطن انجمنهابصورت پراکنده بودند که موافق با خط اولویت حرکت فرهنگی بودند.شاید اولین حرکتی که منجر به تشکیل انجمن های اسلامی دانشجویی شد. سمینار"نقش و رسالت انجمنهای اسلامی " بود که در آذر ماه سال 64 در دانشگاه علم و صنعت و تحت هدایت افرادی نظیر آقای طبرزدی برگزار گردید. چند ماه بعد اردوهایی به نام " اردوی فرهنگی شهدای 72 تن" از سوی این گروه شکل گرفت . از اواخر سال 65 تشکیلاتی به نام انجمن اسلامی دانشجویان و فارغ التحصیلان تاسیس شد .اما جو تک صدایی مانع فعالیت آزاد این گروه در دانشگاه گردید. بهانه این بود که چون این گروه عنوان فارغ التحصیلان را دارد نمیتواند داخل دانشگاه فعالیت کند. از سوی دیگر در دانشگاه بخشنامه کردند که جز "انجمن اسلامی؛جهاد دانشگاهی و دفاتر نمایندگی ایت الله منتظری هیچ عنوان دیگر حق فعالیت در دانشگاه ندارد" لذا دربرخورد با این دو مشکل تشکیلات فوق عنوان خود را به انجمنهای اسلامی دانشجویی تغییرداده در عین حال به علت ممانعت مسوولین دانشگاهها از دراختیارنهادن مکانی برای دفتر این تشکیلات عملا جذب نیرو هم به دشواری انجام میشد.از سوی دیگرجناح راست که به سبب رقابت این تشکل باتحکیم وحدت چشم طمع به آن داشت با آغاز انتخابات مجلس سوم وقتی با مواضع مستقل این تشکیلات مواجه شد. در یافت که برغم رقابت های موجود عملا امکان بهره برداری از تشکیلات تحت هدایت طبرزدی در انتخابات وجود ندارد. لذا جامعه اسلامی دانشجویان در همان بحبوحه ایجاد شد. بعد از سال 68 به تدریج که اهرم های قدرت به دست جناح راست انتقال یافت و با از تب و تاب افتادن جناح چپ حاکمیت؛ در دانشگاه نیز تحکیم وحدت که تا ان زمان بصورت یکی از اقمار ان جناح عمل می کرد روبه افول نهاد. به نحویکه تا سالهای 75و76 حرکت قابل توجه ای از این تشکل مشاهده نگردید. نکته ای که دراین میان درخور تامل است آنکه در فضایی که تنها دو جناح امکان فعالیت دارند . و ازسویی در دانشگاه تمام اهرم های قدرت در دست جناح چپ بوده بنابراین تنها امکان بقا کمک گرفتن از رقیب ان می باشد.انجمنهای اسلامی دانشجویی نیز از این امکان جهت تداوم فعالیت خود بهره بردند اما همواره در موضعگیریها مستقل عمل نموده و مانند ان گروه دانشجویی منتظر نبودند که فلان جناح چه مشی وراهبردی اتخاذ مینماید تا متناسب با ان عمل کنند. اتفاقا یکی از دلایل اینکه انجمنهای اسلامی دانشجویی زودتر از دفتر تحکیم پوسته فعالیت درون حاکمیتی را شکستند آن بود که استقلال نظر و عمل داشتند. انجمنهای دانشجویی به خاطر انکه هیچ جناحی میل به انتشار افکارآنان نداشته از سال 68 به انتشار فصل نامه ای به نام پیام دانشجوی بسیجی روی آوردند (پسوند آخر نمایانگر آنست که گرچه در این سالها این گروه سعی در فعالیت مستقل داشت لکن این فعالیت همچنان درون حاکمیتی بود.) با این همه برای اخذ مجوز دائم انتشار یک نشریه 5 سال تلاش شد تاسرانجام در سال 73 به انتشارهفتگی ان موفق شدند. درچنین جوی مطرح کردن انتقاد از حاکمیت که ملهم ازفضای روبه تکثر دهه 70 وماحصل ساعتها کارتئوریک در شورای مرکزی انجمنهای اسلامی دانشجویی و بسط وارائه آن درنشستهای سالیانه به ویژه نشست سال73 درمشهد بود؛ بصورت محطاط آمیزی اغاز شد. این احتیاط بیش ازحد و به کارگیری برخی واژه هادر عمل موجب شد تا تنها بهانه گروه رقیب جهت حمله به این تشکل فراهم گردد. در حالیکه مردم به این تبلیغات ناصحیح اعتنا نداشتند. دلیل این مدعا تیراژنشریه پیام دانشجو بودکه درمدت 6 ماه از3000 نسخه به مرز350000نسخه دست یافت ( در این هنگام به سبب هراس حاکمیت از نفوذ این نشریه در بطن نیروهای وفادار به خود واژه بسیجی را ازآن حذف نمود)قابل ذکر است انجمنهای دانشجویی از سال 73 تحت عنوان اتحادیه اسلامی دانشجویان و دانش اموختگان ازوزارت کشور مجوز فعالیت گرفته که آن نیز داستانی دیگر دارد . تنهابه ذکر نمونه ای بسنده می شود . یکی از آقایان منتسب به جناح راست که عضو کمیسیون احزاب بود جهت ممانعت از صدور مجوزوقتی بهانه ای پیدا نکرد اعلام نموده بود لفظ "اتحادیه" یک لفظ کمونیستی است!!لذا این تشکیلات باید نام خودرا تغییر دهد.
پس از سال 76 با انبساط نسبی و موقت فضای سیاسی از آنجا که قالب انجمن های اسلامی دانشجویی تامین کننده نقطه نظر های رشد یافته این تشکل نبود و در این مقطع این گروه بطور کامل ازپوسته درون حاکمیتی خارج شده بود لذا با مشارکت برخی تشکلهای نو پای دانشجویی تشکلی به نام جبهه متحد دانشجویی را تاسیس نموده ودرنهایت پس از18 تیرماه78 و توقف کامل آن انجمن ها آنهم بدون استناد به حکم دادگاه صالحه؛ ازآن پس تشکیلات مزیورتحت عنوان جبهه متحد دانشجویی فعالیت نموده است...اینکه یک جناح سرکوب می کند و جناح دیگر سمپاشی این مبین آ ن است که حرکت مستقل حرکتی است بس خطیر واین استقلال هم تاوانی دارد بس سنگین.
متاسفانه مصاحبه شونده بدون اطلاع اززمان شروع فعالیت این تشکل در تناقضی آشکار در یکجا می گوید: "از سال 68 جناح راست اقدام به تشکیل جامعه اسلامی دانشجویان کرد ...از سویی راست دچار انشقاق جدیدی شد جریان راست جدید در اواخر مجلس چهارم( یعنی سال 74) دست به تشکیل انجمن های اسلامی دانشجویی با همراهی حشمت الله طبرزدی زدند."
اما چند سطر بعد می گوید:" انجمنهای اسلامی دانشجویی ...حدود سالهای 69 -70 از دل دفتر تحکیم بیرون آمدند."
نکته قابل توجه دیگر نظر مصاحبه شونده در خصوص تند روی در تحکیم وحدت و تندروی درانجمنهای دانشجویی است.
وقتی به تند روی در تحکیم وحدت میرسد می گوید:"دانشگاه بعد از سالهای 73-74 بستر مناسبی برای رشد رادیکالیزم بود .وازهمان سالها رقابتی بین دفتر تحکیم و انجمنهای اسلامی دانشجویی برسر جذب بیشتر نیروهای رادیکال دانشگاه در گرفت."ملاحظه می شود که در اینجا تند روی اصلا تقبیح نمی شود .بلکه طبیعت وروال عادی جریان دانشجویی است اما
وقتی به انجمنهای دانشجویی میرسد میگوید:"این جریان به دلیل اینکه قصد کسب پایگا ه دانشجویی داشت؛ بعدها به سمت عوامزدگی سوق یافت(توجه: عوامزدگی جهت کسب پایگاه دانشجویی!)یعنی سعی کرد بر اساس خوشامدفضای دانشگاه حرکت کند تا مورد اقبال واقع شود و کم کم به یک تند روی غیرمنطقی تبدیل شد."
advertisement@gooya.com |
|
عجیب است که ایشان وقتی حرکت انتقادی تحکیم وحدت را مورد بحث قرارمی دهد میگوید: دانشجویان رویکرد دفتر تحکیم وحدت را طبیعی و صادقانه می دیدند." اما در خصوص انجمنهای دانشجویی میگوید:"دانشگاهیان رویکرد انها به نقادی قدرت را فرصت طلبانه و غیرمنطقی ارزیابی کردند."
ازانجمنهای دانشجویی انتقاد میشود که از بکارگیری واژه های آنچنانی شروع کردند امادرانتها به آنجا رسیدند که حتی مبانی جمهوری اسلامی را به شدت مورد نقد قرار میدادند.
درمقابل این نکته قید نشد که تحکیم هم ازحمایت از فضای تک صدایی شروع کرد تا درانتها به حمایت از دمکراسی رسید. یا اینکه وقتی بهمن ماه سال 66 اظهار نظری درخصوص چگونگی ولایت مطلقه بعمل آمد دفتر تحکیم برای مقابله با این اظهار نظر راهپیمایی دانشگاه تا جماران و بعنوان حمایت از ولایت مطلقه فقیه براه انداخت. درحالیکه به گفته مصاحبه شونده اکنون این دفتر درنقطه مقابل آن درجایی است که :"از جهت گیری به سمت نیروهای اصلاح طلب داخل حاکمیت به قرابت با نیروهای ملی- مذهبی و یا نیروهای سیاسی خارج از حاکمیت کشیده شد."
به هر حال اگرواقع نگرباشیم هم دفترتحکیم وحدت و هم انجمنهای دانشجویی در مسیر حرکت خود دچار اشتباهاتی شدند. این خطاهاطبیعت فعالیت های دانشجویی و سیاسی می باشد . نمیتوان گفت خطای یک گروه سیر روال طبیعی و منطقی وصادقانه بود اماخطای دیگری ناشی ازتوهمی به نام توطئه ؛ تند روی های غیر منطقی و...
امروز از آن گروه افشاری ها وصابر ها در زندانند و ازاین گروه طبرزدی ها و باطبی هااین تاسف آور است که ما بجای آنکه با در س آموختن ازگذشته واصلاح خطاهایمان درصدد ترسیم چشم انداز روشنی ازآینده باشیم و در زمانی که باید راهکارهایمان نجات دانشجویان در بند وشکست این انسداد سیاسی باشد. درپی آن برآییم که این رمق باقی مانده را صرف کوبیدن یکدیگر نماییم. آنچه مهم است آنکه هردو تشکل پس ازآن فرازو نشیب ها امروزراه خود را یافته اند . البته این به معنای آن نیست که امروزاشکالی دراین دو گروه وجود ندارد اما کلیت حرکت و چشم انداز آینده امید بخش است.
محمد مسعود سلامتی
1383/5/8