پنجشنبه 12 شهريور 1383

حقوق بشر و جمهوری اسلامی، م. راد

بدون شك مقوله حقوق بشر يكی ازمسائل مهم در شرايط حاضر نه تنها در ايران بلكه در سراسر جهان است بهمين دليل همه كشورها و سازمانها و احزاب و حتی گروه های غير سياسی نيز در اين زمينه قلم فرسائی كرده و پيشهادهای خود را ارائه ميدهند و اميدوارند با توجه بامكانات و توان خود آنرا به كرسی بنشانند .

حقوق بشر چيست ؟

حقوق بشر يعنی برسميت شناختن حق و حقو ق برابر انسانها در قبال يكديگر اين تعريف از محتوای‌وسيعی بر خوردار است و عرصه های‌ اقتصادی ، سياسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، علمی ، حقوقی ، كاری ، انسانی روابط بين الملی و حكومتها را در بر ميگيرد.
مبحث حقوق بشر از سالهای 1960 در قرن گذشته بعلت شدت يافتن تضاد منافع بين كشورهای بزرگ وارد صحنه سياسی و اقتصادی و ايدئولوژی و فرهنگی جهان شد دوره ای كه به جنگ سرد معروف است و تا آنجا پيش رفت كه قدرتهای بزرگ برای به كرسی نشاندن نظرات خود وارد يك جنگ تمام عيار در حيطه منافع خود شدند و حتی ملياردها دلار از كار و زحمت توده های جهان را برای پياده كردن و تحميل نظرات خود به جهان و رقبا صرف مسلح كردن خود بانواع سلاحها كردند كه اگر همين امروز اين قدرت تخريبی بكار افتد بدون شك اثری از انسانها در دنيا باقی نخواهد شد.

علت نقص حقوق بشر چيست ؟

از بدو پيدايش مالكيت خصوصی در روی كره زمين نقص حقوق بشر آغاز شد و تا بامروز باشكال مختلف ادامه دارد و تا زمانی كه مالكيت خصوصی از بين نرود اجرای حقوق بشر امكان پذير نيست بنابراين خيال خام خواهد بود كه از يك حكومت و يا دولت و يا يك سازمان سياسی و حزب كه طرفدار مالكيت خصوصی است انتظار داشت حقوق بشر را رعايت كند اين مسئله در تمام ابعاد ديگرمسائل اجتماعی ،اقتصادی وسياسی نيز صادق است .
بررسی روند تكاملی ‌جوامع در صد سال گذشته نشان ميدهد كه انسانها تلاش فراوانی بكار بردند تا قدرت های حاكم را وادار به رعايت حد اقل حقوق خود كنند شكل گيری احزاب و سازمانها و مقاومت و درگيری دائمی در سده گذشته نشان ميدهد چه تلاش وسيعی در اين زمينه صورت گرفته است و چه دست آوردهائی نصيب بشريت شده و چه شكستها ئی را متحمل شده است ولی ‌با وجود همه اين مقاومت ها هنوز نقض حقوق انسانها در سطح جهان ادامه دارد.
بزرگترين تلاشی كه بشريت برای تحقق حد اقل حقوق انسانها بعمل آورد انقلاب اكتبر 1917 بود كه برای اولين بار حكومتی سر كار آمد كه مالكيت خصوصی را لغو كرد در واقع اولين دولتی در جهان سر كار آمد كه در دست سرمايه داران نبود در پی اين موفقيت در سال 1923 اولين قانون اساسی در اتحاد شوروی تهيه شد( اين قانون اساسی يك سند تاريخی و يك مانيفست جهانی است كه تا بامروز از طرف يك جامعه انسانی برای حقوق بشر بتصويب رسيده است ) و بمرحله اجرا گذاشته شد.
اين مانيفست با تمام قوانين موجود در جهان تا سالهای 1945 كاملا متفاوت بود در اين قانون حكومت اكثريت بر اقليت و برابری زن و مرد وايجاد كار و آموزش و پرورش و تضمين رفاه اجتماعی برای همگان قانونی شد تصويب اين قانون مناسبات حقوقی جهان را دگرگون كرد و در پی موفقيتهای اتحاد شوروی در زمينه اقتصادی و اجتماعی‌ خواست عمومی در ديگر كشورها برای بهبود قوانين موجود در اين كشورها بسرعت افزايش يافت.
كشورهای تحت حاكميت مالكيت خصوصی مجبور شدند در قوانين خود تجديد نظر كنند كه از جمله آنها قانون اساسی آلمان بود كه در پی آن تقريبا قوانين كشورهای ‌سرمايه داری تغيير كرد با اين تفاوت كه باز هم مالكيت خصوصی مقدس شمرده شد كه در همه كشورهای غربی هنوز اين قوانين حاكم است و حكومت در دست يك اقليت قرار دارد كه حاضر نيست حقوق بشری را كه خود آنرا امضاء كرده است بمرحله عمل در آورد.
پيش و پس از پايان جنگ جهانی دوم اتحاد شوروی كوشش فروانی ‌بعمل آوردتا با همكاری كشورهای ديگر سازمان ملل را بوجود آورد كه حقوق اوليه انسانی نظير كار و مسكن و بهداشت رايگان و تحصيلات رايگان را به عنوان حقوق اوليه بشر بتصويب رسانده و حكومتها را وادار به اجرای آنها از طريق تصويب قوانين بين المللی كند اگرچه سازمان ملل تشكيل شد و قوانين كاملا عمومی از جمله قوانين حقوق بشر را بتصويب رساند ولی‌هرگز هيچ كشور سرمايه داری غربی پای اجرای عملی آن نرفت و تنهادر بلوك شرق كه مالكيت خصوصی را لغو كرده بود اين حقوق وارد قوانين اساسی كشورها شد.
كشورهای غربی ‌باين دليل حاضر نشدند قوانين فوق را برسميت بشناسند چون مالكيت خصوصی را زير سئوال ميبرد در واقع با پذيرش اين قوانين عملا ابتكار عمل در دست اكثريت جوامع در واقع زحمتكشان می افتاد كه بمعنی‌از دست رفتن تمامی امتيازاتی بود كه در دست حاكمين قرار داشت .
ايجاد سازمان ملل و كنكاش و تقابل برای به كرسی نشاندن حقوق انسانی دقيقا نشان ميدهد كه تضاد بين مالكيت خصوصی و مالكيت اجتماعی هنوز حل نشده و تا پيروزی كامل مالكيت اجتماعی‌ ادامه خواهد داشت و نكته مهم اتفاقا در همين جا نهفته است كه هردو نظر براين باور است كه حقوق انسانی را بهتر ميفهمد و برای آن راه حل بهتری دارد با اين تفاوت كه طرفدارن مالكيت خصوصی برای اجرای ‌نظرات خود تا دندان خود را مسلح كرده و وحشت عظيمی از اكثريت مردم جهان از جمله از مردم خود دارند.
امروز تنها كشورهای غربی‌ بيش از 80% بودجه نظامی جهان را بخود اختصاص داده و برای هر 240 تا 400 نفر يك پليس علنی دارند و بيش از 75% در آمد جهان را بخود اختصاص داده ا ند و اين همه تدارك در واقع ترس از اكثريت زحمتكشان جهان دارد اگر يك اقليت كوچك با اينهمه بودجه نظامی و تمركز سرمايه و ابزار سركوب وجنايت و اشغال و تجاوز و كنترل منابع طبيعی و غارت كشورهای جهان سوم بزرگترين ناقص حقوق بشر نيست پس چه نيروئی را ميتوان جای آن تصور كرد؟

چه نيروهائی از حقوق بشر نوع غربی دفاع ميكنند ؟

1- سردسته اين نيروها ايالات متحده آمريكاست كه بزرگترين نيروی نظامی جهان را بخود اختصاص داده است بيش از 55% بودجه نظامی جهان فقط متعلق به آمريكاست و تقريبا تنها كشور سرمايه داری خصوصی در جهان است كه بيش از 90% سرمايه در دست تنها دودرصد قرار دارد اين غول بزرگ بيش از 25% در در آمد ناخالص جهان را بخود اختصاص ميدهد در اين كشور بيش از 45 مليون نفر در زير خط فقر زندگی ميكنند.
آمريكا در حال حاضر بيش از يك مليون و نهصدوپنجاه هزار نفر (1.950.000) زندانی دارد كه 93 % آنها را آمريكای لاتينی ها و سياه پوستان آمريكا تشكيل ميدهند .
آمريكا سقط جنين را قدغن كرده است تا نسبت جمعيت هسپانيك ها ( آمريكای لاتينيها ) و سياه پوستان از سفيد پوستان جلو نزند تا حكومت از دست سفيد پوستان اروپائی تبار خارج نشود در واقع تعادل جمعيت بنفع سفيد پوستان و ساير مليتها همچنان باقی بماند.
آمريكا تنها كشور جهان است كه ادعا ميكند اين كشور حق دارد درمورد همه كشورها با معيارهای‌آمريكائی بر خورد كند در واقع تنها كشور جهان است كه هيچ حق و حقوقی برای هيچ كشور و يا ملتی قائل نيست و هدف را سرنگونی تمامی ‌حكومتها قرار داده تا آنها را همانند آمريكا كند.
آمريكا تنها كشور جهان است كه حمله پيشگيرانه را در دستور كار روابط خارجی خود قرار داده است اين كشور مدعی‌است اگر احساس كند كشوری و يا گروهی منافع آمريكا را بخطر انداخته است ميتواند بهر نقطه جهان حمله كند و يا باشغال در آورد مهم نيست بچه قيمتی .
آمريكا تنها كشور جهان است كه ادعا ميكند تمام منابع انرژی جهان از جمله نفت و گاز جزئی از منافع آمريكا است واين كشور است كه تصميم ميگيرد امنيت منابع انرژی‌ جهان را تضمين كند چه حكومتها بخواهند و چه نخواهند اگر بپذيرند كه فبها و اگر نه بزور آنرا عملی خواهد كرد.
آمريكاست كه زندان گوانتانامو را در خاك كوبا كه غير قانوی در تصرف دارد بر پا كرده است و انواع شكنجه ها يی كه در آنجا اتفاق افتاده است بر كسی پوشيده نيست و به هيچ مرجعی اجازه نظارت و دخالت در آنرا نميدهد آمريكاست كه زندان ابو قريب در عراق را به معروف ترين زندان جهان تبديل كرد و مخوف ترين شكنجه ها را كه قبلا در زندان گوانتانامو باجرا در آورده بود در اين زندان پياده كرد و هزاران انسان را نابود كرد .
آمريكا بود كه با پشتيبانی كشورهای‌غربی و ژاپن و كانادا با محاصره اقتصادی‌عراق بيش از يك مليون و نيم انسان را قتل و عام كرد كه هنوز هم اين جنايت ادامه دارد.
آمريكا تنها كشور جهان است كه در صد سال گذشته به بيش از پنجاه كشور جهان تجاوزنظامی كرده و يا آنها را باشغال در آورده و در اين فاصله مليون ها انسان را قتل و عام كرده و اين كشورها را صدها سال بعقب بر گردانده است .

2- كشورهای غربی طرفدار سياستهای آمريكا : تمامی كشورهای غربی اعضاء ناتو كه از مالكيت خصوصی دفاع ميكنند در اين زمينه با آمريكا تفاوت ندارند اين كشورها را ميتوان بدو گروه تقسيم كرد گروه اول طرفداران نيروهای محافظه كار چه در حاكميت و چه در جبهه مخالف كه موافق اقدام نظامی بهر قيمت هستند و بهيچ وجهه مايل به همكاری با كشورهای ديگربخصوص كشورهای جهان سوم نيستند.
اين گروه ها تنها طرفدار پيشرفت كشورهای غربی هستند و معتقد هستند كه نبايد تكنيك را به كشورهای جهان سوم منتقل كرد و يا با آنها همكاری‌اقتصادی كرد اين گروه بشدت مذهبی بوده و مالكيت خصوصی را مقدس شمرده و داشتن سلاح و تكنيك را تنها برای كشورهای غربی برسميت ميشناسدو با تمام امكانات در تلاش خلع سلاح كشورها بوده و بهمين دليل از كوچكترين روزنه برای دخالت در امورداخلی ديگر كشورها استفاده كرده تا ثبات آنها را بر هم بزند اين نظر برای بقاء خود هر اقدامی را موجه شناخته و در عملی كردن آن كوچكترين ترديدی بخود راه نميدهد حكومت های اروپای شرقی جدا شده از بلوك شرق طرفدار اين تز هستند تقريبا تمامی كشورهای اروپای شرقی كه عضو ناتو شده اند در جنگ آمريكا بر عليه عراق شركت دارند .
گروه دوم كشورها و نيروهائی هستند كه حاضر نيستند دنباله رو آمريكا باشند آنها به آمريكا اعتماد نداشته و خواهان سهم بيشتری هستند مخالفت دولت آلمان و فرانسه با جنگ آمريكا در عراق در همين رابطه است اين جناح ديگر طرفدار مالكيت خصوصی نميخواهد در بست خود را در اختيار آمريكا قرار دهد ولی در عمل هم نميخواهد آمريكا آنقدر ضعيف شود و كنترل اوضاع از دست خارج شود فشار اين گروه و حكومتها تنها مهار قدرت آمريكاست تا آمريكا را وادار به دادن امتياز كند بهمين دليل باند بوش اين كشورها و گروه ها را عقب افتاده و پير توصيف كرده است.
اين گروه هرگز از نقص حقوق بشر توسط آمريكا انتقاد نكرده بلكه حتی آنرا تاييد ميكند باين دليل كه مقاومت بر عليه آمريكا و مالكيت خصوصی را مقاومت در برابر خود نيز ميداند اين گروه حتی در اروپا بسياری از امتيازاتی را كه متعلق به مردم و توده های زحمتكش بوده از جمله حق بيكاری و بيمه خدمات اجتماعی را بتدريج پس ميگيرد و كوشش ميكند خود را با جامعه آمريكا تطابق دهد بنابراين از نظر نقض حقوق بشر چندان تفاوتی با عملكرد آمريكا ندارد و از طرف ديگر سخت طرفدار جهان يك ابر قدرتی به جهان چند ابر قدرتی است تا جای ‌تنفس داشته باشد و خود را برای‌آينده آماده كند .
اروپا دريافته است كه منافع متضادی با آمريكا دارد شرايط جغرافيائی و اقتصادی و سياسی آن با آمريكا كاملا متفاوت است تضاد بين كشورهای جنوب و اروپاو از طرف ديگر غول بزرگ اقتصادی و نظامی روسيه كه بزودی ‌مثل عقاب بالای سر كشورهای اروپائی بپرواز در خواهد آمد موقعيت آنها را تضعيف كرده است
در مقابل آمريكا از نظر امنيتی و احاطه از طرف اقيانوسها و همسايگان از امنيت بيشتری بر خوردار است و رسما هم اعلان كرده است منافع اين كشور را بر هر كشور ديگری ترجيح ميدهد طغيان توده ای در كشورهای جهان و اروپا كه مارش آن شروع شده است اول گريبان اروپا را خواهد گرفت .
3- طرفدارن خارجی كشورهای غربی و آمريكا : اين گروها عمدتا مهاجرين كشورهای جهان سوم هستند و يا طرفداران حكومتهای‌ سرنگون شده قبلی ولی ‌بخش عمده اين نيروها از قشر ميانی جامعه بوده ( قشر خورده بورژوازی ) كه راه حل عجولانه ای را پيگيری ميكنند اين گروه ها اساسا به مردم هيچ اعتمادی ندارند و همانند آمريكا فقط به يك گروه نخبه گان اعتقاد دارند و فكر ميكنند بهتر از اكثريت مردم ميفهمند.
اگر كشورهای غربی دوقشر تكنوكراتها و بوروكراتها را در اختيار دارند و با پرداخت حقوق با لا ميتوانند آنها را بخرند طرفداران خارجی‌ از اين مزيت بر خوردار نبوده در نتيجه بيشتر به مزدوری روی می آورند و به در يوزگی پرداخته و همانند نوچه عمل ميكنند و حتی ‌بسياری ‌خودرا داوطلبانه به سيستم های امنيتی اين كشورها معرفی كرده تا چند صباحی بيك زندگی نكبت بار ادامه دهند.
اين گروه برای استفاده از مزايای ماندن در خارج دقيقا توجيهات كشورهای غربی را بلغور ميكنند مثلا بدون اشاره به سيستم های اين كشورها و تضاد بين مالكيت خصوصی و مالكيت اجتماعی مدعی ميشوند كه كشورهای غربی قصد دارند دمكراسی را به ديگر كشورها صادر كنند و با اشغال و تجاوز آزادی ‌برای مردم بياورند بهمين دليل آنها كاملا آگاهانه بدون تحليل از علتها فقط از طرف قوی تر پشتيبانی كرده و نظرات آنها را تبليغ ميكنند اين نيروها نيز در نقض حقوق بشر همدست و همكار نيروهای متجاوز هستند و يكی از علتهای آن فقط حفظ منافع شخصی‌ و استفاده از امكانات اين كشورها است بهمين دليل هم بسرعت بين اطرافيان خود منفرد ميشوند چه نقص حقوق بشر امروز ه بالاتر از كشتار جمعی مردم كشورها بدون اجازه سازمانهای بين المللی و قوانين جهانی با وجود مخالفت توده های جهان است ؟

جمهوری‌اسلامی و حقوق بشر

از بدو سرنگونی رژيم ديكتاتوری سابق ( اين رژيم باين دليل ديكتاتوری بود كه اولا از طرف يك قدرت خارجی در راس حكومت قرار گرفت و ثانيا مجبور بود تمام دستورات ارباب را اجرا كرده و از طرفی تنها يك فرد در تمام امور تصميم گيرنده و خود نيز يك نظامی آموزش ديده غرب بود اين حكومتهای ديكتاتوری ‌در دوران جنگ سرد تماما نظامی بوده و بدون كم و كاست در اجرای دستورات قدرتهای بزرگ عمل ميكردند ) مشكل بزرگی برای حل مسائل داخل ايران بوجود آمد و آنهم چگونگی تقسيم قدرت و و پذيرفتن اين اصل كه همه اقشار و سازمانها و احزاب از كوچك و بزرگ حق شركت در تصميم گيريهای اساسی را دارند اگر هم تمامی اين گروها در اين پروسه شركت ميكردند باز هم بمعنی پايان نقص حقوق بشر در ايران نبود
اين جبهه اگر شكل ميگرفت يك پروسه دمكراتيزه كردن جامعه برای يك فاز ديگر بود كه البته اتفاق نيافتاد چرا با وجود اوضاع مساعد داخلی و جهانی مانتوانستيم از اوضاع خوب بهره بر داری ‌كنيم ؟ جواب بسيار ساده است عدم داشتن تجربه و از همه مهمتر نشناختن جامعه و امكانات آن و نداشتن تشكيلات های مختلف و تا حدودی دمكراتيك در جامعه در ايران بود.
در ايران پس از سرنگونی در پس پرده دعوای بزرگی در جريان بود چه كسی و يا چه نيروهائی از امكانات مالی ايران و توان بالقوه اقتصادی آن بهره خواهند برد ؟ اينها سئوالاتی بود كه كمتر مورد توجه سازمانها و احزاب نوپای ‌بعداز انقلاب در ايران قرار ميگرفت ولی در ايران دو نيروی بزرگ تكنوكراتها و بوروكراتها حی و حاضر بودند و تنها تعداد اندكی از آنها بارو بنديل خود را بسته و راهی خارج شدند اين گروه كوچك مهاجر نيز در زمان رژيم سابق باندازه كافی جيب خود را پر كرده بود كه اگر كشور را ترك نميكرد ممكن بود اموال خود را از دست بدهد.
دوره گزار در سالهای ‌بعداز انقلاب بسيار طوفانی ‌بود و هر نيروئی در صدد بود تا در زمان بسيار كوتاهی سهم بيشتری نسيب خود كند كه البته در دوره عدم همكاری ‌و برسميت شناختن حق و حقوق همه نيروها در يك پروسه دمكراتيك نيروهای با تجربه تر خود را بهتر سازمان دهی كردند و در نتيجه ابتكار عمل را گرفتند آنها مثل اكثريت طرفداران سازمانها و احزاب افراد جوان و دانش آموز و دانشجو نبودند كه مسئوليتی روی دوششان نباشد آنها نميتوانستند اوضاع را بامان خدا رها كنند در نتيجه سريعا حول و حوش حكومت تازه كه بتازگی از طرف تقريبا تمامی كشورها برسميت شناخته شده بود جمع شوند تا زندگی عادی خود را از سر گيرند دو نيروئی كه همچنان اداره كشور را سازماندهی ميكنند.
در جامعه گروه های مذهبی طرفدار آقای خمينی نيز هنوز منسجم نبودند و واقعا نميدانستند اوضاع بچه طرفی خواهد چرخيد بهمين دليل آقای خمينی رااز قم به تهران آوردند تا از شخصيت فردی و نفوذ مذهبی ‌وی استفاده كنند.
اين اتفاقات در دوره ای حادث شدكه يار گيريها در پشت پرده بر سر مسائل اقتصادی ايران در جريان بود عدم همكاری ‌نيروها وطرفدارن خمينی تضاد بين اين دو جريان را بشدت افزايش داد و تمامی خواهی طرفين وعدم دادن امتياز به طرف مقابل بلاخره منجر به تصميم نابجای‌آقای خمينی كه اينك تمامی ابزار لازم را برای سركوب نيروهای مخالف را داشت منجر به سركوب شديد تمامی نيروها شد كه طبيعتا از نظر توازن قوا در شرايطی نبودند كه بتوانند در مقابل تهاجم رژيم مقاومت بازدارنده ای را بمرحله اجرا در آورند.
تا اينجا بايد اين اصل را پذيرفت كه اين درگيری درگيری برای قدرت سياسی در ايران بود با اين تفاوت كه نيروهای مخالف رژيم ابزار لازم برای حاكميت را دارا نبودند نه يك حزب فرا گير با سابقه با پشتيبانی مردمی وجود داشت و نه تجربه اين نوع مبارزه بخصوص مبارزه مسلحانه شهری‌ وجود داشت.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

مبارزه مسلحانه شهری در ايران زمانی ‌شروع شد كه در تمام دنيا حتی يك نمونه پيروزی شده آن وجود نداشت و اساسا حتی ‌يك جبهه از سازمانها و احزاب وجود نداشت اگر بگوئيم همه بر عليه همه بودند چندان اغراق نكرده ايم اين بود اوضاع بلبشوی ‌سالهای ‌بعداز انقلاب كه منجر نقص حقوق بشر در تمام ابعاد آن شد.
آغاز سركوب و عقب نشينی‌ نيروهای ‌مخالف نه اينكه منجر بيك اتحاد نيرونشد بلكه بتدريج برضعف نيروها افزود و انشعاب و پاشيدگی و سرخوردگی را بيشتر دامن زد تا جائی ‌امروز بيشتر نيروهای مخالف رژيم در خارج كشور و عمدتا هم در اروپا مستقر شده اند و بنظر نميرسد بزودی موفق به يايجاد يك تشكيلات دمكراتيك شوند.

آيا درگيری نيروهای مختلف برای حاكميت نقص حقوق بشر را بهمراه ندارد؟

در بين نيروهای مخالف رژيم ايران چنين رايج است كه هيچكس تا بحال جرات نكرده است مسئوليت خود را در قبال حوادث و كشتارهائی كه در ايران اتفاق افتاده است تشريح كند و يا آنرا مورد تحليل قرار دهد مگر ميشود در درگيری بين دو نيرو برای حاكميت كه يكی پيروز است و ديگری با شكست مواجه ميشود تنها يك طرف درگيری صد در صد مقصر باشد بخصوص اگر نيروئی ادعا كند كه انقلابی هم هست ولی حاضر نباشد به اشتباهات خود اقرار كند مثلا در جنگ كردستان نيروهای مقاومت رژيم را تهديد ميكردند كه اگر اعضاء‌ مارا اعدام كنيد ما زندانيان در بند را اعدام خواهيم كرد و يا اگر سازمان و تشكيلاتی ‌به تمام طرفداران خود اعلام ميكند كه سقوط رژيم حتمی‌است و آنها را وادار به مقاومت در زندان كند و آنها نيز عملا به درگيری با ماموران رژيم بپردازند و اعدام شوند مسئول كيست ؟ آيا اين نقص حقوق بشر نيست ؟
مسئوليت سازمانها و تشكيلاتها ی مخالف رژيم هزاران برابر بيشتر از مسئوليت يك رژيم سركوبگر است مضافا باينكه بر همگان روشن است رژيم قصد نداشته و ندارد تقسيم قدرت كند و يا اگر در كردستان دونيروی مقاومت بكشتار همديگر دست ميزنند آيا در اينجا نقص حقوق بشر نشده است و اگر يك سازمانی باز هم با ارزيابی نادرست از اوضاع دفاعی و نظامی و سياسی ‌رژيم فرمان پيشروی‌ نظامی را ميدهد و صدها نفر كشته ميشوند نقص حقوق بشر نيست ؟
نيروهای مقاومت بر عليه يك سيستم سركوبگر بايد بدون هيچ پيش شرطی تمامی جوانب يك عمل را مورد بر رسی قرار داده و بهمه سئوالها پاسخ بدهند و آنها را كاملا بشكافند تا كمترين خسارت به روند مقاومت وارد شود ببهانه اينكه رژيم ددمنش است و تمامی گناهان را بگردن طرف مقابل انداختن مشكل را حل نميكند و اين نوع بر خورد نه اينكه سياسی نيست بلكه سطح مبارزه سياسی را كه دارای مطالبات مشخصی است را تا سطح نفرت از نوع عقب افتاده آن پائين می آورد مبارزه برحق و عادلانه هميشه دارای اصول انسانی است و نبايد حتی ‌يك قدم از آن تخطی شود .

اعدامهای‌ سال 1367

اين اعدامها همزمان بود با شكست رژيم در جنگ با عراق و اقرار به ناتوانی در پيروزی در جنگ رژيم جمهوری‌اسلامی ببهانه آزادی قدس ساليان سال جنگ پر هزينه ای را بر مردم ايران تحميل كرد و ده هاهزار نفر از نيروی‌ كار كشور را بنابودی كشاند ولی همين رژيم سربزنگاه خود راز مخمصه خلاص كرد بمحض اينكه نيروهای عراقی به حمله متقابل پرداختند فرار را بر قرار ترجيح داد و با دادن تلفات و بجا گذاشتن اسلحه فراوان شكست را پذيرفت.
در اين دوره سازمان مجاهدين خلق از فرصت استفاده كرد و بكمك ارتش عراق بسياری از اين سلاح ها را بغنيمت گرفته و همين مسئله عقب نشينی رژيم و اقرار به شكست مجاهدين را به تحليل نادرست از اوضاع داخل كشور و وضعيت رژيم انداخت تا جائيكه فرمان جنگ فروغ جاويدان را داد و تصميم گرفت همانند ستارخان و باقر خان تا تهران پيشروی كند و همزمان بتمام نيروهای خود در داخل كشور فرمان داد دست بمقاومت بزنند باميد آنكه بزودی حاكميت را بدست گيرند از جمله اين فرمان ها مقاومت در زندان بود آنطوری كه خود اين سازمان اعلام كرده درحدود هفت هزار نفر توسط رژيم اعدام شده اند از جمله شعارهائی كه در زندان داده ميشد مرگ بر خمينی بود نگارنده با تعدادی از زندانيان كه بعدا از زندان كرج و اوين و رشت و اصفهان آزاد شدند ملاقات كرده كه همگی موارد فوق را تاييد كرده اند
آيا در اينجا نبايد از مسئولان اين تشكيلات سئوال كرد صدور يك چنين فرمانی حقوق بشر را زير پا نگذاشته است ؟
بدون شك اعدامهای ‌سال 1967 يكی از نقاط تاريك نظام جمهوری‌اسلامی‌ايران است و بايد مسئولان آن را شناسائی و محاكمه كرد هفت هزار نفر تعدادكمی نيست آنها در واقع از هفت هزار خانواده جدا شده اند كه سرنوشت آنها نيز معلوم نيست .
درپايان اشاره باين مسئله ضروری است كه سازمانها واحزاب و رژيم در تصميم گيريهای جامعه ايران مسئوليت بزرگی دارند بخصوص نيروهای مقاومت و اپوزيسيون در سالروز اعدام های سال 1367 نبايد خود را تابع منافع كشورهای ديگر بكنند كه هركدام در ايران دارای منافع مشخصی هستند اين روزها كشور ما آماج حمله كشور های متجاوز است ايران تنها رژيم جمهوری‌ايران نيست ايران بيش از 65 مليون سكنه دارد كه بخش اعظم آنها زحمتكشان مملكت ما هستند كشور ما بدست آنها ساخته شده و ميشود منابع كشور ما متعلق به اين مردم است يكی ‌كردن رژيم ايران و توده های مردم و قرار دادن آن در يك كاسه و حمله كردن بآنها بنفع هيچ گروه و سازمانی نيست.
چقدر خوب است از فرصت استفاده بكنيم و بعمل كرد خود در گذشته برخورد كنيم تا بطور اصولی به مسئله حقوق بشر بپردازيم حقوق بشر نبايد تنها از طرف ديگران بمرحله عمل در آيد بلكه ما نيز بايد آنرا دقيقا مطالعه و قوانين آنرا رعايت كنيم.
آزادی و انقلاب و دمكراسی و عدالت اجتماعی‌ بدون استقلال مفهومی ندارد همكاری متقابل آری ، ياد گيری متقابل آری ، مشورت آری اما نه از موضع ضعف و نه از موضع چاكر منشی و نه از موضع مزدوری هيچكس حق ندارد دست آوردهای مردم و منابع مالی و جانی كشورش را تنها بصرف انتقام با همكاری با ‌متجاوزان بنابودی بكشاند فراموش نكنيم كه وظيفه يك نيروی مترقی و مدرن و آزاد و دمكرات كاهش بار زحمتكشان است و نه افزودن بآن اين درس تاريخ را فراموش نكنيم اين همان حقوق بشر است.

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/11561

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'حقوق بشر و جمهوری اسلامی، م. راد' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016