حرکت روز دوشنبه تعداد زيادی از وبلاگ نويسها، بیترديد کار قشنگی بود. مدتها بود که لزوم انجام يک اعتراض مشترک به سياستهای محدود کننده حکومت با استفاده از ايجاد رعب و وحشت در بين فعالان اينترنتی احساس میشد. پيشنهادهای مختلفی هم به گوش میرسيد که به نظر من کاری که انجام شد سريعترين، کم هزينهترين و به تبع آن فراگيرترين بود که بايد از طراحان و مجريانش تقدير کرد. در وصف زيبايیهای اين حرکت بزرگان زيادی نوشتند و زيبا نوشتند. اما به نظرم جای يک هشدار بزرگ خالی مانده. فضای وبلاگهای روز دوشنبه مرا به ياد فضای دانشگاه در سالهای 76 تا بهار 87 انداخت. زمانی که دانشجو ظاهرا هم جرات انديشيدن پيدا کرد و هم مجال بيان انديشههای خودش را زمانی که از تريبونهای آزاد دانشگاهها آزادترين صداها بلند شد. آن زمان اتحاد، حمايت از هم، پيگيری هدف مشترک، مبارزه با تکصدايي، آزادی بيان و آزادی بعد از بيان، واژههای دلچسب و گوارايي بودند که هر روز و هر روز بارها شنيده میشدند.
بله خيلی از تابوها شکست. اما من بعنوان يک دانشجو، امروز زياد به آن سالها و به آن تابوشکنیها افتخار نمیکنم، سال 78 وقتی ما زير فشار له شديم، وقتی دوستان ما از زندان سردرآوردند معنی فشار از پايين و چانهزنی از بالا را فهميديم. ما بازيگران بازی شديم. نه، بازيگری بد نيست مخصوصا وقتی هدف موجهی در کار باشد اما به شرطيکه بدانيم کجاييم و چهکار میکنيم نه اين که به بازی گرفته شويم.
من نمیخواهم مثل نيک آهنگ بگويم وقتی ما زير فشار له میشديم آقايان به جای چانهزنی مشغول لاس زدن بودند. حتی اگر در بهترين حالت همه تلاششان را برای بهبود شرايط انجام داده باشند، اين بازیدادن نسل جوان يک مملکت بدون اطلاع براحتی قابل بخشش نيست. چرا که حداقل نتيجه آن همين بیاعتمادی و بیتفواتي است که بعد از سال 78 بوجود آمد.
advertisement@gooya.com |
|
وقتی در سايت آقای ابطحی ديدم که آقای تاجزاده برای اين حرکت اشک میريزند و خوشحال میشوند احساس ترس عجيبی میکنم. وقتی يادم ميآيد که ماهها تذکر لزوم انجام يک حرکت جمعی توسط درخشان و خوابگرد و فمسخن و ... به جايی نميرسد ولی امروز همه امروزی ميشند ترجيح ميدهم محافظه کارانه عمل کنم و در عين همراهی با اهالی امروز يادآوری کنم اگه روزی اهرم فشار بودم امروز بوق کسی نيستم حتی شما دوست عزيز.