شنبه 17 بهمن 1383

زنان و رفراندوم، گزارش پال تاک اتحاد جمهوری خواهان با شهلا اقتداری و ویکتوریا آزاد، سايت جمهوري

شنبه 22 ژانویه 2005 خانم ها شهلا ابقری و ویکتوریا آزاد به عنوان دو تن از فعالان جنبش زنان و عضو اتحاد جمهوری خواهان ایران در اتاق مجازی " جمهوری خواهان" با شرکت 150 علاقه مند به ارائه سخنرانی و سپس پاسخ به سؤالات حاضران پرداختند.
رفراندوم، فراخوان ملی رفراندوم و ارتباط حقوق و جنبش زنان با این بحث، موضوع جلسه قرار داشت. نادر زرکاری اداره این جلسه را بعهده داشت.

شهلا ابقری با دعوت از حاضران به همکاری با کمیسیون زنان اتحاد جمهوری خواهان و ارائه معرفی کوتاه از خود بحث جلسه را آغاز کرد. او ضمن معرفی خود گفت که در یکی از
دانشگاه های آمریکا در رشته میکروب شناسی به تدریس اشتغال داشته و در عرصه های فرهنگی و اجتماعی، به ویژه در بخش های مربوط به زنان فعالیت می کند. در کمیسیون زنان "اتحاد" به عنوان مسئول آن مجموعه عمل می کند و در جلسات شورای هماهنگی اتحاد نیز شرکت مستمر دارد.
شهلا ابقری با این توضیح که ابتدا به موضوع رفراندوم و ارائه نظر خود در این رابطه پرداخته و سپس در بخش دوم به برخورد زنان با رفراندوم می پردازد سخنان خود را آغاز کرد:

تغییر شرایط منطقه، بخصوص تحولات عراق و افغانستان از یک سو و از سوی دیگر امکان وجه مسالحه قرار دادن منافع ملی ایران در مذاکرات هسته ای توسط جمهوری اسلامی ایران و سر آخر وجود امکان حمله نظامی آمریکا به ایران، بخشی از اپوزیسیون در داخل و خارج را بر آن داشت تا طرحی به عنوان "فراخوان ملی برای برگزاری رفراندوم" ارائه دهند. آنها پس از مدت کوتاهی خود را به عنوان ارائه دهندگان این طرح حذف کردند و به حمایت کنندگان آن پیوستند و به این ترتیب بر جنبه عام بودن طرح و اینکه خود را مدعی و صاحب آن نمی دانند تأکید کردند.
در ابتدا برخوردهائی شخصی با این طرح صورت گرفت. به نظر من هرگاه از سوی عده ای طرحی در رابطه با مسائل جامعه مطرح می شود، پس از ارائه عمومی دیگر نمی توان آن را در تملک افراد خاص دانست و از این رو برخورد شخصی با تهیه کنندگان طرح فراخوان را نیز
نمی پسندم.
و اما در ارتباط با محتوای "فراخوان" بحث های وسیعی در موافقت و مخالفت با آن انجام شده است که در مجموع بسیار سازنده و با ارزش بودند. من شخصا فراخوان را امضاء کردم و در اینجا در حد امکان توضیح می دهم چه دلائلی سبب حمایت من از این طرح شد.

- اول اینکه این طرح استبداد مذهبی را در تمامیت آن مردود می شمارد. این طرح نظام موجود را به دلایل ساختاری اصلاح پذیر نمی داند. این بدان مفهوم است که اصلاح طلبان حکومتی قادر به پیشبرد پروژه خود یعنی اصلاحات نیستند مگر آنکه از چارچوب حکومت خارج شده و به جنبش عمومی اصلاحات بپیوندند.
- دومین نکته خصلت همگانی بودن طرح است. در عین حال که طرح از عموم مردم دعوت
می کند محتوای آن راه را بر هیچ دسته و گروه از مردم نمی بندد.

- سومین دلیل من برای پیوستن به طرح تأکید آن بر روش مساحمت آمیز "تغییر نظام حاضر به نظام دلخواه" است. به گمان من امروز ایران و جهان در شرایطی نیست که بتوان تغییرات پایه ای را با تأکید بر شیوه های خشونت آمیز ایجاد کرد. در عین حال تمام نشانه ها و اظهار نظرات از داخل ایران دال بر آن است که جامعه ایران دیگر حاضر به همراهی با شیوه های خشونت بار تغییرات اجتماعی نیست.

- چهارمین نکته حائز اهمیت برای من تأکید موجود بر خواست تشکیل حکومت دمکراتیک مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های الحاقی آن است زیرا به عقیده من هیچ سیستمی
نمی تواند واقعا دمکراتیک باشد مگر آنکه وفاداری خود به اعلامیه جهانی حقوق بشر را اعلام نموده و بدان عمل کند. چه بسیار نظامهای به ظاهر دمکراتیک می شناسیم که به دلیل نقض حقوق بشر نتوانسته و نخواهند توانست به جرگه حکومت های واقعا مبتنی بر دمکراسی بپیوندند. حکومت هائی که تبلور اراده آحاد جامعه هستند و قدرت اجرائی به خواست اکثریت جامعه شکل گرفته و باز هم به خواست اکثریت از قدرت به زیر می آیند ناگزیر به رعایت حقوق بشر هستند. به عقیده من حقوق بشر باید یکی از پایه های یک حکومتهای دمکراتیک قرار بگیرد.

- پنجمین نکته این است که "فراخوان" بر تعیین محتوای حکومت و نه شکل آن تأکید می کند. گرچه برخی این را بعنوان یک کاستی در "فراخوان" مطرح میکنند، به عقیده من این نقطه قوت طرح است. تجربه رفراندوم جمهوری اسلامی را به خاطر می آوریم که هیچ کس نمی دانست محتوای "جمهوری اسلامی" چیست، گرچه من خود به آن رأی ندادم اما بسیاری می گفتند "حالا رأی بدهید محتوای آن همان خواهد شد که شما می خواهید". من خود جمهوری خواه هستم و برای یک جمهوری پارلمانی مبارزه می کنم اما معتقدم رأی هیچ فردی در ایران نباید نادیده گرفته شود و هرگاه شکل حکومت از پیش تعیین شود بسیاری از مردم که ممکن است به اشکار دیگر حکومتی اعتقاد داشته باشند، عملا سلب رأی می شوند."

- نکته دیگری که مهم می نماید این است که "فراخوان" از محتوائی دمکراتیک برخوردار است و از این روی نیروهای گسترده جامعه را در بر می گیرد.

- دیگر اینکه راهکار معرفی شده در فراخوان، راهکاری ست که در آینده نسبتا نزدیک تحقق پذیر به نظر می آید. این طرح همه پرسی برای امکان تبیین قانون اساسی نوین را در مقابل خود قرار می دهد. نکته ای که منتقدان مورد توجه قرار نمی دهند، کلمه "نوین" است. ذکر صفت "نوین" مشخص میکند که فراخوان نه تغییر در چارچوب قانون اساسی حاضر بلکه، تغییر بنیادین آن را مد نظر دارد.

- موضوع دیگر اینکه، من از متن "فراخوان" اینگونه برداشت می کنم که به دنبال نظامی سکولار است و با حکومت مذهبی مرزبندی روشن دارد.

براساس موارد هشت گانه برشمرده من موافق فراخوان هستم به نظر من آنچه این "طرح" سبب شده، یک صف آرائی جدید است. صف آرائی نیروهای طرفدار حذف بخش یا بخش هائی دیگر از جامعه، در مقابل "فراخوان" و موافقان حقوق بشر و حق آزادی بیان همگانی در پشت آن جای گرفته اند.
حال به نظر می آید آنچه می تواند راه گشا باشد تشکیل یک جبهه وسیع دمکراسی خواهی است. ما یقین داریم که حکومت ایران به طور داوطلبانه تن به همه پرسی مطروحه نخواهد داد و تنها تشکیل یک جبهه فراگیر و گسترده است که می تواند شرایط را برای چنین همه پرسی مهیا سازد. انتقادی که می گوید جمهوری اسلامی به "رفراندوم" میدان نخواهد داد، گرچه مشروع به نظر
می رسد اما طراحان این انتقاد به سوی دیگر نظر ندارند که هرگاه توده های میلیونی مردم در عرصه حاضر باشند، توازن نیروها تغییر کرده و این خود به عقب نشینی حکومت خواهد انجامید.
تأثیر جبهه فراگیر دمکراسی خواهی نه تنها در داخل بلکه به عقیده من در خارج از ایران نیز مشهود خواهد بود. این جبهه با فعالیت های خود که به حضور میلیونها ایرانی در صحنه متکی خواهد بود می تواند سایه خوف انگیز خطر حمله نظامی به کشور را از سر ما کم کند.
***

ویکتوریا آزاد فعال سیاسی، اجتماعی و عضو "اتحاد جمهوری خواهان ایران" ضمن تأئید گفته های دکتر شهلا ابقری گفت:
بندهای یک و دو "فراخوان" با تأکید بر حقوق بشر و مخالفت هرگونه تبعیض جنسیتی، ملیتی، مذهبی و ... مرزبندی جدی خود را با جمهوری اسلامی اعلام می کند. این طرح با ارائه پیشنهاد "رفراندوم" خواستار یک همه پرسی برای ضرورت تبیین قانون اساسی نوین می شود. با توجه به این اینکه محتوی این طرح مثبت و شکل آن از نظر من قابل تحقق است، می توان گفت که این طرح نوید مبارکی برای زنان ایران است که مجبور به تحمل بیشترین و شدیدترین فشارها در 26 سال اخیر بوده اند. بگذارید گفته خانم کار را نقل کنم که می گوید، بدون قوانین تضمین کننده آزادی زنان، صحبت از آزادی شعاری بیش نخواهد بود. ما می دانیم که قانون اساسی جمهوری اسلامی اینچنین قوانینی در خود جای نمی دهد.
در عین حال قانون اساسی دارای تناقضات فراوان است از جمله در بند 24 قانون اساسی ج10 به آزادی مطبوعات و بیان اشاره می کند، اما همین بند با قید "مگر آنکه مخل مبانی اسلام باشد" اصل مذکور را بی معنا و بی تأثیر می کند. زیرا هر گفته و نوشته ای با اداعای مخل مبانی اسلام بودن می تواند سرکوب شود.
در رابطه با سرکوبی زنان، ما علاوه بر تبعیضات قانونی شاهد "قوانین نانوشته" هستیم. قتل های ناموسی که با حمایت عملی قوه قضائیه ایران صورت می گیرند از این جمله هستند.
روح و اساس قوانین جمهوری اسلامی بر این باور اتکاء دارد که زن موجود مستقلی نبوده بلکه لازم است فرمانبردار و مطیع پدر، همسر، برادر و... باشد. زن حتی برای انتخاب همسر، به اطاعت از نظر مردان خانواده مقید است. در این نظام قانونی زن عملا اسیر و برده است.
این در حالی است که زن ایرانی با اتکاء بر توانائی های بزرگش در میانه راه تصاحب قله های عشق و صلح و برابری قرار دارد. آقای سعیدی مدنی جامعه شناس، در رابطه با فقر موجود در ایران تحقیقاتی انجام داده است که طبق آن 12 میلیون نفر زیر خط فقر مطلق به سر می برند و سهم زنان از این 12 میلیون بسیار بیش از مردان است. در این تحقیق می بینیم که به دلیل محدودیت های موجود برای زنان عملا مردان نسبت به زنان بهره بیشتری از امکانات موجود جامعه برای اقشار ضعیف می برند. پس عملا بی حقوقی زنان تبدیل به راز بقائی برای طیفی از مردان شده است.
آمار رسمی جمهوری اسلامی از این حکایت دارند که چهارهزار زن و دختر در خیابان های تهران شب را به روز می رسانند. مجازات سنگسار، مجازات کودکان و اعدام کودکان زیر 18 سال از موارد دیگری هستند که بیشتر زنان و دختران را در کام خود می کشد. طبق آمار رسمی جمهوری اسلامی سالانه هشتاد هزار سقط جنین غیر قانونی در ایران صورت می گیرد که عواقب آن برای زنان روشن است.
سن ازدواج برای دختران، قوانین ناظر بر طلاق، دیه، قواعد اعزام دانشجویان دختر به خارج از کشور، عدم پیوستن جمهوری اسلامی به کنوانسیون حقوق زنان سازمان ملل جملگی حمایت های قانونی از تبعیض علیه زنان را تشکیل می دهند.
بدین ترتیب آنچه "فراخوان" پیشنهاد می کند یعنی مراجعه بر آرای همگان برای تصمیم گیری درباره قانون اساسی موجود و شکل دادن به یک قانون اساسی جدید در چارچوب حکومت دلخواه اکثریت جامعه، راهی مناسب برای دستیابی آحاد مردم ایران از جمله زنان به حقوق حقه آنهاست.
از همین منظر من ازطرح "فراخوان" حمایت می کنم.
به اعتقاد من جنبش زنان در ایران امروز یکی از محوری ترین جنبش هاست. بذر جنبش زنان همزمان با جنبش تبناکو کاشته شد، با مشروطیت آبیاری شد و در دوره نهضت ملی جوانه زد. این جنبش در دوره جمهوری اسلامی به دلیل ظلم های مکرر و عدیده ای که بر زنان رفت به نهالی ماندگار تبدیل شد. زنان در این دوره راه نجات را در بدست گرفتن سرنوشت در دستان قدرتمند خود دیدند. زنان در ایران امروز نه تنها نیازمند به کار مستمر در عرصه فرهنگی و اجتماعی هستند بلکه به اعتقاد من دخالت مستقیم زنان در عرصه سیاست و سیاست گذاری یک ضرورت تاریخی است. چشم بستن بر این مهم برای جنبش زنان بسیار خطرناک است و متأسفانه برخی از پیشروان این جنبش اهمیت آن را نادیده می گیرند. جنبش زنان در مرحله ای قرار دارد که باید بتواند ساختارهای حقیقی و حقوقی موجود را به چالش بکشد.
"فراخوان" مورد بحث ما این امر را در مقابل خود قرار داده است و قانون اساسی جمهوری اسلامی را از این دیدگاه که با اعلامیه جهان حقوق بشر در تضاد قرار دارد به چالش جدی کشید و از این جهت برای ما زنان حائز اهمیت بسیار است. در عین اینکه محتوی فراخوان در جهت خواسته های جنبش زنان قرار دارد، شکل پیشنهادی برای رسیدن به هدف معینی شیوه مسالمت آمیز مراجعه به آرای عمومی، عمیقا با روحیه مسالمت جوی زنان همخوانی دارد.
من به عنوان یک زن به اتخاذ این شیوه اهمیت بسیار می دهم و به سهم خود در جهت آن تلاش خواهم کرد. شرکت زنان در این حرکت ملی از ضرورت تاریخی برخوردار است. چرا که پس از تعمیق گفتمان رفراندوم و زمانی که این طرح ساختارهای تشکیلاتی خود را شکل می دهد، و
گام های عملی در جهت رسیدن به هدف بر می دارد، در صورت عدم حضور ما زنان در این ساختارها تا سطوح عالی آن یعنی شورای رهبری یا چیزی مشابه آن، می توان ادعا کرد که یک فرصت تاریخی برای زنان از میان رفته است. ما باید در این ساختار حضور فعال و برابر داشته باشیم. قطعا باید نیمی از حرف را زنان بزنند و در تمامی زمینه ها دیدگاه های خود را بیان کنند و تأثیر مشخص بگذارند. حتی اگر مردانی، عادل و دمکرات رهبری این امر را به دست بگیرند، در صورت غیاب زنان این حرکت مهر مردانه خواهد داشت، چرا که مردان حامل تجربیات خود هستند و زنان با وارد کردن شخصیت و تجربیات خود به این پروسه می توانند برای ایجاد آینده ای "برابرتر" نقش ایفا کنند. فراموش نکنیم که مردان نمی توانند بلندگوی ما باشند. این وظیفه خود ماست. در اینجا بحث از تقابل زن و مرد نیست بلکه تأکید بر وظیفه و حق زنان برای حضور و تأثیرگذاری است. آرزو و امید ما طبیعتا این است که شانه به شانه با مردان دمکرات و برابری طلب در جهت ساختمان نظامی نوین مبتنی بر قانون اساسی جدید با اتکاء به برابری حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های آن تلاش کنیم.
***
شهلا ابقری در بخش دوم، سخنان خود را با اشاره به موانع موجود در راه حضور زنان در صحنه فعالیتهای اجتماعی و ضرورت از میان برداشتن این موانع، این طور آغاز کرد:

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

من تحقیق کوچکی درباره حضور زنان در گفتمان رفراندوم انجام داده ام در این راستا بدست آمد که بیشتر نظرات ارائه شده توسط زنان درباره "فراخوان" مثبت بوده است. گرچه این تحقیق یک کار جامع نبوده و من با مراجعه به سایت ها و نشریات احتمالا به تمامی اظهار نظرها دست رسی نداشته ام اما آنچه بدست آمده نشان می دهد که 90% واکنش های نشان داده شده از سوی زنان در جهت همراهی با رفراندوم بوده است. بر این اساس من فکر می کنم بخش بزرگ زنان خاموش نیز با این طرح همراه هستند.
به نظر من دلیل اول زنان برای پیوستن به این طرح اعتقاد اصولی آنها به حقوق بشر است. آنها با تمام وجود نقض گسترده و مستمر حقوق بشر را در جمهوری اسلامی را حس کرده اند و در نتیجه با پوست و گوشت و استخوان از این حقوق بنیادین دفاع می کنند.
دوم اینکه، از آنجا که زنان خود اولین قربانیان خشونت هستند، در نتیجه با ابراز خشونت ذاتا مخالفت دارند و شیوه احیای حقوق بشر در این طرح شیوه های غیر خشونت آمیز است.
سوم اینکه، زنان اصولا مخالف جنگ هستند زیرا آنها خود اولین قربانیان هر جنگی بوده و خواهند بود. پس از آنجا که این طرح در مقابل حمله آمریکا به ایران یک آلترناتیو ارائه می دهد می تواند مورد پشتیبانی زنان باشد.
چهارم اینکه، زنان از آنجا که تبعیض را همواره احساس کرده اند، پیگیرترین مدافعان دمکراسی هستند. زیرا نمی توانند شاهد تبعیض و نابرابری باشند. پس محتوای دمکراتیک فراخوان سبب دیگری برای جلب حمایت زنان است.

بحث دیگر این است که زنان در مجموع سهم چندان بزرگی در گسترش گفتمان رفراندوم
نداشته اند. من این ادعا را براساس تعداد نسبی مقالات و مصاحبه های نوشتاری و گفتاری انجام شده از سوی زنان نسبت به تعداد این موارد از سوی مردان می گویم وشرکت محدودتر زنان نسبت به مردان در این بحث را به اصل شرکت محدود زنان در عرصه سیاست مربوط می دانم.
دلیل حضور مختصر زنان در عرصه سیاست چیست؟ به نظر من سبب اول آن محیط مردانه سیاست است. عملا این فکر و احساس در مردم وجود داشته و همیشه بیشتر تقویت شده است که عرصه سیاست به مردان تعلق دارد. دلیل دیگر این است که همواره به زنان گفته شده است که آنها از حضور در این عرصه از فعالیت اجتماعی ناتوان و برای آن بیش از حد حساس هستند. این تفکر غلط سبب دیگر موضوع مطرح شده است.
راه کار چیست؟ در سازمان ها و نهادهای ایرانی خارج از کشور بعضا سهمیه ای برای زنان قائل می شوند و این تفکر بوجود آمده است که گوئی همین قدر برای حضور گسترده زنان کافی است. غافل از آنکه محیط این سازمان ها و نهادها باید تغییر کند و از تسلط تفکر مردانه رهایی یابد. پیشبرد این امر نه تنها وظیفه زنان بلکه به همان مقدار نیز وظیفه مردان مسلط بر این نهاد هاست.
***

ویکتوریا آزاد نیز در بخش دوم سخنان خود به چرا، چگونگی و ضرورت حضور و یا عدم حضور زنان در میدان سیاست پرداخت:

دو دیدگاه عمده در این زمینه وجود دارد، براساس یک دیدگاه توانائی ها و روحیات زنان بیشتر با عرصه های انسانی، رمانتیک، فرهنگی، ادبی، کودکان و از این دست همخوانی دارد.
دیدگاه دوم معتقد است که در سطح جهان زنان بسیاری به سیاست پرداخته اند و در این عرصه کارنامه ای درخشان ارائه داده اند. پس عدم حضور گسترده زنان در حوزه سیاست به خلق و خو و روحیات و توانائیها بیولوژیکی و فیزیولوژیکی آنها بستگی ندارد بلکه این شرایط اجتماعی است که به آنها نقش مشخصی را واگذار کرده و یا نقش را از آنها می ستاند. مثلا شاهد آن هستیم که وقتی زنان در خانواده هائی بزرگ می شوند که نقش سنتی برای زن قائل نیستند و در نتیجه از امکانات تحصیل و آموزش مناسب برخوردار شده ، برای حضور در عرصه اجتماعی در محدودیت قرار نمی گیرند، وارد میدان های مختلف اجتماعی از جمله سیاست می شوند و به موفقیت های شایان نیز دست می یابند.
به اعتقاد من در ایران امروز ما استعدادهای بزرگ خفته در میان زنان وجود دارد که در صورت به فعل درآمدن شاهد نقش بزرگ آنها در زندگی اجتماعی خواهیم بود. پیشرفت زنان ایران در بخش هائی که از شانس کم و بیش برابر برخوردار بوده اند مثلا تحصیلات عالی نشان می دهد که آنها از محدودیت در توانمندی های مادی و معنوی برای حضور در عرصه های اجتماعی برخ.ردار نیستند. همه می دانیم که الآن بیشترین ورودی ها ی دانشگاه و همچنین فارغ التحصیلان را زنان تشکیل می دهند در عین حال آمار بیکاری نشان می دهد که درصد زنان بیکار با مردان قابل مقایسه نیست. این یعنی ساختارهای سیاسی، حقوقی و اجتماعی نه تنها حضور زنان را تشویق نمی کنند بلکه سعی بر مانع شدن آن نیز دارند.
حال ارتباط این بحث با "فراخوان" رفراندوم چیست؟ نظام جمهوری اسلامی در سال های اخیر نشان داد که قابلیت انطباق با موازین پذیرفته شده حقوق بشر را ندارد. این نظام حتی نمی تواند قوانین ضد بشری خود را تعدیل کند. به تجربه این پروسه را ما در مجلس ششم شاهد بودیم.
اکنون "فراخوان رفراندوم" شکستن ساختارهای حقوقی و سیاسی موجود را در دستور خود قرار داده است پس زنان در دفاع از آن بیشترین بهره را خواهند برد.

پس از پایان دو دور سخنرانی، دو سخنران به پرسش های شرکت کنندگان در نشست پاسخ دادند.
ماخذ: www.jomhouri.com

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/17926

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'زنان و رفراندوم، گزارش پال تاک اتحاد جمهوری خواهان با شهلا اقتداری و ویکتوریا آزاد، سايت جمهوري' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016