جمعه 23 بهمن 1383

آخرين شعر، علی ميرفطروس

- « نه !
نه !
نه !
مرگ است اين
که به هيأت قدّيسان
بر شطِّ شادِ باورِ مردم
پارو کشيده است ...»

اين را خروس های روشنِ بيداری
- خون کاکُلانِ شعله ورِ عشق-
گفتند.
- « نه!
اين،
منشورهای منتشرِ آفتاب نيست
کتيبة کهنة تاريکی ست -
که ترس و
تازيانه و
تسليم را
تفسير می کند.
آوازهای سبزِ چکاوک نيست
اين زوزه های پوزة « تازی» هاست
کز فصل های کتابسوزان
وز شهرهای تهاجم و تاراج
می آيند.»
اين را سرودهای سوخته
- در باران-
می گويند.
٭
خليفه!
خليفه!
خليفه!
چشم و چراغ تو روشن باد!!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

اخلافِ لافِ تو
- اينک -
در خرقه های توبه و تزوير
با ُمشتی از استدلال های لال
حلّاج ديگری را
بر دار می برند
خليفه!
خليفه!
چشم و چراغ تو روشن باد !!!
٭ ٭ ٭
در عمقِ اين فريبِ ُمسلّم
در گردبادِ دين و دغا -
مردی
از شعله و
شقايق و
شمشير
رنگين کمانی می افرازد ...

خرداد ماه 1357 تهران
www.mirfetros.com٭
-------------------------
اين شعر، ماه ها پيش از انقلاب 57 سروده شده و در همان روزها در تهران دست بدست می گشت. در اين شعر، سرشت رهبر انقلاب و سرنوشت خونين آزاديخواهان (خون کاکٌلانِ شعله ورِ عشق) به روشنی پيش بينی شده بود.

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/18175

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'آخرين شعر، علی ميرفطروس' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016