جمعه 14 مرداد 1384

رئيس جمهوري جديد ايران و تشکيلات «لباس شخصي ها»؛ گفت و گو با عبدالله قاسمي، عضو سابق واحد حفاظت مسئولان جمهوري اسلامي، شهروند

- علاوه بر احمد اميني که به نوعي سرکردگي را به عهده داشت مي توانم از آقاي محمود خسروي وفا حسين زنجاني، جواد کماسائي، محمدرضا حاجي باشي، اصغر ني ساز و حسين سازور نام ببرم . تقریبا همه اینها الان در بیت رهبری و یا در اطراف آقای احمدی نژاد هستند

- ده ميليون تومان پول را براي پرداخت حقوق و مواجب لباس شخصي ها از محمود خسروي وفا، همکار آقاي احمدي نژاد در شوراي شهر تهران، گرفته بود

- مي دانم که احمد اميني به احتمال قريب به يقين نقش تعيين کننده اي در قتل دکتر سامي داشته است

خسرو شميراني
shemiranie@yahoo.com


در هفته اي که گذشت محمد خاتمي رفت و جاي خود را به محمود احمدي نژاد سپرد.

خاتمي 8 سال پيش به عنوان "فيلسوف و اهل قلم" ، با به رخ کشيدن استعفانامه خود از قدرت ، با شعار جامعه مدني و توسط آراي گسترده مردم به کاخ رياست جمهوري قدم گذاشته بود، محمود احمدي نژاد اما از در مقابل وارد شده است. او در حين مبارزه با اتهام تروريست بودن، با به نمايش گذاشتن تصاوير دست بوسي رهبر، با شعار دولت اسلامي و با اتکا به "بداخلاقي هاي گسترده انتخاباتي" راه خود را به سوي قلعه قدرت (کم قدرت) رياست جمهوري گشود.

"بداخلاقي هاي گسترده انتخاباتي" نامي است که آقاي خاتمي جهت آبرو داري نظام براي نقض قوانين انتخاباتي و نقض قوانين مدني در طول انتخابات برگزيده است. اثبات تقلب هاي گسترده در نهمين انتخابات رياست جمهوري اسلامي زياد دشوار نبود اما کار و هزينه مي طلبيد. پس همگي از حکومت و اپوزيسيون به سرعت پذيرفتند که "بداخلاقي هايي" صورت گرفته است که در نتيجه انتخابات تاثيري نداشته است. از تلاشهاي دکتر ابوالحسن بني صدر و نشريه انقلاب اسلامي که بگذريم، تاکنون هيچ تلاش جدي در جهت نشان دادن تخلفات و تقلبات انتخاباتي صورت نگرفته است. در اينجا از مسائلي صحبت ميکنيم که به احتمال قريب به يقين نتيجه انتخابات را به کلي تغيير داده اند، گرچه بدون تقلب هم در مشروعيت نتايج اين انتخابات بحث بسيار ميتوان کرد.

گرچه بررسي تخلف و تقلب در انتخابات اخير موضوع اين نوشتار نيست، ياد آوري مجدد آن به مناسبت "تاييد" "آراي مردم" توسط رهبر روحاني ايران و نشستن رئيس جمهوري جديد بر مسند را خالي از لطف نديدم.

اثبات هر يک از نکات نسبت داده شده به آقاي احمدي نژاد درآغاز اين مقدمه، ميتواند سبب سلب مشروعيت از وي و بعضا حتي اعلام جرم نسبت به او باشد. از اين رو وظيفه مخالفان و همچنين طرفداران ايشان است که اين نکات را بررسي کنند و در تاييد و يا رد آنها بي دليل جهد نورزند.

نوشته حاضر کوششي است در همين راستا که آغاز رسمي کار رئيس جمهوري جديد را بهانه قرار داده است.

در اولين قسمت از ساعتها گفت و گو با آقاي عبدالله قاسمي ــ که در اينجا ارايه ميشود ــ به فرازهايي از اطلاعات ايشان در مورد آقاي محمود احمدي نژاد و همکاران بلافصل وي پرداخته شده است.

عبدالله قاسمي متولد 1337 ، در سال 1357 ، ابتدا در گارد شاهنشاهي و سپس در لشکر 28 در سنندج خدمت سربازي را طي کرد. او در بحبوحه انقلاب و پس از فرمان آيت الله خميني از پادگان گريخته و به تهران بازگشت. خود ميگويد: "در آن روزها با خانواده عموي خود زندگي ميکردم. عموي من در جماران در همسايگي دکتر محمد جواد باهنر ساکن بود. يک قبضه اسلحه کمري از پادگان ربوده بودم. نزد دکتر باهنر رفتم و اسلحه را به ايشان سپردم."

آقاي قاسمي به اين ترتيب وارد دايره گروهي شد که بزودي سکان اداره کشور انقلاب زده را در دست گرفت.

درباره فعاليت هايش در بعد از انقلاب ميگويد: "در سال 1358 اولين گروه سپاه پاسداران تحت رهبري ابوقفا و ابوشريف (عباس آقازماني) که از رزمندگان فلسطين بودند، شکل گرفت. من در پادگان امام علی (کاخ سعد آباد) به اين اولين گروه تعلق داشتم. در عين حال روابط خوبي با دکتر باهنر داشتم "

عبدالله قاسمي همچنين ميگويد که حفاظت از محمد جواد باهنر عضو شوراي انقلاب و نخست وزير بعدي را به عهده گرفت. از اولين اعضاي واحد حفاظت مسؤلان بود و به غير از محمد جواد باهنر از افراد ديگري همچون اکبر ناطق نوري حفاظت کرده است.

به سبب موقعيتش اطلاعاتي از جلسات بعضا خصوصي آنها در دست دارد. فراموش نکنيم که در ابتداي شکل گيري جمهوري اسلامي ايران رابطه ها به آن گونه که امروز است تعريف شده نبود و اين امر گاه به حضور افراد در جاهايي که "نبايد باشند" مي انجاميد.

آقاي قاسمي در روزهاي اوج ترور در سال 1360 در نزديکي محل سکونت ناطق نوري هدف گلوله يک تهاجم تروريستي قرار گرفت، به شدت مجروح شد اما زنده ماند. وي پس از اين حادثه به واحد حفاظت بازنگشت و مدتي بعد به دليل بي احتياطي زباني و به دستور اکبر ناطق نوري، براي ماه ها روانه زندان همراه با آزار و اذيت شد.

پس از دوران زندان، در کنار يکي از اقوامش، که صاحب يک مغازه وسائل الکترونيک بود وارد اين کار شد. سالها بعد، پس از جنگ، در حالي که دفتر کار خود را به دوبي منتقل کرده بود، در يک معامله با آقاي هاشميان رئيس نمايندگي "شرکت پسته رفسنجان" در دوبي تمام سرمايه خود را از دست داد. به خاطر پيگيري سرمايه از دست داده و توسط نفوذ آقاي هاشميان در امارات در همانجا راهي زندان شد. در نتيجه ادامه پيگيري هايش چندين بار ديگر در ايران و امارات به زندان گرفتار شد. آخرين دستگيري او توسط اعضاي بيت رهبري انجام شد که طي آن همسر و فرزندانش نيز دستگير شدند. او در مقابل چشمان خانواده اش مورد شکنجه هاي شديدي از جمله اجبار به جويدن و بلعيدن تيغ ريش تراشي قرار گرفت. وي در يک فرصت مناسب کشور را ترک کرد و اکنون در خارج از ايران به سر ميبرد.

داستان دو دهه زندگي وي پس از انقلاب در ميان و در کنار شخصيت هاي سرشناس و مديران درجه اول جمهوري اسلامي ايران حکايت فساد گسترده، دزدي ها و کلاه برداري هايي است که با اتکا به رانت قدرت در ايران جريان دارند.

اين نوشتار که نتيجه بيش از 13 ساعت گفت و گو با آقاي عبدالله قاسمي است در شماره هاي آتي هر جمعه شهروند ارائه خواهد شد. به استثناي بخش اول که به مسائل مربوط به رئيس جمهوري جديد اختصاص يافته است، بقيه بخشها حول داستان گاه دهشتناک زندگي مصاحبه شونده تنظيم شده است که در عين حال اطلاعات مفيدي درباره روابط جاري در عاليترين سطوح مديريتي جمهوري اسلامي ايران به دست ميدهد. مسائل مربوط به سازماندهي گروه هاي فشار توسط بيت رهبري و فساد مالي حاکم در خانواده آقاي هاشمي رفسنجاني از اين دسته هستند.

در همينجا از سخاوت بي دريغ آقاي عبدالله قاسمي و در اختيار نهادن ساعتها وقت شان سپاسگزاري ميکنيم.

خ - ش

گفتيد که با آقاي احمدي نژاد برخورد داشتيد.
ــ در تابستان سال 1359 پيش از شروع جنگ گروه احمد اميني به دفتر جاما که دکتر سامي رهبري آن را به عهده داشت يورش برد.

محل دفتر جاما کجا بود؟
ــ‌ روبروي مجلس. بالاي کاخ مرمر. دفتر خود دکتر کاظم سامي نيز آنجا بود.

حمله به چه دليل بود؟
ــ دقيقا به خاطر ندارم. فکر مي کنم در نشريه حزبشان مطلبي نوشته بودند که حزب اللهي ها را خوش نيامده بود.

شما در حمله شرکت داشتيد؟
ــ خير! ما وقتي به آنجا رسيديم حزب اللهي ها حمله کرده بودند شيشه ها را شکسته و تمامي افرادي را که آنجا بودند کتک زده بودند. دکتر سامي خودش در آن ساعات آنجا نبود و به اين ترتيب جان سالم به در برده بود.

شما اشاره اي داشتيد به حضور آقاي احمدي نژاد در آن محل...
ــ بله. در جوار دفتر دکتر سامي خانه اي ويلائي وجود دارد که به حسن آتاباي تعلق داشت. حتما مي دانيد که حسن آتاباي مسئوليت اسب هاي شاه را به عهده داشت. من وارد يکي از اتاق ها شدم. خانه را زير و رو کرده بودند. روي تخت خوابي که من در آن اتاق مشاهده مي کردم تپه اي از سکه هاي طلا انباشته شده بود. يک، دو يا سه پهلوي در ميان آنها ديده مي شدند. تعداد زيادي جعبه هاي چوبي اعلاء مخصوص نگهداري سکه هاي طلا که نيز در آنجا انباشته شده بود. فکر مي کنم اين سکه ها که ده يا بيست پهلوي بودند در دوران جشن هاي 2500 ساله ضرب شده بودند. در هرکدام از صندوقچه هاي چوبي چندين (به گمانم پنج تا) سکه قرار داشت.
سئوال کردم که در اينجا چه خبر است؟ گفتند به خبرنگارها اطلاع دادند تا بيايند و عکس و گزارش تهيه کنند.

کسي در خانه نبود؟
ــ چرا آقاي حسن آتاباي خودش آنجا بود. وي را گوشه اي نشانده بودند و مرتب به او توهين مي کردند.
آقاي آتاباي صندوقچه اي را نشان داد و گفت، همه چيز را ببريد اما اين را براي من بگذاريد. صندوقچه با يک تاج از طلا تزئين شده بود. تاج به نوبه خود با سنگ هاي بزرگ تزئيني آراسته شده بود. نمي توانم قسم بخورم اما گمان مي کنم سنگ ها برليان، الماس و از اين قبيل بودند. به نظر چيز بسيار با ارزشي مي آمد. آقاي احمدي نژاد که همچون خود من جوان بيست و چند ساله اي بود آن صندوقچه را برداشت. تا آنجا که من متوجه شدم او صندوقچه را با خود برد.

ديگران هم چيزي با خود بردند؟
ــ الان توضيح مي دهم. من نيز پس از احمدي نژاد محل را ترک کردم. اما بعدا خبردار شدم که از دادستاني به آنجا آمدند و تعداد زيادي از بچه ها را به اوين برده بودند. داريوش باريکاني يکي از آنها بود (داريوش باريکاني هم اکنون از نزديکان مهدي هاشمي رفسنجاني است. خ – ش) علاوه بر او احمد اميني و يکي از بچه هاي هادي غفاري به اين دليل که ظاهرا سکه دزديده بودند دستگير شده و به اوين انتقال داده شده بودند. آنها پس از پادرمياني شخص آقاي هاشمي رفسنجاني و گفتگوي وي با لاجوردي از اوين رهائي يافتند.

درباره احمدي نژاد گفته مي شود که در قتل دکتر کاظم سامي در سال 1991 نقش داشته است. آيا شما در اين باره چيزي مي دانيد؟
ــ درباره احمدي نژاد به طور مستقيم خير. اما مي دانم که احمد اميني به احتمال قريب به يقين نقش تعيين کننده اي در قتل دکتر سامي داشته است، در عين حال مي دانم که او مستقل از احمدي نژاد عمل نمي کرد.

احمد اميني الان کجاست و چه مي کند؟
ــ مي دانم که او" کارمند" مجلس است و از سازمان دهندگان اصلي گروه هايي است که "خودسر" يا "لباس شخصي" ناميده مي شوند. وظايف اين گروه ها روشن است حمله به مجامع مسالمت آميز، حمله به دختران و زنان بدحجاب، حمله به دانشجويان و ... بعضي از آنها از کشتن هم ابائي ندارند.

احمد اميني را در رابطه ديگري نيز نام برده بوديد. مي توانيد لطفا توضيح دهيد؟
ــ بعد از سخنراني 14 اسفند 1359 آقاي بني صدر زماني که من از سوي "واحد حفاظت" ، مسئوليت محافظت از دکتر باهنر را به عهده داشتم عده اي نزد آقاي باهنر آمدند. احمد اميني در ميان آنها نقش برجسته اي داشت. هدف از ملاقات کسب اجازه براي قتل دکتر بني صدر رئيس جمهوري وقت بود.

اين ملاقات کجا و کي صورت گرفت؟
ــ تاريخ دقيق را به خاطر نمي آورم اما چند روز پس از 14 اسفند بود. در يک غروب در منزل دکتر باهنر برگزار شد.

در اين گروه که به دنبال مجوز قتل دکتر بني صدر بودند، آيا افراد ديگري را به خاطر مي آوريد؟
ــ همه آنها را نه. ولي علاوه بر احمد اميني که به نوعي سرکردگي را به عهده داشت مي توانم از آقاي محمود خسروي وفا، حسين زنجاني، جواد کماسائي، محمدرضا حاجي باشي، اصغر ني ساز و حسين سازور نام ببرم. در مجموع شايد در حدود 10 نفر بودند. حتما مي دانيد که محمود خسروي وفا اکنون از افراد نزديک دکتر احمدي نژاد است. او عضو شوراي شهر تهران و رئيس فدراسيون ورزشهاي معلولين است. احمد اميني، حسين زنجاني و محمدرضا حاجي باشي همگي از اعضاي بيت رهبري هستند. حسين سازور از مسئولان رتبه بالاي وزارت اطلاعات است. البته برخي ديگر نيز حضور داشتند که در جنگ کشته شدند يا اکنون به نوعي کنار کشيده اند.
بگذاريد همين جا بگويم که بسياري از اعضاي واحد حفاظت در روز 14 اسفند براي ضرب و شتم مردم به دانشگاه رفته بودند.

به عنوان چماق دار؟
ــ بله.

آيا شما نيز جزو افرادي بوديد که مي خواستند براي قتل رئيس جمهوري وقت مجوز بگيرند؟
ــ خير! من در آنجا بودم اما همانطور که گفتم من محافظت از آقاي باهنر را به عهده داشتم. از همان هنگام نيز با برخوردهاي تند همکارانم با مردم و جوانان مثلا دختران بدحجاب يا پسران بدلباس موافق نبودم چه برسد به اينکه طالب قتل کسي باشم. خيلي اوقات آنها را نصيحت مي کردم که از رفتار تند با مردم پرهيز کنند.

آيا دکتر باهنر اجازه قتل رئيس جمهوري وقت را صادر کرد؟
ــ خير. او گفت نبايد از او شهيد بسازيم و وي را بزرگ کنيم.

آقاي خسروي وفا الان جزو شوراي شهر تهران است...
ــ خسروي وفا در اولين ماه هاي جنگ در جبهه دهلويه بود. وي سوار بر يک وانت بود که دچار تصادف شد و پاي او را در بيمارستان از زير زانو قطع کردند.
مهم تر از نقش او در شورای شهر، جايگاه خاص وی در بيت رهبري است.
وقتي که ترکيب شوراي شهر تهران به شکل جديد درآمد، بسياري از افرادي که شخصا از فعاليت هاي خلاف قانون آنها اطلاع دارم جزو تازه واردان به شورا شدند.
خسروي وفا در تهيه منابع مالي براي پرداخت اعضاي گروه هاي فشار فعال است. در تابستان 1381 به دنبال سرمايه هاي از دست رفته ام به دفتر احمد اميني در بهجت آباد رفتم. مشغول گفتگوي تلفني بود. بحث تحويل گرفتن مبلغي پول مطرح بود. از صحبت هايش حدس زدم که با محمود خسروي وفا مکالمه مي کند که البته ديرتر خود وي نيز به اين مسئله اذعان کرد. در آن گفتگو احمد اميني قول ده ميليون تومان پول از خسروي وفا گرفت.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

چرا اين مسئله مهم است؟
ــ همانطور که گفتم احمد اميني يکي از سازمان دهندگان اصلي لباس شخصي ها است. ده ميليون تومان پول را براي پرداخت حقوق و مواجب آنها از همکار آقاي احمدي نژاد در شوراي شهر تهران، محمود خسروي وفا گرفته بود. البته ظاهرا براي کمک به مستضعفين بود اما مي دانم و يقين دارم که اين پول صرف لباس شخصي ها مي شد. فراموش نکنيم که اينها از همان اولين سال هاي پس از انقلاب، از سازمان دهندگان چماق داران بودند. البته در آن روزها خودشان هم فعالانه در درگيري ها شرکت مي کردند.
مثلا ساختمان سفيد رنگي در ضلع غربي تقاطع "16 آذر" و "بلوارکشاورز" واقع بود که مصادره شده بود. اين آقايان آن را تصاحب کرده بودند. آنها از آنجا چماقداران را براي سرکوب دانشجويان و نيروهاي سياسي هدايت مي کردند.
احمد اميني در جوار دفتر خود در بهجت آباد يک کارگاه توليد لباس نيز داشت. البته من هيچگاه آن کارگاه خياطي را مشغول به کار نديدم اما به من گفته بود که در قرارداد با صدا و سيما لباس توليد مي کند و از اين طريق نيز پول مي سازد.

ادامه دارد

شهروند - شماره ۱۰۰۷- ۵ آگوست ۲۰۰۵ - جمعه ۱۴ مرداد ۱۳۸۴

در همين زمينه:

Copyright: gooya.com 2016