پنجشنبه 11 اسفند 1384

شصتمین سالروز ورود جنرال مصطفا بارزانی به حریم جمهوری کردستان در مهاباد، گلمراد مرادي

روز دوم ماه مارس 1946 روز آمدن نیروهای پیشمرگه بارزانی به رهبری زنده یاد ملا مصطفا بارزانی به بخش آزاد و خودمختار کردستان ایران است. روزیست که جمهوری نو پای کردستان در بخش غیراشغالی کردستان ایران، به رهبری پیشوا قاضی محمد، پشتیبانان نستوه خود، یعنی کردهای جنوب کردستان را پذیرا شد و مورد استقبال قرار داد. ما این روزرا گرامی می داریم و ازآن درس می گیریم که ملت کرد درهر برهه ای از زمان و درهر بخش از کردستان نیاز بوجود نیروئی برای کمک و حمایت باشد، مبارزانش به آن بخش بشتابند، اگر این چنین شتافتنی در بد ترین شرایط و در موقعیتی آنچنانی بود، یعنی در زور آزمائی ابرقدرتها و طلیعه جنگ سرد، انجام می پذیرفت.
در طول زندگی توأم با مبارزات خستگی ناپذیر خلق کرد، روزها و ماه ها و سال های معین و فراموش نشدنی وجود دارند، که برای کردها در سراسر کردستان، می توان از آنها به عنوان روز، ماه و یا سال مهم و تاریخ ساز، نام برد. آنگونه که باستان شناسان و تاریخ دانان می گویند، مادها پیشینیان ما کردها و برخی دیگر ازخلقهای منطقه، مانند آذری ها بوده اند. بهمین دلیل مثلا بنیان گزاری نخستین امپراتوری ماد در سال 701 پیش از میلاد که حدود یک قرن و نیم برسرزمین ایران آن روزی که پایتختش هگمتانه یا همدان نام دادند و حکمرانی کردند، برای ما یک روز تاریخی است و یا سال 612 قبل از میلاد یعنی در بهاریکه نینوا پایتخت آشور توسط مادها به رهبری کیاکسار تسخیر شد، آغاز تاریخ ما کردها و به نام عید نوروز و جشن ملی در تقویم ثبت گردیده است. البته روزها و سالهای تاریخی و به یاد ماندنی دیگری از مقاومت پدران ما، از پیروزی و شکست آنها داریم، که هر گز فراموش شدنی نیستند، مانند مقاومت و پایداری کردوخها (کردها) در برا بر لشگریان اجیرشده بازگشتی یونانیان در سال 401 پیش از میلاد، پیروزی سلطان صلاح الدین ایوبی در جنگهای صلیبی در سال 1169 و بنیانگزاری سلسله ایوبی در سال 1173 به رهبری یک کرد و حاکمیت او برجهان اسلام و نیز شکست شاه اسماعیل صفوی در سال 1514 میلادی از سلطان سلیم اول و در نتیجه تقسیم کردستان بین دو امپراتوری عثمانی و ایران و نهایتا بعداز 20 جنگ خونین آنهم در سر زمین های کردستان در طول 125 سال و عاقبت امضاء قرار داد صلح ذهاب در شهر تاریخی قصر شیرین در سال 1639 میلادی و تعیین خط دائم مرزی در میان خاک کردستان. اینها وقایع مهمی در تاریخ کرد بوده اند که هرگز نه پیروزیش و نه شکستش از یاد ما کردها نمی روند. از فردای قرارداد ذهاب به این طرف برای ما روشن شده است که با دشمنان قدرت طلبی سر وکار داریم که بهیچوجه نمی خواهند کردها به حق و حقوق خود دست یابند. بهمین دلیل به عناوین مختلف رهبران جنبشهای کردها را به جان هم می انداختند و گاه با کمک برخی از خود کردها، آنان را سر کوب میکرده اند. نمونه های فراوان دگری درطول تاریخ حداقل دویست سال گذشته داشته و داریم. اما کردها همیشه در برابر دشمنان داخلی مدارا نموده اند و در مقابل دشمنان خارجی مقاومت نشان داده و هنوز هم کوتاه نیامده و تا پیروزی نهائی نیز کوتاه نخواهد آمد.
تاریخ های بس مهم در این دو قرن اخیر که امسال (2006) نیز دویستمین سال اولین مقاومت کردها در برابر عثمانیها، یعنی سال 1806 میلادی به رهبری یک رئیس قبیله به نام عبدالرحمن پاشا در سلیمانیه، به شیوه مدرن تری از جنبش پیشین بود، می باشد. به دنبال شکست این اولین شورش، جنبشها و مقاومتها بر علیه ظلم و زور از همه جای کردستان، سر بر آوردند که آغاز هر کدام برای ما تاریخی مهم و ثبت شده است. از جمله سال 1830 میلادی جنبش میری کور یا میر محمد رواندوزی. او اولین رهبر کردی بود که کارگاه ریخته گری اسلحه توپ را در کردستان ایجاد نمود و حدود دویست لوله توپ ساخت، سال 1843 میلادی با جنبش امیر بدرخان بوتانی 22 ساله آغاز میشود که پیشنهاد اتحاد به سران کرد را برای مقابله نظامی باسلطان عثمانی داد اما موفق نشد، سال 1880 میلادی جنبش شیخ عبیدالله شمس دینان (نهری) بود که 220 رئیس عشایر و قبایل را علیه ایران و عثمانی بسیج نمود و برای کردستان مستقل رزمید، در سال 1908 میلادی مقاومت شیخ عبدالسلام دوم و عاقبت اعدام او توسط عثمانی ها بود، سال 1914 مقاومت اسماعیل آقاسمکو و مدعی استقلال کردستان ایران شد، سال 1919 میلادی آغاز جنبش کردستان جنوبی توسط شیخ محمود برزنجه ای واعلام استقلال کردستان جنوبی اززیر سلطه بیگانگان نمود، سال 1925 جنبش شیخ سعید پیران، علیه ظلم و زور ترکها و دخالت فرانسوی ها در منطقه بود، ماه اوت 1927 تأسیس خویبون اولین سازمان فراگیر وجنبش احسان نوری پاشا بود، سال 1933 آغاز جنبش بارزانی به رهبری شیخ احمد و ملا مصطفای زنده یاد بود که بیش از چهل سال تمام ادامه داشت، سال 1936 جنبش سید رضا درسیمی، سال 1941 تأسیس سازمان هیوا در کردستان عراق، 16 اوت 1942 تأسیس سازمان نیمه مخفی کومله در کردستان ایران، 16 اوت 1945 تأسیس حزب دمکرات کردستان ایران بود، 22 ژانویه 1946 بنیانگزاری جمهوری کردستان و همان گونه که در آغاز اشاره شد، ورود نیروهای بارزانی به رهبری زنده یاد ملا مصطفا بارزانی در دوم مارس 1946 به حریم آزادجمهوری کردستان در مهاباد بود. این ها تاریخهای فراموش ناشدنی اند که در قلب و مغز همه ما کردها مانده و خواهند ماند.

شاید کنجکاوان بپرسند که چرا ما از این آخرین وقایع بیش از سایر یاد می کنیم؟ برای پاسخ باید گفت: که در تاریخ نوین کردستان و بویژه در دویست سال اخیر واقعه جمهوری کردستان در مهاباد اولین گام سیاسی، به شیوه مدرن و امروزی بود که تحت رهبری یک حزب سیاسی و یکی از شخصیت های مدبر و استثنائی در تاریخ خاور میانه، برای حل مسئله بنیادین خلق کرد در سرا سر کردستان، برداشته شده بود. جمهوری کردستان و رهبر آن زنده یادقاضی محمد که ازنوادگان حاجی محمد اهل گنجه و آنی از کردان سلسله شدادی یا قبایل روادی و دوین از شهرهای ارمنستان (؟) و شیخ المشایخ بود، مورد تأیید اکثر سران مهم کرد در سراسر کردستان قرار گرفته بود. بهمین دلیل هنگامی که قهرمانان بارزان و سلیمانیه از بمبارانهای بی رحمانه هوائی نیروهای تجاوزگر و سرکوبگر انگلیس شکست خوردند، در دوم مارس 1946 همراه دوازده هزار نفر از خانواده های خود بخاک کردستان ایران آمدند و مورد استقبال همه کردهای ایران و بویژه رهبران جمهوری کردستان قرار گرفتند. ازطرف قاضی محمد همیشه زنده، از زنده یاد ملا مصطفا و همراهان رزمنده اش همانند یک رهبر عالقدر و قهرمان بگرمی استقبال شد. همان گونه که می دانیم زنده یاد ملا مصطفا تمام توان و نیروهای مسلح و سه هزار نفر از رزمندگان خود را برای تقویت و پشتیبانی جمهوری کردستان در اختیار پیشوا قاضی محمد قرار داد و خود به عنوان جنرال، یکی از چهار فرمانده ارتش جمهوری شد. در واقع جنرال بارزانی با تأیید همه فرماندهان چهار سپاه کرد، عملا فرمانده کل قوا و پایه اصلی نیروی های نظامی و محافظ جمهوری کردستان بود.
فراز و نشیبی که کردهای عراق بطور کلی و نیروهای ایل بارزان به رهبری جنرال بارزانی بطور اخص در روند مبارزات دهها ساله خلق کرد طی کرده اند، نمی توان با چند گفتار یا حتا کتابی کاملا توضیح داد. این بخش بسیار مهمی از تاریخ نوین جنبشهای کرد درقرن بیستم است و نیاز به یک بررسی همه جانبه دارد. دراینجا قصد ندارم که بگویم، جنبش و مقاومت بارزانیها بدون هیچ گونه اشتباه یا خللی به پیش رفته است. نه اصلا این طور نیست، بلکه بدون شک جنبش بارزانی و رهبران بلا منازع آن، زنده یادان شیخ احمد و ملا مصطفا بارزانی، همانند همه ی رهبران جنبشهای پیش و پس از دوران آنها، مرتکب اشتباهاتی، استراتژیکی، نظامی و سیاسی شده اند و اغلب این اشتباهات در روند مبارزه هر سازمان و یا گروه سیاسی و نظامی امری طبیقی بوده و هست و به ندرت می توان جلو آنها را گرفت. اما با این توصیف هنگامی که ماجنبشهای خلق کرد و اوضاع جغرافیائی وجوی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و آگاهی رهبران آنها را با زمان خود آنان با هم مقایسه کرده و بسنجیم. بدون تردید با تأمل بیشتر قضاوت خواهیم کرد و آنگاه به عظمت و جان فشانی این مبارزان در راه خدمت به ملت خویش، بیشتر پی خواهیم برد. اگر چه جنرال بارزانی، به قضاوت دوست و دشمن یکی از مبارز ترین و از نظر تاکتیکی نظامی آینده نگرترین و آگاه ترین رهبر و فرمانده بود و سر برای هیچ کسی خم نمی کرد، اما بخاطر احترام به پیشوا قاضی محمد، خود او و سه هزار پیشمرگه کرد تحت فرمانش تابع مطلق جمهوری کردستان بودند. چه بسا اگر پیشوا قاضی محمد به مصلحت اندیشی و رهنمود های نظامی جنرال بارزان بیشتر توجه می کردند، سرنوشت جمهوری کردستان در مهاباد به شیوه دیگری رقم می خورد و نسل بعد، بهتر می توانست از وجود شخصیت نامداری، همانند قاضی محمد، بسود خلق کرد استفاده نماید.

اینک لازم می دانم برای شناساندن درست جنرال بارزانی و قبیله بارزانی ها به نسل جوان کرد در سراسر کردستان و به همه کردها با هرعقیده و ایدئولوژی که از آن پیروی می کنند، به دو نکته بسیار مهم و قابل اعتماد استناد نمایم؛ یکی به اشعاری که زنده یاد صدر قاضی نماینده مردم کرد در مجلس شورای ملی آن زمان درایران و نکته دگر به گفتار برادر بزرگوار ایشان، پیشوا قاضی محمد، اولین رهبر حزب دمکرات کردستان ایران و رئیس جمهوری کردستان درمهاباد، در دادگاه نظامی رژیم شاه. زنده یاد صدر قاضی، هنگام ورود بارزانیها به کردستان ایران، به عنوان خیر مقدم به آنها، از صمیم قلب و با شوق و شادی اشعاری را سرود که عاقبت کار پس از شکست جمهوری کردستان سند "جرمی" شد که برمبنای آن اورا محاکمه نموده و محکوم به اعدام کردند. یعنی آن سروده به قیمت جانش تمام شد. گل چینی از آن به زبان کردی بصورت زیر اند: (+)
یا خوا به خیر بیی هه لوی به رزه فری بارزانه که م ره مزی پیروزی گه ل و نیشتمانه که م
بارزانی دوژمن شکینی، شیری ژیانه که م پیت له سه ر چاو و قه زات له مال و گیانه که م
بی تو گه ل و نیشتمانم بی خیو دیله ژیرچه پوکی دوژمن و زه رد و مات و زه لیله
دلی دوژمن له ترسی هه لمه تت دیته له رزه نیه دوژمن به ره نگارت له م کوره ی ئه رزه
به تو ناسرا گه ل و نیشتمانی کورده واری ئه توی به رز و باریز، له هه ر لایه دیاری
بی تویه که دوژمن به سه ر نیشتمان زاله بی تو گه ل وه ک مه لی زامار و بی په ر و باله
لای دوژمن باریزو به ناوبانگی به ناوان به بیستن دوژمن چرکه میزه ده گری له تاوان
به بارزانم ده نازم، ئه قده سی رووی زمینه بیشه ی شیرو ئاوه که ی مایه ی ژینه
هه ر تو بو نیشتمان غه مخور و پرمشوری فه راموشت نه کرد له کاتی غوربه ت و دووری
گه لم بی تو هه تیو و په ریشان و وه ره ز بوو مه لی بی په ر و بال و گرفتاری قه فه س بوو
به تو گه شاوه روخساری پر چرچ و چرووکم به تو رزگار و ژیاوه گه لی مه هتووک و سووکم
کوردم و له و خاکه بوومه به و ئاوه ژیاوم بو ئازادی گه ل و رزگاری نیشتمانم نه ماوم
نه به رووت و قوتی و پیخواس و بی کراسی له مالی خومان دوژمن به سه ربارم ده ناسی
مه قده می خیرت لای برد، غه می زورم له سه ر شان به تو ساریژ بوو، ته نی پر زارم و حالی په ریشان
زامی ده ردی کوردانم پرژان و له میژه ده رمانی ده ردی موزمین دوور و دریژه
سه روه ر موسته فا یه بو مه حه مه د پیشتوان و برایه
فه خری گه ل مسته فا و بارزان، مایه ی شانازی فیداته گیان و سه ر و مالی، سه دری قازی
ئه وه ی بارزان وا نه ناسی بی هوش و بی زمانه که ر و گیژو ویژو حه یوان و نه زانه
در دادگاه چند ساعته پیشوا قاضی محمد، دادستان دستور داشت نظر او را در باره ملا مصطفا بارزانی جویا شود. گرچه به قول همان سرهنگ، پرسشها هیچ ربطی به دادگاه قاضی ها نداشت، اما گویا به این سرهنگ عطائی امر شده بود در آخرین دقایق زندگی پر افتخار قاضی محمد نکاتی منفی را از دهان او در باره عقاب بلند پرواز کردستان بیرون بیاورد. بهمین دلیل با سماجت خاصی قاضی را سئوال پیچ می نمود. نگاهی گذرا به توصیف پیشوا قاضی محمد در پاسخ به این دادستان، مارا با حقایقی آشنا می سازد که پنجاه نه سال دربایگانی ها، مخفی نگهداشته شده بودند. هنگامیکه سرهنگ عطائی دادستان دادگاه رژیم شاه از قاضی می خواهد درباره خصوصیات ملا مصطفی باررزانی صحبت کند، و عقیده خودش را درباره او بیان کند، قاضی محمد میگوید: "از ملا مطفی بارزانی بگذرید. چون تو خودت گفتی ملا مصطفی بیابانی است و خارج از برنامه دادگاه است. ولی سرهنگ مجدداٌ و با اصرار از او خواست. قاضی محمد گفت اگر بطور کامل بحث درباره خصوصیات ملا مصطفی بکنم، شاید بگویی که از ایشان طرف داری می کنم و حس کردانه مرا فرا گرفته. سرهنگ عطایی قسم خورد که من به راستگویی شما شک ندارم و هرچه می گویی مطمئن هستم از ته قلب آن را بیان می کنی. این بار قاضی محمدگفت: من نمی توانم همه خصوصیات بارزانی را برای شما بگویم و شما هرگز نمی توانید بارزانی را بطور کامل بشناسید، اگر من هم بگویم هرگز آن را پسند نمی کنید که دشمنتان را با این همه خصوصیات عالی بشناسید و در ردیف دشمنی شما باشد. دادستان به او گفت به اندازه طاقت خودت، ملا مصطفی بارزانی را به ما بشناسان. قاضی دوباره پا فشاری کرد که از این بحث بگذرند و گفت نه من و نه کسی دیگر نمی توانیم بارزانی را بشناسیم. ولی دادستان دوباره از او خواست تا از بارزانی صحبت کند. قاضی گفت خیلی خوب ولی تنها در چند جمله می توانم بگویم، ملا مصطفی بارزانی، آنچه ازمردانگی وکرامت و شرافت و انسانیت وغیرت و شجاعت و نبرد وسخاوت و شهامت در تاریخ، مردانی بزرگ آنها را دارا بوده اند، ملا مصطفی هم آنرا دارا است، آنچه مسلمانان صدر اسلام از باور و ملیت داشته اند بارزانی هم همه آنها را داشته است چنانچه سعدی می گوید: « هر آنچه خوبان همه دارند، او به تنها دارد ». حال دوست دارید باور کنید و اگر دوست ندارید باور نکنید. هیئت داد گاه از تعریف قاضی متعجب شدند، مشخص بود قاضی این سخنان را از ته قلب می گفت و عقیده داشت و شک و گمان درآن نبود زیرا این سخنان را نه به خاطر ملا مصطفی می گفت تا او دلخوش باشد و نه به خاطر هیئت داد گاه". سرهنگ پرسید: آیا درحالی که باهم تماس داشتید، ملا مصطفی چیزی را به شما سپرد و چه نقشه ای برای آزادی شما داشت؟ در جواب قاضی گفت:

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

تا قبل از آن که زندانی شوم ملا مصطفی خیلی اسرارکرد با او بروم و به بیگناهی خودم دلخوش نکنم. ملا مصطفی تصویر حقیقی شما عجم ها را برایم کشید و مرا حالی کرد که شما « عجم ها » چطور و چی هستید. سرهنگ عطایی پرسید بگوئید این عکس حقیقی چه بود؟ قاضی گفت: حقیقتاٌ بارزانی شماها را از همه کس بهتر شناخته است ملا مصطفی بارزانی به من گفت هیچ قومی و ملتی مانند عجم نیست، زمانی که صاحب قدر هست از او بی رحم تر و بی وجدان تر و ظالم تر نیست اما زمانی بی قدرت و زیر دست شدند کسی نمی تواند مانند عجم خود را مظلوم کند و آه و ناله و فغان سر دهد، در حال قدرتمندی هر چه از دستش بر آید انجام می دهد و در حال زبونی و زیر دستی به هر چیزی که او را نجات دهد متوسل می شود و می گوید، حال تو به این امید نباش که تو گناهی نکرده ای و عجم از تو بگذرد. سرهنگ عطائی می پرسد: آیا وقتی در زندان بودی، بارزانی هیچ نقشه ای برای آزادی شما داشت یا چیزی دیگر؟ قاضی جواب داد: بله بارزانی مرا آگاه کرد که اگر بخواهم شبی تعدادی پیشمرگه خود را می فرستد و هر طور شده مرا از زندان آزاد می کند. ملا مصطفی مقصودش این بود که من زندانی و کشته نشوم. چرا این کار را نکردید؟ خود من نخواستم. چرا؟ و به چه علت نمی خواستید از اسارت رهایی یابید؟ به چند علت نمی خواستم. این علتها چه بودند؟ قاضی گفت: بخاطر عهد و پیمانی بود که گفتم (با مردم کرد بسته بودم)، دوم بخاطر اینکه از خونریزی جلو گیری کنم و خصوصاٌ بخاطر زنده ماندن من کشت و کشتار نشود. سرهنگ عطایی پرسید: راستی نگران خود بودید یا بارزانیها و یا سر بازان ما؟ قاضی جواب داد: نه والله نه نگران خودم بودم و نه نگران سربازان شما بلکه نگران کردها و جوانان بارزانی بودم و گرنه من خود این راه را برگزیده بودم و می دانستم که کشته می شوم و این آرزوی قلبی من است. سرهنگ عطایی: آیا میتوانید بگویید که چرا اینقدر نگران بارزانیها هستید؟ قاضی محمد گفت: چون ملامصظفی و بارزانیها جای امید آینده ملت کرد هستند و من پرچم کردستان را به آنها سپرده ام و آنها هم از آن محافظت می کنند تا روزی که دردست آنهاست. امید به خدا دارم روزی فرا رسد و این پرچم بدست و بازوان پرتوان بارزانی بربالای این ساختمانی که مرا در آن محاکمه می کنید، و بر فراز بلندیهای کردستان افراشته شود. سرهنگ عطایی: راستی از شما می خواهم جواب این سؤال مرا هم بدهی شما که تا این حد ملت و خاک کردستان را دوست داری چرا و چگونه اجازه دادید که بیگانه وارد این منطقه شود و سربار ملت شود. مقصودم از بیگانه ملا مصطفی بارزانی است. قاضی: با خنده گفت مدتی است جواب این سؤال شما را داده ام تکرار آن لازم نیست. به شماها گفتم ملا مصطفی بارزانی بیگانه و غیر کرد نیست. کرد و کردستان خانه اوست و خانه همه کردهاست. ملا مصطفی مانند انسانی است که از قسمتی از خانه خود به قسمت دیگر آمده و این حق را همه انسانها دارند که در هر قسمتی از خانه خود بنشینند. این حق مسلم اوست. در آن حال، سرهنگ نیکوزاده که قبلا دادستان بود و قاضی خیلی محکم و استوار در مقابلش ایستاده بود، و مانند مار به خود می پیچید، پارچه ای را از جیبش در آورد که به رنگ قرمز و سفید و سبز بود و آرم داس و چکش بر آن کشیده شده بود، به قاضی گفت: آخرتمام حکومت و پرچم و تشکیلات تو این نیست؟!! سرهنگ بر پرچم تف کرد. آنرا زیر پای خود گذاشت و پا بر آن نهاد. قاضی گفت: اولاٌ این پرچم کردستان نیست و نخواهد بود زیرا پرچم ما داس و چکش بر آن نیست. دوماٌ این اعمال تو نشانه کم عقلی توست و بی شعوری تو را می رساند. مطمئن باش شماها دستتان به پرچم کردستان نمی رسد تا به آن بی احترامی کنید روزی فرا خواهد رسید که براین ساختمان که مرا در آن محاکمه می کنید به اهتزاز در خواهد آمد. و «ادامه داد» من پرچم کردستان را به ملامصطفی بارزانی سپرده ام و بر شانه او از این کوه به آن کوه و از این شهر به آن شهر و از این منطقه به آن منطقه ی دیگر برده می شود تا روزی بر بلندی های کردستان افراشته شود و مطمئن باشید این روز فرا خواهد رسید".(+)

این است شخصیت رادمرد و قبیله ای که در راه آزادی خویش و ملتی، همیشه در حال مبارزه بوده اند. چقدر زیباست اگر ما بکوشیم بدون دخیل دادن غرض شخصی، انسانها را آنگونه که بوده اند با تمام محسنات و معایب شان به نسل بعد بشناسانیم و قضاوت را بگذاریم برای تاریخ.

هایدلبرگ 21 فوریه 2006
دکتر گلمراد مرادی

Dr.GolmoradMorad@t-online.de

(+) قابل توجه است نقل قولها از گزارش سروان کیومرث صالح گرفته شده که در بیشتر سایتهای کردی منتشر گردیده بود. ضمنا این اسناد توسط آقای بدرالدین صالح و ترجمه هیوا و گردآوری لقمان حاجی، تنظیم و دراختیار علاقمندان قرار گرفته اند. اززحمات نامبردگان قدردانی و سپاس می شود.


قاضی محمد بر سکو و در حال سان دیدن و جنرال بارزانی در جلو

Copyright: gooya.com 2016