شنبه 30 خرداد 1383

جل الخالق! در حاشیه نمایش فیلم "ثریا" در تلویزیون های آلمان، اتریش و فرانسه، امید حبیبی نیا

اميد حبيبي نيا
اميد حبيبي نيا

OmidHabibinia@hotmail.com

زندگی خاندان سلطنتی و زوایای گوناگون آن که بیانگر جلال و عظمت قدرت اشرافی است، گاه گاه برای رسانه های جریان اصلی (Main Stream Media) سوژه خوبی است.به ویژه اگر سوژه فیلم سرگذشت یک شاهزاده زیبای غربی در کشوری عقب مانده باشد که دیگر بهتر!

چندی پیش شبکه های اصلی و دولتی سه کشور اتریش، آلمان و فرانسه بطور هم زمان یک فیلم تلویزیونی بسیار سطحی و از نظر پروداکشن تلویزیونی، در رده "ج"، به نام "ثریا" را نشان دادند؛ که نه تنها واقعیات مسلم تاریخی در باره وقایع دوران کودتای امپریالیستی 28 مرداد که مربوط به زمان حضور ثریا اسفندیاری در دربار به عنوان ملکه می شد تحریف کرده بود، بلکه توهینی آشکار به ایران و ایرانیان را دربرداشت و با وجود نمایش هم زمان آن از سه کانال پر بیننده در سه کشوری که شمار ایرانیان در آن نیز کم نیست، نگارنده پس از سه هفته مداقه هیچ صدای اعتراضی را در این باره نیافت و این نکته از نمایش این فیلم بی ارزش تاسف بارتر است!
"ثریا " داستان تحریف شده زندگی ثریا بختیاری اسفندیاری، ملکه سابق حکومت سرنگون شده پادشاهی در ایران، است. به روایت فیلم : دختری باهوش و غربی ( ثریا بهرحال آلمانی تبار قلمداد می شود)، حساس و روشنفکر که قربانی جنگ قدرت درباری نسبتا فاسد می شود؛ یعنی همان داستان شاه و پریان غربی با مخلوطی از کمپلکس سیندرلا!



از کیفیت نازل فیلم (که در دو قسمت یک هشتاد دقیقه ای در شبکه های سه کشور نمایش داده شد) که بگذریم، کارگردان و سناریست ها حتی همین کلیشه رایج و دستمالی شده شاهزاده خارجی (یعنی غربی) گرفتار در چنگال توطئه های دربار کشور میزبان را هم نتوانسته اند خوب از کار در بیاورند. از همین رو علیرغم تبلیغات کانال اول در آلمان این فیلم تلویزیونی مطلقا هیچ توجهی را جلب نکرد.
شخصیت پردازی های فیلم نیز بر اساس همین کلیشه بدون توجه به مستندات تاریخی سطحی و تک بعدی از آب در آمده است؛ محمد رضا پهلوی شخصیتی سمپاتیک با سیمایی مدرن است که سعی می کند جایگاه خود را در جنگ قدرت درونی و البته مبارزه با کمونیستها حفظ کند. مصدق نخست وزیری مزور است که با تکیه بر کمونیست ها می خواهد کشور را به بلوک شرق پیوند بزند. سمیرا و خانواده شاه نیز در پی حذف ثریا به عنوان غریبه ای مزاحم از قدرت هستند.
در عالم واقعیت اما نه محمد رضا پهلوی شخصیتی سمپاتیک بود و نه حتی مدرن، او تنها با تکیه بر زور اسلحه و ترور قدرت خود را حفظ می کرد. سمیرایی در عالم واقع وجود ندارد؛ بلکه اشرف خواهر دو قلوی شاه که گاه به طعنه می گفت اگر او مرد بود حکمران بهتری از شاه می شد ( البته سابقه فساد گسترده و قاچاق مواد مخدر وی، شیوه این حکمرانی بهتر را قابل تصور می کند!) بازیگردان اصلی حذف ثریا از قدرت بوده است.
حال این سوال پیش می آید که چرا نام اشرف در این فیلم که قرار است روایتی تاریخی از ملکه سابق حکومت شاهنشاهی ایران باشد به سمیرا تغییر می یابد؟؛ شاید قرار بوده تا با این تغییر نام وجهه شاهزاده اشرف در نزد مخاطبان غربی محفوظ بماند!
و اما مصدق مردی کوتاه قد ، چاق و مزور به روایت فیلم که نسخه بدل نخست وزیر حیله گر افسانه های شاه و پریان است می کوشد تا اساس نظام سلطنتی که باز به روایت فیلم محبوب مردم گرسنه و بیکار و عقب مانده است، را براندازد.
در عالم واقعیت اما دکتر محمد مصدق یک سیاستمدار ناسیونالیست بود که بر خلاف برخی از یارانش (مانند گرامی یاد دکتر حسین فاطمی) هیچ گاه خواستار القای سلطنت و تبدیل ایران به جمهوری نبود .

اشتباه تاریخی مصدق به خاطر جلوگیری از قدرت گرفتن حزب توده ( که هیچ گاه در تاریخ حیاتش نه تنها کمونیست نبود بلکه چپ به معنای عام کلمه هم نبود) برای عدم مقاومت عملی در برابر کودتای دوم سبب شد تا یک فرصت تاریخی برای دگرگونی های اصولی و ترقی در ایران از کف برود.
همدستی روحانیت که بیش از هرچیز مخالف قدرت گیری حزب توده بودند با دربار و بی عملی ملی گرایان در برابر کودتا سبب شد تا کار کودتاگران به رغم افشا شدن قصد و نیت آنان به راحتی با کمک مشتی بدکاره و لمپن به راحتی پیش برود.
از سوی دیگر خیانت تاریخی سران حزب توده که گویی منتظر فتوای برادر بزرگتر نشسته بود (توجیهاتی هم که پس از آن سران این حزب در باره بی عملی خود کردند عذر بدتر از گناه بود) نیز خیال کودتاگران را برای مقابله با مقاومت سازماندهی شده راحت کرد؛ برخی از کادرهای حزب توده خود به رکن دوم ارتش پیوستند و دستگاه جهنمی ساواک را برای شکار، تعقیب و ترور جوانان آزادیخواه راه انداختند و یا با نوشتن توبه نامه هایی مفتضح هم از زندان نجات یافتند و هم به آب و نانی رسیدند!
در همین حال جانفشانی های کسانی چون سرهنگ سیامک و سروان خسرو روزبه و ده ها تن دیگر که بدون توجه به تسلیم سران حزب توده، با مرگ پرافتخار خود برگ های تازه ای به جنبش ترقی خواهی و آزادی خواهی ایران افزودند، دهشت سفاکی کودتاگران را از یک سو و خیانت سران حزب توده را از سوی دیگر بیشتر نمایان می سازد.
روایت تحریف شده "ثریا " اما نشان می دهد که کمونیست ها با پرچم های سرخ خود سوار بر کامیون ها نظم شهر را بر هم میزنند، به نانوایی ها حمله می کنند و زنان چادری هم برای آنان هلهله می کنند !
پروداکشن درجه سه فیلم اما قادر به نمایش ابعاد این شورش خطرناک کمونیست ها نیست و تنها به چند نما از حمله به یک نانوایی و غارت نان های آن (که البته مانند همه چیز فیلم شباهتی به نان های متداول در ایران ندارد) خلاصه می شود!
بنابراین ارتشیان غیور البته با کمک CIA، شعبان بی مخ و سفیر آمریکا موفق می شوند این شورش را سرکوب و نظم(!) را مجددا برقرار کنند؛ البته آن ها کمی خشن به نظر می رسند ولی شاه قول می دهد که پس از مدتی همه را سر جای خودشان بنشاند!
به این ترتیب ملکه غربی فیلم پس از حذف یک رقیب، خود را رویاروی توطئه های تازه دربار می بیند و سرانجام در حالی که در دورانی خطیر با محمد رضا همراه بوده است، با ترک کشور و رفتن به سوئیس دربار را ترک می کند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

روایت فیلم اما برای آن که مخاطب غربی را بر اساس کلیشه های رایج به خوبی با افسانه سرایی های هالیوودی همراه سازد، پر است از تحریفات تاریخی و بازنمایی های توهین آمیز.
مثلا سربازان وفادار به مصدق یونیفورمی تیره به تن دارند که شبیه یونیفورم ارتش شوروی است و کودتاچیان یونیفورم های روشن .

زاهدی فرمانده ایی شجاع است که با هدایت مردم به جلوی خانه مصدق، فرمانده محافظان خانه وی را در حالی که سربازان از شلیک به سوی هم قطار های خود طفره می روند، وادار به اطاعت می کند. ( آیا شما مشابه این صحنه را در صدها فیلم دیگر درباره جنگ داخلی ندیده اید؟ ) در فیلم البته اشاره ای به جنایات و مقدمه چینی هایی که کودتاگران برای تدارک کودتا انجام می دهند، از جمله ترور سرتیپ افشار طوس، رئیس شهربانی دولت محمد مصدق و یا تطمیع کاشانی و روحانیون برای فراخواندن پیروان خود به مبارزه با کسانی که شعار جمهوری را سر می دادند نمی شود.
واقعیت این است که در فاصله چند روزه ناکام ماندن یک کودتا در 25 مرداد این خود مردم بودند که خواستار براندازی نظام شاهنشاهی و تبدیل کشور به جمهوری شدند و مجسمه های شاه را در سراسر کشور پائین کشیدند.
اما در فیلم چنان نشان داده می شود که تبدیل کشور به جمهوری به معنای پیوستن به بلوک شرق است و این در حالی بود که مصدق امیدوار بود با استفاده از رقابت آمریکا و انگلستان بتواند با توجه به ملی شدن نفت ،نظام مشروطه را در ایران مستقر کند؛ اما انگلستان و آمریکا البته خواهان مالکیت بی چون و چرا و بی دغدغه بر چاه های نفت ایران بودند؛ بنابراین بار دیگر شاه فراری را (که جرات بازگشت به کشور را نداشت و تقریبا به اجبار چند روزی پس از کودتا او را به ایران بازگرداندند) به زور سرنیزه به ایران برگرداندند.
در این فیلم اما هر بار که شاه و ملکه از کاخ خود بیرون می آیند مردم روستایی، زنان چادری و طرفداران شاه در دو سوی جاده صف کشیده اند و برای او ابراز احساسات می کنند!
اما واقعیت این است که بسیاری از زنان در آن زمان بدون چادر بودند و اگر چه برخی از هواداران حزب توده ( به عنوان همنوایی با زنان زحمتکش ) روسری بر سر داشتند ولی بر اساس عکس ها و فیلم هایی که از آن زمان موجود است، زنانی که در تظاهرات شرکت می کردند چادر نداشتند. اما پوشش چادر اصولا متعلق به اواخر سال 57 است که مذهبیون کوشیدند تا با همگانی کردن آن در برابر نیروهای چپ صف آرایی کنند و بعد از رسیدن به قدرت نیز آن را به عنوان حجاب برتر، اجباری کردند.
این فیلم که در مراکش تصویر برداری شده است نه تنها با فضای عربی ( مثلا در لوکیشن های کاخ که المان های عربی را نمایان می سازند) خود، تصور این که ایران یک کشور عربی است را در مخاطب نا آشنای غربی تقویت می کند، بلکه به نظر می رسد گروه تولید فیلم جز رعایت برخی ملاحظات (از جمله تغییر اسامی و ...) از مشاوره هیچ ایرانی ایی در فیلم بهره نگرفته است (حتی پلاکاردهایی که در دست مردم است نیز به جای فارسی تقریبا عربی نوشته شده اند!) تا حداقل فضا سازی های فیلم برای مخاطب آشنا با فرهنگ ( و نه حتی تاریخ ) ایران قابل قبول ( یا حداقل قابل تحمل ) به نظر برسد.
اما نمایان ساختن شخصیت های تک بعدی برای روایت کردن داستان شاه و پریانی و تخفیف دادن یک جنبش پرشور و گسترده دمکراسی در آن سال ها به یک بازی سیاسی درباری و ترسیم چهره ای عقب مانده و دنباله رو از مردمی که در ظرف چند روز از شعار جمهوری خواهی توسط کمونیست ها با شعار زنده باد شاه به خانه مصدق هجوم می برند توهینی آشکار به مردم ایران است.
اگر چه نوشتن در باره این فیلم بی ارزش نوعی وقت تلف کردن است، اما نباید از نظر دور داشت که به تازگی برخی کسانی که در سال 57 از بیم مجازات توسط مردم به خارج از کشور گریخته اند تلاش وسیعی را برای تحریف تاریخ با توجه با گستردگی جمعیت جوانان زیر سی سالی که به منابع تاریخی دسترسی چندانی ندارند و تحت بمباران تبلیغاتی رسانه های بیست و چهار ساعته آنان قرار دارند به خرج می دهند تا راه بازگشت خود را با کمک یک کودتا یا مداخله نظامی آمریکا ( که برای آن شمارش معکوس هم اعلام می کنند) هموار کنند و بار دیگر به غارت و چپاول سرمایه های کشور بپردازند، آغاز کرده اند. انتشار کتاب فرح دیبا و توری که او برای این کتاب شکست خورده (که هیچ توجهی را جلب نکرد) راه انداخت و برجسته سازی آن توسط ده ها رسانه سلطنت طلب لوس آنجلسی تنها یک نمونه است. نمونه سطحی تر آن البته شعبده بازی یکی از طرفداران شووینیست سلطنت طلب ها در پاریس است که چندی پیش مدعی شد دختر ثریا اسفندیاری را یافته است و البته چندان مشتری جلب نکرد!
شاید فیلم "ترمینال"استیون اسپیلبرگ پدرخوانده کارخانه رویاسازی هالیوود که روایتی تحریف شده از ماجرای یک پناه جوی ایرانی است، را نیزبتوان در کنار این جریان سازی رسانه های مسلط قرار داد (که در یادداشتی دیگر به آن نیز خواهم پرداخت).
واقعیت این است که جریان مسلط فرهنگی و رسانه ای سعی می کند با تک صدایی و انحصاری کردن وانموده های خود، چنین القا کند که بورژوازی مدرن غربی (از نوع غیر اسلامی یا کمتر اسلامی اش) ظاهری متمدانه تر دارد؛ البته برای این جریان، ظاهر اصولا مهم تر از ماهیت است. به همین دلیل است که زمانی برای خاتمی خندان هلهله می کرد و او را همتای گورباچف قلمداد می کرد و اکنون به دنبال یافتن آلترناتیوهای دیگری از درون رژیم ( چون شیرین عبادی ) است.
اگر فرض کنیم که ماهیت این جریان سازی ها نتیجه ای جز فیلم هایی از دست "ثریا"
به دست نمی دهد، اما هشیاری و آگاه سازی و یا اعتراض جامعه یک و نیم میلیون نفری ایرانیان خارج از کشور (یا حداقل دویست هزار نفری ساکن این سه کشوری که فیلم در کانال های دولتی آنها به نمایش در آمده است) سبب خواهد شد تا این جریان نتواند با خیال راحت هر خوراک مسمومی را به خورد مخاطب خود بدهد.

در حاشیه:
مشخصات فیلم
کارگردان:لودویکو گاسپارینی
فیلمانه : ژاکلین فیتر و دیوید سلتر
بازیگران : آنا والی( ثریا) ،اول ساندر(شاه ) ،ماتیلدار می ( شمس)،کلود براسوئر( مصدق )
فیلمبرداری:فابیو زامریون
موسیقی:آندره آ گوئرا
محصول:ایتالیا ، فرانسه ، آلمان 2004
معرفی فیلم در کانال تلویزیون اول دولتی آلمان
عکس هایی از ثریا اسفندیاری
عکس هایی از فیلم
زندگی نامه و کارنامه هنری- سینمایی ثریا اسفندیاری بختیاری به زبان ایتالیایی

Film on Soraya's life finished in Morrocco

29 خرداد 1383
ناکجاآبادی که وطن من نیست
www.freebatebi.com

دنبالک:
http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/9101

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'جل الخالق! در حاشیه نمایش فیلم "ثریا" در تلویزیون های آلمان، اتریش و فرانسه، امید حبیبی نیا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016