advertisement@gooya.com |
|
shifte_mirass@hotmail.com
آقای رییس مواظب باش؛ این صندلی پیش از تو خالی نبوده و بعد از تو هم خالی نخواهد ماند؛ بسیاری از کسانی که امروز از مرعشی و اعقابش می نویسند، زمانی نه چندان دور نقد تو را خواهند گفت، نقدی که گاه به بی حرمتی و دروغ نیز خواهد آلود. دیر نیست زمانی که ناچار باشی برای ماندن یا رفتنی سخت تصمیم بگیری.
حجت اولین رییس سازمان میراث فرهنگی و بنیان گذار این تشکیلات بود. تشکیلاتی که تا قبل از ادغام آن با سازمان ایرانگردی و جهانگردی، 4 رییس را به خود دید. آخرین رییس اش، سید محمد بهشتی، برای شکل گرفتن سازمانی بزرگتر تلاش کرد که البته انتظار می رفت که خود، رییس اش نباشد.
حجت در طول دوران ریاست اش کوشید تا سازمان، بر طبق اساسنامه ای دقیق، شکل تازه ای به خود بگیرد و هر چیز در جای خودش قرار یابد. به او انتقاد های زیادی وارد است، این که بسیار تحت تاثیر کسانی بود که خود بر سر کار گمارده بودشان. آدم های کوچکی پیرامونش را گرفته بودند که کارهای بزرگی را که می شد انجام شود، به حقارت می کشیدند، آن ها کارها را به قامت خود انجام می دادند. اما او در هر حال رییس دوران گذار بود.
اكبر حاجي ابراهيم زرگر، دومین رییس سر به زیر سازمان با دولتی مستعجل بود. دوره او آن قدر کوتاه بود که نتوان چندان نقد جدی بر آن گذارد. اما این دوره را دوره چندان نامناسبی برای سازمان و تشکیلات تازه شکل گرفته اش نمی دانند. رشد سطح علمی سازمان در این زمان بیش از هر زمان دیگری دیده شده است. او خود فارغ التحصيل معماري بود و به كار ميراث آشنا. اطرافيان مورد اعتمادش هم از همين قشر بودند، كساني مانند آيت الله زاده شيرازي با سابقه اي درخشان در حوزه مرمت.
کازرونی اما در اخرين دوره هاشمی بر این مسند نشست . حضور او در این سمت زمینه ساز ورود افرادی شد که سابقه شان در حوزه میراث فرهنگی، یا بر حسب علاقه شان بود، نه تخصص، یا بر اساس مصلحت بینی های بعضا سیاسی. نتیجه این دوران رکود فعالیت عده زیادی از دوستداران متخصص میراث فرهنگی بود که به واسطه کج رفتاری های کازرونی و دوستان کوچک اندیش اش رخ داد. نا توانی ها تا آنجا پیش رفت که تعداد نه چندان کم شماری از میراث ماندگار این سرزمین به یغما رفت و نابسامانی ها زمانی آشکار شد که رییس بعدی سازمان خواست تا سر و سامانی به وضع آشفته آن بدهد. حاصل ناداني ها و بي توجهي هاي اين دوران از سازمان ميراث فرهنگي، هنوز بر گرده ميراث اين ملك سنگيني مي كند. سد كارون سه، سيوند، راه ارتباطي كازرون و بسياري ديگر از فجايع ميراثي امروز،ميراث آن دوران تيره از فعاليت سازمان ميراث فرهنگي است.
سید محمد بهشتی، نه به عنوان یک معمار، بلکه به عنوان یک مدیر با کارنامه موفق در حوزه سینما (بنیاد سینمایی فارابی)، در دوره خاتمی ریاست سازمان عريض و طویل میراث را بر عهده گرفت. او کوشید تا آنچه را نمی داند بیاموزد و هر آنچه را نیز نمی دانست به آنانکه می دانند واگذار کند. اشکال در آن بود که در طول دوران گذشته، آدم های بزرگی در سازمان پرورش نیافته بودند (همانطور که اکنون نیز چنین نشده)، و آنانکه سمت مشاوره یا معاونت در سازمان گرفتند، همان افراد کوچکی بودند که توان مقابله با مشکلات بزرگ این سازمان را به درستی نداشتند. در این دوره گرچه اتفاقات بزرگی در عرصه میراث فرهنگی کشور افتاد، اما کاستی هایی داشت که با تدبیر قابل حل بودند. بهشتی در این دوره با به جریان انداختن موج تبلیغاتی- رسانه ای، میراث را از صفحه حوادث روزنامه ها به صفحات فرهنگی و در نهایت به صفحات ویژه میراث کشاند. روزنامه ها و خبرگزاری ها، صفحات خاصی را به این موضوع اختصاص دادند و سایت های خبری خاصی برای این منظور به وجود آمد. او بانی ایجاد خبرگزاری میراث فرهنگی به عنوان اولین و فعلا تنها خبرگزاری تخصصی حوزه میراث و بعدها گردشگری شد؛ تا جایی که به عنوان پدرخوانده، از ریز فعالیت های آن مطلع بود. کاری که او در عرصه شفاف سازی کرد، البته در مقاطع مختلف دامن خودش را هم گرفت که آخرین بارش، موضوع گم شدن و پیدا شدن سفالینه نقش دار شهر سوخته بود. بهشتی همچنین تلاش زیادی کرد تا در دوره خودش یگان ویژه پاسداران میراث راه اندازی شود و البته ابایی هم نداشت که این کار در دوره ای دیگر به ثمر بنشیند. او همچنین برای ارتقای سطح سازمان بسيار كوشيد. از این هم نمی توان گذشت که او مدیر سیاستمداري است. زمانی که احساس کرد در بدنه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، جای درخوری ندارد، تشکیلات سازمان را به گونه ای چید که بتواند در قالبی تازه و تقریبا مستقل با عنوان پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری به فعالیت هایش ادامه دهد؛ فعالیتی موازی اما قابل توجیه. بهشتی شاید بزرگترین ایرادش در دادن عرصه به کسانی بود که گرچه میراثی بودند اما جسارت مدیریتی نداشتند. کم نبودند ازمدیران او که لحظه پاسخ گویی غیب می شدند و هیچ کدام از اعمال خود را به گردن نمی گرفتند. حوادثي مانند نقش جهان، تله كابين طاق بستان و حتي كارون سه(گرچه كلنگش در اين دوره زمين زده نشده بود)، حاصل بي تدبيري و ندانم كار همين مديران بود.
مرعشی، اولین رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از دیگر مدیران رده بالای کشور بود که نه بر حسب تخصص و حتی علاقه، که بر حسب ضرورت زمان به این سمت گمارده شد. چندان برای او این مسئولیت کوچک بود که در ماه آخر مانده به انتخابات دور نهم، تمام هم و غم خود را برای معرفی و تبلیغات برای نامزد مورد نظرش به کار بست و برای فعالیت های خود از امکانات سازمانی هم استفاده کرد. مرعشی از جمله مدیران زیرک نظام به حساب می آید. اما آفت های بیشماری مدیرت او به خصوص در میراث فرهنگی را تهدید می کرد. او بیش از هر چیز به روابط اهمیت می داد و این روابط که در دوره های قبل بیشتر در حوزه فرهنگی (گذشته از میزان تخصص) دور می زد، این بار پا را به حوزه سیاست هم کشاند. این دست اندازی، لطماتی به فعالیت های سازمانی این مجموعه زد که تا سالها هم شاید نتوان از آن ها گذشت. مدیرانی که در پست های مهم زیر مجموعه او به کار گمارده شدند، گاه از میان کسانی انتخاب شده بودند که پیش از این یا طرد شده بودند یا در حوزه کاری خود کارنامه مثبتی به جا نگذاشته بودند. کسانی در این دوره به تصمیم گیری درباره میراث این سرزمین پرداختند که پیشتر نام میراث را مصادف با تکه سنگ های تخت جمشید می دانستند و نه بیشتر. سالها باید بگذرد تا دریابیم میراثی های این دوران چگونه به نابودی آثار تاریخی – فرهنگی این کشور کمک کردند. چگونه منظره طبیعی طاق بستان را تخریب کردند و چگونه اجازه دادند تا سازندگان برج جهان نما به کار خود ادامه دهند يا به تخريب بافت هاي تاريخي از جمله بافت اطراف حرم امام رضا(ع) بي اهميت بودند و در از دست رفتن آثار پشت سد كارون سه مقصر. بايد ساليان زيادي بگذرد تا دريابيم سد سيوند چگونه با ناداني و دست دست كردن مديران نااهل اين دوره ميراث هخامنشي، ايلامي و مادي را به يغما برد يا چگونه غارت جيرفت بارها و بارها در گوشه و كنار اين خاك تكرار شد.
آقاي رييس، مواظب باش تا مانند اسلاف خود در دام انتخاب مديران كوچك فكر و كوته نظر گرفتار نشوي. مواظب باش تا مانند ديگر نشستگان بر صندلي بزرگ رياست سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري، ميراث را با اندازه هاي خودت تطبيق ندهي، اندام نحيف ارثيه پدران اين مرز و بوم طاقت اين همه كوچك شدن و ناديده گرفته شدن را ندارند. آقاي رييس؛ ميراث اين مرز و بوم به داشت هاي هزاره اخبر محدود نمي شود، مواظب باش تا گردشگران و محققانش را محصور در تاريخ كوچك شده ذهن اصول گرايان نكني. آقاي رييس؛ ميراث و گردشگري، با همه تفاوت هايشان قابل جمع اند اما اگر نداني حد و مرز هر يك كجاست، خشت ميراثش را به آب ناداني خواهي شست. آقاي رييس، فرصت قرارت بر اين جايگاه در برابر عمر اين سازمان و عمر ميراث اين سرزمين بسيار كوتاه است، بكوش تا در اين اندك، آنچه باقي مي گذاري، ارزش نوشتن و گفتن را داشته باشد.