فکوری: ديلن از موزيک ما خوشش آمده بود
مزدک علی نظری- شايد مهم ترين خبر حوزه موسيقی در اين روزها، همين باشد: همکاری يک موزيسين ايرانی با هنرمندی شناخته شده و بين المللی. «حامد فکوری» برای اغلب مخاطبان عام موسيقی در ايران، نامی شناخته شده نيست؛ چراکه او کم تر در کشور خودش کنسرت داده و بيشتر در قالب سفير موسيقی کلاسيک ايرانی، به اجرای برنامه هايی متعدد در کشورهای مختلف پرداخته است. هرچند که در ايران هم کنسرت های زيادی داشته و به زودی تور دور ايران خود را شروع خواهد کرد؛ برنامه ای بزرگ که فعلاً فقط خبر رسيده در شهرهای مختلف خواهد بود. فکوری می گويد برای شنيدن جزئيات اين برنامه بايد چند روز ديگر صبر کنيم.
خبر همکاری او با «باب ديلن» قطعاً برای همهء علاقه مندان موسيقی غيرمنتظره و هيجان انگيز خواهد بود؛ برخلاف خودش که با خونسردی اين قضيه را تنها «يک اتفاق نيک» توصيف می کند! چندی پيش و در جريان يکی از اجراهای خارج از کشور گروه فکوری، او و خواننده آن روزهايشان (سالار عقيلی) برای اجرای قطعه ای در آلبوم جديد باب ديلن دعوت شدند. جزئيات ماجرا را از زبان خود او بشنويد.
(توضيح ضروری: همکاران روزنامه نگار می توانند برای هماهنگی جهت ارتباط با حامد فکوری، با mazdakali@yahoo.com تماس بگيرند)
چرا چيزی به موسيقی غرب نداده ايم؟
- پيش از همکاری با باب ديلن کار تلفيقی ديگری هم داشتيد؟
طبيعتاً در اکثر فستيوالهای خارجی که شرکت میکنيم، نوازندهها و موزيسينهای بسياری از کشورهای ديگر در آنجا حضور دارند و گاهی شبها يا اوقات ديگری که بيکار هستيم، با هم ساز میزنيم. ولی هنوز به صورت رسمی با هيچکدام از آن ها کار نکردهام. البته يکسری فيلمها و نوارهای خصوصی برای خودم دارم که حاصل همين ساز زدنهای بداهه است. پيشنهادهايی هم داشتهام، ولی به دليل مشکلاتی که در سفر به کشورهای ديگر وجود دارد، هنوز هيچکدام از اين برنامهها به مرحله عمل نرسيده است.
- اصلاً چقدر به چنين برخوردهايی (خصوصاً ميان موزيک شرق و غرب) اعتقاد داريد؟
advertisement@gooya.com |
|
اصولاً جهان دارد به سمتی پيش میرود که مرز ميان فرهنگها برداشته میشود. يک نوع تداخل بين فرهنگها به وجود آمده که موسيقی هم به عنوان يکی از پايه های فرهنگی هر کشور، از اين قضيه تاثير میگيرد. آثاری که از اين تداخل در کشورهای مختلف بيرون میآيد يا خوبند و دارای شاخصههای مثبتی هستند، يا آثاری هستند که بايد آن ها را «بیهويت» نام بگذاريم.
- حاصل کنسرت «حسين عليزاده» و «ژيوان گاسپاريان» که خوب بود و آلبوم اين برنامه جزو محبوبترين آثار سالهای اخير شد.
طبيعتاً به دليل بار تفکری اين دو استاد هنرمند بود. ولی در مقابل، نمونههای بسياری را خصوصاً در ايران داريم که به دليل عدم شناخت موسيقی خودمان و آن موسيقی که قرار است با هم ترکيبی را تشکيل بدهند، کار خوبی از آب درنيامده اند. ما نام هر تداخل موسيقايی را «موزيک تلفيقی» نمیگذاريم. موسيقی تلفيقی بايد همراه با حفظ هويت هر دو موسيقی که میخواهند با هم تلفيق بشوند، اثر واحدی را به وجود بياورد که به ساختار هيچ کدام از اين دو لطمه نخورد.
کنسرتی که اشاره کرديد، حاصل ذهن خلاق استاد عليزاده و استاد گاسپاريان است و البته حمايتهای مادی که از انجام چنين کنسرتهايی میشود. اين حمايتها برای هنرمندانی مثل من که سن پايينتری داريم، خيلی کم تر است؛ وگرنه جوانان بسياری هستند که ايدههای خوبی در موسيقی تلفيقی دارند.
- پس شما جزو آن گروهی از موزيسينها نيستيد که روی سنت موسيقی ايرانی پافشاری دارند و با تلفيق آن مخالفند؟
البته من هم به سنت اصرار دارم، البته به عنوان پشتوانهای برای نوآوری. چون نوآوری بدون پشتوانه، پوچ و توخالی خواهد شد. هنرمند بدون دانستن اينکه چه داشته و چه دارد، چطور می تواند چيزی به آن اضافه يا کم کند؟ همانطور که قبلاً هم گفتم، نوآوری بدون در نظر گرفتن داشته های گذشته و حال، به نتيجه ای منجر خواهد شد که نامش را «اثر بی هويت و بی ريشه» بايد گذاشت.
- منتقدان ايراد میگيرند که موسيقی ايرانی سالهاست دارد درجا میزند و هيچ اتفاق تازهای در موزيک سنتی ما نمیافتد. شايد تجربه تلفيق چارهای باشد تا وقتی کسی مثل «محسن نامجو» پيدا میشود، زيادی ذوقزده نشويم و او را با باب ديلن مقايسه نکنيم!
البته اين را هم بايد در نظر گرفت که به عقيده من نزديک شدن به فرهنگ موسيقايی غربی هميشه نشانگر پيشرفت نيست و پافشاری بر شاخص های موسيقی خودمان، هميشه نشانه عقبماندگی ما در موسيقی. من موزيسين متعصبی نيستم، ولی معتقدم ما از يک دوره تاريخی به بعد، فقط از غرب وام گرفتهايم و خودمان چيزی به غرب نداديم. حتی آنچه را که به غرب داديم، پس از سالها به نام «پديده غربی» دوباره پس گرفتيم. آن هم بدون اينکه از فيلتر بومیمان عبورش بدهيم و در حقيقت ايرانيزهاش کنيم.
هرچه از آن طرف میآيد خوب است و هرچه خودمان داريم عقبافتاده است؛ من نمیتوانم اين را قبول کنم. عکس اين قضيه را در هندوستان ديدهام؛ هنرمندان هندی دارند روی ارزشهای موسيقی خودشان پافشاری میکنند و اتفاقاً همين باعث شده امروزه در جهان، موسيقی سنتی هندی را خيلی بيشتر از موسيقی ايرانی میشناسند.
- البته منظور من اين نبود که رو آوردن به موسيقی غيربومی، راه نجات موسيقی سنتی است...
بله، چرا اينطور فکر نکنيم که شايد «اتفاق تازه» همين است که روی نمادها و پايههای موسيقی سنتی مان کار کنيم. اين نکته برای خودم خيلی جالب است که مخاطبين کنسرتها در خارج کشور، اتفاقاً از موسيقی سنتی ما بيشتر استقبال میکنند. وقتی شاخصهای موسيقی غربی را وارد کارمان میکنيم، همين مخاطب پس میزند و خوشش نمیآيد. بارها شده که نشستهايم و از يک ساعت و نيم برنامه، يک ساعت آواز زدهايم. چيزی که مردم خودمان از آن خسته میشوند، ولی مخاطب غربی با علاقه تمام گوش میکند و خوشش هم میآيد. طبيعتاً آن ها از چيزی استقبال میکنند که خودشان ندارند.
- حالا از همکاریتان با باب ديلن بگوييد؟
تابستان سال گذشته بود که همراه با آقايان سالار عقيلی و «آرش فرهنگ فر» در شهر سن فلورانس اجرايی داشتيم. ظاهراً آقای باب ديلن يکی از کنسرتهای قبلی ما را در تئاتر شهر پاريس ديده و خوشش آمده بود. دوست داشت در آلبوم جديدش از موسيقی ايرانی استفاده کند. ما خود ايشان را نديديم. يکی از دستياران او با مديربرنامه ما تماس گرفت و بعد از اجرايی که آنجا داشتيم، رفتيم برای ضبط. برايم خيلی جالب بود که خيال میکرديم الان با يک استوديوی مجهز روبهرو میشويم. اما رفتيم به يک استوديوی خيلی ساده در شهری خيلی کوچک!
ترجمه شعری که سروده خود باب ديلن بود و قرار بود کار شود، همراه با الگويی از ملودی اين ترانه را به ما دادند. از ما خواستند که براساس آن و با توجه به موسيقی دستگاهی خودمان، بداههنوازی کنيم. من سهتار زدم و آقای عقيلی هم خواند. فکر میکنم حدود يک ساعت ضبط کرديم و قرار است بخشهايی از آن در ترانه اصلی استفاده شود. من هنوز اين کار را نشنيدهام، ولی گويا در اين آلبوم علاوه بر موسيقی ايرانی از چند نوع موسيقی شرقی ديگر هم استفاده شده. چون قرار بود از موزيسينهای شرقی ديگری هم ضبط داشته باشند.
- شما با بابديلن آشنايی داشتيد؟
نه. وقتی داشتيم از تهران حرکت میکرديم، مدير برنامههای ما اين خبر را داد که باب ديلن يکی از کنسرتهای ما را ديده و میخواهد از ساز و آواز ايرانی در آلبوم جديدش استفاده کند. برايم خيلی غيرمنتظره بود که يک موزيسين غربی از موسيقی ما خوشش آمده. چون موزيکی که در اروپا اجرا میکنيم، کاملاً سنتی است.
- کاری که ضبط کرديد چطور بود؟
شعری که خوانده شد را فقط به صورت آواز خوانديم. نه به شکل تصنيف درش آورديم، نه قطعه ريتميکی زديم؛ فقط آواز بود و تا آنجا که يادم است در دستگاه ماهور بود، چيزی که خود ايرانیها حوصله ندارند بشنوند! آقای عقيلی هم آوازِ خيلی خوبی خواند. ما دو برداشت کار کرديم: يکی بر اساس الگويی که به ما داده بودند، و برداشت بعدی که گفتند هر طور راحتيد بزنيد و بخوانيد. اتفاقاً اين برداشت خيلی بهتر و زيباتر شد و فکر میکنم از اين يکی در کار استفاده شود. اين همان است که گفتم، وقتی خودمان هستيم خيلی بهتريم تا زمانی که بخواهيم ادای ديگران را دربياوريم.
- اين اتفاق (همکاری با يک هنرمند بينالمللی بزرگ) برايتان چقدر مهم است؟
بيشتر از همه برايم اين مهم است که کار به چه شکلی و با چه تلفيقی منتشر شود. همانطور که گفتم برايم خيلی مهم است که نتيجه يک کار تلفيقی به هويت هر دو نوع موسيقی ضربه نزند. دوست دارم کار بابديلن را بشنوم و ببينم با آن ساز و آوازی که برايش ضبط کرديم، چه کرده است.
- طبيعتا اين کار شروع خوبی است برای اينکه موسيقی ما برای هنرمندان دنيا جدیتر مطرح شود. در روند کاری خودتان چطور؟
من روند موسيقايی خودم را از قبل طراحی کردهام و اين فقط يک اتفاق است. فکر نمیکنم زياد روی مسيرم تاثير بگذارد. اين کار را فقط يک اتفاق نيک میبينم.
- مشخص نشده که از کدام قسمت کارتان در آن تراک استفاده میشود؟
پيش از اين مصاحبه، خواستم آخرين خبر را بگيرم. به برنامه ريز و مديربرنامه کار تلفن زدم و متوجه شدم که هنوز هيچ چيز مشخص نيست. قرار است کار نهايی را برايمان بفرستند.
- پس به صورت حرفهای با شما برخورد کردهاند؟
بله، کاملاً. همه جای دنيا قوانين کپیرايت را خيلی جدی میگيرند. حتی در مورد مسائل مالی، بلافاصله حقالزحمه کار ضبط شده را به ما پرداخت کردند و گفتند بابت انتشار اثر، حقالزحمه جدا پرداخت میشود؛ با توجه به اينکه چه مقدار از کار ما در ترانه استفاده شود.
شناسنامه حامد فکوری
آهنگساز و نوازنده، مدرس موسيقی
ساز تخصصی: تار و سهتار
شروع کنسرتهای حرفهای: سال ۱۳۷۶
مهم ترين اجراها: در اصفهان، شيراز (حافظيه و بزرگداشت سعدی در مقبره او)، تهران، زنجان و... همراه با گروه «راز و نياز» (به خوانندگی سالار عقيلی)
شروع کنسرتهای خارج از کشور: سال ۱۳۸۲
مهم ترين اجراها: در تئاتر شهر پاريس، جشنواره صوفی پاکستان، تلويزيون ملی پاکستان (بزرگداشت اقبال لاهوری)، جشنواره EVORA پرتغال، دانشگاه هنر استراسبورگ (هفته فرهنگی ايرانيان)، جشنواره سالانه موزيک شرق (Saint Florent فرانسه)، سالن Kursaal (سن سباستين، اسپانيا)، اوپرای ليل فرانسه، دانشگاه Evry و... به صورت تکنوازی و اجراهای گروهی
آلبومهای در دست انتشار: «دشت بيکران» و «بر آب کتابت کن» (با گروه باران)، تکنوازی تار (همراه با تنبک «کامران منتظری») و...
اعضای گروه «باران»: مهدی باقری (کمانچه)، کامران منتظری (تنبک)، مقداد شاه حسينی (تار)، بهنام معيريان (عود)، نام خواننده گروه بعداً اعلام میشود!
برنامه های آينده: کنسرت به همراه گروه باران در فرهنگسرای نياوران، کنسرت تکنوازی در Qaui branly (بزرگترين موزه پاريس)
سالار عقيلی: باب ديلن از موزيسينهای خوب دنياست
سالار عقيلی به سختی پاسخ خبرنگاران را می دهد و تلاش برای مصاحبه با او معمولاً با شکست همراه است. با اين حال «حميد منبتی» دبير بخش موسيقی ماهنامه «نسيم هراز» گفتگوی مفصلی با او انجام داده که در بخش کوتاهی از آن، درباره خواندن عقيلی در آلبوم جديد باب ديلن هم صحبت شده است. توجه کنيد:
درباره همکاری در آلبوم باب ديلن توضيح بدهيد؟
اسپانسر من در فرانسه (که کنسرتهايم را برگزار میکند) تماس گرفت و گفت باب ديلن دارد آلبومی جمع میکند که از موسيقی کشورهای مختلف دنيا در آن استفاده شده. از ايران هم گفتند قطعهای میخواهند بگذارند. خود باب ديلن آهنگی را ساخته بود که ما رويش آواز بخوانيم.
خب به هر حال باب ديلن هم يکی از موزيسينهای خوب دنياست. من به اتفاق چندتا از دوستان دعوت شديم و بر اساس ملودی باب ديلن يک کاری را ضبط کرديم. يک ساز و آواز هم جداگانه ضبط کرديم که هر کدام را خواستند خودشان انتخاب کنند و استفاده کنند.
انتخاب شعر و ملودی به عهده خودتان بود؟
بله، يک آهنگ ساخته بود که ما روی آن کار بسازيم و هنوز صدای بابديلن هم روی آن قرار نگرفته بود. فکر میکنم در دستگاه ماهور چيزی ضبط کرديم...
دستگاه ماهور بيشتر با اين قبيل کارها هماهنگ است.
بله، آهنگ در گام ماژور بود و ما هم در ماهور خوانديم. يک ساز و آواز ماهور هم جدا ضبط کرديم. روی اشعاری از حافظ و سعدی. جايی در «سن فلوران» فرانسه آن کارها ضبط شد.