با توجه به فوائد بيشمار احزاب وتشكل هاي مدني ونقشي كه در شكل گيري جامعه مدني وتسريع روند دموكراتيزاسيون دارند وبا توجه به شكستها وگسستگي هايي كه از دير باز تا كنون ميان سازمانها واحزاب در ايران بوجود آمده است،بر آن شدم تا پردازشي اندك در اين باب داشته باشم .
بي ترديد احزاب وسازمانهاي سياسي به همراه مطبوعات.مهمترين ركن ركين دموكراسي هستندكه در اين ميان نقش احزاب حائز اهميت فراوان است.صاحبنظران اجتماعي احزاب را موجد ومؤسس همفكري وتشريك مساعي يك عده از مردم وتشكل ها وهماهنگي آنها در جامعه ميدانند(1).
احزاب سياسي تامين كننده حقوق وسعادت بخش مردم جامعه بوده وبا ايجاد اتحاد وهمبستگي عموم ،هادي آنها به سوي مطلوب خويش ميباشند.چرا كه مهمترين عناصر تركيبي ،يعني يعني عناصر پويش همگرايي سياسي در آنها منعكس است .با اين اوصاف مي توان به تعبيري احزاب را «مدارس دموكراسي» ناميدكه بار مسئوليت تربيت سياسي ملت را بردوش ميكشند(2).در اين مدارس فرد چگگونگي تعامل با ديگرانو اب اجتماع،بالا بردن سطح ظرفيت ها (ظرفيت مديريت ظرفيت پذيرش مشكلات جمعي وشكستها و…) توجه به افكار عمومي جامعه وافزايش ميزان تبادل افكار وعقايد گوناگون و… را ميآموزد. كه اينها خود هريك به تناهيي در در تاتامين سعادت فرد وجامعه نقش بع سزايي دارد.اما متاسفانه آنچه در قرون گذشته وحال در ميان احزاب وسازمانهاي مدني در ايران رؤيت ميشود كمتر با اين الگو ها تطبيق ميكندوكارآيي اين سازمانها در ايران ،در تشكل وسازماندههي مردم با نارسائيها وتضييقات بيشماري روبروست.
اين نوشتار به هيچ روي قصد ندارد تاثيرات مثبت بعضي از اين احزاب را ناديده انگارد. ليكن از اين مقوله سخن گفتن تكرار مكررات است و آنچه بيش از آن ضرورت مييابد، بررسي نقيصه ها وكمبودهاي اين سازمانها واحزاب(والبته در حدبضاعت قلم)ميباشد.«گروههاي اجتماعي در جوامع در حال گذار عموما اندازه اي كوچك،عمراندك ودرجه سازماندهي پاييني دارند.»(3).كه يكي از علل آن ميتواند به تعبير استاد«مجيد محمدي»در كتاب «جامعه مدني ايراني»ناشي از بازي يك نفره افراد در ميان گروه باشد.اين بازي همان است كه به عنوان تكرأيي،منفعت طلبي ،سود جوئي شخصي و به تعبير عام ،خودخواهي شناخته است.در اين حالت شخص به منافع خود،،يپرفت وارتقاي خود،پيروزي خود،امكنات ووسائل خودنسبت به منافع جمع ،پيشرفت وارتقاي جمع،پيروزي جمع و… گرايش بيشتري دارد. واغلب ديده شده است كه حتي از قرباني كردن جمع به نفع خويش هيچ گونه ابايي ندارد.همچنين به دليل توجه فرد به خويش وعدم توجه به ديگران،اغلب مواجه با سوءمديريت، عدم تبادل صحيح افكار وعقايد ،عدم حس مسئوليت پذيريوغيره در ميان گروه هستيم.ويژگي هاي فوق غالبا به نوعي فرهنگ قبيله اي( كه اين مقوله خود بحثي مفصل را درفرصتي بعد ميطلبد.)اختصاص دارد كه قرنهاست در تار و پود جامعه ايراني رسوخ كرده است .«فرهنگ قبيله اي به تعبيري مكانيكي است يعني افراد در كنار هم قرار ميگيرندوپيوستگي ضروري با يكديگر ندارند. وهر كس كار خودش را ميكند وحيات جمعي براي او ارزش واهميت نخستين را ندارد.در نتيجه هر كسي به اين فكر است كه در اصطلاح امروز «گليم خويش از آب به در كند».»(4). در مقابل فرهنگ همبستگي ارگانيك (كه مختص جوامع عقلاني است)منافع جامعه در خور توجه استو فرد منافع خود را در منافع جمع ميبيند.(5).(روحيه اشتراك مساعي جمعي زياد وقابل ملاحظه است).چنانكه ميبينيم ويژگي هاي مذكور(ويژگيهاي فرهنگ قبيله اي)سد سديدي در مقابل شكل گيري اتحاد ميان اعضاي يك حزب و در سطح وسيعتر ميان احزاب وتشكل هاي گوناگون در جامعه است چرا كه نتيجه آن چيزي نيست جزء از ميان رفتن ظرفيت حل اختلافات،عدم انسجام دروني،كاهش انگيزه تشكل،جمع وكار جمعي،محدود ماندن فرهنگ كار سياسي واجتماعي و … اهميت كار جمعي وايجاد روحيه تشريك مساعي ميان افراد به قدري مهم وسر نوشت ساز است كه پيشوايان بزرگ نهضت ملي ايران بارها ودر مواردگوناگون به آن اشاره كرده اند.چنانكه دكتر حسين فاطمي ـ شهيد نامدار نهضت ملي ايران ـ پس از واقعه تحسن در دربار،در نطقي خطاب به دكتر مصدق اظهار داشت:«اكنون كه فوائد كاردسته جمعي بر عموم رفقا روشن گرديده وقدرت نفوذ اتحاد ووحدت بر همه معلوم گرديد،چه خوب است اين عده براي انجام كارهاي مهم سياسي و مملكتي دست به دست هم داده،به نام «جبهه ملي»تحت نظم وديسيپلين خاصي شروع به مبارزه براي پيشرفت اهداف مختلف ملي بنمائيم.»(6).وهمچنين در جريان نامه اي كه تعدادي از جوانان براي دكتر مصددق مينويسندو از اوضاع جبهه شكايت ميكنند،دكتر مصدق در جواب،به نقش شخصيت ها تاكيد ميكنند وعلت شكست نهضت ملي را در كودتاي 28 مرداد،فقدان احزاب قوي قلمدادميكنند.(7).
اينها مواردي از موانع ايجاد اتحاد جمعي است كه در نطر نگارنده بيش از ديگر موارد جلوه ميكند.باقي علل و عوامل آن به صاحب نظران وكارشناسان مربوطه سپرده ميشود.واما براي اينكه تنها از درد نگفته باشيم كمي هم از درمان ميگوييم.به زعم نگارنده مهمترين مؤلفه اي كه ميتواند در ايجاد اين «وحدت مقدس» ياري رساند،پرورش روحيه «همنوع گرايي» در مقابل «خودگرايي» ميباشد.اينكه منافع ديگران را منافع خود بدانيم ،همگي زير« چتر انسان گرايي »جمع شده وخود را همرنگ ديگران سازيم.«من»ها را قرباني كرده وبه پاي «ما» بريزيم.«انسانها تنها با همفكري،همكاري و همياري در چارچوب اتحاديه ها،سنديكاها،احزاب،انجمن ها،سازمانها،هيئت ها ومجامع ميتوانندبر مشكلات فزاينده ناشي از خواستهاي فزاينده غلبه كنند.لازمه اين امور غلبه احساس «همنوع»بر ديگر نظام هاي شخصيتي (هم زباني هم طايفگي،)و كفايت انسان بودن جهت مشاركت در تصميم گيري هاست.»(8)كه اين مهم به بهترين نحو ودر پيوندي زيبا با آموزهاي عرفاني تحقق خواهدپذيرفت.
سارا جعفرزاده(عضو شوراي مركزي حزب آينده سازان ايران)
sarahjafarzadeh2000@yahoo.com
http://navayemellat.persianblog.com
پي نوشتها :
1.دكتر ابوالقاسم طاهري،اصول علم سياست،(تهران.دانشكاه پيام نور،1377)ص.156
2.تعبير زيباي رامين ناصح،احزاب،مطبوعات وشوراها،فرياد آزادي (ارگان داخلي حزب آينده سازان ايران)،شماره:36.ص.6
3.مجيد محمدي،جامعه مدني ايراني،بسترهاي نظرري وموانع(تهران،نشر مركز،1378 )ص.34
4.علي رضا قلي،جامعه شناسي خودكامگي،(تهران، نشر ني1377 )ص.196
5.علي رضا قلي،همانجا.
6.به نقل از رامين ناصح،فرياد آزادي،شماره :11 …
7.ر.ك.محمود نكوروح،نهضت خداپرستان سوسياليست (تهران،چاپخش،1377 ) ص.38.وغلامرضا نجاتي،تاريخ سياسي بيست وپنج ساله ايران (از كودتا تا انقلاب )،(تهران،خدمات فرهنگي رسا،1371.)ص.284
8.مجيد محمدي،همان،ص،35
advertisement@gooya.com |
|