شنبه 31 مرداد 1383

می خواهم به وطن برگردم! حسین افصحی

حسین افصحی
حسین افصحی

با یاد همه بزور بردگان به قتلگاه

h.afsahi@gmx.net

توی این دنیا، شاید هیچ چیزی را به اندازه ایران و جغرافیای ایران، به اندازه دریای خزر، دریای شور ارومیه،کوههای دماوند، البرز، زاگرس و شیرپلا و به اندازه خورشید ایران دوست ندارم. من از دیدن هیچ چیزی به اندازه ابیانه کاشان ، آفتاب یزد، شب پر ستاره کرمان ، آسمان مه گرفته ماسوله ، مرداب انزلی و سرمای اهر و ارس لذت نمی برم.
من ازاستشمام کردن بوی ماهی های بازار روز بندر عباس، قشم واز دیدن شقایق های سرخ مسجد سلیمان، دیدن چهره های نگران مردم زابل و چاه بهار واز دوباره دیدن صبوری چهره های مردم کردستان محروم هستم. من از سرزمین مادری محروم هستم.
من از نوستالژی زندگی ام محروم هستم .
چرا که نمی خواهم به فاشیست های اسلامی بگویم که اشتباه کرده ام . حتی اگر با زبان نگویم ولی با بازگشتم خواهم گفت .
نه من ترجیح می دهم در حسرت همه آنها باشم ولی به حکومت فاشیستی اسلامی باز نگردم .
حکومت فاشیستی هیتلر، در روز 20 جولای 1944 (60 سال پیش) 8 نفر از کسانی را که قصد جان هیتلر را کرده بودند، اعدام و حدود 600 نفر را دستگیر می کند .
مردم آلمان و حکومتشان هرساله در این روز هیتلر را محاکمه کرده و از داشتن حکومت قبلی خود شرمنده هستند . ولی ما چه ؟
چه ساده فراموش می کنیم، ترور توماج و مختوم و یارانشان را ، از یاد برده ایم کشتار سال 60 را که ملایان وقیحانه در رادیو و تلویزیون مدام لیست اعدامی ها را اعلام می کردند.
" 150 مفسد فی الارض و محارب با خدا، ظهر امروز در زندان اوین تیر باران شدند."1
خبر در غروب یکشنبه 31 خرداد1360 اعلام شد و صبح همان روز دوباره اعلام کردند:
" 80 تن دیگر از عاملان درگیری های روز 31 خرداد، شب گذشته در محوطه ی زندان اوین اعدام شدند."2
بهمین وقاحت اعلام کردند. و ما باز فراموش کردیم ، انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است .
جان انسانهایی را گرفتند که حتی نام و نشان آنها را نمی دانستند.
" 1و2و3 دو زن و یک مرد معلوم الاوصاف که حاضر به افشای نام خود نشدند."3
و یا " لازم به تذکر است که دیگر افراد حاضر به افشای نام خود نشدند."4
چگونه است که آنان را نمی شناسید ولی مفسد هستند و لایق اعدام ؟
آیا می شود قدم در این خاک خونین گذاشت و به قاتلین گفت ، ببخشید؟
دلم تنگ است برای برای بوی کاه گل نم خورده تهران در غروب گرفته شهریور ماه.
ولی فکر می کنم که دیوار ها بوی خون بدهند تا بوی کاه گل نم خورده.
دلم تنگه برای کنار جوی های بی آب، روان شدن ، به امید یافتن .....
من نمی دانم کی می شود بار دیگر تهران را دید؟ کی می شود دوباره ایران را ببینم؟
نمی دانم تا چه مدت باید ار آنجا دور باشم ؟ هر چقدر این مدت دراز تر بشود ، بیشتر احساس می کنم که از پا در می آیم.
شاید تبعیدی ها بتوانند منظور مرا بفهمند، و اینکه می گویند تبعید بدترازهر چیزی است ، هم شاید بهمین دلیل است.

" می خواهم به وطن باز گردم "
می خواهم با اولین و مدرنترین جت های بوئینگ به ایران باز گردم. وبرای کسانی که برای حرف های من گوش شنوایی دارند ، بگویم معذرت می خواهم ، من از تمام گفته ها و کرده هایم علیه سردمداران حکومت اسلامی پشیمانم و پوزش می طلبم و این که با کمال میل حاضرم که مرا تحقیر کنید. حتی به زندان بیافکنید.
حاضرم حتی در جشنواره فجرتان نمایش اجرا کنم . و هر نمایشی که شما بگویید! فقط ، فقط اجازه دهید تا یکبار دیگر کودکی ام ، خاطراتم ، ایران را ببینم...
بعد با خود می گویم، خب معلومه که آنها به من اجازه می دهند .
ولی یاد تو می افتم . تویی که بهمراه بیش از 7 هزار نفر دیگر بدون هیچ جرمی، فقط در یک هفته هلاک شدید.
و در سال 67 گورستانی ساخته شد از جنازه های تو و هم سلولی هایت و تو و هم سلولی هایت در سراسر ایران خاوران را ساختید.
وقتی به شماها فکر می کنم ، از خودم می پرسم که آیا دیگر اینقدر بی تفاوت هستم که می توانم بیایم و به قاتلین شما بگویم: ببخشید؟!
آن قدر سر به زیر افکنده و شرمسار ، به مملکت زور و ظلم وارد شدیم که سر آخر گفتند: حاضرند تبعیدیان را ببخشند!
آری آنها، حاکمان زور و کشتار و شکنجه ، حاضرند ما را ببخشند و بتوانیم بر گردیم. تراژدی خنده داری است . مجرم آنها هستند و بخشاینده هم، همان مجرمان می باشند!
هر وقت دلم تنگ می شود، به یاد تو می افتم، به یاد تو" شامدی"(شاه مهدی)5 بچه عارف و غیاثی، بچه نازی آباد، بچه سرآسیاب دولاب، بچه مفت آباد که اهل هیچ گروه و سازمان و فرقه و حزب نبودی. جرمت فقط فروختن نوارهای ترانه که قدغن شده بود و باطری ساعت که زمان مرده بود و گاهی هم نوارهای سخنرانی که جلوی سینما امپایر و یا ...
می فروختی . از تمام مسائل سیاسی فقط اینو می گفتی : این همه سازمان و حزب از کجا آمده؟ قبلا فقط یه مجاهد بود و یه فدایی ، حالا که خدات شاخه فدایی هست! یا می گفتی :
پهلوون تختی یادته؟ خیلی مرد بود و یا گلسرخی با اون کاپشن سربازی، خیلی وجود داشت، هر کدوم از خایه هاش اندازه کره زمین بود. رضایی ها یادته؟ مهدی رو می گم ؟
و تو هم با اون بیش از 7000 نفر قتل عام شدی به جرم اینکه می گفتی :" مرام ما اینجوریه ، می تونی همه چیز رو لایی بکشی و بفروشی ، بجز آدم رو . آدم فروشی، تو هر مرامی بده، اگه آدم دوا هم بفروشه ، گیر بیفته، بیاد حبس، نباس آدم فروشی کنه. چه برسه که رفیقاشو لو بده."6
شامدی دلم برای وطنم تنگ شده ، دلم می خوادبیام دوباره به وطن ، بیام خاوران. بگردم توی یک گوشه ای که با اونهای دیگه دفن شده ای ، پیدات کنم و بهت بگم: خیلی با حالی سالار.
ولی وقتی که فکر می کنم که آنها، مجریان زور و ظلم، سخاوتمندی خود را به رخم خواهند کشید و اجازه ورود می دهند، عصبی می شوم و دندان هایم رو بهم می سایم و دنبال دشنام های جدید می گردم، تا عقده هایم را نسبت به حکومت ضد مردمی اسلامی خالی کنم.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

چگونه می توانم بر خاکی قدم بگذارم که زمینش جوی خون دارد و هوایی رااستشمام کنم که ذرات خشک شده خون شما در آن پخش است ، چگونه می توانم تو چشم پدر یا مادر و یا عزیزان همه تون نگاه کنم و بگم : غم آخرتون ! و یا بی تفاوت چون توریست از کنارتان رد شوم؟
ولی ... شا مدی ، به مویت قسم ، به انسانیت قسم ، من فقط یک رویای روزانه دارم و آن هم به وطن برگشتن، ولی نه با خفت و خواری.
شامدی ، به جون همه انسانها، به یاد همه تون ، بالاخره یه روز بر می گردیم. حتی اگر پیر و فرسوده شده باشیم. یه روز بر می گردیم، می آییم لعنت آباد رو پیدا می کنیم و لعنتی که اونها به ما دادند، نصیب خودشون می کنیم. مهم نیست که در کدوم گوشه ای هستید،
بیاد گلسرخی ات همه جاش رو سرو ایستاده می کاریم و روش در تابلویی می نویسیم " آدم فروشی ، تو هر مرامی بده."
بگذار این قوم به اصطلاح تبعیدی مثل توریست بیایند و بروند و از کنار خون شما به سادگی بگذرند ، شاید روزی شرمنده شوند!؟
شامدی دلم تنگه برای وطن، اصلن دلم تنگه برای یک رنگی مثل تو، چه در وطن ، چه در تبعید!
ای کاش بوی کاه گل نم خورده بیاد.
دلم تنگه برای توماج، سعید، روح انگیز، مهوش ، بهار و...
شامدی، می دونی برای همه شما که در طول 25 سال پرپر شدید.


شهریور83/سپتامبر2004

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
4،3،2،1 ـ اطلاعیه دادستانی انقلاب جمهوری اسلامی به نقل از مقاله ناصر مهاجر
6،5 ـ خاطرات زندان نوشته مهدی اصلانی

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/11125

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'می خواهم به وطن برگردم! حسین افصحی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016