شنبه 14 شهريور 1383

سخنی با فعالین تشکل های دانشجوئی در دانشگاه های ایران، علی صمد، اخبار روز

بخش اول
مقدمه
بررسی وضعیت جنبش دانشجوئی در دور جدید فعالیت های آن و نیز تغییرات اساسی و بنیانی در دفتر تحکیم وحدت در سال های اخیر و به ویژه با برگزاری "موفقیت آمیز" نشست تکمیلی دفتر تحکیم وحدت جهت انتخاب اعضای شورای مرکزی این اتحادیه در دانشگاه نصیرالدین طوسی نکات مهم و ویژه ای را برجسته می کند که توجه و اهمیت به آن می تواند ما را در تحلیل و نقد وضعیت کنونی جنبش دانشجوئی یاری رساند. در واقع با برگزاری نشست فوق، ظاهرا این امیدواری بوجود آمد که این تشکل دانشجوئی توانسته بر مشکلات و مسائل داخلی خود غلبه کرده و با حفظ یکپارچگی و تنوع در میان خود هر چه بیشتر به گسترش دمکراتیسم در درون تشکیلات خود و نیز در سطح دانشگاه ها، بپردازد. اما در هفته های اخیر، اقلیت این تشکل که از ارتباط با احزاب "اصلاح طلب" حکومتی همچون جبهه مشارکت برخوردار است و در نگاه حاکمیت به عنوان جریانی درون نظام شناخته می شود و با برخورداری از رانت حکومتی و دارا بودن 14 رای از 64 رای نشست دانشگاه نصیر الدین طوسی توانست از تعداد هفت نفری که در شورای مرکزی این تشکل عضو هستند، تعداد سه نفر را به دلیل فشارهای تحمیلی حاکمیت و گروه های "اصلاح طلب" حکومتی از آن خود کند. فراکسیون اقلیت دفتر تحکیم وحدت (این طیف که به "فراکسیون سنتی" معروف است، اغلب از دانشجویان دانشگاه های تهران، بهشتی و تربیت مدرس می باشند) بر این باور است که اکثریت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت با صدور نامه، اعلامیه و بیانیه به بسط و گسترش اختلافات در دفتر تحکیم وحدت دامن زده است و با این روش آنها تمام توافق های حاصل شده در نشست دانشگاه نصیرالدین طوسی را زیر پا گذاشته اند. مسئولین "فراکسیون سنتی" با تهدید به استعفا و مخالفت صریح با صدور نامه و بیانیه های اخیر شورای مرکزی، سعی کرده اند با ایجاد شانتاژ به ترتیبی جلوی فعالیت های بیرونی شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت را با بحران مواجه سازند. در برابر این برخوردها، شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت که اکثریت اش در دست "فراکسیون مدرن" است و در نشست دانشگاه نصیرالدین طوسی از 64 رای 50 رای را با خود همراه داشته است و نیز امروز چون گذشته، 42 تشکل دانشجوئی در سراسر دانشگاه های ایران، از این "فراکسیون مدرن" حمایت قاطع می کنند. لازم به تاکید است که "فراکسیون مدرن" در نشست دانشگاه نصیرالدین طوسی می توانست به تنهایی نشست اتحادیه را به صورت رسمی و قانونی با داشتن اکثریت مطلق برگزار کند اما چنان که پیشتر متذکر شدیم به دلیل فشارهای تحمیلی حاکمیت و گروه های اصلاح طلب حکومتی به این جریان و نیز خواست حفظ وحدت تشکیلاتی از طرف جناح اکثریت، نشست مذکور برگزار شد. اکثریت دفتر تحکیم برای حفظ اتحادیه مجبور شد در شورای مرکزی امکاناتی را در اختیار فراکسیون سنتی قرار دهد که در حد وزن آن جناح در بدنه دانشجوئی و تشکل های عضو دفتر تحکیم، نبود و امروز این تصمیم گیری باعث ایجاد مشکلاتی برای شورای مرکزی دفتر تحکیم شده است. اکثریت دفتر تحکیم وحدت برخوردهای فراکسیون اقلیت را در درون و بیرون اتحادیه نادرست می داند و بر این امر تاکید دارد که صدور قانونی و حقوقی نامه، اعلامیه ها و بیانیه های شورای مرکزی بر اساس مواضع رسمی و مصوبات موجود در تشکل صادر شده است و اعلامیه بدنه دانشجویی و تشکل های اتحادیه از این مواضع به اشکال گوناگون حمایت و سیع کرده اند. البته ما قصد دخالت در مسائل درون تشکیلاتی دفتر تحکیم وحدت را نداریم، اما در اینجا لازم دانستیم تا حدودی مختصر فقط به موارد اختلاف و ارزیابی های دو فراکسیون با توجه به نیرویی که در این اتحادیه با خود همراه دارند، نگاهی بیاندازیم. به علاوه قصد ما در این نوشته بیشتر تحلیل و نقد فاکتورهایی است که منجر به کاهش فعالیت سیاسی و اجتماعی جنبش دانشجویی در سال های اخیر و به ویژه امروز می باشد.
شاید بهتر باشد قبل از این که وارد بحث اصلی شویم تاکیدی به این حقیقت روشن که برای هیچ فردی پنهان نیست بکنیم که جنبش دانشجوئی با تمام گرایش های علنی ، نیمه علنی و مخفی خود توانست در شکل گیری دوم خرداد 1376 و پیشبرد جنبش اصلاحات،
تلاش ها و فعالیت های بسیار موثری را انجام دهد و این جنبش مشخصا از سال 1378، تا به امروز بیشترین هزینه ها را در این مبارزه پرداخته است. در این سال ها تلاش و مبارزه دانشجویان برای پاسداری از آرمان های آزادی خواهانه و دموکراتیک و نیز مخالفت روشن و بی خدشه با تمامی دستگاه استبداد و ولایت در ایران، نقشی ویژه و پیشرو به دانشجویان و دانشگاه داده است. در واقع دانشگاه سمبل دگراندیشی در جامعه محسوب می شود و وظیفه آموزشی و علمی دانشگاه تربیت جوانانی متخصص و دگراندیش برای ورود به اجتماع است و بدین ترتیب این جوانان تحصیل کرده تجربه آزادی را به عرصه های دیگر جامعه می توانند بکشانند. پس این موقعیت تاثیرگذار دانشجو و دانشگاه باعث می گردد که حکومت اقتدارگرای اسلامی به اشکال گوناگون و در سطحی وسیع و خشونت آمیز، دانشجویان را زیر ضرب سرکوب و اختناق سیاسی و امنیتی قرار دهد. در واقع حکومت با ایجاد بدبینی و بالابردن هزینه فعالیت سیاسی برای دانشجویان می خواهد آنها را از هر نوع تشکل، سازمان و گروهی دور کند و عملا به هدفش که ایجاد و تقویت انفعال در میان دانشجویان است برسد. حکومت اسلامی همواره در طول حیات خود سعی کرده که شور و شوق فعالیت سیاسی را از دانشگاه ها بکاهد و با ایجاد روحیه و فضای کنترل و یا تحت کنترل بودن در محیط دانشگاه به جو ناامیدی و ترس دامن زند و با انواع نهادهای خود در دانشگاه و بیرون از آن، بار دیگر سال ها دانشگاه را تحت نظارت و مهار خود قرار دهد. همه این سیاست های حکومت نشانگر این است که آنها تمایلی به حضور حرفه ای تشکل های سیاسی _ صنفی دانشجوئی و استقلال دانشگاه ها ندارند. پس با این حساب ضرورت حفظ، ایجاد و گسترش تشکل های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، ... دانشجوئی و نیز اهمیت استقلال دانشگاه بیش از هر زمانی در میان دانشجویان و دانشگاهیان قوت می گیرد. ما در ادامه مقاله به اهمیت موارد برشمرده فوق می پردازیم:

1_ استقلال دانشگاه
دانشگاه در ایران بیش از 70 سال سابقه تاریخی دارد. این نهاد در جامعه دارای کارکردها و وظایف معینی است. نگاه به تجربه و عملکرد دانشگاه های سراسر جهان نشانگر این است که این نهاد آموزش عالی یکی از مهم ترین وظایف اصلی اش تا به امروز، تولید فکر و اندیشه انتقادی و تفکر نو در جوامع بشری بوده است. پس با این حساب، دانشگاه های ایران هم نمی توانند از این قاعده عمومی در جهان مستثنی باشند. شکست پروژه اسلامی کردن دانشگاه ها و دانشجویان توسط حکومت اسلامی ایران به قدر کافی حقیقت فوق را تائید می کند!
در ایران نهاد دانشگاه، مرکز یکی از اصلی ترین تولیدکنندگان جریان نواندیشی در جامعه محسوب می شود. اهمیت، نقش و نفوذ دانشگاه و جنبش دانشجوئی به ویژه از اواسط دهه 70، روز به روز در میان مردم افزایش یافته است. در واقع می توان چنین تحلیل کرد که در سال های اخیر، دانشجویان و دانشگاهیان به دلیل خصلت مدرن و دمکراتیک خواسته هایشان در مبارزه بر علیه جهل و استبداد، توانسته اند به یکی از مهم ترین گروه های مرجع اجتماعی در جامعه تبدیل شوند.
امروز این خواست مرکزی را بیش از هر زمانی دانشجویان و دانشگاهیان تاکید دارند که می خواهند خودشان به صورت مستقل فضای درونی دانشگاه را به عنوان یکی از موارد اساسی در این نهاد توصیف، نقد و دفاع کنند. دانشجویان در این میان مناسب است در عمل در جریان روند ایجاد و پیشبرد تغییرات، به نقش پیشرو و پیشاهنگ خود هر چه بیشتر توجه نشان دهند. زیرا ارتباط ارگانیک جنبش دانشجوئی با نهاد دانشگاه، همواره از آنان چهره ای مدرن، سکولار و دموکراتیک در جامعه ایجاد می کند. در ضمن دانشجویان به واسطه تبادل فکر و اندیشه و برخورد آراء و عقاید از درک موضوعات سیاسی بهتر بر می آیند. بعد از انقلاب در دانشگاه های کشور، اقشار و طبقات گوناگون جامعه توانستند در این مرکز آموزش عالی وارد و به تحصیل علم و دانش بپردازند و همه این موارد باعث می گردد که آنها راحت تر با جامعه و به ویژه اقشار پایین جامعه ارتباط مستقیم، موثر و دائمی برقرار کنند.
موضوع استقلال دانشگاه و چگونگی رسیدن به آن، همواره یکی از موارد بحث و جدال در کشورمان بوده است. دانشگاه به دلیل وجود حکومت های استبدادی در ایران متاسفانه هیچگاه نتوانسته استقلال مطلوب و لازم خود را داشته باشد. در واقع لازمه ایفای نقش از جانب دانشگاه، داشتن استقلال کافی و فضائی امن و مطمئن برای ارائه نظرات و پیشبرد بحث های گوناگون است. در این نوشته وقتی از استقلال دانشگاه صحبت می کنیم منظور استقلال دانشگاه ها در مقابل حاکمیت و دولت است. اگر چنین استقلالی متحقق شود زمینه برای حل دیگر مشکلات نظام آموزش عالی راحت تر فراهم می گردد. در اصل می توان باجرات گفت که داشتن استقلال ساختاری و مدیریتی و دخالت دموکراتیک اعضا در اداره امور دانشگاه و انتخاب روسای دانشگاه ها و اتخاذ خط مشی ها بر اساس تمایلات "داخل دانشگاه" می تواند موانع رسیدن به استقلال دانشگاه ها را برطرف سازد. جنبش دانشجوئی و به ویژه دفتر تحکیم وحدت به عنوان بزرگ ترین تشکل دانشجوئی موجود علنی در دانشگاه ها چنان که بخواهد _ البته در این میان باید به محدودیت ها و فشارهای امنیتی حکومت توجه لازم داشت _ می تواند مبارزه ای موثر و آگاهانه ای را در جهت کاهش قدرت و دخالت مراکز و نهادهای غیردانشگاهی در امور دانشگاه ها و دانشجویان و نیز علیه نهادهایی چون گزینش، حراست، بسیج دانشجوئی، کمیته های انضباطی، شوراهای انقلاب فرهنگی، مرکز نشر دانشگاهی، دفتر حوزه در دانشگاه، دفتر نمایندگی ولی فقیه و ... که استقلال دانشگاه ها و دیگر مراکز آموزش عالی را نفی می کنند، سازماندهی کند. زیرا بعد از 25 سال از انقلاب، هنوز تمام این ارگان ها، مراکز مهم مدیریتی را در دانشگاه ها در دست دارند و تاکنون با انواع آئین نامه ها، بخش نامه ها و محدویت ها و فشارهای دیگر، حق اعتراض، حق دخالت در امور دانشگاه ها و حق ایجاد تشکل دانشجوئی و ... را از دانشجویان و دانشگاهیان گرفته اند. بعد از دوم خرداد بسیاری از اصلاح طلبان حکومتی و غیرحکومتی انتظار این را داشتند که با حضور آقای خاتمی در ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی به نفع استقلال دانشگاه ها و فعالیت تشکل های دانشجوئی تصمیماتی اتخاذ شود، اما این شورا در دوره ریاست آقای خاتمی موضعی محدودکننده در قبال آزادی های فرهنگی، آکادمیک، اینترنتی، فعالیت های دانشجوئی و استقلال دانشگاه ها اتخاذ کرد. امروز با آغاز به کار مجلس هفتم، جناح راست با داشتن اکثریت مطلق در مجلس و فعالیت در دو کمیسیون فرهنگی و آموزشی و تحقیقات در نظر دارد هر چه بیشتر از قبل، فشار بر دانشگاه و دانشجویان را افزایش دهد. در چنین شرایطی برای دانشجویان و دانشگاهیان ضرورت دارد که پیش از هر چیزی، بر علیه ده ها نهاد ریز و درشتی که در فراز دانشگاه ها به جای دانشجو، استاد و دانشگاهیان تصمیم گیری می کنند و بدین طریق استقلال دانشگاه را محدود و به خطر می اندازند، مبارزه ای همه جانبه انجام گیرد. این مبارزه مشترک در دانشگاه منجر به تحکیم و گسترش رابطه دانشجو، استاد و دیگر دانشگاهیان می شود و در کل این مبارزه به نفع جنبش دموکراتیک مردم کشورمان تمام می شود!

بخش دوم
2_ ضعف تئوریک یا فقر نظریه در جنبش دانشجوئی
داشتن نظریه در جنبش دانشجوئی امری ضروری و بدیهی است. این جنبش بدون اندیشه و برنامه نو، نیرویش تضعیف یا پژمرده می شود. نداشتن تئوری مشخص یا فقر نظریه در جنبش دانشجوئی در ایران، حداقل ضررش ایجاد سر در گمی، بحران و رکود در مبارزات آنها می شود. این جنبش از درون خود می بایست نظریه تولید کند. البته برای ساختن نظریه، جنبش دانشجوئی می تواند از کمک روشنفکران در جامعه بهره مند شود. اما مفهوم کمک گرفتن بدین معنی نیست که دانشجویان هر چه را که می شنوند یا به اینها گفته می شود را بپذیرند. بلکه مناسب ترین برخورد این است که دانشجویان در عمل به نقد آن نظریات روی آورند و بدین طریق بر تجربیات خود اضافه کنند. جنبش دانشجوئی این بار با بهره گیری از تاریخ گذشته خود می بایست جداْ از افتادن در ورطه ایدئولوژی و دین، پرهیز کند و نیروهای خود را به سوی روشنگری سمت دهد. پس جنبش دانشجوئی علاوه بر جنبش سیاسی می بایست جنبش روشنگری نیز باشد. در واقع دانشجویان و تشکل های آنها باید پروژه توسعه نگرش انتقادی را در سطح جامعه گسترش دهند. تنها در چنین شرایطی است که نظریه جنبش دانشجوئی رفته رفته پایه هایش ساخته خواهد شد. در این تحلیل می بایست به این واقعیت بدیهی همواره توجه داشت که موقعیت دانشجویان در دانشگاه ها موقتی است. آنها تجربه را می آموزند اما متاسفانه این تجربه به نسل بعدی انتقال نمی یابد و جنبش دانشجوئی مجبور است هر بار از نقطه صفر شروع کند. در اوایل دهه 60، به دلیل گسست تاریخی که به دلیل سرکوب و اختناق در ایران بوجود آمده جنبش دانشجوئی از انتقال تجربیات ریز و درشت نسل های قبلی جنبش محروم شد. امروز این جنبش بیش از هر دوره ای به راه حل های عملی جدی نیاز دارد و به نظر ما این از دشوارترین کارهای دانشجویان و تشکل های آنان می باشد.
این موضع روشن است که از دهه 60 تا امروز، برای سازماندهی رفتار اجتماعی نسل جدید دانشجوئی در ایران که مبتنی بر تحولات اجتماعی، فکری و فرهنگی جدید جامعه باشد یک تئوری متناسب با آنها تولید نشده است و این مشخصا پایه های نظری و فکری جنبش دانشجوئی را تضعیف کرده است. در گذشته همه نظریه ها از بیرون دانشگاه وارد می شد و دانشجویان متاسفانه چندان آزادی انتخاب نداشتند. اما امروز دانشگاه و دانشجویان به این ضعف اساسی خود واقف شده اند و به دنبال راه حل های عملی و جدی برای غلبه بر این معضل هستند. دانشجویان، امروز به این موضوع توجه دارند که کار آنها در دانشگاه و جامعه تنها فعالیت سیاسی نیست بلکه فکر و اندیشه کردن نیز می باشد. برنامه های سخنرانی که اخیرا تشکل های دانشجوئی در دانشگاه ها برگزار کرده اند را می بایست در چارچوب فوق ارزیابی کرد. محصولات فکری که دانشجویان و دانشگاهیان تولید می کنند می بایست به جامعه ارائه شود. تنها در چنین حالتی است که جنبش دانشجوئی و دانشگاه می توانند به عنوان یکی از نیروهای پیشاهنگ جامعه برای سازماندهی وسیع مبارزات دانشجویان و دیگر اقشار جامعه، اقدامات اساسی انجام دهند. اگر دانشجویان موفق به تعیین پروژه جنبش دانشجوئی شوند در آن صورت آنچه در این موقعیت ادامه می یابد فکر جنبش خواهد بود.
امروز یکی از انتقادهای اساسی به جنبش دانشجوئی این است که این جنبش در مقابل افت جریان روشنفکری در دانشگاه، افت کیفیت آموزشی، بی ارتباطی مباحث درسی با نیازهای جامعه، نقد رفتار دانشجوئی در خصوص تحصیل علم و نظایر آنها، به سکوت برخورد کرده است تغییر شرایط به وجود آمده در عرصه قدرت و نیز نتیجه تاثیر مستقیم این تغییرات بر جنبش های اجتماعی، وظایف جنبش دانشجوئی را در مبارزات آزادی خواهانه بیش از گذشته افزایش می دهد. اگر چنانچه ضعف تئوری یا نظریه به ترتیبی برطرف نشود، جنبش دانشجوئی در آینده با مشکلات بسیار نگران کننده ای مواجه خواهد شد.

3_ مبارزه سیاسی یا صنفی یا هر دو
جنبش دانشجوئی بیش از هر چیزی یک جنبش صنفی است. در دانشگاه وظیفه دانشجو در درجه اول این است که از فضای دانشگاه حمایت کند. اگر دانشجویان در یک فضای دموکراتیک زندگی کنند حتما امکان فعالیت و تحرک صنفی را به راحتی در اختیار خواهند داشت. زیرا در یک جامعه دموکراتیک همگان نسبتاْ از حقوق دموکراتیک برخوردار هستند و همواره در آن فضای دموکراتیک از حقوق اقشار متفاوت مردم توسط نهادهای مدنی، دفاع صورت می گیرد و در این بین نهاد دانشگاه و مشخصا دانشجویان از این امر مستثنی نیستند. اما اگر در جامعه ای بسته و دیکتاتور زده و آن هم از نوع مذهبی اش مبارزه برای احقاق حقوق صنفی توسط دانشجویان صورت گیرد. آنها چه بخواهند و چه نخواهند وارد عرصه سیاست می شوند و بدین طریق علاوه بر حقوق صنفی برای حقوق سیاسی هم مبارزه می کنند. پس در این صورت وقتی دانشجو می بیند که حقوق دموکراتیک اش در دانشگاه رعایت نمی شود طبعا پیشگام مبارزه برای بدست آوردن آن حقوق دموکراتیک از دست رفته می شود. در واقع می توان چنین نتیجه گیری کرد که جنبش دانشجوئی محصول جامعه بسته و دیکتاتور زده است. در جامعه ای که انسداد سیاسی وجود دارد، هنگامی که دانشجویان در فعالیت ها و مبارزات جنبش شرکت می کنند می بایست به این امر آگاه باشند که تا چه اندازه +++ خودشان را تغییر دهند و در این عرصه قصد دارند چه مقدار از ارزش های جامعه را نیز متحول سازند. پس باتوجه به توضیحات فوق می توان ادعا کرد که ماهیت جنبش دانشجوئی در اصل صنفی _ سیاسی است. البته خط و اصل +++ مبارزه صنفی و سیاسی را خود دانشجویان باید تعیین و روشن کنند. خواسته های صنفی شامل هنجارهای مربوط به روابط میان استادان و دانشجویان، فضای دانشگاه و رابطه بین دانشجویان نحوه تحصیل و نگرش به مردم+++ و دانشگاه، وضعیت مدیریت دانشگاه و غیره است. همه موارد فوق صنفی صرف است و در طول این سال های گذشته در دانشگاه ها هیچ تغییری در این عرصه های فوق صورت نگرفته است. فعالیت های صنفی دانشجویان در عرصه های فوق منجر به برخورد با وزارت علوم می شود و چنان که می دانیم این ارگان بخشی از ساخت سیاسی دولت است و باالطبع خواست های صنفی و سیاسی بدین طریق در یکدیگر عجین می شوند. بدین طریق امکان تفکیک در این عرصه دشوار خواهد شد. شاید مناسب باشد در خصوص عجین شدن مبارزات صنفی سیاسی به آماری که ماهنامه آفتاب شماره 21، آذر 1381، در مصاحبه با آقای پرویز پیران ارائه شد نگاهی بیندازیم تا بلکه موضوع بدین طریق بهتر روشن شود. آقای پیران می گوید: "در مبارزات دانشجوئی ایران از سال 1314 تا پایان رژیم گذشته، شاهد 18+++ بار تظاهرات به دلایل صنفی، سه بار آغاز تظاهرات به دلیل صنفی ولیکن ++++شدن و سیاسی گردیدن آنها. 96 بار تظاهرات سیاسی غیرصنفی بوده ایم. این امر نقش محوری خواسته های صنفی دانشجویان را می رساند که در شرایط جهان سوم بسیار طبیعی است، لذا می توان نتیجه گرفت که جنبش دانشجوئی، جنبش صنفی _ اجتماعی قدرتمندی است که در جهان سوم پیشاهنگ مبارزات تلقی می شود."
همه توضیحات فوق را می توان چنین نتیجه گیری کرد که دانشجویان نمی توانند خود را از سیاست برکنار سازند البته مفهوم این نتیجه گیری این نیست که باید تنها به کار سیاسی صرف پرداخته شود. زیرا تجربه های تاریخی گوناگون و به ویژه تجربه های جنبش دانشجوئی ایران از سال 1376 تا به امروز بیانگر این است که فعالیت سیاسی صرف دانشجویان به دلیل محدودیت ها و موانعی که در جامعه و دانشگاه وجود دارد باعث می شود که بدنه دانشجوئی تشکل های دانشجوئی روز به روز کاهش بیابد و باالطبع چنین تجربه ای به نفع جنبش دانشجوئی نیست. در سال های اخیر تحرکات صنفی دانشجوئی در سراسر دانشگاه ها گسترش یافته است. در واقع دلیل آن بیشتر از مشکلات اقتصادی این قشر ناشی می شود. پس تشکل های دانشجوئی به فعالیت های صنفی بیش از گذشته می بایست توجه داشته باشند.
بعد از انقلاب دانشگاه ها همواره تا به امروز با موضوع افت سطح آموزشی، وجود گزینش، کمبود کادر علمی، تصفیه اساتید به دلایل مذهبی، عقیدتی و سیاسی، عدم آزمایشگاه های مجهز، فقر کتابخانه، نایابی بسیاری از کتب و گرانی قیمت کتاب ها و جزوه های درسی، پایین بودن کمک هزینه و عدم پرداخت به موقع آن، کمبود خوابگاه و وضعیت دشوار و غیرانسانی زندگی در خوابگاه ها و فضاهای آموزشی که به زندگی روزانه دانشجویان مربوط می شود و نیز گرانی سلف سرویس از یک سو و از سوی دیگر با کنترل پلیس و حراست، بسیج دانشجوئی، گروه های فشار، مناسبات اقتدارگرایانه و با هجوم سازمان یافته قوه قضائیه به تشکل ها و نشریات دانشجوئی و اعمال فشار برای وابسته و حکومتی نگه داشتن جنبش دانشجوئی به جناح های حکومتی و ایجاد تفرقه و تشتت در میان دانشجویان و تشکل های دانشجوئی چون دفتر تحکیم وحدت و ...، روبرو بوده و هستیم. دانشجویان از طریق تشکل های صنفی و سیاسی خود می توانند به اشکال گوناگون با این فشارها، کمبودها، تبعیضات و تحقیرها، مبارزه کنند. چنین مبارزه آگاهانه ای به نفع جنبش دانشجوئی تمام خواهد شد.

4_ رادیکالیسم و جنبش دانشجوئی
در ایران بعد از انقلاب، حکومت اسلامی همواره موانع بسیار زیادی را برای آزاد اندیشیدن و بیان عقیده و برخورد آراء و عقاید بوجود آورده است. دانشجویان به عنوان یکی از مهم ترین اقشار تاثیرگذار در جامعه دائما تحت فشار خشونت، سرکوب و تبعیض قرار دارند. آنها به صورت روزانه نابرابری های زیادی را در عرصه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می بینند. این مسائل و مشکلات حساسیت آنها را بیش از پیش افزایش می دهد. دانشجویان به دلیل شرایط ویژه شان نمی توانند مشخصاْ نماینده طبقه، سازمان و جمعیت معینی در جامعه باشند. در واقع حدود فعالیت دانشجوئی به مطالبات دموکراتیک محدود می شود و نباید از او انتظار داشت که به دفاع از منافع مشخصی بپردازد. اما در عین حال باید متذکر شد که در سنت جنبش دانشجوئی ایران، دانشجو همواره به مسائل اقتصادی، نگاهی طبقاتی داشته و دفاع از محرومان و عدالت اجتماعی از آرمان های اصلی و اولیه آنان بوده است.
دانشجو به دلیل شور و شوق و احساس جوانی، شرایط سنی و صداقت به جنبش روی می آورد. در ضمن محیط تحصیل دانشجو، استقلال نسبی مالی، توقعات و انتظارات جامعه، همواره از او عنصری معترض و منتقد می سازد و علاوه بر موارد فوق، موضوع سرکوب و خلاء احزاب اپوزیسیون باعث می شود که بخش هایی از وظایف احزاب به عهده جنبش دانشجوئی قرار گیرد. همه مجموعه فوق به مبارزات جنبش دانشجوئی، ماهیتی رادیکال می دهد. این ویژگی، در حکومت های دیکتاتوری همواره با جنبش دانشجوئی همراه خواهد بود. جنبش دانشجوئی در تاریخ مبارزات خود، به طور عمده رادیکال عمل کرده است. جنبش دانشجوئی، جنبشی صنفی _ سیاسی و اجتماعی قدرتمندی است که در جهان سوم پیشاهنگ مبارزات مردم تلقی می شود. البته اگر این رادیکالیسم هر گاه با هوشیاری همراه نباشد می تواند زمینه سوءاستفاده نیروهای حکومتی در راستای منافع آنها قرار گیرد. پس رادیکالیسم نیاز هر مجموعه ای است که به وضع موجود راضی نیست و می خواهد جلوتر برود و به آینده بیندیشد. رادیکالیسم نشانگر یک سمت گیری سیاسی در جامعه است. در واقع رادیکالیسم، مبارزه برای تحولات بنیادی و ریشه ای در جامعه است. رادیکالیسم آن گرایشی سیاسی است که باور دارد در ساختار سیاسی ایران می بایست تغییرات بنیادی و اساسی صورت گیرد و در ضمن از مرحله دوره حکومتی نیز فراتر رود. به علاوه خواسته ها و تمایلات و مطالبات انسانی را جنبش دانشجوئی مناسب است پیگیری کند. این پیگیری ها می تواند ثمرات گرانبهائی برای این جنبش داشته باشد که کمترین آن، ایجاد آگاهی نو در طبقات درونی اجتماع ایران و گسترش پروژه روشنگری در جامعه است.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

بخش سوم
5 .ارتباط جنبش دانشجوئی با بدنه خود در دانشگاه
يکی از عمده ترين و اساسی ترين نيازهای دانشجوئي، آزادی تشکيل سازمان های دانشجوئی و فعاليت در آن است. داشتن تشکيلاتی گسترده، عام و فراگير که نماينده همه دانشجويان صرف نظر از افکار، عقايد، آرای سياسی و فکری آنان باشد از ضروريات روز دانشجويان است. تشکيل و تقويت شوراهای صنفی دانشجوئی در دانشگاه ها می توانند به مثابه يکی از اشکال نهادهای مدنی در جامعه دانشگاهی کشور در جهت ارتقاء سطح ملی موسسات آموزش عالی و مشارکت در برنامه ريزی های آموزشی و نيز دموکراتيزه کردن مناسبات و روابط دانشجويان با مديريت دانشگاه ها، ارتقای نقش نظارتی دانشجويان در امور دانشگاه، بالا رفتن مشارکت دانشجويان در امور صنفی و حل معضلات دانشجويان دختر و پسر، عمل کنند. جنبش دانشجوئی برای ادامه کاری در دانشگاه ها فقط می بايست بر نيروی دانشجوئی و بدنه خود، حساب باز کند وگرنه به نيرويی غيرموثر و کم تاثير تبديل خواهد شد. امروز به دلايل متفاوت سرخوردگي، رخوت و عدم تحرک کافی در بين دانشجويان و جامعه دانشگاهی نفوذ کرده است. البته يکی از دلايل اين امر چنان که پيشتر متذکر شديم وجود سرکوب و اختناق در ايران است و ديگری که اهميت اش کمتر از اولی نيست، دور شدن و يا دور نگه داشتن جنبش دانشجوئی از بدنه خود می باشد. يکی از نکاتی که جالب توجه است اين می باشد که جنبش دانشجوئی در اين سال های اخير مدام خاتمی و "اصلاح طلبان حکومتی" را مورد انتقاد قرار داده که آنها بين منافع مردم و منافع نظام، دومی را ترجيح داده اند. اما گويا فعالين دانشجويی به وضعيت تشکل های خود در دانشگاه ها توجه ندارند. آنها در اين سال ها با انجام فعاليت سياسی صرف در دانشگاه ها و در جامعه، روز به روز متاسفانه ارتباط خود را با واقعيت زندگی روزانه دانشجوئی دور کردند و اين امر باعث ايجاد فاصله ميان بدنه دانشجوئی با فعالين دانشجوئی اين تشکل ها شد و بدين طريق دامنه سازمان يافته حرکت ها و اعتراضات دانشجوئی به شدت در ميان دانشجويان کاهش پيدا کرد و اين باعث انسداد سياسی در ميان دانشجويان شد. در ضمن تغيير نسل دانشجويان يکی ديگر از دلايل دوری دانشجويان از فعاليت های سياسی است. همچنين تشکل های قديمی دانشجوئی با مدل های سنتی خود امروز با نگاه نويی که دانشجويان به درس، دانشگاه، زندگی و فعاليت های اجتماعي، فرهنگی و سياسی دارند، ديگر جوابگوی دانشجويان نيستند. زيرا تغييرات ساخت اجتماعي، سطح آموزش و ساير اتفاقاتی که در جامعه روی داده، باعث تغيير نگرش در دانشجويان شده است. در واقع دانشجويان از انجمن ها و تشکل های دانشجوئی که خودشان را به روز نکنند ديگر حمايت وسيع نخواهند کرد.
البته مفهوم اين حرف اين نيست که بايد تشکل های موجود را منحل کرد. اما مناسب اين است که تشکل های موجود دانشجوئی در دانشگاه ها خودشان را به ترتيبی با مطالبات دانشجوئی همراه سازند. در حال حاضر مناسب ترين روش برای جنبش دانشجوئی بيش از هر چيزی اين است که در دانشگاه عمل کند زيرا در آن جا موفق خواهد بود. در واقع اين جنبش تنها در دانشگاه است که می تواند تجديد امکانات، نيرو و منابع کند. جنبش دانشجوئی واقعا می بايست سخنگوی بدنه اجتماعی خود در دانشگاه ها باشد. يعنی اين که اين جنبش بهتر است آن قدر مواضع تشکل های خود را در دانشگاه ها تعديل و تغيير دهد که مجموعه بيشتری از دانشجويان بتوانند جذب آن شوند. در اصل اين مجموعه از دانشجويان، نيروی مدنی جنبش دانشجوئی محسوب می شوند. طرح مطالبات واقعی دانشجويان باعث می شود که بدنه اجتماعی بزرگ تر شود. با بزرگ شدن بدنه جنبش دانشجوئی فرصت سازماندهی نيز بيشتر می شود و اين سازماندهی در تحرکات بعدی حرکت های دانشجوئی می تواند کاملا کارساز شود.
در سيستم فعاليتی دانشجويان در دانشگاه های ايران، حضور در تشکل های فرهنگي، علمي، صنفی و سياسی و نيز حق داشتن نشريات دانشجوئی از اساسی ترين راه های مشارکتی دانشجويان محسوب می شود. فعاليت های دانشجوئی در واقع جزء جدايی ناپذير از زندگی دانشجوئی است. امروز طبق آماری که توسط مطبوعات داخل کشور ارائه می شود، نزديک به ده درصد از دانشجويان در فعاليت های فرهنگي، علمي، تخصصی و مطبوعاتی فعاليت موثر دارند اما بنابه دلايلی که پيشتر مذکر شديم تنها نيم درصد از دانشجويان به فعاليت سياسی مشغول می باشند، و اين با جمعيت تقريبا دو ميليونی دانشجويان هماهنگی ندارد. پس فعالين جنبش دانشجوئی در ارتباط با بدنه خود می بايست به اين امر توجه و حساسيت بيشتری نشان دهند.

6. ارتباط جنبش دانشجوئی با اقشار مختلف مردم در بيرون از دانشگاه
جنبش دانشجوئی برای گسترش و حمايت از ايده های دمکراتيک خود علاوه بر بدنه دانشجوئی می بايست به اشکال گوناگون رابطه خود را با بيرون دانشگاه تنظيم کند. يعنی اين که جنبش دانشجوئی بدون ارتباط با مردم در تنهائی و انزوا بسر خواهد برد. البته ارتباط با اقشار مختلف مردم نبايد به دنباله روی جنبش دانشجوئی از آنها منجر شود. در انتخابات دوم خرداد، دانشگاه به عنوان يکی از گروه های اصلی مرجع مردم در تصميم گيری عمل نمودند. در چنين صورتی برای مبارزين سياسی در ايران و حتی خارج از کشور روشن است که به دست گرفتن فضای دانشگاه و کنترل آن می تواند اهرم فشار سياسی مناسبی در جامعه تلقی شود. در حال حاضر نزديک به دو ميليون دانشجو در سراسر کشور به تحصيل مشغول هستند. اين نيروی بزرگ دانشجويان می بايست توسط خود دانشجويان سازماندهی شوند و خود آنها هستند که نوع سازماندهی و ارتباط با مردم را تعيين می کنند و بدين ترتيب با بسط اين ارتباط ها می توانند ايده ها و روابط خود را گسترش دهند. در چنين شرايطی امکان سرکوب و ضربه پذيری کمتر می شود زيرا خواسته های سياسی و اجتماعی دانشجوئی جهت مردمی و عمومی پيدا می کند. اين امر از اساسی ترين موضوعاتی است که دانشجويان همواره می بايست به آن بيانديشند. در اين عرصه در گذشته تجربيات تاريخی زيادی وجود دارد که مناسب است به اختصار به برخی از آنها در اين نوشته بپردازيم:
_ قبل از پيروزی انقلاب در مقاطع سال های 58_1357 در دانشگاه های کشور در حدود 175 هزار دانشجو وجود داشته است. دانشجويان در آن مقطع زمانی توانستند شعارهای خود را از طريق ارتباط با مردم، عمومی کنند و بدين ترتيب موفق شدند نيروی بزرگی از زنان، جوانان، کارگران و ديگر اقشار مردم را سازماندهی يا تحت تاثير حرکات خود قرار دهند. در آن مقطع دانشگاه به عنوان يکی از پايگاه های اصلی نيروهای انقلابی چپ برای سازماندهی مبارزات مردم بر عليه حکومت محمدرضا شاه پهلوی تبديل شد و اين از تجربيات بزرگ و مفيد جنبش دانشجوئی در زمان پيش از انقلاب، محسوب می شود.
_ بعد از انقلاب، از سال 59_1358، دانشگاه به عنوان يکی از پايگاه های اصلی نيروهای انقلابی چپ محسوب می شد و دانشجويان با سازماندهی وسيع اعتراضات خود توانسته بودند حکومت را به اشکال گوناگون تحت فشار قرار دهند. حکومت در جامعه در اکثريت مطلق و در دانشگاه در اقليت محض بود. اين موضوع را حکومت اسلامی به خوبی درک کرد و تصميم به تغيير اين شرايط در دانشگاه ها گرفت. چنان که پيشتر گفتيم دانشجويان در آن مقطع در مقايسه با امروز رقم ناچيزی را تشکيل می دادند ولی قدرت سازماندهی بالايی به دليل ارتباط با مردم داشتند و همين موضوع باعث شد که حکومت، انقلاب فرهنگی را برای پاکسازی و دستگيری دانشجويان و اساتيد دگرانديش برپا کند و تنها يک صدا را در دانشگاه در دفاع از ارزش های اسلامی خود حفظ کند و بدين طريق حکومت توانست جلوی هر گونه رشد و گسترش فعاليت های مستقل دانشجوئی را برای مدتی بگيرد.
_ در بين سال های 76_1375، دانشجويان در دانشگاه های کشور، رقمی در حدود 1،200،000 نفر را تشکيل می دادند. در اين دوره دفتر تحکيم وحدت و ديگر گرايش های دگرانديش دانشجوئی توانستند با جلب و جذب نيروی بزرگ جوانان، زنان، کارگران، کارمندان و...، جنبش بزرگی را در دانشگاه و بيرون دانشگاه به اشکال گوناگون ايجاد و سازماندهی کنند. دانشجويان در اين جنبش توده اي، نقش پيشتاز را داشتند. آنها با به ميدان کشاندن مردم موفق به سازماندهی يک "نه" بزرگ به رهبر حکومت و نماينده اش در انتخابات رياست جمهوری سال 76، شدند و اين حرکت از موفق ترين و مناسب ترين حرکت های مسالمت آميز مردمی در دوره مذکور، تلقی می شود.
پس همه شواهد و مثال های تاريخی فوق نشانگر اين است که دانشجويان برای گسترش و نفوذ ايده های دموکراتيک و آزادی خواهانه خود می توانند با مراجعه به مردم به سازماندهی آنها بپردازند و در اين سازماندهي، نيرويی بزرگ را برای روزهای سخت به ميدان آورند. چگونگی و نوع ارتباط با مردم در واقع از اساسی ترين موضوعاتی است که دانشجويان بايد همواره به آن بيانديشند.
در سال های اخير هر چند که دانشجويان به لحاظ فکری و عملی از حکومت دور شده اند اما اين موضوع به دلايل گوناگون نتوانسته به گسترش ارتباط بخش های مختلف دانشجوئی با ديگر اقشار جامعه منجر شود. تشکل های دانشجوئی برای ارتباط و نيز گسترش آن با اقشار گوناگون مردم مناسب است از ابتکارات مختلف و ممکن استفاده کند. برای جنبش دانشجوئی ضروری و حياتی است که با مسائل و مشکلات اجتماعي، اقتصادی و فردی جوانان، زنان، کارگران و اقشار متوسط جامعه ارتباط وسيع و گسترده برای شناخت از آنها بگيرد و از مبارزات اقشار مختلف اجتماعی در تمام اشکال دموکراتيک اش با تمام نيرو حمايت کند. البته در ماه های اخير تشکل های دانشجوئی با پشتيبانی از خواسته های معلمان و فرهنگيان و سپس دعوت از آنها برای شرکت در جلساتشان، سعی کردند به نحوی رابطه خود را با اين قشر اجتماعی که جمعيتی بيش از يک ميليون نفر را در جامعه تشکيل می دهند، تنظيم سازند. به علاوه برخوردهای مثبت اخير دفتر تحکيم وحدت با اعتصاب غذای زندانيان سياسی در زندان اوين و نيز حمايت از اعتصاب غذای روزنامه نگاران و خبرنگاران را بايد در چارچوب تغيير روش دانشجويان با اقشار مختلف مردم به حساب آورد.
وجود اختناق و سرکوب در جامعه باعث می شود که جنبش دانشجوئی در ايجاد و گسترش ارتباط با ديگر اقشار اجتماعی جامعه با مشکلات و موانع عديده ای مواجه شود. اما جمعيت دو ميليونی دانشجويان اگر چنانچه بخواهد، می تواند به راحتی بر اين موانع و مشکلات چيره شود. علاوه بر موارد بر شمرده فوق، ارتباط با بعضی از اقشار اجتماعی جامعه بسيار دشوار است. مثلا در اين عرصه می توانيم از جوانان به عنوان بزرگ ترين نيروی اجتماعی در جامعه نام ببريم. اين نيرو، بخش مهمی از نيروی تحول در جامعه محسوب می شود. جوانان ايران، امروز بسيار قدرت ستيز و قدرت گريز می باشند و در اين فضا جنبش دانشجوئی برای ايجاد ارتباط و گسترش آن با جوانان حتما با مشکلات زيادی روبرو خواهد شد. اما فراموش نکنيم که مشکلات حکومت اسلامی ايران با اين مجموعه بسيار بيشتر از دانشجويان است. پس با اين حساب به نفع جنبش دانشجوئی است که در نگرش خود نسبت به بيرون دانشگاه، تغييرات اساسی ايجاد کند. اگر راه حلی برای اين موضوع اساسی انديشيده نشود، جنبش دانشجوئی با مشکلات فراوانی در پيشبرد مبارزه خود در جامعه و حتی نيز در دانشگاه ها، مواجه خواهد شد.

7. استقلال از احزاب و سازمان های سياسی حکومتی و غيرحکومتي
برای تحليل جنبش دانشجوئی بايد به ويژگی دانشجوئی و موقعيت او رجوع و توجه کرد. در اصل جوان بودن دانشجو از او عنصری آرمان خواه و آزاد می سازد. جوان دانشجو پرانرژی و کمتر محتاط و محافظه کار است. در ضمن موقعيت دانشجو گذرا و صنفی است. اما تنها نمی تواند در محدوده خواسته های صنفی که در جای خود بسيار مهم اند، مبارزه کند. لذا بايد به جنبش های اجتماعی گسترده تر، پيوند بخورد. در ضمن در جامعه به دليل خلاء احزاب و سازمان های اپوزيسيون در خارج از دانشگاه _ به دليل سرکوب خشن توسط حکومت _ بخشی از بار اين نهادهای سياسی به يک عبارت بر دوش دانشجويان می افتد و بدين طريق وضعيت دانشجو و دانشگاه هر چه بيشتر سياسی می شود و وزن جنبش دانشجوئی در جامعه افزايش می يابد. البته وظيفه جنبش دانشجوئی اين نيست که برای جامعه استراتژی تعيين کند زيرا به عنوان مثال وضعيت سنی دانشجويان مابين 18 تا 27 سال است. مهم ترين دغدغه دانشجويان داشتن يک حاکميت دموکراتيک که منشاء آن بر اساس اراده مردم باشد، هست. دفاع از حق انتخاب مردم و داور دانستن مردم، دفاع از حقوق بشر و حقوق شهروندی از خواسته های اين جنبش است. اين پرسش همواره وجود خواهد داشت که چگونه امکان دارد جنبش دانشجوئی در حين پيوند با ديگر جنبش های اجتماعی بيرون دانشگاه، استقلال و هويت و ويژگی های مهم خود را يعنی روشنفکری و نقد و ايفای وظيفه به عنوان محک و معيار روابط دموکراتيک را حفظ کند و تنها دنباله رو محض نشود؟
به نظر ما اگر حرکت دانشجوئی دموکراتيک باشد خود به خود کمتر تحت تاثير اين يا آن جريان خارج از دانشگاه قرار می گيرد. زيرا اين جنبش علاوه بر خواست های عمومی سياسي، يک سری خواسته های صنفی و گروهی نيز با خود دارد و اين در واقع هويت مستقل اين جنبش است. اين هويت به تفکرات متنوع در ميان دانشجويان، امکان و فرصت گسترش می دهد پس بدين ترتيب به تفکرات و جرياناتی که در درون خود وجود دارد بيشتر اهميت قائل می شود تا به تفکرات بيرون از جنبش! در اين جا وقتی از رابطه جنبش دانشجوئی با قدرت سياسی صحبت می کنيم منظور استقلال اين جنبش و عدم وابستگی به قدرت و دولت است و نه جدايی از جنبش های سياسي، اجتماعی و فکری. استقلال از ساخت قدرت جزئی از ماهيت جنبش دانشجوئی است. استقلال برای جنبش دانشجوئی بسيار اساسی و حياتی می باشد. اين جنبش با داشتن استقلال می تواند با نيروی خارج از دانشگاه الزاماْ ارتباطی در جهت تبادل نظر و کسب تجربه و مشورت داشته باشد. جنبش دانشجوئی نبايد به زائده احزاب در بيرون از دانشگاه تبديل شود. سال های اول انقلاب و به ويژه وابستگی دفتر تحکيم وحدت به اصلاح طلبان حکومتی از اواسط دهه 70، نشان داد که اين جريانات از دانشجويان همواره استفاده ابزاری در جهت پيش بردن مواضع سياسی خود کرده اند. جنبش دانشجوئی در اين عرصه بايد هوشيار باشد که مجدداْ به دام چنين سياست هايی نيافتد. پس با اين حساب مناسب ترين راه برای جنبش دانشجوئی اين است که استقلال خود را از نيروها و فعالين جنبش سياسي، حفظ کند. دانشگاه نبايد به هيچ وجهی پياده نظام احزاب سياسی باشد و دانشجو يا جنبش دانشجوئی برای حفظ قدرت نقادی خود، بايد مرزهای خود با احزاب سياسی را روشن و تعيين کند. دانشجويان در دانشگاه های ايران می دانند که امروز ديگر، ما جنبش دانشجوئی حکومتی يا تک صدايی نداريم. حتی در چند سال اخير در سطح دانشگاه ها، نفوذ احزاب "اصلاح طلب حکومتي" به شدت کاهش پيدا کرده است. امروز فشار به دانشجويان به عنوان جريانی مستقل روز به روز بيشتر می شود و جريانات حکومتی با درجاتی متفاوت بر عليه سياست مستقل و آزاد دانشجويان اقدامات توطئه گرانه و سرکوب گرانه انجام می دهند و بدين طريق حاکميت به شدت به سرکوب نقد قدرت و استقلال از حکومت و يا جناح های آن توسط دانشجويان به اشکال گوناگون می پردازد و آن ها را با زندان، دادگاه و سپس محکوميت های زندان، تحت فشار قرار می دهد. شما دانشجويان مبارز لحظه ای نبايد فراموش کنيد که استقلال از حاکميت و احزاب و سازمان های سياسی و اتخاذ مواضع مستقل و نقد قدرت به يک عبارت به تقويت جنبش دانشجوئی منجر می شود.


ادامه دارد
alisamadpouri@yahoo.fr

در همين زمينه:

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/11445

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'سخنی با فعالین تشکل های دانشجوئی در دانشگاه های ایران، علی صمد، اخبار روز' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016