دوشنبه 22 فروردین 1384

دموکراسی پروسه است یا پروژه؟ محمود نکوروح

در بحثهای میان روشنفکران مد تهاست که تحلیل ها یی علمی وفلسفی بخاطر شکست جنبش های دموکراسی خواهی در ایران در گرفته است ، برای توجیه " تاخیر دموکراسی " از پروسه د موکرا سی سخن گفته میشود ، پروسه ای که در غرب حدود دوسه قرن بطول انجامید، وهنوز هم در بعضی کشورها با باندهای مافیایی ویا سرمایه دارانی سود پرست روبروست , ویا ببهانه ا ید ئولوژی. د ین ، فرهنگ ، تمد ن و...در سرزمین هایی توسط قد رتمداران با مشکل مواجه است .اخیرا در سازمان یونسکوهم آقای خاتمی این امر را " پروسه " معرفی نمود . چنین سخنانی اگر چه حقایقی را باخود دارد ولی در رابطه با واقعیات حاکم جهانی و اجتماعی ما ، دوره اش بخاطر " شتاب زمانه ، گذ شته است ، مگر آنکه بر معضلات ذ یل چشم ببند یم . امروز یاس وانفعال عمومی وبویژه روشنفکران ، فرار مغزها ، فرار سرمایه ، عد م شرکت در امور همگانی چون انتخابات ، و حتی اخیرا ترک تحصیل از سوی جوانان مخصوصا پسران و کاهش آمار پسران در کنکورهای دانشگاهها و .... بیش از این فرصت ناد یده گرفتن جبر های زمانه را نمیدهد . در جهان کوچک شده ، بدون مرز، بارشد ارتباطات و... " د موکراسی " د یگر پروسه نیست ، یک جبر جهانی است که تعاریف ومقد مات خود را دارد ، اگرچه بعضی آنرا بی توجه به فقر گسترده جهانی ، به اقتصاد بازار پیوند میزنند ، پیوندی که در آن " حقوق بشر ، فراموش و” حقوق مصرف کننده " 1 - مورد توجه است ، البته مبنای د موکراسی تغییر نگاه انسان از " آسمان بزمین " بود که در فرهنگ وحدت وجودی ما " هبوط " نامیده میشد، بسیاری روشنفکران راه برون رفت از این " پا را دوکس میان حیات فردوجمع " را در تمد ن باستانی ما ، که قدرت طی قرن ها از آن بهره میگرفت ، نتوانستند حل کرده ، وبجای راه حل علمی بخاطر فقدان تجزیه وتحلیل، در کشوری عقب افتاده وغیر صنعتی ، در جستجوی پرولتاریا ، استبداد استالینی را در دوره ای توجیه کرد ند . وما به دموکراسی نرسید یم ، در دورا ن مد رن روشنفکرانی نیجه ای یا هاید گری شد ند که اولی خدا را مرده یافت ودومی به فاشیسم ویا بطریقی افلاطونی شد که جامعه مثالی راهم قبول نداشت 2، در حالیکه روشنفکران قبلی بخشی مارکسیست وبخشی اگزیستا نسیا لیست شد ند ، و چون از ما نبود با بد فهمی ناکام ماند ، تبعات اجتماعیش فاشیسم وتوده گرایی شد و... ، . هرکدام از گروهها ی روشنفکری فوق ا لذ کر کوشید ند آیده های فوق را بومی کنند ولی " باتجربه ا نقلا ب " معلوم شد ناموفق بوده است . چه دموکراسی حاصل اد بیاتی انتقادی ، انسان مدارانه بوده ، نه اد بیاتی توجیهی وفرهنگی که هنوز تعریفی شفاف از انسان ندارد ودر عالم Mistique " حتی روشنفکرانش " متوقف است . این روشنفکران ، بی توجه بشرایط زمان ومکان ، به ایدا لیسمی پناه برد ند که مربوط به گذشته های د ور " جواد طباطبایی ، ویاسرزمین های خشگ وکویری که در زمان پیام هم درست در ک نشد وبعد از چندی بسرعت " گرفتار پوستین وارونه " گرد ید و... ، بود ، وبخاطر فقدان تجزیه وتحلیل قد رت ، جامعه و...، بعرفان ، انفعال و نافرد گرایی ، مسولیت گریزی ، و...کشیده شد ند ویا فرا تر رفته ، واکنشی انگشت اتهام بسوی مردم . " د ین خویی " گرفته ، آرامش دوستار ، در صورتیکه مرگ پا پ .نشان داد که اروپاییها از ما خرافاتی ترند . در کشوری که قانون حاکم نیست اگر ارزش های د ینی هم نباشد ، آد م آد م رامیخورد . راه حل ، جدایی امر خصوصی از امر عمومی است . آنچه در" دموکراسی مدرن " اصل است برخلاف نظر هابز ، قدرت نیست ، فرد است ، این فرد غیر از فرد در لیبرالیسم است ، " فرد اجتماعی " است ، کنشگر اجتماعی است "Acteur social " 3 ، نه فردی که ممکن است کنش او ناشی از امیال ، غرایز ، سود طلبی ، قدرت پرستی و یا تعصب ا ید ئولوژیک وشستشوی مغزی و......باشد . ند .در دولتشهر های یونان این امر از قد یم الایام بین فیلسوفان و شهر "Cite " توسط سوفسطا ییان اسباب دعوا ومنازعه بوده است ، ابتدا افلاطون حکومت را متعلق به فیلسوفان میدانست و هدف فلسفه وسیاست را " مد یریت شهر " 4 ، معرفی میکرد ، ا ید ا لیسم او آرمانشهری نخبه گرا بود که مردم در آن " برد گان " بودند ، ارسطو دموکراسی را حکومت مرد م وعوا م دانسته وبا نظر منفی بدان مینگریست ، در روم تولید گران اداره شهر را حق خود دا نسته وبا فیلسوفان در گیر بود ند . حاکمیت کلیسا از قرن پنجم بر این تعارضات بکلی قلم بطلان کشید وولایت مطلقه را از آن خود دانست ، ولی از همانزمان در حوزه د ین وایمان کلیسایی ، گروهی از طلبه ها باترد ید در " د گم های کلیسا یی ، که ملهم از نظرات ارسطوبود بنیان های مدرنیته را پی ریختند 5، مبارزه ای که چند ین قرن بطول انجامید ، افشاگریهای ماکیاول بگونه ای د یگر ، براین ترد ید ها، افزود ، تا اینکه در قرن شانزدهم گالیله ود کارت انسان کلیسایی را از آسمان بزمین آورده ، وبر نقطه نظرهای فیلسوفانی که هر کدام زمین را " در واقع خود را " 6 ، مرکز جهان میدانستند قلم بطلان کشید ند ، بعد هم کوپرنیک وکپلر و بسیاری علمای فیزیک وریاضیات .. ...جاده صاف کن رهایی انسان از خرافات قرن ها وتوهمات خود ساخته بودند ، تا اینکه کانت با ایدالیسم خود زیبایی را هدف گرفت واستعلاء را در انسان آرمانی نمود ، چه در گذ شته کلیسا اگرچه فراتر رفته و انسان را در خدا آرمانی مینمود، ولی بافساد کشیشان مرز خدا وشیطان بهم ریخته ، وتمایز این دو از هم کار همه کس نبود . با جابجا یی فئو دالیسم وبور ژوازی ، آرمانشهر نخبه گرای افلا طون هم که مانع رشد همگان میشد ، کم کم فراموش وانسان گفت " قیم نمیخواهم " کانت . هنوز از اومانیسم خبری نبود ولی بتد ریج انسان خود بنیاد ، بحران هرمنوتیک ، فلسفه مد رن ، پوزیتیو یسم اگوست کنت تا روشنفکر خود بنیاد ، دورکهیم - وجامعه ار گانیک ، اسپنسر جامعه شناس انگلیسی ، فراتر از ایده های کلی " Universalis; " رفته وجامعه شناسی با تئوری های علمی ارائه و ابداع گر ومکمل علوم انسانی گرد ید و....بشریت از فلسفه اخلا ق متوجه جامعه شناسی گردید وحوزه خصوصی وعمومی را از هم جداکرد . با تمام حرفها انسان اسطوره ساز ، هنوز سر گردان ودر جستجوی تولد ی تازه بود ، انقلاب کبیر فرانسه ، انقلاب استقلال آمریکا وانقلابات صنعتی یک ودو وسه ، وظهور فیلسوفانی از هگل تامارکس ونیچه وهاید گروبسیاری د یگر راهگشایان فکری این روند بودند وبا افراط وتفریط هاشان بشریت را با دوجنگ جهانی روبرو کردند . بعد از این دوجنگ انسان بیشتر اسیر " تکنیک " شد که حاصل آن جامعه اطلاعاتی با رشد ارتباطات گرد ید ، اینک دموکراسی با ظهور جامعه اطلاعاتی ، وجهانی شد ن ، جبری جهانی شده است ، چه انسان امروز انسان د یروز نیست ، در د نیایی که همه چیز " پروژه " ومبتنی بر عد د است وهرایده ای سر انجامی جز فاشیسم نداشته ، بنابراین هد ف ، برنامه ومتدولوژی است ، ختی حقوق بشر ، لازم نیست که توده ها فیلسوف شده وتعریفی از دموکراسی بد ست دهند ، بویژه که توده ها بیشترین زمینه ساز فاشیسم در شکلهای مختلف در جهان مد رن ، توسط انگیزه های مادی بوسیله سیاست بازانی که نیاز به معرفی ندارد شد ند ، اگرچه در شرق با انبوه محرومیت ها وفقدان تعریفی ملموس وحقوقی از انسان ، این انگیزه آن جهانی بود وقدرت مقد س وجاودانه . ا ینک در عقب افتاده ترین نقاط جهان گروههای کوچکی برای د مکراسی مبارزه میکنند ، درانتظار تو ده ها نشستن خطر آنرادارد که روشنفکران ونخبگان هم عوام زده شوند . اسطوره کردن نخبگان - افلاطون ، دولت - هگل ، پرولتاریا وطبقه - مارکس ، وکاریسمازی جها ن سومی ها همیشه فاجعه ببار آورده است . امروز پروژه د موکراسی ، یعنی انتخابات آزاد بر مبنای تعداد جمعیت هرشهر ، هر محله ویاهرکشور ، ویک مجلس که نمایدگان مردم آنجا قانونگذاری میکنند .ودولت انتخاب مینمایند. تفکیک قوا ، که وظایف هرکدام مشخص است و...نیاز به فلسفه بافی ندارد . یا پروژه "حقوق بشر" یعنی هر انسانی حق دارد ، حق حیات ، حق مسکن ، حق کار وشغل و...تا حقوق طبیعی مدرن چون ( حق آزادی بیان ، اندیشه ، انتخاب شد ن وانتخاب کردن و...) 7 ، اینها تمام اگرچه " حداقلی " است ولی با تامین آزادی بیان واندیشه میتوان دموکراسی ، حقوق بشر و..را .کامل نمود ، امنیت اجتماعی ، فردی ، وحتی سرمایه وتوسعه را تسهیل کرد چنانکه د یگران چون ممالک اسکاند یناوی که بطرق مختلف همه را در قدرت شریک کرد ند . اخیرا فیلسوفانی از غرب به کشور ما آمد ند وارائه طریق هایی کرد ند ، منجمله فیلسوف آمریکایی چون روروتی با نگاه پراگماتیستی اظهار داشت که " امروز فلسفه د یگر بد ر د نمیخورد ، اگر مرد مانی بخواهند با بحثهای فلسفی همانند غرب به دموکراسی برسند قرن ها طول خواهد کشید و.." نقل به مضمون" او در جایی گفت که " فلسفه برای غرب نرد بانی بود که از آن بالارفت تا به دمکراسی رسید وبعد آنرا کنار گذ ا شت " و ما چون سایر علوم میتوانیم از تجارب غربیان استفاده کنیم ، امروز نیاز نیست با رشد ارتباطات ومشکلات ما ، در جستجوی توجیهات کلامی وفلسفی برای دموکراسی باشیم ، درضمن میدانیم که د موکراسی برای بسیاری از هموطنان ما بخاطر شرایط فرهنگی واجتماعی آرمانشهری دست نایافتنی بود ه و...چه تا ما شهر روستا وفاصله این دورا به نسبتی پر نکنیم - فاصله ای که تنها فرهنگی نبوده ، بلکه بخاطر اقتصادنفتی ، اقتصادی ، اجتماعی ، هم بوده است . هجوم روستاییان بشهر ها وفقدان کار وشغل برای اینان ، که اینها مجبور میشد ند بکارهای پایین ولومپنی ویا فسادهای شهری تن بدهند ، بهترین نیرو برای توطئه ها وکود تاها وبعلاوه ی فساد های اجتماعی و ...بود ند ، ولی اینک جهان د یگرشده وانسان با " ایده " تعریف نمیشود ، سیا ست درخدمت مردم واداره جامعه " نه یک گروه وباند " قرار دارد ، وگرنه بقول معروف " سنگ روی سنگ بند نمیشود "

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

باروش های علمی بدون جنجال میشود این نیروهای سرگردان را درشهر ها ، و پولهای سرگردان را دربانکها ، ومغزهای آماده گریز را در خانواده ها ، وارد تولید نمود . ایده های راهبردی را کاربردی کرد وبه بالندگی انسان کمک نمود تا خود را یافته وخلق مجد د کند، ود یگر به امید جبر وتقد یر بویژه در کشور ما ، ویا نیروهای غیبی از آسمان ، ویا خارج از مرزها نباشد . .باید پذ یرفت جوامع قدرتمند امروز غیر متمرکزند ، با منابع تولید غیر متمرکز ، وانسان امروز بعنوان تنها " فرد " مطرح نیست ، که لیبرالیسم نتوانسته است حقوق برابر برای هر فرد تامین کند ، بلکه بعنوان یک " میکروسوسیال " مطرح ودارای حقوق اولیه وثانویه است ، ودر ساختار قدرت در یک نظام غیر متمرکز یک " میکرومکانیسم " اقتدار ملی است ، چانچه حقوقش تامین باشد ، شا د ا بیش عامل اصلی رشد وتوسعه است . امروز سروکار ما با نسلی است در حال گریز ، گسست ، بی اعتماد وبی اعتقاد حتی بخود ، " نسلیکه نیازهای د یگری میطلبد از صبح تا صبح با اینترنت و ماهواره و چت و...عمر میگذ راند ، بسیا ر میداند وبیشمار میخواهد ، برا حتی نمیشود اورا راضی وقانع کرد ، به همه چیز بد بین است خودش صا حبنظر و...است " 8 ، آیا به چنین نسلی میشود گفت بازهم صبر کن ، همانگونه که نسل قبلی ، تا در دام رمانتیسمی افتاد که از ابتدا تعلیق به محال به خاطر شرایط اجتماعی و عدم بلوغ ، بویژه روشنفکران 9 ، بود ، امروز روح زما نه ، مناسبات بین المللی ، شراط اجتماعی چون گذ شته نیست .، درک این امر مشکل نیست منتها جرات میخواهد که راه حلی بروز را به مرحله عمل گذاشت ، پاورقی ها 1 و2- از کتاب " د موکراسی چیست ؟ " از آلن تورن ، جامعه شناس ، پاریس -- -2 –از ویسمن ، فیلسوف آلمانی در مرکز مطالعات علوم انسانی ، پاریس --- 4—از خانم هانا آرنت در کتاب " شرا یط ا نسان مد رن " ترجمه فرانسه- 5-از کتاب " مد رنیته چیست " آلکسیس نوز – پاریس 6—از مجله علوم انسانی – شماره 31- پاریس – سال 2002 7- از " مارسل گوشه فیلسوف سیاسی در مرکز مطالعات عالی علوم انسانی – پاریس -8- از محترم رحمانی – نقل از سایت ملی - مذهبی – فرورد ین 1384 - 9 - در این مورد میتوانید به سمنار " روشنفکران چپ " در دانشگاه تهران در اسفند 1383سخنرانی حبیب اله پیمان رجوع کنید

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/20908

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'دموکراسی پروسه است یا پروژه؟ محمود نکوروح' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016