در همين زمينه
21 آذر» بازار سیاه مدارک دانشگاهی خارجی و پایان نامه ها، سرمایه23 دی» هشتاد و دو میلیون و 10 هزار نفر، س. حاتملوی 30 خرداد» اساس و مبناي تبيين و تشخيص هويت ايراني چيست؟ سخنراني ناصر مياركي در كنفرانس سه روزه "ايران كجاست و ايراني كيست" در استهكلم 6 خرداد» گزارش سمينار "نقش خلق ها در آينده سياسي ايران" در زنجان، 2 ماهنامه دانشجويي آشتي 29 اردیبهشت» گزارش خبري از سمينار يك روزه در مورد نقش اقوام ايراني در استقرار دمكراسي و سياست آينده ايران، بلوچ 2000
بخوانید!
4 اسفند » دولت و پلیس بر سر طرح امنیت اجتماعی اختلاف ندارند، مهر
4 اسفند » شیطان به روایت امیر تاجیک، خبر آنلاین 2 اسفند » قفل شدگی در گذشته، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا 2 اسفند » ديدگاه هنرمندان براي رفع كمبود تالارها، جام جم 2 اسفند » آذر نفیسی نویسنده و استاد دانشگاه جانز هاپکینز در مورد تازه ترین اثر خود صحبت می کند (ویدئو)، صدای آمریکا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ضرورت توجه به ارتباطات ميان فرهنگي گروه هاي قومي در جامعه ايران، مهدي محسنيان رادضرورت توجه به ارتباطات ميان فرهنگي گروه هاي قومي در جامعه ايران در اين مورد كه چه سهمي از محتواي سالانه ٣٠٣ هزار و ١١ ساعت برنامه راديو و تلويزيون در ايران در تأييد يا عليه ارزشهاي اقوام مذهبي ايراني است، اطلاعات دقيقي در دست نيست، ولي شواهد حاكي از آن هستند كه حداقل در بيست و يكم رمضان و سوم جماديالثاني هر سال محتواي برنامهها موافق ارزشهاي مذهبي اقوام اهل تسنن ايران نيستند و ميتوان انتظار داشت كه سهم عمدهاي از برنامههاي ديني و مذهبي راديو و تلويزيون در ايران، چه در برنامههاي آموزشي و چه در برنامههاي خبري و يا سرگرمي، متمركز بر ارزشها و اعتقادهاي شيعه است. اين وضعيت شرايطي را ايجاد كرده كه از نوع ارتباطات افقي نيست و تنها شباهت آن با ارتباطات افقي همان است كه در دهه 1970 در ادبيات مربوط به جريان يك سويه برنامههاي تلويزيوني كشورهاي پيشرفته به سوي كشورهاي در حال توسعه با اصطلاح خيابان يك طرفه توصيف ميشد. در حالي كه به نظر ميرسد تاكنون وضعيت ارتباطات ميان فرهنگي در حوزه مذكور، در ايران از نوع ارتباطات افقي نبوده و بيشتر شكل ارتباطات عمودي را داشته است. به نظر ميرسد كه تركيب خيابان يك طرفه و ارتباط عمودي، تركيب نادري است كه مشابه آن را ميتوان فقط در جوامعي يافت كه اقليتهاي فرهنگي - از جمله زباني و مذهبي - در حصار چنين خيابان يك طرفه عمودي قرار بگيرند. بدون آن كه به منابع جايگزين دسترسي داشته باشند، به اين ترتيب، در چنين شرايطي، آنها را ميتوان مخاطبان ناخشنود ناميد; مخاطباني كه هر گاه قدرت گزينشي آنان بالا برود، ميتوان انتظار داشت كه به طور ارادي از مخاطب بودن خود كاملا اجتناب كنند. ادبيات ارتباطات ميان فرهنگي ميگويد، يكي از موانع بزرگ اينگونه ارتباطات وقتي است كه گروهي با قدرت بيشتر، استفاده از زبان خود را بر ديگران تحميل كنند .( Jandt, 1995, P14) تحميل زبان فارسي بر ساير زبان هاي اقوام ايراني و يا قوم مداري زباني در راديو و تلويزيون ايران پيشينهاي به مراتب بيشتر از دو دهه مربوط به دوران انقلاب اسلامي دارد. در واقع منشاء آن، ترادف يكساني زبان و مذهب با همبستگي ملي است. اين امر در همه كشورهاي جهان سوم رايج نيست. به عنوان مثال، هند كشوري است كه مردم آن به 20 زبان اصلي سخن ميگويند و از رسانههاي گوناگون به زبان خود استفاده ميكنند كه در اين ميان زبان هاي هندي، اردو، بنگالي، ملايالامي، مراتي، گجراتي، كاندايي، تلوگو و تاميلي به عنوان زبان رسمي شناخته شده (پارتا ساراتي، 1381، صص 362و315) و طبق مقررات و قوانين رسمي كشور، هر فردي در انتخاب زبان براي فعاليتهاي اداري و آموزشي خود، از ميان هر يك از زبان هاي رسمي آزاد است. به عنوان مثال، هر شهروند مجاز است دادخواست خود را به مراجع حقوقي به هر يك از زبان هاي مذكور ارائه دهد.( Jandt, 1995, P12) در حالي كه اگر همبستگي ملي را برخورداري از اشتراك هويت ملي بدانيم، خواهيم ديد كه چنين هويتي فراتر از زبان و مذهب است. دكتر شاپور رواساني در كتاب زمينههاي اجتماعي هويت ملي مينويسد: در تعريف هويت ملي تكيه بر زبان٬ دين و تاريخ مشترك، اتكاي درستي نيست، زيرا چنين اتكايي دور شدن از واقعيتهاي تاريخي و اجتماعي است. در تعريف هويت ملي بايد به مبارزات حق طلبانه و عدالت خواهانه طبقات محروم در تمام طول تاريخ توجه كرد. به عبارت ديگر، در جامعهاي كه عدالت حاكم نباشد، گروه حاكم از يك سو بر حقوق ديني، سياسي و اقتصادي گروههاي ديگر خدشه وارد ميكند و از سوي ديگر، در لباس نمايندگي از سوي اكثريت، چنين خدشهاي را - در ابعادي گستردهتر - بر اقليتهاي قومي، زباني و مذهبي وارد ميكند. در آن شرايط، هويت ملي در همه اجزاي ساختاري دچار بحران و تزلزل خواهد شد، زيرا تضاد در حرف و عمل به اعتقادهاي توده لطمه ميزند. در واقع، هويت ملي براي هر فرد، مواجه شدن او با سؤالاتي اساسي است كه در دل آنها مقوله زبان و مذهب نيز جاي ميگيرند. رواساني بخشي از اين سؤالها را اينگونه مطرح كرده است: «هويت ملي براي هر فرد، مواجهه او با اين سؤالات است كه به چه جامعهاي و با چه ساختار مادي و معنوي تعلق دارد؟ چه روابط معنوي و مادي او را به اين جامعه و اين جامعه را به او پيوند ميدهد؟ و چرا او خود را بخشي و جزئي از اين جامعه احساس ميكند؟ و اين احساس تعلق چه تعهداتي براي او و جامعه ايجاد ميكند؟ و چه روابط مادي و معنوي او را از جامعه جدا و يا بيگانه ميكند؟ و چه روابطي او را دور و جدا نگه ميدارد؟ گذشته مشترك او با اين جامعه چيست؟ آيا او با كل اين جامعه گذشته تاريخي مشترك دارد و يا با بخشي از آن؟ در اين صورت كدام بخش و چرا؟ او به كدام بخش ازگذشته تاريخي تعلق دارد؟ و نسبت به كدام بخش احساس جدائي ميكند؟ و چرا؟ كدام پيوند فرهنگ معنوي و يا مادي او را به كدام بخش از جامعه پيوند ميدهد و از كدام بخش جدا ميسازد؟ چه بخشي از فرهنگ مادي و يا معنوي از اين جامعه او را ميپذيرد و چه بخشي او را نفي ميكند؟ او با چه بخشي از جامعه احساس تعلق و بيگانگي دارد؟ و با چه نقشي خصومت دارد؟ آيا او وظايف و تعهدات خود را در برابر جامعه انجام داده است؟ و آيا جامعه حقوق او را رعايت كرده و ميكند؟ آيا در روابط او با جامعه مسأله ظلم و ستمهاي معنوي و يا مادي مطرح بوده و يا مطرح هست؟ و او براي جامعه خود چه آيندهاي را ميخواهد؟» (رواساني، 1380، صص 26و25) اين پرسشها نشان ميدهد كه درجه نابرابريها و تمايزها يكي از عوامل اصلي لطمهزدن به هويت ملي است. گفته ميشود كه مبادلات فرهنگي نابرابر ميان مركز و اقوام، موجب ايجاد تراز منفي اقليتهاي قومي در اين داد و ستد در يك عرصه نابرابر خواهد شد. اين امر مشابه وضعيتي است كه ميان شمال و جنوب توصيف شده است. تسري اين ديدگاه به حوزه مناسبات قومي ناشي از اين برداشت است كه در برخي از كشورهاي چند قومي، گونههاي مشابهي از ارزش مازاد در مبادلات فرهنگي ميان مراكز قدرت و مناطق پيرامون وجود دارد. اين تراز منفي در دراز مدت نتيجهاي جز تعارض و بحران نخواهد داشت. تراز منفي، در واقع نمادي از نابرابري است، در حالي كه براساس نظريههاي مربوط به ارتباطات ميان فرهنگي اين گونه نابرابريها، آن چنان بايد حذف شوند كه حتي از به كارگيري اصطلاح جا افتاده و قديمي پاره فرهنگ (Subculture) نيز اجتناب و به جاي آن از اصطلاحهم فرهنگي (Co- Culture) استفاده شود، زيرا اصطلاح پاره فرهنگ در درون خود حكايت از وجود يك كل و يك جزء، يك اصل و يك فرع و يك مهم و يك كم اهميت دارد. گويي پاره فرهنگ يك فرهنگ فرعي و ثانويه است، در حالي كه به كارگيري سهم فرهنگي نماينده رابطهاي دو جانبه است.( Jandt, 1995, P13) اقوام زباني و مذهبي ايران را بايد به مشاركت فرهنگي يعني شركت داوطلبانه، ارادي و آگاهانه آنان در ابعاد گوناگون زندگي فرهنگي جامعه، به منظور گسترش توسعه پايدار، متوازن و همه جانبه زندگي فرهنگي دعوت كرد و مراقب بود كه مقصود از شركت داوطلبانه، حضوري است فعال، با انگيزه، و از همه مهمتر فارغ از الزامها و تعيينهاي تحميلي.( كوثري، 1379، صص 23و22) اين دعوت نيازمند آن است كه حقوق فرهنگي از سوي نظام جمهوري اسلامي كاملا پشتيباني شود. حقوق فرهنگي عبارت است از دسترسي همه انسانها به حق استفاده از فرآوردههاي فرهنگي و حق مشاركت در امر توليد فرهنگي). (اجلالي، 1379، ص 29) در واقع، منبع قوم مداري منتج به استثمار درون كشوري قدرت است نه فرهنگ و اينهمان نكتهاي است كه ميگويد هر جا تفاوت باشد، قدرت وجود دارد و دارندگان قدرت هستند كه درباره معناي تفاوت تصميم ميگيرند.( گل محمدي، 1380، ص 17) از آن سو، هر گاه قدرت تنزل كند، تمايل به طرد تمايزهاي نابرابرانه افزايش مييابد; و اين همان سخن است كه به دنبال فروپاشي هر امپراتوري قوميتها تجديد حيات كردهاند.( ركس، 1380، ص 164) يكي از ويژگيهاي جامعه اطلاعاتي افزايش رو به رشد هشياري اطلاعاتي جهانيان خواهد بود. آگاهيهاي قومي - فرهنگي بخشي از هشياري اطلاعاتي خواهند بود كه موجب تقويت نيروهاي گريز از مركز خواهند شد. گسترش ارتباطات سبب افزايش آگاهيهاي فرهنگي گروههاي قومي و آشنايي با تفاوتها و اختلافهاي ميان قومي ميشود. هنگامي كه دولت مركزي ميخواهد نفوذ فرهنگي خويش را در مناطق قومي بسط دهد، واكنش خصمانه اقليتهاي قومي شروع ميشود.( سيد امامي، 1376، صص 4و253) تا دهه 1970، تك صدايي عرف متداول و معمول در عرصه فرهنگ و ارتباطات بوده است و صحنه گردان اصلي اين عرصه نيز اغلب دولتها بودند. آنها در اجراي عمليات مستمر و ديرينه در زمينه عميق كردن نفوذ و اقتدار خود در محدوده مرزهاي ملي به طريق پيگيري الگوهاي يكسان فرهنگي بودند. اجراي نظام واحد تعليم و تربيت، يكسان سازي زباني، تاريخ سازيهاي غيرواقعي، بزرگ نماييهاي تاريخي، اسطورهپردازي و اسطورهيابي، تبارشناسي ملي با ريشههاي كهن و با عظمت نژادي، قومي و تمدني و به انحصار گرفتن رسانهها، به ويژه راديو و تلويزيون، به حذف وحاشيهراني هويت خواهيهاي خرد و تحميل ارزشهاي فرهنگي نظام سياسي و ايدئولوژيكي حاكم اقدام ميكردهاند. فرايند جهاني شدن در اين توانايي و انحصار تغييرات مهمي ايجاد خواهد كرد كه يكي از پيامدهاي آن در آينده، هويت خواهيهاي فرهنگي در برابر ساز و كار سنتي دولتها است. (مقصودي، 1379، صص 1و 190) به عبارت ديگر، انتظار ميرود اقوام مذهبي و زباني در ايران طي دو دهه آينده و در شرايط توسعه جهاني شدن بتوانند از طريق تحولات فنآوري كه در پيش است، در دستيابي بر تفاهم مشترك و گريز از تمايزهاي استثمارگرانه به پيوندهاي فرامكاني حاضر دست يابند. اين پيوندها الزاما نياز به جا به جاييهاي جغرافيايي نخواهند داشت و جوامع مجازي قومي نمونههايي از چنين پيوندهايي در آيندهاند. در اين مورد ديويد جي. الكينس ميگويد: «جوامع قومي مجازي (Virtual ethnic communities) جوامع پراكنده جغرافيايي خواهند بود كه به علت داشتن اشتراكهاي فرهنگي از طريق فنآوريهاي نوين ارتباطي نظير مجراهاي تلويزيون ماهوارهاي، اينترنت و پست الكتروني، به يكديگر مرتبط خواهند شد. انتظار ميرود اين ارتباط، با وجود داشتن صفت مجازي آن، فعال، پويا و زنده باشد و در صورت لزوم، به هماهنگي حتي در حد شكلگيري گروههاي فشار براي دفاع از حقوق يكديگر منتهي شود. الكينس تأكيد ميكند كه در آينده، تشكيل گروههاي قومي مجازي ميتواند حاكميت و قدرت دولتهاي مسلط بر اقوام مذكور را به مقابله بخواند.( Eikins, 1997, PP139.142) تحولات فنآوري، سواي افزايش سنگين حجم پيام در دسترس، امكان گزينش را تا حد زمان دريافت نيز افزايش داد. نمونه اين توانايي را ميتوان در تلويزيون تعاملي (interactive TV )ديد. پيش از اين تلويزيونهاي كابلي امكان گزينشگري بيشتري در مقايسه با تلويزيونهاي سنتي در اختيار مخاطبان قرار دادند، اما با به كارگيري كابلهاي الياف نوري به جاي كابلهاي سنتي و استفاده از شيوه رقومي با شمارشي (ديجيتال) به جايخطي (آنالوگ) و تركيب گيرنده، تلويزيون با رايانه شرايط ايجاد تلويزيون تعاملي فراهم شد. در آيندهاي نه چندان دور، چنين نظامي وارد شبكه جهاني وب (World Wide Web) خواهد شد. آنگاه پديدهاي به وجود ميآيد كه آن را تلويزيون جهانگستر (T.V. web )ناميدهاند. در آن شرايط مجموعه كم نظيري از ارتباطات دو سويه و افقي فراهم خواهد شد. هر فرد از ساكنان كره زمين با داشتن يك دوربين كوچك ديجيتال خواهد توانست صدا و تصوير متحرك را به هر نقطه جهان برساند. در واقع، در آن زمان جهانيان شاهد حضور ميليونها فرستنده كوچك تلويزيوني خواهند بود. در آن زمان جهانيان از افزايش پديده رويت پذيري منابع قدرت نيز استفاده خواهند كرد و شرايطي فراهم خواهد شد كه ارتباطات عمودي و قيم مابانه مركز به اطراف، دچار اختلالهاي جدي شود. ميدانيم كه قبل از رسانهها، دربارها، مجالس و اندرونيها بسته و غيرقابل دسترس عامه بودند. اين كه آنان چگونه و تا چه حد در برابر رعاياي خود ظاهر شوند، تابع خواست خودشان بود. با ايجاد رسانهها به ويژه تلويزيون حد مذكور بسيار افزايش يافت و چگونگي آن نيز در اختيار مشاوران روابط عمومي منابع قدرت قرارگرفت، ليكن به تدريج اولين دسترسيهاي ناخواسته اما جدي و گاهي گسترده آغاز شد. پخش مراسم آخرين ژانويه قبل از انقلاب ايران با حضور خانواده سلطنتي ايران و رئيس جمهوري آمريكا در تهران از تلويزيون نمونه «گاف اطلاعات» و انتشار ماجراي مونيكا لوئينسكي نمونه «درز اطلاعات» بودند. به نظر ميرسد كه ظرف 20 سال آينده امكانات درز اطلاعات بسيار گستردهتر از امروز باشد.
از آن سو، حجم ذخيره سازي اطلاعات نيز به طور فزايندهاي در حال افزايش است. سال 1979، مقدار اطلاعات قابل ذخيره بر ديسكت معادل 1/2 مگابايت) mega bites – MB) ) بود، در حالي كه اكنون مقدار ذخيره اطلاعات بر لوح فشردهاي Compact disk – CD) با همان ابعاد 700 برابر بيشتر شده است. بيست سال ديگر قطعا ظرفيتهاي فوق افزايشهاي چشمگيري خواهند داشت. در آن شرايط، راه براي جست و جوي اطلاعات نيز بسيار بيشتر خواهد بود، زيرا فنآوري ابرمتن (hyper text) اين امكان را فراهم خواهد كرد كه انسان در ميان كهكشاني از اطلاعات، بدونمداخله دولتها، سير و سفر و گزينش كند. در آن شرايط قطعا اقوام زباني و اقوام مذهبي از انزوا كاملا خارج خواهند شد. اما به نظر ميرسد كه تا سال 1400 شمسي، عامل زبان٬ به عنوان يكي از سه عامل اصلي تفكيك اقوام، اهميت خود را از دست خواهد داد، زيرا هم اكنون نيز دستگاههاي اوليه ساخته شده قادر به ترجمه همزمان هستند. انتظار ميرود كه رشد دانش هوش مصنوعي ظرف 20 سال آينده امكان استفاده از توليدات فرهنگي همه زبان ها را براي گيرندگان مختلف فراهم كند. از آن سو، انتظار ميرود عامل دين و مذهب در تفكيك اقوام اهميت بيشتري يابد. اصولا تا چند دهه پيش، نظريه پردازان ماركسيست و همچنين نظريه پردازان نوسازي، پيشبيني ميكردند كه جوامع جهان سوم به طور فزايندهاي در مسير نادينيگري(Secularism) قرار گرفتهاند، در حالي كه اكنون اهميت مداوم و حتي روزافزون دين درعرصه سياست كشورهاي جهان سوم به خوبي نمايان است.( هنيس، 1381، ص 93) متأسفانه عداوتهاي ديرينه ميان مذاهب اسلام به ويژه شيعه و سني يكي از اساسيترين علل فراهم شدن شرايط سلطه بر آنها بوده است. در اين مورد جف هنيس دركتاب «دين، جهاني شدن و فرهنگ سياسي در جهان سوم» مينويسد: در جامعه اسلامي يا امت، اگر چه عناصري همچون احساسات، هويت و باورهاي مشترك، به ويژه در ارتباط با مقوله فرهنگ، مسلمانان را به يكديگر پيوند ميزند، اما اختلافها ميان تفاسير سني و شيعه موجب شدهاند تا اساسا دو دستگي وارد جوامع اسلامي شود. با اين كه انقلاب ايران به جريان بيداري اسلام افراطي سرعت بخشيد، ليكن چون يك انقلاب شيعي محسوب ميشد، پيروي از آن براي مسلمانان سني دشوار آمد. او تأكيد ميكند كه به هر حال جامعه اسلامي در جهان معاصر، يك جامعه فراملي كهن و پيش از جهاني شدن است. اين جامعه، نمونهاي از يك جامعه مدني فراملي است كه با پروراندن بذر سلطه و اعتراض در درون خود، به مقابله با فشارهاي دو موج جهاني شدن و ملي شدن پرداخته است.) هنيس، 1381، ص 415) به هر حال، كارشناسان بر اين باورند كه رسانهها در آينده سهم به سزايي در خلق وايجاد عرصههاي ويژهاي دارند كه هويتها و منازعات مذهبي و سياسي حول آنها شكلميگيرند.( رندال، 1381، ص 130) مذاهب اسلامي در شرايط جهاني شدن، به ويژه در دهههاي آينده بايد به تفاهم، انكشاف حقيقت، استغناي حقايق پيشين، ترويج و بلوغ فكري، شناخت آراء و نظريههاي ديگران و مواضع آنها، اطلاع از تفكر، مشي و منش پيروان مذاهب غير خودي و اصولا حذف اصطلاح خودي و غيرخودي از طرز تفكر و تلقي خويش اقدام كنند. مسئله اصلي آن است كه شرايط سخت افزاري چنين تفاهمي فراهم شده، ولي مشكل نرمافزار است. بهعنوان مثال، هم اكنون حداقل 197 پايگاه در باره اعتقادها و ارزشهاي اسلامي و مذاهب اسلامي، 34 پايگاه براي تعليم و تربيت اسلامي، 72 پايگاه براي منابع اسلامي و 32 پايگاه در باره سازمانهاي اسلامي در دسترس هستند. ضمن آن كه ميتوان پايگاه هايي را يافت كه به روابط شيعه و سني و مقايسه مذاهب پرداختهاند.( غراب، 1379، صص 89و49) در سالهاي آينده بايد مراقب بود كه ساده انگاريها و عدم درك شرايط همراه با پيشبينيهاي شعار گونه نادرست كه در حوزه تحولات رسانهاي طي دو دهه گذشته در ايران به وقوع پيوست، ديگر تكرار نشوند. به عنوان مثال، ارديبهشت 1373 ، وزير وقت ارشاد اسلامي در مصاحبهاي گفت: ماهواره در چنگ ماست و از اين بابت نگراني نداريم.( همشهري، 1373/2/14) اين در حالي بود كه برآوردها حكايت از وجود بيش از 250 هزار آنتن گيرنده تلويزيون ماهوارهاي در ايران را داشت.( ارجمندي، 1378، ص 74) دو سال بعد از اين مصاحبه، اولين كانال ماهوارهاي به زبان فارسي امواج خود را وارد ايران كرد و اكنون حداقل 7 كانال ماهوارهاي فارسي در حال دريافت به وسيله صدها هزار گيرنده ماهوارهاي در كشوراست. از آن سو، به دليل وضعيت كوهستاني ايران، ما هنوز نتوانستيم پوشش تلويزيوني داخل كشور خود را كامل كنيم و هنوز بسياري از مناطق روستايي پراكنده و دور افتاده كشور، خارج از پوشش تلويزيون داخلي هستند.54 اين در حالي است كه به زودي گيرندههاي تلويزيوني قوي قادر خواهند بود كه تا 300 فرستنده ماهوارهاي را از فراز ايران دريافت كنند. به اين ترتيب، ميتوان گفت كه تا سال 1400 هجري شمسي، توسعه فنآوريهاي ارتباطات همراه با گسترش توجه به ارتباطات ميان فرهنگي در كشورهاي ديگر، باور بر رعايت قواعد آن درجهان، ضمن شكلگيري بازار بسيار متنوع پيام، قدرت گزينش گري مخاطبان را بسيار افزايش خواهد داد و قطعا اين قدرت سبب خواهد شد كه مخاطبان ناخشنود ناشي از ارتباطات عمودي و يك طرفه درون كشوري، خود را درمعرض پيام هايي قرار دهند كه علاوه بر مشابهت زباني، فاقد پروپاگانداي مذهبي ديگر و داراي نگاه ارزشي به مذهب آنان باشد. اگر در ايران، از هم اكنون توجه به رعايت قواعد ارتباطات ميان فرهنگي توسعه نيابد، در آينده، كشور با چالش هايي مواجه خواهد شد كه متناسب با همبستگي ملي نيستند. فهرست منابع ابوطالبي، علي ، حقوق قومي، اقليتها و همگرايي، ترجمه علي اكبر كريمي مله، فصلنامه مطالعات ملي، شماره اول، پاييز 1378.
Copyright: gooya.com 2016
|