يكشنبه 9 آذر 1382

نامه ای به نيما راشدان، پيرو نامه ايشان به سعيد حجاريان، رضا نصري

آقای راشدان عزیز

لطفآ دستگاه تلویزیون خود را خاموش کنید – از کانالهای CNN و Fox معلوم الحال که بگذریم، سایر رسانه های خبری مستقل و نیمه مستقل ماهواره ای ایالات متحده زیر سایهء سنگین دستگاه تازه تاسیس امنیت داخلی (Homeland Security) از پخش وضعیت واقعی عراق و افغانستان و ایران و گرجستان...وغیره منع شده اند.
پس از هر راه دیگری که می توانید از دنیا با خبر شوید تا دیگر با چنین اعتماد به نفس و ساده سازی نگویید که در همه جا "انقلاب و مداخله خارجي به ارتقاء باورنکردني حقوق سياسي و آزاديهاي مدني انجاميده است" و " تنها ۶ ساعت - زمان لازم است - تا بدون جاري شدن خون از دماغ حتي يک نفز- داستان سياه ۲۵ ساله جمهوري اسلامي ايران (...) به پايان رسد".

اجازه دهید آقای حجاریان مردم را به حق از انقلاب و مداخلهء خارجی بترسانند و شما خود اگر 6 ساعت وقت اضافه دارید بد نیست از سوئیس سوار هواپیما شده، سری به بغداد بزنید تا ببینید که آن ناجیانی که قرار است، در راستای جهانی شدن، با ریختن خون از دماغ حتی یک ایرانی میدان آزادی را تسخیر کنند، چگونه درگِل "دموکراسی" تحمیلی خود، مثل آن الاغی که از پالانش سمتشان خمپاره می اندازند، گیر کرده اند.

اگر هم می خواهید بدانید " کجای مداخله بين المللي به استبداد مي انجامد؟ " بد نیست از بغداد، همت به خرج داده، به 10 یا 15 کیلومتری شهر کابل سفر کنید تا راهزن ها و خشخاشکاران تا دندان مسلح چهرهء دیگری از استبداد و ظلم به ملت نشانتان دهند!
تا شاید پس از بازگشتتان نامهء دومی به سعید حجاریان بنویسید و در آن از تلاش ایشان برای احیای جنبش اصلاحات قدردانی کنید.

البته اگر شما نیز، مثل آقای نوی زاده و یکی دو جین روزنامه نگار سلطنت طلب دیگر، معتقد هستید که وضعیت این دو کشورچیزی شبیه بهشت برین شده، شما را تشویق می کنم گزارشات روزنامه نگاران مستقلی مانند را برت فیسک را با دقت بیشتری مطالعه فرمایید تا متوجه شوید که در عراق آقای پل برمر یک شبه 436 استاد دانشگاه را به جرم عضویت (اجباریشان) در حزب بعث اخراج می کند و هنوز در فلوجه و موصول روی تظاهر کنندگان شلیک می کنند. شاید دریابید که روشهای شرکت هایی از قبیل Haliburton تفاوت چندانی با عملکرد مافیا های داخلی ندارد و نا امنی، بی ثباتی، انفجارهای روزمره و غارت اثار 5000 سالهء ملی هم چیزی نیست که حسرتش را بر دل ما بیاندازید.
حد اقل اندکی در رسالهء “Project for the new American Century”نئو-کانسرواتیوهای آمریکا که اکنون برمسند قدرت تکیه زده اند تامل کنید تا شاید سیاستهای مداخله جویانهء آنها را چنین خوش نیت نپندارید.

آقای راشدان! کدام یک از کشورهایی که سنگشان را به سینه می زنید، در این دنیای جهانی شده، در برابر قتل عام قریب به یک میلیون نفر در رواندا، نه در عهد دقیانوس، در سال 1994، خم به ابرو آورده که اکنون انتظار دارید اجازه ندهد خون از دماغ ایرانی جاری شود؟ شما که در بحرانهای شهری مطالعه دارید چرا از وضعیت سومالی قبل و بعد از مداخلهء خارجی سخن نمی گویید؟ چرا نمی گویید صدها هزار نفراز سال 1998 تا کنون در جنگهای داخلی آنگولا یا کشته یا بی خانمان شده اند و جامعهء بین المللی از ایجاد امنیت در یک کشور 10 میلیونی هم عاجز مانده است؟ چرا آدرس غلت می دهید؟ چرا مردم را چنین بی پروا و بی پشتوانه در برابر خشونت بیمه می کنید؟ مگر قرار است شما جوابگوی جدایی آذربایجان باشید؟!


آقای راشدان عزیز - به شما که روند جهانی شدن را این چنین تحسین می کنید، توصیه می کنم اثارStiglitz Josephبرندهء جایزهء نوبل اقتصاد، یا Bertrand Badie را دوره فرمایید تا دریابید که مداخلهء خارجی، آن هم به سبک آمریکایی اش، چطور می تواند "جهانی شدن" را به انحراف بکشاند و کشورهایی مثل ایران را دستخوش سوءاستفاده های جبران ناپذیر قرار دهد.

اگر بنا باشد ازمزایای "جهانی شدن" در راه استقرار دموکراسی در ایران بهره برداری کنیم، چرا درجهت تحکیم یا تسریع اصلاحات نباشد؟
گمان نمی کنم روشنفرانی مثل شما یا آقای نوری زاده که یک شبه دشمن سرسخت اصلاحات شدند کمتر از محافظه کاران به آن ضربه وارد کرده باشند!

نوشته بودید که "ما در دهه گذشته ۱۸ انقلاب را تجربه کرده ايم و خون از دماغ کسي نيامده است" و سپس از رومانی و چک و آلبانی مثال آورده اید.

بیایید کشتار Timisoara(توسط همان پلیس های خندانی که گفته بودید) را در "انقلاب" 1989 رومانی خون دماغ فرض کنیم، از عامل خشونت چشم بپوشیم و بگوییم که تغییر حکومت ها و انتقال قدرت درکشورهای بلوک شرق با یک آرامش نسبی صورت گرفته است. اما، آیا شما انصافاً، به عنوان یک کارشناس علوم سیاسی، مقایسهء "انقلابهای" اروپای شرقی (که در امتداد فروپاشی شوروی، پایان جنگ سرد و انحلال پیمان وارشو صورت گرفته) را با ایران کنونی در قلب خاور میانه صحیح می دانید؟ آیا مقایسهء کشور گرجستان با کمتر از 5 میلیون جمعیت با ایران 70 میلیمونی و چند اقلیتی از نظر علمی کار درستی است؟
همهء کشور ها از شرایط یکسان اجتماعی و سیاسی بر خوردار نیستند که تئوری شما همه جا صادق باشد!

آیا شما واقعاً اعتقاد دارید که ماهیت کسانی که در برابر تغییر درکشورهایی که نام برده اید مقاومت می کردند با کسانی که در ایران بر سر راه دموکراسی ایستاده اند یکی است؟

آقای راشدان! بافت اجتماعی ایران چنان با مثالهای شما متفاوت است که هیچ جای مقایسه باقی نمی ماند. آیا امروز در گرجستان خانم بورژانادزه باید برای تامین امنیت کشورش پس از پیروزی "انقلاب"، نگران عکس العمل خشن افراطیون مذهبی باشد؟

اجازه دهید من هم از جایگاه یک دانشجو و کسی که امید دارد آینده اش را در یک ایران امن، آزاد، با ثبات و "برای همه ایرانیان" و نه تصویری ازعراق و افغانستان بنا سازد، به شما با صراحت بگویم که تا گسل فرهنگی بین بخش سنتی (اسلامی) و مدرن جامعه ما، تدریجاً با یک تفاهم دو جانبه بر سر شیوهء حکومت از میان نرود، حکومت مورد نظرشما، آن هم یک روزه، بر سر کار نخواهد آمد. یا اگر هم به زور ف-16 و تانکهای بیگانه بیاید، می توان با ورود اولین بمب گذار انتحاری به پاساژ گلستان تهران فاتحهء آن و آیندهء ایران را با هم خواند.

rezansr@yahoo.com

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/1772

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'نامه ای به نيما راشدان، پيرو نامه ايشان به سعيد حجاريان، رضا نصري' لينک داده اند.

نيما راشدان
گاه گداری آدم نوشته هايی می خواند که نمی داند نويسنده آن ها در هنگام نوشتن متن در چه حال و هوايی بسر می برده است.
Iman
November 30, 2003 11:24 PM

Copyright: gooya.com 2016