ebrahimi1@yahoo.com
دو دهه پيش، جنبش اسلامى به قدرت رسيده در ايران، گسترش حکومت اسلامى در سراسر جهان را در دستور گذاشت. رجز خواندند که راه قدس از کربلا ميگذرد و راه آمريکا از قدس. از اين اتوپى ارتجاعى اسلامى، امروز فقط يک حکومت منزوى در جهان، منفور در ايران، پرتشتت از درون و زير تهديد يک جنبش سرنگونى طلب برجاى مانده است. يک دهه پيش، سرمايه دارى پيروز پايان جنگ سرد، همان مسير عراق را برگزيد تا پرچم خونين نظم نوين را در سراسر جهان به اهتزاز درآورد. حقايق تاکنون عراق حاکى از اين است که اين هم يک اتوپى است. ابرقدرت پيروز پايان جنگ سرد، در همان ايستگاه اول نظم نوين پاى در گل مانده است.
جنبش اسلامى و سرمايه دارى غرب قبلا بارها و بارها باهم اتحاد داشته اند: در افغانستان دوشادوش هم جهاد ضد شوروى داشته اند. در نوفل لوشاتوى فرانسه زير درخت سيب طرح ريخته اند تا ارتجاع اسلامى را روى انقلاب مردم ايران سوار کنند. امروز، در شرايطى ديگر، همان مکانى که قرار بود اسلام را از شرق به غرب گسترش دهد و نظم نوين را از غرب در سطح جهان بگستراند، مکان ملاقات و مماشات اين دو نيرو شده است. با اين تفاوت که اتحاد ديروزشان در افغانستان و ايران براى تدارک پيروزى بود و پيروزشان هم کرد در حاليکه اتحاد امروزشان در عراق براى جلوگيرى از شکستشان است: شکست حکومت اسلامى در ايران و شکست نظم نوين در عراق. ديروز دست هم را گرفتند تا جهان را عرصه يکه تازيشان کنند. امروز ميخواهند عصاى بغل هم شوند تا بر زمين نيافتند.
ايران باتلاق سياسى جنبش اسلامى است. عراق باتلاق سياسى نظم نوين. جمهورى اسلامى به آمريکا نياز دارد تا در باتلاق جنبش سرنگونى غرق نشود. آمريکا به جمهورى اسلامى نياز دارند تا در باتلاق عراق فروتر نرود. همين نياز متقابل، عراق را به صحنه معامله فعال دو نيروى فوق ارتجاعى تبديل کرده است. معماران ترور و وحشت نظم نوين جهانى از يکطرف و پدرخوانده تروريسم اسلامى از طرف ديگر دست به سوى هم دراز کرده اند تا با تبديل کردن ايران و عراق به باتلاقى خونين براى مردم، خود از باتلاقهاى سياسيشان رها شوند. نيروهايى که خودشان در حال غرق شدن هستند نميتوانند همديگر را نجات دهند.
از ١١ سپتامبر به اين طرف رابطه آمريکا و جنبش اسلامى وارد مرحله جديدى شده است: تقسيم فعال جنبش اسلامى به دو بخش بد و خوب، افراطى و مسالمت جو، راديکال و دمکرات، بنيادگرا و مدرن و تاکتيک دوگانه مقابله با بخش اول و مماشات با بخش دوم. در حال حاضر تمام تاکتيکهاى آمريکا در قبال جمهورى اسلامى و جنبش اسلامى در عراق دقيقا از اين سياست دوگانه تبعيت ميکند. از يکطرف وزرات خارجه آمريکا جزوه ١٦ صفحه اى نقض حقوق بشر توسط جناح "غير متخب" در ايران را منتشر ميکند. از طرف ديگر متخصصين "اسلام شناس" کاخ سفيد هنوز دنبال خاتمى جديد هستند. از يکطرف کوههاى مرز پاکستان و افغانستان را براى کشتن بن لادن زير و رو ميکنند. از طرف ديگر لويه جرگه اسلامى بالاى سر مردم افغانستان راه مياندازند. از يکطرف پايگاه انصارالاسلام در شمال عراق را ويران ميکنند، آخوند مقتدا صدر را در جنوب عراق دنبال ميکنند و از طرف ديگر هواى حجت الاسلام حکيم و آيت الله سيستانى را دارند. اين دوگانگى تاکتيک فقط تاکتيک سياسى "تفرقه بيانداز و حکومت کن" و يا تاکتيک نظامى تضعيف جبهه مقابل نيست. هنوز در استراتژى جهانى آمريکا، جنبش اسلامى جايگاه دارد. آمريکا نميخواهد جنبش اسلامى را به عنوان يک نيرو و هويت يکپارچه از محاسبات سياسى استراتژيکش کنار بگذارد. اين جنبش را بايد حفظ کرد تا در بحرانهاى حکومتى کشورهاى خاورميانه و در مقابل امکان عروج نيروهاى پيشرو چپ استفاده کرد.
رابطه آمريکا و جنبش اسلامى و همچنان آمريکا و جمهورى اسلامى در عراق در يک سطح عمومى انعکاسى از اين سياست دوگانه و در سطح مشخصتر متاثر از نفوذ جمهورى اسلامى در فرقه هاى اسلامى فعال در عراق از يکطرف و استقرار زرادخانه نظامى آمريکا در دو سوى ايران از طرف ديگر است. سفارت جمهورى اسلامى در بغداد، به مرکز روابط عمومى انواع فرقه هاى اسلامى تبديل شده است. نجف و کربلا و کوفه، جولانگاه طلبه ها و اطلاعاتيها و آدمکشان حرفه اى سپاه پاسداران اسلامى شده است. هر ماه ميليونها دلار دسترنج کارگران ايران به حلقوم مجلس اعلاى انقلاب اسلامى و حزب الدعوه و سپاه بدر حکيم و جيش المهدى مقتداصدر سرازير ميشود. المقتدا صدر علنا از آيت الله کاظم حائرى مستقر در قم دستور ميگيرد. اينها برگهاى بازى جمهورى اسلامى هستند. جمهورى اسلامى از طريق اينها موى دماغ آمريکا شده است تا سهم ارتجاع اسلامى در آينده سياسى عراق را افزايش دهد. و متقابلا، آمريکا بيخ دو گوش جمهورى اسلامى از شرق و غرب، در افغانستان و عراق، دو پادگان تمام عيار نظامى مستقر کرده است. پروژه اتمى يک حکومت لرزان را به محل مانور سياسى اش تبديل کرده است. و روى چنين متنى، سفارت سوئيس در تهران به دفتر فعال معامله هرروزه سران جمهورى اسلامى و سران نظم نوين تبديل شده است. با توجه به تمام اينها، عراق به کشتارگاه مقابله و مماشات دو نيروى اصلى تروريسم بين المللى تبديل شده اند.
advertisement@gooya.com |
|
هر چقدر اين دو قطب فعال تروريسم جهانى بيشتر فرصت داشته باشند دست در دست هم بگذارند، بيشتر بتوانند امتياز بگيرند و امتياز بدهند، بيشتر بتوانند به يارى هم بشتابند، همانقدر بيشتر ميتوانند آينده سياسى عراق را براى مردم تيره تر کنند و دست جنبش اسلامى و ميليتاريسم آمريکا را در سطح جهان بازتر کنند. اين فرصت را بايد از دستشان گرفت. و اين کار همان جبهه سومى است که يکسال پيش هم در ايران و هم در جهان، اين دو قطب تروريسم جهانى را به مصاف طلبيد. کار آن جنبشى است که در خرداد و تير سال گذشته زمين زير پاى حکومت اسلامى را لرزاند. کار آن موج عظيم انسانى اى است که در ١٥ فوريه سال گذشته عليه ميليتاريسم آمريکا برخاست. اين نيروى عظيم و تکان دهنده اى است که مخصوصا امروز بعد از برملا شدن چهره کثيف هر دو نيرو، دروغهاى پنتاگون و کاخ سفيد در مورد سلاحهاى کشتار جمعى در عراق براى توجيه حمله نظامى "شوک و وحشت" در سال گذشته و ظرفيت عظيم آدمکشى جنبش اسلامى ميتواند در مقياسى بزرگتر به ميدان بيايد و راه را در مقابل پيشروى دو قطب تروريسم جهان سد کند.