جمعه 26 دي 1382

گفت و شنود ژاله وفا با ابوالحسن بنى صدر در مورد "انتخابات" مجلس هفتم

تحريم در صورتى كه عموميت پيدا بكند، اين خود به خود ابراز اعتماد است به بديل جانشين و سلب اعتماد است به مجموعه رژيم .چطور ممكن است به همچنين تحريم گفت غير فعال و يا منفعل؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

مسائل جنبش / بخش ششم

● تحريم يك آينده روشنى ايجاد مى‏كند براى اينكه آن بديل بتواند با توانايى تمام در صحنه سياسى ايران حضور جدى پيدا بكند.

● همه چيز را از مردم بايد انتظار داشت در آنچه مربوط مى‏شود به ايجاد زمينه و پيدايش و رشد آن بديل.

● شما 2 خردادى‏ها مگر يادتان رفته، شما را مردم آوردند، شما مردم را نياورديد. شما مخلوق مردم هستيد.

ژاله وفا
آقاى بنى صدر عصر شما به خير، سپاسگزارم كه ادامه گفت و شنود ما را در باره مسائل جنبش مردمى ميسر كرديد. قرار بود اينبار بحث جدايى بنياد دينى از بنياد سياسى را پى بگيريم ولى نامه‏هاى ارسالى دانشجويان حاكى از ميل آنها به شنيدن نقطه نظرات شما در مورد "انتخابات "مجلس هفتم است .

بر اساس شواهد موجود و پرس و جوهايى كه خود من از محيط دانشجويى به عمل آوده‏ام، كه خوب البته به علت تماس آنها با بدنه جامعه تصويرى هم از نظر اين بدنه ِآ ارائه ميدهند دانشجويان، تحريم اين "انتخابات "
نظر غالب است. يعنى جنبش بسوى تحريم "انتخابات " پيش ميرود. هم در داخل و هم در خارج از كشور.
اما فرق است بين تحريم فعال و غير فعال .
خود شما مستحضريد كه استدلال اصلاح طلبان حكومتى براى دعوت مردم‏به شركت در "انتخابات "
به دو بخش عمده تقسيم ميشود:
1 - اگر ما را انتخاب نكنيد و به مجلس حتى در شكل فراكسيون اقليت راه پيدا نكنيم، شرايط بر ميگردد به قبل از خرداد 76 و هزينه‏ها را شما مردم بايد بپردازيد .
2 - در واقع چشم اندازى جز اصلاح‏طلبى براى ايران متصور نيست.
من خدمتتان بقيه استدلال‏هاى اصلاح طلبان را و ساير موافقان شركت در "انتخابات " را فهرست وار عرض ميكنم و نقه نظرات شما را در باره يك يك آنها جويا مى‏شوم.
معتقدند كه در صورت اصلاح ناپذير بودن نظام، يعنى ااگر مجلس هفتم يكپارچه بشود در دست جناح اقتدار گرا، ما به يكى از اين سه راه ميرسيم.
- يا سياست صبر و انتظار را بايد در پيش گرفت
- يا منجر ميشود به انقلاب
- ياچشم اميد بستن به منجى خارجى
معتقدند كه هريك از اين سه راه فوق به نفع كشور نيست و اصلاح طلبانه ارزيابى نمى‏شود.
آقاى تاج زاده مشخصاً اين استدلال را ميكند كه چنانچه اصلاحات از درون نتيجه ندهد ،انقلاب جاى آن را ميگيرد كه اصلاح در بيرون است و هزينه‏هاى آن به مراتب از فوائدش بيشتر است. حالا بگذريم كه شما به اين مغلطه در گفت و شنود قبلى به شكل روشن پاسخ داديد.
ايشان معتقد است كه راه‏حل ديگر اين است كه به انتظار منجى خارجى بايد بنشينيم كه چشم انداز تيره و تارى است و يا اينكه بايد صبر كرد تا محافظه كاران خودشان د اوطلبانه قدرت را توزيع و دموكراسى را به ملت هديه كنند. و بر اين مبنا شكست اصلاحات از درون به معناى شكست پرژوه دموكراسى خواهى در كوتاه مدت است !
از طرف ديگر استدلال ميكنند كه بزرگترين تريبون آزاد ملى مجلس است.بخصوص به دليل آسيبى كه نهادهاى دانشگاههاو مطبوعات ديده‏اند، مجلس به عنوان پايگاه و خانه ملت نقش مهمى را ايفا ميكند و نمايندگان ميتوانند طرحهايى را ارئه دهند و مواضعى را اتخاذ كنند كه هيچ
انجمن دانشجويى يا روزنامه‏اى قادر نيست در دفاع از مردم اينگونه سخن بگويد .
حالا بگذريم كه آقاى بهزاد نبوى چند وقت پيش در مصاحبه‏اى اعلام كرد كه ويژه گى اصلاح طلبان بى عمليشان است و در مصاحبه با روزنامه شرق در 3 دى ماه بود كه گفت اعتراف ميكنم قبل از تشكيل مجلس ششم احزاب و گروههاى تشكيل دهنده اكثريت اين مجلس (يعنى خودشان) وهيچ كسى ديگرى طرحهاى بسيارى كه ماه‏ها رويش كار كرده باشند، نداشتيم !
حالا با اين استدلال‏آقاى نبوى، چطور آقاى تاج زاده معتقد است كه اصلاح طلبان بى عمل در مجلس ششم، يك باره در مجلس هفتم آنهم در اقليت بيكباره توانا انجام يك كارى به به قول آقاى علوى تبار "كارستان " مى‏شوند؟ اين يك معمايى است كه بايد خودشان حل كنند.
از طرفى استدلال ديگر اصلاح طلبان اين است كه ما حتى اگر در مجلس هفتم اكثريت را از دست بدهيم توانا به انجام كارى خواهيم بود. البته يك اعتراف جالبى هم آقاى‏تاج زاده در نوشته‏اش ميكند و ميگويد در مجلس چهارم كه فراكسيون اقليت بوديم ولى چون متكى به افكار عمومى نبوديم نتوانستيم منشاء اثر بشويم. (پس اعتراف ميكند كه از ابتدا قدرت برايشان اصل‏بوده و نه مردم .چرا كه در گذشته هم بدون تكيه به افكار عمومى در انتخابات فرمايشى شركت كردند.)
استدلال ديگرى هم هست كه برخى از طرفداران شركت در انتخابات در داخل و خراج از كشور ميكنند. از قبيل نهضت آزادى. اينها پيوسته يك استدلال است و آن اينكه ميگويند " رأى دادن حق ملت است و نبايد به دست خود، خود را از اين حق محروم كنيم. " و البته شما آقاى بنى صدر به اشكال مختلف به اين استد لال پاسخ داده‏ايد كه راى دادن خود حق نيست بلكه وسيله‏اى است از وسائل اعمال حق حاكميت و وقتى اين حق را حاكمان سلبش بكنند بعد شركت در انتخابات استفاده از حق ديگر نيست، ولى مى‏خواهم اين را خدمتتان عرض كنم كه از محتواى نامه هايى كه بدست من رسيده محرز است كه اين نوع استدلالها ديگر حنايش رنگى ندارد و بيم و اميد نسل جوان از نوع ديگرى است.
من دو نمونه را عينا خدمتتان نقل ميكنم :
دانشجويى در نامه‏اى مى‏پرسد: "گفت و شنودها با آقاى بنى صدر را من دنبال ميكنم.خواهان اين هستم كه اكنون كه در آستانه انتخابات مجلس هفتم هستيم، ايشان در مورد اين استدلال اصلاح طلبان كه اگر در انتخابات شركت فعال نكينيد ،از پايگاه مجلس محروم ميشويد و تعجب نكنيد كه جناح اقتدار گرا قوانين سخت و ضد مردمى را تصويب كند و آنگاه شما مردميد كه بايد هزينه‏ها را پرداخت كنيد ،پاسخ بدهند. در واقع ما مردم چه بايد بكنيم كه جناح اقتدار گرا از اعمال نفوذ محروم بشود؟ و آيا عدم شركت ما آنچنان سلب مشروعيتى از آنها ميكند كه مجلس چه در سطح داخلى و چه در سطح بين المللى بى اعتبار و فلج بشود؟و ادامه ميدهد كه ميدانم اين نوع كار بستگى تام دارد به نوع نگرش و حركت منسجم ما مردم. ولى سوال من اين است كه آيا ما مردم به اين نقطه رسيده‏ايم؟ من مطمئن نيستم و همين من را دچار تزلزل در تصميم‏گيرى ميكند. "
دانشجوى ديگرى كه خودش نوشته در رشته علوم سياسى تحصيل ميكند مينوسد: " نميدانيد كه چه سخت است براى من كه در رشته خود ويژه گيهاى كشورهاى دموكراتيك و عملكرد مجلس دموكرتيك را فرا ميگيرم ولى واقعيت كشور ما در تمامى عرصه‏ها عكس آن را گزارش ميدهد. از طرفى من دانشجوى‏
رشته علوم سياسى هستم و ذهن من بايستى درگير يافتن راه حل براى خروج از بن بستى باشد كه هم جناح اقتدار گرا و هم اصلاح طلبان براى ما مردم بوجود آورده‏اند.و به تعبير آقاى بنى صدر ما را در منگنه انتخاب بين بد و بدتر قرار ميدهند. چاره خروج از اين مدار اختناق و استبداد است. اين را هم من مى‏دانم و هم اغلب دانشجويانى كه در بحثهاى داغى كه در مورد تحريم انتخابات بين ما صورت ميگيرد اين استدلال را مى‏آورند. منتهى خود مى‏دانيد كه اين حاكميت چه جناح راستش و چه اصلاح طلبش از حربه يأس، تهديد و ترس استفاده ميكنند. ميزان ديگر تنها رأى مردم نيست در تصوصب قوانين مردمى. ميزان تنها رأى مابه اعتبار تمهيد كرسى قدرت است براى ايشان و بس. استدلالهاى هر دو جناح خصوصاً اصلاح طلبان حول همين القاى ترسها است. منتهى بيم آن ميرود كه تحريم مردم منفعل باشد. چرا كه دلسردى و بى اعتنايى روحيه غالب اكنون است. انچه كه براى مردم در كليتش روشن نيست، چشم انداز بعد از تحريم است. وضعيت بعد از تحريم را استدلال طلبان سياه ترسيم ميكنند. ولى سياه‏تر از وضعيتى كه ما جوانان در آن بسر ميبريم با همه تضييعات حقوقى، اقتصادى ،سياس براى من متصور نيست. منتهى يك اراده و عزم ملى براى رهايى از فشارها و ساختن واقعى ايران بدست خود مردم لازم است. يعنى چگونه بگويم؟ تبديل به احسنى بايستى برنامه ريزى شده باشد .بايستى در جزئياتش برنامه ريزى شده باشد و از شفافيت برخوردار باشد. من در برخى از سرمقاله‏هاى آقاى بنى صدر تصوير و ترسيمى از وضعيت بعد از تحريم را ديده‏ام. منتهى جو نا اميدى غالب است و از طرفى ذهن زمانى كه‏در بطن استبداد زندگى ميكند از فراغ بالى بر خوردار نيست كه بتواند آن تبديل به احسن را ترسيم كند و به جامعه ارائه دهد. شماها در خارج از کشور اين فراغ بال را بيشتر داريد. خواهشمندم عمده انرژى خود را مصروف و معطوف پرداختن به اين تبديل به احسن و چشم انداز بعد از تحريم كنيد و جامعه را از يأس و ترس رهايى بدهيد. "
خوب آقاى بنى صدر ملاحظه ميفرماييد كه در واقع جوانى اقتضا ميكند كه حرفهاى يأس آلود تبديل بشود به استدلالها و راه حلهاى شفاف و اميد وار كننده. به نظر من جوانان
غلام آن كلماتند كه آتش انگيزد
نه آب سرد زند بر سخن در آتش تيز
منتهى نه سخنانى كه تنها وعده و وعيد باشد و نشان دادن درب بهشت در مجازى غير واقعى، بلكه راه حل هايى را طلب ميكنند كه با متن واقعيت زندگيشان ارتباط مستقيم داشته باشد و مهمتر از همه توسط خودشان قابل تجربه كردن و عمل كردن باشد.
بفر ماييد خواهش ميكنم.

آقاى بنى صدر :با سلام به شما و هموطنان عزيز كه اين گفتگو را خواهند شنيد و خواهند خواند. عرض كنم كه اين سوالها كه شما طرح كرديد در واقع يك سوال است و آن اينكه آقايان اصلاح طلبان شده‏اند الان خيض ترس و يك تصوير تاريك ترس آورى از وضعيت بعد از تحريم ترسيم مى‏كنند. استدلالهايى هم كه مى‏كنند همه تهديد است در واقع استدلال نيست. چندتا ترسى كه مى‏ترسانند. اگر چنين نياييد و چنين نكنيد اين مى‏شود و چنان مى‏شود. پس اينكه چشم انداز بعد از تحريم معلوم نيست در يك قسمتى معلوم است يعنى اين آقايان يك چشم انداز بعد از تحريم را روشن مى‏كنند به اصطلاح خودشان و مى‏گويند اگر تحريم باشد فلان خواهد شد و آيا راست مى‏گويند يا نه؟ سوال اين است. و اگر نه آنوقت آن چشم اندازى كه جامعه روشن نمى‏بيند كدام است؟ اولا از اينجا شروع كنيم كه تحريم منفعل وجود دارد يا خير؟
عرض كنم به شما در مردم سالاريهاى غرب عدم شركت، اسمش تحريم نيست، عدم شركت در انتخابات ااگراز حد معينى بگذرد معنى دار مى‏شود. به هر حال منفعل نيست و اگر از يك حدى بگذرد ، بسيار گويايى هم پيدا مى‏كند. اگر فرض كنيم كه احزاب سياسى دعوت به عدم شركت بكنند يعنى تحريم بكنند و اين تحريم عمومى بشود آن انتخابات باطل مى‏شود و انتخابات ناگزير بايد دوباره انجام بگيرد.اين را هم بگويم كه در تاريخ غرب راستهاى افراطى همواره خواستار شركت در انتخابات بوده‏اند و گرايشهاى مترقى بنا بر موقع متوسل به حربه تحريم شده‏اند. در تاريخ غرب تحريم را هيچكس در هيچ موقعى منفعل نيافته و نخوانده است. البته درجه فعال بودن تحريم فرق مى‏كند. فرض كنيد كه اگر همه مردم ايران در يك جنبش تحريم شركت كنند و ميزان شركت پايين بيايد تا زير 50 درصد و ياپايينتر هم بيايد مثلا زير 40 درصد و از آنهم پايين‏تر بيايد تا زير 30 درصد و بعد 20 درصد و كمتر، گوياييهاى خود را دارد معنايش اين است كه تحريم كاملا فعال است و معناى ديگرش اين مى‏شود كه اين جامعه گرايشهاى موجود در اين رژيم را كافى به مقصود و هدفهاى خود نمى‏بيند و خواستار نظام ديگر و مديريت ديگرى است. از اين فعالتر هيچ چيز در جهان تصور كردنى نيست. مگر اينكه بگوييم كه اين مردم تحريم را به اين ترتيب فعال بكنند كه بيايند بيرون و بگويند كه آقا ما شماها را نمى‏خواهيم و مثلا اين بديل ديگر را كه بديل مردم سالار است مى‏خواهيم.
آن تحريم در صورتى كه عموميت پيدا بكند، اين خود به خود ابراز اعتماد است به بديل جانشين و سلب اعتماد است به مجموعه رژيم .چطور ممكن است به همچنين تحريم گفت غير فعال و يا منفعل؟ خوب بنا بر اين به اين ترتيب اگر عموميت پيدا كند. اگر جامعه جوان ايران، اگر دانشجويان ايران و زنان و مردان ايران در يك كوشش عمومى فعاليت كنند و تحريم عمومى بوجود بياورند، اولاً سد مشروعيت در درون و بيرون مرزهاست از اين ارژيم وابراز اعتماد است به بديل مردم سالار.

حالا شما مى‏پرسيد كه اين بديل مردم سالار از ديد آن مردم كيست؟ چون ما مى‏گوييم هستيم. محور دوم بيرون رژيم و درون ايران و به عنوان نيروى جانشين مردم سالار طرفدار استقلال ايران و مستقل از هر قدرت خارجى وجود دارد. اما آيا مردم هم اين را احراز مى‏كنند؟ و چنين نيروى جانشينى را در صحنه مى‏بينند؟ جوابش اين است كه اين جامعه گاهى از ياد مى‏برد كه هيچ رهبرى در اين هستى،هسته اجتماعى بوجود نمى‏آيد مگر اينكه مردم زمينه هستى و نقش اول را در ايجاد او بازى مى‏كنند. بنا بر اين اينكه آن تحريم در صورتى كه عمومى بشوددر واقع يك مشاركتى است كه مردم در آن بديل مردم سالار ميكنند. به اصطلاح يك زمينه اجتماعى درست مى‏كنند بسيار قوى كه سلب اميد مى‏كند از حاكمان و ايجاد اميد مى‏كند در گرايشهاى مردم سالار و آنها را ناگزير مى‏كند از مدار بسته بد و بدتر بيايند بيرون و وارد بشوند در مدار باز آزادى و كوشش كنند براى اينكه آن بديل مردم سالار آن توانايى لازم را براى رهبرى جنبش عمومى تا استقرار مردم سالارى پيدا كند.
پس همه چيز را از مردم بايد انتظار داشت در آنچه مربوط مى‏شود به ايجاد زمينه و پيدايش و رشد آن بديل. پس تحريم يك آينده روشنى ايجاد مى‏كند براى اينكه آن بديل بتواند با توانايى تمام در صحنه سياسى ايران حضور جدى پيدا بكند و در مقياس بين المللى بنام اين ملت سخن بگويد. چون شما مردم ايران اگر تحريم كرديد و تحريم شما عمومى شد اين مردم دنيا مى‏فهمند يك ملتى نيستيدكه فقط نه نمى‏گويد. اصلاً ممكن نيست كه يك جامعه‏اى فقط نه بگويد. هر نه‏اى با يك بله‏اى همراه است. وقتى به اين مستبدها مى‏گويد نه، به مردم سالارها مى‏گويد بله. پس آن مردم سالارها سخنگوى اين ملت مى‏شوند و مى‏توانند جلوى زدوبندهاى محرمانه، جلوى خورد و بردها بايستند ، مى‏توانند وجدان جهانى را بسود حركت مردم ايران بطرف آزادى بسيج كنند بيشتر از آنچه تا بحال كرده‏اند. خيلى كارها ازشان ساخته مى‏شود.
حالاببينيم كه چشم اندازى كه تحريم ايجاد مى‏كند اين است: سلب مشروعيت از اين رژيم، ايجاد مشروعيت كامل براى بديل، حساس كردن و فعال كردن وجدان جهانى در حمايت از جنبش مردم، غير فعال كردن قدرتهاى خارجى مزاحم. اينها همه دست آوردهاى آن تحريم است. حالا اضافه مى‏كنم بر اينها كه حتى از نظر سياست داخلى هم مجلس نظير شوراى شهر تهران ناتوان‏تر از اين است كه اين ترسهايى كه اين آقايان تصوير مى‏كنند براى مردم ايجاد بكند. حتى چون مشروعيت ندارد مجبور است با امورى موافقت بكند كه اين مجلس ششم هم نتوانسته است با آن امور موافقت بكند. اگر هم كرده جلويش را گرفته‏اند.
با اين حال من مقدارى پاسخ به اين استدلالهايى كه شما از قول اين آقايان براى من خوانديد ،يك به يك عرض مى‏كنم.ميگويند : اگر ما را انتخاب نكنيد شرايط باز مى‏گردد به قبل از خرداد 76!
پس بفرماييد كه در پايان كار، شما شرايط را چقدر بهتر از آن شرايط 76 است؟ قبل از خرداد 76 مجمع تشخيص مصلحت نبود و اين كارهايى كه كرد ،نمى‏كرد كه حالا هست. قبل از خرداد 76 آن دادگاه ويژه روحانيت قلابى غير قانونى كارهايى را مى‏كرد نه اينكه نمى‏كرد، اما اينكه شما برايش بودجه تصويب كرده‏ايد و به آن يك رسميت قانونى داديدف اينها را كه نداشت. قبل از آن زمان ولايت مطلقه بصورت اينكه حالا هست نبود. حكم حكومتى در كار نيامده بود. شما مجلسى هستيد كه اين را هم بهش قانونيت بخشيديد. و عملاً تاييد كرديد كه اين استبداديان درست مى‏گويند كه اختيارات اين آقاى رهبر آنچه در قانون اساسى آمده كف اختيارات ايشان است! قبل از آن سياستهاى داخلى و خارجى ، بدين ترتيب كه آقاى رهبر بردارد متن منتشر كند كه نبود؟ حالا شده! در بقيه بزن و بكوب و گرفتن دسته جمعى مطبوعات و بستن روزنامه‏ها هم كه بسلامتى اينها همه در اين دوره شد! پس آنچه كه شما بنام اصلاحات مى‏گفتيد، بسود آن استبداد مطلقه انجام گرفت.
حالا با وجود اين ولايت مطلقه و قانون اساسى كه براى اين آقاى رهبر آن اختيارات را قرار داده و شما اصلاح طلبان آن اختيارات را كف اختيارات رهبرى در مقام رسمى پذيرفتيد ،ديگر مردم را از چه مى‏ترسانيد؟ كه اگر اين مجلس مى‏آيد قوانين غلاظ و شداد تصويب مى‏كنند؟غلاظو و شدادتر از اين قانون چه هست كه بيايند و تصويب بكنند؟! آنهايى را هم كه اجرا نشده بود كه شده. چيزى باقى نمانده كه بيايند و بكنند. پس اين تهديد شما بكلى بى معنى است .متاسفانه خود اين تهديدات رابه واقعيت رسانده‏ايد! احتمال دارد حتى چون اين كارها را در زمان شما انجام گرفته اون مجلسى كه در صورت تحريم وسيع انتخابات، آن مجلس مقدارى تخفيف قائل بشود براى اينكه جلب رضايتى بكند! آنطرفش قوى‏تر است. تا اينكه شما مى‏گوييد مى‏آيند و بدتر مى شود . بدتر كه راهش بسته. ما حالا در بدترينيم. شما ما را از بدتر مى‏ترسانيد؟اين كه خيلى حرف بى معنايى است.
اما اينكه مى‏گويند كه اگر اين راه حل اصلاحات در درون نشود يكى از آن سه راه حل خواهد شد (منجى خارجى و...). خوب اگر كه نشد. شما بعد از وقوع هستيد. تجربه شد و موفق نشد .بجاى اينكه شما اصلاح طلبان رژيم را در جهت مردم سالارى اصلاح كنيد در جهت ولايت فقيه مطلقه اصلاح شد. غير از اين هم ممكن نبود.


براى اينكه هر نظامى اصلاح را متناسب با خود انجام مى‏دهد. اين نظام نظام ولايت مطلقه فقيه است. پس آنچه در زمينه مطلق كردن ولايت شدنى است آن را هم مى‏كند. و هرچه مغاير آن باشد نمى‏گذارد بشود.


پس اگرى در كار نيست. شما شكست خورده‏ايد. حالا مى‏گوييد كه يا بن بست است و در اين بن بست تن بدهيد به بن بست، و در اين بن بست ما آدمهاى بهترى هستيم. شما هم راضى بشويد به همين رژيم و بيايد آنجا راى بدهيد به ما و ما هم مى‏رويم تو مجلس يك حرفهايى مى‏زنيم. بقول شما مجلس مهمترين تريبون است، براى انيكه دانشگاه و مطبوعات هم آسيب ديده!
اولاً از شما مى‏پرسم، شما شان مجلس را كه گويا در آن وقت قرار بود بر ضد اولين رئيس جمهورى تاريخ ايران كودتا كنند و بالاتر از همه بود، آورديد و رسانديد در زبان آقاى مشكينى به جايگاه فضله‏هاى موش، و در لسان خود شما، تريبون! واقعاً شما به يك ملتى مى‏گوييد بيايد راى بدهند آنجا كه شما فقط برويد حرف بزنيد؟! اولاً در صورتى كه تحريم بشود احتمال اينكه در بيرون رژيم چون در آنجا حرفهايش مورد اعتناى كسى نمى‏شود و وهر رژيمى نياز دارد به اينكه يك مقدار فضاى بازى را ايجاد كند كه خفقان موجب سقوط فورى او نشود، آن غير فعالها فعال مى‏شوند. شما چون اين مجلس را تبديل كرديدبه تريبون، پس امكان داديد به آن رژيم براى اينكه سركوب كند دانشگاه را، سركوب كند مطبوعات را. گويا يادتان رفته كه به قيمت آن حرفهايى كه شما تو مجلس مى‏زديد كه معلوم هم نيست چقدر قيمت داشت، اينها گفتند به بقيه خفه بشوند. چون مجلس حرف مى‏زند. تازه آنهايى هم كه مى‏خواستيد پايشان يك كمى از خط بگذاريد بيرون سرو كارتان با دادگسترى بود.يادتان رفته؟ پس اين استدلال شما بكلى باطل است كه مجلس بزرگترين تريبون است.نه !مجلس محل قانون گذارى است و نظارت بر قواى ديگراست . محل تصميم‏گيرى است .محل سخنرانى نيست. تازه سخنرانى‏ها هم كه در مجلس مى‏شود، در رابطه با آن توانايى تصميم‏گيرى است. اگر آن توانايى را ندارد وفقط مى‏خواهد آنجا به يك تريبون تبديل كند، يسيار خطر ناك مى‏شود براى يك كشورى. فوق العاده خطر ناك مى‏شود. براى اينكه شما داريد يك ظاهرى درست مى‏كنيد، عين منطق ارسطويى است. شما همه تان ارسطويى هستيد؟ يك ظاهرى درست مى‏كنيد كه گويا يك رژيمى است و مجلسى دارد وكه در آنجا يك حرفهايى زده مى‏شود .يك ظاهر و يك صورت و يك محتوى دارد درست ضد اين صورت. شما چه اصرار داريد پوشش بشويد براى همچنين استبدادى؟ و مجلس را پوشش بكنيد براى اين استبداد؟ بگذاريد عريان دنيا ببيند كه با چه استبدادى روبروست. بگذاريد ملت ببيند كه بابا با چه استبدادى روبروست و چه راه حلى وجود دارد براى اينكه خود را از اين استبداد خلاص كند.
مى‏گوييد كه ما در مجلس هفتم اگر هم در اقليت باشيم چون متكى به مردم هستيم منشا اثر مى‏شويم. اثر چى؟ شما كه اكثريت بوديد در مجلس ششم مگر خود را متكى به افكار عمومى نمى‏دانستيد؟ منشا چه اثرى شديد؟ مگر خود اعتراف نكرديد كه ناكام شديد و به جايى نرسيديد؟ حالا در آن مجلس هفتم منشاء كدام اثر مى‏شويد؟ اگر اثر همين است كه مى‏رويد آنجا و بعضى حرفها را مى‏زنيد. كه آنجا آن خطر را دارد كه گفتم. به عكس اگر اقليت باشيد خطر باز هم بزرگتر مى‏شود. براى اينكه شما يك اقليتى هستيد مى‏رويد يك حرفهايى مى‏زنيد، با آن اكثريت يك تصميماتى مى‏گيريد خوب همه هم مى‏گويند كه بابا خوب تو مجلس اقليت هم رفت حرفش را زد و هيچكس هم نگفت چرا حرفت را زدى و خوب راى هم گرفته مشروعيت دارند. پس شما مى‏شويد وسيله مشروعيت. مشروعيت يك مجلس غير مشروع.
وقتى مى‏گوييد اثر داريم ،خوب اين اثر مگر يك چيز مبهمى و وگنگى است؟ آن كه مجلس ششم تان بود بعد از اينكه كار دارد به آخر مى‏رسد تازه آقاى بهزاد نبوى يادش آمده است كه اين هيچگونه برنامه‏اى و خط و ربطى آقايان اصلاح طلبان در آن انتخابات نداشتند. خوب شما در آن وقت به مردم دروغ گفتيد. معنايش اين است. كه ما مى‏رويم در مجلس اين كارها را مى‏كنيم. هيچكارى نرا مى‏دانستيد كه چه مى‏خواهيد بكنيد. حالا هم مى‏گوييد اثر بخش. نمى‏شويد بگوييد كه چه است اين اثرى كه شما اگر برويد مجلس مى‏بخشيد؟ كدام اثر را مى‏بخشيد؟ در واقع اثرى نيست كه شما ببخشيد، اثر همين است كه شما بخشيده‏ايد.كه شما وسيله توجيه مى‏شويد. غير از اين اگر اثرى هست، بسم الله طرح كنيد تا بشود روى آن حرف زد. و الله گنگ و حرف مبهم و غير شفاف و اگر ما نرويم مجلس مى‏شود فلان و... يك ترسهاى مبهمى است . آنوقت كه شما با اميد مردم را كشيديد به پاى صندوق، البته بخشى از مردم هم اين فريب را نخوردند. چه كار كرديد كه الان مى‏ترسانيد و آنهم با ترسهاى مبهم؟ حالا كه اين جوابها داده شد، به اين استدلالها مى‏رسيم به اينكه خوب، كدام راه حل؟ صبر و انتظار؟ يا انقلاب؟ و يا منجى خارجى؟
بنازم به اين آقايان انقلابيهايى كه هر چه دارند از آن انقلاب دارند و الان چنان از دشمنان آن انقلاب اينجور كه اين آقايان بد و رد به آن انقلاب مى‏گويند، نمى‏گويند! بارها گفته‏ام و باز هم عرض مى‏كنم. عقل قدرت مدار با تخريب خود شروع مى‏كند و توجه ندارد كه با تخريب خود شروع مى‏كند. خوب آقا شما كه اين صحبت را مى‏فرماييد، اعتراف مى‏كنيد كه تجربه انقلاب را رها كرده‏ايد. و واقعيت اين است كه اين آقايانى كه اين استدلالها را مى‏كنند، در كودتاى خرداد 60 شركت داشتند. خود عامل استقرار اين استبداد بوده‏اند. حالا آن كه خود كرده‏اند به پاى انقلاب بيچاره مى‏نويسند.
نه! انقلاب يك تجربه است .هيچ لازم هم نيست شما برويد تجربه ديگرى بكنيد. اين عيب ايرانى است و بايد تمام كرد يك دفعه و ازش رها شد. اين تجربه است، تجربه را ادامه مى‏دهيم به چه ترتيبى ادامه مى‏دهيم؟ به اين ترتيب كه ملاتاريا را به عنوان يك زائده، اين را مى‏خواهيم برداريم هيچ كار ديگرى نمى‏خواهيم بكنيم. انقلاب بسيارى از كارها را انجام داده است. مانده همين مشكل ايران است و ملاتاريا و ولايت مطلقه‏اش. وسلام وخوب ورش مى‏داريم. نه صبر و انتظار لازم داريم كه تازه صبر و انتظار بهتر از اين است كه شما مجلس قلابى درست كنيد و بعد برويد در آنجا وسيله تحكيم ولايت مطلقه فقيه بشويد. بقول خودتان به معناى اين است كه يك ملتى اين رژيم را نمى‏خواهد و رفته روى خط اينكه بنشيند به انتظار كه اين رژيم خودش بميرد كه نمى‏تواند ادامه بدهد كه عمل كند. هنوز اين يك اعتراف مهمى است از قول شما به اينكه ،اين ملت اولاً اين رژيم را نمى‏خواهد و ثانياً ميل و اراده اين را كه اين وضع را تغيير بدهد را هم دارد. خوب اين را چرا از دست بدهد؟ بيايد شما برايش تريبون درست كنيد؟ كه اگر از خط قرمز هم رد شديد آنطرف‏تر ببرند شما را دادگسترى!
نه !اون صبر و انتظار هنوز مرجح است. ترجيح دارد به اعتراف خود شما در اين وعده‏اى كه شما به او مى‏دهيد. حال كه نه دليل ندارد صبر و انتظار داشته باشد. دليل هم ندارد به انتظار منجى خارجى هم بنشيند، براى اينكه همين تلاشهايى كه طرفداران خط آزادى و استقلال در برون مرزها و بخشى هم در درون مرزها انجام دادند، سبب شد كه آمريكا فهميد كه بازى عراق و افغانستان را نمى‏تواند در ايران بكند. ما مانع از آن شديم كه بديل قلابى درست كند آمريكا براى رژيم و به استناد اينكه من ابزار جانشين دارم، به خود اجازه تجاوز به ايران بدهد. اين خدمتى كه بديل مردم سالار به ايران امروز و فردا كرده اندازه نمى‏شناسد.
بنا بر اين مى‏ماند اينكه وقتى يك جامعه‏اى پذيرفت، كه راى دادن وسيله‏اى است براى اعمال حقى و بكار بردن يك حقى. هر حقى وسيله‏اش هم بايد حق باشد. وسيله ناحق بكار هدفى كه حق باشد نمى‏آيد. پس اين راى دادن اگر براى انتخاب نمايندگان واقعى براى مجلسى كه توانايى تصميم داشته باشد در يك نظام مردم سالار، آن وقت مى‏شود وسيله‏اى كه خودش هم به تبع آن حق كه حاكميت مردم است مى‏شود حق. اما اگر يك ملتى دانست كه مى‏رود راى مى‏دهد براى اين انتخابى ( در واقع انتخابى كه نيست چون شوراى نگهبان انتخاب اصلى را او كرده) براى امضاى ولايت مطلقه فقيه و سلب حق حاكميت از خود. اين مى‏شود ضد حق. نه تنها راى دادن حق نيست بلكه ضد حق است به لحاظ اينكه هدف تثبيت ولايت مطلقه است كه ضد حق است. ضد حق حاكميت ملت است. حالا ملتى كه اين را دانست و تصميم گرفت‏كه جور ديگرى راى بدهد و با تحريم انتخابات، بگويد آقا من اين استبداد مطلقه را نمى‏خواهم و مردم سالارى را مى‏خواهم و با اين تحريمى كه مى‏كنم، به آنهايى كه مى‏خواهند در مديريت مردم سالار شركت كنند، و در اين شركت خود را مستقل از قدرت خارجى و مستقل از رژيم استبداد مطلقه مى‏دانند ، مى‏گويم قدم به پيش وارد صحنه بشويد و ماملت اين خط را ادامه مى‏دهيم با شما تا رسيدن به مردم سالارى. چرا بجاى آن سه تا اين راه را نروند؟ چرا بسته است ين راه بروى مردم آقايان محترم؟ شما اول مى‏آييد يك ثنويت تك محورى، يك محور مى‏شويد خودتان، مى‏گوييد اگر من نباشم جهان نباشد! اين حرف شد آدمهاى حسابى؟
نه !شما بايد مدار را باز كنيد. خودتان را هم آزاد كنيد. ببينيد امكانات مختلف را. اگر اين مجلس شد يك مجلس 4 درصدى، همينجور كه انجمن شهر تهران است، اين رژيم مگر مى‏تواند سر پا بماند؟ در اين دنيا مگر مى‏تواند بنام اين ملت حرف بزند؟ آن ملتى كه ديد چنين توانا به چنين تحريم عمومى است، مگر بعد از اين تحريم مى‏ايستد تماشا مى‏كند كه اين آقايان هر بلا مى‏خواهند سر آنها بياورند؟ شما 2 خردادى‏ها مگر يادتان رفته، شما را مردم آوردند، شما مردم را نياورديد. كه اگر به من راى ندهيد اين مى‏شود و آن مى‏شود. شما مخلوق مردم هستيد. خوب اين مدتى كه شما را مردم آوردند و بردند آنجا نشاندند، چند بار به مردم مراجعه كرديد؟ و گفتيد مردم بياييد به صحنه؟ ممكن است بفرماييد؟ حتى يك بار شده؟ فقط وظيفه مردم اين است كه موقع انتخابات بيايند به ترس آن يكيها به شما راى بدهند؟ غير فعال و منفعل كارى است كه شما سر اين ملت آورديد. آخر تو اين دنيا ببينيد كجا هست كه به يك ملتى كسانى فقط وقت انتخابات بروند آنهم با ترساندن بگويند بياييد فقط راى بدهيد؟ شما اين دانشگاهها را منفعل كرديد. شما اين مردم را از كار و عمل انداختيد. حالا آمده‏ايد چه مى‏گوييد به اين مردم؟ بگذاريد اين مردم فعال بشوند. اين فرصت تحريم يك فرصتى است براى فعال شدن.
بله قوى‏تر از تحريم وجود دارد. اگر مردم يك 24 ساعت در سراسر ايران بيايند بيرون، راحت مى‏شوند. بعد از 24 ساعت مثل قضيه گرجستان مى‏شود. اين آقايان مى‏روند دنبال كارشان. هيچ آب از آب هم تكان نمى‏خورد، خون از دماغ كسى هم نمى‏آيد. راحت هم مى‏شوند. آن را خواستند بكنند چه بهتر. كسى مانع آن كار نيست.بالعكس مشوق هم هستيم. اما نمى‏توان گفت كه حالا تا به آنجا برسد كارى نكنيد. نه قدم به قدم. قدم اساسى تحريم است و تحريم به ترتيبى كه عرض كردم، هميشه فعال است خصوص اگر عمومى شد. اميد وارم به همه اين مسائل پرداخته‏ام و انشا الله اين گفتگو بكار شنوندگان و بخصوص جوانان و دانشجويان عزيز در تشخيص راه و روش مى‏آيد.

ژاله وفا: سپاسگزارم آقاى بنى صدر. منتهى من يك سوالى خودم داشتم و آن اينكه همانجورى كه شما اشاره كرديد كه اغلب اصلاح طلبان حكومتى خودشان در استقرار استبداد حاكم از كودتاى 60 نقش داشته‏اند. و االان هم كه محل عمل اجتماعى خود را درون نظام تعيين كرده‏اند. در واقع حفظ نظام برايشان اصل است. البته آن بخش از اصلاح طلبان كه متوجه شدند كه آينده خودشان هم به صفت انسانى و فردى در اين نظام بر باد مى‏رود اصرارى الاان ديگر براى تبليغ براى فرا خواندن مردم به شركت در انتخاباتى كه منجر به تثبيت اين نظام مى‏شود را ندارند و سكوت اتخاذ كرده‏اند. منتهى آيا به نظر شما به نفع خود اصلاح طلبان هم نيست كه آينده خودشان را با نظامى تا به اين حد غير مردمى و مخرب گره نزنند و آيا آن چشم انداز بعد از تحريم را هم براى خود آنها يك فرصت رهايى نيست و چرا اينقدر خود را اسير يك ترس واهى مى‏كنند كه به مردم هم القايش مى‏كنند؟ به نظر من در واقع اول خودشان اسير اين ترس هستند . يعنى واقعا چشم انداز بعد از آن تحريم را براى حضور خود سياه مى‏بينند .

آقاى بنى صدر: حق با شماست. ببينيد آنهايى هم كه در آن كودتا و استقرار استبداد شركت كردند، خوب دليل ندارد كه مدام خود را اسير و ذليل آن كار خطا بكنند. مى‏توانند تحول بكنند و اميد واريم هم كه بكنند. اما دو نوع طرز فكر هست. يك نوع طرز فكر اين است كه چيزى يك چيزى را مطلق مى‏كند تو ذهن، يك محورى مى‏سازد، الا و لله در رابطه با اون محور فعال مى‏شود. فعل‏پذير مى‏شود بهتر است كه بگوييم. بسيارى هستند كه مى‏خواهند در اين رژيم به هر صورت كه هست مقبول بشوند و در عين حالى كه مردم را مى‏ترسانند، خود اين رژيم را هم مى‏خواهند بترسانند. بقول شما خودشان هم مى‏ترسند. خوب اينها از اين استدلالها ذهنشان از آن آنطرف‏تر را هم نمى‏بيند.
مى‏نشينند و از اين استدلالها مى‏تراشند و مى‏گويند. به يادشان مى‏آورم كه آقا شما را با فضله‏هاى موش يكى خواند با او چه كرديد؟ يك اعتراض آبكى تو مجلس . فرض كنيد كه اين مثلاً در فرانسه شده بود، در آلمان شده بود، در انگليس شده بود، در هر كشورى و به نمايندگان مجلسى،يك كسى ، آنهم رئيس مجلس خبرگان، گفته بود فضله‏هاى موش. به همين سادگى مى‏آمدند آنجا و مى‏گفتند آقا شما كه معلم اخلاقيد چرا اين فرمايشات را مى‏فرماييد؟ به همين تمام مى‏شد؟ خوب فضله موش چقدر ازش ساخته است؟ آنكه هيچى ازش ساخته نيست. از ديد آن مردم نجس هم هست و بايد هم اينكه بيرونش هم انداخت. پس شما اگر بخواهيد به حساب بياييد، بايد بنشينيد از خودت اين سوال را بپرسى . كه شما كه مى‏گويى يكى از اين سه راه بيشتر نمى‏ماند پس قبول كرده‏اى كه اين رژيم با اين هويت ماندگار نيست. امروز نره فردا مى‏رود. مى‏گويى آقا بگذار من درست كنم. اگر نه يكى از اين بلاها سرت مى‏آيد. خوب شما پس بهتره براى بعد از اين رژيم فكر كنى. در خارج از اين رژيم براى خودت محل فعاليت ايجاد كنى. اولاً تحول قابل كنترل‏تر مى‏شود. غير خشونت‏آميزتر مى‏شود، مطمئن‏تر مى‏شود، بدون خطر و درد سر مى‏شود.
ژاله وفا :سپاسگزارم آقاى بنى صدر.شب شما به خير
آقاى بنى صدر: شب شما هم به خير

متن اين گفت و شنود و صداى آن‏ن نيز بر روى سايت آقاى بنى صدر در دسترس هم مينهان قرار دارد.

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/3471

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'گفت و شنود ژاله وفا با ابوالحسن بنى صدر در مورد "انتخابات" مجلس هفتم' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016