دوشنبه 4 اسفند 1382

نگاهی به تروریسم و خشونت سیاسی، محمد حسین سبحانی

4 اسفند 1382 برابر با23/فوریه/2004

بدون تردید تروریسم و خشونت سیاسی مهمترین چالش سیاسی چند دهه اخیر بوده است که بعد از حملات تروریستی سازمان القاعده به سازمان تجارت جهانی در یازدهم سپتامبر2001 ابعاد وسیعتر و جدی تری به خود گرفت، در واقع بعد از حادثه تروریستی یازدهم سپتامبر بود که " تروریسم و و راه حل های خشونت آمیز" بیشتر در معرض نقد و داوری در سطح جهان قرار گرفتند و خطر آن بطور جدی مورد توجه قرار گرفت.

هر چند که سازمان القاعده بعد از یازدهم سپتامبر بر سر زبان ها افتاد و بطور رسمی نیز در سال 1988 با گسترش فعالیت های نظامی اسامه بن لادن رهبر ایدئولوژیک این سازمان درخاک افغانستان شکل گرفت، و اعلام موجودیت کرد ولی سابقه فعالیت های نظامی و تشکیلاتی آن به سال ها قبل بر میگردد.

بن لادن میلیاردر اهل عربستان سعودی در سال 1991 به همراه جمعی از نیروها و عناصر مذهبی اهل مصر، عربستان سعودی و یمن در کشور سودان حضور یافت، وی در آن مقطع حکومت سودان را کاملا اسلامی میدانست و با توجه به سرمایه زیادی که در اختیار داشت، سرمایه گذاری زیادی را در کشور سودان انجام داد.

وی پس از ترور نا فرجام حسنی مبارک رییس جمهور مصر در شهرآدیس آبا پایتخت اتیوپی و افزایش فشار های بین المللی بر حکومت سودان به در خواست حاکمان این کشور مجبور به ترک سودان شد و در سال 1996 مجددا وارد خاک افغانستان شد( بن لادن در گذشته نیز در مبارزه گروه های جهادی افغانستان علیه شوروی در افغانستان شرکت داشت) و در شهر جلال آباد افغانستان سکونت گزید.

در این مرحله سازمان القاعده شکل عملیاتی پیچیده ترو گسترده تری به خود گرفت و با تزریق و بکارگیری سرمایه های بسیار کلان و راه اندازی پادگان های نظامی وحمایت های معنوی ومالی و نظامی ملا محمد عمر حاکم وقت افغانستان و صدام حسین دیکتاتورسابق عراق به آموزش نیروهای سازمان القاعده و افراد مختلف از کشور های عربی و غیر عربی اقدام نمود و سر انجام بن لادن به پیشنهاد ایمن ظواهری ( رهبر گروه جماعت اسلامی مصر) و ابو عبیده مصری (از اعضای ارشد گروه جماعت اسلامی مصر) اقدام به تاسیس سازمان القاعده نمود.

عملیات تروریستی یازدهم سپتامبر را می توان به لحاظ ارزش عملیات نظامی و تروریستی و و بکار گیری بسیار دقیق عناصر " فرماندهی و طراحی و برنامه ریزی " پیچیده ترین عملیات تروریستی تاریخ لقب داد.

ربودن همزمان چهار هواپیمای مسافربری علیرغم تمام کنترل های امنیتی در فرودگاه های آمریکا و سپس هدایت وبرخورد دو هواپیما به برج های تجارت جهانی در نیویورک و اصابت سومین هواپیما به ساختمان پنتاگون و کشته و زخمی شدن هزاران نفر از پیچیدگی و دهشتناک بودن این عملیات تروریستی حکایت می کند.


ولی نکته مهم تر از عنصر " فرماندهی و طراحی و برنامه ریزی " که در عملیات تروریستی یازدهم سپتامبر وجود داشت، تربیت و پرورش کادر های انتحاری برای این عملیات تروریستی بوده است تا خود و بقیه مسافرین را به همراه هواپیما های ربوده شده به ساختمان تجارت جهانی بزنند و این نکته ای است که کمتر به آن پرداخته شده است.

اساسا یکی از کارکرد های فرقه های ایدیولوژیک، از جمله سازمان القاعده تربیت اعضا و کادر های مطیع و تمام عیار می باشد تا بدون چون وچرا، کور و فرمانپذیر مطلق باشند، نمونه وطنی چنین تفکر فرقه ای ، سازمان مجاهدین خلق می باشد که تحت عنوان "عملیات مقدس فدایی" اعضایش امام جمعه های 70 ساله رژیم جمهوری اسلامی را بعد از شروع عملیات مسلحانه در سی خرداد 1360 با بستن بمب به خود به قتل می رساندند.

اینکه سازمان القاعده بطور مستقل طراحی وبرنامه ریزی عملیات تروریستی یازدهم سپتامبر را انجام داده است و یا اینکه بطور غیر مستقیم در دام CIA گرفتار شده و از طریق مامورین سیا در لباس اعضای ارشد القاعده کمک و تشویق به این عملیات تروریستی شده است،بدرستی روشن نیست و این مطلب و سوالی است که هنوز مورد بحث کارشناسان سیاسی قرار دارد.

ولی در این تردیدی نیست که سازمان القاعده یک سازمان تروریستی با گرایشات ارتجاعی عمیق از مذهب می باشد، که با گروه ها سازمان های تروریستی دیگر در سراسر جهان ارتباط تشکیلاتی و مالی و معنوی داشته است، و تهدید فرقه های ایدئولوژیک بطور طبیعی از دیگر گروه های تروریستی که ویژگی فرقه بودن و ایدئولوژیک را ندارند به مراتب بیشتر می باشد.

تروریسم چیست؟

ترور(Teror) و تروریسم (Terorism) واژه ها و اصطلاحات سیاسی هستند که در لغت نامه های مربوط به روابط بین الملل در ذیل واژه تروریسم چنین آمده است:
« ترور و تروریسم به فعالیت های بازیگران دولتی و غیر دولتی که شیوه ها ی خشن را در اعمال خود برای رسیدن به اهداف سیاسی به کار می برند اطلاق می شود»

البته تا دهه 1980 بیش از صد تعریف مختلف از کلمه تروریسم در مجامع بین المللی پیشنهاد و مطرح شده است که تقریبا تمامی آنها با یکدیگر متفاوت بوده است که این تفاوت نیز ناشی از دیدگاه و بینش تبیین کنندگان واژه " تروریسم" بوده است.
بطور مثال در دسامبر 1987 وقتی مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه ای را بر ضد تروریسم تصویب کرد دو کشور آمریکا و اسراییل به آن رای منفی دادند، دلیل مخالفت آمریکا و اسراییل وجود بندی در قطعنامه سازمان ملل بود که اشاره می کرد:

« هیچ چیزی نباید حقوق مردمی را که بر ضد رژیم های نژاد پرست و استعمار گر یا اشغال نظامی خارجی مبارزه می کنند را مورد تعدی قرار دهد »

یعنی می توان از این بند از قطعنامه مشروعیت "خشونت از پایین" را در مقابل" خشونت از بالا" را برداشت و تفسیر کرد، سابقه و ضرورت آوردن این بند نیز در سال 1987 منازعات خاور میانه ودرگیری های فلسطینی ها و اسراییلی ها بوده است.
از طرف دیگر بر اساس برداشت دوگانه ای که از مقوله تروریسم وجود داشت ، گروهی تروریسم را "شورش انقلابی" معرفی می کردند و همزمان گروهی دیگر"شورش انقلابی" را تروریسم معرفی می کردند، و می توان نتیجه گیری کرد که جهان تا یک دهه قبل و قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق هنوز برداشت مشترکی از مفهوم تروریست نداشته است، و بر این اساس بسیاری از گروه ها در میان ملت ها پدیدار شدند که به سلاح و اقدام های تروریستی و خشونت طلبانه برای رسیدن به خواسته های اجتماعی و سیاسی دست زدند.

اما به نظر می رسد در ابتدای قرن بیست و یکم جامعه جهانی و ملت ها و دولت ها به یک تعریف مشترک نسبی از" تروریسم و خشونت" نزدیک تر شده اند، در همین رابطه توسط نهاد های زیر مجموعه سازمان ملل تعریف دیگری از" تروریسم" صورت گرفته است که به ترتیب زیر می باشد و به نظر میرسد به واقعیت نزدیکتر باشد:

« تروریسم عبارت است از استفاده و کاربرد برنامه ریزی شده خشونت و یا فرهنگ خشونت برای کسب اهداف سیاسی و ایدیولوژیک »

واژه تروریسم به مفهوم نوین آن زاییده انقلاب فرانسه است، در انقلاب فرانسه ترور و خشونت سیاسی دو جنبه کلی پیدا کرد:
ـ یکی در بعد پراتیک و عملی .
ـ و دیگری در بعد روانی .

جنبه عملی ترور ناظر بر همان مقطعی است که ترور روی میدهد و شخص مورد نظر حذف فیزیکی می شود، اما جنبه روانی ترور برخاسته از یک رشته عواطف و احساساتی است که جامعه را متاثر می کند، این بخش از ترور بسیار اهمیت دارد و باعث ناهنجاری روانی و وحشت در جامعه می شود.

بعد از انقلاب فرانسه، سازمان های تروریستی در اروپا شکل گسترده ای به خود گرفتند، مانند گروه کاربونری ها در ایتالیا که به دنبال وحدت آن کشور بودند، جنبش بورشن شافت وحدت طلبان در دانشگاه اینا و جنبش دانشجویی یوگسلاوی که این جنبش ترور ولیعهد اتریش در سارایوو را به عهده گرفت ویعضی کارشناسان ترور ولیعهد اتریش را پیش درآمد جنگ جهانی اول می دانند.

در هر صورت نیمه دوم قرن نوزدهم در اروپا عصر جدید تروریسم است که با اهداف سیاسی و به صورت سازمان یافته عمل می کند و در همین مرحله ترور به عنوان یک نگرش و مکتب در کنار آنارشیسم و نهیلیسم قرار می گیرد.

تروریسم از این مرحله گسترش بیشتری پیدا می کند، در نیمه دوم قرن نوزدهم مارکسیسم با برداشت وتفکراستالینیستی در اتحاد جماهیر شوروی در قدرت قرار داشت، و تروریسم در این مرحله ضمن مجهز شدن به ابزار های نوین، گاه به عنوان یک اقدام انقلابی مشروعیت سیاسی پیدا می کند و جنبش های مختلف در سطح جهانی یه ویژه در آمریکای جنوبی استفاده از خشونت و عملیات مسلحانه را برای کسب قدرت سیاسی در دستور کار خود قرار دادند.

حال اگر به تروریسم در دهه اخیر نگاه بیندازیم ، خواهیم دید که دنبال گنندگان " راه های خشونت آمیز و مسلحانه و تروریستی " وجه ایدئولوژیک بسیا رقوی تر و منسجم تری از گذشته پیدا کرده اند.

اگر جهان را یک دهکده بزرگ بدانیم که همه چیز با هم در ارتباط واز هم تاثیر پذیر خواهد بود، مقوله تروریسم و خشونت طلبی نیز از این قاعده مستثنی نیست، بنابر این بی دلیل نخواهد بود که اسامه بن لادن اهل عربستان سعودی با ایمن الظواهری اهل مصر و ابو غیث کویتی و ملا محمد عمر افغانی و ابو مصعب زرقاوی اهل اردن با ملیت های مختلف در یک فرقه مذهبی و تروریستی جای بگیرند.

باز هم بی دلیل نیست که وقتی عملیات تروریستی یازدهم سپتامبر از طرف سازمان القاعده صورت می گیرد، فرقه سازمان مجاهدین به تشویق فرقه القاعده می پردازد و آقای رجوی ایرانی و سازمان مجاهدین خلق در قرارگاه هایش اقدام به پخش شیرینی و شادمانی می کنند.

و باز بی دلیل نیست که وقتی یازدهم سپتامبر صورت می گیرد، آقای صدام حسین عراقی از آن استقبال و حمایت می کند، و هنگامیکه صدام حسین دستگیر میشود ، بن لادن پیام مقاومت صادر می کند.

البته تازه این چهره پیدا و عریان حمایت تروریست ها از یکدیگر است و طبیعی است که چهره پنهان آن حمایت های کلان مالی و تدارکاتی و ... از یکدیگر باشد. بنابر این در این آینه تمام قد از تروریسم دیگر نمیتوان تروریسم ملی و منطقه ای و جهانی را از یکدیگر تفکیک کرد.

در همین رابطه توصیه یا فرمان رییس سابق استخبارات رژیم صدام حسین ژنرال جلیل حبوش به آقای رجوی مبنی بر گسترش عملیات نظامی و تروریستی( علاوه بر خاک عراق) از خاک افغانستان و پاکستان را می توان در همین چارچوب هم بستگی تروریسم ملی وجهانی ومنطقه ای ارزیابی کرد.

نمونه دیگر از این دست را می توان برخورد ملا محمد عمر افغانی دانست، وی به هنوان رهبر فرقه طالبان وقتی از طرف مجامع جهانی بویژه ایالات متحده آمریکا برای اخراج اسامه بن لادن تحت فشار قرار گرفت، تا مرز سرنگونی حکومت اش در افغانستان از اسامه بن لادن سعودی و ایمن الظواهری مصری و...حمایت کرد.

همانطور که در سطح جهانی به پدیده تروریسم و خشونت به عنوان یک چالش جدی و اساسی ( حداقل تا قبل از یازدهم سپتامبر) پرداخته نشده بوده است، در کشورمان ایران نیز به این مسئله توسط نخبگان سیاسی و جامه شناسان کمتر پرداخته شده است.
یکی از ویژگی های برجسته یک قرن اخیر ایران، استمرار " فرهنگ خشونت" در اشکال مختلف آن در زندگی سیاسی مردم ایران و نخبگان سیاسی آن بوده است، و بخش زیادی از فعالان سیاسی و احزاب و سازمان های سیاسی نیز در ترویج فرهنگ خشونت سهم داشته اند ولی ما متاسفانه شاهد یک سکوت تاریخی در نقد خشونت و تروریسم در صحنه سیاسی ایران در چند دهه گذشته می باشیم.

البته این سکوت تاریخی توسط نخبگان سیاسی و جامعه شناسان سیاسی را می توان تا حدود زیادی ناشی از غوطه ور بودن تک تک افراد جامعه از جمله نخبگان سیاسی را در" فرهنگ خشونت" باید دانست، ولی من فکر می کنم بخشی نیز به عدم وجود جسارت انتقاد از خود در فعالین سیاسی جامعه ایران بر می گردد، زیرا در صحبت های حضوری و خصوصی که با شخصیت های سیاسی با گرایش های گوناگون ، بویژه در اجلاس اتحاد جمهوری خواهان با فعالین سیاسی دهه 1340 و 1350 در برلین داشتم نقد "تفکر خشونت طلبی و تروریسم" را در چهره و گفتار آنان می توان مشاهده کرد.

ولی چرا همه از اینکه "تفکر خشونت طلبی" را به عنوان یک استراتژی نادرست و بازدارنده به نقد بکشیم پرهیز داریم که البته نویسنده نیز ازاین امر مستثنی نیست.

البته باید انصاف داد که حداقل نیروهای چپ از نیروهای مذهبی در نقد گذشته سیاسی خود جدی تر بوده اند، زیرا مشاهده می کنیم که هنوز سازمان مجاهدین خلق بعد از سه دهه مبارزه خشونت آمیز و مسلحانه و تروریستی شعار" زنده باد مبارزه مسلحانه" را سر می دهد وباید پذیرفت که حداقل بخش عمده ای از نیروهای چپ از این شعار برای پیشبرد امر مبارزه سیاسی و اجتماعی خود صرفنظر کرده اند که جای بسی خرسندی است .

نکته دیگری که لازم است یاد اوری شود این است که نقد گذشته و مبارزات مسلحانه و خشونت طلبانه نفی کننده عنصر صداقت وفداکاری و انگیزه های والای انسانی میان فعالین و نخبگان سیاسی دهه 1340 و 1350 نیست.

ولی از طرف دیگر نمی توان صرفا به دلیل وجود انگیزه صداقت وفداکاری در فعالین سیاسی دهه های گذشته از نقد گذشته و استراتژی های خشونت آمیز ومسلحانه اتخاذ شده صرفنظر نمود، شاید اگر خود آنان نیز زنده بودند به نقد گذشته سیاسی و استراتژیکی خود می پرداختند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/4984

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'نگاهی به تروریسم و خشونت سیاسی، محمد حسین سبحانی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016