چهارشنبه 27 اسفند 1382

نغمه شادی و بیداری ملی (جوابیه ای به سایت بازتاب)، ریبین کردستانی

در چند روز اخیر، اخبار و گزارشهای متفاوتی راجع به حوادث اخیر کردستان بر روی سایتهای گوناگون خبری نقش بست و حرکت کم نظیر مردمی به انحاء گوناگون تعبیر و تفسیر گردید. اما آنچه سبب گردید مجددا در اینباره مسائلی را مطرح کنم ، مطالب مندرج در سایت بازتاب وابسته به آقای محسن رضایی است. هر چند مقاله " کالبد شکافی آشوبهای اخیر در شهرهای کردنشین ایران" بصورت امضاء محفوظ منتشر شده اما حاوی نکاتی است که متاسفانه سالهاست از تریبونهای رسمی و غیر رسمی بدان اشاره و یکجانبه به مسائل نگریسته شده است.
در ابتدا باید بگویم که وابستگی به هیچ گروهی نداشته و ندارم و نه عامل استکبار جهانیم و نه قلم بدست اسرائیلی!!! اما کردی هستم که سالیان سال شاهد ظلمها و حق خوریها بوده و هستم و دیگر بیش از این سکوت را روا نمی دانم. مقاله بازتاب را نکته به نکته می خواهم بررسی کنم :
1- اینکه در پیش نویس قانون اساسی عراق اختیاراتی فراتر از دیگر عراقیها به کردها داده شده ، مطلبی است که باید صحت آن به اثبات برسد وآیا واقعا با سابقه تاریخی مبارزات این مردم که برای احقاق حقوق خود سالیان سال است با امپراتوری عثمانی، استعمار انگلیس و رژیمهای پی در پی جمهوری عراق در نبرد بوده اند، می توان آنرا امتیاز دانست و یا عقب نشینی ناخواسته کردها از مسئله استقلال و رفراندومی که بیش از دو میلیون نفر آنرا امضاء کرده بودند؟

2- آمده است که این جشنها "برنامه‌اي بود که از سوي گروه‌هاي تروريستي «دموکرات» و «کومله» " تدارک دیده شده بود.
الف: چگونه است که بعد از سالها سرکوب گروههای دموکرات و کومله، هنوز هم آنان را برنامه ریز مردم می دانید؟ فکر نمی کنید با این وصف شما اغراق در عملکرد سازمانهای مذکور به عمل آمده؟ خودتان زمان جشن و شادمانی مردم را " همزمان " اعلام می کنید که جزو معدود جملات صحیح و بدور از اشتباه است.
خود می دانید که جمهوری اسلامی با آن دستگاههای وسیع تبلیغاتی برای هر راهپیمایی بقول خودتان میلیونی، چند روز برنامه ریزی می کند و از امکانات وسیع مالی و تبلیغی خود بهره می جوید. چگونه است که بقول خودتان گروهکهای منحله دارای چنین شبکه وسیع تبلیغاتی بوده و هستند که همزمان بتوانند هزاران نفر را به خیابانها بکشانند؟ از این برداشت شما و انعکاس آن فقط اعضاء و هواداران آن گروهها می توانند لذت ببرند که دارای چه قدرت عظیمی هستند و پایگاههای توده ای دارند که خود نمی دانند!!!
ب : چرا و به چه علتی (به غیر از توجیه سرکوب مردم) حرکت خودجوش آنان را به احزاب کومله و دموکرات نسبت می دهید؟
ج : در پیشوند تروریستی بودن این احزاب باید با تامل نگریست. این احزاب تروریست هستند که سالهاست دست از مبارزه مسلحانه شسته اند و یا خالقان ماجرای میکونوس و ترورهای خارج از کشور؟ از ترور افراد مبارز در شهرها و یا در کردستان جنوبی (عراق) سخنی به میان نمی آورم که شاهدان بین المللی ندارد، اما خود بیش از دیگران به هسته های عملیاتی اطلاعات سپاه در خارج از کشور و منطقه خلیج فارس آگاهی دارید که سرمنشاء اکثر ترورها و اختلافات است.

3- نویسنده امضاء محفوظ آورده است : "در جريان اين به اصطلاح «جشن»ها، اموال عمومي و خصوصي مورد حمله قرار گرفت و نيز طي درگيري‌هايي، ده‌ها نفر مجروح شدند." و در ادامه به جریان دستگیری عبدالله اوجلان اشاره می شود که : "کردهاي افراطي ـ که گرايش‌هاي آشکاري به «پ.ک.ک» و نيز گروه‌هاي تروريستي کومله و دموکرات دارند ـ اقدامات مشابهي را سازمان دادند و با در دست داشتن پرچم «پ.ک.ک»، به خيابان‌ها ريختند و به ضرب و شتم مردم عادي، آتش زدن اتومبيل‌ها و اموال عمومي و شکستن شيشه خانه‌ها پرداختند و به مدت چند روز، آسايش و امنيت را از مردم شهرهاي کردنشين و نيز برخي از شهرهاي ترک‌نشين جنوب آذربايجان غربي، سلب کردند."
الف: به شهادت افرادی که در جریانات اخیر خود در زمان حمله به ادارات در محل حضور داشتند ، نیروهای بسیج عامل و محرک اصلی حمله به مکانهای دولتی بودند و مردم کردستان هرگونه حمله ای را محکوم می کنند. دقیقا همین کار را نیروهای بسیج و اطلاعات در جریان اعتراضات مردمی کردستان بعد از دستگیری عبدالله اوجلان انجام دادند. آنگونه که در همایش کوثر که مشروح سخنان چند ساعته آن در سایتهای اینترنتی پخش شد آمده است : باید در میان معترضین نفوذ کرد و زمینه را برای سرکوب فراهم کرد همانگونه که در جریان اوجلان این کار را کردیم !!!
و اینگونه است که نویسنده در پاراگراف بعدی خود رانگران کردها نشان می دهد که "نام کردها را با خشونت‌ورزي و عدم تعادل همراه مي‌کنند." در صورتیکه همیشه دشمنان مردم کرد (دولتهای منطقه) سعی در نشان دادن چنین چهره ای از کرد دارند. همانگونه که چند روز اخیر چماقداران و نژادپرستان بعث سوریه با شعارهایی در مخالفت با کردها و طرفداری از صدام حسین به قامیشلو حمله کردند و بنا به گزارشهایی بیش از صد نفر از کردها کشته شده اند و با وجود درخواست احزاب کرد بخش سوریه که خواهان دستگیری عاملان و مسببین این جنایت شده اند رژیم سوریه سعی در متهم نمودن کردها دارد و به خواست احزاب کرد توجهی نمی کند.
* در اینجا باید به عزیزان جوان و کردم یادآوری کنم که همانگونه که مواظب هستید ، تحریکاتی که از جانب عوامل مشکوک و حکومتی جهت برهم زدن اجتماعات انجام می شود و موجبات دادن بهانه برای سرکوب را فراهم میکنند با دقت و ریزبینی بیشتری پیگیری نمایید.

4- "امضاء محفوظ" در بخش بعدی ، ترجیع بند خسته کننده ایرانی اصیل و .. را تکرار می نماید که در مقاله قبلی خود به تفصیل در اینمورد نوشته ام و تکرار آنرا ضروری نمی دانم.

5-در اینجا به اصل مسئله حساسیت برانگیز کارنامه احزاب می پردازد و اینکه " البته در اين ميان، هزينه اصلي را بايد مردم کُرد بدهند."
البته به حق سالهای سال هزینه تبلیغات سوئی که بوده و هست را کردها پرداخت کرده اند.تبلیغاتی که آقای حسنی، امام جمعه ارومیه و نماینده ولی فقیه در زمان آقای خمینی و آقای خامنه ای که گفته هایشان تفکرات بدون سانسور و ملاحظه حاکمان وقت را بیان می کند و خود به مظهر جک و فکاهی تبدیل شده اند آغاز نمود و تا کنون ادامه یافت. ایشان در زمان جنگ کردستان در خطبه نمازجمعه چنین می گفت:
" این کردها پاسدارها را می گیرند و جلوی عروس و داماد سر می برند و قلب او را در آورده و عزالددین و قاسملو با شراب آنرا می خورند"!!!
اولا این کلمه "کردها" خود نشان از دیدگاه "ضد کرد" حاکمان دارد. هرچند در و دیوار شهرهای کردستان را با این جمله پر کرده بودند که "ما با کفر می جنگیم نه با کرد ( امام خمینی)" اما واقیعت ، خلاف آنرا نشان می دهد. در سال 1380 یکی از مجریان تلویزیونی در بیان جنایات اسرائیل ، بناگاه سخن از کردستان و سربریدن پاسداران در مراسم عروسی را به میان می آورند که هرچند فراکسیون کرد مجلس به این امر اعتراض می کند و خواهان معذرت خواهی صدا و سیما شد اما همچون دیگر حداقل خواسته ها پشت گوش انداخته شد!!!
ثانیا کردها که بنا به شهادت مستشرقین، همگی شاعرند و یا طبع شعر دارند و دارای روح لطیف و حساسی هستند، چگونه حاضرند جان انسانی را با این طرز فجیع جلو پای عروس و داماد سر ببرند و قلب او را درآورند؟ عروس و دامادی که چند ساعت بعد به حجله می روند و از عشق و احساسات و عواطف خود سخن می گویند. کدامین عقل سلیمی می تواند این کذب محض را قبول کند؟
ثالثا شیخ عزالدین حسینی و شهید دکتر قاسملو متاسفانه دارای اختلاف عقیده و نظر بودند و نمی شد هیچگاه آنها را در یک محل کنار هم دید چه برسد به آنکه به میمنت همنشینی، قلب پاسداری را بخورند!!!
رابعا مگر شیخ عزالدین روحانی نیست؟ چگونه می توان متصور بود که یک روحانی در انظار، آنگونه که خبرش به آقای حسنی هم برسد جام شراب بدست گیرد و قلب بخورد!!!
از خوانندگان محترم بابت تشریح این مسئله معذرت می خواهم اما عوامفریبی این آقایان ، طی سالهای سال با این جملات کذب تراوش شده از فکری مریض و عقلی سخیف که بر زبان رانده شده ، مرا وادار به درج این مسائل نمود.
و یا بریدن سر بوسیله حلبی !!!! شما اول بریدن سر را به اثبات برسانید و بعد در مورد آلت قتاله ندای مظلومیت و رنج پاسدار را سر دهید.
نشاندادن چهره ای چنین وحشی و دور از انسانیت، هدفی غیر از انحراف افکار عمومی از خواسته بحق کردها نیست؟ کدامین انسان حاضر است بعنوان وظیفه سازمانی یا دستوری حزبی ، شخصی را اینچنین به مجازات برساند که در آب جوش یا قیر مذاب وی را سزا دهد؟
صدام حسین شخصی بود که در جریان سلسله عملیات انفال، بیش از 182 هزار زن و پیر و جوان و کودک کرد را از بین برد. فاجعه حلبجه را با بیش از 5 هزار کشته آفرید. خود شاهد زندانها و شکنجه گاههای بجا مانده از بعث بودم. بدون شک هر کردی از درگاه عدالت الهی خواستار به سزا رسیدن این جانی بوده و هست. صادقانه بگویم خود به محض دیدن صدام با آن قیافه و حالت ترحم برانگیز، دلم به حالش سوخت. بعدا با دوستان کرد دیگری که همگی از دستگیری صدام خوشحال بودیم صحبت کردم دیدم آنها هم می گفتند کاش در اوج اقتدار دستگیر می شد و اینچنین ذبونانه به دام نمی افتاد. حال چگونه این کرد حاضر است پاسداری را در آب جوش یا قیر مذاب بیندازد من نمی دانم !!!
یکی از عجایب نوشتار سایت بازتاب ، نقل "زنده زنده وارد دستگاه کمباین کردن" است. نمی دانم کدامین کشاورز خوشبخت کردستان صاحب کمباین بوده که بتوان از آن برای له کردن پاسداران استفاده کرد.
باید به سالهای اواخر دهه 50 و اوائل 60 برگشت و دید در کردستان و مناطقی که تحت حاکمیت احزاب بودند ، چند عدد کمباین وجود داشته؟ دوستی این بخش را که می خواند گفت: "ای کرد بیچاره، کمباین
نداشتی و برای آنکه قساوتت را نشان دهند به آن هم متوصل شدند."
اما بد نیست "امضاء محفوظ" عزیز دست به تحقیقی بزند که اجساد نیروهای دولتی کشته شده در کردستان چه مراحلی را طی می کرد تا بدست خانواده هایشان می افتاد. آنان که تا حدی صحنه جنگ را دیده اند و یا حتی از طریق فیلمهای هالیوودی با جنگ آشنا هستند می دانند که اصابت خمپاره و توپ و .. می تواند بدن را متلاشی کند و یا در اثر تبادل آتش می تواند وسیله نقلیه دچار حریق شود و سرنشینان آن
جان خود را از دست بدهند. اما سربازانی که در کردستان خدمت می کردند از سالم تحویل گرفتن اجساد و سپس قطعه قطعه شدنشان توسط سربازان گمنام امام زمان خبر می دادند که باعث تحریک احساسات و توجیه گر حمله به کردستان باشد. ناگفته نماند بودند فرماندهان ارتش و سربازانی که حاضر به جنگ با کردها نبودند و گاها با آنان همکاری هم می کردند و بعدا توسط رژیم دستگیر و اعدام می شدند و سپس بدن متلاشی شده را تحت عنوان جنایت کردها مطرح کرده و به لقب رفیع شهادت هم مفتخر می نمودند!!
البته سالهاست این سربازان گمنام امام زمان فعالند. حرکت بر اسب سفید در جبهه های جنگ ، اعطای کلید بهشت و وعده حتمی آن ، از جانب دیگر بمب گذاری در حرم امام رضا در مشهد و گناه آنرا به گردن مجاهدین انداختن که اکنون با مدارک و مستندات کوس رسوائیشان زده شده است و ده ها و صدها سیاهکاری دیگری که در گوشه و کنار دنیا انجام می دهند و مثل" کی بود کی بود من نبودم" را تداعی
می کنند.سربازان گمنامی که افراد خودیشان همچون سعید امامی را خودکشی میکنند!!! و یا چگونگی برخورد با همسر وی که داد کروبی را درآورد ، همه از شعبده های ولایت فقیه است که هر کار غیر انسانی را می توان برایش متصور بود.
6- در ادامه می افزاید: احزاب به "روستاها هجوم مي‌بردند و به زنان و دختران تجاوز مي‌کردند، بريدن سينه‌هاي زنان براي آنها امري متداول بود. همچنين غارت اموال روستاييان و راهزني در جاده‌ها نيز از جمله کارهايي بود که آنها از انجامش ابايي نداشتند".

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

هجوم به روستاها و تجاوز و ... امری بود که متاسفانه انجام می شد و تا این اواخر هم ادامه داشت. اما از جانب چه کسی یا کسانی؟ هیچ کسی نمی تواند خاطرات توحشی که در حمله به کردستان از جانب نیرویهای اشغالگر جمهوری اسلامی انجام شد نادیده بگیرد. در روستاها با هر حمله پیشمرگه ها، زن و کودک و پیر و جوان به باد دشنام گرفته می شدند و به جرم همکاری با ضد انقلاب!!! هدف کتکها و آزار و اذیتها قرار می گرفتند. و یا در بسیاری از روستاها مردم را مجبور می کردند که دخترانشان را به صیغه پاسداران و بسیجیان در آورند و در صورت اعتراض مردم، بر آنان منت می کردند که بخاطر شما از زن و بچه هایمان دور هستیم و باید نیاز جنسی ما را برآورده کنید. آن هم در کردستانی که اکثرا سنی مذهبند و صیغه را زنای شرعی!!! می دانند و دهها و صدها نوع شکنجه روحی و جسمی دیگری که چون کردها دستگاه تبلیغی و یا رسانه ای برای انعکاس دردهای خود نداشتند همچون بسیاری حق خوری ها ، مهر سکوت بر آن نهادند و روستایی درد کشیده مجبور به مهاجرت به شهرهای دیگر می شد. در شهر ها هم با هر بهانه ای به اطلاعات فراخوانده می شدند و جوانان برخلاف دیگر شهرهای ایران اگر تا سطح دیپلم مشکلی از طرف حاکمیت به آنها تحمیل نمی شد، باید از برنده ترین تیغهای گزینش دانشجویی سر به سلامت می بردند که این نیز گذر از هفت خوان رستم بوده و هست. چه بسیار افراد خوش استعدادی که می توانستند در بازسازی فرهنگی و ویرانه های اشغالگران موثر و سهمی در پیشبرد علمی داشته باشند اما بخاطر تایید نشدن از گزینشهای نامعقول، مجبور به ترک شهر و دیار و یا پیوستن به صفوف پیشمرگان و یا بدام اعتیادی که همگان می دانند اداره اطلاعات مروج و مشوق آن بوده و هست گرفتار می شدند.
اگر "امضاء محفوظ" می خواهد کالبد شکافی حرکت کردها را انجام دهد، چرا نگاهی به روش و منش تصمیم گیرندگان حکومتی در کردستان نمی اندازد؟ چرا به شیوه اشتباه سیستم اداری ایران از زمان شاه تاکنون نظری نمی افکند که هر کارمند خاطی و رانده شده باید در مناطقی محروم مانند کردستان تنبیه شود و خود پیداست چگونه با ارباب رجوع برخورد می کند و چگونه بر نارضایتی مردمی دامن می زند؟ چرا به توهین و تحقیرها ،به اعدامهای سیاسی که هنوز در کردستان رایج است ،به دستگیریهای عمومی ، به تیراندازیهای خودسرانه که هر از چندگاه جان بیگناهانی را می گیرد ، به نقش مخرب و تفرقه افکنانه دستگاه اطلاعات ، به احضارهای بی مورد ، به تهدید و تطمیعهای پیاپی ، به خدشه دار کردن احساسات عقیدتی و مذهبی، به نادیده گرفتن رای مردم و حتی خواست نمایندگان فراکسیون کرد ، به .... توجه نمی کند؟

7- "امضاء محفوظ" می نویسد :" در آن دوران، هيچ راننده‌اي جرأت نمي‌کرد پس از غروب آفتاب، از شهر خارج شود، زيرا حتم داشت که راهزنان کومله و دموکرات ـ که متأسفانه نام «کرد» را يدک مي‌کشند ـ برايش چيزي باقي نخواهند گذاشت."
اگر واقع بینانه به این مسئله بنگرید و تحقیقی نه چندان وسیع انجام دهید می دانید که اعلام وضعیت جنگی و حالت فوق العاده برای بسیاری ممر درآمد و عاملی جهت دریافت حقوق بیشتر بود. حتی پس از اعلام انصراف دو حزب مذکور از انجام عملیات مسلحانه، عده ای سعی در متشنج نشان دادن منطقه می کردند. به عنوان مثال در یکی از شهرهای کردستان نماینده ای آمده بود که ببیند واقعا منطقه جنگی است یا نه. پس از مطلع شدن فرمانده پادگان از قصد نماینده، به پایگاههای دولتی دستور می دهد که سر ساعت مشخصی تیر اندازی و خمپاره اندازی به طرف پادگان شهر را شروع کنند. نماینده که این وضعیت جنگی را میبیند روز بعد شال و کلاه کرده و به مقصد تهران و با پیام حالت فوق العاده عازم می شود. آنچه که تحت عنوان راهزنی از آن نام می برید در سالهای اولیه جنگ و فقط در مورد لوازم و ادوات دولتی یا جنگی صادق است که در جنگ امری است طبیعی.

8- نویسنده مقاله به وضعیت امروز کردستان بازمیگردد و می افزاید :" حال اين گروه‌ها با چنين سوابق شرم‌آور، چگونه به خود جرأت داده‌اند که بار ديگر، قد علم كرده، به ميان مردم بيايند و آنها را به سمت‌و‌سوي خاص خويش تحريک کنند؟ سؤالي است که بايد مسؤولان اطلاعاتي و امنيتي کشور بجد، پاسخگوي آن باشند."
اگر معتقدید این گروهها به میان مردم آمده اند و آنان را تحریک کرده اند سخت در اشتباهید زیرا :
الف- اگر این گروهها سوابق شرم آور داشتند چگونه است که مردم حضور آنان را به نیروهای دولتی ترجیح می دهند. که این مسئله نشان می دهد که سوابق شرم آوری در کار نبوده و هنوز محبوب مردمند و اکاذیب منتشر شده فقط مصرف تبلیغی در خارج از کردستان را داشته و از طرفی دیگر عملکرد ناصحیح و بدور از شئون انسانی نیروهای دولتی چنان بوده که حتی خطا و اشتباهات گروهها را از خاطره ها کمرنگ کرده است.
ب- همانگونه که در مورد " 1 " بدان اشاره شد نمی توان دخالت احزاب کردی را صحیح دانست.
ج- اگر خواست عمومی مردم کرد در سالهای 1358 تا 1368حول محور خودمختاری می گشت ، از آن به بعد بحث حکومت فدرالی برای کردستان کم کم جای خود را باز کرد و با تحولات رسانه ای و مطرح شدن احزاب استقلال طلب و تغیراتی که در سطح منطقه بوجود آمد و از طرفی بیداری ملی و آگاهی از تاریخ پرفراز و نشیبشان و بالا رفتن سطح سواد عمومی و... استقلال بعنوان راه حل نهایی و پایانی برای دردهای تبعیض نژادی ، زبانی و مذهبی مطرح گردید. شاید بعضی از دوستان در خارج کشور بیان این موضوع را صحیح ندانند. اما وقتی مردم در شعارهایشان و خواستهایشان آنرا عملا نشان می دهند چه نیازی به پوشاندن خواست ملی کردهاست؟ سالهای سال خواست گروههای کرد در حداقل خواست سیاسی یعنی خودمختاری مطرح بود اما همیشه به نام تجزیه طلب و جدایی خواه با سهمگین ترین و پیشرفته ترین سلاحها جنبش ملت کرد را سرکوب کردند. این مسئله فقط شامل حاکمیت فعلی ایران نیست. در بقیه بخشهای سرزمین اشغالی کرد نیز از هیچ گونه جنایتی دریغ نکرده اند.
در میان ایرانیان وقتی صحبت از دادگاههای انقلاب و نقش آقای خلخالی، حاکم شرع منسوب از جانب آقای خمینی، به میان می آید، فقط به ناعادلانه بودن اعدام هویدا و نصیری و چند بلند پایه ارتش اشاره
می شود و آنرا محکوم می کنند اما در مورد اعدام دهها نفر در کردستان هیچ ایرانیی آنرا مهم ندانسته و حتی نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور معتقدند که آنها جدایی طلب بودند و با زبان بی زبانی می گویند: اگر رژیم دست ما بود با خلخالیی از جنس خودمان آنها را اعدام می کردیم.
همانگونه که در مقاله قبلی نیز اشاره شد، حرکت فعلی کردها نه تجزیه طلبی که وحدت طلبی بخشهای مختلف کردستان در قالب کردستان بزرگ و تحت پرچم سه رنگ و خورشید نشان کردستان است. پرچمی که قدمتی دیرینه دارد و در سال 1946 بصورت رسمی توسط جمهوری کردستان در مهاباد جای پرچم ایران را گرفت و اکنون تمامی بخشهای اشغالی کردستان را درنوردیده و همه جا با احترام آنرا به اهتزاز درمی آورند.

9- "امضاء محفوظ" در ادامه مطالب خود می نویسد :" البته نبايد فراموش کنيم كه دستگاه‌هاي تبليغي نيز طي ساليان اخير، با ناديده انگاشتن خطر افراطيون کرد، نسبت به افشاي سوابق و عملکردهاي آنها، اهمال کرده‌اند و باعث شده‌اند تا افراطيون جدايي‌طلب، بتوانند اينچنين احساسات مردم کرد را به بازي بگيرند و آنها را به سمت ورطه‌اي بخوانند که عايدي جز تشديد تنش و شعله‌ور شدن آتش فتنه، ندارد؛ آتش فتنه‌اي که بيش از همه، دامن کردها را مي‌گيرد"
اگر منظور از افراطیون جدایی طلب احزاب کومه له و دموکرات است ، تاکنون هر دو خواهان حقوقی در محدوده جغرافیایی ایران هستند و یکی با حق خودمختاری و دیگری با حکومت فدرالی نه تجزیه طلبند و نه افراطی هم در عمل دارند. اگر خواهان افشای سوابق آنان از طریق رسانه ها و دستگاههای تبلیغی هستید نمی توانید به منظورتان برسید چون :
اولا این احزاب در خیزش مردمی اخیر نقشی نداشته اند. حالا هر چه راجع به آنها از جملات کذبی مانند سربریدن و ... استفاده کنید راه به جایی نمیبرد.
ثانیا با کدامین دستگاه تبلیغی می توانید این کار را انجام دهید. نه صدا و سیمایتان و نه کیهان و جمهوری اسلامیتان در مقبولیت و مشروعیتی نیستند که حتی این تبلیغات را در خارج از کردستان انجام دهید و به نتیجه برسید.( چه برسد به داخل کردستان)
ثالثا جوانانی که اکنون خواهان تحقق کردستان بزرگ هستند سابقه ای که بدرد افشا بخورد ندارند و این حرکت هم حزبی ندارد که با ترور یا دستگیری سران آن سازمان و انجام چند شوی تلویزیونی در اراده راسخ آنان خللی وارد کنید.

چرا این خیزش را اینگونه تعبیر نکنیم که مردمی ستمدیده و زجر کشیده خواهان استقلال از آتش فتنه ای با حاکمیت چکمه و عبا هستند؟

10- اخطار پایانی ایشان نیز درخور توجه است "در پايان، اين هشدار به طور جدي داده مي‌شود که چنانچه نيروهاي اطلاعاتي، امنيتي و عنداللزوم نظامي، پاسخي قاطع، کوبنده و هوشمندانه به اين فتنه که ـ بار ديگر در صدد احياست ـ ندهند، در آينده تبعات سنگيني بر کل پيکره ايران (جداي از نظام) وارد خواهد شد و اين چيزي نيست که هيچ ايراني، اعم از فارس و ترک، کرد، لر و بلوچ و... بدان رضايت دهند."
حداکثر کاری که نیروهای اطلاعاتی ، امنیتی و نظامی می توانند انجام دهند تکرار سلسله عملیات انفال توسط دولت عراق و یا تکرار فاجعه حلبجه است. اینکه در دنیای کنونی و در عصر ارتباطات بتوانید کاری به مراتب کوچکتر از آن انجام دهید و آب از آب تکان نخورد بعید بنظر می رسد. بفرض سرکوب را تشدید کردید، آخر الامر چه می خواهید بکنید؟
صدام را دیدید و باز راه حل وی را می خواهید امتحان کنید؟ و چه زمانی را پیشنهاد می کنید؟ زمانی که سرنوشت حاکمیت زور مانند قطار منفجر شده در خراسان است؟ قطاری که پنبه نارضایتی مردمی، گوگرد سلاح اتمی، ماده شیمیایی حقوق بشر، از ریل بیرون آمدن انتخابات کاملا فرمایشی مجلس و.... را در خود دارد و هر آن امکان انفجار آن می رود؟
چرا قدری به خواستهای مردم گوش نمی دهید و نمی خواهید بدان توجه کنید؟ تا کی سرکوب و ارعاب؟ تاکی ایجاد جو پلیسی ؟ تا کی نادیده گرفتن حداقل حقوقها؟ تا کی ادامه تقدیس مرزهایی که عاملی برای سرکوب بوده و هستند را ادامه میدهید؟
آیا روا است ملتی که پایه گذار اولین دولت ماد بوده اند در قرن بیست و یکم از دولتهای اشغالگر که همچون ارث پدری سرزمینشان را تقسیم نموده اند حق خود را گدایی کنند؟
امید آنکه احزاب کردی در راستای خواست ملت کرد قدم بردارند.

REBIN_KURDISTANY@HOTMAIL.COM

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/5763

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'نغمه شادی و بیداری ملی (جوابیه ای به سایت بازتاب)، ریبین کردستانی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016