چهارشنبه 23 ارديبهشت 1383

جوانان وشيفتگى زدايى از قدرت، اميد معماريان، شرق

صراحت لهجه و بيان شيواى جوانان در ديدار با رئيس جمهور حاكى از"شيفتگى زدايى" در رفتار جوانان كشور با صاحبان قدرت است. واژگان مورد استفاده توسط جوانان نشان مى دهد كه آنان خود را در رابطه اى برابر با مسئولان كشور مى بينند. نه رابطه اى مريدى و مرادى

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

«آقاى خاتمى، خيلى بى معرفتى؟»، «وقتى خواستم بيايم اينجا، در دانشگاه از چند نفر پرسيدم آيا از خاتمى سئوالى داريد؟ مى دانيد چه گفتند آقاى خاتمى؟ گفتند برو، بايست و سه دقيقه ات را سكوت كن. بعد برگرد. مى دانيد؟ امروز ديگر از شما سئوالى نداريم»،...« آقاى خاتمى، آيا شب ها خواب راحتى داريد؟»...

اين تنها سه جمله از مجموعه جملاتى است كه در ديدار جوانان با سيد محمد خاتمى كه عنوان «يكصد دقيقه با رئيس جمهورى» برخود گرفت، بيان شد. روز جوان ۸ ارديبهشت، برخلاف روزهاى ديگرى از اين دست كه بار سخنرانى هاى مطول و ملال آور مسئولان را به دوش مى كشيد، امسال وارونه شد. اين بار جوانان سخن گفتند و رئيس جمهورى كه اين روزها ميل به سخن گفتنش اندك اندك كم مى شود، گوش كرد. گوش هايى كاملاً باز. رئيس جمهور دائماً جابه جا مى شد. چند بار عرق صورتش را پاك كرد. چند بار بغض در گلويش جمع شد و چندين بار چشمانش درخشيد. اما انديشناك بود.سازمان ملى جوانان كه تدارك اين جلسه را ديده بود تلاش كرده بود فعالان حوزه هاى مختلف را به طريقى به اين جلسه بكشاند. پس هم ساعى قهرمان تكواندو بود، هم محمدرضا گلزار هنرپيشه و بهرام رادان و رادش.

هم عليرضا دبير بود، هم مدال آوران المپيك هاى علمى، هم فعالان سازمان هاى غيردولتى جوانان بودند، هم وبلاگ نويسان و روزنامه نگاران، شاعران و... اما درميان آن ۱۶۶۳ جوان حاضر و آن بيست تن كه پرسش كردند، چند نفر خط مقدم گفت وگو در دستشان بود. چند نفرى كه خاتمى در سال هاى گذشته بارها با آنها روبه رو شده بود.... ورزشكاران خاتمى را محبوب خواندند و هنرپيشه ها. اما آنها كه پا به پاى تحولات جامعه نفس زنان گام برمى داشتند، ماجراى ديگرى داشتند. يخ مجلس با سخنان دانشجويى باز شد كه گفت دوستانش گفته اند بيايد اما سئوالى نكند و برود. همين! چشمانش پراشك بود، اما نفسش گرم. گفت از ماجراى كوى دانشگاه و سكوت خاتمى. گفت از دستگيرى هاى دانشجويان و سكوت خاتمى. گفت چقدر مى خواستند بشنوند و سكوت خاتمى چقدر عذابشان داده بود. بغض در سالن به انتظار نشسته بود. ديوارهاى بلند كاخ رياست جمهورى بسيار كوچك و حقير به نظر مى رسيد.

دختر گفت و گفت و گفت و بسيارى، اشك هايشان را آرام آرام از صورت هايشان پاك مى كردند. بى هيچ توضيحى. چند نفرى آرام آمدند و گفتند تا نوبت به روزنامه نگارى جوان رسيد. آرام بود و اندكى غمگين. اما معلوم بود آشوبى برپاست. چند ثانيه اى مكث كرد. آنگاه به خاتمى كه سرش پايين بود گفت:« آقاى رئيس جمهور به چشمانم نگاه كنيد. به چشمانم نگاه كنيد»! و آغاز كرد. دخترى جوان بود. بيست سال پيش اگر از يك روحانى مى خواست به چشمانش نگاه كند بايد سرزنش هاى بسيارى را تحمل مى كرد. اما در ميان جوانان واكنش خاتمى جز تامل به سخنانى كه گفته شد حس ديگرى نبود. سالن از سكوت پر بود: «آقاى خاتمى، خيلى بى معرفتى!» و گفت اگرچه برخى زمان ها سكوت رئيس جمهورى عذابشان داده اما برخى مواقع هم حرف زدنش بى امانشان كرد: «چرا جمعى از جوانان را به هنگام شلوغى هاى بعد از بازى هاى فوتبال اوباش خوانديد؟ من درميان آن جوانان بودم اما هيچ يك از آنان اوباش نبودند. چرا؟ آقا خاتمى كاش سكوت مى كرديد. كاش.» و روز ديگرى را به ياد خاتمى آورد و او را با ضرباهنگ لحنى پرحرارت نهيب زد:« چرا در يك سخنرانى گفتيد زندانى سياسى نداريم؟ آيا به راستى زندانى سياسى نداريم؟ آقاى رئيس جمهور چرا به خاطر احترامى كه برايتان قائليم سكوت نكرديد؟ چرا؟» و جمله آخر سهمگين بر فضاى سالن نشست: «آقاى خاتمى آيا شب ها به راحتى مى خوابيد؟» گلو سخت محتاج آب بود. خاتمى جرعه اى نوشيد اما صورتش كماكان پر بود از شگفتى و از دهان هاى باز. كاملاً باز! شاعر جوانى آمد و خاتمى را در شعرى زيبا و دلنشين، «بابايادگار» خواند و تلخى هاى اين سال ها را برنويسندگان برشمرد ومن ديدم پسر يك زندانى سياسى در ميان جمع چگونه بغضش را برد بيرون سالن و اندوهش چقدر سنگين بود. تلخ، بسيار تلخ ....

روزنامه نگارى جوان از در باغ سبزى گفت كه به تعبير او رئيس جمهورى نشان داده بود و گفت چگونه جوانان بسيارى به اين عرصه وارد شدند: «از ميان آن جوانان به دلايلى كه همه ما از آن آگاه هستيم، عده بسيارى تغيير شغل داده اند. عده ديگرى مانده اند و روزگار نه چندان خوشى را سپرى مى كنند و برخى ديگر رفتند. كشور را ترك كردند. آقاى خاتمى مى دانيد روزنامه نگاران جزء معدود كسانى هستند كه وقتى كشور را ترك مى كنند هورا نمى كشند؟ مى دانيد چه مى كنند؟ آنها مى گريند. همين كه پايشان به فرودگاه مقصد مى رسد ، مى خواهند برگردند. اما نمى توانند» ...وجمله نويسنده ديگرى را وام گرفت:« از شما پرسيدند كه شب ها چگونه مى خوابيد. شما را نمى دانم اما روزنامه نگاران بسيارى در اين سرزمين شب ها خواب راحت ندارند.» اين روزنامه نگار سراسر حرفش را در بغضى مداوم زد. انگار مى خواست چيزى بگويد كه تا آخر هم از دهانش بيرون نيامد. خيلى سعى كرد اما نيامد.

اينها اما هم آنچه در «۱۰۰ دقيقه طلايى با رئيس جمهور» گذشت، نبود. برش هايى ناقص، يا تصويرهايى ناتمام . همين! جلسه روز جوان سيد محمد خاتمى با جوانان را تنها معدودى ديدند. برخى عكس هايى را به بيرون منتقل كردند و گزارش هاى نصفه نيمه و شتاب زده اى هم از آن دوسه ساعت پرالتهاب، منتشر شد. اما باز تعداد كمى بودند كه ديدند. بايد ديده مى شد. وقتى جلسه به پايان رسيد گمان مى رفت كه فيلم اين «۱۰۰دقيقه طلايى» هيچگاه از در هاى رياست جمهورى به بيرون نرود. خاتمى درست هنگامى كه مى خواست به پاسخگويى جوانان بپردازد اشاره اى كرد كه معنى هاى بسيارى داشت: «مى دانم كه همين الان هم نمى توانيد حرف هايى كه اينجا مى زنيد را بيرون [از ديوارهاى بلند كاخ رياست جمهورى] بيان كنيد.» همانجا معلوم بود كه اين صدا آنگونه كه از گلو درآمد به گوش ها نخواهد رسيد. بنابراين آنها كه نبودند هيچ اميد نداشته باشند كه ظرفيت آن دستگاه هايى كه قابليت نشان دادن دارند، به آنها اجازه بدهد كه از ساعت ها برنامه هايى با زير يك درصد بيننده بگذرند و حرف هاى پرطنين آن روز آفتابى را انعكاس دهند. نشريات هم همين طور.

آنها تنها نظاره كردند. يك روز شايد همه انتظار چند ساله را كه در «۱۰۰دقيقه» خالى شد، نشان بدهند. به هر حال اين هم برشى بود از آنچه «جامعه جوان ايرانى» مى خوانندش، اما زير پوست و بى سروصدا. اما حتى اگر نشود در چشم هاى آنها چشم دوخت و بغض هايشان را شريك شد و دورانديشى و عمقشان را ستايش كرد، مى شود تاملى كرد بر آنچه امروز جوان ايرانى را با خود مى برد و در يك تحول مداوم پوست اندازى مى كند. اين تامل، آن روز را با سايه روشن هايى قابل ديدن خواهد كرد. تحليل همه آنچه در رودررويى رئيس جمهور با جوانان بود، اندكى دشوار است اما مى توان به اجمال بر چند نكته دست تاكيد گذاشت:

اول- صراحت لهجه و بيان شيواى جوانان در ديدار با رئيس جمهور حاكى از«شيفتگى زدايى» در رفتار جوانان كشور با صاحبان قدرت است. واژگان مورد استفاده توسط جوانان نشان مى دهد كه آنان خود را در رابطه اى برابر با مسئولان كشور مى بينند. نه رابطه اى مريدى و مرادى. نه رابطه اى مبتنى بر چشمانى بسته. رابطه اى بر مبناى پرسشگرى و توقع پاسخگويى. به گونه اى كه يكى از جوانان پرسش كننده از رئيس جمهور مى خواهد كه چشم در چشم او بدوزد و به طرح سئوالش توجه جدى كند. وقوع و تعميق مناسبات عرفى- به جاى مناسبات قدسى- در رابطه مردم و اصحاب قدرت در كشور در لابه لاى بسيارى از پرسش ها با وضوح آشكار بود. اهداى يك كاريكاتور از رئيس جمهورى روحانى به وى، توسط يكى از جوانان هنرمند- درحالى كه چند سال پيش نشريه توانا به همين جهت تعطيل شد- نيز در اين مسير قابل بررسى است.

وجه تشويق و تحبيب و استفاده از كلمات غلو آميز در رابطه با رئيس جمهورى- كه پيش از اين و حتى در همين زمان سنتى جا افتاده است- در اين ديدار به چشم نمى خورد. تغيير واژگانى جوانان حاضر در مراسم اگر چه شورانگيز و دلنشين بود اما هيچگاه به احساسات خام و كلمات ناپخته نگراييد. آنان با دستانى پر آمده بودند و براى زمان هاى كوچكى كه در اختيار داشتند برنامه داشتند. اين هم برخلاف سنت مالوف است كه حتى در سطوح بالا و حتى در سخنرانى هايى با مخاطبان وسيع، سخنرانان بدون برنامه و بدون كاغذى پيش رو كلام مى رانند.

دوم - پاسخگو خواستن مسئولان از رويكردهاى مهمى بود كه در بيشتر صحبت ها پررنگ جلوه مى كرد. هم در مسائل سياسى هم در مسائل اجتماعى و هم در مسائل فرهنگى. هر كه بيشتر مسئول، بيشتر پاسخگو. بزرگ و كوچكى نام هم انگار، حناى بى رنگى بود.بسيارى معتقدند پرسشگرى فزاينده اى كه در اين سال ها با جامعه ايرانى همراه شده است مرهون فضاى نسبى باز بعد از دوم خرداد و حضور نهادهاى مردمى مستقلى است كه در حوزه هاى مختلف فرهنگ پرسشگرى را ترويج مى كنند. بسيارى از اين جوانان علاوه بر فعاليت هاى حرفه اى در حوزه هاى مختلف در انجمن هاى مدنى عضويت دارند. نامه نگارى برخى انجمن هاى مدنى حمايتى به مسئولان عالى رتبه كشور و تقاضاى پاسخگويى به امورى كه تحت امر آنها رخ مى دهد نيز، ناشى از موج هاى اين « انجمن گرايى مدنى» در كشور است.

سوم- جامعه ايرانى داراى دو فضاى اجتماعى است. به تبع برخوردارى از اين دو نوع فضا دو نوع مطالبات هم وجود دارد. يكى مطالبات واقعى مردم و به خصوص جوانان كه در فضاى زيرپوستى جامعه شكل گرفته است و به محض آنكه مجال مى يابد به سطح مى آيد و به فضاى اجتماعى طراوت مى دهد و نوع ديگر مطالبات آن است كه توسط دستگاه هاى رسمى تبليغ مى شود و مى توان آن را «مطالبات دوربينى» ناميد. وقتى سخن از مطالبات مردم است آن را مراد مى پندارند. اين كه رئيس جمهورى اداى برخى جملات و موضع گيرى ها توسط جوانان را خارج از كاخ رياست جمهورى دشوار و ناامن مى داند، خود اشاره اى به تاييد دو فضايى بودن جامعه است كه برخى سخن ها و برخى مطالبات و خواست ها را نمى توان بيان كرد يا حداقل همه جا نمى شود.

چهارم- جوانان ايرانى دغدغه هاى فراگيرى را پى مى گيرند. اينكه دختر نويسنده جوانى دولت را فرا مى خواند كه به جاى مبارزه با برخى پديده هاى اجتماعى مانند پوشيدن انواعى از مانتو توسط دختران، به داد دختران ازدواج كرده با افغان ها بپردازند، در همين جهت قابل بررسى است. آنان به ايران در همه ابعادش مى نگرند. آنان همچنين برخلاف تلقى برخى بدبينان مطالباتى واقعى و منطبق بر نيازهاى جامعه دارند. يادداشت هاى مكرر خاتمى از آنچه جوانان گفتند نيز حكايت از كيفيت اين سخنان داشت يا حداقل توجه براى پاسخگويى.

پنجم- زمان شعارپردازى و وعده دهى بى انجام گذشته است. عملگرايى از وجوه بارزى است كه جوانان مطالبه مى كنند. سخنان زيبا و آسمانى براى آنها از قدم هاى كوچك اما زمينى شيرين تر نيست. راه رفتن روى زمين به همين جهت مشتريان بيشترى دارد.

ششم- قدرت تابوى مسخ شده اى است كه كاريكاتور آن را جوانى به آقاى خاتمى هديه كرد. همه آنچه مانده است و همه نگاهى كه جوانان به قدرت دارند. رمز گشايى لبخند خاتمى حاكى از توهم زدايى كسانى است كه مى دانند قدرت مردم چه نسبتى با صاحبان قدرت دارد. خاتمى بسى زودتر از ديگر قدرتمداران- حتى پيش از آنكه رئيس جمهور شود- بر اين راز آگاه شده بود، پس لبخند زد. لبخندى كه حرف هاى بسيارى با خود به همراه داشت.

هفتم- سازمان ملى جوانان بايد يك نسخه از فيلم اين صد دقيقه طلايى، يا شايد بهتر باشد متن پياده شده آن را همراه با تحليل هاى موجود براى دستگاه هاى مختلفى بفرستد كه گاه و بى گاه به جاى جوانان و به نمايندگى از آنان و مطالباتشان سخن مى گويند. حداقل باعث خواهد شد بسيارى از بودجه ها ديگر تلف نشود. جوان نكته سنجى مى گفت اگر با اين پول ها كشاورزى كنند، سود بيشترى خواهد داشت... شايد داشته باشد... كسى چه مى داند.

هشتم- تحول جامعه جوان ايرانى بسيار پرحجم است. روزهاى پرخبرى در راه است... بايد ماند و ديد.

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/7552

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'جوانان وشيفتگى زدايى از قدرت، اميد معماريان، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016