advertisement@gooya.com |
|
آنگوس مكدوال، تهران
12 فوريه 2004
روحاني سالخورده با رداي خاكستري و ريش در آستانهي در خروجي هواپيما مكث كرد و موج جمعيت با شيفتگي پيش رفت. ميليونها ايراني كه خيابانهاي تهران را پر كرده بودند و در فرودگاه ازدحام كرده تا به تبعيدي در حال بازگشت، آيتاله روحاله خميني خوشآمد بگويند نميدانستند كه بخشي از يك زلزلهي سياسي بودند كه قدرتمندترين مرد روي زمين را سرنگون ميكرد و تا يك ربع قرن بعد دنيا را تكان ميداد.
شور انقلابياي كه در سال 1979 ايران را فراگرفت دنيا را مبهوت كرد. مآموران مخفي CIA و بازرگانان خارجي خوشلباس كه به مدت چند دهه در كريدورهاي مرمرين قدرت حضور دائمي داشتند ديگر رفته بودند. به جاي آنان دارودسته ناهمگون اما پيروزي از ملايان، متفكران و مخالفان پديدار شد.
در نوامبر آن سال دانشجويان سفارتخانهي آمريكا در تهران را كه ”لانهي جاسوسان“ ناميدند محاصره كردند و دهها شهروند آمريكايي را گروگان گرفتند. پرزيدنت كارتر دستور عمليات نجات جسورانهاي را صادر كرد كه با سقوط دو هليكوپتر در بيابان حتي پيش از رسيدن به پايتخت به طور خفتباري به شكست انجاميد.
يك سال بعد او رفته بود و جانشيناش رونالد ريگان، در روز آغاز رياست جمهورياش، در حالي كه بيش از 400 روز از اسارت گروگانها گدشته بود، آنگونه كه گفته ميشود معاملهي پشت پردهاي را براي آزادي آنها انجام داد. در لبنان، جنگ داخلي طولاني جبههي نبرد جديدي براي انقلاب اسلامي گشود كه در آن گروههاي شيعهي تحت حمايت ايران بمبگذاري انتحاري را ثبديل به هنري تخصصي كردند و نظاميان آمريكايي را از كشور بيرون راندند.
جمهوري جديد اسلامي مباهات ميكرد كه دموكراسياي است كه در انقلاب شكل گرفته است، اما آزادي بيان و حقوق بشر درميانهي اعدامهاي خونين و سركوب اجتماعي به سرعت از دستور كار خارج شد. در حالي كه قدرت بين جناحهاي گوناگون حكومت انقلابي جديد جابهجا ميشد، قاضي اعدام، صادق خلخالي كه با مسرت دشمنان انقلاباش را محكوم ميكرد مبدل به چهرهي جديد ترس دولتي شد. هواداران سلطنت و درباريان، و همچنين انقلابيوني كه از ايدئولوژي ديگري پشتيباني كرده بودند هزارهزار، ”مانند سارهاي روي سيم“ اعدام شدند. مبارزهاي تروريستي دامنگير كشور شد و سازمان چپگراي مجاهدين خلق به بمبگذاري و كشتن بسياري از رهبران سياسي جمهوري اسلامي پرداخت و بسياري از حاميان متعدد آن زمان خود را از خود رويگردان كرد. در خيابانها دينداري تبديل به قانون شد و مقررات محافظهكارانه پوشش و روابط اجتماعي به شدت اعمال شد. دانشجوياني كه موي بلند داشتند توسط كميتههاي انقلابي موهايشان به زور اصلاح ميشد و مجكوم ميشدند.
بيستو پنج سال پس از آن، اكنون سوخت ماشين انقلاب در حال تمام شدن است. پس از يك دهه جنگ و يك دهه ركود اقتصادي ايرانيان خسته شدهاند. ديروز يكصد هزار نفر در زيرِ بناي يادبود آزادي گردهم آمدند تا سالروز انقلاب را جشن بگيرند. اما حمايتي كه آنان از حاكمان محافظهكار ابراز ميدارند تفاوت فاحشي با بسياري از هموطنانشان دارد كه معتقدند دوباره كورسوي اميد دموكراتيك را در برابر چشمانشان خاموش شده ميبينند.
در سال 1997 كه ميليونها نفر به رئيس جمهور اصلاحگرا محمد خاتمي رآي دادند موج جديدي از شعف ايران را فراگرفت. چنين به نظر ميرسيد كه خشونت از سياست رخت برميبندد و دوباره صداي مردم در حكومت طنينانداز ميشود. اما از آن سال تاكنون، بدان سبب كه گروه سرسخت و ثابتي از محافظهكاران غيرمنتخب مانع از هرگونه تغييري شدهاند، آن شادماني مبدل به سرخوردگي و نوميدي شده است.
اكنون حنبش اصلاحگرايي به سرعت در حال مردن است و ليبراليزاسيون خزندهاي را كه تقلا ميكرد رواج دهد تهديد ميكند. در عملي كه كودتايي پارلماني توصيف شده، شركت هزاران كانديداي اصلاحگرا در انتخابات هفتهي آيندهي مجلس ممنوع شده است.
ديروز، رئيسجمهورخاتمي هشدار داد كه جمهوري اسلامي بايد راه اصلاحات را دنبال كند وگرنه به دست تندروها، كه به گفتهي او به طالبان افغانستان شباهت دارند خواهد افتاد. او در مراسم سالروز انقلاب به حمعيت عمدتاً محافظهكار شركتكننده گفت ”آنان به نام دين با آزادي و مردمسالاري مخالفت ميكنند. الگوي آنان الگويي نفرتانگيز و خشن است.“ اما با آنكه بيشتر ايرانيان هنوز هم از تغييرات اجتماعي و سياسي درون دستوركار اصلاحگرايان پشتيباني ميكنند، اين جنبش رو به اضمحلال است. انتظار ميرود كه محافظهكاران پس از انتخابات هفتهي آينده مجلس را بازپس بگيرند، و رياست جمهوري را در اواسط سال 2005 از آن خود كنند. اما در حالي كه نشانههاي دورهي ديگري از حكومت محافظهكار پديدار ميشود، مشروعيت جمهوري اسلامي تاكنون ضعيف تر از اين نبوده است.
ميزان مشاركت سال گذشتهي مردم در انتخابات شوراها در شهرهاي بزرگي چون تهران به كمتر از 20% كاهش يافته بود، كه در كشوري كه از ابتداي انقلاب تقريباً در همهي رآيگيريها صندوقهاي رآي بيش از نيمي از جمعيت را جذب كردهاند رقم بسيار كوچك و بهتآوري است. محافظهكاران نمايش قدرتي را در جشن سالروز انقلاب در نطر داشتند. اما جمعيت ديروز سايهاي از كساني بود كه زماني در اين مكان ازدحام ميكردند. آتش از روح انقلابي ايران رخت بربسته است.
يك محافظهكار كه ريش سياه و عينك تيره داشت گفت امسال جمعيت بيش از سالهاي پيش است. در حالي كه پسران كنجكاوي در دوروبر دربارهي تيمهاي فوتبال آرسنال و منچستر يونايتد صحبت ميكردند او ميگفت ”هركس چشم داشته باشد ميتواند ببيند كه اين بزرگترين تظاهراتي است كه تاكنون انجام شده است.“ مرد ديگري ميگفت مردم انقلاب كردند و در جنگ پيروز شدند و در انتخابات شركت ميكنند تا استحكام جمهوري اسلامي را به اثبات برسانند. اما حالوهوا بيشتر شبيه كارناوالهاي روستايي بود تا تظاهرات انقلابي.
اساساً جمهوري اسلامي امروز بسيار متفاوت با زماني است كه ميليونها نفر براي بازگشت آيتاله خميني از تبعيد در سال 1979 به خيابانها ريخته بودند. در آن زمان كمتر از نيمي از جمعيت كشور باسواد و بيش از 60% آن روستانشين بود. اكنون جمعيت دوبرابر شده و اكثريت با شهرنشينان تحصيلكرده است. بيشتر آنان حتي بزرگسال هم نشدهاند. نسل جديد مشتاق تغيير است اما از فعاليت سياسي پدران خود پرهيز ميكند.
بجز تظاهرات گاه و بيگاه چندهزار نفري چندان نشانهاي از علاقهي جوانان به سياست به چشم نميخورد. به جاي آن نسل اصلاحگرا مرزهاي پذيرش اجتماعي را دارد به عقب ميراند و اغلب از غرب تآثير ميپذيرد. موزيك راك، اتوموبيلهاي پرسرعت، پارتي و روابط اجتماعي بيش از دين يا انقلاب معرف طبقهي متوسط ايران اند.
كاهش تعداد مسجدروها نيز بيانگر آن است كه عليرغم تلقين اشتياق ديني به ايرانيان، انقلاب شوروشوق ايرانيان را كاهش داده است.مفسر جامعهشناس و اصلاحگرايي كه نخواست از او نام برده شود ميگفت: ”پيش از انقلاب فرهنگ ديني جامعه قوي بود، وگرنه اين انقلاب ديني نميشد. نكتهي جالب آن است كه براي نسل فعلي چه كسي حكومت كند مهم نيست بلكه چگونه جكومت كند مهم است.“