advertisement@gooya.com |
|
ymirdamadi@yahoo.com
نکته ی به نظر شگفت آمیزی است : دزدی که روحانی می شود و بعد هادی مردم و بعد اندک اندک قدیس( در یکی از صحنه های فیلم زنی می گوید که حا ج آقا مریضی را هم شفا داده است و این یعنی اندک اندک تبدیل شدن به یک قدیس ) . درست همین جا بود که ذهن ام به سوی قدیس مانوئل رفت . " قدیس مانوئل نیکوکار شهید " عنوان داستانی است از میگل اونامونو فیلسوف و نویسنده ی شهیر اگزیستانسیالیست. ماجرای این داستان در باره ی کشیشی است که در منطقه ای دور افتاده و دست نخورده ( درست شبیه همان منطقه ای که رضا مارمولک به آن جا رفته بود ) کشیشی می کند و مردم بسیار او را دوست می دارند و به مواعظ اش گوش فرا می دهند . در این شهر جوانی است که از این منطقه برای تحصیل به پایتخت رفته و پس از اتمام تحصیلات اش باز گشته است اما چه باز گشتنی که گویا تحصیل در شهر مدرن ، ناآرام و پر تلاطم پایتخت ، دین و ایمان اش را پاک از بین برده است و او را تبدیل به یک روشنفکرِ آته ایستِ (خداناباور) تمام عیار کرده است و اکنون که بازگشته از یک سو مادر و خواهرش دائم از فضایل کشیش جدید منطقه شان می گویند و از سوی دیگر او مدام از فرو ریختن متافیزیک و بی معنی بودن گزاره های دینی سخن می گوید!
مادر و خواهرش شاید از سخنان او چیز زیادی نفهمند اما این قدر هست که می دانند سخنان اش کافر کیشانه است وایمان سوز و از همین رو برای اش نگران اند و می کوشند تا به هر ترتیبی شده او را به محضر کشیش مانوئل ببرند تا با دم عیسوی اش هدایت اش کند و از ضلالت بازگرداند . این دیدار حاصل می شود و پس از این دیدار گویی معجزه ای در این جوان رخ می دهد چرا که جوان تحصیل کرده ی روشنفکر داستان ما ، دیگر سخنان کافر کیشانه ی سابق خود را بر زبان نمی آورد و بالاتر آن ؛ در به جا آوردن فرائض مومنانه نیز از دیگران پیشی می گیرد و این ، ایمان مردم را به کشیش مانوئل ( که حال دیگر قدیس خطاب اش می کنند) بیشتر و بیشتر می کند. اما به واقع چه رخ می دهد که این جوانِ بی باک در اندیشیدن و نا متعبد دردین تبدیل به سجاده نشین با وقاری می شود ؟ مانوئل با او چه می کند و چه گفته است و این همان رازی است که میان کشیش و جوان تا به آخر باقی می ماند و اونامونو برای ما باز می گوید: کشیش در آن جلسه به او می گوید من نیز همچون تو به چیزی اعتقاد ندارم و نمی توانم داشته باشم اما تو از نکته ای غافلی و آن این است که این دین در جهانی همه شور و همه رنج به آدمیانی که بدان اعتقاد دارند آرامش می دهد و معنا؛ ولي آيا توكه با تیزاب عقل نقاد ات دین شان را سوراخ کردی و ستاندی جایگزینی داری تا به آنان آرامش دهد ؟ آنان با باور به دین ، اخلاقی تر می زی اند، آيا تو جایگزینی داری تا پشتوانه ی اخلاق شان باشد؟ پس بیا با من همراه شو تا آرامش و اخلاق و معناداری شان را نگیریم بلکه آنان را با تقویت همان اعتقادشان آرامش دارتر، پر معنا تر و اخلاقی تر کنیم .
چه نسبت است میان رضا مارمولک و قدیس مانوئل؟ هر دو در لباس و جایگاهی هستند که بر اساس شرایط رسمی و قراردادی آن جایگاه نباید در آن باشند : آن که به متافیزیک و خدایِ متجسد بودنِ مسیح وآورده های او اعتقادی ندارد احتمالا نمی تواند کشیش مسیحی باشد( ونه احتمالا یک مسیحی معتقد) و نیز آن که دزد است و نامعتقدو اباحی مسلک ، احتمالا روحانی مسلمان ؛ اما با این وجود ، این دو، یکی خواسته و دیگری نا خواسته ( و یا تا میانه ی راه نا خواسته )، راهنمای مردم می شوند و عاقبت قدیس . چگونه چنین چیزی ممکن است ؟
چگونه است که بسیاری از روحانیان رسمی قدیس نشدند و هادی مردم ؛ و این دو شدند؟ این جاست که به یاد آن داستان می افتم که در زمان موسی روسپی ای هادی عارفی شد و عارف ساده را از فریب پیچیده ای از سوی شیطان نجات داد و هنگامی که درگذشت به موسی وحی شد که برو و او را با احترام دفن کن که بنده ی مقرب ما شد . تناقض نمای عجیبی است ترکیبِ وصفیِ ملحد هادی ، سارق هادی و روسپیِ هادی !
آخرین باری که در خیابان چند جوان با لحنی سخره آمیز و باصدایی بلند مرا مارمولک خطاب کردند افسوس مندانه با خود زمزمه کردم : " کاش من همچون مارمولک بودم" .
http://biderang.eparizi.com/archives/week_2004_06_06.html#001827
مي گه : آخه چرا کسي مثل بهنود اينقده از سروش و مروش حمايت مي کنه ، چي ديده تواينا ؟ .. ميگم : برو اين مطلب حاج آقا رو بخون ، ملتفت مي شي .. مي گه : خ...
بي درنگ | شادي شاعرانه
June 12, 2004 11:16 AM
آخوند خوب آخوند مرده است.....قصه پردازی برای توجیه فجایع و تعفنی که ماحصل سلطه و حاکمیت ایدئولوزیک است دیگر کارایی ندارد و تنها ساده اندیشان و کودنها را می فریبد.تظاهر به نیکی و دیگرباشی نه تنها شگرد کهنه بسیاری از عمامه به سر هاست بلکه در جامعه نکبت زده و طاعون زده ایران ویران کمتر مسئول جنایت پیشه ای را می توان یافت که در ملائ عام خود را قدیسی کمتر از امنوئل بداند.این قصه و قصه های بیشمار دیگر صرفا به هدف تداوم تحمیق مردم ساخته و پرداخته شده است.جناب یاسر اگر ذره ای وجدان انسانی در پس وجودش مانده باشد این لباس ننگین را از تن فرو کنده و به هیئت انسانی در می آیند......حسین پناهی بازگر ایرانی نیز زمانی طلبه بود...او وقتی که با فضای متعفن حوزه و آلودگیهای آموزه های دینی آشنا شد روزی به خانه رفت عمامه از سر باز گشود و آن را به مادر روستایی خود که به شستن رخت مشغول بود داد و به گفت:مادر این دستار را خوب بشوی تا چرکش برود و از این پس از آن بعنوان پارچه "شیر پالان"برای پالایش شیر استفاده کن..و دیگر پایش رادر مدرسه دینی نگذاشت و راه و رسمی دیگر را برای زندگی بر گزید تا شرافت یک زندگی انسانی را تجربه کند.......
Ba salam:
kheyly khoshhal shodam ke in azize rohany enteghadash ra dar morede filme marmolak be mesale ghashangy az yek ketab gharby aghaz kard va matlabe ghashangy ham dar morede vaziyate dine ma emroze goft. Dost daram ke in doste rohany bedanad ke agar ma rozy talimate liberalisty ra varede mottone talimate eslamy konim va be ghayede javanane in mamlekat ehteram begozarim digar hich kasy shoma ra marmolak seda nakhahad zad va hame on vaght az filme marmolak enteghad khahand kard. Lebose rohamiyat baese eftekhar nemishavad magar Dr Mohamad Mosadegh rohany bod va lebose rohaniyat be tan dasht valy hanoz hameye melate Iran be o eftekhar mikoanand chon o ham motaghed bod ke in lebos saadat va khoshbakhty ra be armaghan nakhahad avard . Doste aziz agar shoma az filme marmolak enteghad mikonid melate ma bish az 25 sal ast ke az daste shomaha enteghad mikonand valy sedayeshan ra dar galo khafe kardid va emroz digar ghader nistid ke khodetan ra eslah konid va agar az filmy mesle marmolak enteghad mikonid va mitarsid pas bayad arz konam ke fateheye hameye shomaha khandeh shodeh ast va bayad dir ya zod bare khod ra bebandid va baraye hamish az on sarzamine nazanin beravid. be jaye inke din ra tabligh konid aghayede Dr Mosadegh ra tabligh konid ke khodash be andazeye 1000 din va sohbat miarzad..payandeh bashid..
kheyly khoshhal shodam ke forsaty pish amad ta darbareye sokhanane in doste rohany matlaby ra arz konam. Aval az hame inke filme marmolak vagheyaty az jameye darone ma bod ke emroz motasefane be sorate mozaly besiyar khatarnak dar amadeh ast va on ham in ast ke gheshre rohaniye jame ba tavasol be anva mokhtalefe dozy va reshve zendgy khish ra pish mibarand va servate in melate aziz ra gharat mikonand. dovam az inke behtar ast rohaniyone aziz in vaghe ra bepazirand ke shoma emroz niyaz darid be javanan ehteram begozarid va zamany ke in kar ra kardid anan digar be amsale shomaha dar morede filme marmolak nemikhandand va sevom inke kamy be khodetan biayid va dast az enteghad bardarid ta digar morede tamaskhor vaghe nashavid..moafagh va moayad bashid...BYE
جناب میردامادی!
نگارنده این سطور هر چه در خاطراتش جستجو می کند – در غالب اوقات- جز بدی از روحانیت به یاد نمی آورد. روحانیتی که به نام نمایندگی ولی فقیه زندگی خصوصی اش را متلاشی کرد و این بنده خدا هیچ عدالت خانه ای را نیافت که حداقل این فاجعه را برایش باز گو کند؛ چه رسد به آنکه امید به رسیدگی داشته باشد. روحانیتی ( خمینی) که با مطلقه کردن دوباره حکومت دستاوردهای انقلاب مشروطه را بر باد داد و ما را صد سال به عقب برگرداند و حالا خدا می داند که دوباره چقدر باید تلاش کنیم تا حکومت دوباره مشروطه شود و حاکم ؛ حریم حکومتش مشخص شود. روحانیتی ( خامنه ای) که محمد علی شاه گونه ؛ با حکم حکومتی ؛ مجلس مردمی ششم را به توپ بست. روحانیتی( خاتمی) که لباسی( ریاست جمهوری) برتن کرد بسیار گشاد تر از هیکل نحیفش و باعث شد با سر بر زمین بخورد وجام امید ملت را بشکند...... این لیست را توان طولانی تر نوشتن هست. مگر نه آنکه طی این سالها هرگوشه مملکت جنایتی رخ داد ( قتل های زنجیره ای؛ کوی دانشگاه و.....) ردپای یک یا چند روحانی در آن مشهود بود؟ اگر دیدید اول مطلبم مطلق گرایی نکردم و به ذکرغالب اوقات کفایت کردم خواستم حساب چند روحانی (وقتی می نویسم روحانی منظورم افراد ملبس به این لباس است) معدود را از آن جمع کثیر جدا کنم. عبدالله نوری؛ محسن کدیور؛ محمد مجتهد شبستری. با این یک مقاله نمی توانم از شما شناخت کافی کسب کنم اما مطلبی که می خواهم بگویم آن است که چه شما جزو گروه معدودی که اسم سه نفرش را نوشتم باشید چه نباشید؛ بدانید که بخش بسیار قابل توجهی از مردم ؛ به خصوص نسل جوان و تحصیل کرده ؛ حتی به لباس روحانیت هم حساسیت دارد چه رسد به افکار و اندیشه هایش.ای کاش دادگاه ویژه رژیم امثال روحانیان نام برده را خلع لباس می کرد تا بر ضریب نفوذ افکارشان در بین مردم می افزود. اما حالا که به هر دلیل این اتفاق نمی افتد در عجبم چرا این جمع محدود و کاملا قابل شمارش حساب خود را از اکثریت " هم لباسش" جدا نمی کند و این لباس منفور در نزد آن بخش عظیم مردم را پیشکش " طالبانش" نمی کند؟
جناب نوری! جناب کدیور! استاد شبستری! اگر احترامی برای شما قائلیم ربطی به لباستان ندارد. خوب می دانید که حضرت رسول اکرم ( ص) وقتی در جمعی می نشست از ظاهرش نمی شد فهمید که " محمد " ایشان است. لباس حضرت هیچ تمایزی با بقیه مردم نداشت. اکنون لباس روحانیت پوشیدن شما تنها ثمرش آن است که خاطرات تلخ ما را ( که هیچ وقت از ذهنمان پاک نمی شود ) زنده تر کنید و کام مان را تلخ تر نمایید. پس به شعور ما وبه چشم ما احترام بگذارید و مثل ما لباس بپوشید.
بدیهی است که خطاب من به عامه روحانیون نیست و اصلا این گونه نیست که مشکل روحانیان را در لباسشان خلاصه کنم. من فقط می خواهم آبرو و اعتبار آن بخش از ملبسین به این لباس ؛ که به اعتبار اندیشه شان ؛ آدم های با ارزشی هستند و لیاقت گفت و گو و هم نشینی دارند حفظ شود.
از گویا به خاطر باز گذاشتن کامنت ها تشکر می کنم و امید وارم این روش تبدیل به سنت حسنه ای گردد برای همه مطالب و مقالات.
هم چنین از این فرصت استفاده می کنم و گله می نمایم که چرا گویا در انتشار مطالب بیش از توجه به مطلب ؛ نام نویسنده را ارج می نهد و شهرتش را پشتوانه انتشار مطلبش می کند؟ خوب است به نویسندگانی که بهره ای از نام ندارند اما وقت می گذارند و اندیشه شان را برای بهبود امور مکتوب می کنند ( صرف نظر از صحت و سقمش) توجه بیشتری شود. بی توجهی به تبادل و تعامل نظرات در این مقطع حساس زمانی ؛ آیا نشان از عدم درک موقعیت نیست؟
Matlabe besiyar jaleby bod. In aghaye rohany vakonesheshan nesbat be filme marmolak jaleb bod valy man hamin ja be hamin aghaye aziz migoyam ke eslamy ke shoma tablighash ra mikonid zamany morede ghabol vagh khahad shod ke mardom ham az on peyravy konand, shoma niyaz nist mesle reza marmolak shavid balke niyaz ast ke talimate liberalisty ra varede motone talimate eslamy konid on vaght ast ke hamaye maha arezo mikonim mesle reza marmolak lebase rohaniyat ra bar tan konim.moafagh va moayad bashid.
متن جالبی بود.نکته.من فکر میکنم هیچ ربطی بین داستان تعریف شده و فیلم وجود ندارد. با ادای به روز بودن و کلمات انگلیسی گنده گفتن شاید بشه گفت مطالعه دارم اما معلوم میشه که چقدر میفهمید. علمای اسلام با صد تا از فیلمای اینطوری نمی لرزن مگر اینکه نان از لباس بخورن. به نظر من میشد با توپهای سن سباستین مقایسه کرد ولی کار آقای تبریزی بسیار ضعیف تر و پایین تر از آن موضوع را مطرح کرده است. اگر جامعه کمی بازتر بود شاید آقای تبریزی درمی یافتند که چه فیلم ضعیفی ساخته اند. و تنها عامل موفقیت ایشان شکستن خط قرمز بود که جای تحسین دارد.نکت دیگر بازی ضعیف آقای پرستویی بود.به نظر اگر فردی مثل بازیگر ولید0آقای شریفی نیا) یا نویسندگی آقای میر باقری در این فیلم بود بسیار موفق تر مینمود. در هر حال به همه دست اندرکاران فیلم خسته نباشید میگویم.و با عرض معذرت از اینکه مجبور شدیم نسخه غیر مجاز کپی فیلم را ببینیم.
یاسر جان ؛ من اصلا با عقاید سیاسی ات کاری ندارم ولی به عنوان یک دختر افسوس می خورم که پسر خوش قیافه و چشم و ابرو مشکیی مثل تو , چهره ی خوشگلش را پشت اون ریش و سبیل و عمامه پنهان کند ( قربانت. بوس)
من نظر خاصي ندارم
راستی یک نکته رو بگم...
اینکه یاسر، بین قدیس مانوئل و رضا مارمولک پلی زده و ارتباطی برقرار کرده رو من اصلا نمی فهمم؟؟؟؟ این دو داستان هیچ ربطی به هم نداره ... من صرفا از دیدن متن دستنوشته یاسر خوشحال شدم و از یاد شدن از قدیس مانوئل اونامونو هم محظوظ...اما اینکه ما یه پندار جنبی حاشیه ای رو برای خودمون در هر دو داستان دنبال کنیم به این معنی نیست که خود اون دو داستان هم لزوما از این نظر دارای تشابه و ربط منطقی هستن....
ارادتمند آقا یاسر هم می شیم گاهی اوقات...
كاش در همه موارد موشكافي اساسي مي شد
جامعه را گندگرفته هيچكس هم دلش نمي سوزد هركس در حال و هواي خودش است
سلام به انسانهاي درستكار و درستكردار
اين حرفها كه زده مي شود هيچكدام از سرپختگي و تجربه نيست هركسي قصد دارد با آن سوء نيتي كه دارد حرفهايي حتي توهين آمير بزند موضوع اين است كه اگرانسان بد باشد چه در لباس عادي و چه در لباس روحانيت منفور است حال نمي شود كه اين را فقط زوم كنيد روي روحانيت و يا.... موضوع اين است كه مردم ايران مردم فوق العاده اي هستند ولي خود خبرندارند تمام فكر و ذكرشان را جمع مي كنند ولي در راه منفي و ...بخاطر همين هم كشورمان هنوز پيشرفت نكرده و در پيچ و خم يك كوچه هستيم تروخدا كمي به خودتان بيائيد هرچيزي اندازه ايي دارد انقدر همديگر را اذيت نكنيد با حرفهايتان همديگر را آزار ندهيد چرا زوم مي كنيد روي يك عده خاص و ازطرفي حق مردم را نخوريد اينقدر به هم بد و بيراه نگوئيد سعي كنيد همديگر را بسازيد نه با حرف بلكه با عمل خودتان الگويي باشيد براي همديگر چه اشكالي دارد اشخاص عادي الگوي روحانيت باشند و هيچوقت گفته نمي شود كه هيچكس گناه نمي كند اين صحبتي كه شما در داستانتان آورده ايد واقع اين است كه مردم روستا بقدري قلبشان پاك است و همين قلب پاك اعتقاداتشان است براي اينكه شيله پيله ندارند و روراست هستند و بخاطر همين همه موارد را زود باور مي كنند و بخاطر همين قلب پاك آرزويشان برآورده مي شود و شايد اين را نسبت به معجزه مي دهند ودرواقع عمل خودشان پاك است كه نتيجه خوبي مي بينند پس ببينيد ما مردم در شهر چقدر آلوده شده ايم كه كار از اين حرفها گذشته
بيائيد بجاي اينكه به هم توهين كنيم كمي فكر كنيم، صادق باشيم (دروغ را از زندگيهايمان حذف كنيم ، بعد تصميم بگيريم هرچه باشد ما هموطن هستيم حال شكل و ظاهر ماها فرق مي كند براي عقايد همديگر احترام قائل باشيم فرق نمي كند در چه سمتي هستيم بايد برايمان مهم باشد شخصيت افراد را زير پا له نكنيم (ممكن است از كسي بيزار باشيم ولي ادب حكم مي كند توهين نكنيم )
خلاصه هموطنان بيشترين فكرتان را در راه درست بگذاريد و اينقدر با كلمات بازي نكنيد و نگذاريد مارا به بازي بگيرند مثل خانه تان مدير باشيد
موفق پيروز مويد
دوستدار تمام هموطنان موافق و مخالف (همه در اظهار نظر آزادند )
داستان جالب و پر معنايي بود.
اما كسي به عمق آن پي ميبرد كه حال آن كشيش يا آن جوان را داشته باشد.
salam agh yaser
mostafa malekian be nesbat beine" taghrire haghighat "va" taghlile mararat "eshare mikone va miporse aghe beine in 2 tanaghoz pish biad yani aghar ghoftane haghighati be afzayeshe dardo ranje adamha monjar beshe che bayad kard
????
gooya to taghlile mararat ro be taghrire haghighat tarjih midi
??
سلام
به نظرم چند نکته مبهم در مقاله شما وجود دارد
1- شما دین را مایه آرامش انسان و مروج اخلاق می دانید در حالیکه این حرف کلی و غیر علمی است. در واقع باید ابتدا نوع قرائت از دین را مشخص نمود بعد کارکرد آنرا مشخص کرد.دین مصباح یا دین کدیور؟ ایندو تفاوت اساسی دارند.دین مصباح ضد اخلاق و ضد آرامش انسان است اما دینی که کدیور ومحمد مجتهد ترویج می کنند فراتر از اخلاق وآرامش است.
2- از اینکه شجاعانه تصدیق کردید که بسیاری از روحانیون رسمی و صاحب نام هادی و قدیس مردم نشدند خود جای شکر دارد اما اساسا چرا گمان می کنید مردم باید همچنان یک هادی و قدیس داشته باشند؟ فکر نمی فرمائید که مردم به آن درجه از رشد و شعور رسیده اند که نیازی به هادی آنهم از قشر روحانیت ندارند؟
3- ضمنا به عنوان یک ایرانی مقیم اروپا به شما تبریک می گویم که از هم لباسان خود چندین پله بالاتر آمده اید و مدرنتر فکر می کنید. از این مطالبی که این غربت نشینان با بی ادبی خطاب به شما نوشته اند هم ناراحت نشوید اینها بیست و پنج سال است اینجا ایزوله شده اند و هنرشان این است که عصرها در کافه های پاریس و برلین ویسکی جانی واکر بنوشند وعاروق روشنفکری بزنند. از بی عقلی این اپوزسیون است که ما هنوز گرفتار دیکتاتوری نعلین هستیم و شکاف جدی میان سنتگرایان و مدرنیستها حتی در حوزه ها را نشناخته اند و از آن بهره نگرفته ایم
پیروز باشید و ضمنا سخت مواظب خودتان باشید
با سلام خدمت حاج آقا
می خواستم عرض کنم که نقدهای اینچنین که از روی علم و واقع بینی از مسایل می شود می تواند مردم و بخصوص جوانان را دوباره بطرف روحانیون و مذهبی ها بکشاند .
در این دهه گذشته مردم بحدی سخنان آمرانه,غیر منطقی و زورگویانه شنیده اند که از همه چیز و مخصوصا دین و اعتقادات زده شده اند و این قبیل سخنان میتواند دوباره مردم را به واقع ببین بودن روحانیون خوشبین کند
مخلص حاج آقا ؛
motaasefam keh internet eh asbab bazi shodeh va hamaro sare kar gozashteh
Khoda kone daste iin vasete-ha ghat beshe. Kei mishe vasetehaye eghtesady kamtar bashan,,kei mishe ,,vasetehaye beine ma va khoda yani rohaniat dige nabashe,,Haji jan,,man be shomaha baraye residan be khoda niaz nadarim,,ma ra vel konin,,khodemon khoda ra peida mikonim,,haji joon to norway bar tebghe nazarsanji kamtarin eteghad be din ast vali bishtarin reiatae akhlagh dar onja ast (beine europaian) ,,Rohaniat Afione Din va Iman mardom ast.
سلام حاج آقا
سوال من این است که آیاشما به خود گفته های اعتقاد دارید یا فقط برای اینکه حرفی زده باشید ( و معروف شوید) این مطلب را نوشتید. اگر واقعاً اغتقاد دارید پس خودتان اولین نفری باشید که غمل میکنید و از این لباس دوری کنید.
من اصلا نمی فهمم چرا همه بايد دين داشته باشند؟ بنظر من دين و داشتن دین يه مسئله شخصی است و بايد در قلب انسان باشه. اينکه چرا مردم ما دنبال قديس ميگردن ناشی از فرهنگ نادرست ماست که هميشه فردگرا و در عين حال نا مطمئن به خود بوده اند.
مهبد جان سلام
به قول ترکا: هارداسان ؟
و يه نکته! عليرغم اينکه فيلم ميخواست بگه لباس روحانيت لباس اهلي شدنه، براي من، مهم، نوع رابطه ايه که انسانها با تلقي روحانيت و معنويت ديگري باهم برقرار ميکنند؛ اينکه همه ما بدنبال يه کلامي ميگرديم که تحت قداستي که اصلا نميخواهيم زير سوال ببريمش همون چيزي رو به ما توصيه کنه که ميخواهيمش؛ اينکه ما خودمون دوست داريم که فريب بخوريم؛ دوست داريم که نيازهامون از طرف مقدسي تاييد بشه. اگر حاکميت حاضر اشتباهي ميکنه احتمالا در اينه که نميدونه اين مردم چه فريبي رو دوست دارن. و اگر کمي تيزهوشتر بود براي تمام مقاصدي که بهشون منسوبه به جاي همه فريبها همين يک فريب رو انتخاب ميکرد. مردم ما همه حتي روشنفکرترينشون به دنبال تاييد قدسي هستند و اين رو بر هر دليل قاطع عقلي که ناقض نيازهاشون باشه ترجيح ميدن. اين شايد در ذات انساني همه ما نهفته باشه ، اما: آيا با قبول اين اصل ما باز هم ميتونيم مدعي انديشه باشيم و جاييکه که فکورانه ترين مواضعمون رو اعلام ميکنيم خيلي سربلند و بي دغدغه اشتباه فکري و با طيب خاطر به ديدگاه اومانيستي خودمون رجوع کنيم و ديني رو تاييد بفرماييم که با تمام خواستهامون منطبقه. و حتما هر ديدگاهي هم نيازهاش متفاوته، پس دينش هم متفاوته.
و سوال من اينه که اين دين که قداستش فقط به خواست و نياز من نوعي معنا پيدا ميکنه چه ارزش و شرفي بر هر فکر غلط ديگه و هر "توهم قداست" از نوع ديگه داره ؟
اگه دين با تعريفي که تو و ياسر ازش دادين فقط جاي نياز معنوي انسان تنها رو برآورده ميکنه و معنايي يه که با رويکرد اومانيستي، خود انسان ميسازدش آيا يه "بت معنوي" نيست که نسل حاضر در فشارهاي فکري و روحي جلوش سر خم ميکنه.
از نوشته ت برمي اومد که به چنين ديني گرايش پيدا کردي. اميدوارم يا من نفهميده باشم يا اگه همينطوره که من فهميدم، هنوز بت پرست نشده باشي !
تبلیغات محصولات پپسی در دهه هفتاد را به خاطر دارید؟
وقتی که در اوج سریالهای محبوب تلوزیونی، فقط چند فریم لوگوی پپسی نمایش داده می شد بدون اینکه حتی کسی آنها را ببیند...
ولی مسئولین تبلیغاتی شرکت معتقد بودند که این کار در ناخودآگاه ذهن بیننده ها تاثیر خواهد کرد
وقتی در میانه فیلمی با فیلم نامه ای عالی که توسط فیلم نامه نویسی نوشته شده که پیچ خمهای ذهن بیننده ی عام رو به خوبی می شناسد و يکی از محبوبترین بازیگران سینما در آن ایفای نقش میکند. نمایی از منفورترین عنصر اجتماع در زرورق پیچیده می شود و در تمام طول فیلم با خنده مخاطب همراه می گردد یاد تبلیغات پپسی نمی افتید؟
اساساً تمام کارهای آقای تبریزی چنین رنگ و بويی دارد و برای آشتی دادن مخاطب با سوژه های فیلمساز ساخته می شوند.
آيا من اشتباه میکنم؟
با سلام
در ابتدا لازم است يادآوري شود كه الزاما پوشيدن لباس روحانيت باعث رشد و كمال انسان نمي شود. در واقع كمال و رشد با سعي و كوشش بدست مي آيد نه با تغيير لياس. به قول امام خميني ملا شدن چه آسان آدم شدن چه مشكل.
جناب ميردامادي سلام، با توجه به اينكه شما روحاني هستيد مي دانيد كه اكثر طلبه هااز لحاظ اقتصادي زندگي پر مشقتي دارند و منبع اصلي درآمد شان همان شهريه ي حدود 100 تا 150هزار تومان(بستگي به سطح تحصيلات حوزوي)مي باشد كه اين رقم زير خط فقر است.نكته ديگر اينكه داستاني كه در باره كشيش گفتيدظاهرا به معني نفي آخرت و معدوم شدن انسان و در يك كلمه نفي رسولان حق مي باشد.درصورتي كه تمامي پديدههاي عالم قرآن و صديق بودن پيامبران عظيم الشان راتاييد مي كنند. وانگهي بسياري از متفكرين كشورهاي اسلامي از جمله ايران (مانند شريعتي)مانند آن تحصيل كرده داستان،هيچگاه دين رابعنوان يك سراب نداسته اند بلكه نگرش آنها به دين نگرش نقادانه و اثباتي بود. من فكر مي كنم بدون در نظر گرفتن درست يا غلط بودن نكته هاي فيلم، به احتمال زياد پشت اهداف ظاهري ساخت اين فيلم، ايده تجاري و احتمال منفعت فوق العاده ناشي از فروش بسيار بالاي فيلم نهفته است.
ياسر جان سلام:
به قول انگليسي ها:long time,no see
خيلي وقته نديدمت و ازت بي خبرم...جالبه كه از صالح هم، كم فرصت ميشه خبري بگيرم با اينكه اونم تهرانه و ظاهرا ما به هم نزديكيم...
از ديدن مطلبت خوشحال شدم...به خصوص كه به يكي از زيباترين و عميق ترين داستان هايي كه از نويسنده پر قدرت اسپانيايي خونده بودم يعني داستان قديس مانوئل اشاره كرده بودي...
چند نكته رو همينطوري بگم كه بعد از مدت ها چاق سلامتي اي كرده باشيم...
يكي دو تا از دوستان من شبي برامCD فيلم مارمولك رو آوردن كه ببينم...من اون شب فيلم رو نگاه نكردم تا فردا خودم برم و توي سينما ببينمش...مي خواستم از نزديك شاهد واكنش مردم به صحنه هاي فيلم باشم...
براي من اين واكنش ها همونقدر كه از نظر اجتماعي و جامعه شناختي مهم بود از يك نگاه شخصي هم اهميت داشت و بعلاوه ارضا كننده و خوشايند هم بود...من هم مدت هاست فهميدم كه وقتي خنديدن به چيزي ممنوع مي شه بايد پشت سر اون ممنوعيت دنبال يه نوع قدرت پنهان يا نوعي مبناي اقتدار گشت...خنده مردم پايه هاي نوعي اقتدار فرهنگي روحانيت حاكم رو سست مي كنه و به همين دليل اينهمه براشون تلخه.
اما عليرغم اينكه فيلم مي خواست بگه كه لباس روحانيت ، لباس اهلي شدنه، يعني هدفي رو تعقيب مي كرد كه حتي مي بايد از نظر حكومت هم ازش استقبال بشه، اما براي من نگاه بيرون ديني فيلم به مسئله دين جالب بود و احتمالا همين نگاه هم هست كه روحانيت حاكم نمي تونه هر كاري هم كه بكنه باهاش كنار بياد.اينكه "رضا" به عنوان روحاني مي گفت كه وقت شرعي نماز مهم نيست يا وضوي درست ،اصل نيست يا اينكه رعايت ظواهر، ارزش نيست بلكه مهم، حس و حال دروني مومنه يا اينكه خداوند به قول اون "انـــد بي خيال شدن است، انــد رفاقت است، انــد بخشايش است و..." حرفي نيست كه ما از فقيه ظاهرپرست بشنويم...از نظر فقيه خداوند اراده كرده كه ما به شيوه خاصي رفتار كنيم و زندگي كنيم( و در غير اين صورت قهار و جبار مي شه) كه اين شيوه خاص در يك نگاه بيرون ديني ضرورت و اهميتش رو از دست مي ده...به نظر من صحنه آخر فيلم كه دوربين از فضاي مسجد در حالي بالا مي رفت كه اون دهاتي خوش صدا داشت توي شبستان مسجد آواز مي خوند خيلي تداعي يه فضاي كليسايي رو مي كرد...اون نگاه عرفاني و بيروني به دين كه مي تونه همچنان سبب ماندگاري دين بشه، اون تلقي متساهلانه كه كسي رو طرد نمي كنه، اون ديني كه واقعا مردم دارن، كه با همه كاستي هاشون و همه زندگي طبيعي و حتي غريزي شون جمع مي شه و هنوز هم اسمش دين و دينداريه چيزي نيست كه ابتدائا از درون انبوه كتاب هاي حوزوي بيرون بياد و اين رو تو، توي اون جلسه كنفرانس كتابت توي دانشكده مهندسي با نشون دادن پاره هايي از متون درسي حوزوي خوب فهميده بودي و خوب نشون دادي...
اما:
با بر گرفتن يك نگاه بيرون ديني و با اتخاذ رويكرد اومانيستي به مسئله شناخت لاجرم به اين مي رسيم كه اين خود بشر تنهاست كه بايد براي زندگيش معنايي بسازه...اين تنهايي عظيم رو كه نمي شه به مومنين و مردم كوچه و بازار انتقالش داد بايد تحمل كرد ...اين همون چيزيه كه يكي از خوانندگان مطلبت به طعنه نوشته بود كه" اينكه با اين يال و كوپال تلويحا" معترفي اون دنيايي در كار نيست و دين دلگرم كنه ما مردم است ... شجاعتت را مي رسونه"..گر چه اون خواننده متوجه نبود كه اعترافي هم اگر از جانب تو بوده اعتراف به نبودن اون دنيا نيست...بيشتر اعتراف به حيرت و بهت و سرگرداني ايه كه از فكر كردن به زندگي ناشي مي شه...وگرنه ستيز با نفس دين( بعنوان نياز معنوي) هم به همون اندازه دين ورزي كوركورانه، چندش آور و احمقانه است...
به قول اونامونو :"فلسفه ورزيدن بشر همين است، يعني متقاعد كردن خود. حتي اگر توفيق نيابد...
اگر كسي ايمان داشته باشد كه خدا و روح جاودانه اي در كار نيست يا ايمان نداشته باشد كه خدا و روح جاودانه اي در كار هست، براي من محترم است،اما از كسي كه آرزو مي كند كه نه خدا و نه روح جاودانه اي وجود داشته باشد، بيزارم"
چنين رويكردي موضوع اصلي دين ورزي شخصي ماست
وگرنه دين بعنوان يك پديده يا نهاد جامعه شناختي و سياسي رو مي شه گاهي آرزو كرد كه اي كاش كه چند لحظه اي از عرصه غايب مي شد و ما رو آسوده مي گذاشت...
آهای ملعون تو هم خودت مارمولکی . یاسر مارمولکی . غلط کرد آن یارو کمال ترکه مارمولک ساخت که تو و امثال تو هم افاضات بفرمایید . مگر هر گوساله ای می تواند به اسلام عزیز و روحانیت معزز و نجیب توهین کند ؟ کی شود دریا ز پوز سگ نجس ؟ برو که تو هم مثل اون کمالی مزد بگیرید حقوق بگیرید . مزدورید . اگه همدست اجانب نبودی توی این سایت لعنتی ضد انقلاب که دشمن اسلام ست چیز نمی نوشتی . شما نوکران غافل و وامانده ی آمریکا و استکبار هستید و دست بوش و شارون از آستین تان بیرون آمده . مگر حضرت امام از روحانیت فاسد و درباری نگفتند ؟ مگر منتظری و شریعتمداری خائن فی المثل روحانی نبودند ؟ مگر هر ابله فاسدی که این لباس مقدس را پوشید روحانی واقعی ست ؟ مگر داستان مسجد ضرار را نشنیده ای ؟برو بی مایه ی از خدا بی خبر که دست تو و اربابان ات رو است . به حول و قوه ی الهی به زودی فاتحه ی اسرائیل و آمریکای جنایت کار هم خوانده می شود و اسلام عزیز جهان گیر می شود و نور ولایت تاریکی های کفر و جور را روشن می کند آن وقت نوکران اجانب هم به سوراخ موش هاشان می گریزند.چراغی را که ایزد برفروزد / گر ابله پف کند ریش اش بسوزد
Agha Yaaser salam va dorood bar shoma.Neveshtaare besyar jalebi bood va baaz ham neshaan daad,makhsoosan beh aanhaa keh az yaad bordeh-and,keh dar har goroohi daanaa va khoob va niz naadaan va naa-ahl peydaa meshavad.Man ham maanande besyaari az mardom az baalaayee keh est'emaare ghaarat-gare gharb beh daste bazi akhoondhaa va rouhaani-namaahaa bar sare maa mellat avardeh-and besyaar khoonin-delam.Amma ensaaf ensaaf ast pas dorood bar shomaa beh khatere in neveshteye erfani zibaa ve beh-hengaametaan
Man hatta mazhabi ham nistam vali bar hamaan meravaale baalaa va az samime ghalb omidvaraam keh baraadaraan va khaaharaane mazhabi maa hamegi beh ghadr o gheymate ancheh keh amsaale zendeh-yaadaan Shariati va Taleghani va Bazargan va Sahabi gofteh va aamookhteh-and bishtar va bishtar pey barand
Bashad keh mardom va mihane maa az sharre panjeye khoonine mafiyaye sahyonisti/framasoneri/englisi amsale rafsanjani,tabasi,mo'talefeh....har cheh zoodtar khalaasi yaabad,bashad keh dast va chehrehaye kareehe in nokaraane ferouni sahyonism va framasoni , keh hadafe asleeshan na tanhaa naboodi Iran keh naabodi har cheh omid va etteka beh nafs dar miyane mardom va hatte naaboodi khode Islam niz mebashad, ajelan baraye mardome sharif va zahmatkeshe ma peyda va roshan shavad
جالب بود خسته نباشيد
با سلام، نقد بسيار زيبايي است خصوصا از آنكه نويسنده آن، خود از قشر روحانيت است و مشكلات دروني روحانيت را بخوبي آگاه است.
نكته اي بايد توجه داشت و آن اينكه در اسلام روحاني در مقابل جسماني نداريم . لباس هيچگاه معرف درجه روحاني بودن، عرفاني بودن و به خدا نزديك تر بودن نيست. لباس هيچگاه معرف عدالت نيست. اين لباس تنها مي تواند معرف دانشجويان علوم ديني در حوزه هاي ديني باشد.
به قشر روحانيت پيشنهاد مي كنم كه از اين فرصت استفاده كنند و به نقد نظام رفتاري، فكري و حتي آموزشي خود بپردازند.
خوب است به اين سئوال پاسخ گويند كه چرا يك توهين به مرحوم امام در روزنامه اطلاعات دي ماه 1356، انقلاب را موجب شد كه تا سرنگوني حكومت شاه پيش رفت ولي پس از 26 سال اگر فيلم مارمولك توهين به روحانيت است، اين فيلم جشن خنده را در محافل مردم ايران بوجود آورده است؟ و البته توهين هايي هزاران برابر بيشتر از آنچه اطلاعات 56 نوشت حتي يك تظاهرات 1000 نفري را در ايران بوجود نخواهد آورد؟
ياسر جان، خيلي از مقاله ات لذت بردم. لطفاً باز هم تو گويا براي ما مقاله بنويس. ميدونم که جنايت ها و خيانت هاي گروهي از هم لباسهاي تو، در اين 25 سال گذشته، بيش از همه امثال شما، علماي آزاده، را آزرده کرده است. خواهش ميکنم تا اونجايي که در توانت هست، از طريق مقالاتت، سعي کن که حساب علماي زحمتکش و روشنفکر را از حساب آخوندهاي بيسواد ولي زورگوي حاکم جدا کني.
گويا جان، متشکرم که دوباره امکان نظرخواهي را باز گذاشتي. انتخاب اين مقاله براي دريافت نظرات خوانندگان بسيار هوشمندانه بود. اميدوارم که اين کار باز هم ادامه پيدا کند و ما هم ديگه از اين امکان براي بد و بيراه گفتن به ديگران سواستفاده نکنيم.
ای بابا یادش بخیر.همین پارسال بود که برو بچ فراکسیون "ايران آزاد" انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد (که الان هر کدومشون یکی دو ترم تعلیق و تبعید نوش جان فرمودن) دور هم جمع بودیم و بجث رد صلاحیتهای انتخابات انجمن رو می کردیم.اونموقع قرار بود انتخابات رو طیف حکومتی شیراز برگزار کنه در نتیجه تموم بچه هایی که یه چیز سرشون می شد رو تارو مار کرده بودند.یهو خیلی حال کردیم چونکه اسم شیخ یاسر میردامادی هم جز ردصلاحیتهای گذشته بود اونم بخاطر مشکلات عقیدتی!! یکی از بچه ها می گفت این یاسر از اون ماست فروشهاییه که هوار می زنه بعضی ازماستاش ترشه.شیخیه که اهل رفو و وصله پینه کردن درزهای کهنه ی دین عوام نیست چرا که دوست نداره جنس بازار مشترک و غیر اصل به مردم بفروشه. یکی از بچه هایی که مادرزادی با لباس شیخا مشکل داشت گفت" بچه ها بهترین کار اینه که یه شکایت بنویسیم به دادگاه ویژه روحانیت تا یاسرو خلع لباس کنن.آخه حیفه که بخاطر همین چند متر پارچه، مردم همچین آدم آزادفکری رو جز دسته آخوندای پامنبری قرار بدن"...خلاصه عزیز دل برادراینکه همون شعر معروفی که در فیلم مارمولک هم اومده" تن آدمی شریف است به جان آدمیت... نه همین لباس نیکوست نشان آدمیت".آخوندها هم مثل همه ی قشرها خوب و بد دارن. هستند کسانیکه دینشان را به دنیا نمی فروشند و برای رسیدن به بام قدرت بر شانه ایمان مردمان سوار نمی شوند و خوشا بحال چنین مردمانی.یاسر پیروز باشی.
شما میفرمایید: این دین در جهانی همه شور و همه رنج به آدمیانی که بدان اعتقاد دارند آرامش می دهد و معنا؛
آخه والله خجالت هم خوب چیزی هست، آیا به این جملهای که نوشتهاید باور دارید!!؟
گمان نمیکنم. آخوند جماعت بجز مشوش کردن احوال ملت و نابودی زندگی فردفردشان و نابودی زیرساختارهای مملکتی که از قبل عقب مانده بوده.
باور کنید اینکه مینویسم "خجالت دارد" و واژههای بدتر استفاده نمیکنم فقط برای این است که مطلبم را سانسور نکنند وگرنه در افکارم واژههای بسیار زشتتری را نثار آخوند جماعت میکنم. وبلاگم شاهد این مدعاست.
آقاي ميردامادي دمت گرم
اينكه با اين يال و كوپال تلويحا" معترفي اون دنيايي در كار نيست و دين دلگرم كنه ما مردم است كه مارمولك مسلكان به دنيا بپردازند شجاعتت را مي رسونه اما مواظب خودت باش كه اين بي ناموس ها به آقا سعيد هم رحم نكردند . يه روش هم براي اينكه مثل رضا مارمولك بشي برات دارم اما سخته . اون اينكه اون لباسو مپل آقا رضا ببوسي بذاري كنار . اون وقت مثل خر بايد كار كني تا گردنت به كلفتي كمر من نباشه. غزت زياد
معتقدم آدمها گذشته از ظاهرشون ميتونن متفاوت باشن.در مورد آخوندها هم همينجوری فکر ميکنم و عقيده دارم که به هر حال زير اون عبا و عمامه ، آدمی وجود داره که ميتونه از هر نوعی باشه.ولی نکته اينجاست که جاه طلبترين و قدرت طلبترين اونها امروز به من و شما امر و نهی ميکنن.سپاه دارن ،ثروت دارن،زور دارن، و هزاران امکان ديگر که مردم عادی ازش محروم هستن.سازنده فيلم مارمولک آمد از روحانيت دفاع کنه ولی توجه نکرد اکثر حاکمان امروز خودشون يک پا رضا مارمولکن.رضا مارمولکهايی که لباس روحانيت به تن دارن و اين لباس هم هيچ اعجازی که منجر به تغيير و تحول مثبت در اينها بشه نکرده.تنها معجزه اين لباس همانا هموار کردن راهشان برای رسيدن به قدرت بود.
به نام خدا
مطلبي كه نوشته ايد زيباترين نوشته اي است كه تا كنون درباره فيلم مارمولك خوانده ام.خوشحالم كه بين هم لباسان چون شمايي نيز يافت مي شود.
جدا" کاش من همچون مارمولک بودم".
ايمان
حوزه علميه قم
Salam, avalan bebakhshid ke PINGILISh minvisam, chon windowsam moshkel dare! Sanian tajjob mikonam ke in aghay-e foozool (fozool.blogspot.com) zaheran dastesh ham laghveh dare ke inhame yek matlab ro POST kardeh! Khoda hameye mariza ro shafa bede!
Faghat mitoonam begam ke nang o nefrin e abadi az aan e Gorgani ke dar lebas e Mish be galley e goosfandan hamle bordand va az belahat, nadani va havami-e mardom nahayat-e khianat ra dar hagh e toodey-e aanha rava dashtand.
Na aziz-e man na tanha besiarand az aanaan ke be lebas-e rohaniand vali adamand va na Gorg!
Besiarand az in gorooh ke az ostvanehaye danesh dar tamamie doran e pas az Isalam boode va hastand.
Amma darigh ke hemaghat va donya doosti va nadani-e hamin toodey-e mardom rah ra ta bedanja baz kard ke mardom-i ke khod ba Sighey-e Aghd-e haminan saheb-e pedar o madar shodenad be inan posht karde va aghl ra tatil karde va hamchon divanegan e zanjiri hame ra be yek choob beranand!
Hagh Negahgar
نقطه نظر اصلي فيلم بيان همان قداستيست که از طريق لباس روحاني به رضا مارمولک وارد شده واو را مستحل ميکند. يک دزد را تبديل به يک قديس ميکند. اگر غير از اين بود انتظار نميرفت که برای آن مجوز پخش صادر شود. اما ملت در اين بيان نقطه نظرهای خاص خود را تعقيب ميکنند و از آنجا که از روحانيت حاکم متنفرند نکات سطحي و شوخيهای فيلم را مايه تمسخر روحانيون ساخته اند. آنچه روشن است اينست که بايد اين حقيقت را بپذيريم : بعد از انقلاب اعمال دنیاپرستانه روحانيون حاکم سبب شده که هاله قداست اين قشر بکلي از بين رفته و ملت از اين قشر متنفر شوند. هرگونه تلاشي برای برگرداندن اين آبروی از دست رفته نيز دستمايه بهانه ديگری برای تمسخر از طرف مردم خواهد شد و اين امر بجز با خروج کامل روحانيت از حکومت و جدائي دين از سياست ممکن نيست. البته روحانيون حاکم نيز بين آبرو و قدرت مسلما" دومي را انتخاب ميکنند و اين آب رفته بجوی بازنخواهد گشت.
ّfozool.blogspot.com
عرضم به حضور شما این فیلم مارمولک قبل از اینکه برای مردم سرگرم کننده و خالی کننده عقده هایشان باشد میتوانست مفیدترین فرصت برای روحانیت محسوب شود. اگر روحانیون از مناصب دولتی و حکومتی کنار بیایند و نار مردم را به مردم بسپارند و در امور شخصی مردم دخالت نکنند و دست از قیم مابی و بزور مردم را به بهشت بردن بردارند و به حوزه های علمیه برگردند دوباره مورد احترام مردم قرار خواهند گرفت والا ادامه این وضع باعث کینه روزافزون مردم از روحانیت حکومتی خواهد شد.
salam, az in ke zahmat e neveshtan e in mataleb o keshidin mamnoon, jelebe ke ye roohani kharej az hoze ketab mikhoone. man faghat be in dastan eshare mikonam; ke sheykhi be faheshe ii gir mide ke to felani yo bahmani,... nahayatan faheshe mige, Ey sheykh har anche gofti hastam, ama to har anche benmaii hasti???? bahs e jame e va khande ha ye too cinama hamin e. mardom zehniyateshoon az roohaniyat ine ke har anche minamayand nistand, (khoday nakarde, be hamashoon toohin nashe)
سلام واقعا زبیا بود قداست یک مسلک فکر وهر چه را متولیان ان نگه می دارند.کاش بزرگتر های این قوم احترام پذیر بودند و کمی با این مردم زندگی میکردند.
شما هم مي توانيد مثل رضا بشويد، راهش اين است که همچون او و قديس مورد اشاره خود، شخصا به اين برسيد که قداستي نداريد و تخدير گر توده هستيد. اگر باور کرديد که در اين دنيا کاره اي هستيد و مردم براي سعادت به شما نيازمندند، فاتحه خود را خوانده ايد، همچون اغلب هم لباسانتان.