شنبه 6 تير 1383

"خــدا حــافظ لنیـــــن" و شیپـور چـی های مک دونالد! سین. ابراهیـمی

Ebrahimisin@yahoo.fr

چندی پیش ویدیوی فیلمی به نام " خدا حافظ لنین" * را دیدم که داستان تاثرآمیز " ا لکس" ساکن آلمان شرقی و مادر مریض او را ، که در روز های قبل از سقوط دیوار برلین با مشاهده پسرش در صف تظاهرکنندگان مخالف دولت ، به زمین می افتد و بستری می شود به تصویر کشیده است ، پزشکان پس از بهبودی نسبی مادر به خانواده وی توصیه می کنند ، او را از هرگونه خبر ناگهانی دور نگاهدارند ؛ در حالی که تقریبا همه کشور خود خواسته یا بالاجبار ، با لنین ،عکس و مجسمه اش خداحافظی کرده اند ، ا لکس به کمک خواهر وسایر اعضای خانواده اش با پیگیری ، ولی همراه با لجاجت بیهوده ، تلاش می کنند همان محیط قبل از سقوط دیوار برلین را در منزل و در اطراف تخت ا و فراهم کنند. و با تر دستی او را قانع کنند ، که هیچ تغییری بوجود نیامده است واما به مرور که حال مادر مریض بهتر می شود ، کار الکس و خانواده برای توضیح و توجیه آمدن تبلیغات سرمایه داری از جمله پپسی کولا به جای تصویر های لنین بر روی دیوار های شهر دشوار تر می شود... تا سر انجام مادر هم حقیقت را می فهمد و او هم مانند بقیه به "خدا حافظ لنین " تن می دهد ....

با این که نزدیک به یک ماه از تماشای این فیلم می گذرد ،هنوز گاه به گاه برخی از صحنه های این فیلم به ذهن نگارنده هجوم می آورد، نمی توانم پنهان کنم که علت اصلی آن ، برخی مشابهت های صحنه هایی از فیلم با محیط اجتماعی ایران است .

صداقت حکم می کند ، که به صراحت گفته شود ، اکثریت نیرو ها و شخصیت های چپ ایران به یک تحــول سریع رسیده اند ، و در تلاشند با استفاده از تجربه ی آن چه بر جهان و آنان گذشت ، روش و متد نوینی برای پیگیری مبارزه نه چندان ساده ای دارند ، به کار برند.

امــا ، انگشت شماری از کسانی که "خــدا حــافظ لنیــن " خود را گفته اند ، با چنان سرعتی از باور ها و اعتقادات دیروز خود و همچنین امروز جامعه دور می شوند ، که گویی به روشنفکران تــرمـز بـــریده ای در محیطی به وسعت جهان و به عمق تاریخ تبدیل شده اند که نمی دانند در چه مرحله ای از تاریخ ، کجا ی دنیا و چه زمانی پیاده شوند.
برخی دیروز می خواستند خانه توفانزده خود را بسازند ولی امروز بر بریدن یک شبه ازسنت و پیوستن به مدرنیته همایونی اصرار دارند و اقتــدا به میشل فوکه را توصیه می کنند ، ظاهرا مواضعشان چندان با شیپورچی های مک دونالد فرق نمی کند . شیپور چی هایی ، مانند آن که با دیدن همین فیلم به شور و شعف آمده است . اگر دیروز با چتر می خواست در میدان آزادی پیاده شود. و فریاد می زد که باید يک فکر اساسي به حال اين مملکت کنيم:
»آقا جان : مرگ يکبار شيون هم یک بار" و مثل دیگرانی که با " سه سوت چائوشسکو را از لنگ آويزان کردند و ميلشوويچ را با اردنگي از کشور بيرون انداختند و امروز آزادند. آزاد !" می خواست با تحلیل دقیق علمی ، تکلیف حکومت را هم با سه سوت روشن کند. امروز هم با دیدن این فیلم به هیجان می آید. البته این بار به جای سوت زن ، شیپور می زند ، شیپور مک دونالد در دست گرفته است. می خواهد به همه هامبرگر بخوراند، تا دشمنی با غرب و سرمایه داری فروکش کند . تــا از " تظاهرات میلیونی ضد جنگ لندن " آزار نکشد. و شاید برای آن که "به يمن حضور نظاميان آمريکا « ۲۵ » برابر" بیشتر خوشبختی را حس کند.می خواهد " روشنفکر سنتي در ايران از راه رفته بـاز گردد. چشمها را بشويد و از کماي هفتاد ساله به در شود."

حتما انتظار دارد روشنفکران هفتاد سال گذشته ، مرده و زنده ، کشته و شکنجه شده ، همگی برپا دهند وبگویند، چشـم ! اطاعت می شود! "آقا جان " !!

چون آن" محقـــق " که افتخارهویدا شناسی دارد، بر اساس این که با میکروسکوب ، جمله ای را پیدا کرده است که "شاهنشاه آریامهر" در خفا ، یک روز نامعلوم به یک نفر نامشخص تر در باره آزادی یک چیزی مبهمی را گفته است ؛ اگر حتا چند روز بعد از آن ، حزب رستاخیز را برپا کرده است ، باید باور کنیم که امیدی هم به دموکرات بودن ، یا شدن ، ایشان هم نگه می داشتیم. روشنفکر ترمز بریده دیگری هم ، کار تئوریک اورا تکمیل می کند و ، گناه خفقان و سرکوب ، "شـاهنشـاه" را به گردن شریعتی ،جزنی ، چریک ومجاهد می اندازد. راه رستگاری را هم سجده به آن سوی اقیانوس ها ، نشانمان می دهد.

طیف دیگری هم از آن سو ، بحث های چند واحدی جامعه شناسی دانشگاهها در مورد سنت و مدرنیت ، تضاد روستایی و شهری را به بحث استراتژیک سیاسی تبدیل کرده ، و می خواهد با چند مقاله در نقد آن چه که از گذشته هزاران ساله مانده است ، ویا در اتاق های گفتگوی چند ده نفری ، بطور کامل تکلیف سنت را روشن کنـــد و قال قضیه را بکنـــد.

"خدا حافظ لنین " گویان متین هم داریم. که در جستجوی راه و روش نوین مبارزه هستند. آنها هر کدام سرعت خاصی برای رسیدن به هدف دارند ،اگر برخی فوری و فوتی می خواهند رفراندوم برقرار کنند و از همین حالا جور و زحمت کشیده اند و انواع و اقسام سئوال هایی را هم که می تواند در این روز تاریخی رفراندوم عنوان شود ، با دور اندیشی انقلابی طی مقاله هایی تدارک دیده اند.
برعکس شماری از این خدا حافظ گویان ، توصیه ساختن فرهنگ دموکراسی می کنند . مانند آن که پس از تجزیه وتحلیل٦ سال از تاريخ ١٠٠ ساله ايران به سئوال خود "در باره آینده چه می توان گفت؟" چنین فیلسوفانه و با خونسردی پاسخ می دهد:

" ... شكل لائيسيته ايرانی و نوع همكاری و نزديكی نيروهای سياسی اسلام گرا و يا با هويت مذهبی با ساير گرايشها، الگوی دمكراسی ايرانی و مسائل فرهنگی و انتروپولوژيك دمكراسی و حقوق بشر بايد بصورت پرسشهای فلسفی سياسی و جامعه شناسانه بطور گسترده مورد بحث و بررسی قرار گيرند تا شايد با انباشت فرهنگی در گذرگاههای تاريخی بعدی فرهنگ دمكراسی بتواند به ذهنيت غالب جامعه ما تبديل شود..."

یعنی مبارزه تعطیل ، و برویم کتاب خوانی، یا سر کلاس درس انتروپولوژیک.
بس است ! نه ؟!

والله شما را نمی دانم ، بنده که توان ندارم، دوباره پس از این همه سال مدرسه ومکتب ، بنشینم سر کلاس درس ، وبه خواندن "انتروپولوژیک دموکراسی " مشغول باشم. با این حسابها ازمن تا نوه و شاید هم نتیجه ام ، باید کتاب بخوانیم ، و انباشت فرهنگی کنیم ، که تا در گذر گاه تاریخی بعدی انشاءالله ـ آن هــم شـــایــد ـ به دردمان بخورد.
من فکر می کردم عمرم قد خواهد داد ، بالاخره یک گوشه ای از جمال نازنین دموکراسی را ببینم. فکر می کردم دموکراسی را در هر حرکت روزانه خود در محیط کار و زندگی و هر لحظه با شرکت در فعالیت صنفی و سیاسی می ســازیم و یـاد می گیریم.

ا

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

ز قضا ، گفتم مکتب، یاد شیخ علی اوسط افتادم ، که به زور چوب تر در پنچ تابستان خدا به ما ، گلستان و بوستان و قرآن را ـ حفظی ـ یاد داد ، تا سبب افتخار خانواده در قرائت شست پاره قرآن در مجالس ترحیم باشیم.
روزی وقتی داشتم به مکتب ایشان می رفتم ، پدرم شیطنت کرد و گفت به شیـخ بگو ،آن کتابی را که با انبــــردست می گیری ، پس بده . من بیچاره هم ، اصلا از ماجرا خبر نداشتم ، به شیـخ گفتـم. هنــوز درد سیلی را که شیخ بر صورتم زده است ، احساس می کنم . وقتی درسمان تمام شد ، شیخ مرا صدا زد ، ترسیدم باز سیلی بخورم ، نرفتم . او کتاب مولانـا زیر بغل زده ، طرف من آمد و گفت : هیچ کتابی را نباید با انبــردست گرفت ، باید خواند و آن چه را خوب است از آن جذب کرد. ته چشمهایش اشک دیدم . فکر کردم ازسیلی زدن پشیمان شده بود. خدا رحمتش کند آخوند خیلی خوبی بود. همه مثل اوفکر نمی کردند.

ویلیام شاریر نویسنده " ظهور و سقوط رایش سوم " نکته جالبی درباره تاریخ نویسی دارد ، وی که در تمام دوره جنگ جهانی به عنوان خبرنگار جنگی فعالیت داشته و دهها تن مدرک وسند در باره جنگ جهانی دوم فراهم کرده بود می نویسد ، با همه این هــا ، اطرافیان پیشنهاد می کردند ، باید حداقل صد سال برای قضاوت در باره چنین واقعه ای صبر کرد. تا در کمال بی طرفی به بحث و بررسی حوادث پرداخت و" دیگر دوستی های بی جهت و کینه توزی های بی سبب نتواند در قضاوت مورخ اثر بگذارد."
انگلیسی ها هم ضرب المثل مشهوری دارند ،که می گوید ، باید مواظب بود بچه را با آب کثیف تشت بیرون پرتاب نکرد.*

با اجازه شیخ علی اوسط ، وبی توجه به شیپــور چی های مک دونالد ، کتاب "چه باید کرد " لنین را هم بدون انبر بر می داریم و می خوانیم ، که ـ نقل به معنا ـ می گوید ،

پیروزی بر حریفان زورمند تر از خویش تنها در صورتی میسر است که حداکثر نیرو بکار رود و از هر" شکافی" میان حریفان ، هر اندازه هم کوچک ،... از هر تضاد منافع بین اعضای آن ، از هر امکانی ،هر اندازه هم که کوچک باشد برای به دست آوردن متحد توده ای ، حتا موقت ،مردد ،ناپایدار ،مشکوک ومشروط ، حتما با نهایت دقت ،مواظبت ،احتیاط و مهارت استفاده کرد .

این حرف های کسی است که بالاخره ، در یک توانایی او هیچ کس شکی ندارد ؛ انقلاب اکتبر را رهبری کرد ، انقــلابی که در " ده روز دنیــا را لــرزانـد" و جهان را برای همیشه ، دونیمــه کرد.
متد های ابتكاری او در مكتب های تبليغات غرب هم مورد توجه و بررسی قرار می گيرد.

به قول فرنــگی ها ، به آنـــــان که گــوش شنــوا دارنــد ، درود ! **


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* خدا حافظ لنین ،کار گردان ولفانگ بکر و با بازی هنرمندانه دانیل بروهل و کاترین ساس

Be careful not to throw the baby out with the dirty water ! *
A bon entendeur salut !**

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/9412

فهرست زير سايت هايي هستند که به ' "خــدا حــافظ لنیـــــن" و شیپـور چـی های مک دونالد! سین. ابراهیـمی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016