یکشنبه 22 شهریور 1383

آقای خاتمی! فضیلت جرم است، پدر بودن که جرم نیست، سيد ابراهيم نبوي


لابد شما هم در دلتان می گویید رژیم شاه حساب و کتابی داشت. لابد خودتان هم در خلوت خود معترفید که این بازی نه شایسته نظامی است که رهبرانش در دوران گذشته زندان رفته اند ، که هیچ حکومت وحشی و دیکتاتوری هم پدر نویسنده را به جرم پسرش گروگان نمی گیرد.
با این فرض که سینا مطلبی مجرم باشد و مستوجب مجازات دانسته شود، سوال می کنم: در کدام نظام سیاسی و قضایی پدری را به جرم اظهارات و دانسته ها و گفته های پسر مجازات می کنند؟ مگر تمام رهبران کنونی نظام جمهوری اسلامی زمانی زندانی رژیمی دیگر نبودند؟ پدر کدام تان را به جور و زور به زندان آوردند و گروگان گرفتند؟

جناب آقای خاتمی!

در خبرها آمد و مطلع شدم که آقای سعید مطلبی کارگردان قدیمی سینمای ایران را به جرم اینکه پسرش در هلند مقاله ای در اینترنت نوشته است، به دادگاه احضار و ایشان را روانه زندان کرده اند. این خبر علاوه بر اینکه با هیچ منطقی جور نمی آید، حتی با هرج و مرج معمول ایران که در آن هیچ بلاهت و حماقتی بعید به نظر نمی رسد، سازگار نیست. اگر چه فضل پسر بر آشنایان و اهل فضل و مردمان ایران پوشیده نیست و سینا مطلبی یک چندی را نیز به جرم فضیلت و دانایی در محبس موهوم و لامکان اداره اماکن گذرانده است، اما حوزه فضل این پدر ربطی به دیدگاههای سیاسی و فضائل پسرش ندارد.

اگر سینا مطلبی نویسنده سیاسی نویس و سینمایی نویس و منتقد رفتارهای سیاسی حکومت ایران است و به همین جرم چندی است که در غربت خاطرات روزهای شیرین زندگی اش در ایران را مزمزه می کند، پدرش وکیلی است که سالهای جوانی عمرش را به فیلمسازی گذرانده و اکنون نه تنها یک فعال سیاسی نیست، بلکه علاقمند به سیاست نیز نیست. سعید مطلبی شصت و دو ساله، سن و سالی را گذرانده که لابد حرمت این سن و سال باید دربندکنندگانش را شرمنده کند و مسوولان ضعیف آزار مملکت را به فکر فرو ببرد.

رضاشاه، که او را دیکتاتور و روستایی و بی سواد می خوانند، در دوران اقتدارش این حرمت را گذاشت که وقتی اعضای حزب چپ که جاسوس روسیه نبودند، توسط مفتش جاسوس قلمداد شدند بر بازجویان و روسای امنیه خشم گرفت که چرا تهمت بیجا می زنید؟ این قدر شرف داشت که اگر زور هم می گوید تهمت بیجا نزند. بر جمهوری اسلامی با این همه ادعا و ادای عدالت و عزت و کرامت سزاوار نیست که پدری شصت و دو ساله را به گروگان بگیرد و او را که اهل سیاست نیست به زندان افکند. محمدرضا پهلوی که اینک مظهر شیطانش می خوانند نیز پدر آقای خامنه ای و پدر آقای هاشمی را که قصد برانداختن نظامش را داشتند، زندانی نکرد. لابد شما هم در دلتان می گویید رژیم شاه حساب و کتابی داشت. لابد خودتان هم در خلوت خود معترفید که این بازی نه شایسته نظامی است که رهبرانش در دوران گذشته زندان رفته اند ، که هیچ حکومت وحشی و دیکتاتوری هم پدر نویسنده را به جرم پسرش گروگان نمی گیرد. حتی خود جمهوری اسلامی هم در دوران لاجوردی پسر مسعود رجوی را از کنار جسد مادرش گرفت و تحویل پدربزرگش داد. همه اینها در مورد کسانی رخ داد که کارشان سیاست و مبارزه بود، نه کسی مانند سینا مطلبی که تنها جرمش نوشتن و فقط نوشتن بوده است. آیا چیزی به نام شرم و شرافت باقی مانده است که بتوان به اتکاء به آن خواستار رعایت حداقلی از حقوق پدری شد که نه تنها مثل پسرش فکر نمی کند، که اصلا اهل بازی سیاست هم نیست؟ راستی پشت این رفتار چه مقصودی نهان است؟ می خواهند سینا مطلبی به ایران برگردد؟ مگر این همه فشار نمی آورند که چمدانمان را ببندیم و آواره غربت شویم و صدایمان خفه شود؟

پس چیست که یک گروه خودسر بی تکلیف را که در زیرزمین های دادگستری تهران خود را پنهان کرده اند و با نام مستعار دستگاه امنیتی راه انداخته اند و نه به روسای مملکت که به خدا هم جواب پس نمی دهند، به خود حق می دهند مرد سالخورده خوشنامی را که تنها جرم زندگی اش این است که پدر یک نویسنده است و سی سال پیش فیلمساز بوده، احضار و بازداشت و زندانی کنند؟

مگر پروژه خطرناک و غیرانسانی سیامک پورزند که به خاطر همسرش مهرانگیز کار توسط همین گروه پیش رفت و لکه ننگی شد بر دامان سیستم قضائی و امنیتی کشور و جز آبرویی رفته چیزی برای حکومت باقی نگذاشت، چه حاصلی داشت که حالا محکمه پیرمردها بازهم بیگناهی دیگر را به جرم اینکه پسرش زمانی حرفی می زد و امروز در گوشه ای از دنیا زندگی می کند، بازداشت می کنند و به زندان می اندازند؟ مگر گفته نمی شد سیامک پورزند جاسوس است؟ این چه جاسوسی است که بعد از بدنامی رهایش کرده اند و جز بیماری ای مهلک و کشنده چیزی برایش باقی نگذاشته اند؟

من مسوول بخش اطلاعات کمیته اماکن را دیده ام و شک ندارم که به اعتبار المجرمون یعرف بسیماهم، اگر شما هم او را ببینید هرگز گمان نمی کنید چیزی از دانایی و پاکی و سلامت در این انبوه گوشتی زمخت ناهنجار بی ادب چیزی باشد. لحن تحقیرآمیز و تهدیدکننده و زبان درشت و آلوده دهانی او را به گوش خود از زبانش چندی پیش شنیده ام و هزار رکعت شکر بر درگاه بی محراب قاضی مرتضوی به جای آورده ام. چنین موجودات درنده خو و گنده دهانی را بدون محافظ به جان مرد شریفی انداختن که تمام عمرش با هنر و فرهنگ و حقوق و دانش گذشته است ، حتی در تفریحات دهشتناک عصر گلادیاتورها نیز نمی گنجد. سعید مطلبی، پدر لاغر اندام شصت و دو ساله ساده دل و شریفی که در تمام عمر گفتار و رفتار سیاسی نداشته، چرا باید به چنین مخمصه ای بیفتد؟

در سال 1368 سعید مطلبی و سینا که چهارده ساله بود نزد من آمدند، هنوز از مرگ همسر جوان سعید مطلبی که دیپلماتی صاحب نام در حکومت پیشین بود، سالی نمی گذشت. آن روزها من سعید مطلبی را می شناختم، چرا که شغلم نوشتن درباره سینما بود و هر کس مانند من بدیهی بود که او را بشناسد. سعید مطلبی می خواست سینا که سینما را دوست داشت، با حرفه مورد علاقه اش بیشتر و بهتر آشنا شود. از بد حادثه دوم خرداد سینا نیز مثل من سیاسی نویس شد و به تدریج نامی شد آشنا برای دوستداران آزادی و دموکراسی و جنبش دوم خرداد، در حالی که پدرش همچنان دلمشغول سینما بود و تنها نسبتش با سیاست این که پدر سینا مطلبی بود. با این فرض که سینا مطلبی مجرم باشد و مستوجب مجازات دانسته شود، سووال می کنم: در کدام نظام سیاسی و قضایی پدری را به جرم اظهارات و دانسته ها و گفته های پسر مجازات می کنند؟ مگر تمام رهبران کنونی نظام جمهوری اسلامی زمانی زندانی رژیمی دیگر نبودند؟ پدر کدام تان را به جور و زور به زندان آوردند و گروگان گرفتند؟

اگرچه تمنای عدالت کردن از گروهی که تنها تصویر عدالت را در ترازوی منقوش بر لباس زندانیانشان می توان یافت، انتظاری بیهوده است. و اگرچه تمنای دخالت رئیس جمهور بر این ظلم بی رویه و بی بدیل جز شوخی ای سرد و مزاحی بیهوده تلقی نمی شود، چرا که کار رئیس جمهور چنان از دست بشده است که جز روزشماری برای پایان این روزهای سرد گویی کاری دیگر از او ساخته نیست، اما در پشت آن پرده جز شما کسی را نمی شناسیم که از او چیزی بخواهیم. در پشت آن پرده ای که پرده دارانش همه را بی جرم و با جرم، شمشیر می زنند و خردمندان را از اقامت در این حریم به سوی غربت می رانند. به نام شرافت و وجدان و ته مانده اعتبارتان از شما می خواهم جستجویی کنید و وقتی بگذارید و این پدر را که به اندازه کافی شب و روز از رنج دوری پسرش زخم خورده است، از محبس نجات دهید.

اگر نمی دانید کمیته اماکن کجاست و مسوولش کیست و شماره تلفنش چیست و تصویرش به چه شکل است، می توانم تمام اینها را برایتان بنویسم و روی اینترنت بگذارم که کارتان راحت تر انجام شود.

روزگار خواهد گذشت و روزی دیگر خواهد آمد. در آن روزگاران مردمان آینده خواهند نوشت که مردی میانسال را که کارش نصیحت فرزند به اعتدال بود، به جرم اینکه پسرش در کار کتابت بود به محبس افکندند و صدایی از رئیس سابق کتابخانه ملی نیامد و همه اینها در ایامی شد که شما بر صندلی قدرت نشسته بودید.

سید ابراهیم نبوی
21 شهریور 1362

مطالب ديگر:

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/11876

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'آقای خاتمی! فضیلت جرم است، پدر بودن که جرم نیست، سيد ابراهيم نبوي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2008