دوشنبه 12 آبان 1382

اشغال سفارت آمريکا فاجعه ای در ابعاد کودتای 28 مرداد، علی کشتگر

بسیاری از ما که مستانه در حمایت از آن فاجعه شعار دادیم و زیر علم ارتجاع مذهبی علیه آمریکا و لیبرال ها سینه زدیم می دانیم که اشغال سفارت آمریکا جنبش ملی و آزادیخواهانه را به سود استبداد دینی به حاشیه تاریخ راند و روند دموکراتیزه شدن ایران را سالها به عقب برد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

تا به امروز چنان که باید به فاجعه ای که عواقب آن درحد کودتای 28 مرداد است، نپرداخته ایم.
اشغال سفارت آمریکا و به گروگان گرفتن 444 روزه دیپلمات ها و کارکنان آن، بهترین دستاورد انقلاب بهمن یعنی آزادی های به دست آمده را در پای گروهی که از آغاز مترصد استقرار استبداد دینی بودند قربانی کرد. این حرکت، جامعه ایران را که در آن زمان برای جبران عقب ماندگیهای سیاسی، اقتصادی و نیز جبران خسارتهای انقلاب به تعادل و فضای باز سیاسی نیاز داشت به مسیر خشونت، جنگ و استبداد کشاند. هرچند فاصله ما با این فاجعه تاریخی بیشتر می شود، بهتر می توان عواقب و ابعاد آن را مشاهده کرد. حالا دیگر دیری است که بسیاری از ما که مستانه در حمایت از آن فاجعه شعار دادیم و زیر علم ارتجاع مذهبی علیه آمریکا و لیبرال ها سینه زدیم می دانیم که اشغال سفارت آمریکا جنبش ملی و آزادیخواهانه را به سود استبداد دینی به حاشیه تاریخ راند و روند دموکراتیزه شدن ایران را سالها به عقب برد.
فکرش را بکنید! گروهی به نام " دانشجویان مسلمان پیرو خط امام" سفارت آمریکا را اشغال کردند. آیت الله خمینی از آنان حمایت کرد. کابینه لیبرال و اصلاح طلب مهندس بازرگان ساقط شد و ناگهان اکثریت عظیم نیروهای چپ شورمندانه به دنبال " خط امام" راه افتادند.(راه افتادیم) تا حقوق بشر و آزادی مستانه در مسلخ " مبارزه ضد امپریالیستی" مبارزه ای که به گوهر حاصلی جز از هم گسیختگی نیروهای ملی و تحکیم قدرت ارتجاعی و خصومت علیه ارزش های دموکراتیک ثمری در بر نداشت قربانی کنند( قربانی کنیم).
حمایت اکثر نیروهای سیاسی حاضر در جامعه از این حرکت، به آیت الله خمینی و کسانی که هنوز هم همچنان در راس جریان اقتدارگرای حاکم بر ایران فرمان می رانند فرصت داد تا بساط استبداد دینی را آن طور که می خواهند به سراسر ایران بگسترانند. و برعکس جریاناتی که می توانستند و می بایست برای دفاع از آزادی و حقوق بشر در کنار هم قرار گیرند از هم دورشوند. همراه با بالا گرفتن خصومت میان ایران وآمریکا و سقوط کابینه بازرگان فضای اعتدال و گفتگو و عدم خشونت که برای توسعه فرهنگ دموکراسی شرط لازم و مقدم بود هرچه تنگ تر شد و دامنه خشونت گرائی چه در حاکمیت وچه درسطح جامعه و اپوزیسیون بتدریج گسترش یافت. دشمنی با آمریکا رنگ تقدس به خود گرفت و شگفتا که دفاع از آزادی که مقدم ترین نیازاین ملت بود و همچنان هست امری مذموم وانمود شد که به قول خمینی" مرفهان بی درد" به دنبال آن بودند. بخش عظیمی از چپ، همراه با سازمان مجاهدین خلق و نیروهای موسوم به خط امام در یک خویشاوندی ایدئولوژیک برای برپا کردن ضیافت ها و تظاهرات مستانه ضد امپریالیستی، از هم سبقت گرفتند و دوشاودش هم آتش بیار معرکه ای شدند که جوانه های نوشکفته آزادی درآن می سوخت. و شگفتا که متعاقب آن بسیاری از حامیان این حرکت نیز در آتش استبدادی که در آن بحبوحه در حال سفت کردن جای پای خود بود، سوختند. و هنوز هم این سوختن ادامه دارد.
قطع رابطه میان جمهوری اسلامی و آمریکا که از پیامدهای اشغال سفارت آمریکا در ایران بود، و خصومت و تنش پدید آمده میان ایران و آمریکا موجب آن شد که تقریبا همه فرصت های تاریخی گرانبهائی که در 24 سال گذشته بویژه در دوره پس از فروپاشی شوروی برای ایران پدید آمده بود، از دسترس خارج شود. اشغال سفارت آمریکا و حمایت آتشین جریانات سیاسی از آن به حیثیت و اعتبار جهانی مردم ایران صدمات بزرگی وارد ساخت. تصویری که پس از اشغال سفارت آمریکا در اذهان ملت های دارای دموکراسی نسبت به ایرانیان پدید آمد، تصویری منفی بود که ملت و استبداد دینی را از یک قماش می کرد. این تصویر سبب شد که تا دو دهه پس از این واقعه صدای مبارزات و تلاشهای آزادیخواهانه مردم ایران به اندازه کافی در عرصه جهانی شنیده نشود. و در نتیجه استبداد فرصت یافت بسیاری از مخالفان خود را به طرق مختلف از قتل عام زندانیان سیاسی، تا شکار و ترور مخالفان و سرکوب وشکنجه سیستماتیک از سر راه خود بردارد.
اما این فقط ملت ایران نبود که از این حادثه دچار خسران های جبران ناپذیر شد. اغراق نیست اگر بگوئیم همان گونه که نطفه انقلاب بهمن در کودتای 28 مرداد بسته شد، نطفه جریاناتی همچون القاعده نیز در حادثه اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری 444 روزه دیپلمات ها و کارکنان سفارت آمریکا بسته شد. این رویداد، در میان ملت های عقب افتاده و ستمدیده مسلمان الهام بخش رشد جنبش های اسلامیستی ضد غربی شد و به جنبش ها و گرایش های لائیک و آزادیخواه این کشورها آسیب های بزرگی وارد کرد.
ما هنوز هم از عواقب سیاسی، روانی و اقتصادی فاجعه اشغال سفارت آمریکا رها نشده ایم. هنوز هم کم نیستند کسانی که آن حرکت را واکنش طبیعی ملت در برابر حمایت آمریکا از رژیم شاه تلقی می کنند و با نگاهی غیرانتقادی چنان از آن سخن می گویند که انگار یک واقعه غیرقابل اجتناب بوده است. به باور من همه آنهائی که مستقیما و غیرمستقیم در اشغال سفارت آمریکا دخیل بودند، مادام که به انتقاد صریح و صمیمانه از این فاجعه تاریخی ننشسته اند، از کژاندیشی های پیشین خود فاصله کافی نگرفته اند.
زمان آن فرا رسیده است – اگر دیر نشده باشد- که علت عقب ماندگیها و ناکامیها یمان را در درون خود و جامعه خود جستجو کنیم. چرا که تا زمانی که علت ها را در بیرون از خود جستجو می کنیم و برای توجیه ضعف و کژی های خود به دنبال دشمن خارجی هستیم ظرفیت و شایستگی برون رفت از وضع موجود را نخواهیم داشت.
12 آبانماه 1382

مقالات | بازديد 3961 | نظر 40 | دنبالک 1 | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالاي صفحه 
دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/962

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'اشغال سفارت آمريکا فاجعه ای در ابعاد کودتای 28 مرداد، علی کشتگر' لينک داده اند.

فریاد دموکراسی
1. آری این چنین است ای برادر...این چنین است که کسی را که روزی سعی می کرد تا «شانه ها»یش را بالاتر بکشد، شاید که خود را از زودتر  از «میله» ...
[Daghdagheh]
November 5, 2003 05:01 AM

نظرات
[bijan - November 5, 2003 05:15 PM]

ba salam .moteasefaneh bazie ke shayad kheylie az ma hengamie ke shkhsie be eshtebah khod harchand dar oon zamineh ba sahme nachiz eteraf meykonad ma iranie ha jarie tar barkhord meykonim va hala ke meybinim kasie eingooneh barkhord meykonad meykhahim hameye deghe delie khod ra sare vay khalie konim .be doostane geramie meykhaham begooyam ma chand nafar mesle ALI KESHTGAR darim.khodetan ghezavat konid kodam goroohe seyasie ein gooneh barkhord meykonad.behtar ast aval eslah ra az khod va farhange khod shoroo konim badan mey tavanim harfhaye digar bezanim haman gooneh ke aghaye keshtgar va doostaneshan kardand.ba sepas .bijan.

[خسرو لک - November 5, 2003 10:43 AM]

متاسفانه سیاست در همه جا نان به نرخ روز خوردن است و به نظر راه گریزی از ان نیست.

[انشا نويس پير - November 5, 2003 09:53 AM]

پس نتيجه ميگيريم كه آمريكا براى ما فوايد بسيارى دارد

[bahram - November 5, 2003 08:33 AM]

ma 1400 ast gereftare tazism hastim
ardebil iran

[Khosro - November 5, 2003 04:32 AM]

Jenabe Keshtgar
Tashakkor az maghle amoozandatoon. Man fekr meekonam ke ma hala hala bayad khesarathaye in khiyanat bozorg be Iran va Irani ro bepardazeem. Shojaate shoma ra tahseen meekonam

[فرزند ایران - November 5, 2003 04:09 AM]

«محدوده سفارت خانه کنسولگری ها و سرکنسول گری ها و مراکز سیاسی حریم یک کشور محسوب می شود و تجاوز به ان تجاوز به خاک ان کشور محسوب می گردد» متن قانون کنوانسیون وین درباره روابط سیاسی تصویب شده در 1967 در وین که ایران هم به ان کنوانسیون پیوسته... بنابراین اشغال سفارت تجاوز به خاک امریکا است و تجاوز به خاک امریکا ؟ = پاسخ نظامی... پاسخ نظامی؟= تحریک دشمن دیرینه ایرانیان یعنی عراق و چرخاندن چرخ های واحدهای تولیدی اسلحه...ما با این کار اب در اسیاب امریکا ریختیم

[aria-bahmani - November 5, 2003 01:49 AM]

بابك عزيز.قبل از هر چيز تقاضا مي كنم كه يادداشتهاي فارسي خود را با استفاده از فونت فارسي بنويسيد كه خواندن مطلب را بسي آسانتر مي كند.استنتاج شما از جمع بندي آقاي روزبه مرا شگفت زده كرد زيرا كه جمع بندي ايشان دقيقا خواست مردم ايران است.بي اقبالي قرائت هاي نو ديني در ايران مهر تاييدي است بر گفته ايشان.تلاش ذره اي براي رسيدن به سر منزل مقصود كفايت نمي كند همانگونه كه سالها و اميدهاي بر باد رفته پس از دوم خرداد نشان داد هر گونه قرائت ديني از سياست بازگشت به منزل اول است با تحمل هزينه هاي گزاف و فرصت سوز.به نظر من نيز در نوع قرائت از آينده سياسي ايران ديگر نمي توان ازآب گل آلودي كه كساني چون نظريه پردازان مشاركت.كديور و سروش به هم زدن آن مشغولند نوشيد زيرا كه سم كشنده است.توجه كنيد كه دوران حاكميتهاي ايدئولوزيك به سر آمده و ميراث كساني چون شريعتي كه تبديل روياي خود را به كابوس ويرانساز نديد جامعه در حال احتضار ايران امروز است.بنابر اين استنتاج كوتاه و موجز آقاي روزبه صرفنظر از شيوه هايي كه ايشان براي رسيدن به آن مي پسندند چكيده راه حل نجات ايران است .اگر اين جمله دليل بر خشونت طلبي ايشان است من با طيب خاطر خود را خشونت طلب مي دانم.

[bijan - November 4, 2003 10:28 PM]

aghaye keshtgar salam.shojaatetan ra tahsin meykonam .fekr konam shoma jozve estesnaate alame seyasat hastid ke ein gooneh eshtebahate khod va sazmane morde alagheye khod ra be serahat meygooyand.omid varam maghalehiye tanzim konid ke reyshe yabaneh tar ein ghazie ra peygirie konad.dar panahe kerdegar.bijan.

[Babak - November 4, 2003 09:42 PM]

Baraye Aria-Bahmani
lotfan be natije giri va chekide ye maghale ye refigh Roozbe enayat farmaeid
خط راهنمای مبارزه مردم در لحظات کنونی نه قراردادن قرائت دیگری از مذهب در برابر قرائت حاکم و لاجرم گل آلود کردن آب، بلکه مبارزه برای برپاکردن یک نظام مردم سالار و سکولار است.
mardaom ba emkanat dakhele Iran talash mi
konanad ke az jahaname khomeiny raha shavand
zare zare va daste khali
Refigh Roozbe fekr mikonad ke mishavad ba yek khat keshi mobarezat ra arz yabi va hedayat kard anham kharej ez matne jameeh soal iinjast ke Dr Zarafshan baraye jamee mardom salar asargozar ast ya harf-haye por tamtaraghe bande
sakhtare Iran dar tamame zamine ha dar hale takvin ast va mardaom dar kasbe arman-haye khish pirooz khahand shod armanae Refigh Roozbe yek kami dir tar thaghogh khahad yaft vali Roozbeh ba deger andishan dakhele Iran sektaristi amal mikonad
behtar ast begoyam ba negahe aghel andar safih be an-ha negah mikonad bayad ba mardam bood iin darde asasi dar Iran ast ke mobarezan az matne jameeh doorand va be soorate herfeei mobareze mikonanad rejime Shah va Khomeiny dar iin kar movafagh shodand bayad talash kard ke ba mardaom va baraye mardom mobareze kard mardom Iran dar nahayat pirooz khahand shod

[حـجـت - November 4, 2003 08:33 PM]

آقای رضـا
من چشـمم را باز کـردم و مقـدار ناچیزی از ثمرات اشـغال لانـه جاسـ.سـی را دیدم:
اول: بر اثر این کار ملـت ایران بیش از ده میلیارد دلار پول نقـد خود را کـه در بانک های آمریکا داشـت از دسـت داد و هـرچـه خمینی در جماران نفرین کـرد و ناسـرا گفـت بانک ها پول را پس نـدادنـد. برای آنکـه بفهمید 10 میلیارد یعنی چـه (بادلار800 تومان) با این پول میتوان 800 هـزار خانه 10 میلیون تومانی سـاخـت. یعـنی 200 شـهز مثل نجف آباد اصـفهان.
دوم: صـدام حسـین کافـر، کـه بعدها توبـه کـرد و برادر صـدام شـد مأموریـت یافـت به ایران حملـه کنـد و جوانان مارا بکـشـدوبه زنان ما تجاوز کـند و شـهرهای ما را خـراب کنـد و بر خلاف سـخنان گهربار امام کـه گـفـت ما برنـده این چنگ هسـتیم و هیچ تردیدی در آن نیسـت برنـده هم نشـویم و ایشـان جام زهـر را نوش جان کـردنـد و قـدس سـری شـدنـد.
سـوم: بجای جیمی کارتر کـه یک رئیس جمـهور معتـدل بود و خیلی بـهتر میشـد با او مسـائل بین دو کشـور حل شـود، ریگان قـداره بنـد رئیـس جمـهور شـود و هم فکران شـمابرای آنکـه نشان دهـید هیچ نمیدانیـد درسـت در سـاعات سـوگـند خوردن ریگان گروکانها را آزاد کـردیـد. نتیجـه آن شـد کـه ریگان 8 سـال و بوش 4 سال و محافظه کاران انگلیس 18 سال حکومـتی کـردنـد کـه در آن از هر دری بلائی برای ایران صادر شـد و ما فقط فحش دادیم وشـعار.
چـهارم: مردم ایران در سـطح جـهان بعنوان مردمانی وحشـی قـلمـداد شـدنـد کـه به هیچ یک از اصـول معاهـدات بین الملل پایبند نیسـتنـد. این برداشـت هنوز هم ادامـه دارد.
پنچـم: زیانهای مالی فقط ضـبط نقـدینگی ما نبود بلکـه خـریـد لوازم یـدکی وسـایل جنگی با قیمـت های چنـدبرابر، باضـافـه دزدیهای عوامـل واسطه خریدبرای ادامـه جنگ خود ارقام سـرسـام آوری اسـت.
این ها گوشـه کوچکی از مزایای کار بزرگ مورد تحسـین آقا رضـاست. نگارنـده 120 مورد را در یادداشـت هایش نوشـته اســت.
آقا رضـای عـزیز، شـما
یا انسـانی سـالم (از نظر انسانی)هسـتید کـه واقـعاً باور دارید کـه این کار درسـت بوده. در آم صـورت من بشـما توصـیه میکنم بـدون احسـاسـات تحقیق کنید و حقیقـت را با اسـتدلال بـدسـت آورید و اگـر دلیلی برای این کار یافتید بدیگران هم بگوئید وگرنه بر علیه ظلم خروش کنید. و یا از عوامـل این رژیم هسـتید و برای منافع شـخصی این نوشـته هارا مینویسـید، در لین صورت بهتر اسـت باور کنید که این ها رفتنی هسـتند و شما از الحاق به ملتی که پدر و مادر و برادر و خواهرو دوسـتان شـما از آن ملت هسـتنـد سـود بیشـتری میبرید.
عـزیز من زنـدگی در یک فضای آزاد زنـدگی شـیرینی اسـت. در جمهوری اسـلامی حـتی سـعید مـرتضوی جانی نیز آزاد نیسـت. عنکبوت ها در تار خود میمیرنـد.

[Arash - November 4, 2003 08:07 PM]

دوستمان كمال فراموش كرد كه بگويد كه آن محجوبه محترمه همزمان داد و فرياد هم ميكرد و شعار مرگ بر متجاوز هم ميداد.

[ كمال - November 4, 2003 07:46 PM]

چند نكته در ارتباط با مسئله اشغال سفارت را بايد در نظر گرفت:
ا- حمله به سفارت يك كشور بر اساس معاهدات بين المللي تجاوز به خاك آن كشور محسوب ميشود و ميتواند به همان نحو با آن برخورد شود.
2- سفرا و كارمندان سفارتها داراي مصونيت سياسي هستند و حتي اگر دو كشور با يكديگر وارد جنگ شوند بايستي امنيت نمايندگان سياسي يكديگر را تضمين كند. در اين رابطه شايان ذكر است كه حتي آلمان هيتلري در جريان جنگ دوم به اين قوانين احترام گذاشت.
3- طي نيم قرن اخير تنها دو دولت آشكارا اين معاهده بين المللي را نقض كرده اند. جمهوري اسلامي ايران و حكومت اسلامي طالبان در افغانستان. طالبانها جمعي از ديپلماتهاي ايراني را به قتل رساندند. كه دولت ايران به اين مسئله شديدا اعتراض كرد!!
ببري مال مسلمان و چو مالت ببرند
بانگ و فرياد برآري كه مسلماني نيست!!
به چند نمونه از پيامدهاي فاجعه بار اين پروژه مشترك خط اماميها, چپها و مجاهدين در مقاله بالا اشاره نشده است:
۱- پس از 444 روز گروگان گيري , دولت ايران كه تهديد آمريكا و ريگان را براي حمله نظامي جدي ميديد از موضع ضعف و استيصال تن به امضاي قرارداد خفت باري با آمريكا داد. ميلياردها دلار از سرمايه هاي ايران در غرب بلوكه شد كه بخش اعظم آن به عنوان خسارت به شركتها و اشخاص پرداخت شد.
2- ايران با تحريم اقتصادي غرب مواجه شد كه در اثر آن صنايع نوپاي ما دچار آسيبهاي جدي شد واين به نوبه خود به فقر و فلاكت ميليونها تن از هموطنان ما انجاميد.
-۳- بنا بر اسناد منتشر شده از سوي سازمان سيا در چند سال قبل حمله عراق به ايران با موافقت و قول حمايت تسليحاتي آمريكا صورت گرفت. بنا به اعتراف يكي از مسئولين سيا: آمريكا ناچار بود بنحوي بر گردن ملاهاي ديوانه ايران افساري بزند و محاصره اقتصادي كافي نبود.هشت سال جنگ خانمانسوز و نابودي انبوهي از سرمايه هاي انساني و مالي كشور و داغدار شدن صدها هزار خانواده حاصل اين بدمستي ديوانه وار بود.
آقاي كشتگر به موارد ديگر اشاره كرده اند.
فردي بنام هوشنگ نوشته است كه اشغال سفارت درسي بود به كودتاگران و آمريكاييها. آخر دوست عزيز چرا سرت را لاي برف كرده اي و هذيان ميگويي. ملت بدبخت ما طوفان درو ميكند و يا آمريكا؟؟ راه پاسخگويي به استعمار, توسعه سياسي و اقتصادي كشور و قطع وابستگي هاي گسترده ما به غرب بود. الان كه به مراتب وابسته تر و بدبخت تريم. مگر نه اينكه همين سفيهان و دايناسورها بلايي سر مردم آورده اند كه ايران ركورددار صدور مغز به غرب است؟؟!! حكايت حكام ما داستان همان فاحشه محجبه ايرج ميرزا است كه زير طرف افتاده بود و دو لنگش در هوا تاب ميخورد ولي همچنان محكم چادرش را چسبيده بود تا بدحجابي نشود. خدا همه را شفا دهد.

[گرانپوراصفـهانی - November 4, 2003 07:40 PM]

هـوشـنگ عـزیز
بسـیار زیبا نوشـتی. مقاله شـما بیشـتر از بسـیاری از مقالاتی کـه دیگـران مینویسـنـد ارزش دارد. بخصوص سـبک مؤدبانـه شـما در مخالـفـت بایسـتی الگو بشـود برای مـن و امثال مـن.
توصـیه میکنم، آنها کـه جـواب شـما را نخوانـده انـد، آنرا مطالـعـه کننـد.

[علی - November 4, 2003 05:21 PM]

باسلام
من با نظر شمادر مورد یافتن نقاط ضعفمان در درون خودمان موافقم.اما شاید بتوان گفت تفاوت نظر شما با دیگر نظرات این روزهاتنها این باشد که اشتباه را به گذشته موکول میکنید(در عوض عامل خارجی)ببینید به نظر من این موضوع (اشغال سفارت) اصلا برای من و هم نسلان من خاطره ای است که بازگو شده .جوری دیگر بگویم شماهم تنها به بیراهه میروید.به عوض انجام تنها حرف...مرا ببخشید اما تنها راه داشتن خانه ای آباد دوست داشتن است.عشق به وطن و متعاقبن به هموطن.حتی آنانی که اشتباه میکنند.عزیزان شاید بچهگانه بهنظر برسد اما ما فقط همدیگر راداریم و اگر همدیگر را دوست نداشته باشیم و تقصیر را گردن همدیگر بیندازیم جز آواره گی نصیبی نمیبریم.امروز ما باید به هم کمک کنیم و همدیگر را دوست داشته باشیم.هر روز صبح به این فکر کنیم که به یک ایرانی کمک کنیم حتی اگر کوچک باشد حتی اگر فقط به هم امید بدهیم.تکرار مکررات دیگه بسه....یه عالمه مردم دارن از گشنگی و درد میمیرن که احتیاج به کمک دارن.پس خیلی کارا از دستمون بر میاد.دیگه ایسم ها و ایست ها کافیه بیاین یه هم کمک کنیم....دوستت دارم هموطن...به امید موفقیت

[aram - November 4, 2003 05:02 PM]

خطاب به كور دلي كه ديگران را به بينايي مي خواند.....جناب رضا...زحمت كشيده و ميوه اين 25 سال تحول مششعانه را به تنهايي تناول كنيد كه سيستم گوارشي ما تحمل....را ندارد.شما ببينيد كافي است .ملت را چه به ديدن؟بگذاريد در كوريمان بمانيم كه ما را خوشتر است.....راستي يك سوال:وقاحت را چگونه مي شود اندازه گيري كرد؟

[aram - November 4, 2003 04:54 PM]

آقاي مجتبي.استبداد ديني و ديكتاتوري پرولتاريا دو روي يك سكه هستند منتها روي اول چون بر خاسته از تفكرات موميايي 1400 سال پيش است طبيعتا وحشيانه تر و متعفن تر است.من به شخصه معتقدم كه در صورت بر قرار شدن ديكتاتوري پرولتاريا بجاي استبداد ديني نيز مطالبات آزاديخواهانه مردم در زير چكمه هاي ايدئولوژيك له مي شد.حالا بگوييد ناراحتي شما از چيست؟؟؟؟؟؟؟؟

[مجتبي - November 4, 2003 02:37 PM]

ادعا شده است كه تاييد واقعه 13 آبان باعث شد كه استبداد ديني حاكم شود. حتما قرار بوده كه ديكتاتوري پرولتاريا جايگزين استبداد ديني شود و آقاي كشتگر افسوس آنرا مي خورند.راستي اگر كشتگر و امثالهم در ايران حاكم مي شدند در نظر داشتند چند ميليون نقر را اعدام كنند تا از “رفيق استالين” عقب نمانند؟

[رضا - November 4, 2003 01:49 PM]

چشمانتان را باز كنيد وبا ديديي باز به پيامدهاي
تسخير قهرمانانه لانه جاسوسي بنگريد بگذريم از اينكه افراد بي ريشه اي چون عبدي از كار خود اظهار ندامت وپشيماني كردند ولي دلير مردان ديگري از حماسه خود با افتخار يادمي كنند.
نميدانم نويسنده متن چند سال دارد ولي در آن زمان اين عمل شجاعانه باعث با لارفتن غرور ملي مردم رشيد ايران شد.پس درود بر حماسه آفرينان تسخير لانه جاسوسي

[aria - November 4, 2003 11:42 AM]

rofagha
in degardisie fekri too KESHTGAR ro bayad be fale nik begirim

[هوشنگ - November 4, 2003 11:40 AM]

جناب کشتگر عزيز!
با سلام و آرزوی تندرستي. با همه زحمتي که برای اين نوشته کشيده ايد، بهتر است توجه شما را به چند نکته جلب بکنم که آن چنان هم باريکتر از مو نيست.
1- در ايران ما قهارترين شراب خواران هم به گاه سينه زني مستي کنار مي گذارند. اين نوشته شما با روان و کردار ايرانيان به گاه مستي و يا روز سينه زني سازگار نيست.
2- اشغال سفارت آمريکا بوسيله بخشي از دانشجويان و پشتيباني بخش ديگر از آن ها، نه تنها فاجعه ای همانند کودتای 28 مرداد32 نبود، بلکه خود ناشي از آن و پيامد بادی بود که شاه کودتاگر و پشتيبانان آمريکاييش در ايران کاشتند و طوفان نفرت آن روزها را درو کردند. بهتر است درس عبرتي برای شاهان بي تاج و پشتيبانان خارجي آن ها باشد که دگرباره باد نکارند.
3- آزادی های ناشي از انقلاب بسيار پيش از آن و بويژه با بستن روزنامه ها در مرداد 58 و نشاندن منطق نظامي گری به جای گفتگو با مردم از سوی دولت و شورای انقلاب به باد مي رفت، و اگر از اشغال سفارت هم برای آن سود برده باشند، در همان راستا بوده است که از پيش بود.
4- فرق است ميان کردار جوانان در اشغال سفارت، با بي تدبيری رهبر انقلاب و ديگراني که آن را به آن جا کشاندند که سودی از آن برای مردم در نيامد. فراموش نکنيد جوانان با همان شور و چه بسا بيشتر از آن پادگان ها را هم گشودند، اما کشتيبان را سياستي دگر آمد و بادبان ديگر کشيد و نتيجه ديگری به دست آمد. و اين برای درک آن چه گذشت بسيار مهم است.
5- خشونت های روزهای پيش از اشغال سفارت را چرا ناديده مي گيريد. بويژه آن چه در مرداد 58 گذشت.
6- چه زيبا توصيف کرده ايد که اکثريت قريب به اتفاق مردم آن روز به فرموده شما مست بوده اند و سينه زده اند. و تنها آنهايي که معتدل و ميانه رو بوده اند و در شورای انقلاب و دولت نشسته بوده اند با آن مخالفت داشته اند و کنار گذاشته شدند. پند تاريخ بگونه ديگری است. وقتي معتدل و ميانه رو آن قدر آزادی خواه است که از دست کسي که گفت من دولت تعيين مي کنم، من مي زنم توی دهن اين دولت، فرمان نخست وزيری مي گيرد، هم بر اعتدلال خويش پشت پا زده است و هم ادعای آزادیخواهي اش بايستي به دقت نگاه شود.
7- شما سياست گذارانه برای سياست امروزتان که باز شدن بن بست رابطه با آمريکاست، وقايع تاريخي را نه تنها به سود سياست خود مصادره مي کنيد، بلکه راه و روش سياست گذاران آن روز ايران را کماکان ادامه مي دهيد، که بدون هيچ آينده نگری و تدبير هر چيزی را برای سياست خويش مصادره مي کردند. و از جمله شور جوانان را که هنوز هم پس از اين همه سال در گستره سياسي از جمله جوانانند نه کهنسالان. و شما بيش از اندازه سياسي کاری مي فرماييد که به سود سياست امروزتان پيدايش و جنايت کاری القاعده را به پای مردم ايران و تلاش تاريخي آنها مي گذاريد. نه شما و نه تمام دستگاه بوق و کرنای وزير دفاع آمريکا، نمي توانيد مردمان ايران و جهان را چنان جادو نماييد که سردمداران القاعده را ايراني بنامند، و افغانستان طالبان را جزيي از ايران بدانند.
8- بر ايرانيان ميهن دوست است که برای گشودن بن بست رابطه ایران و آمريکا راهي بيابند. و برای آن نيازی ندارند مانند آقای کشتگر تاريخ سازی نمايند و به شيوه ای که ايشان مي فرمايند، خود را به کارهای ناکرده متهم سازند. تنها بايد آمريکاييان را به پذيرش اقدام تاريخي ايرانيان در سال 57 وادارند. و آن هيچ نيست جز برافتادن شاهنشاهي در ايران.
9- باور ندارم شما در روزهای 13 آبان آن سال و روزهای پس از آن، آن چنان مست بوده باشيد که به سينه زني هم پرداخته باشيد. به هنگام نوشتن اين مقاله تان ولي ...
بي گمان نادان تر آن کسان،
که افسونشان به برده به همپای کاروان،
وز بيم تيغ دشمن را تيز مي کنند،
وين گونه ز آن پليدتان پرهيز مي کنند.

13 آبان 82 - هوشنگ

[Kouhyar - November 4, 2003 11:22 AM]

I Agree with this paper.

[aria-bahmani - November 4, 2003 09:15 AM]

بابک عزیز.از اینکه مرا به فرصت طلبی متهم می کنید متاسفم.از بابت آقای تقی روزبه هم من شناخت چنانی ندارم .سفارش من به دوستان برای خواندن مقاله هوشمندانه ای است که تحلیل دقیق و واقع بینانه ای از شرایط روز و تقابل نیروهای درون رزیم بویزه اصلاح طلبان شکست خورده می دهد.من به شما نیز توصیه می کنم که ابتدا مقاله رابخوانید و سپس قضامت کنید.اطمینان دارم صر فنظر از مواضع فکری آقای روزبه این مقاله را تایید خواهید کرد.اگر از ایشان هم انتقادی دارید می توانید همانجا مطرح کنید.با احترامات آریا

[aftab - November 4, 2003 07:07 AM]

ba salam, az aghaye keshtgar tammanaye jawabe yek soal ra daram. ba tahsin az khod-naghdi ishan wa inke rahbarane siasi ba massooliat ghabool kardane eshtebahate khod, mitawanand wa bayad sarmashghi baraye nasle jawan bashand ta anha ham yad begirand ke be jaye andakhtane massooliat karhaye khod be gardane digaran, khod massooliat kare khod ra ghabool bekonand. wali yek soale kootah: aghaye keshtgar waghti 23 sal tool mikeshad ke shakhsi motawajeh eshtebahe siasi khod beshawad, fekr nemikonid in neshan az zaafe honar wa agahi in shakhs dar kare sisi darad? ba ehteram

[Toraj - November 4, 2003 06:25 AM]

Ba salam beh Payiz
vay bar kasani keh hanooz eshghaleh sefarateh Amrika ra tabalvoreh khashmeh foroo khordeyeh melat midanand manzooram kasi ast keh ba nameh Payiz avalin nazar ra gozashteand. aya fekr nemikonid dir az khabeh gheflat barkhstan ham hadi darad????

[arian - November 4, 2003 06:12 AM]

aghaie keshtgar tanzhaie mMIS MAMAD shahkar ast. tchera in agha bishtar neminevisad. in maghalh ham ba heieh dir boodan bessiar khoob ast khandan tanzhaie miz mohamad ra dar sit e Mihan beh hameh tosieh mikonam, shahkar ast. ma faghat gahi beh n dast resi darim. in az lotfeh aghaie Motemedi ast vazir khodforooshe velaiat. ba sepasgozari Arian

[محمود درويش - November 4, 2003 06:08 AM]

مثلي هست كه ميگويد كمي دير آمدن بهتر از هرگز نيامدن است. اينكه آقاي كشتگر قدم پيش گذاشته اند و به نقد يكي از خطاهاي خود و سازمان فدايي در يكي از پيچهاي تند تاريخ ايران پرداخته اند جاي بسي اميدواري است و نشان از آن دارد كه جوانان پرشور ديروز پاي در مسير بلوغ فكري و سياسي گذارده اند. دوستان عزيز! اين گونه رويدادها را حقير نپنداريد. فرهنگ سياسي عقب مانده ما كه بسيار از آن كشيده ايم و باز هم خواهيم كشيد نقد خود را برنمي تابد. نگاهي به تاريخ چند دهه اخير بيافكنيد بندرت پيدا ميكنيد حزب يا سازمان و يا شخصيت سياسي شناخته شده اي را كه صادقانه به بازبيني و نقادي گذشته خويش نشسته باشد و حداقل براي عبرت آيندگان از اشتباهات خويش سخن گفته باشد. از حزب توده بگوييم كه رهبرانش تنها زماني به فكر نقد خويش افتادند كه كشتي تشكيلاتشان در حال غرق شدن بود و خود در زير شلاق بازجويان و صرفا براي رهايي از شكنجه وادار به اعتراف و خطا شدند. به خاطر داريم كه چه بسيار اعضاي سابق و رنج كشيده حزب سران و مسئولين مغرور حزب را به نقادي صادقانه خطوط حزب و مواضع گذشته آن دعوت كردند اما جز برچسبهاي ناجوانمردانه اي همچون خائن, خود فروخته , مزدور امپرياليزم و حتي اتهامات اخلاقي پاسخي نگرفتند و حزبي كه براي بنا و قوام آن هزاران نفر از جان و مال وهستي خويش گذشتند از درون پوسيد و در هم شكست. به سرنوشت سازمان پيكار بنگريد: سازماني كه در جريان كودتا و يا انقلابي ايدئولوژيك در درون سازمان مجاهدين شكل گرفت. كودتايي كه ضمن متلاشي كردن يك جريان مبارز مذهبي و تصفيه خونين اعضاي وفادار به ايدئولوژي مذهبي باعث رشد گرايشات ضد كمونيستي در ميان بخشي از نيروهاي مذهبي شد امري كه نتايج مرگبار آنرا بعداز انقلاب شاهد بوديم. اين جريان همچنين موجب دستگيري و اعدام تعداد زيادي از كادرهاي با تجربه مجاهدين شد. كادرهايي كه فقدان آنها زمينه ساز خطاها و اشتباهات رهبران كم تجربه اين سازمان در سالهاي بعداز انقلاب شد. مسئولين اين كودتا هيچگاه حاضر به انتقادي جدي از خود نشدند. اين جريان در روزهاي بعداز انقلاب با گرايشاتي شديدا ضذ مذهبي و افراطي نقش مهمي را در فعال شدن زودرس تضادهاي سياسي به عهده گرفت تا آنجا كه در جريان تهاجم راستها به دانشگاهها شرايط را براي برپايي انقلابي كارگري آماده ميديد.
مسئولين اين جريان هيچگاه حاضر به انتقاد از عملكرد و مواضع خود نشدند. مسئول اول و رهبر خاص الخاص اين جريان سرانجام در زير شكنجه پاسداران, اسلام آورد و از گذشته خود ابراز ندامت كرد و سازمانش درهم شكست.
توگويي رهبران سياسي ما تنها به ضرب شلاق و شكنجه به خود ميايند و يا آنها كه در قدرت هستند بايد صداي انقلاب مردم را بشنوند تا به خود بيايند و يا از ترس قدرتي خارجي جام زهر را سر كشند.
و اين داستان عجيبي است. در حاليكه بهاي انتقاد از خود و اصلاح خود ويا عذرخواهي و كناركشيدن از قدرت نه تنها بسيار كمتر است بلكه حتي چه بسا سبب افزايش اعتماد مردم و يا توده هاي سازماني ميشود.
اما رهبر درست و حسابي ايراني رهبري است كه مرگ را بر انتقاد از خود و كناره گيري از قدرت ترجيح ميدهد. قدرت امر را برآنهامشتبه ميكند. جمع هواداران و هوراكشان آنها را از خود بيخود ميكند بنحوي كه ديگر براي احدالناسي حق اعتراض قائل نيستند. عنصري خطا ناپذير ميشوند. وظيفه ديگران چشمشان كور فرمانبرداري, سرسپردگي و اجراي اوامر است.
بهرحال اميدست كه سنت نقد شجاعانه گذشته بتدريج بصورتي سنتي ملي درآيد تا شايد آيندگان ديگر نيازي به تكرار اشتباهات و خطاهاي ما نداشته باشند و با كوله باري از تجربه به استقبال مشكلات بروند.
در همين جا لازم است از شجاعت آقاي منتظري در ارتباط با انتقاد از خويش در ارتباط با حمايت از جريان اشغال سفارت قدرداني كنم. در اين باره بايد بگويم كه انتقاد از خود ايشان امري بسيار نادر در ميان روحانيون است. جا دارد كه ساير روحانيون و طلاب ايراني از ايشان درس فروتني و صداقت را فراگيرند و به مرور و نقد عملكرد سياسي خويش بپردازند.

[Babak - November 4, 2003 05:17 AM]

Jenabe Aria Bahmani
Az forsat talabi va zekavate shoma dar shegeftam
ma dar iin-ja az nadani ha va efrat gri ha harf mi zanim ke che goone rahe jahanam ra baraye khod hamvar kardim shoma adres midahid ke maghale rahbare efration ra bakhanim
با سلام به دوستان.توصیه می کنیم که مقاله هوشمندانه قرائت "دمکراتيک" از اسلام، روزه سياسی و مواضع تحکيم وحدت، تقی روزبه .را در قسمت مقالات همین سایت گویا مطالعه فرمایید.

In aghaye Roozbe az yek enghelabe khoonin kamtar
ra ghabool nadarad
ghoon aslan kesi ishan ra dar Iran nemishenasad
hala chetori iin vasat sar o kalle ye Roozbe
peyda shode bayad az aghaye Arya Bahmani porsid
Zamane efratgari besar reside

[aria-bahmani - November 4, 2003 04:51 AM]

شکافتن زخم های کهنه و خروج چرک و خون مانده متعفن در آن گر چه ما را به گذشته باز نمی گرداندو فرصت باز سازی و ترمیم خبط های تاریخی را فراهم نمی کند ما را به باز بینی و باز اندیشی وا می داردتا با جدا کردن سره از ناسره توشه راه آینده بسازیم البته اگر آینده روشنی در کار باشد و ما با بد آموزی از گذشته به شیوه ای دیگر دچر همان کودنی های تاریخ سوز نشویم.تا این لحظه ما بازندگان پاکباخته تاریخ معاصریم.در طول این سالهای گذر عمر بارها از خویش پرسیده ام که آیا ما مستحق اینچنین ذلت و خواری بودهایم؟پس تکلیف آن همه زیاده خواهی های آرمانی ما چه شد؟تاوان تاریخی این همه خبط و نا دانی روشنفکران پرمدعا را چه کسی باید به مردم پرداخت کند؟و..........بازنگری شرایط آغازین "انقلاب"وجو هیجانی و جنون آمیز توده ایکه نهایتا به تسخیر سفارت امریکا و رادیکالیزه شدن رزیم و پالایش آن از اندیشه های لیبرالیستس نیم بند و سلطه کامل سرکوبگرانه فاشیسم دینی شد می تواند ما را در درک شرایط امروز و اتخاذ تصمیمات خردمندانه برای رسیدن به مطالبات معوقه جامعه کمک کند.اقدام مختصر و غیر کافی آقای علی کشتگر در این بازنگری را باید به عنون آغازی نمادین فرض کرد.گر چه بسیاری از جریانات خرد و کلانی که در ایجاد این فاجعه تاریخی مستقیم یا غیر مستقیم نقش داشتند و خود نیز تاوان گزافی پرداختند هنوز در همان حال و هوای دهه هفتاد میلادی سیر می کنند و گذشت این همه سالها و تحولات انگار که کوچکترین اثری بر جزم اندیشی آنها نداشته است.نگاهی به برخی از سایتهای تتمه این جریانات فکری انسان را به سردابه های تاریکی می برد که انگار سالهاست که از هوای تازه محروم مانده اند که رقت انگیز و هشدار دهنده است.جنبش آزادیخواهی ما امروز بیش از هر چیز نیاز به هوای تازه .اندیشه های نو و پویا و صادق دارد.

[یوسف - November 4, 2003 04:41 AM]

آقای کشتگر عزیز خسته نباشید. شما نوشتید
"
ناگهان اکثریت عظیم نیروهای چپ شورمندانه به دنبال " خط امام" راه افتادند.(راه افتادیم) تا حقوق بشر و آزادی مستانه در مسلخ " مبارزه ضد امپریالیستی" مبارزه ای که به گوهر حاصلی جز از هم گسیختگی نیروهای ملی و تحکیم قدرت ارتجاعی و خصومت علیه ارزش های دموکراتیک ثمری در بر نداشت قربانی کنند( قربانی کنیم)."
من هنوزم شک دارم که نیروهای چپ دنبال رو "خط امام"
بودند.
کدام چپ؟ اگر چپ منظور حزب توده است. آنها که چپ نبودند.دستور از مسکو می گرفتند.راه را برای مافیای
اتمی روسیه در همان دوران گروگان گیری باز کردند.
کدام چپ؟ اگر منظور "فدائیان خلق. "است؟ همین واژه
فدائی بوی شهید می دهد. شهادت هم در اسلام است . یک
آدم چپ که نمیاد از این واژه ها استفاده کند.
یکی از گرو های چپ تا انجائی که من یادم میاد بعد از انشعاب از این ارازل و اوباش گروگان گیر دفاع کرد.
انهم گروه بابک زهرائی (ترتسکیستها) بعد از انشعاب بود.
شعار مرگ بر آمریکا شعاری است کاملآ ارتجائی. درستش
مرگ بر امپریالیسم آمریکا است که انهم شعاری است بچه گانه.
بهر حال دوران گروگان گیری را می توان دوران توحش
نام گذاشت.


[aria-bahmani - November 4, 2003 03:37 AM]

با سلام به دوستان.توصیه می کنیم که مقاله هوشمندانه قرائت "دمکراتيک" از اسلام، روزه سياسی و مواضع تحکيم وحدت، تقی روزبه .را در قسمت مقالات همین سایت گویا مطالعه فرمایید.

[سارا از برلن - November 4, 2003 03:04 AM]

فكر ميكنم مهيار حرف را در مورد علي كشتگر تمام كرده ، واقعآ تا كي آقاي كشتگر يكي به نعل يكي به ميخ ميزنند ؟

[مهيار - November 4, 2003 02:56 AM]

سخني با آقاي كشتگر :
اينكه اشغال سفارت و به گروگان گرفتن 444 روزه آمريكاييان چقدر به نفع ايران و يا جمهوري اسلامي تمام شد ، كاملآ واضح است و مدتي است كه اين دوم خرداديها هم از آن به انتقاد پرداخته اند . اما اگر از خود و چپ سنتي ( اكثريت و حزب توده ) كه امثال خميني را ضد امپرياليست ميدانستند و اعمالشان را توجيه و تطهير ميكردند ، انتقاد ميكنيد حرفي ديگر است .
آقاي كشتگر به نظر من شما هنوز هم كشتگر آن سالها هستيد و تغيير نكرده ايد ! همانطور كه از خاتمي حمايتها كرديد و بعد از خرابكاريهاي فراوانش تغيير راي داديد تا همين روزها كه شيرين عبادي جايزه صلح نوبل را گرفت از او حمايت كرديد درحاليكه شيرين عبادي بيشرمانه از اسلام دفاع كرد و گفت اسلام و آزادي مشكلي باهم ندارد !!!؟ ولي شما با مقاله و مصاحبه هاي راديويي باز كار او را توجيه كرديد و اصلآ اين حرف او را به نقد نكشيديد و ديديم كه شيرين عبادي پي در پي خودش را بيشتر خراب كرد آيا بازهم بايد چند سال طول بكشد تا از او انتقاد كنيد . با احترام مهيار

[پرويز - November 4, 2003 02:44 AM]

خط عوض کردن آشکار با اعلان و بقول جمشيد تبليغ، بسِار هم خوب است. معنيش اين است که آدمی نه تنها زنده است بلکه فکر هم می کند و نه تنها فکر هم می کند بلکه جلو هم می رود. خط عوض کردن يواشکی ست که مشکوک است. و خود را مورد سؤل قرار ندادن هم از نادانی ست. ولی شايد خوب باشد آقای پاکدامن اگر چنين چيزی گفته است توضيح دهد. پرويز

[جمشيد ک - November 4, 2003 02:28 AM]

با سلام به علی کشتگر بايد گفت: متاسفانه چپ ايران هم مثل مذهبيهايش در تحجر چپی و تعصب چپی گرفتار بوده و بدبختانه هنوز هم گرفتار است. آنروزها با نيرو؛ خصوصا نيروی جوانی و امروز با نيروی عقده و خودخواهی. بيخود نيست که اغلب چپهای ديروز «دستگير» شده اند و به سلک دراويش گنابادی و عنقايی و چه درآمده اند. از چاه به چاله افتاده اند. چپهای ايران به گواهی تاريخ ايران برعکس ادعايشان و بر عکس حتی همتاهايشان در جهان هرگز پِشرو نبوده اند وغير از تک وتوکی مثل شاهرخ مسکوب « در سياست و فرهنگ» که از خود واز گذشته اش انتقادی صميمانه و شجاعانه کرده ديگران کمند که خود از گذشته خود چيزی گفته باشند. آنها نه تنها از گذشته خود انتقاد نکرده اند بلکه بی پروا هنوز هم در امتداد خط گذشته قلم و قدم می زنند. اعلاميه هايی افشاگرنه ای که از جنايات شاه توسط نيروهای چپ در ايران انتشار می يافت چنان غلوآميز و دروغ آميز بود که امروز بيشتر به تراژی کميک شبيه است تا واقعيت و يک اعلاميه سياسی. مثلا چيزی که من از زمان سربازی (اوايل 1357)بياد دارم يکی اين بود که در اعلاميه ای که توسط چريکهای فدايی خلق در هنگ ژاندارمری بندرعباس بين ما پخش شده بود آمده بود که شاه خود شخصا با مته سر زندانيان را سوراخ می کند يا سوزن زِير انگشتان زندانيان فرو می کند واز اين کار لذت هم می برد...مسئله ديگر اين است که اين آقايان نه تنها اشتباهات فراوان کرده اند بلکه امروز خواهان اينند که در همان اشتباه بمانند. آنها خودشان گفتند ما رهبريم و رهبريت خود را با مثلا جرِيان سياهکل خواستند بمردم تحميل کنند آنها هنوز هم همانقدر به جريان سياهکل اهميت تاريخی، اسطوره ای، و انسانی و انقلابی قائلند که شيعيان برای جريان کربلا ارزشها قائلند. آنها با خرمنسوزيها و.. آنچه همچون آفت با همکاری با ارتجاييترين گروه های مذهبی بر سر مردم آوردند در تاريخ کم نظير است، من در برخوردهايِ که با آنها داشته ام هنوز هم همان ادعاها را دارند. شما ببينِد برای نمونه ای ديگر آقای ناصر پاکدامن در تاريخ شفاهی ايران در يکی از دانشگاهای آمريکا برای توجيه همکاری با سازمان محترم مجاهدين خلق گفته اند(نقل به معنی) که مسعود رجوی در حد امر کبير و قائم مقام فراهانی ست و... بعد هم بدون هيچ اعلاميه ای از آنها بيرون آمده اند! حالا اين آقا حتمی هنوز هم می خواهد رهبر مردم باشد بدون اينکه انتقادی از خود بکند که آخر بابا اينهمه خط عوض کردن و اشتباه بدون توضيح و باز هم مدعی بودن باهم سازگار نيست. من روزی که از راديو فرانسه اعلام شد که در ميدان باستيل پاريس برای قتل پروانه و داريوش فروهر قرار است ايرانيان شمع روشن کنند من هم با دوستم دوبسته شمع خريديم و به ميدان باستيل رفتيم ولی وقتی ديدم که يکی از تعزيه گردنها آقای دکتر پاکدامن است و يادم از سخنان ايشان در مورد آقای رجوی با سابقه افتاد با شرم از خاطره امير کبير و هم از خاطره پروانه و داريوش از همان جا برگشتم و با دوستم در جلو پنجره اطاقم آن شمعها را روشن کردم ودر حد خودم به همسايه ها گفتم که چه اتفاقی در ايران اسلامزده ما افتاده است. زگزاکهايی از اين دست بدون توضيح به عمومی و تبليغ آن اگر درستکارانه باشد از نوعی نخوت وتکبر و حتی نا دانيست واگر از سر خيانت باشد که خب خيانت است. برای همه اينها بايد به آقای علی کشتگر و شجاعت و سرزندگی ایشان در باز شناسی اشتباه بزرگ وتاريخی چپ تبريک گفت. پاريس جمشيد

[Amir Hassan Rafiey - November 4, 2003 02:28 AM]

Rafigh jaan baaz aamadi chap nabaashi taa kami poz bedahi, zadi too khaaki? aakhar taa key mikhaahid zigzaag beravid? baabaa aaberu-ye har chi aarmaangaraa raa bordeid ke? ah

[mosa kashi - November 4, 2003 02:09 AM]

Bayad dast az sade andishi bardarim!!!!
chera U.S.A az Iran be khtere eshghale sefarat be UN shekayat nakard
chera Ronald Reegan ba khomeini tamas gereft va ba ham Carter ra az sahne door kardand
Chera Englis az jan Salman Roshdi defaee nakard ta Khomeini be naghze hoghoghe bashar edame dahad
Chera gharbi ha darbarabare tamame jenayethaye regim sokoot kardand
Doostane azize man hame baraye gharate mamlekate ma tafahom dashtand va ma ham azadi ra ne-mifahmidim chon tamrin nakarde bodim faghat marg bar amrika ra toti var tekrar mikardaim
faramoosh nakonim ke gharb az 1332 ta 1356 dar barabare shah gheshm hayash ra bast va hamin kar
ra ba iin regim kard
be ham ehteram bogzarim va Iran ra nejat dahim

[حسين محبيان - November 4, 2003 01:42 AM]

اشغال سفارت يك حماقت بود كه هنوز هم بايد تاوان آن را بپردازيم. جمهوري اسلامي از اين حماقت ها فراوان داشته و باز هم خواهد داشت.

[نويد رازقي - November 4, 2003 01:00 AM]

جناب پاييز جدا كه اسم بامسمايي براي خودت انتخاب كردي مثل اينكه صدات از جاي گرم درمياد مثل اينكه اين اوضاع جامعه‌ات را نمي‌بيني يا شايد هم كوري. آقاي كشتگر عزيز نظراتتان را تماما قبول دارم. متشكر براي مقالات روشنگرانه‌‌تان. به اميد روزي كه شما و ديگر متفكران و روزنامه‌نگاران انديشمند از هر نحله فكري و سياسي كه هستند را در ايران ببنيم و در روزنامه‌ هاي ايراني و چاپ داخل مقالاتتان را بخوانيم. به اميد آن روز. موفق باشيد

[Mazdack - November 4, 2003 12:47 AM]

باز جای شکرش باقی است که یکی از کسانی که در راس بزرگترین سازمان های چپ آن زمان بود صادقانه به اشتباهات خویش اعتراف مینماید.ای کاش خشک مغزانی که دران زمان جلادی مثل خمینی را تنها رهبر مبارزات ضدامپریالیستی میدانستند و موجب این گشتند تا ارتجاعترین تفکرات را بر جامعه ما حاکم کنند اینقدر صداقت داشتند تا صادقانه مسائل را بمردم بگویند تا لااقل نسلهای دیگر را از بیراه رفتن بازدارند.اصولا حرکت اشتباه می آفریند ولی زمانیکه اشتباهات را صادقانه مطرح ننموده تا بطور اصولی و بموقع تجزیه و تحلیل شوند امکان تکرار آنها بسیار است.از اینکه آمریکا وغرب بزرگترین ضربات را در حساس ترین دوران تاریخ ما زده اند شکی نیست اما همیشه خائنان و یا کسانی که ناآگاهانه عامل نیروهای جارجی شده اند این امر را ممکن کرده اند و مضمون این شعر که:از ماست که برماست.

[پاییز - November 3, 2003 11:10 PM]

اشغال سفارت تبلور خشم فروخورده 25 ساله ملتی بود که نمی توانست و نمی تواند جنایات امریکا را در سرکوب آزادی و استقلال این مردم بپذیرد. نادیده گرفتن این مهم در هر تحلیلی نشان از بی بضاعتی نویسنده و یا تکرار اشتباهی است که هنوز وقت عذرخواهی ان فرا نرسیده است

Copyright: gooya.com 2016