سه شنبه 11 آذر 1382

خلخالی؛ جلاد يا قهرمان؟! داريوش سجادي

همه کسانی که معترض رويکردهای خشن و تخريبی يک انقلابند از فهم اين نکته بديهی قاصرند که قدرت تخريب بالای يک انقلاب ناشی از نابخردی رژيم پيشين است که با عدم تسامح و تعبيه مکانيزم های لازم جهت تخليه ظرفيتها و مطالبات سياسی و اجتماعی جامعه موجبات انباشت آن مطالبات را فراهم می آورند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

dariushsajjadi@yahoo.com
درگذشت شيخ صادق خلخالی حاکم شرع پرآوازه سالهای نخست پيروزی انقلاب اسلامی همانند دوران حيات وی درگذشتی خبر ساز و جنجال آفرين بود.
خلخالی که شهرت خود را مديون احکام اعدام چهره های سرشناس پايوران حکومت پهلوی و تجزيه طلبان کردستان و قاچاقچيان مواد مخدر در سالهای بحرانی سالهای 57 تا 60 بود، طی 25 سال گذشته از سوئی در کانون اعتبار و منزلت نيروهای طرفدار انقلاب بعنوان يک « قهرمان» استقبال می شد و همزمان به صفت جلاد مورد شماتت و مذمت مخالفين انقلاب اسلامی قرار می گرفت!
اکنون نيز و با درگذشت اين روحانی جنجالی بار ديگر موافقان و مخالفان وی هر کدام به نوعی کوشيده و می کوشند مهر و غيض خود را نسبت به عملکرد وی ابراز نمايند.
چهار سال پيش نيز مصاحبه خلخالی با روزنامه فيگارو سبب ساز بحثی مشابه شد که بانی آن مسعود بهنود روزنامه نگار وابسته به کانون نويسندگان ايران بود.
خلخالی در آن مصاحبه ضمن دفاع از عملکرد خود در سالهای نخست انقلاب به استقبال از نهضت اصلاح طلبی دوم خرداد و عملکرد رئيس جمهور خاتمی رفته بود.
بلافاصله بعد از اين مصاحبه بود که روزنامه نگار مذکور طی مقاله ای در روزنامه عصر آزادگان (27/دی/78) با مخاطب قرار دادن خلخالی ضمن لحاظ اين قرائت از جنبش دوم خرداد که جنبشی جوانانه و ضد خشونت و هوادار مدنيّت ، قانون ، مدارا و گفتگو است خطاب به شيخ متذکر می شد:
«ايشان يا بايد از يادآوری آن افتخار (اعدام های صدر انقلاب) چشم می پوشيد و يا جنبش مدنی دوم خرداد و آقای خاتمی را از حمايت خود محروم می کرد»
بهنود همچنين در ادامه مقاله خود «سنجاق کردن» شيخ به جامعه مدنی و جنبش دوم خرداد را ظلم و شيطنت در حق اين جنبش معرفی کرد.
متقابلاً پنج روز بعد از درج مقاله بهنود، شخصاً طی مقاله ای تحت عنوان «آرزوها و واقعيت ها» در همان روزنامه (2/بهمن/78) تقريظی! بر استقرای بهنود کرده و خطاب به ايشان متذکر شدم:
« حاميان جنبش اصلاح طلبی ايران در مواجهّه با اين پديده عموماً قرائتشان از ماهيت اقبال به خاتمی در دوم خرداد 76 مبتنی بر تفسير به رای است.
اما چنانچه از يک منظر فراجناحی با اين پديده برخورد شود ، محرک درونی آنرا می توان ميل کمّی و حداکثری جامعه شهروندی نسبت به يک گزينه محبوب در مقابل عدم تمايلِ کمّی و حداکثری همان جامعه نسبت به گزينه مسبوق تلقی کرد.
به تعبيری دوم خرداد واکنش قاطبه جامعه شهروندی نسبت به کُنش های حکومت بود. لذا اقبال ميليونی مردم به خاتمی و جامعه مدنی همان قدر قابل تقدير و ستايش و احترام است که اقبال ميليونی همان مردم به انقلاب بهمن پنجاه و هفت.»
در ادامه مقاله مزبور با اشاره به استقبال و شادمانی عمومی شهروندان تهران در آن ايام ( زمستان 78) از عفو جوانی که در مراسم اجرای اعدام اش در ميدان امام حسين تهران به اتهام قتل يک جوان بسيجی توسط پدر مقتول صورت گرفت، تصريح کرده بودم:
«همان مردمی که در رمضان امسال از شادی عفو قاتل يک بسيجی در ميدان امام حسين تهران صلوات می فرستادند ، در سال 57 نيز در کنار مدرسه رفاه برای صدور احکام اعدام توسط شيخ صادق خلخالی کف می زدند. رويکردهای اجتماعی ماهيتی قائم بذات دارند و عاری از صفت اند.
آنها را بايد همان گونه که هست برسميت شناخت لذا نه آن اقبال خشونت طلبانه صدر انقلاب مذموم است ونه اين صلح طلبی کنونی به زعم آقای بهنود «جوانانه» مردم نامفهوم.
عملکرد خاتمی و يارانش همان قدر مورد احترام مطالبات فعلی جامعه شهروندی کنونی ايران است که اقدامات علی الظاهر خشن صورت گرفته در بدو پيروزی انقلاب مورد تمجيد مطالبات جامعه شهروندی آن موقع ايرانيان بود.»
فراز پايانی مقاله مزبور را با اشاره به محبوبيت و اقبال گسترده آنزمان جامعه شهروندی ايران از عبدالله نوری وزير کشور مقتدر رئيس جمهور خاتمی به پايان برده بودم که:
« شيخ صادقِ سال 57 بازتابی از مطالبات سال 57 اکثريت همان مردمی است که اکنون شيخ عبدالله نوری سمبلی از مطالبات مصلحانه آنان است.هيچ شخص و جناحی هم توان و اجازه مصادره دوم خرداد به نفع خود را ندارد تا برای ورود ديگران به آن شرط عضويت بتراشد.»
اُمهات بحث مذکور آنبود که رويکردهای اجتماعی را نمی توان با نگاهی زمان پريشانه (Anachronic) ارزيابی کرد.
خلخالی فرزند زمانه خويش بود. وی فرزند خلف انقلابی بود که در بطن خود از پتانسيلی حجيم وفشرده از قدرت تخريب انباشته شده بود.
همه کسانی که معترض رويکردهای خشن و تخريبی يک انقلابند از فهم اين نکته بديهی قاصرند که قدرت تخريب بالای يک انقلاب ناشی از نابخردی رژيم پيشين است که با عدم تسامح و تعبيه مکانيزم های لازم جهت تخليه ظرفيتها و مطالبات سياسی و اجتماعی جامعه موجبات انباشت آن مطالبات را فراهم می آورند.
طبعاً زمانی که انباشت مطالبات مردم با شکستن انسدادهای حکومتی عملياتی شود ديگر نمی توان از سيل خروشان احساسات و هيجانات انقلابی انقلابيون توقع خويشتنداری و مدارا داشت.
ماهيت سيل تخريب و ويرانگری تمامی آن چيزهائی است که نماد و سمبلی از ساختار نظم پيشين است.
تصادفاً در پارادايم انقلاب مصلحت جوئی و مدارا منشی است که از جانب مردمان انقلابی، مذموم تلقی شده و با عنصر مصلحت جو همان کاری را می کنند که با طبع مدارا منش مرحوم بازرگان کردند.
طبعاً با توجه به چنين ماهيتی از انقلاب، تحليل آناکرونيک از عملکرد فرزندان انقلاب تحليلی نابخردانه و عاری از واقعيت است.
هر چند مسعود بهنود چهار سال بعد از آن مقاله نيز شخصاً طی مقاله ديگری که در سالگرد دوم خرداد تحرير کرد بصرافت اين واقعيت افتاد و اذعان داشت:
« ... امروز کسانی خشونت های اول انقلاب را به يادمان می آورند تا بگويند از پيش هم بود، آری بود ولی يادمان باشد که آن ها به تصور خشم انقلابی و هزينه های ديکتاتوری و مانند آن در خاطره مان جا گرفته بود و در بدترين لحظاتش عاملان آن (خشونت ها) از حمايت کثيری از مردم بهره مند بودند...»
اما کماکان اصرار بر تحليل زمان پريشانه از پديده خلخالی از اين استعداد برخوردار است که وی را مبدل به ژانوسی کند که در کانون مُحبانش از وی يک قهرمان بسازد و همزمان جلادی نزد معاندانش باشد!

داريوش سجادی
11/آذر/82
آمريکا

مقالات | بازديد 4065 | نظر 120 | دنبالک 1 | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالاي صفحه 
دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/1842

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'خلخالی؛ جلاد يا قهرمان؟! داريوش سجادي' لينک داده اند.

خلخالی؛ جلاد يا قهرمان؟!
همه کسانی که معترض رويکردهای خشن و تخريبی يک انقلابند از فهم اين نکته بديهی قاصرند که قدرت تخريب بالای يک انقلاب ناشی از نابخردی رژيم پيشين...
شبانه
December 3, 2003 08:12 PM

نظرات
[mir emad - December 7, 2003 12:19 PM]

آقاي سجادي.درود بر شما و در افشاني هايتان.بگذاريد اين سگان هر چه مي خواهند عو عو كنند.باكي نداشته باشيد كه خدا همراه و يار شماست.از اين خود فروختگان و ور شكستگان سياسي عقده اي هم نهراسيد.

[mooshi - December 7, 2003 10:23 AM]

مشكلي دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمايان چرا خود توبه كمتر مي كنند........آقاي ايرانزاد عزيز.با سلام.از برخورد عالمانه و محبت آميز شما ممنون.طنز كار در اين بود كه من نيز كه معترض بودم سهوا مرتكب خلاف شدم و دوبار كليك كردم و حاضر بودم به هر قيمتي هم كه شده يكي را پاك كنم اما افسوس كه دستم كوتاه ومن كه منادي نقض غرض كرده بودم منتظر انتقادي شديد تر....................گوييا باور نمي دارند روز داوري
كين همه قلب و دغل در كار داور مي كنند......مصداق اين شعر شما نيز من نيستم كه همان كساني هستند كه با حوالت حقوق عاجل ملت به روز جزاي نامعلوم و نامحتوم بر خلق چنان ستم كنند ......آنهايي كه مروج روز داوري غير هستند بدان باور ندارند شما جرا؟ روز حسابرسي همين جاست.عدالتي هم باشد بايد در همين جا برقرار شود.قصه ظهور امام زمان هم كه به صور مختلف در اكثر مذاهب وعده داده شده چيزي جز وعده سر خرمن نيست.

[Dariush Sajjadi - December 7, 2003 12:23 AM]

Anche dar bala mikhanid mozakhrafate safsategarane injaneb ast
lotfan khod ra ziad narahat nafarmayeed chare ke man az bazi ba kalamat va az tahrik afkar shoma lezat mibaram va alabateh az rahe ghalam bemozdi baraye hokoomat
emrar moash mikonam

zandeh bad har chi adamkosh ghahreman
morde bad melat oghdei va nekbat iran

Dariush Sajjadi
bedoone rish

[iranazad - December 7, 2003 12:11 AM]

خوانندگان عزيز با سلام
آقاي موشي (mooshi)سلام

حقيقتآ بنا نداشتم همچون ديروز پرگويي و در واقع پرنويسي كنم ولي تنها به اين جهت مجددآ خواستم كه به اين خواننده عزيز يادآوري كنم مطالب ابتدايي عنوان شده توسط ايشان راجع به رعايت حقوق ديگران گرچه كاملآ صحيح است ليكن به دودليل به دل ننشست :

يك آنكه :
جنابعالي ظاهراً واعظ غير متعظ !!! تشريف داريد چرا كه كه مرا به تك جرمي به محاكمه كشانده و در اين باب قلمفرسايي نموده ايد كه خود نيز مرتكب آن عمل شده ايد ! مجددآ ملاحظه فرماييد ! جنابعالي نيز پيام خود را 2 بار فرستاديد، بنابراين :

مشكلي دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمايان چرا خود توبه كمتر مي كنند

و اما دومين دليل آنكه :
بنده به جهت تازه كار بودن به اين نوع نظرخواهي پس از ارسال پيام متوجه آن نبودم! لذا پس از جند بار تازه متوجه شدم كه پيام ها نه به انتهاي نظرخواهي بلكه به ابتداي آن مي رود !!! ضمن انكه همجنان كه در ابتداي متن آخرين ارسال پيام آورده ام كه اين اصلاحيه را بخوانيد، ضمن آنكه تنها آخرين پيام اينجانب اصلاح شده است.

در مورد اعتقاد داشتن به خداو اينكه تنها او مي تواند به اذن خود عافيت و سلامتي و يا بيماري و عذاب را به بندگان خود نازل نمايد چون پاسخ به سؤوال مطرح شده توسط ايشان نياز به كند و كاو بيشتر و دقت نظر جدي در پاسخ گويي اين خصوص دارد، لذا از پاسخ به آن در اين مجال در مي گذريم و تنها به اين بيت اشاره مي كنم كه :
گوييا باور نمي دارند روز داوري
كين همه قلب و دغل در كار داور مي كنند

به اميد بهروزي شما ايراني عزيز


[Kamal - December 6, 2003 09:05 PM]

همه آرزوهايم را به گور خواهم برد

• بخش نخست سه گفت و گوي منتشر نشده با صادق خلخالي، همراه با روايت آخرين موضع گيري هاي قضايي و سياسي اولين حاکم شرع دادگاههاي انقلاب ايران

....او هنوز به ياد داشت که پسر پانزده ساله اي را به سبب خواندن روزنامه ارگان مجاهدين خلق شخصا در خيابان منتهي به منزلش اعدام کرده است.

مي گقت: " تازه بود که حاکم شرع شده بودم و بنا داشتم تا با منافقين قاطعانه برخورد کنم. براي خيلي از همکارانم سوال بود که چگونه مي شود اين ها را سر جايشان نشاند. عصر از پيش امام بازگشته بودم و با همراهان و همکاران و محافظانم قرار بود شام را در منزلم بخوريم. داشتيم مي آمديم داخل کوچه منزل که از شيشه ماشين ديدم دوتا بچه پانزده، شانزده ساله گويا مخفيانه چيزي با هم رد و بدل کردند. دستور دادم بگيرند و بگردندشان ببينم ماجرا چيه. خودم از کيف پسره اين روزنامه مجاهدين را در آوردم. يادم هست فاميلش شريعتي بود از خانواده هاي اسمي قم. همانجا پسره را با گلوله زدم و به همراهانم گفتم اينجوري بايد با اين جانوران برخورد کرد! "
خلخالي درست مي گفت . امين شريعتي پانزده ساله به دست او اعدام انقلابي شد و در حالي که به خانواده اش گفته بودند فلان روز از زندان آزاد مي شود، جنازه نوجوان تحويل خانواده اش شد. به سالي نرسيد که مادرش دق کرد و مرد و پدرش راهي دارالمجانين شد. آيت الله گويي با لحظاتي چنين زندگي مي کرد.

[محمّدپور - December 6, 2003 04:56 PM]

جناب افشين گرامي!
منظورازصداي انكرصدايي است كه آنقدربلندميشودكه مجال
شنيدن صداي ديگران رانميدهد؛وهرگزقصدتوهين درآن نبوده
واگرچنين برداشتي راموجب شده پوزش مي طلبم.
امّا كلمات عاري ازفحّاشي نظير:چارواداري،اجدادسوسمارخور
ونيز:خبيث،ملعون،مجيزگوو...چطور؟
(يكبارديگربه نوشته خودوسايرهم انديشانت،خصوصآreza
مراجعه كن).
مهم نقد،تأييدياتكذيب يك مقاله ونيزشادي يااندوه از
مرگ يك جلاّد يا قهرمان نيست؛مهمّ ادبيّات گفتگوست.
امّابعد...
1-آياازپيشگامان انقلاب(نظير:منتظري،صانعي،خاتمي و...)
هيچيك درمرگ او،حضورآ(ياباارسال نماينده/پيام تسليت)
ابرازهمدردي نكردند؟
2-آيانميدانيدكسانيكه دراوج قدرتند(انتصابي ها)همگي
ازمخالفان سرسخت آن مرحوم بوده وهستند؟
3-جناب افشين محترم(كه حتمآاين نام حقيقي توست)!
درك مستعاربودن "محمّدپور"چگونه ميسّرت گشت؟!
آيااين نوع قضاوت ،سندي برنحوه نگرش وبرداشت تواز
دنياي پيرامنت نيست؟
اگرتأييدت كرده بودم چطور؟نامم حقيقي بود؟
بخداقسم من محمّدپورهستم.


[محمّدپور - December 6, 2003 04:56 PM]

جناب افشين گرامي!
منظورازصداي انكرصدايي است كه آنقدربلندميشودكه مجال
شنيدن صداي ديگران رانميدهد؛وهرگزقصدتوهين درآن نبوده
واگرچنين برداشتي راموجب شده پوزش مي طلبم.
امّا كلمات عاري ازفحّاشي نظير:چارواداري،اجدادسوسمارخور
ونيز:خبيث،ملعون،مجيزگوو...چطور؟
(يكبارديگربه نوشته خودوسايرهم انديشانت،خصوصآreza
مراجعه كن).
مهم نقد،تأييدياتكذيب يك مقاله ونيزشادي يااندوه از
مرگ يك جلاّد يا قهرمان نيست؛مهمّ ادبيّات گفتگوست.
امّابعد...
1-آياازپيشگامان انقلاب(نظير:منتظري،صانعي،خاتمي و...)
هيچيك درمرگ او،حضورآ(ياباارسال نماينده/پيام تسليت)
ابرازهمدردي نكردند؟
2-آيانميدانيدكسانيكه دراوج قدرتند(انتصابي ها)همگي
ازمخالفان سرسخت آن مرحوم بوده وهستند؟
3-جناب افشين محترم(كه حتمآاين نام حقيقي توست)!
درك مستعاربودن "محمّدپور"چگونه ميسّرت گشت؟!
آيااين نوع قضاوت ،سندي برنحوه نگرش وبرداشت تواز
دنياي پيرامنت نيست؟
اگرتأييدت كرده بودم چطور؟نامم حقيقي بود؟
بخداقسم من محمّدپورهستم.


[محمّدپور - December 6, 2003 04:56 PM]

جناب افشين گرامي!
منظورازصداي انكرصدايي است كه آنقدربلندميشودكه مجال
شنيدن صداي ديگران رانميدهد؛وهرگزقصدتوهين درآن نبوده
واگرچنين برداشتي راموجب شده پوزش مي طلبم.
امّا كلمات عاري ازفحّاشي نظير:چارواداري،اجدادسوسمارخور
ونيز:خبيث،ملعون،مجيزگوو...چطور؟
(يكبارديگربه نوشته خودوسايرهم انديشانت،خصوصآreza
مراجعه كن).
مهم نقد،تأييدياتكذيب يك مقاله ونيزشادي يااندوه از
مرگ يك جلاّد يا قهرمان نيست؛مهمّ ادبيّات گفتگوست.
امّابعد...
1-آياازپيشگامان انقلاب(نظير:منتظري،صانعي،خاتمي و...)
هيچيك درمرگ او،حضورآ(ياباارسال نماينده/پيام تسليت)
ابرازهمدردي نكردند؟
2-آيانميدانيدكسانيكه دراوج قدرتند(انتصابي ها)همگي
ازمخالفان سرسخت آن مرحوم بوده وهستند؟
3-جناب افشين محترم(كه حتمآاين نام حقيقي توست)!
درك مستعاربودن "محمّدپور"چگونه ميسّرت گشت؟!
آيااين نوع قضاوت ،سندي برنحوه نگرش وبرداشت تواز
دنياي پيرامنت نيست؟
اگرتأييدت كرده بودم چطور؟نامم حقيقي بود؟
بخداقسم من محمّدپورهستم.


[محمّدپور - December 6, 2003 04:56 PM]

جناب افشين گرامي!
منظورازصداي انكرصدايي است كه آنقدربلندميشودكه مجال
شنيدن صداي ديگران رانميدهد؛وهرگزقصدتوهين درآن نبوده
واگرچنين برداشتي راموجب شده پوزش مي طلبم.
امّا كلمات عاري ازفحّاشي نظير:چارواداري،اجدادسوسمارخور
ونيز:خبيث،ملعون،مجيزگوو...چطور؟
(يكبارديگربه نوشته خودوسايرهم انديشانت،خصوصآreza
مراجعه كن).
مهم نقد،تأييدياتكذيب يك مقاله ونيزشادي يااندوه از
مرگ يك جلاّد يا قهرمان نيست؛مهمّ ادبيّات گفتگوست.
امّابعد...
1-آياازپيشگامان انقلاب(نظير:منتظري،صانعي،خاتمي و...)
هيچيك درمرگ او،حضورآ(ياباارسال نماينده/پيام تسليت)
ابرازهمدردي نكردند؟
2-آيانميدانيدكسانيكه دراوج قدرتند(انتصابي ها)همگي
ازمخالفان سرسخت آن مرحوم بوده وهستند؟
3-جناب افشين محترم(كه حتمآاين نام حقيقي توست)!
درك مستعاربودن "محمّدپور"چگونه ميسّرت گشت؟!
آيااين نوع قضاوت ،سندي برنحوه نگرش وبرداشت تواز
دنياي پيرامنت نيست؟
اگرتأييدت كرده بودم چطور؟نامم حقيقي بود؟
بخداقسم من محمّدپورهستم.


[محمّدپور - December 6, 2003 04:56 PM]

جناب افشين گرامي!
منظورازصداي انكرصدايي است كه آنقدربلندميشودكه مجال
شنيدن صداي ديگران رانميدهد؛وهرگزقصدتوهين درآن نبوده
واگرچنين برداشتي راموجب شده پوزش مي طلبم.
امّا كلمات عاري ازفحّاشي نظير:چارواداري،اجدادسوسمارخور
ونيز:خبيث،ملعون،مجيزگوو...چطور؟
(يكبارديگربه نوشته خودوسايرهم انديشانت،خصوصآreza
مراجعه كن).
مهم نقد،تأييدياتكذيب يك مقاله ونيزشادي يااندوه از
مرگ يك جلاّد يا قهرمان نيست؛مهمّ ادبيّات گفتگوست.
امّابعد...
1-آياازپيشگامان انقلاب(نظير:منتظري،صانعي،خاتمي و...)
هيچيك درمرگ او،حضورآ(ياباارسال نماينده/پيام تسليت)
ابرازهمدردي نكردند؟
2-آيانميدانيدكسانيكه دراوج قدرتند(انتصابي ها)همگي
ازمخالفان سرسخت آن مرحوم بوده وهستند؟
3-جناب افشين محترم(كه حتمآاين نام حقيقي توست)!
درك مستعاربودن "محمّدپور"چگونه ميسّرت گشت؟!
آيااين نوع قضاوت ،سندي برنحوه نگرش وبرداشت تواز
دنياي پيرامنت نيست؟
اگرتأييدت كرده بودم چطور؟نامم حقيقي بود؟
بخداقسم من محمّدپورهستم.


[اكبر - December 6, 2003 02:13 AM]

خارج از چرخ قدرت درباره عمل ديگران قضاوت كردن آسان است.خلخالي نه يك فرد كه عملي بود كه در آن شرايط انجام شد.كساني كه از زندان و زير شكنجه درآمدندوخود زندان بان وشكنجه گر شدند كم نيستند.خاصيت نفي ي انقلاب است كه چنين اعمال راديكالي را باعث مي شود و البته زمينه ديكتاتوري بعدي را هم فراهم مي كند.

[mooshi - December 6, 2003 01:53 AM]

آقا. من به این آقای ایرانزاد انتقاد شدید دارم.اه این چه بساطی است که شما راه انداختی ؟مگر یک پیام را چند بار باید فرستاد.پس تکلیف رعایت حقوق شهروندنی توی این دنیای مجازی چی چی می شه؟اینجا هم پارک دوبله؟این قبیل رفتارها مراجعه کنندگان را دلزده می کند و آقایی بنام نیما راشدان را مجبور می کند که آن نامه کذایی را در مورد حذف نظردهی به مسئولان گویا بنویسد و مدعی شود که ما هنوز فرهنگ استفاده از دمو کراسی را نداریم.پس خواهشا قدری مراعات حال بقیه را بکنید.ما که از نظراتمان نمی توانیم کوتاه بیاییم که سازش و کم فروشی عقیده می شود.پس باید قواعد بازی را رعایت کنیم.یک سوال شخصی از آقای ایرانزاد داشتم :اگر بقیه هم مثل شما قضاوت و عقوبت را به نیروی یکتا بسپاریم که نیازی به این هم تلاش و کوشش و تقلا و مبارزه نبود.می رفتیم خانه بست می نشستیم تا ذات القدس کی به صرافت بیفتد که به حساب این خطا کارانی که بنام او مرتکب کارهای شیطانی و بد بد شده اند رسیدگی کندو از آنجا که تجربه نشان داده آنها بندگان مقرب و عزیز دردانه های الهی هستندودر بکارگیری انواع رابطه و رشوه و چرب زبانی کار کشته.به ترازوی عدالت قدسی نیز امیدی نمی شود بست.حسن حساب کشی و دادگاه علنی صرفنظر از مجازات جنایتکاران اینست که مدرسه ای برای یادگیری است .نوعی بازبینی زنده تاریخ خوفناکی است که بر ما گذشته است.و یادگیری وثبت حقایق این دادگاهها در تاریخ می تواند ما را به گمشده بزرگ خود که همان آزادی است برساند.....

[mooshi - December 6, 2003 01:38 AM]

آقا. من به این آقای ایرانزاد انتقاد شدید دارم.اه این چه بساطی است که شما راه انداختی ؟مگر یک پیام را چند بار باید فرستاد.این قبیل رفتارها مراجعه کنندگان را دلزده می کند و آقایی بنام نیما راشدان را مجبور می کند که آن نامه کذایی را در مورد حذف نظردهی به مسئولان گویا بنویسد و مدعی شود که ما هنوز فرهنگ استفاده از دمو کراسی را نداریم.پس خواهشا قدری مراعات حال بقیه را بکنید.ما که از نظراتمان نمی توانیم کوتاه بیاییم که سازش و کم فروشی عقیده می شود.پس باید قواعد بازی را رعایت کنیم.یک سوال شخصی از آقای ایرانزاد داشتم :اگر بقیه هم مثل شما قضاوت و عقوبت را به نیروی یکتا بسپاریم که نیازی به این هم تلاش و کوشش و تقلا و مبارزه نبود.می رفتیم خانه بست می نشستیم تا ذات القدس کی به صرافت بیفتد که به حساب این خطا کارانی که بنام او مرتکب کارهای شیطانی و بد بد شده اند رسیدگی کندو از آنجا که تجربه نشان داده آنها بندگان مقرب و عزیز دردانه های الهی هستندودر بکارگیری انواع رابطه و رشوه و چرب زبانی کار کشته.به ترازوی عدالت قدسی نیز امیدی نمی شود بست.حسن حساب کشی و دادگاه علنی صرفنظر از مجازات جنایتکاران اینست که مدرسه ای برای یادگیری است .نوعی بازبینی زنده تاریخ خوفناکی است که بر ما گذشته است.و یادگیری وثبت حقایق این دادگاهها در تاریخ می تواند ما را به گمشده بزرگ خود که همان آزادی است برساند.....

[تنها - December 5, 2003 09:59 PM]

با اينكه با خيلي از حرفاي آقاي سجادي موافق نيستم، ولي خوشحالم از اينكه اجازه ميدن خوانندگان در مورد مطالبشون نظر بدن....
در مورد مطلب، فكر ميكنين اگه اين رژيم با يه انقلاب سقوط كنه چند نفر اعدام ميشن؟؟!!....

[iranazad - December 5, 2003 09:33 PM]

لطفآ اين اصلاحيه را بخوانيد

به نام خدا
با سلام به خوانندگان عزيز و نيز آقاي داريوش سجادي نويسنده محترم مقاله خلخالي جلاد يا قهرمان؟!

براي نويسنده توانايي چون ايشان بسيار متأسفم كه اين ذوق و زيبايي در نوشتار را در رخ شويي چهره كساني به خدمت گرفته اند كه طي اين سالها با انواع حيل و ترفندها سعي نموده اند از ثبت چهره واقعي خود در ناخودآگاه اذهان عمومي هزاران هزار مردم پاك نهاد ايراني جلوگيري نمايند !
و لابد ايشان خود را در بين اين ملت عوام ! بسيار منورالفكر ( صرف نظر از بار معنايي اين صفت در فرهنگ سياسي تاريخي ايران )و يا لااقل روشنفكر ديده اند كه در خارج نشسته و مبري از هرگونه انگ و رنگ وابستگي به نظام ! به طرفداري از چهرة منوري پرداخته اند كه گويي از او مظلوم تر در تاريخ هميشه مظلوم ايران عزيز نيافته اند!

البته اگرچه خود معتقدم كه غور و تحقيق و بررسي از حوادث و اتفاقات تاريخ قديم ايران كه احيانا منجر به رخ شويي از برخي شخصيت ها آن زمان نيز شود في النفسه نه تنها مضر بلكه بسيار نيز مفيد فايده است ليكن رخ شويي و تقديس نويسنده محترم از افرادي در زمان حال در حالت خوش بينانه اگر كاري ناپخته نباشد قطعاً كاري سياسي است كه البته عقوبت سياسي كار در تاريخ ما نيز روشن است افرادي كه بين عمل و عواقب عمل آنان هنوز ربع قرني نگذشته است و به راحتي افراد ميان سال جامعه كنوني ما آن را به ياد داشته و درك كرده اند .
و جالب آنكه در همين عصر كم نوشته از قاتل در باب شخصيت مقتول نديده ايم!! ( در اين مورد رجوع شود به خاطرات خلخالي از مرحوم هويدا در زندان ).

بگذريم !!! كه اگر ما ايرانيان و بسياري از ملل ديگر فارغ از هر نوع دين و مسلك به عقوبت عمل خود اعتقاد داريم قضاوت در اين خصوص را نيز به بايد ايزد توانا بسپاريم كه او خود داور بي همتايي است .

و تنها يك نكته باقي دارم و آن آنكه :
برخلاف نظر برخي از دوستان در اين نظرخواهي، معتقد نيستم كه پس از فروپاشي اين نظام امثال آقاي داريوش سجادي بايد جواب سنگيني به اين طرفداري هاي رذيلانه بدهند به دو دليل :

يك آنكه :
ايشان خوش نشين غرب نشين تشريف دارند ! و همچون بسياري از كساني در اوايل انقلاب كه عقل و درايتي سياسي داشتند در آنجا از هر نوع گزند البته از نوع انساني آن ملحوظ خواهند ماند ( و نه چون مرحوم هويدا كه ماندن و خفتن در تراب ايران را به رفتن و مردن در خاك اجنبي همچون سرورش ترجيح داد ) .

و دوم آنكه :
(البته با عرض معذرت از ايشان و ديگر دوستاني كه با اين نظر موافق نيستند كه بعدها مرا به دشنام دهي متهم ننمايند )
ايشان آنچنان بزرگ نيستند كه حافظه تاريخي مردم پس از فروپاشي نظام او را به خاطر داشته و عقوبت پاك شويي ها او را نقد بستانند كه به قول شاعر گرانقدر :
اي مگس عرصة سيمرغ نه جولنگه توست
ارز خود مي بري و زحمت ما مي داري
خدانگهدار ملت ايران

[iranazad - December 5, 2003 09:25 PM]

به نام خدا
با سلام به خوانندگان عزيز و نيز آقاي داريوش سجادي نويسنده محترم مقاله خلخالي جلاد يا قهرمان؟!

براي نويسنده توانايي چون ايشان بسيار متأسفم كه اين ذوق و زيبايي در نوشتار را در رخ شويي چهره كساني به خدمت گرفته اند كه طي اين سالها با انواع حيل و ترفندها از ثبت چهره واقعي خود در ناخودآگاه اذهان عمومي هزاران هزار مردم پاك نهاد ايراني ناتوان مانده اند !
و لابد ايشان خود را در بين اين ملت عوام ! بسيار منورالفكر ( صرف نظر از بار معنايي اين صفت در فرهنگ سياسي تاريخي ايران )و يا لااقل روشنفكر ديده اند كه در خارج نشسته و مبري از هرگونه انگ و رنگ وابستگي به نظام ! به طرفداري از چهرة منوري پرداخته اند كه گويي از او مظلوم تر در تاريخ هميشه مظلوم ايران عزيز نيافته اند!

البته اگرچه خود معتقدم كه غور و تحقيق و بررسي از حوادث و اتفاقات تاريخ قديم ايران كه احيانا منجر به رخ شويي از برخي شخصيت ها آن زمان نيز شود في النفسه نه تنها مضر بلكه بسيار نيز مفيد فايده است ليكن رخ شويي و تقديس نويسنده محترم از افرادي در زمان حال در حالت خوش بينانه اگر كاري ناپخته نباشد قطعاً كاري سياسي است كه البته عقوبت سياسي كار در تاريخ ما نيز روشن است افرادي كه بين عمل و عواقب عمل آنان هنوز ربع قرني نگذشته است و به راحتي افراد ميان سال جامعه كنوني ما آن را به ياد داشته و درك كرده اند .
و جالب آنكه در همين عصر كم نوشته از قاتل در باب شخصيت مقتول نديده ايم!! ( در اين مورد رجوع شود به خاطرات خلخالي از مرحوم هويدا در زندان ).

بگذريم !!! كه اگر ما ايرانيان و بسياري از ملل ديگر فارغ از هر نوع دين و مسلك به عقوبت عمل خود اعتقاد داريم قضاوت در اين خصوص را نيز به بايد ايزد توانا بسپاريم كه او خود داور بي همتايي است .

و تنها يك نكته باقي دارم و آن آنكه :
برخلاف نظر برخي از دوستان در اين نظرخواهي، معتقد نيستم كه پس از فروپاشي اين نظام امثال آقاي داريوش سجادي بايد جواب سنگيني به اين طرفداري هاي رذيلانه بدهند به دو دليل :

يك آنكه :
ايشان خوش نشين غرب نشين تشريف دارند ! و همچون بسياري از كساني در اوايل انقلاب كه عقل و درايتي سياسي داشتند در آنجا از هر نوع گزند البته از نوع انساني آن ملحوظ خواهند ماند ( و نه چون مرحوم هويدا كه ماندن و خفتن در تراب ايران را به رفتن و مردن در خاك اجنبي همچون سرورش ترجيح داد ) .

و دوم آنكه :
(البته با عرض معذرت از ايشان و ديگر دوستاني كه با اين نظر موافق نيستند كه بعدها مرا به دشنام دهي متهم ننمايند )
ايشان آنچنان بزرگ نيستند كه حافظه تاريخي مردم پس از فروپاشي نظام او را به خاطر داشته و عقوبت پاك شويي ها او را نقد بستانند كه به قول شاعر گرانقدر :
اي مگس عرصة سيمرغ نه جولنگه توست
ارز خود مي بري و زحمت ما مي داري
خدانگهدار ملت ايران

[iranazad - December 5, 2003 09:09 PM]

به نام خدا
با سلام به خوانندگان عزيز و نيز آقاي داريوش سجادي نويسنده محترم مقاله خلخالي جلاد يا قهرمان؟!

براي نويسنده توانايي چون ايشان بسيار متأسفم كه اين ذوق و زيبايي در نوشتار را در رخ شويي چهره كساني به خدمت گرفته اند كه طي اين سالها با انواع حيل و ترفندها از ثبت چهره واقعي خود در ناخودآگاه اذهان عمومي هزاران هزار مردم پاك نهاد ايراني ناتوان مانده اند !
و لابد ايشان خود را در بين اين ملت عوام ! بسيار منورالفكر ( صرف نظر از بار معنايي اين صفت در فرهنگ سياسي تاريخي ايران )و يا لااقل روشنفكر ديده اند كه در خارج نشسته و مبري از هرگونه انگ و رنگ وابستگي به نظام ! به طرفداري از چهرة منوري پرداخته اند كه گويي از او مظلوم تر در تاريخ هميشه مظلوم ايران عزيز نيافته اند!

البته اگرچه خود معتقدم كه غور و تحقيق و بررسي از حوادث و اتفاقات تاريخ قديم ايران كه احيانا منجر به رخ شويي از برخي شخصيت ها آن زمان نيز شود في النفسه نه تنها مضر بلكه بسيار نيز مفيد فايده است ليكن رخ شويي و تقديس نويسنده محترم از افرادي در زمان حال در حالت خوش بينانه اگر كاري ناپخته نباشد قطعاً كاري سياسي است كه البته عقوبت سياسي كار در تاريخ ما نيز روشن است افرادي كه بين عمل و عواقب عمل آنان هنوز ربع قرني نگذشته است و به راحتي افراد ميان سال جامعه كنوني ما آن را به ياد داشته و درك كرده اند .
و جالب آنكه در همين عصر كم نوشته از قاتل در باب شخصيت مقتول نديده ايم!! ( در اين مورد رجوع شود به خاطرات خلخالي از مرحوم هويدا در زندان ).

بگذريم !!! كه اگر ما ايرانيان و بسياري از ملل ديگر فارغ از هر نوع دين و مسلك به عقوبت عمل خود اعتقاد داريم قضاوت در اين خصوص را نيز به بايد ايزد توانا بسپاريم كه او خود داور بي همتايي است .

و تنها يك نكته باقي دارم و آن آنكه :
برخلاف نظر برخي از دوستان در اين نظرخواهي، معتقد نيستم كه پس از فروپاشي اين نظام امثال آقاي داريوش سجادي بايد جواب سنگيني به اين طرفداري هاي رذيلانه بدهند به دو دليل :

يك آنكه :
ايشان خوش نشين غرب نشين تشريف دارند ! و همچون بسياري از كساني در اوايل انقلاب كه عقل و درايتي سياسي داشتند در آنجا از هر گزند البته از نوع انساني ملحوظ خواهند ماند ( و نه چون مرحوم هويدا كه ماندن و خفتن در تراب ايران را به رفتن و مردن در خاك اجنبي همچون سرورش ترجيح داد ) .

و دوم آنكه :
(البته با عرض معذرت از ايشان و ديگر دوستاني كه با اين نظر موافق نيستند كه بعدها مرا به دشنام دهي متهم نمايند )
ايشان آنچنان بزرگ نيستند كه حافظه تاريخي مردم پس از فروپاشي نظام او را به خاطر داشته و عقوبت پاك شويي ها او را نقد بستانند كه به قول شاعر گرانقدر :
اي مگس عرصة سيمرغ نه جولنگه توست
ارز خود مي بري و زحمت ما مي داري
خدانگهدار ملت ايران

[iranazad - December 5, 2003 09:09 PM]

به نام خدا
با سلام به خوانندگان عزيز و نيز آقاي داريوش سجادي نويسنده محترم مقاله خلخالي جلاد يا قهرمان؟!

براي نويسنده توانايي چون ايشان بسيار متأسفم كه اين ذوق و زيبايي در نوشتار را در رخ شويي چهره كساني به خدمت گرفته اند كه طي اين سالها با انواع حيل و ترفندها از ثبت چهره واقعي خود در ناخودآگاه اذهان عمومي هزاران هزار مردم پاك نهاد ايراني ناتوان مانده اند !
و لابد ايشان خود را در بين اين ملت عوام ! بسيار منورالفكر ( صرف نظر از بار معنايي اين صفت در فرهنگ سياسي تاريخي ايران )و يا لااقل روشنفكر ديده اند كه در خارج نشسته و مبري از هرگونه انگ و رنگ وابستگي به نظام ! به طرفداري از چهرة منوري پرداخته اند كه گويي از او مظلوم تر در تاريخ هميشه مظلوم ايران عزيز نيافته اند!

البته اگرچه خود معتقدم كه غور و تحقيق و بررسي از حوادث و اتفاقات تاريخ قديم ايران كه احيانا منجر به رخ شويي از برخي شخصيت ها آن زمان نيز شود في النفسه نه تنها مضر بلكه بسيار نيز مفيد فايده است ليكن رخ شويي و تقديس نويسنده محترم از افرادي در زمان حال در حالت خوش بينانه اگر كاري ناپخته نباشد قطعاً كاري سياسي است كه البته عقوبت سياسي كار در تاريخ ما نيز روشن است افرادي كه بين عمل و عواقب عمل آنان هنوز ربع قرني نگذشته است و به راحتي افراد ميان سال جامعه كنوني ما آن را به ياد داشته و درك كرده اند .
و جالب آنكه در همين عصر كم نوشته از قاتل در باب شخصيت مقتول نديده ايم!! ( در اين مورد رجوع شود به خاطرات خلخالي از مرحوم هويدا در زندان ).

بگذريم !!! كه اگر ما ايرانيان و بسياري از ملل ديگر فارغ از هر نوع دين و مسلك به عقوبت عمل خود اعتقاد داريم قضاوت در اين خصوص را نيز به بايد ايزد توانا بسپاريم كه او خود داور بي همتايي است .

و تنها يك نكته باقي دارم و آن آنكه :
برخلاف نظر برخي از دوستان در اين نظرخواهي، معتقد نيستم كه پس از فروپاشي اين نظام امثال آقاي داريوش سجادي بايد جواب سنگيني به اين طرفداري هاي رذيلانه بدهند به دو دليل :

يك آنكه :
ايشان خوش نشين غرب نشين تشريف دارند ! و همچون بسياري از كساني در اوايل انقلاب كه عقل و درايتي سياسي داشتند در آنجا از هر گزند البته از نوع انساني ملحوظ خواهند ماند ( و نه چون مرحوم هويدا كه ماندن و خفتن در تراب ايران را به رفتن و مردن در خاك اجنبي همچون سرورش ترجيح داد ) .

و دوم آنكه :
(البته با عرض معذرت از ايشان و ديگر دوستاني كه با اين نظر موافق نيستند كه بعدها مرا به دشنام دهي متهم نمايند )
ايشان آنچنان بزرگ نيستند كه حافظه تاريخي مردم پس از فروپاشي نظام او را به خاطر داشته و عقوبت پاك شويي ها او را نقد بستانند كه به قول شاعر گرانقدر :
اي مگس عرصة سيمرغ نه جولنگه توست
ارز خود مي بري و زحمت ما مي داري
خدانگهدار ملت ايران

[Afshin Ghahreman - December 5, 2003 07:45 PM]

You must have forgotten that Mr. Khalkhali was a judge but he act as a hangman, though his qualification is very doubtful. No matter how we think and which ideas we have, we should be agreed that we have to let justice takes its course. That is the only correct way towards a democratic society. Many of us have heard very likely about the fairness of Imam Ali
I ask you Mr. Sajadi, can Mr. Khalkhali be a good representative for that kind of Islam which Imam Ali believed?????I am ashamed of calling myself Iranian, if you really are one

[سحر - December 5, 2003 04:27 PM]

اقای سجادی دوباره با تیز هوشی بحث داغی را مطرح کرده اند که سبب شده نزدیک به 3000 نفر ان را بخوانند. این خود یک ارزش است که در زمانی که اکثر مردم نسبت به مسایل سیاسی بی انگیزه شده اند ایشان می تواند مردم را به اظهار نظر وادارد. در ضمن از ایشان هم شخصا متشکرم که بخش کامنت ها را پذیرایند و مانند راشدان عمل نمی کنند که مایل است تنها خود حرف بزند و اهمیتی به نظر دیگران نمی دهد.

[anis - December 5, 2003 12:11 PM]

آقاي سجادي بافرض اينكه كاركردهاي خلخالي درزمان ومكان خاصي صورت گرفته وبرآيندخشم انقلابي ،فرهنگي واجتماعي يك ملت بوده وتمام اين حرفها هم صحيح باشد شما بايدبهتربدانيد كه اين استدلالها هيجكدام نافي مسئوليت هاي يك فردنيست .بااين تحليل شما هيتلر،موسوليني،صدام وبن لادن..... هم كه برآمده نگرش يك نسل با شرايط خاص سياسي،اجتماعي،فرهنگي،اقتصادي و...هستند همه بيگناه بوده وبارهمه گناهان آنان به گردن شرايط زماني آنهاست.بحث برسراين نيست كه جه عواملي باعث شده فردي كاري را انجام دهد(كه اين خوددر مقوله ديگري مي گنجد)بلكه بحث اصلي اين است كه مجموع اقدامات يك فرددرزمان ومكان خاصي صحيح بوده است ياخير؟وسئوال اصلي ازشمابعنوان يك ((انسان))اين است كه بالاخره باهمه اين صغري وكبري چيدن ها درحال حاضربا آن اعدامها درآن شرايط وباآن شكل موافق هستيدياخير؟

[kourosh - December 5, 2003 08:47 AM]

انگار اصلاح طلبان حکومتی و حامیان آنها در طیف"اپوزیسیون" چاره ای جز در جا زدن ندارند. آنها نیک میدانند که سطح مطالبات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مردم ایران، بمراتب از نسخه های تجویزی آنها فراتر می رود، آنها می دانند که مردم از آنها عبور کرده اند و آرزوی واژگونی جمهوری اسلامی و استقرار آزادی و عدالت را روز شماری می کنند، آنها میدانند که عروج مجدد خیزشهای انقلابی، کلیت نظام را نشانه خواهدگرفت و ایشان را نیز جاروب و یا به حاشیه دنیای سیاست پرتاب خواهد کرد.
ترس از چنین سرنوشتی است که آنهارا با رژیم دینی شان، هم سرنوشت می کند، لذا ماندن و سوختن درزیر عبای ولایت فقیه را به کابوس انقلاب عادلانه اکثریت ستمکش جامعه برای آزادی، سکولار، استقلال، عدالت اجتماعی و در یک کلام منزلت انسانی ترجیح میدهند.
آنان که در حکومتند و از خوان قدرت و غارت بهره می برند، میدانند که از چه دفاع می کنند، بیچاره آن به اصطلاح اپوزیسیونی ، که در صفحات مطبوعات و اینترنت، پز دمکراتیسم و جمهوریت و لائیسیته میدهند، اما در عمل مردم را به شرکت در انتخابات استصوابی اول اسفند دعوت می کنند. این "انتخابات" اما هیچ ارزشی نداشته باشد، این حُسن را دارد که مشت دوستان دروغین مردم را بازتر خواهد کرد!!

[kourosh256 - December 5, 2003 08:28 AM]

خود نجس بيني مافيا: كند و كاوي در روانشناسي سياسي اعضاي مافياي سياسي ايران از مجموعه يادداشت هاي نيويورکي مجيد محمدي
انتقاد خاتمي به اقتدارگرايان در باب سياه نمايي در عين آن كه از نقاط تاريك استراتژي خاتمي در مواجهه با رفتار و گفتار مافياييان است اما نگاه مافياييان به دنياي پيرامونشان را بخوبي منعكس مي كند.
نخست. يكي از انگاره هاي ذهني بارز اعضاي مافياي سياسي در ايران خود نجس بيني است اعضاي مافياي سياسي گرچه در ظاهر خود و مقام عظماي ولايت مافيا را معصوم و مبرا از هر گونه خطا و سهو و اشتباه، يا قريب به معصوم معرفي مي كنند و كوچك ترين انتقاد و خرده گيري از وي و خود را با مشت آهنين - گاه با حكم اعدام و گاه با شكنجه و انفرادي - پاسخ مي دهند در ناخود آگاه خويش خود را نجس مي دانند و به طرق مختلف خود را نجس معرفي مي كنند. اين امر ناخود آگاه هنگامي به طور ناخواسته بارز مي شود كه اعضاي مافيا بخواهندكساني را تخريب شخصيتي كنند. اين تخريب معمولا از طريق انتسا ب به خود انجام مي گيرد. در فقه شيعه هر چه با شيء نجس تماس پيدا كند خود نيز نجس مي شود. پيروان اين فقه براي نجس كردن ديگران از همين روش استفاده مي كنند، اما به جاي ايجاد پيوند ميان دشمن و امر نجس ، ميان دشمن و خود رابطه برقرار مي كنند.
همه اصلاح طلبان درون و خارج از حاكميت در مواردي به باندهاي مافيايي و موسسات و سازمانهايي كه تحت نظر مافياي سياسي-اقتصادي اداره مي شوند منتسب شده اند تا ديگران ديگر نتوانند بدانها اعتماد كنند. ناطق نوري زماني اكبر گنجي را – كه آرزوي سلامتش را دارم – قبل و پس از دستگيري وي، بر هم زنندهء جلسات معرفي كرد، كاري كه انصار حزب الله هر روزه مي كنند؛ زمان ديگر علي لاريجاني برخي از اصلاح طلبان را امنيتي ناميد صفتي كه چهره بيروني مناسبي در حال حاضر در ايران ندارد و خود لاريجاني بهتر از همه مي داند امنيتي ها بالاخص آنها كه در خدمت مافيا هستند چقدر منفورند - از جمله خود ايشان كه از اطلاعات سپاه به وزارت ارشاد و سپس به تلويزيون فرستاده شد و هنوز با اطلاعات سپاه همكاري مي كند و براي ضبط اعترافات اسيران مافيا دوربين تلويزيوني مي فرستد. زماني ديگر كيهان سيد ابراهيم نبوي را پس از خروج از كشور مامور اطلاعات ناميد تا وي را لكه دار كند، لكه اي كه دقيقا از اعمال مافياييان نشات مي گيرد. زماني ديگر كيهان نويسنده اين مطلب را به دروغ گيرنده كمك از دستگاههاي دولتي براي ادامه تحصيل در خارج معرفي كرد تا بدين طريق من را بد نام كند. در ناخودآگاه مافياييان گرفتن كمك از يك دستگاه دولتي براي تحصيل در خارج جرم است و افشاي آن مايهء بدنامي است چون مافيا صدها نفر از جمله احمد توكلي يا شاگردان مصباح يزدي - نظريه پرداز فتل خود سرانهء ايدئولوژيك - را بدون عبور از هيچ صافي رقابت علمي و صرفا براساس تصميم شخصي سران مافيا براي تحصيل و امور ديگر به خارج از كشور مي فرستد تا دلارهاي نفتي را خرج كنند. در غير اين صورت گرفتن كمك دولتي براي تحصيل نمي بايست جرم شمرده شود. كيهان وقتي مي خواهد از اصلاح طلبان انتقاد كند آنها را به كتك زدن مخالفان خود - مثل كتك زدن فردي معترض در جلسه سخنراني ابطحي و رئيس جمهوري - متهم مي كند دقيقا همان كاري كه كيهانيان با ديگران مي كنند. در اين موارد كيهان با زبان بي زباني مي گويند ” مي بينيد شما هم مثل خود ما هستيد؛ اداي اصلاح طلبي و طرفداري از حقوق بشر و دموكراسي را در نياوريد. حالا كه مثل هم هستيم چرا ما حكومت نكنيم؛ مگر دستمان چلفتي است.“
زماني كه سران مافيا به هر بهانه اي به خارج از كشور سفر مي كنند، برادر فرمانده سپاه در لندن رحل اقامت مي افكند، نور چشمي هاي مقام عظماي ولايت مافيا در مراكز اسلامي لندن و نيويورك مستقر مي شوند و سالانه 100 ها هزاردلار از كيسه مردم خرج مي كنند، مسئوليت رايزني هاي فرهنگي و مقامات سفارت خانه ها در ميان خويشاوندان اعضاي مافيا تقسيم مي شود، محمدي گلپايگاني براي ديدار همسر انگليسي اش ماههايي از سال را در لندن زندگي مي كند، فرزندان بسياري از رده هاي بالاي مافيا در خارج از كشور تحصيل مي كنند و هزينه آنها از طرف دولت با جاي دادن ايشان در برخي از مسئوليت ها – البته بدون حضور و انجام كار - پرداخت مي شود و بسياري از خانواده هاي مقامات به كانادا و استراليا مهاجرت كرده اند مشخص است كه دلار هاي اختصاصي نجس است و براي نجس كردن ديگران نيز بايد آنها را به اين دلار ها منتسب كرد.

دوم. خود نجس بيني سران مافيا در دو مسئله ريشه دارد:
الف) نگاه بدبينانه و سياه اعضاي مافيا به انسان. از نگاه اينان همه انسانها گناهكارو فاسد هستند مگر آنكه خلافش ثابت شود. اثبات خلاف نيز از طريق ابراز لفظي ارادت به ولي مافيا و اطاعت اوامر وي امكان پذير است. ولايت محوري شيعي به معناي شر بودن همه آنها كه از ولي فاصله بگيرند و خير بودن همه آنها كه تابع صوري ولي باشند در اين جا بخوبي تعين يافته است.
ب) اعمال جنايت كارانه و هر روزه مافيا و نظام بستهء روابط اجتماعي پيرامون آن فضايي در پيرامون اعضا به وجود آورده كه واقعا در كنار وجه نظري كه در قسمت الف به آن اشاره كردم دنيا را سياه و پر از موجودات تباه كار و جنايت كار مي بينند و مي مي خواهند هر چه زودتر از شر آنها خلاص شوند. و قتي خانواده زنداني پس از پس از 50 روز وي را در لحظه اول ملاقات نمي شناسند (مورد عليجاني، عضو سردبيري مجله ايران فردا) يا خبرنگار زير مشت و لگد آنها كشته مي شود، براي نويسنده و استاد دانشگاه حكم اعدام صادر مي كنند و مقام عظماي ولايت در جريان تظاهرات دانشجويي دستور بيرحمي مي دهد و همه رده هاي مختلف مافيا يا از كنار اين قضايا مي گذرند يا آنها را اموري عادي تلقي مي كنند طبيعتا دنياي آنها بايد دنياي سياهي باشد. در كدام دنياي سفيد كسي را مثل آقاي سازگارا مي گيرند و بعد از دو ماه كه از زندان بيرون مي آيد آدم احساس مي كند كه 20 سال پير شده است. در كدام اعمال و رفتار مافيا نقطه روشني ديده مي شود تا آنها را دمي از اين سياهي نجات دهد.
انتقاد خاتمي به اقتدارگرايان در باب سياه نمايي در عين آن كه از نقاط تاريك استراتژي خاتمي در مواجهه با رفتار و گفتار مافياييان است (چون لازم نيست مافيا سياه نمايي كنند؛ وضعيت جامعه ايران سياه و تاريك است) اما نگاه مافياييان به دنياي پيرامونشان را بخوبي منعكس مي كند. مافياي سياسي ايران در دوران خامنه اي پس از 15 سال حكومت چنان هر روز رنگ سياهي را به در و ديوار مي مالد كه اميد ها و روشن بينيهاي منتقدان و اصلاح طلبان قادر نيست نوري بر اين عرصه بتاباند.

سوم. مافياي سياسي ايران اگر در عرصه اقتصاد و سياست يعني حرص جمع آوري ثروت و حفظ انحصاري قدرت، رياضت را براي همسايه مي خواهد در عرصه فرهنگ و هنر چندان فاصله اي با جامعه اي كه از لحاظ دسترسي به توليدات فرهنگي و توليد مواد و كالاهاي فرهنگي از حقوق خويش محروم است ندارد. اعضاي مافيا شمي از نمايش، رقص، رمان، موسيقي، گفتار، طنز، و تصوير ساكن و متحرك روح نواز ندارند اما از اين توليدات آنها را احاطه كرده اند و از در و ديوار بر سر آنها فرو مي ريزند. اين دايناسور ها البته تقصيري هم ندارند؛ هيچ گاه در دوران زندگي با اين توليدات مواجهه نداشته اند و اگر داشته اند نيز پنهاني و دزدكي از آقاجان بوده، يا دور از هم محفليها از آنها لذت برده اند. اين فقط در مورد مقامات بالاي حكومت مصداق دارد و نه فرزندان آنها. من چند مورد از فيلمهاي پر ارزش سينمايي را در در منزل دوستي كه از اقوام يكي از مقامات بالاي قوه قضائيه در دهه 1360 بود ديدم. آقا زادهء آقا فيلمهاي مصادره اي را مي اورد و شبها آقا زاده ها و دوستانشان آنها را تماشا مي كردند.
مصباح نوري و همداني و خوشوقت بعنوان فتوا و حكم دهنده، علي لاريجاني، آقا محمدي و حسين شريعتمداري به عنوان مديران اجرايي و عوامل اجرايي آن يعني كساني مثل سعيد عسگر و مرتضوي آن قدر گرفتار سركوب و قتل و شكنجه مخالفان هستند كه فرصت نمي كنند از مزاياي فرهنگي حاكم بودن استفاده كنند. اما آقا زاده هايي كه از اين مزايا بهره مي برند در حوزه سياست چندان فعال نيستند و تنها از ميراث اقتصادي و سياسي خميني و ملت شهيد پرور براي طبقه حاكم روحاني لذت مي برند.

چهارم. مافياييان از موضع قدرت سخن مي گويند. مافيا در مواردي مي خواهد بگويد ” اين كه مي بينيد بشدت انتقاد مي كند آدم خود ماست“ يا ” ما خودمان او را فرستاده ايم يا از خود ما حقوق مي گيرد“ تا هم قدرت خود را به رخ ديگران بكشند و از اين طريق ارعاب ايجاد كنند و هم منتقدان را از انتقاد كردن مايوس سازد. افكندن ترس در دل مردم رمز قدرت مافياست، مافيايي كه همانند يك بادكنك توخالي است و بسرعت مي تواند بتركد. البته پس از تركيدن بوي لاي و لجن آن بخوبي به مشام كساني كه اكنون آنها را احساس نمي كنند يا نمي خواهند احساس كنند خواهد رسيد.

پنجم. از چهره ها و وجوه بارز خود نجس بيني اعضاي مافيا، بزرگ كردن مواردي است كه دقيقا مشابه كارهايي است كه خود اعضاي مافيا مي كنند اما در غرب يا جايي ديگر رخ داده است. به عنوان نمونه بوق تبليغاتي مافيا – سازمان صدا و سيما - كه تحت نظر يكي از شرورترين اعضاي رده بالاي مافيا يعني علي لاريجاني اداره مي شود براي آن كه قتلهاي سياسي در داخل كشور را عادي جلوه دهد - كاري كه مافيا هر روز مي كند - به برگزاري ميز گرد در مورد قتل دكتر كلي در انگلستان اقدام كرد( 4/6/1382 ). خود نجس بيني مافيا در عكس العمل هاي رسانه اي آن بسيار پر رنگ ديده مي شود و رسانه هاي مافيا اخبار شكنجه و تبعيض در ايالات متحده يا اسرائيل – ونه ايران - را بسيار پر رنگ مي سازند تا به طور غير مستقيم به مردم ايران بگويند حاكمان آنها از حيث نجس بودن - نجس سياسي - تفاوتي با حاكمان دنياي پيشرفته و صنعتي ندارند و به دنبال تغيير آنها نباشند.
اخبار مربوط به جنايات اسرائيل با جزئيات كامل در كيهان منتشر مي شود نه به دليل آن كه مردم ايران از آنها اطلاع داشته باشند - كيهان كه اهل اطلاع رساني نيست - بلكه به اين دليل كه به حكومت نجسها و قاتلها ذهناً عادت كنند و بپذيرند كه جهان امروز جهانيست با حاكميت بوش، شارون و خامنه اي و مردم ايران انتظار بيشتري نداشته باشند.

[kourosh - December 5, 2003 08:21 AM]

If you don't want to be detected and bypass the filter, US has provided you the following.For people inside Iran only.

http://www.zendegan.com/

[kourosh - December 5, 2003 08:16 AM]

For a quarter-century, citizens of the Islamic Republic of Iran have
lived under the watchful eye of Shiite religious leaders whose
counterparts in Iraq -- where the population is 60 percent Shiite --
were brutally suppressed under President Saddam Hussein's government.
Now, as Iraqis mull what form of government their country will adopt
when the U.S. occupation officially ends, some gaze longingly eastward,
toward Iran.

But few on this side of the border appear inclined to recommend their
system to their neighbors -- at least not without repeated, emphatic
and sometimes downright angry warnings.

[kourosh - December 5, 2003 08:11 AM]

Restaurant owners said the
closures were ordered 12 days
ago by a branch of the police
notorious for closing down
shops and eating places
deemed to have contravened
the Islamic Republic's strict
moral code.

"They closed the biggest

fast-food places in Tehran in one day, without
giving a reason," one owner, who declined to be
named, told Reuters on Thursday. "We've had to
fire all our workers because we don't know when
we'll be allowed to reopen."

Bored teenagers, officially prohibited from
socialising with unrelated members of the
opposite sex, pack into brightly lit eateries
and coffee shops in the evenings and at
weekends to subtly flirt over a burger or a
coke. Young women, in particular, have incurred
the wrath of hardline authorities by wearing
make-up, short coats and colourful scarves
pushed back to expose as much hair as possible
instead of the head-to-toe black chadors deemed
necessary by the country's ruling clerics to
protect a woman's modesty.

Another owner told the reformist Tosea newspaper
that police said his restaurant - located, like
the other three, in upmarket northern Tehran -
was shut for "not observing the Islamic code of
behavior."

"If (the police) have a problem with how the
youth dress or behave they should adopt a
cultural solution for the problem," Tosea
quoted him as saying.

Tehran police officials could not be reached for
comment.

Tired of such costly closures, some restaurants
in Tehran have begun to employ soccer-style
penalties for diners who could jeopardise their
business. Girls deemed to be improperly dressed
or men flirting too openly with the opposite
sex may receive a "yellow card" on their table
warning them to modify their dress or
behavior.

Repeat offenders receive a "red card," and are
asked to leave at once.

Psychologists said shutting restaurants would
have the opposite effect to that intended. "By
closing such places they are channeling that
behavior
indoors where anything could happen. You cannot
suppress young people's instincts," one
psychologist, who asked not to be named, told
Reuters.

[kourosh - December 5, 2003 07:39 AM]

Publication:The New York Sun;Date:Dec 4, Publication:The New York Sun;Date:Dec 4, 2003;Section:Foreign;Page:7


CONGRESS READIES IRAN FREEDOM FUNDING

Activists Within Iran Promote Boycott of February ‘Election’

By ELI LAKE Staff Reporter of the Sun

WASHINGTON Congress is preparing for the first time to
authorize
public funding for human rights and democracy activities inside the
Islamic Republic of Iran.

Tucked inside the 2004 Omnibus Appropriations bill is language
that instructs the State Department to spend $1.5 million “for making
grants to educational, humanitarian and nongovernmental organizations
and individuals inside Iran to support the advancement of democracy
and human rights in Iran.”

While the amount is modest, it breaks a long-standing barrier
against American spending inside Iran and could signal the Bush
administration’s intention to no longer heed a 1981 agreement with
Tehran that pledged that Washington would not interfere in the
internal affairs of that country.

The expected passage of the spending measure next month would
coincide with a campaign on the ground in Iran to urge citizens to
boycott February’s elections to the Majlis, the Iranian parliament.

At the American Enterprise Institute yesterday, democracy
activists in Iran speaking by teleconference said they had seen many
buildings in their neighborhoods emblazoned with “Na,” Persian for
no,
the unofficial slogan of the upcoming boycott campaign.The push to
keep Iranians away from the polls next year is in keeping with recent
tactics of Iran’s democrats to avoid large demonstrations in favor of
more diffuse actions.

Last March, municipal elections were boycotted and on July 9 many
Iranians did not show up for work to commemorate the anniversary of
violent crackdowns against students.

In the last three months, the Bush administration has signaled
that it is not prepared to confront Iran’s government, a regime that
the president nearly two years ago declared a member of the “axis of
evil.”The Pentagon has chilled its ties in the last two months with
anti-regime Iranian activists, while Secretary of State Powell last
month praised a resolution from the International Atomic Energy
Agency
that found no evidence that the country intended to use uranium
centrifuges it had kept hidden from the U.N. body for nuclear
weapons.

At the same time, the American-appointed Iraqi Governing Council
concluded a series of diplomatic and trade agreements with the
Islamic
Republic last month with the blessing of the Coalition Provisional
Authority.

While the executive branch softens its stance against Iran, many
in Congress have pushed a harder line.

Earlier this year, Senator Brownback, a Republican of Kansas,
introduced legislation that would have set aside $50 million each
year
for broadcasts from exiles into Iran and stated that American policy
was to end the rule of the clerics in charge there.The proposal was
opposed by the State Department and the chairman of the Senate
Foreign
Relations Committee, Richard Lugar, a Republican from Indiana.

But Mr. Brownback continued to push for some funding for those
opposing Iran’s government, and he managed to get the rather modest
$1.5 million into the appropriations legislation.

“This is an important precedent,” the president of the Foundation
for the Defense of Democracies, Clifford May, said. “For the first
time we are seeing Washington give concrete support for the
democratic
forces in Iran.”

While the National Endowment for Democracy runs a handful of
programs that aim to push democracy in Iran, all of them are grants
to
organizations in America that have supported reformists in Iran.The
new instructions in the budget for next year would for the first time
go toward programs on the ground in Iran.

The State Department in the past has been wary of American
funding
for programs inside Iran because of the 1981 Algiers Accord, which
established a commission to settle outstanding property claims
between
Iran and America and pledged that future presidents would not
interfere in the Islamic Republic’s internal affairs.

Rep. Brad Sherman, a Democrat of California, said he supported
the
money for Iranian democracy building.

“I hope that this is the start of a concerted effort by our
government to assist the Iranian people in their struggle for a more
representative government,” he said.

[hamed - December 5, 2003 05:58 AM]

اسم مستعار نويسنده مرا بياد نام يكي از عوامل قتلهاي زنجيره اي بنام مهرداد عاليخاني مياندازد

[شاهين - December 5, 2003 03:32 AM]

با بخش عمده نظرات آقاى سجادى به لحاظ منطقى بايد موافق بود و اين موضوع گذشته از اختلاف ديدگاههاى ما با ايشان اجتناب ناپذير است . به باور من هم بايد رفتارهاى خلخالى را در عملكرد رژيم گذشته جستجو كرد و در يك كلام خلخالى محصول خشونتهاى رژيم استبدادى سلطنت بود كه كرامت انسانى را با رفتارهايش تحقير مىساخت . نبايد رفتار ماموران رژيم گذشته را و شكنجه هايى كه بعمل مىآمده فراموش ساخت و از همه مهمتر اينكه خشونت باز توليد خشونت مىكند ........
از طرفداران نهضت نجات ملى ايران

[ابید ر - December 5, 2003 02:56 AM]

با استدلال این نویسنده . در فردای سرنگونی حکومت اسلامی باید حمام خون راه بیفتد. چونکه ظلم و ستم بیش از حد حکومت پیشین کشتارهای خلخالی را موجب گردید . به این میگن نویسنده!!!!!!!

[مهرداد - December 5, 2003 01:57 AM]

با سلام؛
هر چه فكر خودم رو مشغول كردم تا نظرم رو درباره مطالب فوق بنويسم؛بهتر از جواب مهندس بازرگان به ذهنم نرسيد كه در 4/2/58 در پيام راديو تلويزيوني گفت:
"ما اگر بخواهيم تصفيه وپاكسازي كنيم مثل دوره قبل از رفتن شاه بايد كار سازندگي و انجام وظايف مربوط به اين دوران و جواب دادن به خواسته ها و احتياجات را كنار بگذاريم و از همه كه ناراحتي داريم‘ سوء ظن داريم‘آنها را تصفيه بكنيم.
البته‘طبيعي است كه چنين چيزي را نه شما مي خواهيد و نه امكان پذير است و اين كاريست كه ملت را فلج مي كند و هم دولت را...اما محمد انتقام نگرفت‘اسير نگرفت‘غارت نكرد‘رفتار پيغمبر دلهاي سخت ترين دشمنان خويش رابه هيجان آورد‘كينه هاي كهنه را شست و جاي آنرا محبت وي پر كرد...
انقلاب ما انقلاب اسلامي است.ادعاي ما هم اسلامي است.
جمهوري ما هم جمهوري اسلامي است.قران كتاب ماست ولي بر خلاف سنت پيغمبر عمل كرده و مي كنيم........"


[مهرداد - December 5, 2003 01:56 AM]

با سلام؛
هر چه فكر خودم رو مشغول كردم تا نظرم رو درباره مطالب فوق بنويسم؛بهتر از جواب مهندس بازرگان به ذهنم نرسيد كه در 4/2/58 در پيام راديو تلويزيوني گفت:
"ما اگر بخواهيم تصفيه وپاكسازي كنيم مثل دوره قبل از رفتن شاه بايد كار سازندگي و انجام وظايف مربوط به اين دوران و جواب دادن به خواسته ها و احتياجات را كنار بگذاريم و از همه كه ناراحتي داريم‘ سوء ظن داريم‘آنها را تصفيه بكنيم.
البته‘طبيعي است كه چنين چيزي را نه شما مي خواهيد و نه امكان پذير است و اين كاريست كه ملت را فلج مي كند و هم دولت را...اما محمد انتقام نگرفت‘اسير نگرفت‘غارت نكرد‘رفتار پيغمبر دلهاي سخت ترين دشمنان خويش رابه هيجان آورد‘كينه هاي كهنه را شست و جاي آنرا محبت وي پر كرد...
انقلاب ما انقلاب اسلامي است.ادعاي ما هم اسلامي است.
جمهوري ما هم جمهوري اسلامي است.قران كتاب ماست ولي بر خلاف سنت پيغمبر عمل كرده و مي كنيم........"


[مهرداد - December 5, 2003 01:52 AM]

با سلام؛
هر چه فكر خودم رو مشغول كردم تا نظرم رو درباره مطالب فوق بنويسم؛بهتر از جواب مهندس بازرگان به ذهنم نرسيد كه در 4/2/58 در پيام راديو تلويزيوني گفت:
"ما اگر بخواهيم تصفيه وپاكسازي كنيم مثل دوره قبل از رفتن شاه بايد كار سازندگي و انجام وظايف مربوط به اين دوران و جواب دادن به خواسته ها و احتياجات را كنار بگذاريم و از همه كه ناراحتي داريم‘ سوء ظن داريم‘آنها را تصفيه بكنيم.
البته‘طبيعي است كه چنين چيزي را نه شما مي خواهيد و نه امكان پذير است و اين كاريست كه ملت را فلج مي كند و هم دولت را...اما محمد انتقام نگرفت‘اسير نگرفت‘غارت نكرد‘رفتار پيغمبر دلهاي سخت ترين دشمنان خويش رابه هيجان آورد‘كينه هاي كهنه را شست و جاي آنرا محبت وي پر كرد...
انقلاب ما انقلاب اسلامي است.ادعاي ما هم اسلامي است.
جمهوري ما هم جمهوري اسلامي است.قران كتاب ماست ولي بر خلاف سنت پيغمبر عمل كرده و مي كنيم........"


[مهرداد - December 5, 2003 01:49 AM]

با سلام؛
هر چه فكر خودم رو مشغول كردم تا نظرم رو درباره مطالب فوق بنويسم؛بهتر از جواب مهندس بازرگان به ذهنم نرسيد كه در 4/2/58 در پيام راديو تلويزيوني گفت:
"ما اگر بخواهيم تصفيه وپاكسازي كنيم مثل دوره قبل از رفتن شاه بايد كار سازندگي و انجام وظايف مربوط به اين دوران و جواب دادن به خواسته ها و احتياجات را كنار بگذاريم و از همه كه ناراحتي داريم‘ سوء ظن داريم‘آنها را تصفيه بكنيم.
البته‘طبيعي است كه چنين چيزي را نه شما مي خواهيد و نه امكان پذير است و اين كاريست كه ملت را فلج مي كند و هم دولت را...اما محمد انتقام نگرفت‘اسير نگرفت‘غارت نكرد‘رفتار پيغمبر دلهاي سخت ترين دشمنان خويش رابه هيجان آورد‘كينه هاي كهنه را شست و جاي آنرا محبت وي پر كرد...
انقلاب ما انقلاب اسلامي است.ادعاي ما هم اسلامي است.
جمهوري ما هم جمهوري اسلامي است.قران كتاب ماست ولي بر خلاف سنت پيغمبر عمل كرده و مي كنيم........"

[افشين - December 5, 2003 01:32 AM]

آقايي با نام مستعار محمد پور لطف فرموده
بنده را بابت انتقاد كاملا@ عاري هز فحاشي ام
با الفاظ چارواداري آخوندهاي
اوايل انقلاب و با زبان
اجداد سوسمار خورشان نواخته اند:
انكر ...

[امير - December 5, 2003 01:31 AM]

به نظر من اگر احساسات را کنار بگذاريم آقاي سجادي درست مي گويد.من کاري به شخصيت و حالات خلخالي ندارم اما اينکه حداقل در اوايل اعدام ها خيلي از مخالفين امروز خلخالي او را ستايش مي کردند ترديدي نيست.بياد ياد بگيريم همانطور که اعمال بد ديگران را مي شماريم و مي فهميم اشتباهات خودمان را هم فراموش و مخفي نکنيم و به ياد داشته باشيم ما هر چقدر سابقه تمدن و فرهنگ هم داشته باشيم يکي از نشانه هاي متمدن بودن در دنياي امروز دوري از استبداد فکري و واقع نگري در اعمال خويشتن است.همه تقصيرات را به گردن مقصران پيدا و عيان نيندازيم ما هم(البته نه به آن اندازه)در همه ناکامي هاي خود مقصريم.

[امير - December 5, 2003 01:31 AM]

به نظر من اگر احساسات را کنار بگذاريم آقاي سجادي درست مي گويد.من کاري به شخصيت و حالات خلخالي ندارم اما اينکه حداقل در اوايل اعدام ها خيلي از مخالفين امروز خلخالي او را ستايش مي کردند ترديدي نيست.بياد ياد بگيريم همانطور که اعمال بد ديگران را مي شماريم و مي فهميم اشتباهات خودمان را هم فراموش و مخفي نکنيم و به ياد داشته باشيم ما هر چقدر سابقه تمدن و فرهنگ هم داشته باشيم يکي از نشانه هاي متمدن بودن در دنياي امروز دوري از استبداد فکري و واقع نگري در اعمال خويشتن است.همه تقصيرات را به گردن مقصران پيدا و عيان نيندازيم ما هم(البته نه به آن اندازه)در همه ناکامي هاي خود مقصريم.

[امير - December 5, 2003 01:29 AM]

به نظر من اگر احساسات را کنار بگذاريم آقاي سجادي درست مي گويد.من کاري به شخصيت و حالات خلخالي ندارم اما اينکه حداقل در اوايل اعدام ها خيلي از مخالفين امروز خلخالي او را ستايش مي کردند ترديدي نيست.بياد ياد بگيريم همانطور که اعمال بد ديگران را مي شماريم و مي فهميم اشتباهات خودمان را هم فراموش و مخفي نکنيم و به ياد داشته باشيم ما هر چقدر سابقه تمدن و فرهنگ هم داشته باشيم يکي از نشانه هاي متمدن بودن در دنياي امروز دوري از استبداد فکري و واقع نگري در اعمال خويشتن است.همه تقصيرات را به گردن مقصران پيدا و عيان نيندازيم ما هم(البته نه به آن اندازه)در همه ناکامي هاي خود مقصريم.

[امير - December 5, 2003 01:22 AM]

به نظر من اگر احساسات را کنار بگذاريم آقاي سجادي درست مي گويد.من کاري به شخصيت و حالات خلخالي ندارم اما اينکه حداقل در اوايل اعدام ها خيلي از مخالفين امروز خلخالي او را ستايش مي کردند ترديدي نيست.بياد ياد بگيريم همانطور که اعمال بد ديگران را مي شماريم و مي فهميم اشتباهات خودمان را هم فراموش و مخفي نکنيم و به ياد داشته باشيم ما هر چقدر سابقه تمدن و فرهنگ هم داشته باشيم يکي از نشانه هاي متمدن بودن در دنياي امروز دوري از استبداد فکري و واقع نگري در اعمال خويشتن است.همه تقصيرات را به گردن مقصران پيدا و عيان نيندازيم ما هم(البته نه به آن اندازه)در همه ناکامي هاي خود مقصريم.

[aria-bahmani - December 5, 2003 12:02 AM]


معتمدي: فقط سايت‌هاي مستهجن

وزير پست، تلگراف و تلفن گفت: همچون ديگر كشورهاي توسعه يافته، تنها سايت‌هاي مستهجن اينترنتي به دليل رعايت نكردن موازين اخلاقي در كشور، فيلترگذاري مي‌شود.......دجالیت وقاحت و دروغ گویی آشکار از ویزگیهای کار گزاران مافیای حکومتی در ایران است.معتمدی با وجدیکه حدودا 3 میلیون کاربر اینترنت در ایران می دانند که دسترسی به سایتهای سیاسی خارج از کشور فیلتر شده آشکارا به مطبوعات اعلام می کند که تنها سایتهای مستهجن اینترنتی بدلیل..........فیلتر گذاری میشوند.یعنی سایتهایی چون گویا.تکتاز.ملی مذهبیها.و دیگر گروه های سیاسی در زمره سایت های مستهجن شمرده می شوند.زهی وقاحت و بی شرمی.....شاید هم دلیل این نسبت دادن این باشد هر آنچه که باعث عریان شدن حقیقت حیات مافیایی و برداشتن حجاب و پوشش از روی جنایات و تبه کاریهای آنها باشد لاجرم جزء سایتهای مستهجن قلمداد می شوند و قاعدتا باید تحت عنوان "پورنوگرافی سیاسی"طبقه بندی شوند...... مضحک نیست ؟جالب نیست....این هم از عجایب روزگار....."پورگرافی سیی"!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

[hamid - December 4, 2003 08:25 PM]

Let me see if I get the logic of argument here.
Apparently everything that has happened and has had a big number of supporters at a time is immune to critical jugement and conviction becuase angry mobs have the same weight as thoughtful people.
Accordingly, all the great historical masacres have the ame value as democratic elections
and everything is acceptable provided some angry mob are backing it
Viva anarchismspecially of the islamic kind
Sajadi is the most extraordinary thinker we lacked in all these recent years!!!
or perhaps... not??

[aria-bahmani - December 4, 2003 07:36 PM]

اقدام نیما راشدان در درخواست از گویا برای حذف"نظر خواهی"که به صورت پانوشت مقالات ارائه می شود مرا بشدت تکان داد.بدعت سایت گویا در فراهم کردن امکان تبادل نظر و تمرین روشهای گفتمان دموکراتیک اقدامی پسندیده نوآورانه و اشتیاق بر انگیز است.طبیعتا ایجاد اینچنین فضای گفتمان و ممارستی هزینه های جانبی نیز دارد که آقای راشدان به برخی از آنها اشارتی فرموده اند که شکی در آنها نیست.ولی تنزه طلبی خیر خواهانه جناب راشدان رنگ و بویی "روبسپیری" دارد:حذف سوال به بهانه فرار از جواب.دموکراسی علیرغم تمام معایب و ضعفهایش پابت کرده که بهترین شیوه برخورد با پدیده های اجتماعی است زیراکه بر اصل عرضه و تقاضا بنا شده است که نهایتا بنا بر سرشت نیک اندیش انسانی به نوعی توازن و تعادل حقوقی منجر می شود.جهت دادن سیستماتیک با استفاده از ابزارهای جرح و تعدیل حتی اگر بر نیات خیر خواهانهاستوار باشد نهایتا تلقی "مستبدانه"و غیر دموکراتیک محسوب می شود.آقای راشدان.....دوباره بیاندیشید.

[Alireza - December 4, 2003 06:54 PM]

Mr Sajadi's articles resembles more a satire or a comic article than a political or a socail one. I would like to advise gooya site to publish his articles in the comic sections. Thanks
Alireza

[Ghahreman - December 4, 2003 05:04 PM]

SERIBOL

[Ghahreman - December 4, 2003 05:00 PM]

SERIBOL

[Ghahreman - December 4, 2003 04:59 PM]

SERIBOL

[Ghahreman - December 4, 2003 04:59 PM]

SERIBOL

[Ghahreman - December 4, 2003 04:59 PM]

SERIBOL

[Ghahreman - December 4, 2003 04:59 PM]

SERIBOL

[Ghahreman - December 4, 2003 04:58 PM]

SERIBOL

[ک بهروز - December 4, 2003 09:56 AM]

آنان که از خلخالي در اعدام مقامات حکومتي استقبال کردند& عده اي نادان بودند که اجازه دادند تا علل مسايل ضد ملي در حکومت شاه مبهم بماند و مردم را گرفتار يک جلاد خشن تر از حکومت شاهي بکنند.اگر چه روشن فکران و آزادي خواهان جامعه از اين اعدام ها استقبال نکردندولي صداي آنان در هياهوي فريب حاکمان ديني که عوام را بنام عدالت و استقلال به ميدان آورده بودند& گم شد.اين مردم نبودند که در اصل از اعدام ها طرفداري کردندبلکه ميل به قدرت ملايان بودکه طرفدار اعدام ها بود. توده مردم را از حقيقت يابي منحرف کردند و اجازه ندادند صداي روشن فکران به آنان برسد.همين وضع سبب رفتن يک جلاد و آمدن يک جلاد وحشي تر از آن شد.اميدوارم ملت از اين اشتباه خود درس گرفته باشد و آقاي سجادي هم اين اشتباه را عاملي براي تبرئه کسي قرار ندهد.به هر حال دئر بينش نهايي وجدان هر کسي هم مسئول انجام اعمالي است که انجام داده است. اين اعدام ها از بين بردن صورت مسايل ايران بود و نه حل واقعي آن مسايل و ديديم که آن مسايل از زير خاکتر دوباره سر برآورده است:ديکتاتوري& مسايل قومي& عقب ماندگي اقتصادي و اجتماعي وقفر و فساد و فحشا البته شديدتر از زمان ديکتاتوري شاه.

[nallsi_ammad - December 4, 2003 09:31 AM]

Dear Mr. Sadjadi;
What you say is that whever is happening is logical due to the fact that some ignorant people people has ratified it. I am sure that group of people is not all the people and anyhow all local reactions can not be treated logical. Well man, where is our knowlege, where is our logic, where is our thinking, where is our experience to stop all those nonsence towards the humanities, toward the others towards ourselves. Those who wanted Khalkhali to kill, were some ignorant, some poor illetrates, and at the same time some destined-power Akhonds. How on earth we should we can approve them. If he was doing it right why the peple called him GHASSAB, Butcher and all those he deserved. Please wake up and don't try to bring a baseless and surfacy nonsence reason for that. I won't approve what the shah's regime did to the people at all. But don't try to make stupid excuses. If you still think you are right, you are ignorant and a perssistant ignorant. but if you know whay you are writing (unless for some very logical reason which I doubt it) you are more than stupid.Please don't try to be a barrier on the flow of knowledge and the freedom of the people. For god sake, for Islam sake for humanity sake, you are doing awrong wrong contribution.

[kaveh - December 4, 2003 07:10 AM]

aghaye sajadi, fekr mikradam keh mulla hassani koskhol trin shakhsiyet jomhoori eslami hast,vali hala mibinam keh shoma az vey besyar faratar raftehíd va dast har ahmagh va nadan ra az posht bastehíd. vagha'an keh

[hassan - December 4, 2003 05:18 AM]

Dear Mr. Sajadi,
I would like to thank you for your comments regarding Ayatolah-Al_Ozma Khalkhali one of the first appointees of Ayatolah-Al-Ozma Khomeini, the leader of the Islamic Revolution. You are doing such a wonderful job in opening our eyes to the ugly truth about the essence of the ideology of the Islamic Revolution and the Islamic Republic that I think thousands of researchers and academicians spending millions of dollars and research time could not have done. Please keep up the good work and I look forward to your future articles. Thank you.

[kourosh - December 4, 2003 05:08 AM]

I write in protest of your recent article on the improvement of Iran's human rights record. Your article made the point that while things are still bleak in Iran, human rights have
improved under the reformist President Khatemi. This is simply not true.

I have received hundreds of letters, emails and calls on a daily basis, pleading for us to shine a light on the abuses these people have endured -- abuses that their friends and relatives are still enduring. It is this experience that made me cringe, and compelled me to write when I read your article.

I understand the point you were trying to make: things are bad - but they have gotten better and the world
should take that into account in making foreign policy so as to encourage continued improvement. The
problem with this argument, is that the premise is completely false. There has not been signficant improvement in Iran's treatment of its own people. And to say that their has, merely lets the hardline judiciary see that using Khatemi as a puppet to cover up their harsh policies, is a worthwhlile endeavor. Whether Khatemi is sincere in his attempt to reform or not, the fact is the judiciary has rolled back every reform Khatemi has made. How can this be called improvement?

The Islamic Republic of Iran is a government that imprisons young women for merely having in their possession material that encourages political reform. This is a country where political prisoners are STILL executed and where young women are raped by Islamic authorities so as to deny the girls entry to paradise since they are no
longer virgins. The behavior of the Islamic Republic violates even the strictest reading of the Qu'ran and is
repulsive to the Iranian people. For your magazine to excuse this ongoing behavior by saying there has been
improvement is repugnant and does not rise to the level of your usually thoughtful analysis. Saying there is
improvement in Iran's human rights record while these atrocites continue disrespects the pain and suffering of
thousands oppressed under this regime.

[Farid - December 4, 2003 04:16 AM]

آقای سجادی !
جنایات خلخالی بخش کوچکی از فجایع جمهوری اسلامی در کلیت آن است. از خمینی و خامنه ای بگیر تا خاتمی و شخص شما در این جنایات سهیم هستید. از همین دوم خرداد تا الان چند نفر اعدام شده اند ؟ چند نفر شکنجه شده اند ؟ چند نفر سنگسار شده اند ؟ چند دست و چند پا بریده شده است ؟ چند جفت چشم از حدقه بیرون آورده شده است ؟ چند میلیون کودک سر بی شام زمین گذاشته اند ؟ چند میلیون دختر مورد تجاوز شرعی قرار گرفته انید ؟ فکر می کنی این کیفر خواست نقطه پایان اش کجاست ؟

[حامد - December 4, 2003 03:08 AM]

متأسفانه بعضی از ما ايرانيها خيلی زود دچار فراموشی می شويم. دموکراتهايی که خلخالی را بخاطر اعدام وابستگان رژيم پهلوی و عناصر ضدانقلاب شماتت می کنند، اگر قدری به ذهن خود فشار بياورند به ياد خواهند آورد که زمانی خودشان حامی اعدامهای انقلابی او بوده اند. اگر هم اين دموکراتها سن و سالشان به اين حرفها نمی رسد، می توانند از والدين خود سؤال کنند. آنوقت متوجه خواهند شد که پدر و مادرشان جزو کسانی بوده اند که در همان سالها شعار «فلانی اعدام بايد گردد»شان گوش فلک را کر کرده بود.

مگر مرحوم خلخالی در آن سالها به جز من و شما و يا پدران و مادران ما و اکثريت مردم ايران پشتوانه و مشوّق ديگری برای اعدامها داشته است؟

آيا غير از اين است که پس از انتشار خبر اعدام امثال هويداها ، مردم به خيابانها می ريختند ، الله اکبر سر ميدادند ، شيرينی پخش می کردند و پايکوبی می کردند؟
آيا غير از اين است که بعضی از وابستگان رژيم شاهنشاهي، پيش از آنکه بازداشت شوند، توسط خود مردم در کوچه ها و خيابانها اعدام شدند؟
آيا اينطور نبوده است که بسياری از ما (مايی که امروز از مرگ اولين حاکم شرع انقلاب خوشحاليم)، زمانی آنقدر انقلابی و دو آتشه بوديم که از مماشات و سهل گيری انقلاب اسلامی با طاغوتيان گلايه می کرديم و حجم اعدامها را ناکافی می دانستيم؟

خودمان را به آن راه نزنيم! اعدامهای اول انقلاب از پشتوانه قوی مردمی برخوردار بود و احکامی که مرحوم خلخالی صادر می کرد کاملاً منطبق با دموکراسی بود.

يا بايد طرفدار دموکراسی باشيم و به عوارض آن (از جمله اعدامهای انقلابی) تن دهيم و يا اگر می خواهيم اعدامها را محکوم کنيم ، بايد بپذيريم که دموکراسی چيز خوبی نيست.

[مهرزاد - December 4, 2003 02:04 AM]

تاييد نوشتار شما . همان کلمات بی محتوا و عاری از ادب نوشتاری است که کم هم نيست . جناب آقای سجادی اين مخالفين و هذيان گويان نه اينکه خود خواه و ديکتاتور منش و ضد اخلاق باشند . نه اين کسان را انباشته شدن همان دردها و ظلم ها يی که اکثريت ملتی را به ستايش خلخالی کشانيده بود . اينک به گفتار هايی اينچنين کشانيده اسـ . آنهايی که گمان می برند انفجار دوباره اين مردم در راستای دموکراسی و عاری از خشنونت بدون مهار و منطق خواهد بود بايد بدانند که واکنش به انباشته شدن اين بی قانونی ها و آلوده دامنی های آشکار به مراتب از آنچه خلخالی کرده شديد تر خواهد بود .
يکی از پزشکان معالج آقای فلسفی از قول ايشان بسيار خصوصی برای اينجانب اين گونه نقل کرده که نامبرده در خواب ديده مردم شورش کرده و در ميدان بزرگی هيزم می افروزند . خوب که دقت می کند می بيند آقای خامنه ای
را به جرم همپيمانی با شيطان می خواهند آتش بزنند . و او ملتمسانه از آقای فلسفی می خواهد به مردم بگويد که اشتباه می کنند .

[Ali - December 4, 2003 01:51 AM]

I think gooya administration should revise comments before they are being published in the site. Since many comments contain curse words which is not good. They should JUST drop "curse words" in order to make atmosphere better. Although killing people (even if they are guilty) without letting them defend from themselves is not acceptable at all we should look at the matter from the point of view of someone in the same situation. I mean one should put himself in the same situation as we had the first days of islamic revolution in Iran then one can judge.

[هوشمند - December 4, 2003 01:46 AM]

آقای سجادی!
میخواهم توجه تان را به دو نکته جلب کنم:


یکم: رژیم جمهوری اسلامی به اندازه کافی سایتهای اینترنتی، روزنامه، رادیو و تلویزیون و سایر وسائط ارتباط جمعی در اختیار دارد که بتواند هواداران و مریدانش را مورد خطاب قرار دهد و کردگانش را توجیح و توضیح دهد. فکر نمیکنید که دست کم سایت "گویا" را میتوان از این زحمت معاف داشت؟

دوم: اگر قصدتان از نوشتن مقالات انچنینی ایجاد ارتباط و دیالوگ با ایرانیانی است که به تعبیری "غیرخودی" و خارج از خطوط قرمز رژیم قرار دارند می باشد، باور بفرمائید این راهی را که شما میروید جز به ترکستان به هیچ جای دیگری ختم نخواهد شد!

چشمها را باید شست!
جور دیگر باید نوشت!

با سپاس

[Ali - December 4, 2003 01:43 AM]

I think gooya administration shoulod revise comments before they are being published in the site. Since many comments contain curse words which is not good. They should only drop curse words in order to make atmosphere better

[مجيد - December 4, 2003 01:30 AM]

مجيد نامدار
جناب مجد آبادی عژيز شما از هيتلر يا از شمر يا از پينوشه نزد يک انسان شرافتمند دفاع کنيد ببينيد پاسختان را چگونه خواهند داد. شما توقع نداشته باشيد برای طرفداران آدمکشی با زبان ادبی و نزاکت و شاعرانه برخورد شود. بدستور رهبر معظم انقلاب امروز و ديروز و پريروز در مملکت ما آدمکشی شده و می شود تجاوز شده و می شود. احمد باطبی را کثافت بخوردش داده اند، در کثافت او را خوابانده اند، بازوی تبليقاتی رهبر انقلاب و خصوصا هاشمی رفسنجانی همين امام زاده ها هستند. گيرم من و سرکار به اين آقا شما شما حرف زديم، شما آيا در کوچه و خيابان رفته ايد، اين آقايان خودشان با دست خودشان تمام مقدسات را بر باد داده اند. شما نمی توانيد در يک تاکسی در تهران بنشينيد بی آنکه کسی فحش خواهر مادر به انبيا و اوليا ندهد، اين آقايان شايد نمی دانند بگذاريد با بی پرده حرف زدن شايد بفهمند. والا من هم با شما موافقم که بايد مودبانه حرف زد، ولی با کی؟؟ شما گويی در ايرا زندگی نمی کنيد. مجيد

[آرش - December 4, 2003 01:23 AM]

آقای سجادی:
1- تقسیم بندی مردم به کسانی که خلخالی را جلاد میدانند و کسانی که او را قهرمان می دانند از نظر کیفی میتواند تا حدودی صحیح باشد. ولی خوب بود اگر این تقسیم بندی را از نظر کمی هم مطالعه میکردید و مثلاً تخمین میزدید که چند نفر از مردم ایران خلخالی را قهرمان می شمرند. معمولاً در تحلیل های آقای سجادی از تحلیل های کمی و عددی خبری نیست حتی در حد تخمین های خیلی سر انگشتی از تعدادِ کسانی که ایشان در موردشون صحبت می کنند.
2-قطعاً با شما موافقم که از خلخالی نمی توان انتظار داشت که کار دیگری غیر از کاری را که کرد می کرد. عقلانیت در شرایط انقلابی، قابلیت کنترل خوی انتقام جویی و عقده های روانی، و تفکر به جای حرکت با امواج اجتماعی، جزء خصوصیات روانی پیشرفته محسوب می شوند و نمیشود داشتن این خصوصیات را از کسی مانند خلخالی که از پایین ترین سطوح اجتمایی ناگهان به قدرت بی حد و حصر دست پیدا کرده انتظار داشت. در واقع این نوع خصوصیات را فقط می توان از کسانی انتظار داشت که دارای خصوصیات انسانی رشد یافته ای باشند.
3- خلخالی نهایتاً ماموری بود که به دستورات کسی که حکمش رو به او داده بود عمل می کرد.ً او هم به خواسته های کسی که به او مسئولیت داده بود عمل می کرد.به عنوان مثال میشود خلخالی را با قاضی مرتضوی معادل قرار داد. احتمالاً نظیر کسانی که امروز مرتضوی را قهرمان می پندارند آن روز خلخالی را قهرمان می پنداشتند.

[S-Nassimi - December 4, 2003 12:58 AM]

Mr Sajjadi, let me say some thing to you and other idiots. Also I am a Muslim, but have respect for other religion. Unlike some of you I do not hate none of them . Let me quote one from Jewish history. " A PERSON IS ALWAYS LIABLE FOR HIS ACTIONS, WHETHER AWAKE OR ASLEEP>" ----Babylonion Talmud, Bava Kamma 3 b. This is called maturity and taking responsibilty which unfortunetly we the Iranian lack

[S-Nassimi - December 4, 2003 12:43 AM]

Mr Sajjadi, I have never read your articles in full. If there si a single person to be called male prostitue, that is you. Idiot, ( koskhol) how you can justify Khalkhali's action based on the action of the previous corrupt Pahlavi regime. Akhahe olakh, ma iraniayeh migim keh " agheh dareh dig bazeh heyayeh gorbero cheh shodeh" With your stupid logic, even Saddam Hussien should be considered as an innocent, because he may had--- which he had --- very unhappy child hood. You do not deserve to be answered politley, all I can say is that AGHZOVA ISHIRIM ahmag '

[سجاد داريوشي - December 4, 2003 12:32 AM]

اين همه رطب و يابس سر هم کردي. اگر ميخواهي بداني خلخالي که بود يه سر به آدرس زير بزن:

http://abanar.photosfor.us/2003_11_23_a.html#107003414065373420

البته خودت هم کم و بيش تو همون مايه هايي :)

[احمد مجدآبادی - December 3, 2003 11:09 PM]

اقای سجادی، من از اپوزوسيون هستم و طبعا با مطالب شما موافقتی نمی توانم داشته باشم. از طرف ديگر نمی توانم در قبال بی انصافی، کينه ورزی و رذالتی که در تعدادی از کامنت ها در حق شما رفته است سکوت کنم. واقعا احساس شرم می کنم که می بينم اپوزوسيون در اين کامنت ها به گونه ای عمل می کنند که ديد بيرونی آنها را گروهی بی منطق؛ مخالف آزادی بيان، بی نزاکت و تشنه انتقام می بيند. بی مناسبت ندانستم کامنت قبلی دکتر روبرت مانوکيان استاديار اقتصاد سياسي دانشگاه شفيليد را دوباره اينجا نقل کنم شايد اين دوستان از تلاش برای بدنام کردن اپوزوسيون دست بردارند.

"به نظر من اين نظرات ( منظورم تمام نظراتي ست که مخاطبان پاي مقالات نويسندگان در گويانيوز مي گذارند) نويسنده را در مقام متهم قرار مي دهد!
نويسنده به دليل خلق يک مقاله متهم مي شود به انواع مواردي که اصولا ربطي به مقاله اش و نقد آن ندارد.
در اينجا دو فرضيه مطرح مي شود: يا مخاطب ايراني نمي داند که چگونه بايد در باره يک مقاله اظهار نظر کند و فرهنگ نقد در او رشد نيافته ويا مخاطباني که در اينجا نظر مي دهند مخاطباني هستند که از نوع خاصي هستند!!
تا زماني که منتقدان واقعي به خود جرات ندهند انتقادات و اظهار نظر هاي خالي از بغض و کينه و اتهام و با معيار هاي علمي و يا حداقل مرسوم و با رعايت احترام نويسنده،را زير مطالبي که مي خوانند ننويسند ، مخاطبان ديگري که به اظهار نظرهايي از نوع اظهار نظرهايي که در اينجا نوشته شده مي پردازند به خود اجازه هر گونه داوري را مي دهند.
نکته ديگري که مي خواهم به آن اشاره کنم همين است که
وقتي نگارنده يک مقاله با اسم واقعي و تکيه برآثار قبلي مقاله مي نويسد ايا بهتر نيست پيش از داوري در باره وي نگاهي به آثار قبلي وي انداخت و آيا براي بسياري از اين پيام ها جايي بهتر از اي ميل به خود نگارنده نيست؟ چه اصراري به اينکه سوالات ابتدايي ، اتهامات کودکانه و ناسزاهاي لمپن وار را به معرض ديد همگان گذارد؟ و مايه ياس نويسندگان و سر افکندگي ايرانياني شد که فرهنگ سياسي جامعه اشان را چنين نازل مي بينند؟
پس اي دوستان و عزيزان پيش از آنکه نظري در باره يک مقاله که نويسنده اش با علم به اينکه به جاي افتخار توهين بر وي روا خواهد رفت( زيرا که براي نقد يک مقاله لزوما نبايد با القاب توهين آميز با نويسنده برخورد کرد ، مي توان صد در صد با مقاله نويسي مخالف بود اما با رعايت احترام فضاي بحث و نقد را به سمت گره گشايي مسائل و نکات مود اختلاف و جلب مشارکت ديگران کشاند)
يک بار متن را به دقت و بدون استرس بخوانيد و بعد اشکالات و نظرات خود را حلاجي کنيد و سپس با علم به اينکه آيا جاي اظهار نظر شما در اينجا هست و آيا اين اظهار نظراهميتي در اين بحث دارد يا نه اقدام به نوشتن ان کنيد زيرا براي بسياري از اين حرفها اي ميل بهترين راه پاسخ است.
به اميد آنکه اين چنين تحليل هايي موردنياز مباحث سياسي ست باداوري بهتري از سوي مخاطبان فرهيخته روبرو شود

[goozoo - December 3, 2003 10:46 PM]

سجادي جون ديگه گندش رو در اوردي.. فکر مي کني خيلي فکور و عاقلي اما دريغ از يک جو درايت ... اين طور که تو مسائل را تجليل و توجيه مي کني .. مي شه تمام جنايات تاريخ و تجزيه و تجليل کرد ... اقبال مردم المان از هيتلر و ....
اعدامهاي سال ۵۷ البته جزئي لاينفک ان انقلات تخمي بود .. نميتوان به اين خال خالي که هيچ به بدتر از ان هم ايرادي گرفت که ثمره ان انقلاب مردمي بودنند.
اما بحث درست و غلط جدا از انست..
مثلا الان اکثرين خواننده گان گويا مي خواهند سر به تن جنابعالي نباشد ... حالا اگر يکي فردا بيايد شما را اعدام کند به اين دليل که قاطبه ملت چنين و چنان .. يعني ايرادي بر ان طرف وارد نيست ديگه؟؟
اميدوارم خدا شفات بده بد بخت

[پژمان بلالي - December 3, 2003 10:46 PM]

عليرغم ايرادات چندي كه به مطلب آقاي سجادي وجود دارد به نظر ميرسد اينگونه تحليلها در كم كردن گفتمان افراط و تفريط حاكم موثر باشد.

[مجيد نامدار - December 3, 2003 10:42 PM]

آقای سجادی عزيز مهربان من با شما موافقم که اين چيزها نوشتيد. چون از خلا همان تراود که در اوست. بوی گند درفشانی های شما حتی بيت رهبری راهم به گند کشيده است. بايد کسانی که شما را اجير کرده اند که در آمريکای جهانخوار بنفع آنها بنويسيد هم فراوان از نوشته سرکار استفراغ کرده باشند. ولی بين خودمان بماند چپ های ايران با شما حتما و حکما موافقند. چون من خود شاهد تظاهرات اين آقايان؛ يعنی توده ای ها و مجاهدين و فداييان خلق در تهران و اصفهان به طرفداری از آقای خلخالی و از او خشن تر خمينی بوده ام بوده ام و تراکتهای آنها را هنوز دارم اين آقايان خواهان اعدام تمام کسانی بودند که در زير سايه پرچم سه رنگ با آرم شير و خورشيد زندگی کرده بودند. اين حضرات تنها وقتی بخود آمدند که مثل آن کشيش مسيحی که در برابر کشتار يهوديها توسط نازيها هيچ نگفت تا زمانی که نوبت خودش شد؛ ولی خيلی دير شده بود آنها هم وقتی نوبت خودشان شد قدری ناراحت شدند و لی باز هم روح مقدس امام استالين مانع از ديدن حقايق می شد و کسی دم به لب نياورد. ولی حالا شايد آنها از کرده خود پشيمان باشند ولی متاسفانه شهامت عذرخواهی از مردم ايران و هواداران ساده انديش خود را ندارند. ولی مردم ايران اين شهامت را دارند که بگويند اين ما بوديم که برای آدمکشانی مثل خلخالی، غفاری، خمينی، رفسنجانی، و دارودسته آنها کف زديم و صلوات فرستاديم و حالا هم خودمان آنها را با فضل الهی به فاضلاب مقدس خواهيم فرستاد . ولی بجان خودت اگر يک حکومت دموکراتيک در ايران سر کار بيايد بخاطر مزخرفات و لاطائلات تو ،حتی يک تلنگر به پوفيوزی که تو هستی را هم روا نخواهند ؛ که حکومت دموکراتيک با حکومت امام زمان فرق دارد. می دانم که آنقدر بيغيرتی که با خواندن اين نوشته می خندی که اربابانت تو مزدور را به کشور شيطان بزرگ فرستاده اند تا تو آنجا زوزه بکشی و آنچه را آنها گوسفند می پندارند را بترسانی. ولی بدان که تو و رهبر با غيرتت تا مزبله چندان فاصله نداريد. زنده باد يک رفراندوم آزاد .نامدار از شهر شهيد پرور رشت!

[مجيد - December 3, 2003 10:14 PM]

جناب آقاي سجادي
خدا کند انقلاب نشود.با توجه به نظرات مشاهده مي شود که اگر نقلاب شود ميترسم مثلا من را به جرم زندگي در ايران خائن تشخيص داده و اعدام شوم.کساني که تاب يک تحليل ساده يک انسان را ندارند و مي خواهند او را تکه پاره کنند و به راحتي حتي راحت تر از خلخالي قضاوت مي کنند و او را عامل رژيم مي دانند اگر قدرت پيدا کنند چه مي شود.درود بر شما آقاي سجادي و خدا به شما رحم کند

[سياوشان - December 3, 2003 09:20 PM]

جناب استاد بزرگوار ودانشمند بعد از اينم سجادي جانم
شايد نيز حرفت را چندان در ابتداي ساكن با بيخبري قبول كنم اما چه گويم برايت كه نويسندگان بزرگ تاريخ هميشه بيطرف بودهاند وازديد حقيقت وموي شكافي مي نگريستند خلخالي نه نماينده نسل مردم وانقلاب بود بلكه جزيي از كشتار واعدام وسنگسار رژيم بود
جناب سجادي در هر رساله روحانيون رابنگري همگي بر ين نظر كم و بيشند اگرم من كم وزياد اشتباهي نكنم
1) كافر نجس است يعني يك انسان همرديف سگ وخوك ومردار و ....است
2)شرابخوردن 80 ضربه شلاق دارد
3) زن شوهر دار زناكار حكمش سنگسار وشلاق
4) دست دزد را قطع كردني بايد بار اول بر چهار انگشت ودگر بار بر مچ و...
4)مفسد في العرض اعدام
5)خوردن شراب بر 80 ضربه شلاق
6)هتك حرمت بر پيغمبر وامامان اعدام
7)ولي فقيه تنها وتنهاجانشين و نماينده خدا وپيغمبر بر روي زمين شايد به عنوان بر پا كنننده حق وحقيقتي ز جنس خوشان بر حاكميت مردماني كه شايد نمي دانند
واين نمونه ي زكشتن واعدام وشلاق زدن و....باشد حال چه سجادي بخواهي وچه نخواهي اينان كه ز نظر خود حكم خدايي دارند پس چه بهتر كه بر نام دين بر خر مراد سوار شدني اما اين خر تا كي سواري دهد مگر هر روز و امروز نيز بسيجيان وعاشقان وشيفتگان رهبر نيز نمي كشند مگر نمي داني زندانهاي اخوندها را تو چه داني كه سر وپا را چپه كردن يك دختر جوان را واو راآويزان كردن در چاه پر از متعفني يعني چه تو هنوز شلاق واعدام بي دليل را نديده اي اينان براي محكم نمودن پايه هاي حكومت آخوندي چنان مي كردند وبدان آن مردمي كه زاين كشتار وجنايتها پشتيباني مي نمودند زخودشان بودند و از قماش خودشان همچون امروززبسيجيان ولايت و عاشقان چماق و زنجير وباتوم ....كه بسيار نمونه ها را مي توان يافت وآن دولتيان كه چه 25 سالي پيش سكوت نمودند و چه آنان كه امروز بر جنايتها ساكتند بدان هر دو زيك قماشند هر دو بدنبال قدرتندو ....نه مردم و آزادي ونه حقوق انساني
مگر نه اينكه امروز نيز زما مي خواهند كه فقط صندوق رايها را پر كنيم و به هيچ چيزي كاري چنداني
نداشته باسيم زيرا اين رژيم به پشتوانه مردمي وگول زدن مردمو فريب آنان بر محكم نمودن پايه هاي ظلم وستم ودزدي وغارتگري نياز مبرم دارد ني ،، ني ما ديگر بر اين نظام فاتحه اي نيز نخواهيم خواند وحتي
بر صندوقهاي پر از فريب ونيرنگ ودروغشان ارزاني خودشان باد
ملت ما كنون جام زهري ديگر آماده كردني براي اينان در صندوق هاي پر از فريبشان نوش جانشان گواراي وجودشان
زروباه پرسيدند ي كو شاهدت
گفت دمم !!

[lol - December 3, 2003 08:06 PM]

lol
zarifi migooyad: chera sajadi, weblog nadarad
lol
Agha jan, agar weblog ham dashtan ( ke kare sakhti ham nist) baz siasat bar in hast ta az sotoohe omumi ( nazire GOOYA) ke maloom nist che bar saresh amadeh in ruz ha, estefade konan
in siasat, nazire siasate IRIB ( tv eslami ) hast ke aghayed va nazarate hakem bar IRAN ra be zur be holghoome mardom foroo konad
lolvali darigh ke 25 sal gozashte va nasle emruz, digar oun nasle SAJADI nist ke sadeh lohane, tahte amre hakam gharar girad
lol

[امید - December 3, 2003 07:26 PM]

پس آقای سجادی منتظر خشونت همین مردم بر علیه عمله استبداد فعلی که ظاهرا شما هم از ایشان هستید باشید زمانی بیش باقی نمانده است

[م.حق - December 3, 2003 06:05 PM]

نظرات آقاي سجادي به جاي خود و با درستي يا غلطي آنها هم کاري ندارم. فقط يک سوال از ايشان و مسولان سايت گويا دارم:

چرا آقاي سجادي که مکررا با مقالات خويش موجي از مخالفت خوانندگان را براه انداخته اند حتي يکبار در مقام پاسخ گويي به خوانندگان برنيامده اند؟ امروزه داشتن يک وبلاگ يا سايت براي بيشتر "روزنامه نگاران" امري بديهي و حتي ضروري است. چرا ايشان با آماده کردن سايت خويش نمي توانند چون ديگران فرصت يک گفتگوي متقابل را به خوانندگان خويش بدهند؟ و چرا از تعهد سايت گويا به "آزادي سخن و عقيده" بايد بدين شکل سوِِءاستفاده نمايند؟ ايشان اکنون بخوبي مي دانند که سايت گويا را در محضوري اخلاقي قرار داده اند که هر چه بنويسند و بفرستند منتشر خواهد شد!!!

حضرتشان را به دادن امکان به خوانندگان براي يک "ديالوگ" و نه "مونولوگ" دعوت مي کنم تا نه پاسخهاي بعضا بدور از نزاکت را شاهد باشيم و نه اينگونه يکه تازي ايشان را, بي نياز از هر گونه پاسخ گويي!

[lol - December 3, 2003 05:24 PM]

lol
baz in sajadi peydash shod
lol
dustan tavajoh dashte bashid
sajadi ba darje in maghalat kharje eghamatesh dar USA ro tahiye mikoneh
50% nazarate in sotun ( mokhalef + movafegh) az tarafe khode sajadi hast
lol
moragheb bashid
ba bi etenayy be maghalate SAJADI, noonash ra ajor, va dokanash ra bebandid
lol
akhe kodam adame ahmaghi , be har dalili ghader be defa az khalkhali hast
in ghalame Sajadi va amsalehom, ruzi be cheshmeshan khahad raft
dir nist an ruz

bogzarid bar boogh ha bedaman
bogzarid ba safehate interneti hojum biaran
baki nist
nasle emruz, bidar tar az amsale SAJADI hast
lol

[محمّدپور - December 3, 2003 04:52 PM]

ازنحوه نگارش امثال افشين وrezaبرمي آيدكه تاجه حدّي نسبت به اين نظام كينه دارند،وراه تخليه جزفحش نمي
شناسند.
اين قماش برخلاف ادعّاهاي خودورهبرانشان بهيچ وجه دموكرات نبوده وتحمّل شنيدن هيچ صدايي غيرازصداي انكر
خويش راندارند.
جناب سجّادي هرچنددرمواردبسياربانظرات ومقالات شما
ناموافقم،امّاشجاعتتان رادراين هنگامه وباوجودچنين
ياوه سرايان تحسين ميكنم.موفّق باشيد.

[ امير - December 3, 2003 04:46 PM]

حرف آقاي سجادي صحيح است. خلخالي برآمده آرزوهاي مردم آن دوران بود. ان زمان كه خلخالي اعدام ميكرد‏ از مردم بسيار كم بودند كه مخالفت كنند. امروز رژيم اسلامي به همان سفاكي است اما افكار عمومي به آن اجازه نابكاري نميدهد. از مردمي كه در خيابانها فرياد ميزدند ميكشم ميكشم آن كه برادرم كشت و واي به روزي كه مسلح شويم نميشد انتظار داشت كه شيرين عبادي حاكم شرع شان بشود. سهم رژيم پيشين قبول. سهم سران انقلاب چه ميشود؟ كدام شان به مردم گفتند از دادن شعار ميكشم آنكه برادرم كشت و واي به روزي كه مشتها مسلسل شود دست بردارند؟ سهم سران انقلاب چه ميشود ... از ملي گرايان و اسلاميان كه قدمي در راه تعديل برنداشتند و چشم بر نابكاري ها بستند؟‌ امروز هم احتمالا انقلابي در راه است. رژيم فعلي نيز بسيار سفاك تر از رژيم پيشين است. مطابق منطق آقاي سجادي ميزان بيعقلي بايد بهنگام بلبشو بسيار بيشتر باشد...مثلا صدها هزار كشته... و چون اين بي منطقي ها طبيعي است ...بهتر است كه آقاي سجادي نيز يك سوراخ موشي چيزي تا افتادن آبها از اسياب اجاره كنند...چون بسيار هستند كساني كه توجهي به حقوق بشر ندارند و بدشان نميايد كه دق دلي خالي كنند. هركس اين تهديد را درك نكند آقاي سجادي خوب درك ميكند. حال كه آقاي سجادي در ليست تهديد شدگان قرار دارند نظرشان چيست؟ آيا طبيعي نيست كه يك دادگاه انقلابي بجرم فراهم نمودن پايه هاي نظري نابكاري رژيم و توجيه آن ايشان را به مرگ محكوم كند؟ آيا آنگاه ايشان به مسئوليت انساني و اجتماعي و حقوق بشري سران انقلاب جديد تاكيد نخواهند داشت؟ و به اين حقيقت نخواهند رسيد كه توده هاي مردم شايد هيجان زده چيزي را طلب كنند اما اختيار عقل شان را نيز به رهبران سپرده اند براي اينكه از اينگونه بيعقلي هاي جماعت كه هممه چيز را نميدانند جلو بگيرد. اگر مردم هم مرك ميخواستند...خميمني طالقاني بازرگان مطهري مفتح داريوش فروهر سنجابي و شايگان و غيره ميتوانستند نخواهند و مردم توجه ميكردند. آخوندها كه هورا كشيدند و قابل فهم است. اما مليون به غرولندي اكتفا كردند. نه استعفا كردند و نه كنار كشيدند. بهانه شان هم اين بود كه ميخواستند با حضورشان حلوي زياده روي ها را بگيرند يا آب را به جوي بازگردانند. اين شل آمدن بود نه چيز ديگر ...آنها بايد زماني كه در قدرت بودند با قدرت از حق مردم دفاع ميكردند. بازرگان بايد با نيروي شهرباني زندانيان را از چنگ خالخالي آزادي ميكرد و امام را سر جاي خود مينشاند. اوايل انقلاب اين خيميني بود كه مجيز بازرگان را ميگفت نه بالعكس همانگونه كه وقتي آذر بايجان شلوغ شد بدو بدو به ديدار شريعتمداري رفت. همان شريعتمداري كه بعدها با فضاحت و التماس به خميني براي حفظ جانش مرد.

[reza - December 3, 2003 02:30 PM]

آقاي سجادي خودش مريد و دست آموز خلخالي است پس عجيب نيست كه سعي در رتوش كردن چهره كريه خلخالي جلاد را دارد ، معلوم نيست چه پيمان نا نوشته بين سايت گويا و اين سجادي خبيث وجود دارد كه تحت هر شرايطي و هر موضوعي مييايست مقالات چاروادري اين ملعون در معرض ديد خوانندگان قرار گيرد آيا سايت گويا سعي در ويرايش چهره هايي مانند خلخالي دارد؟

[افشين - December 3, 2003 02:07 PM]

جناب آقاي سجادي
مقاله شما آدم را به ياد لطيفه عبيد زاكاني مي اندازد كه دزد به خانه اي دستبرد زده بود و اهل محل در
مقابل مال باخته بيچاره ، گناه را به گردن گزمه ، كوتاه بودن ديوار خانه ، قصور صاحب خانه و ... مي انداختند تا اينكه مغبون به فرياد آمد كه :
در اين صورت دزد را تقصير نباشد!
اگر اهل مجيز گويي هم هستيد مدح كسي را نگوييد كه همدستانش نيز در اوج قدرت توان دفاع از او را ندارند.

[amir - December 3, 2003 01:32 PM]


مطابق اخبار منتشر شده در روزنامه هاي مورخ 6/9/82 و 8/9/82 فردي بنام حميدرضا ماهي صفت در پي بيان جوکهاي رکيک و اهانت آميز در سينما فردوسي تهران ، از سوي سه جوان آذربايجاني مضروب گرديد.

متعاقب اين حادثه شش نفر از دانشجويان فعال آذربايجاني دانشگاه تهران و همکاران نشريه دانشجويي " يول " به اتهام ضرب و شتم ماهي صفت و به بهانه تکلم به زبان ترکي در خيابان دستگير شده و با قرار وثيقه 720 مليون ريالي روانه زندان گرديده اند.

کميته دفاع از زندانيان سياسي آذربايجان با محکوم نمودن اهانتهاي اين دلقک هنرمند نما به ملت شريف آذربايجان و همچنين نکوهش هرگونه عمل خشونت آميز اعلام مي دارد که شش دانشجوي دستگير شده هيچ گونه ارتباطي با حادثه ياد شده ندارند و بدون دليل بازداشت شده اند لذا مصرانه خواستار آزادي بي قيد و شرط ايشان هستيم.

اسامي دانشجويان دستگير شده به شرح زير اعلام مي گردد :

1- غلامعباس انگوتي ( دانشجوي رشته مهندسي کامپيوتر )

2- جهانبخش رهنما ( دانشجوي رشته جغرافيا )

3- ولي ابولحسني ( دانشجوي رشته تاريخ )

4- عليرضا فرشي ( دانشجوي رشته مهندسي کامپيوتر )

5- علي رضايي ( دانشجوي رشته مهندسي کامپيوتر )

6- حسن صفري ( دانشجوي رشته مهندسي کامپيوتر )

به اميد آزادي همه زندانيان سياسي

کميته دفاع از زندانيان سياسي آذربايجان

[ali - December 3, 2003 12:58 PM]

آقاي سجّادي! دست مريزادازياوه گييهاي ياوه گويان مرنج.اين معترضين بي حيا(عمومآ)تفاله هاوبازماندگان همان جرثومه هاي فسادوتباهي اندكه بادست تواناي فرزندبرومندابقلاب به سزاي اعمال پليدخودرسيده اند.اينهاعلاوه بربي ديني(چون بي حياهستند)،بويي ازايرانيّت و وطن پرستي نيزنبرده اند(واگروابسته به جريان محافضه كارولنحصارطلب نباشند،قطعآبدستوراربابان خارج همان مسيرراطيّ ميكنند)خدارحمت كند خاخالي قهرمان را.برقراربادايران اسلامي هميشه سرفراز.بابودبادتوطئه مزدوران ووطن فروشان.

[Adame Aghel - December 3, 2003 12:40 PM]

Aghaie Sadjadi khodesh ham maslake aghaeie Khalkhali hastand va tebgh massale maaruf: Divaneh cho Divane bebinad Khoshash aiad .

[م. حق - December 3, 2003 12:24 PM]

"....خلخالی که شهرت خود را مديون احکام اعدام چهره های سرشناس پايوران حکومت پهلوی و تجزيه طلبان کردستان و قاچاقچيان مواد مخدر در سالهای بحرانی سالهای 57 تا 60 بود...."
عجب! پس او آدم بدي نبوده! "پهلوي ها" و "تجزيه طلبان" و "قاچاقچيان" که همه حسابشان در پيشگاه ملت روشن است!
جناب سجادي!
آيا مي دانيد که چقدرها تحت همبن عناوين و اما بي گناه بدست آقايي که شما وقت ما و خودتان را بيهوده در دفاع از عملکردش بهدر مي دهيد به جوخه اعرام سپرده شدند؟ نمي دانيد ( که در اين صورت ابلهيد) يا مي دانيد و کتمان مي کنيد (که در اين صورت خاينيد)!
آقاي سجادي!
با توجيهي چون "رويکردهای اجتماعی را نمی توان با نگاهی زمان پريشانه (Anachronic) ارزيابی کرد" آيا هيتلر و موسوليني و استالين و امروزه رييس جمهور همان کشوري که شما در پناه آزاديهاي اجتماعي آن اينچنين به نمک پاشي بر زخمهاي يک ملت دردمند کمر بسته ايد يعني جرج بوش نيز از قيد مسيوليت جناياتي که مي کنند آزادند؟!
آقاي سجادي!
هرگز هرگز و هرگز در توجيه و دفاع از انسان کشي قلم نزنيد! اين خود جنايتي کمتر از آن جنايات نيست!
..............
کمي حيا کنيد !

[پروانه كهربائي - December 3, 2003 12:20 PM]

آقاي سجادي با سلام.
شما اگر در مورد تمام مسائل دنيا نظر ندهيد ، مطمئن باشيد كسي از شما دلخور و ناراحت نخواهد شد!مشكل شما ، مشكل ايرانياني است كه هنوز بعد از گذشت بيست و چهار سال نمي دانند ( نمي خواهند بدانند ) كه با رژيمي وحشت طرف هستند . بهتر نيست نخست مشكلتان را با رژيم ولايتي برطرف كنيد و بعد به نقد آن بپردازيد!؟

[ahmad - December 3, 2003 12:16 PM]

جناب آقاي سجادي
با سلام
از حرفهاي شما بوي كهنگي و بي درايتي مي آيد.
البته من نميدانم كه تاريخ بعدها دربارة شما چه قضاوتي خواهد كرد .همين قدر ميدانم كه مردم امثال شمارا هيچ وقت نخواهند بخشيد.

[aria - December 3, 2003 10:31 AM]

خلخالی که شهرت خود را مديون احکام اعدام چهره های سرشناس پايوران حکومت پهلوی و تجزيه طلبان کردستان و قاچاقچيان مواد مخدر در سالهای بحرانی سالهای 57 تا 60 بود، طی 25 سال گذشته از سوئی در کانون اعتبار و منزلت نيروهای طرفدار انقلاب بعنوان يک « قهرمان» استقبال می شد و همزمان به صفت جلاد مورد شماتت و مذمت مخالفين انقلاب اسلامی قرار می گرفت!
pas nanije migirim ke dar in 25 saal 2 niroo dashtim: bande KHALKHALI va daro dasteye an TARAFDARANE ENGHELAB boodan va va har anche khareje an ast MOKHALEFINE ENGHELAB
har chand man ba enghelab miooneie nadaram vali in gofteye SAJADI tohin ast be tamame kasanist ke dar saalhaye rejime gozashte mobareze kardand va zendanha keshidan va koshte shodan va enghelab ra be samar resoondan , va bad az enghelab tavassote kasani ke naghshe anchenani dar be samar resoondane oon nadashtan az sare rah bardashte shodan ya koshte shodan
SAJADI dar yek hokme kolli mokhalefine edamha ra zede enghelabioon moarrefi mikone

[شهروند - December 3, 2003 09:46 AM]

خطاب به جلادي كه خدا گوشه اي از عذابش را در اين دنيا با بيماري پاركينسون نشان داد.شايد عبرتي براي ساير ظالمان باشد.
؛؛در كـارگـه كـوزه گـري بـودم دوش
؛؛ديـدم دو هـزار كـوزه گـوياي خموش
؛؛هر يك به زبان حـال بـا من ميگفت
؛؛كو كوزه گر و كوره خرو كوره فروش

[mooshi - December 3, 2003 09:21 AM]

خطاب به اين آقاي مجتبي كه اين چنين وقيحانه به ستايش و مداحي جلادي مي پردازند.به زعم آقاي سجادي سقف تحمل جامعه را رژيم حاكم بر آن جامعه با نوع مناسبات حكومتي خود تعيين مي كند.اگر حرف آقاي سجادي را بپذيريم با توجه به اين پرونده سراسر جنايت و آدمكشي و غارت زبان پر خاشگرانه كافي نيست بلكه بايد سجادي شما و تمام عناصر رده بالا و پايين حكومتي را تكه پاره كرد و اين دقيقا با منطق سجادي سازگار است.

[mooshi - December 3, 2003 09:12 AM]

خطاب به اين آقاي مجتبي كه اين چنين وقيحانه به ستايش و مداحي جلادي مي پردازند.به زعم آقاي سجادي سقف تحمل جامعه را رژيم حاكم بر آن جامعه با نوع مناسبات حكومتي خود تعيين مي كند.اگر حرف آقاي سجادي را بپذيريم با توجه به اين پرونده سراسر جنايت و آدمكشي و غارت زبان پر خاشگرانه كافي نيست بلكه بايد سجادي شما و تمام عناصر رده بالا و پايين حكومتي را تكه پاره كرد و اين دقيقا با منطق سجادي سازگار است.

[mooshi - December 3, 2003 09:04 AM]

من كسي را ميشناختم كه در سالهاي قبل از انقلاب به بذل ثروت هنگفت فاميلي خود در امور خيريه پرداخته بود و هر امر و نياز مردم را با گشاده رويي پاسخ ميداد.يكي از كارهايي كه او براي شهر انجام داده بود خريدن آمبولانسي براي بيمارستان بزرگ شهر بود.گذار خلخالي به شهر همان و طمع در مال فرد مذكور همان.خلخالي حتي به دريافت مال نيز رضايت نداد و با حكم اعدام تمام اموال او را تصاحب كرد.غم انگيز اين بود كه فرداي روز اعدام آمبولانسي كه جسد او و چند اعدامي ديگر رابه گوشه غريب و دور افتاده اي از گورستان شهر مي برد همان آمبولانسي بود كه خود باني خريد آن بود.....لعنت تاريخ نصيب خلخالي و ديگر دژخيمان رژيم باد تا ابد.

[مجتبي - December 3, 2003 08:53 AM]

فحش هايي كه به آفاي سجادي داده شده است نشانه آستانه تحمل كساني است كه سال ها در انتظار حاكم شدن بر ايران مي باشند.وافعا اگر اين ها بر ايران حاكم مي شدند چه پوستي از سر ملت مي كندند.
خداوند خلخالي را رحمت كند كه نقش مهمي در سركوب كردن اين افراد داشت.اگر اين ها حاكم مي شدند صدها برابر خلخالي اعدام مي كردند.

[aram - December 3, 2003 08:43 AM]

مجموعه نوشته هاي سجادي نشان وافري از شيفتگي بيمار گونه ايشان به تلقي فاشيستي از قدرت است.ايشان در لفافه كلام و اوزان خود ساخته تلاش بيدريغي براي زنده نگهداشتن ديو مرده و متعفن استبداد ديني مي كنند و در اين راه مشفقانه از غوطه ور شدن در هيچ لجن و تعفني رويگردان نيستند.اين سماجت شرورانه و پايداري لجوجانه ايشان به نقطه اي رسيده است كه حتي عرق شرم را بر پيشاني هم پالگي هاي داخلي اش نشانده است.ادبيات پر طمطراق وتقلبي ايشان در نهايت ادبيات تكدي گري از رزيم است.ايشان دقيقا عكس العمل اكثريت خوانندگان مقاله خود را خوب مي دانند.و البته به اين حقيقت كه نوشته هايشان موجي از تنفر و انزجار را به همراه مي آورد بخوبي واقفند.حال دليل ايشان براي ادامه اين راه چيست؟ حدسهاي چند گانه وجود دارد كه پرداختن به آنها مجالي نو مي طلبد..........

[Mehrdad - December 3, 2003 08:31 AM]

It is very intersting in all of his article you can find some of the HEZBOLAHI left a comments and encorage him to continue writing, but in this article they couldn't even leave a massage and they found he is more catholic than pop.
Mr Sajadi HEZBOLAH left you alone and I think they found you more stupid than they tought these days all of them try to wash their hands from the BLOOD of our people but you stupid guy try to tell us KHALKHALI is not guilty.
I think you haven't SHARAF and HEZBOLEH is better than you because they work and kill people for their idea and you work for money.

[امیر - December 3, 2003 08:13 AM]

در ضمن آقای سجادی فراموش کردند بگویند دراولین دوره انتخابات مجلس نام خلخالی در لیست انتخاباتی حزب توده وآقای سجادی بود!

[ramin - December 3, 2003 08:11 AM]

ba salam bar sajjadi aziz.
dooste aziz az sokhanane zeshte montaghedidn narahat nasho. bi adabi anha dar enteghd va natavani anha dar pasokh mostadal neshan az hemaghate anhast. be bozorgvari khod anha ra bebakhsh va az neveshtane vagheeyat natars.

[kourosh - December 3, 2003 08:04 AM]

Bird Story

A little bird was flying south for the winter. It was so cold, the Bird froze and fell to the ground in a large field. While it was lying there, a cow came by and dropped some dung(shi'it) on it.

As the frozen bird lay there in the pile of cow dung, it began to realize how warm it was. The dung was actually thawing him out! He lay there all warm and happy, and soon began to sing for joy. A passing cat heard the bird singing and came to investigate. Following the sound, the cat discovered the bird under the pile of cow dung, and promptly dug him out and ate him.

Life's Lessons:
1) Not everyone who drops shit on you is your enemy (so Shah wasn’t your enemy).
2) Not everyone who gets you out of shit is your friend (so Khomeinie was not your friend).
3) And when you're in deep shit, keep your mouth shut (So Sajadi, keep your mouth shut, Kalagh Syah va Lashkhor

[kourosh - December 3, 2003 07:10 AM]

This non-journalist living in USA (JLIU), has demonstrated over and over again that he symbolizes shi'it talibanism in its highest possible level. I agree that he should be awarded the "Veghahat Nobel" prize, as he still supports "Velayat Vaghih" of Imam Vaghih, Dajjal Khomeinie. He has tried to justify murderous nature of Islamic Republic of Terrorists by stating that the reason that Imam thing appeared in Iran was the support of US of Shah. Well JLIU, no matter how hard you try, stoning, raping, destruction of Iranian culture, and jailing, and murdering of its people under direct order of Khomeini the Dajjal, can not be justified, even with your revolty's junks. Always remember that. People like you are symbol of Black Erteja and have no place in today's Iran. Don't try to equate yourself with other journalists. You ain’t a journalist. You are an agent of darkness.. How do you justify spread of Imam’s family business (Prostitution) in Iran? How do you justify 4 Million drug users? Do you consider yourself an Iranian? No, You are not even human, you are an Imami. What could be lower than that in animal kingdom? No supporter of Imam Dajjal is human, and as such human rights doesn't apply to your kind. You are the one that claimed Young Iranians who demonstrated in Tehran on 18 Tir were a bunch of “Bacheh Nonor and wealthy” who had car to drive to Amir Abad for demonstration. You call yourself human? Zahi. Batel.

[pedram - December 3, 2003 03:58 AM]

vaghan baraye amsale sajadiha motasefam ke dar keshvar demokrati mesle usa hastand va injor bishourand tamame dorane 2500saleye shahanshahi iran be andazeye in 25 sal koshtokoshtar nashode baba vaghan ahmaghid

[shahrokh - December 3, 2003 03:48 AM]

waaghean ke kheyli khari . pofuz in charandiaat chieh ? daghighan va tahghighan Hezbollahi hasti va mardom raa ahmagh farz mikoni

[aria-bahmani - December 3, 2003 01:10 AM]

همه کسانی که معترض رويکردهای خشن و تخريبی يک انقلابند از فهم اين نکته بديهی قاصرند که قدرت تخريب بالای يک انقلاب ناشی از نابخردی رژيم پيشين است که با عدم تسامح و تعبيه مکانيزم های لازم جهت تخليه ظرفيتها و مطالبات سياسی و اجتماعی جامعه موجبات انباشت آن مطالبات را فراهم می آورند...نقل قول از مقاله.......باید گفت که قهرمان بی خردی وقاحت و توجیحات احمقانه بی شک داریوش سجادی است و من قبلا نیز پیشنهاد اعطای جایزه نوبل وقاحت را به ایشان داده بودم.ایشان خود را ملزم به حمایت بیدریغ و وقیحانه از تمام پلشتی های رزیم مافیایی می داندو جالب است که به زعم ایشان هر گونه عملی در راستای تخلیه انرزیهای انباشته شده اجتماعی قابل قبول است .به طور مثال ایرانیان مقیم امریکا به خاطر تضیقات و جنایتهای رزیم تبه کارآخوندی می توانند در به در به جستجوی جناب سجادی بپردازند و ایشان را به عنوان مدافع و طرفدار رزیم آخوندی به مجازات برسانندو احیانا بخاطر تخلیه حاصله از ظلم های نظام مافیایی مغزشان را پریشان کنند.منطق بی محتوای جناب سجادی نهایتا دامنگیر خود جناب سجادی و عناصر درجه دوم صف و ستاد رزیم می شود.زیرا که سردمداران اصلی این بازی ترازیک تاریخی به فراست مزورانه خود درنتیجه پایان جبری آن از روز نخست آگاه بوده و تدارک فرار از معرکه را دیده بودند.کیست که نداند که سلطه مافیایی چه بر سر این ملت سیه روز و فلک زده آورده و عناصری چون خلخالی و هادی غفاری و زهرا خانوم سگهای هاری بودند که مافیا برای ایجاد خوف در مردم چند صباحی قلاده از گردنشان برداشت تا به دریدن مردم مشغول شوند و پس از پایان کار قلاده به گردن دوباره به سگدانی بازگردانده شدند و خلخالی که زمانی توسط همین عناصر حکومتی "خشم خدا" نامیده می شد در اوج بد نامی و لعنت و نفرین ابدی در تاریخ این سرزمین بعنوان نماد سبعیت و درندگی جاودانه گردد.در انقلابی گری خلخالی همین بس که بسیاری از کسانی را که به جرایم مختلف اعدام کرد به طمع مال و دارایی بود و خلخالی از این "فرصت الهی"که امام دجالان نصیبش کرده بود مجدانه بهره برد و ثروت کلانی اندوخت .کسانیکه سروکارشان با این دزخیم بودبه تجربه دریافته بودند که هر گونه تعلل و مقاومت در اجابت خواست او در چشم به هم زدنی آنها را راهی دیاری بی بازگشت خواهد کرد. "قاطعیت انقلابی"و شرارت ذاتی همراه با پشت گرمی امام جباران به او توانایی بی حد و حصری داده بود تا روح تشنه خود را با خون قربانیان سیراب کند.هنوز تصویر اعدام مجروحینی که از روی تخت های بیمارستانی در یکی از شهرهای کردستان بیرون کشیده شدند و در همان حال اعدام شدند در ذهن من باقی است........آشنایی که خود در دام این جبار افتاده بود و با بخشیدن مال جان به سلامت برده بود تعریف می کرد که یکی از محترمین شهر اراک را که مکنتی نیز اندوخته بود به حضور خلخالی آوردند.مرد که پریشان حال و هراس زده بود و از طرفی از کردار اجتماعی خود مطمئن قسم خوران به خلخالی گفت که هرگز گناهی مر تکب نشده و حسابش در درگاه خدا پاک است.شیخ خلخالی در مقابل این گفته های مرد از او پرسید یعنی تو هیچ گناهی مرتکب نشده ای؟یعنی تو حتی نگوزیده ای(با عرض معذرت)؟من تو را به جرم گوزیدن اعدام می کنم .مرد دریافت که بحث و گفتگو با این جلاد ثمری جز عصبا نیت وی ندارد.پس خواسته واقعی او رزا اجابت کرد و مال را بداد و جان را خلاصی داد. مرگ زود هنکام خلخالی نه به معنی بستن دفتری بلکه به معنی تازه شدن زخمهای عمیقی است که روزی به بازبینی و حساب رسی تاریخی خواهد رسید.نمک پاشیدن قلم به مزدهایی چون سجادی نیز صرفنظر از کراهت وقیحانه آن شاید تلنگری باشد بر ذهن و روحمان که این "روزگار سربی"را به گرد فراموشی نسپاریم.شاید وجود آدمهایی چون سجادی.خلخالی و......لازم باشد تا ما به جوهره از کف رفته آزادی بیشتر واقف شویم زیرا که این نیاز فردای ماست ......اگر فردایی باشد......

[villej - December 3, 2003 01:08 AM]

Don’t be stupid. Even your masters did not dare to speak Khalkhali’s name and defend him. They just unleashed you to speak their mind and wash their bloody hands. If you haven’t played a part in execution of those innocents why you should pay the price just for a few more dollars of commission fee for your writing, you idiot. No regards

[abbas - December 3, 2003 01:03 AM]

Darush joon, you are so good and of course extremely stupid.

[Toraj - December 3, 2003 12:55 AM]

Ey roo ra beram, mardak too rooyeh dasteh harchi ahmagheh avordi, vaghean ageh kalat kar mikard digeh dar sharayeti keh maloomeh in hokoomat modat zamaneh ziyadi digeh davoom nemiyareh intor beh tamaee pool maghaleh dar madheshoon nemineveshti. baba joon yeh madrakeh tahsili az USA gereftan keh dalil bar in nemisheh ayandeyeh khodeto befrooshi. to digeh baad az in hokoomat nemitooni jayi aftabi beshi pas chera in arajif ro minevisi?

[رجبعلي ضيغمي _ لندن - December 3, 2003 12:41 AM]

عجيب است؟!! پس نابخردي‌هاي خلخالي از نابخردي‌هاي رژيم شاه سرچشمه مي‌گرفته است و ما نمي‌دانستيم؟!
جناب سجادي! چرا عادت كرده‌ايد تا نشاني و آدرس يك آدمكش رژيم جمهوري اسلامي را به شما مي‌دهند، بلافاصله پاي رژيم پيشين را وسط مي‌كشيد؟! راستش من سنم بسيار بيشتر از شماست و اجازه بدهيد به عرضتان برسانم كه: تمام جنايات شاه را اگر سر هم كني، به اندازه كشتار يكسال زندانيان در جمهوري اسلامي نمي‌شود!
جنابعالي مشكلات زيادي در تئوري داريد و اين صغري و كبرا چيدنهايتان ممكن است جوانان را عصباني كند ولي مطمئن باشيد كه پيران به ريش تو و اربابانت مي‌خندند!

[aria - December 2, 2003 11:33 PM]

«همان مردمی که در رمضان امسال از شادی عفو قاتل يک بسيجی در ميدان امام حسين تهران صلوات می فرستادند ، در سال 57 نيز در کنار مدرسه رفاه برای صدور احکام اعدام توسط شيخ صادق خلخالی کف می زدند. رويکردهای اجتماعی ماهيتی قائم بذات دارند و عاری از صفت اند.
aghaye SAJADI
to vaghean ya ahmaghi va ya khodeto zadi be ahmaghi
shadie mardom az tabraeye oon javan bekhatere in bood ke oon bara koshtane yek basiji mikhast ghesas beshe. dar vaghe in nefrate mardom az basij ro miresoond
hala to dari in hokme edam ra ba ahkame edame KHALKHALI moghayese mikoni ke hata yek javoone KORD ra ke nemitoonest az shedate darde nashi az kotak beiste va rooye boranka deraz keshide bood ra edam kard
vaghean sharaf nadari

[aria-bahmani - December 2, 2003 11:30 PM]

همه کسانی که معترض رويکردهای خشن و تخريبی يک انقلابند از فهم اين نکته بديهی قاصرند که قدرت تخريب بالای يک انقلاب ناشی از نابخردی رژيم پيشين است که با عدم تسامح و تعبيه مکانيزم های لازم جهت تخليه ظرفيتها و مطالبات سياسی و اجتماعی جامعه موجبات انباشت آن مطالبات را فراهم می آورند...نقل قول از مقاله.......باید گفت که قهرمان بی خردی وقاحت و توجیحات احمقانه بی شک داریوش سجادی است و من قبلا نیز پیشنهاد اعطای جایزه نوبل وقاحت را به ایشان داده بودم.ایشان خود را ملزم به حمایت بیدریغ و وقیحانه از تمام پلشتی های رزیم مافیایی می داندو جالب است که به زعم ایشان هر گونه عملی در راستای تخلیه انرزیهای انباشته شده اجتماعی قابل قبول است .به طور مثال ایرانیان مقیم امریکا به خاطر تضیقات و جنایتهای رزیم تبه کارآخوندی می توانند در به در به جستجوی جناب سجادی بپردازند و ایشان را به عنوان مدافع و طرفدار رزیم آخوندی به مجازات برسانندو احیانا بخاطر تخلیه حاصله از ظلم های نظام مافیایی مغزشان را پریشان کنند.منطق بی محتوای جناب سجادی نهایتا دامنگیر خود جناب سجادی و عناصر درجه دوم صف و ستاد رزیم می شود.زیرا که سردمداران اصلی این بازی ترازیک تاریخی به فراست مزورانه خود درنتیجه پایان جبری آن از روز نخست آگاه بوده و تدارک فرار از معرکه را دیده بودند.کیست که نداند که سلطه مافیایی چه بر سر این ملت سیه روز و فلک زده آورده و عناصری چون خلخالی و هادی غفاری و زهرا خانوم سگهای هاری بودند که مافیا برای ایجاد خوف در مردم چند صباحی قلاده از گردنشان برداشت تا به دریدن مردم مشغول شوند و پس از پایان کار قلاده به گردن دوباره به سگدانی بازگردانده شدند و خلخالی که زمانی توسط همین عناصر حکومتی "خشم خدا" نامیده می شد در اوج بد نامی و لعنت و نفرین ابدی در تاریخ این سرزمین بعنوان نماد سبعیت و درندگی جاودانه گردد.در انقلابی گری خلخالی همین بس که بسیاری از کسانی را که به جرایم مختلف اعدام کرد به طمع مال و دارایی بود و خلخالی از این "فرصت الهی"که امام دجالان نصیبش کرده بود مجدانه بهره برد و ثروت کلانی اندوخت .کسانیکه سروکارشان با این دزخیم بودبه تجربه دریافته بودند که هر گونه تعلل و مقاومت در اجابت خواست او در چشم به هم زدنی آنها را راهی دیاری بی بازگشت خواهد کرد. "قاطعیت انقلابی"و شرارت ذاتی همراه با پشت گرمی امام جباران به او توانایی بی حد و حصری داده بود تا روح تشنه خود را با خون قربانیان سیراب کند.هنوز تصویر اعدام مجروحینی که از روی تخت های بیمارستانی در یکی از شهرهای کردستان بیرون کشیده شدند و در همان حال اعدام شدند در ذهن من باقی است........آشنایی که خود در دام این جبار افتاده بود و با بخشیدن مال جان به سلامت برده بود تعریف می کرد که یکی از محترمین شهر اراک را که مکنتی نیز اندوخته بود به حضور خلخالی آوردند.مرد که پریشان حال و هراس زده بود و از طرفی از کردار اجتماعی خود مطمئن قسم خوران به خلخالی گفت که هرگز گناهی مر تکب نشده و حسابش در درگاه خدا پاک است.شیخ خلخالی در مقابل این گفته های مرد از او پرسید یعنی تو هیچ گناهی مرتکب نشده ای؟یعنی تو حتی نگوزیده ای(با عرض معذرت)؟من تو را به جرم گوزیدن اعدام می کنم .مرد دریافت که بحث و گفتگو با این جلاد ثمری جز عصبا نیت وی ندارد.پس خواسته واقعی او رزا اجابت کرد و مال را بداد و جان را خلاصی داد. مرگ زود هنکام خلخالی نه به معنی بستن دفتری بلکه به معنی تازه شدن زخمهای عمیقی است که روزی به بازبینی و حساب رسی تاریخی خواهد رسید.نمک پاشیدن قلم به مزدهایی چون سجادی نیز صرفنظر از کراهت وقیحانه آن شاید تلنگری باشد بر ذهن و روحمان که این "روزگار سربی"را به گرد فراموشی نسپاریم.شاید وجود آدمهایی چون سجادی.خلخالی و......لازم باشد تا ما به جوهره از کف رفته آزادی بیشتر واقف شویم زیرا که این نیاز فردای ماست ......اگر فردایی باشد......

[نويد رازقي - December 2, 2003 11:11 PM]

آقاي سجادي بس كن يك خورده حيا و شرم هم خوب چيزي است آخر روزي كه بساط سراسر كثافت اين رژيم دير يا زود برچيده شود روت مي‌شود آن وقت حتي زنده بماني به خدا خودت را مي‌كشي. مگر اينكه واقعا تو هم مثل آن گور به گور شده رذل خلخالي ديوانه و عقده‌اي و رواني باشي. اميدوارم كه اين طور نباشد و يك خورده هواي آزادي در كشور دموكراتيكي مثل آمريكا سر عقل بياوردت. بابا تو را خود بس كن آخر مگر تو دلقك هستي مرد حسابي. خدا شفايت دهد.

[Korosh - December 2, 2003 11:08 PM]

Turk ha bayad Az Iran beravan har ja ke deleshan mikahad, haman kar ri ra ke Bulqarestan ba Turkha kard
Ali Daie in Turke Kar ra niz ba kodeshan bebaran agar tavanestan in Kar Zor "Hasanzadeh" va ya "Reza zadeh" ra ba kodeshan bebaran Jahaneme kodeshan
marg bar Tabriz va Ardabil, nabod bad harchi turke kare

[a - December 2, 2003 11:04 PM]

از نتایح ترویح خشونت توسظ روحانیون:
"مدتها بود كه حكم بازداشت و دستگيری پيروز دوانی را از قوه قضائيه درخواست نموده بوديم، برابر گزارش اداره كل اطلاعات مجامع فرهنگی وی فعاليتهای تخريبی زيادی را در پوشش كانون نويسندگان و ديگر گروههای به ظاهر فرهنگی انجام ميداد و ارتباط گسترده ای هم با راديوها و عوامل ضدانقلاب خارج‌ از كشور داشت، منتها به دليل حساسيتهای رايج پيرامون اين قبيل افراد و شرايط عمومی كشور با آن موافقت نميشد. تا آنكه يك روز در ديداری كه با حاج آقا محسنی اژه ای داشتم موضوع را شخصا با ايشان در ميان گذاشتم و وی پيشنهاد كرد ‌خودتان عمل كنيد و از وی مصاحبه تصويری بگيريد بعدا مستند به آن مصاحبه اعلام جرم كنيد تا حكم بازداشتش صادر شود. قبول كردم و فردايش جريان اين توافق را به سيدصادق كه معاون عملياتی ما بود گفتم. وی را بازداشت كردند. مدتی در يكی از خانه های امن حوزه مشاوران بود تا اينكه برای مصاحبه آماده شد. مصاحبه از ايشان كه گرفته شد موضوع را به اطلاع حاج آقا دری رسانديم، ايشان گفت حكمش را كه گرفتيد تحويل اطلاعات نيروی انتظامی بدهيدش، بازداشتگاه خودمان نبريدش. موضوع گم شدن وی جنجال به پا كرده بود و علی الظاهر آقا هم كمی احتياط ميكرد. با حاج آقا محسنی آمدم تماس بگيرم نتوانستم پيدايش كنم، به تيم گفتم ايشان را آماده اعزام بكنند و بالاخره توانستم همان شب حاج آقا [محسن اژه اي] را در منزلشان ببينم، موضوع را به ايشان گفتم كه گفتند لازم نيست تحويل نيروی انتظامی بدهيد، حكم افسادش صادر شده، تمامش كنيد! حتی واضحتر هم گفتند كه با مسئوليت من بكشيدش. اينجا بود كه بنده هم به سيد صادق گفتم كه به تيم بگوييد. من خودم به واسطه مشكلی كه در مقابل دفتر حفاظت منافع مصر اتفاق افتاده بود رفتم آنجا و تيم حكم را در همان ساختمان اجرا نموده بود آن شب . . . "

(صص 461ـ462 از جلد 17 بازجويی های سعيد امامي)

بعدها كه از قضای روزگار من و مهرداد عاليخانی (وی به واسطه قتلهای زنجيره ای و من به واسطه آن نوار افشاگري) به زندان افتاديم در بازداشتگاه 66 سپاه برايم فاش ساخت كه وی را در همانجا به قتل رسانده اند و در باغچه همان ساختمان دفنش كرده اند.

[کوچک - December 2, 2003 10:58 PM]

این مرتیکه احمق بیشرم را اربابهایش چنان افسارش راول کردن که یواش یواش برای خود آنهاهم داره مشکل ساز میشه این بیشرم کاسه لیس درجائی که اربابهایش که همان قاتلهای کثیف وهمدست این جنایتکار گور به گور شده جمهوری جنایت پیشه اسلامی هستند جراءت نکردن درمورد سقط شدن این جرثومه جنایتشون درمراکزخبریشون بجز اعلام آن بدلیل سیاه بودن گذشته پرونده این قاتل چیز دیگری دروصف او بگن بیشرمی ووقاهت را تا بدانجا میبره که میخواهد با تئوری بافیهای بی سروته خودش کارها واعمال جنایتکارانه این موجود کثیف رابگردن حکومت گذشته وشرایط حاکم بر روحیه مردم درعنفوان انقلاب ویا بیشرمانه ترازآن با تجزیه طلب خوندن مردم ستم کشیده کرد که مطالباتشان جز احقاق حقوق نادیده گرفته شان بیش نبود کار کاسه لیسی را بدانجا میکشد که همین روزها بهش از طرف اربابهایش دستور داده خواهد شد که بس کند که دیگر گند زده ودرصورت ادامه نوشتن اینگونه مقالات که نتیجه ای جزءدردسر بیشتروعریانتر کردن چهره کثیف آنها نیست مواجبش قطع واز طرف مسئولین بالاترش بمرکز برای توضیح پاره ای نکات فرا خوانده خواهد شد.
شرم ونفرت به موجودات تهوءآوری امثال سجادیها وخلخالیهاواربابان کثیف شان وهمچنین رهبر مورد تنفرشان سید علی گدا جنایتکار

[Beh - December 2, 2003 10:52 PM]

It seems that most people who are reacting to Mr. Sajjadi's articles are doing so in the most basic and simplistic form: they let their emotions take control of their thoughtfullness.
If you stay nuetral and look at the situations regardless of your hatred or favoritism, you actually notice that quite a bit of Mr. Sajjadi's articles follow a logics, although it may conflict with most people's emotions.

[B B - December 2, 2003 10:52 PM]

It seems that most people who are reacting to Mr. Sajjadi's articles are doing so in the most basic and simplistic form: they let their emotions take control of their thoughtfullness.
If you stay nuetral and look at the situations regardless of your hatred or favoritism, you actually notice that quite a bit of Mr. Sajjadi's articles follow a logics, although it may conflict with most people's emotions.

[ali - December 2, 2003 10:36 PM]

9:55

I am very glad that he is dead. He used to enjoy killing people. I know someone who was executed by him just because he was not a Muslim. The victim was a medical doctor and a professor at Tabriz university medical school. He had nothing to do with Shah's regime, was an honest citizen full of love for his country. This is just one example of crimes committed by Islamic Republic of Iran. I think Khomeini is responsible for all these crimes. Khalkali was just an executioner, a stupid guy who was puppet of criminal ayatollah Khomeini

[Mustafa - December 2, 2003 10:34 PM]

man hambodam agar bodam sarane rejime Shah ke zdede Turk bodan ra Mikoshtam

[دوست - December 2, 2003 10:29 PM]

تیرباران اسیر زخمی روی برانکادر (اعدامیهای کردستان) فقظ نشانه روانی بودن قاضی است.

[azadmanesh - December 2, 2003 09:44 PM]

baz ham in jorsoomehe kasife Velayate faghih dahan baz kard va be shosteshooye dastane kasife rahbarane jomhoorie eslam pardakht.
Sajadi in mozdoore jenayatkarane velayate bfaghih ba bee sharmi be mobarezane KORD miggoyad tajzieh talab.
Sajadi bee shak yeki az avamele jomhoorie kasife erteja hast ke dar tamamie maghalatash talash dar neshan dadane chehree ghabele ghabool az jenaytkarane jomhoorie eslami darad.
kist ke jenayate Khalkhali ra faramoosh konad? kist ke jenayate Lajevardi ra faramoosh konad?
Sajadi dahane kasifash ra be tamjid az jaladan migoshayad va zer zer mikonad.
nang bar to va nefrine abadie mardome Iran be Khalkhali va digar rahbarane jomhoorie eslami veghahat va bee sharmi ham hadi dareh sajadi, fekri be hale khodet kon ke dar fardaye azadie Iran zamin to be jorme khianat be mardome Iran va mosharekat dar tamame in jenayat mohakemeh khahi shod.

[mehran - December 2, 2003 09:44 PM]

آقای سجادی اگر ولت می کردند می گفتی که خود شاه اومده و اعدامها و کشتارهای بعد از انقلاب رو راه انداخته !!!!
البته من می دونم که از برای نوشتن این مزخرفات کلمه ای پول می گیری ولی قرار نیست که اینقده تابلو کنی !!!

[Parviz - December 2, 2003 08:50 PM]

Sajjadi's comment are, as always, pure bullshit. The man is this time defending one of the most notorious murderers of Iran's history, just as in the past he has praised the stupid nuclear policy of the government and insulted Iranians collectively for their happiness about Shirin Ebadi's winning the Nobel prize. The man is only a speaker for the most backward wing of our dictatorial government, plain and simple

Copyright: gooya.com 2016