چهارشنبه 8 بهمن 1382

فراموش شدگان! داريوش سجادی

دکتر محمدجواد لاريجانی نماينده (وقت) مجلس و دکتر علی اکبر ولايتی وزير خارجه سابق دو نفر از دولتمردان سرشناس در دوران زمامداری هاشمی بودند که علی رغم سابقه بالای کاری در دستگاه ديپلماسی ايران، اکنون دچار فترت شده، ليکن هردو نيز اصرار دارند با ابزارهای قابل دسترس خود، حيات سياسی شان را زنده نگاه دارند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

روزنامه ياس نو در شماره منتشره روز سه شنبه خود طی مقاله ای جسورانه به قلم علی رضا خداياری نماينده اصلاح طلب مجلس با اشاره به مقاله معروف ارتجاع سرخ و سياه منتشره در روزنامه اطلاعات مورخ 17 دی ماه سال 56 که مسبب آغاز انقلاب اسلامی ايران با قيام طلاب قمی در 19 دی ماه همان سال در دفاع از آيت الله خمينی شد، زيرکانه و برای نخستين بار خاطره ای از اعتراضات آن روز شهر قم را مطرح کرده که می تواند مُبين بی عنايتی قديمی و ديرينه خانواده لاريجانی ها ( يا لااقل صادق لاريجانی عضو منصوب شده فقهای شورای نگهبان توسط رهبری جمهوری اسلامی در سال گذشته) نسبت به آيت الله خمينی باشد!
خداياری در ذيل همين مقاله زيرکانه با طرح سوالی ذهن خوانندگان نوشته اش را گزيده، مبنی بر آنکه:
« شيخ صادقی که همچون پنج عضو ديگر شورای نگهبان، امروز بخش عمده ای از پيروان قديمی آيت الله خمينی را به دليل عدم اعتقاد عملی به اسلام و قانون اساسی و ولايت فقيه، رد صلاحيت برای نامزدی پارلمان ايران کرده آيا خود ذاتاً صاحب صلاحيت برای تشخيص ايمان و اعتقادات دينی و التزامات قانونی نامزدان نمايندگی مجلس هست؟!»
همزمان با درج اين مقاله سايت خبری امروز گزارش داده محمد جواد لاريجانی برادر ديگر شيخ صادق در مسئوليت معاونت بين الملل قوه قضائيه ايران اخيراً طی ملاقات های متعددش با خبرنگاران خارجي می کوشد ايشان را توجيه ‌كند كه كار اصلاح‌طلبان در ايران تمام شده است و آمريكا و اروپا از اين به بعد با ما (محافظه کاران) سر و كار دارند.
به گفته سايت امروز: محمد جواد لاريجانی همان حرف‌هايي كه با نيك براون در لندن (پائيز سال 75) گفته بود اكنون با صراحت بيشتري در تهران مي‌زند و تلاش مي‌كند غربي‌ها را راغب به همكاري با محافظه‌كاران نمايد.
سخنان لاريجانی بر فرض صحت ياد آور اظهارات ماخوذ به حيای! علی اکبر ولايتی وزير خارجه دوران رياست جمهوری هاشمی رفسنجانی است که در ملاقات با وزير خارجه وقت فرانسه در پاريس و بعد از قلع و قمع اکثريت نامزدان دست چپی نمايندگی مجلس چهارم و تشکيل پارلمانی يکدست توسط دست راستی های ايران، سعی می کرد با زبان بی زبانی به همتای فرانسوی خود بفهماند يک نامحرم در جلسه (ابراهيم اصغرزاده نماينده وقت و دست چپی مجلس) حضور دارد و ايشان در پاسخ گوئی به همتايش عذر تقصير دارند!
ابراهيم اصغر زاده بعد از بازگشت هيئت ايرانی از پاريس بود که اين خاطره را در روزنامه سلام منتشر کرد و اظهار داشت در آن ملاقات ميشل روکار که از حضور يک نماينده وابسته به جناح چپ در ميان هيئت همراه ولايتی اطلاعی نداشت در حالی به رسم تعارف، موفقيت دست راستی ها در حذف نامزدان جناح چپ از حضور در مجلس را به ولايتی تبريک می گفت که ولايتی در وضعيتی دشوار و با زبان بی زبانی و ايما و اشاره! می کوشيد حضور نامحرمانه اصغرزاده ر ا به همتای بی مبالاتش تفهيم کند!
با توجه به اظهارات اخير لاريجانی و مواضع مشابه ولايتی با وی در خصوص انتخابات پيش روی مجلس هفتم ايران، بازخوانی مقاله فراموش شدگان (با اندکی تغيير) که پنج سال پيش در هفته نامه راه نو در تبيين شخصيت مشاراليها تحرير شد، خالی از لطف نيست.

داريوش سجادی
سه شنبه 7/ بهمن/82
آمريکا
dariushsajjadi@yahoo.com

***

از تاريخ دوم خرداد 76 که طی آن محمد خاتمی توانست با اکتساب بيش از بيست ميليون رای در انتخابات رياست جمهوری ايران مُقتدرانه بر کُرسی رياست جمهوری تکيه بزند مدت هاست که مردان کابينه قبلی که هاشمی رفسنجانی آنان را کابينه عملگرايان می ناميد بدست فراموشی سپرده شده اند.
بجز هاشمی که توانست بصورت دائمی بر کُرسی رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام تکيه بزند و خاتمی و رؤسای جمهور بعدی را که پيش از اين قانوناً اين کرسی متعلق به ايشان بود از اين سمت محروم کند و حسين کمالی وزير کار و موسی کلانتری وزير کشاورزی که توانستند در سمت های خود ابقاء شوند، مابقی وزرای هاشمی که بعضاً از 16 تا 8 سال سابقه وزارت در کشور داشتند تدريجاً در افکار عمومی به فراموشی سپرده شده اند.
مردانی همچون علی محمد بشارتی وزير کشور، مصطفی مير سليم وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی، و يا حجت الاسلام علی فلاحيان وزير اطلاعات، علی رغم آنکه وزارتخانه های پُراهميتی را طی دوران مسئوليتشان را راهبری می کردند، ليکن قدرت و جاذبه خاتمی و کابينه اش در کسب وثوق و حمايت ملی باعث شد تا اقدامات و سوابق ايشان ولو آنکه پُراهميت نيز باشد تحت الشعاع محبوبيت روبه تزايد خاتمی و مردانش قرار بگيرد.
ديگر وزرای هاشمی نيز بی نصيب از اين نسيان اجتماعی نماندند و ديگر اذهان عمومی کمتر سُراغی از ايشان می گيرند.
مراسم افطار هاشمی رفسنجانی با کابينه اش که در اواخر ماه رمضان 76 برگزار شد بيشتر يادآور مجلس تفقدی از سوی هاشمی با ايشان بود.
«سيدنی هوگ» در کتاب «قهرمان در تاريخ» در توصيف شخصيت لنين می گويد:
«لنين در استفاده کردن برای هدف هايش از کسانی که در صفوف حزب بودند ولی با نظراتش موافق نبودند استعداد بزرگی داشت. او می توانست با کسانی کار کند که بدون او نمی توانستند با يکديگر کار کنند»
هاشمی نيز طی دوران رياست جمهوری اش اين قابليت را بنحو احسن از خود نشان داد. در مجموع هرچند مردم ايران مردمی قدرشناس نسبت به خادمين خود هستند ليکن علت اين عدم توجه را می توان در توقعات فرهنگی فزاينده و برآورده نشده مردم از مسئولين پيشين شان تلقی کرد.
کابينه قبل هرچند در عرصه سازندگی در حد توان خود خوش درخشيد اما عدم توجه به روانشناسی اجتماعی و توقعات فرهنگی جامعه ايران که بشدت عاطفی و احساسی است، زمينه کم توجهی افکار عمومی به مردانی که سالها مديريت جامعه را در عرصه جنگ و سازندگی بعهده داشتند را فراهم کرد.
حُرمت به احساس و عاطفه مردم قبل از نيازهای مادی، رمز روئين تنی خاتمی و کابينه اش شده و با تکيه بر اين عامل است که بطور فزاينده ای کابينه جديد به سمت افزايش مشروعيت پيش می رود.
اما در ميان دولتمردان دوران رياست جمهوری هاشمی دو نفر از جايگاه ويژه ای برخوردارند که علی رغم کنار گذاشته شدن اصرار زيادی بر تداوم جلوه گری سياسی خود دارند.
دکتر محمدجواد لاريجانی نماينده (وقت) مجلس و دکتر علی اکبر ولايتی وزير خارجه سابق دو نفر از دولتمردان سرشناس در دوران زمامداری هاشمی بودند که علی رغم سابقه بالای کاری در دستگاه ديپلماسی ايران، اکنون دچار فترت شده، ليکن هردو نيز اصرار دارند با ابزارهای قابل دسترس خود، حيات سياسی شان را زنده نگاه دارند.
لاريجانی و ولايتی هر دو علی الظاهر از وابستگان به جناح راست بوده و هردو تحصيلکرده آمريکا می باشند و هر دو صحنه فعاليت خود را در عرصه سياست خارجی قرار داده اند. اما اين مشترکات مانع از آن نشد تا اين دو در دوران رياست جمهوری هاشمی به رقابت با يکديگر نپردازند.هرچند وابستگی اين دو به جناح راست نيز در جای خود، قابل تأمل است.
لاريجانی که در مذاکرات جنجالی اش با نيکلاس براون (مدير کل وقت خاورميانه وزارت خارجه انگلستان) خود را به طنز ليبرال معرفی کرده بود بعضاً در عمل نيز لايه هائی از تسامحگرائی در مواضع اش مشهود است و قبل از آنکه در وادی انديشه، راستگرا باشد بيشتر ترجيح می دهد سياستمداری مستقل شناخته شود.
ولايتی نيز که تاکنون در قالب انديشه، موضع مکتوبی در خصوص مواضع جناح راست از خود ارائه نکرده اما کوشيده با عملگرائی مطيعانه، از گارد جناح راست بعنوان پوشش برای خود استفاده نمايد.
بهرحال هم جناحی ولو صوری اين دو، مانع از رقابتشان با يکديگر نشد و در عمل اين دو نتوانستند وجود يکديگر را در يک مکان تحمل کنند.
لاريجانی که زمانی در حد قائم مقامی ولايتی در وزارت امور خارجه بود، بدليل عدم تطابق شخصيت سياسی مستقل اش با ساختار قائم بشخص وزارت خارجه نتوانست در اين مرکز دوام بيآورد و در سال 68 پس از استعفای از وزارت خارجه، وارد پارلمان شد و با عضويت در کميسيون سياست خارجی مجلس، مجدداً فعاليت سياسی خود را در عرصه سياست خارجی قرار داد.
لاريجانی از کسانی بود که پس از پذيرش قطعنامه 598 شورای امنيت سازمان ملل متحد از سوی ايران، با اعتقاد به لزوم کسب تفوق عددی در شورای امنيت جهت برخورداری از رای اعتماد اعضاء اين شورا بمنظور تحقق مُفاد قطعنامه 598 که وی از آن بعنوان يک مکانيزم ياد می کرد، کوشيد بهبود مناسبات با پنج عضو شورای امنيت را بعنوان هدفی استراتژيک و لازم الاحصاء برای دستگاه ديپلماسی ايران در دستور کار اين وزارتخانه قرار دهد و متعاقب تلاش های ديپلماتيک وی بود که در آن مقطع مناسبات ايران با انگلستان پس از سالها کدورت در سطح سفير برقرار شد.
ليکن بدنبال فتوای رهبر فقيد انقلاب اسلامی در خصوص سلمان رشدی و اقدام شتابزده مجلس سوم بمنظور قطع مناسبات سياسی با دولت انگلستان، لاريجانی از سمت خود در وزارتخارجه استعفا کرد.
لاريجانی را بتعبيری می توان دومين قُربانی جناح محافظه کار در انتخابات رياست جمهوری سال 76 توسط انگليسيها محسوب کرد! در واقع جناح راست در انتخابات سال 76 دوبار و بطور غير مستقيم از انگلستان لطمه جدی خورد.
مرتبه نخست در مصاحبه صادق صبا خبرنگار اعزامی راديو دولتی انگلستان (BBC) با حجت الاسلام ناطق نوری کانديدای رياست جمهوری بود.
زيرکی صادق صبا در مصاحبه با ناطق نوری عملاً لطمه سنگينی را به ناطق وارد ساخت.
صبا ناخواسته با اين مصاحبه بيشترين کمک را به رقيب ناطق کرد. وی که در اين مصاحبه عدم اقبال ناطق در کسب آراء چشمگير در انتخابات مجلس پنجم را ضعفی برای ناطق جهت شرکت در انتخابات رياست جمهوری مطرح می کند در پاسخ، استدلال ضعيف البنيانی را از ناطق دريافت می کند.
ناطق در اين مصاحبه کم اقبالی خود در انتخابات مجلس پنجم را به شيوه معرفی کانديداهای مجلس مربوط می کند و مدعی شد که چون تعداد کانديداهای تهران برای حضور در مجلس پنجم بالغ بر چهار صد نفر بوده و براساس حروف الفباء اين افراد در حوزه های رای گيری معرفی شده اند و با توجه به اينکه حرف اول فاميل وی از آخرين حروف الفبای فارسی است، جمعيت رای دهنده در پای صندوق آراء تنها 30 نفر اول حروف الفباء را در برگه های رای قيد کرده اند و تأمل بر روی ديگر کانديداها نشده است!
اين احتجاج در حالی صورت گرفت که اسدالله بادامچيان و حبيب الله عسگراولادی متحدان ديگر وی نيز که در اين انتخابات شرکت کرده بودند و در ابتدای ليست نيز قرار داشتند موفق به کسب حداقل آراء جهت ورود به مجلس نشدند.
همچنين ناطق با استدلال خود ناخواسته شعور سياسی جامعه رای دهنده در ايران را نيز زير سوال بُرد و انتخابات کانديداها توسط مردم را نه براساس شناخت دقيق بلکه صرفاً براساس رفع تکليف تلقی و معرفی کرد.
هراندازه که هاشمی رفسنجانی طی مدت رياست جمهوری و رياست مجلسی اش نشان داده بود که از توانائی بالائی در پاسخگوئی به خبرنگاران بين المللی برخوردار است اما اين مصاحبه که شايد نخستين مصاحبه ناطق با يک خبرنگار خارجی از موضع مُدعی رياست جمهوری ايران بود، ناپُختگی وی در انجام مصاحبه با اربابان زيرک جرايد را نشان داد.
در مجموع بازتاب اين مصاحبه در افکار عمومی جامعه ايران پوئن مثبتی را برای ناطق فراهم نکرد و متعاقب آن، اقدام بديع شورای نگهبان در معرفی کانديداهای رياست جمهوری که اين بار برخلاف سنت و عُرف قبلی تمامی انتخابات ادوار گذشته اعم از انتخابات پارلمان و رياست جمهوری در ايران، بمنظور تأمين نظر جناح محافظه کار، اصلحيت! جايگزين حروف الفباء در معرفی کانديداها شد و طبعاً ناطق در ميان چهار کانديدای تأييد صلاحيت شده در ابتدای ليست در حوزه های رای گيری قرار گرفت!
اين اقدام نسنجيده سياسی ضمن آنکه عدم بيطرفی شورای نگهبان را نزد افکار عمومی ايران دامن زد عملاً جبهه خاتمی را با تلقی اجحاف در حق وی نزد افکار عمومی قويتر ساخت.
لزوماً رفتارهای اجتماعی در ايران از قانونمندی خاص خود پيروی می کند. از بُعد روانشناختی اجتماعی در ايران واکنش جامعه در قبال کنش های سياسی مراکز قدرت از قانون « ظن نگری» پيروی می کند. لذا اين گونه اعمال، جامعه رای دهنده را دچار نوعی دلزدگی سياسی نسبت به جناح راست کرد تا جائيکه در آن مقطع جمله طنز «بنويسيد خاتمی ، بخوانيد ناطق» به تأسی از يک « تی زِر Trailer» آموزشی در حالِ پخش در تلويزيون ايران جهت شيوه قرائت صحيح لغات فارسی ، تکيه کلام محاورات روزمره مردم شده بود».
طنز مزبور ناظر بر آن بود که شورای نگهبان در مقام نهاد ناظر بر انتخابات ايران کليه آراء نوشته شده بنام خاتمی را بنام ناطق خواهد خواند!
دومين ضربه انگلستان! به جناح راست در مذاکرات محرمانه لاريجانی با مدير کل امور خاورميانه وزارت خارجه انگلستان شکل گرفت.
بدنبال افشای «مشکوک» مذاکرات محرمانه لاريجانی با نيکلاس براون و اطلاع افکار عمومی از مطالب مطرح شده در اين مذاکره مبنی بر تقبيح تلويحی لاريجانی از اشغال سفارت آمريکا در سال 58 توسط دانشجويان پيرو خط امام و تاکيد بر توانائی ناطق در حل فتوای اعدام سلمان رُشدی، جناح رقيب ناطق توانست با آگرانديسمان کردن اين مذاکره لطمه سنگينی را به لاريجانی که از مُنتسبين بنام جناح محافظه کاران است وارد نمايد.
اين رسوائی به آن انجاميد تا لاريجانی که در آنزمان از وی بعنوان کانديدای اصلی تصدی پست وزارت خارجه در کابينه ناطق ياد می شد عملاً مجبور به سايه نشينی در ايامی شود که می توانست بيشترين کارآئی را برای ناطق داشته باشد.
لاريجانی از معدود رجال سياسی ايران است که از توانائی بالائی در فن سخنوری و مذاکرات سياسی برخوردار است. وی که فارغ التحصيل دکترای منطق رياضی از دانشگاه برکلی بوده و دروس حوزوی را نيز تا سطح اجتهاد گذرانده و طی سالهای گذشته با حضور مؤثرش در اکثر مذاکرات مهم سياسی ايران نشان داده بود ازIQ بالائی برخوردار است به تئوريسين سياسی جناح راست اشتهار دارد.
مهم ترين اثری که از لاريجانی در روند 18 سال گذشته انقلاب اسلامی ايران می توان رديابی کرد، تئوری «اُم القُرای» اوست که نخستين بار در سال 89 با طرح آن جنجال بزرگی را در محافل سياسی ايران ايجاد کرد.
تئوری اُم القرا پژواکی از تئوری «استالين» جهت متروپوليزه کردن مسکو برای جهان کمونيسم در مقابل انديشه انقلاب پی گير «تروتسکی» در انقلاب 1907 شوروی بود.
مطابق اين تئوری جمهوری اسلامی ايران موظف است ميان اهداف و اصول خود تَرَتّب قائل شود و در اين رُتبه بندی حفظ موجوديت جمهوری اسلامی در مقابل آرمان های فراملی آن از اولويت برخوردار است.
اهتمام اصلی تئوری اُم القرا «اشانتيونيزه کردن» انقلاب ايران جهت الگوبرداری ديگر کشورهای اسلامی در مقابل انديشه آن دسته از انقلابيون بعضاً چپگرای ايران بود که مُتقاضی «آگرانديسمانيزه کردن» انقلاب بمنظور تداوم بقای انقلاب بودند.
لاريجانی با طرح اين تئوری در سال 89 توانست توجيه معقولانه ای را در اختيار هاشمی رفسنجانی در آغاز دوران رياست جمهوريش قرار دهد تا با تمسک به آن ضمن مُجاب کردن! جناح چپ ايران، سياست های مورد نظر خود را اعمال و پی گيری نمايد.
در همين راستا بود که هاشمی در سال 90 اظهار داشت:
«اميدوارم بتوانيم در ده سال آينده با بکارگيری منابع طبيعی و تجهيزات لازم شاهد بهبود وضع اقتصادی و تعادل اجتماعی باشيم و بتوانيم اين کشور را بصورت يک «نمونه» اسلامی و انقلابی به دنيا معرفی کنيم»(1)
«اميدوارم بتوانيم انقلاب را بجائی هدايت کنيم که اگر ديگر کشورها خواستند راهی انتخاب کنند از ملت ما «الگوئی» در اختيار داشته باشند» (2)
علی رغم تمامی سوابق بالای سياسی لاريجانی، افشای مذاکراتش با نيک براون منجر به آن شد که در حساس ترين مقطع که جناح وی نياز مُبرمی به ايشان جهت همآوردی با رقيب داشت، عملاً از وجود وی محروم شوند.
اين بدآن معنا نيست که حضور لاريجانی در ايام انتخابات می توانست تغيير چشمگيری در نتيجه آراء بنفع ناطق داشته باشد و يکسال بعد از افشای اين مذاکره بود که لاريجانی طی مصاحبه ای با روزنامه جامعه در تشريح انگيزه اين افشاگری به لسان ايهام می گويد:
«بيرون درز کردن مذاکرات من بخشی از رقابت انتخابات بود که از داخل وزارت خارجه شکل گرفت چرا که احساس شده بود اگر ناطق رئيس جمهور شود انتخاب او برای تصدی پست وزارت خارجه ممکن است من باشم»
فهم منظور لاريجانی از جملات فوق برای آشنايان با فضای سياسی ايران چندان دشوار نبود!

(( نکته حائز اهميت آنجاست که پنج سال بعد از مصاحبه لاريجانی با روزنامه جامعه اينک سايت امروز (چهارم بهمن ماه 82) بنقل از يک فعال سياسی اطلاع داده که:
پيش از نوروز 76 كپي گزارش ملاقات محمدجواد لاريجاني با نيك براون در سطحي محدود تكثير شد. لاريجاني در جلسات خصوصي مي‌گفت: اين كار با هماهنگي دكتر ولايتي و براي گرفتن انتقام از من كه نامزد وزير خارجه آقاي ناطق نوري هستم، صورت گرفته و گزارش ملاقات به بيرون وزارتخانه ارسال شده است. پس از دسترسي به برخي نيروهاي خط امام به صورتجلسه مذكور، آن را در اختيار آقاي موسوي خوئيني قرار دادند. وي در ديدار با آقاي حجازي در نهاد رهبري گزارش را براي تحويل به مقام رهبري به او داد. آقاي حجازي بعد از مذاكره با مقام رهبري به آقاي خوئيني اطلاع داد كه ايشان گفتند كه در اين روزهاي تبليغات انتخاباتي روي اين نامه كار نشود چون به ضرر يكي از كانديداها (آقاي ناطق) است. من بعد از برگزاري انتخابات برخورد خواهم كرد. پس از برگزاري انتخابات از آقاي حجازي پرسيده شد كه مقام رهبري چه اقدامي در باره آن گزارش و ملاقات آقاي لاريجاني با نيك براون كه به درخواست او و براي جلب حمايت دولت انگلستان از آقاي ناطق نوري صورت گرفت، انجام داده‌اند. حجت‌الاسلام حجازي پاسخ داد كه مقام رهبري از اين ملاقات ناراحت هستند و ديگر وقت ملاقات خصوصي به آقاي جواد لاريجاني نداده‌اند))

با فرونشستن طوفان انتخابات در ايران سال 76 لاريجانی بيشتر وقت خود را در مسند مرکز تحقيقات فيزيک نظری و رياضيات اختصاص به نوشتن پراکنده مقالات برای برخی از مطبوعات هم جناحی اش قرار داد و کوشيد اين آخرين تريبون باقيمانده برای خود را محفوظ نگاه دارد. ليکن سراسيمگی و شهوت در نوشتن فرصت واقع بينی در ارائه تحليل را از وی سلب و بعضاً ايشان را دچار تناقض گوئی می کرد.
تحليل وی از بحران اخلاقی کلينتون رئيس جمهور (وقت) آمريکا مبنی بر استعفای قريب الوقوع وی و جايگزينی معاونش الگور، نمادی از اصرار لاريجانی بر ابراز وجود به هر بهائی بود!
ليکن علی رغم افول ستاره بخت سياسی لاريجانی، وی از اعتماد بنفس بالائی برخوردار بوده و تکيه بر اين مؤلفه پشتوانه اصلی لاريجانی در بازگشت مجددش به صحنه سياسی ايران است. اين اعتماد بنفس تا حدی است که وی را ترغيب کرد تا يکبار در سال 77 از دکتر عبدالکريم سروش فيلسوف سرشناس و منتقد ايران دعوت به مناظره علمی کند.
ولايتی نيز يکبار نسنجيده وارد مجادله با سروش شد، ليکن پاسخ تند سروش به ولايتی مبنی بر آنکه بهتر آنست آقای ولايتی همچون هميشه وقت خود را صرفاً صرف سفرهای وزارتی خود کنند و اهل علم را به خود واگذارند(قريب بمضمون) مُنجر به مخدوش شدن وجهه ولايتی نزد اقشار دانشگاهی که پايگاه اصلی سروش است، گرديد.
برخلاف لاريجانی، ولايتی برخوردار از قابليتی است که وی را در ساختار سنتی قدرت در ايران بشدت دوست داشتنی می کند و آن قدرت املاء نويسی بالای وی در مقابل خصلت انشاء نويسی لاريجانی است!
ولايتی که 16 سال سُکاندار دستگاه ديپلماسی ايران بود توانست با حرف شنوی مطلق خود در برابر تدوين گران اصلی سياست خارجی ايران، مقام وزارت خارجه در ايران را در چارچوب صرفاً اجرائی تعريف کند.
از اين منظر يک وزير خوب، يک مُجری خوب بود!
هر چقدر آندره گروميکو وزير خارجه اسبق شوروی سابق معروف به Mr No بود ولايتی را می توان آقای He Said تلقی کرد.
«همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند» بيت الغزل تمامی اظهار نظرها و مواضع ولايتی طی همه دوران وزارت و مشاورتش در جمهوری اسلامی بوده است.
بهرحال ولايتی که تاکنون پُرسابقه ترين وزير در صحنه سياسی ايران است بعد از آنکه علی رغم توقع اش مجبور به خروج از ساختمان وزارت خارجه گرديد، هرچند بشدت دچار پسيکوز عاطفی شد ليکن هنوز خود را تمام شده تلقی نکرده و به همين دليل بشدت از نوشتن کتاب خاطرات پرهيز می کند!
ولايتی خاطره نويسی را معادل بازنشستگی خود می داند.
او که در کابينه اول هاشمی رفسنجانی بعد از استعفای خاتمی از وزارت ارشاد در مقام دلجوئی و استمالت خاتمی را به دفتر مطالعات سياسی و بين المللی وزارت خارجه دعوت کرد و در آنجا پيشنهاد قبول هر سفارتی را بنا به انتخاب شخص خاتمی به وی داد ((هر چند که خاتمی اين پيشنهاد را نپذيرفت)) متقابلاً توقع داشت اکنون رئيس جمهور جديد حداقل بعنوان قدردانی هم که شده، التفاتی به وی می کرد. اما زمان بر وفق مراد ولايتی نچرخيد و او اينک با استقرار در سمت مشاورت بين المللی آيت الله خامنه ای تلاش می کند با يک دورخيز محاسبه شده خود را مُهيای شرکت در انتخابات رياست جمهوری آتی کند.
ولايتی برای تحقق اين آرزو موقتاً در خانه زيبای مصادره شده اردشير زاهدی سفير اسبق رژيم پهلوی در واشنگتن واقع در ارتفاعات خوش آب و هوای البرز بعنوان دفتر مشاوره خود مستقر شده و تلاش می کند با تداوم بقای سياسی خود يکبار ديگر شانس خود جهت بازگشت به صحنه سياست را بيازمايد.
هرچند تلاش ولايتی برای بازگشت به عرصه علنی سياست تلاش مشروع وبلااشکالی است ليکن با شايسته سالاری که بواسطه حضور خاتمی در سپهر سياسی کشور اپيدمی شد، سقف توقع مردم از دولتمردان آينده ايران در فرازی بالاتر از ويژگی های شخصيتی ولايتی و امثال ولايتی قرار گرفت.
بتعبير رندانه مرحوم حسن مدرس نماينده جسور و صريح الهجه پارلمان وقت ايران در دهه بيست ميلادی در توصيف شخصٌيت مستوفی الممالک کانديدای تصدی پست رياست الوزرائی دربار احمد شاه قاجار، ولايتی اينک بمثابه شمشير مُرصّعی است که بيشتر به درده مراسم بزم و سلام می خورد!
در مجموع می توان منتظر بود و بنظاره نشست که لاريجانی و ولايتی در جدال برای ماندن در عرصه پُرجاذبه سياست چقدر موفق خواهند شد.

داريوش سجادی
هفته نامه راه نو ـ شماره 4

***

(1) ـ سخنرانی هاشمی در مورخه 29 ارديبهشت 69
(2) ـ سخنرانی هاشمی در مورخه 26 خرداد 69

مقالات | بازديد 3532 | نظر 53 | دنبالک 0 | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالاي صفحه 
دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/3979

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'فراموش شدگان! داريوش سجادی' لينک داده اند.
نظرات
[ناصر - January 31, 2004 09:39 PM]

اقا sajad گل وبلبل
جاي آن است كه خون موج زند در دل لعل
زين تغابن كه خزف ميشكند بازارش

مگر آقاي رضا تجدد چه گفته است كه حضرتعالي شروع كردي به اهانت كردن به ايشان همه حرف ايشان اين است كه بحث و تحليل كردن وقايع و انديشه ورزي بايد محترمانه و داراي استدلال محكم و قوي باشد وگرنه با فحاشي كردن و هرزه گويي دردي از كار را دوا نميكند و واقعا اين نوع حرف زدنها نشان دهنده اين است كه گوينده آن از ذره اي فكر و انديشه بي بهره و نشانه جهالت و بلاهت اوست واقعا بايد بگويم كه خرمهره هايي چون حضرت؟! شمر و جنابعالي لياقت ابراز وجود در اين ساحتها و عرصه ها را نداريد مثلا شما كه به آقاي سجادي اين همه اهانت كرديد و تمام مبارزات اصلاح طلبان را به سخره گرفته ايد آيا مي توانيد بگوييد جايگاهي كه الان اصلاح طلبان در آن قرار دارند آيا با شش سال پيش هيچ فرقي نكرده است تا ديروز جرات انتقاد از يك شهردار را هم نداشتيد ولي امروز ببينيد نوك تيز انتقادات و اعتراضات متوجه كدام سمت و سو است واينها همه بخاطر حركت آهسته ولي محكم اصلاح طلبان است آيا اين دستاورد كمي مي باشد اگر چنين است پس لابد شما گاندي را با آن همه مبارزات منفي و بدون خشونت او را هم بايد تمسخر كنيد آيا او با همين راه به پيروزي نرسيد
خرمهرگاني چون شما كه تمام حرفتان زير نافي است قادر به درك اين مساعل نيستيد برايتان متاسفم .

[Mojtaba Talaian - January 31, 2004 08:47 PM]

من مقالاتی که امکان نظر دهی به خواننده ميدهند را ميخوانم. از آقای سجادی هم بهمین دليل تشکر میکنم.

[sajad - January 31, 2004 03:54 AM]

In agahye reza tajadod behtar az khodesh bereh va fahm dashteh basheh, baba in sajadi khodesh rahbare khayeh malane velayate faghih va khatami dar USA hast, to digeh chera zer zer mikoni va mikhahi khayeh malie sajadi ro bokoni.
rasti nakoneh sajadi be to ham mesle khamenehee hal mideh??

[sajad - January 31, 2004 03:51 AM]

Khayeh malan dar jahan sanaatgarand tokhme adamiza nistand tokhme kharand.
Sajadi khayeh mali az tabare khatami va rafsanjani ast.
omidvarim ke har che zoodtar be sooye gheblehe amalash (khamenehe ) beravad va dar anja ghombol konad ta agha rahbarash mozde in hameh khayeh mali ra be ishan bedahad.
rasti aslan shayad in sajadi ba gha ravabete poshte pardehe ziadi darad.

[RAMIN - January 31, 2004 12:00 AM]

Dear Founder of Gooya Website,
We are already sick and tired of Islamic Republic of Iran's propaganda device inside and outside country. Please, for God's sake, for Iran's sake, DO NOT ALLOW SAJJADI'S ARTICLE BEING PUBLISHED IN YOUR SITE. ISLAMIC REPUBLIC HAS GOT ENOUGH MEDIA TO BRAINWASH PEOPLE. SAJJADI IS A TRAITOR. I HAVE BEEN FOLLOWING HIS ARTICLES FOR A LONG TIME, NOT BECAUSE I LIKE THEM, BUT BECAUSE I WANT TO SEE HOW AN IRANIAN CAN BE AGAINST IRA. HE IS A GOVERNMENT AGENT. HE HAS A PROVEN FILE OF COLLABORATION WITH ISLAMIC REPUBLIC. YOU WILL HEAR MORE ABOUT THIS FACT

[RAMIN - January 30, 2004 07:50 PM]

Dear Founder of Gooya Website,
We are already sick and tired of Islamic Republic of Iran's propaganda device inside and outside country. Please, for God's sake, for Iran's sake, DO NOT ALLOW SAJJADI'S ARTICLE BEING PUBLISHED IN YOUR SITE. ISLAMIC REPUBLIC HAS GOT ENOUGH MEDIA TO BRAINWASH PEOPLE. SAJJADI IS A TRAITOR. I HAVE BEEN FOLLOWING HIS ARTICLES FOR A LONG TIME, NOT BECAUSE I LIKE THEM, BUT BECAUSE I WANT TO SEE HOW AN IRANIAN CAN BE AGAINST IRA. HE IS A GOVERNMENT AGENT. HE HAS A PROVEN FILE OF COLLABORATION WITH ISLAMIC REPUBLIC. YOU WILL HEAR MORE ABOUT THIS FACT

[آرش بابکان - January 30, 2004 07:31 PM]

شکی ندارم که آقای سجادی همه‌ی نظرهای ارائه شده در این صفحه را می‌خوانند. بر این پایه بنده از ایشان استدعا دارم که در مقاله‌ی آینده‌ی خود به پرسشهای زیر پاسخ دهند. این پرسشها همگی مربوط هستند به مقاله‌ی پیشین (من رای نمی‌دهم).

آقای سجادی،
- شما و دیگر هواداران مشارکت در انتخابات (از جمله آقای دکتر یزدی که تا زمانی که در آمریکا بود رژیم تصمیم داشت از طریق اینترپل وی را دستگیر کند اما در فرودگاه مهرآباد گل به گردنش آویختند و اجازه دادند آزادانه از رژیم "انتقاد" کند!)، همگی ادعا می‌کنید که تحریم انتخابات باعث شادمانی دست راستی‌ها و تمامیت خواهان خواهد شد. اما هیچ کدامتان تا کنون به این پرسش بسیار ساده پاسخ نداده‌اید که اگر چنین است که شما می‌گویید، پس چرا یکایک افراد این گروه، از جمله آخوند خامنه‌ای که در رأس آنها قرار دارد، مردم را به مشارکت دعوت می‌کنند؟

- چه شد که از دوم خرداد 1376 به بعد بیکباره رژیم به دو دسته تبدیل شد؟ این آقایان (و چند خانم) باصطلاح "اصلاح طلب" تا پیش از خرداد ماه 76 (یعنی در آن 18 سال نخستین) کجا بودند؟ چرا یکدفعه پس از 18 سال به فکر اصلاح کردن افتادند؟ آن یگانگی‌ای که آخوند خمینی، که شما و دیگر "اصلاح طلبان" کماکان هوادارش هستید، از آن دم می‌زد چرا پس از 18 سال از میان رفت و به دوگانگی تبدیل شد؟ اصلاٌ چرا خراب کردید که پس از 18 سال بخواهید اصلاح کنید؟

- اگر بیاد داشته باشید و اگر اندکی انصاف داشته باشید، نمی‌توانید منکر این شوید که شعار آخوند خاتمی و یاران وی، تا پیش از بدست آوردن 20 میلیون رای «دموکراسی» و «مردمسالاری» بود. چرا پس از دستیابی به رای مردم این شعار به «مردمسالاری دینی» تبدیل شد؟ اصلاٌ معنی این اصطلاح چیست؟ بنده به بیش از 15 واژه‌نامه و دانش‌نامه (encyclopedia) مراجعه کرده‌ام و هنوز معنای آنرا نیافته‌ام. در ضمن، شما بعنوان یکی از هواداران آخوند خاتمی چرا از این اصطلاح استفاده نمی‌کنید؟

[آرش بابکان - January 30, 2004 02:00 PM]

شکی ندارم که آقای سجادی همه‌ی نظرهای ارائه شده در این صفحه را می‌خوانند. بر این پایه بنده از ایشان استدعا دارم که در مقاله‌ی آینده‌ی خود به پرسشهای زیر پاسخ دهند. این پرسشها همگی مربوط هستند به مقاله‌ی پیشین (من رای نمی‌دهم).

آقای سجادی،
- شما و دیگر هواداران مشارکت در انتخابات (از جمله آقای دکتر یزدی که تا زمانی که در آمریکا بود رژیم تصمیم داشت از طریق اینترپل وی را دستگیر کند اما در فرودگاه مهرآباد گل به گردنش آویختند و اجازه دادند آزادانه از رژیم "انتقاد" کند!)، همگی ادعا می‌کنید که تحریم انتخابات باعث شادمانی دست راستی‌ها و تمامیت خواهان خواهد شد. اما هیچ کدامتان تا کنون به این پرسش بسیار ساده پاسخ نداده‌اید که اگر چنین است که شما می‌گویید، پس چرا یکایک افراد این گروه، از جمله آخوند خامنه‌ای که در رأس آنها قرار دارد، مردم را به مشارکت دعوت می‌کنند؟

- چه شد که از دوم خرداد 1376 به بعد بیکباره رژیم به دو دسته تبدیل شد؟ این آقایان (و چند خانم) باصطلاح "اصلاح طلب" تا پیش از خرداد ماه 76 (یعنی در آن 18 سال نخستین) کجا بودند؟ چرا یکدفعه پس از 18 سال به فکر اصلاح کردن افتادند؟ آن یگانگی‌ای که آخوند خمینی، که شما و دیگر "اصلاح طلبان" کماکان هوادارش هستید، از آن دم می‌زد چرا پس از 18 سال از میان رفت و به دوگانگی تبدیل شد؟ اصلاٌ چرا خراب کردید که پس از 18 سال بخواهید اصلاح کنید؟

- اگر بیاد داشته باشید و اگر اندکی انصاف داشته باشید، نمی‌توانید منکر این شوید که شعار آخوند خاتمی و یاران وی، تا پیش از بدست آوردن 20 میلیون رای «دموکراسی» و «مردمسالاری» بود. چرا پس از دستیابی به رای مردم این شعار به «مردمسالاری دینی» تبدیل شد؟ اصلاٌ معنی این اصطلاح چیست؟ بنده به بیش از 15 واژه‌نامه و دانش‌نامه (encyclopedia) مراجعه کرده‌ام و هنوز معنای آنرا نیافته‌ام. در ضمن، شما بعنوان یکی از هواداران آخوند خاتمی چرا از این اصطلاح استفاده نمی‌کنید؟


[منصور میرشکار - January 30, 2004 12:15 PM]

به خانم سبزواری: تو ای الهه سبزواری همه را نگفتی. به زندگی ابدی اشاره کردی. اما به من نگفتی چند سال. صدسال. دویست سال. سیصد سال؟ چهار صد سال؟ هزار سال جوانی؟ در این کاینات میدانی هزار سال برابر صفر است؟ میلیون سال جوانی ابدی؟ من به تمایلات نهفته همه شما احترام میگذارم اما به من بگو ایا از ابدیت خسته نمیشوی؟ خوشگذرانی برایت عادی نمیشود؟ بی مزه نمیشود؟ بی طعم نمیشود؟ از بیمار نشدن نمیترسی؟ از همسایگان ابدی نمیترسی؟ وای که تو را در کنار چه اشخاصی خواهم دید. در کنار این دو وزیر بودن. ان هم تاابد!! میدانی یعنی چه؟ ابدیتی که بیش از میلیون سال است. میلیون میلیون. وتازه میلیون اول فقط مستوره است. میدانی عمر کاینات را چند سال تخمین زده اند؟ میلیون میلیون. این همه مدت ارزانی تو را خسته نمیکند؟ دلت برای گرانی تنگ نمیشود؟ برای تورم "دو رقمی"؟ چه اشتهایی برای نوشیدن اشربه گوارا داری؟ عجب تشنگی غریبی داری؟ اما در ان دره خرم پس از چند صباح تو را در حال فرار می بینم. و میبینم که خسته شده ای. اینکه برایت تصویر کردم گوشه کوچکی بود از ابدیت. همه را نگفتم. چون نمیدانم. اما تو. هر گاه خواستی لغت ابدیت را به کار ببری لختی و لحظه ای بیندیش.

[* - January 30, 2004 10:53 AM]

.

[RAMIN - January 30, 2004 10:12 AM]

Dear Founder of Gooya Website,
We are already sick and tired of Islamic Republic of Iran's propaganda device inside and outside country. Please, for God's sake, for Iran's sake, DO NOT ALLOW SAJJADI'S ARTICLE BEING PUBLISHED IN YOUR SITE. ISLAMIC REPUBLIC HAS GOT ENOUGH MEDIA TO BRAINWASH PEOPLE. SAJJADI IS A TRAITOR. I HAVE BEEN FOLLOWING HIS ARTICLES FOR A LONG TIME, NOT BECAUSE I LIKE THEM, BUT BECAUSE I WANT TO SEE HOW AN IRANIAN CAN BE AGAINST IRA. HE IS A GOVERNMENT AGENT. HE HAS A PROVEN FILE OF COLLABORATION WITH ISLAMIC REPUBLIC. YOU WILL HEAR MORE ABOUT THIS FACT.

[korosh - January 30, 2004 08:40 AM]

ازمقالات پرنغز شما متشکرم

[korosh - January 30, 2004 08:31 AM]

ازمقالات پر مغز ونغز شما تشکر میکنم

[mehran - January 30, 2004 08:27 AM]

اين آقاي عليرضا خداياري كه به زعم شمـــا آن مقاله جـــسورانه را در يــاس نو نگــاشته ، چندي پيش در مقــــاله اي براي رد صلاحيتــــش از شــــوراي نــگهبان نـــوشته بـــود كه مرا متـــهم كرده اند كه اصل ( متـــرقــي ! ) ولايـــت فــقيـــه را قبول ندارم !

[mehran - January 30, 2004 08:26 AM]

اين آقاي عليرضا خداياري كه به زعم شمـــا آن مقاله جـــسورانه را در يــاس نو نگــاشته ، چندي پيش در مقــــاله اي براي رد صلاحيتــــش از شــــوراي نــگهبان نـــوشته بـــود كه مرا متـــهم كرده اند كه اصل ( متـــرقــي ! ) ولايـــت فــقيـــه را قبول ندارم !

[اکرام مارونی - January 30, 2004 08:22 AM]

دوستان: بگذارید برای مدتی درد دل ها گفته شود. حتی اگر منافی ادب متعارف باشد. "هنر در تحمل نیست. هنر در عدم تحمل است. هنر ارتباطی با تحمل ندارد. حالا بگو هنر در کدامین است". اناتول فرانس

[برادر - January 30, 2004 07:09 AM]

اينكه بصورت ناگهاني با برادر سجادي اينگونه برخورد ميشود و فحشهاي چارواداري به برادر سجادي ميدهند، بيشتر به برادران اطلاعات اين سربازان گم نام آقا ميخورد تا به اپوزيسيون. اصلا باور كردني نيست كه بصورت ناگهاني برخلاف دفعات قبل اينگونه حرفهاي ركيك اينجا زده شود. برادر سجادي ايكاش شما كه خيلي دقيق هستي و مو را از ماست بيرون ميكشي، يك توضيحي در اين مورد ميفرمودي.

[راهنما - January 30, 2004 05:04 AM]

من از اول انقلاب سوابق لاریجانی را دنبال می کنم ایشان تا مدت ها نماینده رسمی کشور انگلیس در ایران می باشد تمامی مقالات و اطلاعات ایشان براساس آرشیو سازمان های مرتبط انگلیس تهیه می شده است که می توان گفت دست اول بوده است و این گفتار به IQ ایشان ارتباطی نداشته که همه به تناقض گویهای ایشان عادت دارند و به نظر حقیر صحبت کردن در مورد ایشان یک موضوع بی ارزش می باشد.در مورد آقای ولایتی ایشان یک کارمند بله قربان گو می باشند که به نظرم بزای سیتم جمهوری اسلامی که بیشتر افراد دوست دارند دستور دهند مناسب می باشند

[ali - January 30, 2004 04:59 AM]

madareto gayidam mozdore koni madar gende

[ali - January 30, 2004 04:44 AM]

madareto gayidam mozdore koni madar gende

[ali - January 30, 2004 04:43 AM]

madareto gayidam mozdore koni madar gende

[ali - January 30, 2004 04:43 AM]

madareto gayidam mozdore koni madar gende

[محمد جواد - January 30, 2004 04:34 AM]

خیلی جالب بود.

[بدبخت - January 30, 2004 04:06 AM]

بالاخره پولات تموم شد حرف زدی!

[Maryam - January 30, 2004 03:49 AM]

movafagh bashid

[mahmood - January 30, 2004 03:00 AM]

Dear Mr. Sajadi,
Thank you for expression of your your views and political analysis . You don't have to close the comment section and you should not indeed. If one wishes to expose his personality and social complexes by resorting to lompanist comments it is their problems Regards.

[داريوش - January 30, 2004 02:51 AM]

بااينکه از خوانندگان اوليه مقاله آقای سجادی بودم . بدليل اينکه نظر خواهی معمولا بايد متناسب یا تا اندازه ای مربوط به اصل مقاله باشد چيزی ومطلبی نداشتم تا بنويسم.
اما امشب که برای آگاهی از تعداد خوانندگان مقاله مراجعه کردم . اين پرسشها برايم مطرح گرديد .
آيا مقاله ای را سراغ داريد که در يکماه اخير با چنين سرعتی تعداد خوانندگانش به اين حد رسيده باشد ؟
چرا وقيحانه ترين و بی محتوا ترين انتقادات متوجه اوست ؟
او مگر تا کنون چه نوشته است که تا اين حد بايد توجه را جلب کرده باشد ؟
اينک نظر من .....
شمار زيادی از مقالات اگر حمل بر توهين نفرماييد خالی از پشتوانه مطالعاتی و ارزيابی های نشيت گرفته از برايند ديدگاههای گوناگون و استدلالات منطقی بوده و فقط برای اين نوشته می شوند که حرفی زده باشند و سياه مشقی ارايه دهند .
در حالی که آقای سجادی تا کنون به درستی نشان داده اند که علاوه بر شم روزنامه نگاری اندوخته با ارزشی هم از چالشهای پيش رو را لا اقل در 25 سال اخير دارند .
از خصوصيات جالب اين نويسنده انگشت گذاشتن بر نکته هايي است که بسياری از ما ميبينيم . ميفهميم ولی از کنارش می گذريم . شايد هم خودمان را به نفهميدن می زنيم . حالا وقتی او با ظرافت و درستی اين نکته را ياد آوری می کند . به يک جايي مان بر می خورد و صدايمان در می آيد . اگر به آمريکا و سياستهای آن در منطقه ايراد می گيرد . فورا او را مزدور رژيم می پنداريم .
به هر حال بهتر است آقای سجادی اين بهای با ارزش را به خاطر دموکزاسی بپردازد . و آيينه ای شود برای اينکه ما از خود راضيان را کمی به خود آورد تا بهتر بدانيم که هستيم .

[داريوش - January 30, 2004 02:50 AM]

بااينکه از خوانندگان اوليه مقاله آقای سجادی بودم . بدليل اينکه نظر خواهی معمولا بايد متناسب یا تا اندازه ای مربوط به اصل مقاله باشد چيزی ومطلبی نداشتم تا بنويسم.
اما امشب که برای آگاهی از تعداد خوانندگان مقاله مراجعه کردم . اين پرسشها برايم مطرح گرديد .
آيا مقاله ای را سراغ داريد که در يکماه اخير با چنين سرعتی تعداد خوانندگانش به اين حد رسيده باشد ؟
چرا وقيحانه ترين و بی محتوا ترين انتقادات متوجه اوست ؟
او مگر تا کنون چه نوشته است که تا اين حد بايد توجه را جلب کرده باشد ؟
اينک نظر من .....
شمار زيادی از مقالات اگر حمل بر توهين نفرماييد خالی از پشتوانه مطالعاتی و ارزيابی های نشيت گرفته از برايند ديدگاههای گوناگون و استدلالات منطقی بوده و فقط برای اين نوشته می شوند که حرفی زده باشند و سياه مشقی ارايه دهند .
در حالی که آقای سجادی تا کنون به درستی نشان داده اند که علاوه بر شم روزنامه نگاری اندوخته با ارزشی هم از چالشهای پيش رو را لا اقل در 25 سال اخير دارند .
از خصوصيات جالب اين نويسنده انگشت گذاشتن بر نکته هايي است که بسياری از ما ميبينيم . ميفهميم ولی از کنارش می گذريم . شايد هم خودمان را به نفهميدن می زنيم . حالا وقتی او با ظرافت و درستی اين نکته را ياد آوری می کند . به يک جايي مان بر می خورد و صدايمان در می آيد . اگر به آمريکا و سياستهای آن در منطقه ايراد می گيرد . فورا او را مزدور رژيم می پنداريم .
به هر حال بهتر است آقای سجادی اين بهای با ارزش را به خاطر دموکزاسی بپردازد . و آيينه ای شود برای اينکه ما از خود راضيان را کمی به خود آورد تا بهتر بدانيم که هستيم .

[داريوش - January 30, 2004 02:50 AM]

بااينکه از خوانندگان اوليه مقاله آقای سجادی بودم . بدليل اينکه نظر خواهی معمولا بايد متناسب یا تا اندازه ای مربوط به اصل مقاله باشد چيزی ومطلبی نداشتم تا بنويسم.
اما امشب که برای آگاهی از تعداد خوانندگان مقاله مراجعه کردم . اين پرسشها برايم مطرح گرديد .
آيا مقاله ای را سراغ داريد که در يکماه اخير با چنين سرعتی تعداد خوانندگانش به اين حد رسيده باشد ؟
چرا وقيحانه ترين و بی محتوا ترين انتقادات متوجه اوست ؟
او مگر تا کنون چه نوشته است که تا اين حد بايد توجه را جلب کرده باشد ؟
اينک نظر من .....
شمار زيادی از مقالات اگر حمل بر توهين نفرماييد خالی از پشتوانه مطالعاتی و ارزيابی های نشيت گرفته از برايند ديدگاههای گوناگون و استدلالات منطقی بوده و فقط برای اين نوشته می شوند که حرفی زده باشند و سياه مشقی ارايه دهند .
در حالی که آقای سجادی تا کنون به درستی نشان داده اند که علاوه بر شم روزنامه نگاری اندوخته با ارزشی هم از چالشهای پيش رو را لا اقل در 25 سال اخير دارند .
از خصوصيات جالب اين نويسنده انگشت گذاشتن بر نکته هايي است که بسياری از ما ميبينيم . ميفهميم ولی از کنارش می گذريم . شايد هم خودمان را به نفهميدن می زنيم . حالا وقتی او با ظرافت و درستی اين نکته را ياد آوری می کند . به يک جايي مان بر می خورد و صدايمان در می آيد . اگر به آمريکا و سياستهای آن در منطقه ايراد می گيرد . فورا او را مزدور رژيم می پنداريم .
به هر حال بهتر است آقای سجادی اين بهای با ارزش را به خاطر دموکزاسی بپردازد . و آيينه ای شود برای اينکه ما از خود راضيان را کمی به خود آورد تا بهتر بدانيم که هستيم .

[mohsen - January 30, 2004 02:49 AM]

matlab mofidi bood

[فرزين - January 29, 2004 09:43 PM]

آقای سجادی
ضمن تشکر از حُس نيت تان در باز گذاشتن بخش کامنتها لطف کنيد شما هم اين قسمت را ببنديد.
ببند آقا!
تصور می کنيد چه پيام خاص و مشعشعی قرار اينجا بخوانيد؟ می بينيد که مخالفانتان حرفی جز فحاشی ندارند. ببنديد آقا و خوش خيال نباشيد که در ميان خوانندگان مطالبتان مخالفانی از جنس فهم و شعور و تعقل هم پيدا خواهد شد که دو تا حرف حساب در نقد منطقی مطالبتان بنويسند.
ببنديد آقا!!! لطفاً کامنتتان را ببنديد!!!

[فرزين - January 29, 2004 09:06 PM]

خدا وکيلی لياقتمون همينه که سجادی هم مثله بقيه نويسندگان در گويا کامنت هايش را ببندد.
برخی از دوستان علی رغم نداشتن فهم و ادب مباحثه اصرار بر ابراز وجود دارند و اينترنت را با گود زنبورک خونه اشتباه گرفتند.

[کوچک - January 29, 2004 08:57 PM]

برادر داریوش تبارک الله الریدم به آن قلم
کار قلم زنی ات به آنجا کشید که اشرف زمانه را که همان اشرف چهار چشم خودتان است از شیوائی کلام وبجائی موضوع وراست وسیخ بودن ماجرا اشرف خانوم خودتان را چنان به وجد آورده وسیخی بودن آن چنان بر هدف مربوطه خانوم اصابت کرده . که اورا اینطور بی پروا حالی بحالی نموده که تورا در ملع عام دعوت به میهمانخانه های معروف قم نموده که درآنجا بکمک دیگر خواهران زینبش آنکونه از تو پزیرائی کند واجرت قلم مزدوریت دهد که بهشت را همانگونه که محمّدت درکتابش به امثال همی توی (کس خولان زمان)مژده داده با کمک ویاری جاکش آخوندکی صیغه خوان عملت با حکم شرع جایز کند تا تو توانی شبی رابا پریان نارپستان وجوی ازشراب ناب که البته شرابش به از شراب بهشتی(ویسکی باندرول شده)بریت تدارک ببیند.
بهرحال خوشا بحالت که از جانب اشرف الموک خودتان به چنان ضیافتی دعوت شدی گوی چرخ اینزمان هم به کام کوس خولان بهتر بحال چرخش است مثل گاو کیف کن.

[احسان - January 29, 2004 07:37 PM]

جناب رضا، هيچ كس حق توهين به هيچ عقيده و آيين و مردمي ندارد از جمله اين آقايي كه با اين لحن در مورد افرادي كه شما ارادت به آنها داريد شعر گفته است، ولي تمام دنيا را بگردي، لمپن ترين و بي آبرو ترين افراد را پيدا كني، لجن ترين و مسخره ترين عقايد كه يك بچه هم براي آن تره خورد نكند، ... با عرض معذرت مذهبيها را در ميان آنها خواهي يافت، به جاي آنكه اينگونه از ناراحتي خودمان را پاره كنيم، ببينيم مشكل دين و ايمانمان چيست كه كار به اينگونه شعرها ميكشد.

[رضا - January 29, 2004 12:42 PM]

با سلام و تشکر از مقاله خوب آقای سجادی

بنده حقیقتا بهره بردم از مطالبتان و از این نظر بسیار خرسندم و از اینکه در زیر مقالاتتان اجازه میدهید خوانندگان نظراتشان درج گردد نیز ممنونم لیکن عرضی داشتم و دوست دارم با انصاف به عرض اینجانب جواب بدهید و آن اینکه آیا ساحت اندیشه و خردورزی را با ساحت الواتی و هرزه درایی نسبتی هست که ما از آن بی اطلاعیم
بنده عرضم این است که شما اجازه ندهید در زیر نوشته های شما افراد بیشعوری بتوانند عرض اندام بکنند و به نام آزادی اندیشه از امکانی که گویا فراهم کردهاست چون کاباره و ... استفاده شود
ّبه آن بوزینهای هم که به خود اجازه داده است به آل اطهار جسارت کند می گویم ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست نفهم و بی لیاقتی چون تو جایی در بین اهل تفکر و اندیشه ندارد رها کن اینجا را و گود های لاتی والواتی جای بیشعوری چون تو است چرا که اولین آموزهای که در جامعه مدنی هست این است که یک فرد باید به افکار و آرمانها و عقاید اجتماعی مردم احترام قائل شود و بعد از آن هست که با ادب و احترام به ابراز نظرات خود بپردازد
لعنت خدا بر کسانی که با اعمالشان باعث شدهاند عده ای ترمز بریده و حتما جوان و نادان چنین بیشرمانه و هرزه درایانه به اهل فضل و کرم وائمه داطها جسارت کنند و لعنت بر دشمنان طاهرین و معصومین باد

[azadmanesh - January 29, 2004 11:49 AM]

In sajadi ke ta be hal mozdooriash baraye hokoomate jenayatkare jomhoorie eslami bar hameh roshan shodeh, az inja baraye pakhshe afkare kasife velayate faghih estefadeh mikonad.
khayeh malani mesle sajadi ke baraye har bar maleshe alate khatami va rafsanjani va khalkhalie bedarak vasel shodeh pool az arbabane dozdash daryaft mikonand bayad bedanand ke taklifeshan ra be zoodi melate Iran roshan khahad kard.
Sajadi dar kenare ghahremqanash (khalkhali) va sardare sazandegi, va rahabare dovome khordadash dar pishgahe yek dadgahe meli haghayeghe poshte pardehe besiari ra az jenayate hamdigar efsha khahand kard.
Sajadi ziad negaran nabash Behnoud va ebrahim nabavi ham dar safe to hastand.

[اشرف الملوک سبزواری - January 29, 2004 08:46 AM]

برادر داریوش. شولا به سر افکن و به من نزدیک شو. بگو ان دو وزیر هم بیایند. شب جمعه است. مینی بوس بگیریم. به اتفاق (جهان می توان گرفت) بطرف شهر علم و تقوا برویم در شب جمعه. بطرف قم برویم.مدرسان و پاک دینان و تقوی پیشگان و علمای اعلام را همراه کنیم. منحصر پیشروان حق و حقیقت را دعوت کنیم که به کاروان به پیوندند. همه با هم سجده کنیم واز عم بزرگوار حضرت ولی عصر (عج) استدعا کنیم برای وساطت. و با همه عظمت حوزه و علمای حوزه و طلاب حوزه و اساتید حوزه و فلاسفه حوزه و بزرگان حوزه به اتفاق (اری جهان میتوان گرفت) به راه بیافتیم بطرف جمکران عزیز و ان چاه ابدی و به خاک بیفتیم و گریه کنیم و گریه و گریه و گریه کنیم که اق تشریف بیاورند (عج) و همه با هم از همانجا مستقیم برویم. با وساطت اقا به طرف فتح جهان در یک لحظه و سپس به بهشت اعلی. فراوانی و هوای خنک و ارزانی و ارزاق و اطعمه و اشربه و نو اهای دل انگیز بهشتی و زیارت
رفتگان و ارزانی و فراوانی و عمر جاودان و جوانی ابدی به دور از پیری و فراوانی و ارزانی و برادری تحت نظر برادران بزرگتر و عمر ابدی.تا بی نهایت همه ابدیت.

[آرش - January 29, 2004 05:17 AM]

ولایتی حتا به درده مراسم بزم و سلام هم نمی خورد!

[شمر - January 29, 2004 03:46 AM]

هم مرگ بر جهان شما نيزبگذرد
هم رونق زمان شما نيز بگذرد

وين بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت پلید مسلمان شما نيز بگذرد

باد خزان نکبت ايام ناگهان
بر باغ پسته و آستان قدُس شما نيز بگذرد

کیری که حسین خورد در دشت کربلا
بر گوش و حلق و دهان شما نيز بگذرد

گاییدن زینب و بیت حسین در کربلا
بر انبوه اهل وعیال شما نیز بگذرد

داستان طفلان مسلم در شهر کوفه هم
بر یاسر و ناصر شما نیز بگذرد

ریدیم ما به خاندان محمد و علی، بدان
این سیل بر ریش و عبای شما نیز بگذرد

بیداد علی به جهان در، بقا نکرد
بيداد سید علی گدای شما نيز بگذرد

در مملکت چو غرش بنز و خاور گذشت و رفت
اين تِرتر "پرايد" شما نيز بگذرد

آن کس که تاج داشت غرورش فرو شکست
اين چسناله های زينبی شما نيز بگذرد

گُرزی که به کون زين العابدين فرو به رفت
از کون يک يکِ شما کون گشادان نيز بگذرد

زين کشور بسی راهزن گذشت و رفت
ناچار دزدی شما مرده خواران نيز بگذرد

ای مفتخر به علم و کتل حسين
این کارنوال عاشقان کُس خُل کربلا نیز بگذرد

بريديم دو دست عباس را در کربلا
اين شمرکار، بر رهبر يک دست شما نيز بگذرد

[چرا سجادي ميخواهد فحش بخورد؟ - January 29, 2004 03:44 AM]

اينكه اينجا آزاد گذاشته ميشود تا به سجادي آن كه لياقتش را دارد گفته شود، علت چيست؟ من متاسفانه خيلي از زندگي خصوصي وي نميدانم ولي به ياد دارم كه يك كامنتي بود كه راجع به خود آقا و خانمش كه از كدام نهاد يا وزارت مقدس ميگيرند و در مهد كفر زندگي ميگذرانند. اين مقدسها پول مفت به كسي نميدهند، سجادي بايد مدرك نشان بدهد تا خرجش كنند.

[داریوش س. - January 29, 2004 02:45 AM]

به این جمله داستایوفسکی بیندیش: ابرامویچ سر بر اورد و گفت این ماکسیمووا چرا امشب دیر کرده است؟

[م.طواف - January 29, 2004 02:38 AM]

سر تا سر این نوشتار از الف تا ی حکایت دارد از نزدیک بودن ظهور اقا امام زمام (عج). بر ما است که پرچم اسلام عزیز را به دست مبارک ایشان تقدیم کنیم
و به دنبال ایشان و شورای محترم نگهبان پیش برویم به سوی حکومت عدل ابدی و بهشت و ارزانی و اب و صحرای سبزو ارزانی و فراوانی ارزاق واشربه گواراو نواهای روح پرورو لذات روحانی ابدی و نبود بیماری و همه مواهب دیگر. استغاثه می کنیم برای عجله در ظهور. هر دو بزرگوار اقایان مقاله هم استغاثه بفرمایند که اگر راهی مانده باشد همین است. اینکه بزرگواران دستی هم در فلسفه دارند نشانی است که راه از استغاثه میگذرد.

[ariabahmani - January 29, 2004 02:10 AM]

جناب سجادی...باز هم که به بیراهه میروی....فراموش شدگان مردمان بم اند که با وجود بیش از یک میلیارد دلار کمکهای نقدی خارجی ودهها میلیونها دلار تجهیزات و میلیاردها تومان کمک های مردم در داخل هنوز به حداقلهای نیاز زندگی روزانه شان هم نزدیک نشده اند و کسی هم به دادشان نخواهد رسید.فراموش شدگان آنهایی هستند که به خاطر تامین حداقلهای زندگی تن به پست ترین کارها می دهند.آیا می دانید طبق آماررسمی خود نظام مافیایی حدود ششصد هزار زن در تهران به فاحشگی مشغولند؟بس کنید دیگر....افکار مششعانه تان ارزانیتان...گم شوید...دور شوید.جامعه ما از مدعیان روشنفکری چون شما در طول تاریخ چیزی جز خیانت و انسان فروشی ندیده است...آقای سجادی ....تحلیل های پر طمطراقتان ارزانی خودتان....دست از سر این ملت بر دارید......به خیر شما امیدی نیست ...شر مرسان..take a walk.

[saeedirani - January 29, 2004 01:44 AM]

خواندن دقیق این مقاله که در ظاهر بر خلاف مقاله های کلوخی جناب سجادی تلطیف شده می نماید جزتکرار بیان شیفتگی جنون وار ایشان به همان مواضع پیش گفته نیست.آهنگ همان است اجرا به ریتم دیگری است.جناب سجادی در ستایش از هاشمی رفسنجانی به قیاس توانایهای او با لنین می پردازدو در ادامه به مذمت مردم در قصور در قدرشناسی به خدمات مششعانه "سردار سازندگی" متهم می کند.خواسته های آزادیخواهانه مردم سیه روز ایران را خواسته هایی صرفا عاطفی و احساسی می خواند نه نتیجه فشارهای سرکوبگر دوران حاکمیت سلطه مافیای دینی.تحلیل سجادی از تمایزات بین لاریجانی و ولایتی گر چه رگه هایی از واقعیت دارد ولی پرده پوشی مزورانه عملکرد این دو چهره را نیز به هکراه دارد.سجادی با تلاشی مضاعف و نفس گیر می کوشد که پا را نزدیک خطوط قرمز "قداست "حکومتی نگذارد و تصویری از تواناییها و تمایزات این دو چهره موثر در نظام پیچیده مافیایی در ایران ارائه می دهد که نگران به تحلیل تعارضات دو کارگزار سیاسی دردموکراسی های غربی می پردازد.جمع بندی نهایی من از این نوشته آقای سجادی اینست که نوشتن این مقاله بهانه ای بیش نیست بلکه هدف اصلی ایشان همگام شدن با تحولات احتمالی است که با فراست مزورانه خویش در سفر اخیرشان به ایران به قریب الوقوع بودنشان پی برده اند.بنابر این توصیه من اینست که این مقاله را بخوانید ولی زیاد جدی نگیرید...مواظب این جناب سجادی در نوشته های آینده شان باشید.....او شتربانی است که می داند شترش را کجا بخواباند.میگید نه؟......نگاه کنید........

[Javad Tabrizi - January 28, 2004 11:50 PM]

اهل عبا

اين ندا آمد ز عرش كبريا:
كاى ابول، اى بنده ى يك چشم ما
گر كه دستت مى رسد، سيخى بزن
امشبى بر حلقه ى پر پشم ما
****
گفت: جانا، سيخ ما خوابيده است
برنخيزد از صدا و خشم ما
رو نياز خود به خاتم، بازگوى
خاتمى هم اهل سيخ ست در خفا
يك زما ن رهبر بگايد يك زمان هم، خاتمى
ملت بيچاره را، اندر قفا
اشقيا و اوليا، هردو يكى ست
باميه باشد رفيق زولبيا
****
اين سخن بشنيد، چون آن با وفا
كون خود، مستور كرد، از ديد ما
حضرت حق، كون خود، مستور كرد
چون كه مى ترسيد زين اهل عبا
چون فرو كردند، كى بيرون كشند
سيخ خود را از قفاى نرم ما
اين جماعت تا ابد چسبيده اند
چون كنه، بر جان ما و مال ما

مجنون الشعرا

[* - January 28, 2004 11:48 PM]

.

[aliii - January 28, 2004 11:00 PM]

Aghaye Kamran neveshtand

دمت گرم اقای سجادی که تنها نويسنده ای در گويا هستی که اجازه کامنت گذاشتن را به خوانندگانت می دهی. از ازاد منشی شما متشکريم.

Aya in haghighat darad

Aya haghighatan baghy-e nevisandegan dar inja beh mardom ajazeh kament gozashtan nemidahand,va faghat aghaye Sajadi ejazeh dadeh

Agar chenin ast,pas vay beh hale ma Iranian

Agar chenin ast,nang o sharm ba an derza-zabanane kot o keravati modd'aee democracy va azadi

Zemnan,chera ma Iraniha va jahan sevvomiha, ta mekhahim begooyim kasi hastim o adam shodim,fori kot o keravat mezanim

Anha keh baad beh ghabghab me-andazand keh Irani hastim o shesh hezar sal tammadon-e chenin o chenan dashteem,chera chon meymoon lebase rasmi beganegan ra taghleed mekonand,chera,chera,chera,za'f va jabooni ta koja

Aya tammadone shesh haft hezar saleh hatta az ohde-ye lebase khodesh ham bar nemiyad

[سهراب - January 28, 2004 10:41 PM]

اقای سجادی مقاله جالبی بود. از دقتتان در تحليل مطالب و رفرنس های متناسبی که داده بوديد استفاده کردم. واقعا چقدر فرق است بين مقالات شعاری و مقالاتی که نويسنده ان مانند يک مقاله دانشگاهی استنادات فراوانی را ارايه می دهد.

[villej - January 28, 2004 09:11 PM]

Dear Gooya administrator,
Please do NOT turn gooya forum to a propaganda tribune for one of the IRI parties, and I want to emphasis the difference between an analytical article and propaganda. Inconclusive cutting and pasting of just parts of the events and paragraphs (there are several of them) made this writing as a piece of announcement along the present “Jabhe Mosharekat” line of propaganda in their internal battle with the rightists in wining a bigger piece of the power in Iran. It makes this writing analytically worthless and an insult to the reader’s intelligence. V

[داريوش سجادی - January 28, 2004 07:29 PM]

آدرس مقاله خداياری که در متن مقاله فوق از قلم افتاده بود:
http://www.yas-e-no.com/Archive/1382/11/07/P16.pdf

[شبنم - January 28, 2004 06:57 PM]

تحليل قشنگی بود. با اين حال اگر عضو سوم خانواده لاريجانی ها که رييس صدا و سيما است و احتمال کانديا بودن برای پست رياست جمهوری اش هم زياد است وارد اين تحليل می کرديد جامع تر می شد.

[کامران - January 28, 2004 03:17 PM]

دمت گرم اقای سجادی که تنها نويسنده ای در گويا هستی که اجازه کامنت گذاشتن را به خوانندگانت می دهی. از ازاد منشی شما متشکريم.

[ARASH - January 28, 2004 01:49 PM]

EY ETTELAATIYE KASIF. MAGE KHODA BE DADET BERESEH.

Copyright: gooya.com 2016