پاسخی به نوشته داريوش سجادي، محمود. ح

پاسخی لاغرانه به نوشته نحيفانه جناب آقای داريوش سجادی و با سلام!
گيرم که چند نفری را به تفضل فريفتيد؟ ولی با عطر آدم کشی هزار چهار صد ساله تان چه می کنيد؟ با اين اميران غضب که پيوسته هم اين بوده اند و هم آن چه خواهيد کرد، مگر اميران مومنين همگيشان اميران غضب نيز نبوده اند؟ همه جا تقيه؛ اينجا ديگر چرا؟ در اين بیست و پنج سال گذشته نيز مگر روز و ساعتی بوده است که مردم عزادار عزيزانش نباشند يا در حول ولای زندانيانشان و اعداميانشان و...مگر امام خمينی در مورد کشتار ها نگفتند که امام علی در يک روز نهصد نفر را سربريدند، مگر ايشان با اين گفته به ما نگفتند که ايدئولوژی حکومت اسلام ناب محمدی مملو از اين ماجراست؟ شما گيرم که آمريکا و اسرائيل را باعث و بانی، عامل و آمر قتل «نيکلاس برگ» بدانيد، با طومار و ليست بی انتهای هزار و چهار صد ساله قتل و ذبح و سربريدن و سر بدار زدن و خفه کردن و در آتش سوزاندن روشن فکران و ديگر فکران و ديگر مذهبان و مرتدان و منافقان و مشرکان و لامذهبان و بي عفتان و سنگسار شدگان و... چه خواهيد کرد؟ با امام خمينی چه خواهيد کرد؟ با سردار سازندگی هاشمی رفسنجانی که باعث و بانی هزاران فجايع است چه خواهيد کرد؟ با رهبر فرزانه تان آقای خامنه ای رئيس مافيای قتل و آدمکشی چه خواهيد کرد؟ با پانصد نفری که با فتوای امامتان در آتش بيداد اسلام ناب محمدی در سينما رکس آبادان زنده زنده سوختند چه خواهيد کرد؟ گيرم که هرقتلی که هر کجا اتفاق افتاد را به گردن صهيونيسم و امپرياليسم بيندازيم آن بی نهايت کشته شدگان قبل از تولد صهيونيسم و آمپرياليسم را چه خواهيد کرد!! ولی شما با سعيد مرتضوی چه خواهيد کرد؟ شما با آدمخواری مانند اسدالله لاجوردی و هزاران روحانی و بسيجی و پاسدار از او بدتر که با پشتوانه ايدئولوژيک و آيات و روايات آدمکشی و آدمخواری کردند چه خواهيد کرد. راستی شما با خود خودتان چه خواهيد کرد؟ هان!!
ولی اگر واقعا اسرائيل و آمريکا اينقدر بدند پس چرا شما رفته ايد و دور از ما آنجا در آمريکا جا خوش کرده ايد و به آنها فحش و ناسزا می دهيد و در مدح امامتان می گوئيد و می نويسيد (و آنها هم با شما کاری ندارند)؟ و اگر اينقدر قدرت دارند پس اينها خدايانند. اينان خود الله هستند؛ بس کنيد ساکت شويد. شما می فرمائيد که ترس اينها از اين است که يک حکومت شيعی ديگر در منطقه سر کار آيد! غيب می فرمائيد! اين ترس قبل از همه دامن گير ما ملت فلک زده است که خونچکان در ميان چنگ و دندان آخوندان شريعتمدار و مزدوران خونريز و خون آشام آنها دست و پا می زنيم.

جناب داريوش سجادی بعد از بیست و پنج سال زورگوئی و آدمکشی اگر رژيم اسلامی نتوانسته حرف خود را به کرسی بنشاند پس بايد فکری ديگر کرد. چاره کار فريبکاری هر چه تمام تر نيست، چاره کار؛ و اگر يک جو دل در گرو ايران باشد؛ بسيج همگانی ست بيرون آمدن از خانه هاست برای جمع کردن بدون خون و خونريزی بساط آخونديسم در ايران است. و عجبا که شما از جاری شدن احکام اسلامی خجالت می کشيد و آنرا به ديگران حواله می کنيد. گيرم که شما از قول اسلام بگوئيد که اين کار مسلمانان نيست ولی درو ديوار مساجد و تمام آيات و روايات شهادت خواهند داد که کار کار برادران اسلام ناب محمدی ست. حال ايرانی باشند يا نه لهجه آنها عربی ايرانی باشد يا سرسپرده رجوی باشند، شاگرد شريعتی، يا مقلد امام خمينی يا پيشمرگ امام خامنه ای،از لشکر صحابه باشند يا جيش المهدی و يا القاعده در اصل ماجرا تفاوتی نيست که حکم حکم اسلامی و مکتبی ست. آقای داريوش سجادی اين حنا ها ديگر رنگی ندارند بايد اسم و رسم ديگر کرد. جناب آقای داريوش سجادی به ايران بيائيد و با ما در زير سايه سرخ آبشار خون ولايت فقيه بياسائيد. در ضمن دو مطلب را فراموش نکنيد که در نوشته آينده تان بگنجانيد که برازنده سرکار است يکی اينکه يهودی ها و صهيونیستها و آمريکائيها بودند که باعث کشته شدن شش مليون یهودی در جنگ دوم جهانی شدند. و ديگر اينکه چنانکه در نامه ای به رهبر فرزانه آيت الله عظمی خامنه ای نوشتم بدانيد که آمريکا کشور قلدری ست ولی شما بدانيد که اگر رهبر معظم و امام امت مرحوم يک ملیونيم قدرت آمريکا و رهبران آنرا می داشتند چنان پوست از کله انسان و انسانيت می کندند که حتی حيوانات هم به حال انسانها گريه می کردند. شاد عادل باشيد هر دو فعل خوبی ست.
تهران محمود ح (بسيجی سابق)

["تناسخ"، حلول روح سعيد امامی در عراق! داريوش سجادي]