سه شنبه 25 آذر 1382

صدام مُرد! داريوش سجادي

صدام هر اندازه که برای اکثريت مردم عراق مظهر شقاوت و ستمگری است اما در جهان عرب برای مفتونان شعارهای ضد آمريکائی و ضد اسرائيلی حاکم بغداد، وی سمبلی از غرور و مقاومت عربی محسوب می شد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

dariushsajjadi@yahoo.com
تصويربرداری زيرکانه آمريکائی ها از لحظات اوليه دستگيری صدام حسين يادآور فيلمی بود که بدنبال لشگر کشی ايالات متحده آمريکا به پاناما و دستگيری ژنرال نوريه گا رئيس جمهور وقت پاناما بر روی آنتن های ماهواره ای رفت.
در آن تصوير نيز ژنرال نوريه گا علی رغم همه رجز خوانی های متهورانه اش در نبرد با واشنگتن نهايتاً با لباسهای زير و زنجيرهائی بر گردن و دست و پا اسير دست سربازان آمريکائی به مردم جهان نشان داده شد.
پنجاه سال پيش از اين نيز ظاهر ژوليده دکتر فاطمی وزير خارجه متهور محمد مصدق که بعد از ماه ها متواری بودن به دست ماموران رژيم کودتا افتاد، شباهت نزديکی با شمايل امروزين صدام داشت با اين تفاوت که فاطمی در اوج محبوبيت نزد ايرانيان بود و ماند و بر خلاف نوريه گا و صدام با افتخار و شهامت دادگاه خود را تا اعدام مشايعت کرد.
يکشنبه بيست و سوم آذر ماه نيز که شمايل پرزيدنت افسانه ای جهان عرب در انبوهی از ژوليدگی و ژنده پوشی و حقارت در معرض ديد افکار عمومی جهان قرار داده شد، اسطوره شکست ناپذيری صدام و هل من مبارزطلبی های متهورانه اش با آمريکائيان به سختی فرو پاشيد.
اما از جانبی ديگر اقدام آمريکائيها در ارائه چنين تصوير ملال آوری از صدام فاقد حزم انديشی و فراست بود.
صدام هر اندازه که برای اکثريت مردم عراق مظهر شقاوت و ستمگری است اما در جهان عرب برای مفتونان شعارهای ضد آمريکائی و ضد اسرائيلی حاکم بغداد، وی سمبلی از غرور و مقاومت عربی محسوب می شد.
تعمد در هر چه ذليلانه تر به تصوير کشاندن چهره اين قهرمان مجازيه جهان عرب از آنجا فاقد دورانديشی و زيرکی سياسی بود که بازتاب آن نزد توده های عرب به جان آمده از جنايتهای اسرائيل و حمايتهای واشنگتن ، شکستن غرور عربی و تحفظ خشم و کينه ای عميق تر از آمريکائيان برای هزينه کردن اين خشم در آينده ای نچندان دور خواهد بود.
تلخ يا شيرين قهرمانان و ضد قهرمانان دو روی يک سکه اند.
ده سال پيش در همايشی ذيل عنوان « تاريخ ايران و آسيای ميانه» در مشهد بعد از آنکه دکتر شعبانی استاد دانشگاه شهيد بهشتی در سخنان خود مدعی ميهمان نوازی و طبع صلح دوستانه ايرانيان شد به ناگهان مورد اعتراض يکی از مدعوين هندی تبار حاضر در کنفرانس قرار گرفت که:
«اين چگونه طبع لطيف و انساندوستانه و صلح طلبی است که نادر شاه تان با لشکريانش همچون تيمور و چنگيز قتل عام ها از هم وطنان من در هندوستان کردند؟»
هر چند دکتر شعبانی با توسل به اين توجيه نه چندان محکم که اشاره اش به مردمان ايران بوده و نه پادشاهان ايران سعی کرد احساسات جريحه دار شده مدعو معترض را التيام بخشد اما جالب تر آن بود که بلافاصله بعد از اظهارات معترض هندی، سفير وقت ازبکستان نيز که در جلسه حاضر بود معترض سخنران هندی شد که:
« تيمور اگر برای شما جنايتکار است اما برای ما ازبک ها قهرمانی ملی و اسطوره ای تاريخی است»!
اين واقعيتی غير قابل کتمان است که قهرمانی و ضد قهرمانی تا زمانی که با معيارهای ملی محاسبه شود مناقشه برانگيز است.
طبعاً صدام منفور فعلی کماکان برای سنی های عراق و اعراب منطقه می تواند سمبل قهرمانی باشد کمااينکه خوش بينی است چنانچه در لايه های پنهان دل ژرمن تبارها اثری از ارادت ايشان به آدولف هيتلر متصور نباشيم.
تنبه تلخ ديگر تاريخ آنجا بود که ديکتاتور بغداد که سالها مغرورانه پرهيز از ايرانی و يهودی و حشرات! را ابراز می کرد، اکنون در موقعيتی به دست سربازان آمريکائی می افتاد که مدتها در خانه عنکبوتی اش به همزيستی مسالمت آميز با حشرات تن داده بود!
نخستين اظهار نظر صدام بعد از دستگيری اش کلام آشنای عموم ديکتاتورهای تاريخ بود.
صدام عامل اصلی شکست خود در مقابل ارتش آمريکا را شورشی بودن و ناسپاسی ملت عراق عنوان کرد!
لااقل در حافظه تاريخی مردم ايران مشابه چنين کلامی در گذشته ای نچندان دور نقش بسته است.
پائيز سال 57 که انقلاب اسلامی ايران در اوج خود عليه حکومت محمد رضا پهلوی می خروشيد، شاه قدر قدرت ايران نيز مستاصلانه در تاريکی ناشی از قطع برق کاخ نياوران در کلامی مشابه صدام حسين متذکر همين نکته به ميهمان خود شده بود.
احسان نراقی مشاور آن شب شاه می گويد اعلی حضرت که در کنار پنجره کاخ نياوران ناباورانه امواج شعارهای نامفهوم مردم تهران را از سطح شهر می شنيد خطاب به من پرسيد:
« من که همه کار برای اين مردم کردم؟!»
ظاهراً اعلی حضرت در بيانی نااميدانه معترض ناسپاسی مردم ايران نسبت به خدمات انجام گرفته توسط خود به ايشان شده بود!
دنيای ديکتاتورها دنيائی کوچک است.
آنها در دنيای خود که کمترين شباهت و مباينتی با جهان واقعی ندارد حکمروائی می کنند و تنها زمانی پی به مجازی بودن دنيای خود می برند که يا دخمه نشين ده کوره های بغدادند و يا در به در در مصر و پاناما!
اما هر اندازه ديکتاتورها در کليات شبيه يکديگرند اما تفاوتهای شخصيتی ايشان نيز حائز اهميت است.
تفاوت عمده سلوک ديکتاتوری محمد رضا پهلوی و صدام حسين در رويکرد ايشان به خشونت بود.
هر اندازه صدام در دست زدن به خشونت بی پروا بود، اما شاه ايران کمتر حاضر به توسل به سياست مشت آهنين در مقابل مخالفان می شد.
اين را نمی توان به حساب خوش قلبی و رقّت اعلی حضرت پيشين ايران گذاشت.
محمد رضا پهلوی به صفت شخصی مردی مسلوب الاراده و ضعيف النفس بود.
وی آغاز دوران سلطنت خود را با حضور نخست وزيری مقتدر همچون امينی تجربه کرد.
وجود همين نخست وزير مقتدر مانع از آن می شد تا وی بتواند خود را بعنوان مرد مقتدر ايران به جهان خارج نشان دهد.
تتمه اعتبار و اعتماد بنفسی هم که شاه طی اين مدت توانسته بود کسب کند با کودتای 28 مرداد به کلی از دست داد و از آن به بعد تا بن دندان خود را مديون آمريکائيها می ديد.
ديکتاتور ايران تنها زمانی توانست به ترميم اعتماد بنفس خود بپردازد که در نيمه دوم دهه هفتاد افزايش تصاعدی قيمت نفت سرمايه ای بادآورده را در دامان وی گذاشت و پادشاه موفق شد با تکيه بر دلارهای نفتی و خريد سرسام آور اسلحه متدرجاً در خود احساس قدرت و اقتدار نمايد.
اما اين اقتدار نيز اقتداری در ظاهر بود و شاه کماکان از فقد عنصر اعتماد بنفس رنج می برد.
نمود برجسته فقدان اين اعتماد بنفس در جريان اعلام حکومت نظامی وی در اوج انقلاب اسلامی ايران بود.
در عرف پذيرفته شده سياسی، نفس اعلام حکومت نظامی بمعنای تصميم حکومت در برخورد با مشت آهنين و سرکوب گسترده است.
اما محمد رضا پهلوی در حالی اعلام حکومت نظامی کرد که در عين برخورداری اش از اميران مقتدر و خشنی همچون خسروداد و رحيمی، ضعيف ترين امير ارتش خود (ارتشبد ازهاری) را در راس اين حکومت نظامی قرار داد.
اميری که با نطق سبکسرانه خود در پارلمان وقت ايران در عرض چند روز اسباب مضحکه توده های ميليونی انقلابيون در ايران شد.
استنکاف شاه از انتصاب نخست وزيری مقتدر در راس حکومت نظامی به سابقه و خاطره تلخ وی از حضور نخست وزيران مقتدر در سالهای قبل باز می گشت.
پهلوی بخوبی بياد ميآورد که حضور مقتدرانه تيمسار رزم آرا و دکتر مصدق در مصدر نخست وزيری بوضوح جای را برای پادشاهی که علی رغم تاکيد قانون اساسی وقت ايران مبنی بر سلطنتی بودن مقام پادشاه، تمايل به حکومت کردن داشت، تنگ می نمود.
بی سبب هم نيست که اولی را با ظاهر سازی ترور توسط فدائيان اسلام اما با گلوله خلاص آجودان شخصی رزم آرا حذف کرد و دومی را نيز با توسل و تکيه بر کودتای آمريکائيان از سر راه خود برداشت.
هر اندازه ديکتاتور وقت ايران فاقد اعتماد بنفس بود، صدام از اقتدار و عزمی راسخ در سرکوب بی پروای مخالفانش برخوردار بود.
صدام اين اعتماد بنفس را مديون شيوه به قدرت رسيدن خود بود. وی بر خلاف پهلوی با دستورالعمل لندن و واشنگتن به مقام حکمروائی کشورش نرسيده بود بلکه با تکيه بر شرارتها و تهورات شخصی توانست با قتل و جنايت بی پروای مخالفانش پله های قدرت را بپيمايد.
شيوه به قدرت رسيدن صدام هر اندازه نامشروع بود اما بدليل قائم به ذات و سلوک شرورانه بودن شخص صدام توانسته بود موجبات ايجاد و افزايش اعتماد بنفس در صدام را فراهم آورد.
اما نکته ای که صدام در رويکردهای سياسی اش به آن توجه نمی کرد آنبود که اعتماد بنفسی که فاقد حمايت مردمی باشد، در روز واقعه نمی تواند کمکی به وی کند.
بعد از فوت آيت الله خمينی، صدام طی مصاحبه ای با هفته نامه اشترن چاپ آلمان در توصيفی زيرکانه از شخصيت آيت الله گفته بود:
اگر در دنيا سه نفر مرد وجود داشته باشد اولی آن خمينی بود و دومی منم و سومی کسی که بتواند من را بکُشد!
صدام در ادامه اين مصاحبه اظهار داشت:
اگر من سربازان خمينی را داشتم دنيا را فتح می کردم!
چنانچه اظهارات صدام در توصيف شخصيت آيت الله خمينی را قرين به صحت فرض شود نکته ای که صدام از فهم آن عاجز بوده آنست که آنچه خمينی را با صدام متمايز می کرد برخورداری ميليونی آيت الله از حمايتهای مردم اش بود، چيزی که صدام بشدت از بابت فقدان آن رنج می برد.
آيت الله در زمان حيات خود يکبار به صراحت گفت:
«صدام بايد برود»
هر چند اجل به خمينی مهلت نداد تا رفتن ذليلانه صدام را ببيند اما قبل از آن نيز آيت الله در يکی ديگر از سخنرانيهايش در جمع مردم ابراز می داشت که:
«من دعا می کنم تا خدا زودتر صدام را ببرد»!
اگر چه در آن تاريخ حاضرين در جلسه مزبور اين سخن آيت الله خمينی را مطايبه فرض کردند اما سالها بعد از فوت ايشان بود که حجت الاسلام رحيميان مسئول وقت دفتر آيت الله با توجه به شناخت نزديک وی از شخصيت روح الله خمينی در هفته نامه پاسداراسلام توضيح داد که:
« امام با توجه به شخصيت عرفانی اش همه بندگان خدا را دوست می داشت و صدام را نيز در حلقه بندگان خدا می ديد که امکان رستگاری را از دست داده و با تداوم حيات اش بار معصيت اش نزد خداوند بيشتر می شود، لذا آن دعا را از سر خيرخواهی برای صدام ابراز داشت»
هر چند ظاهراً آيت الله خمينی لااقل در اين يک مورد مستجاب الدعوه نبود، اما راز بقای صدام را می توان مشيت خداوند فرض کرد که بر خلاف تمايل آيت الله خمينی اراده خود را بر اين قرار داد تا صدام بماند و با تحقير و ذلت و سرشکستگی برود و اکنون در خلوت خود هم زبان با ديگر ديکتاتورهای سرنگون شده تاريخ اين پند حکيمانه شادروان پروين اعتصامی را با خود زمزمه کند:
« گفت ندانم اين آتش از کجا در خرمن ام افتاد
گفت از اشگ چشم يتيمان و آه دل بيوه زنان»
از جانب ديگر تسليم زبونانه صدام مويد سنت تاريخی اکثر ديکتاتورهای تاريخ است که بر خلاف شمای قدرتمند و شجاعی که از خود در ذهنيتها می سازند در لايه های پنهان شخصيتی شان می توان وجوهی از جبن و ترس را رد يابی کرد.
جبن و ترسی که خود محرکی است برای ادای شجاعان و قهرمانان را درآوردن بمنظور پوشاندن ترس ساختاری نهادينه شده در شخصيت ديکتاتورها.
چهار سال پيش طی مقاله ای که ذيل فتاوی خشونت طلبانه روحانيت محافظه کار ايران در هفته نامه مُبين درج شد* در تبيين و ريشه يابی رشد چنين فقاهت خشونت طلبی تصريح داشتم:
« کارل ريموند پوپر معتقد بود انگيزه فيلسوفانی نظير هراکليت و کارل مارکس در تدوين قوانين ثابت و لايتغير از حرکت در تاريخ وحشت ايشان از تغيير و دگرگونی و دلبستگی ايشان به وضع موجود بود. لذا بدليل همين وحشت ، برای حرکت اجتناب ناپذير در تاريخ قوانين ثابت و لايتغير تعريف و تدوين کردند. به همين قياس تمايل قائلين به خشونت در اسلام را نيز می توان ناشی از وحشت ايشان از خشونت تعبير کرد که بمنظور غلبه بر اين دلهره جانکاه ، خشونت را تئوريزه و مصادره بمطلوب بنفع خدای خود می کنند. متدلوژی تفلسف منبعث از جهل انسان است که تمهيد کننده وحشت او می شود و اين نقطه عزيمت بسوی فلسفه بافی برای استتار جهل انسان است. عمده فلسفه بافيهای فيلسوفان در بستر تاريخ ناشی از بيم های انسان بوده که مُحرک اميدهای وی می شود. در واقع نقاط قوت انسان همانا نقاط ضعف اوست که با گريم سعی در مستوره کردن آن می کند. خدای قاهر و خشن، استتار فيلسوفانه انسان مرعوبی است که برای گريم وحشت خود به خلق خدا و فلسفه ای می پردازد که بنده اش را شجاع می طلبد و مُختصات شجاعت در اين فلسفه ، قائم بر خشونت است»

طبعاً امروز نيز برای فهم طبع خشونت ورز ديکتاتورها می توان ترس ذاتی ايشان از خشونت را محرک ايجاد حق انحصاری خشونت برای خود فرض کرد.
ترسی که بمجرد خلع سلاح شدن از عنصر قدرت مبدل به صدامی می شود رام، مطيع و قابل ترحم.
در چنين حالتی اين صدام را ديگر نمی توان ديکتاتور ناميد، صدام ديکتاتور از همان روزی که قدرتش را از دست داد مُرد!

داريوش سجادی
25/آذر/82
آمريکا

* مقاله انقلاب سوم ـ هفته نامه مُبين ـ 17/مهر/78

مقالات | بازديد 3595 | نظر 63 | دنبالک 0 | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالاي صفحه 
دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/2245

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'صدام مُرد! داريوش سجادي' لينک داده اند.
نظرات
[Twin "Tarak" Policy - December 20, 2003 09:31 PM]

It seems that due to the special physical features of creastuers called Shi'it Talibans or Mullahs), they have Twin "Tarak". Jack Mostara now have decided to adopt a special policy. That is cement all mullah's "Taraks". In Farsi lingo, it is called "TooSary", or "Imam Khafeh Koon", or "Khomeinie Rammal No More" policy. As a result the first task in the agenda would be dismanteling of Khomeinie established Velayat Vagheeh due to its inhumman and murderous nature.

[Saeid - December 20, 2003 04:46 PM]

hamid(hend هم که از اوضاع خيلی پرته (شايد چون تو هنده). بابا اقا حميد اين گويا نيست که بخش کامنت ها رو بسته بلکه اين خود نويسندگان سينه چالاک آزادی هستند که درخواست کرده اند بخش کامنت نداشته باشند تا کسی با نظرشان نتواند مخالفت کند. از ميان ان همه نويسنده تنهاآقای سجادی با باز بودن بخش کامنت ها موافقت کرده اند

[سارا - December 20, 2003 04:31 PM]

همیشه خواندن مطالب مخالفان استفاده از کلمات عربی يا بقول آرش خنده دار و مفرح ذات است. به همين پيام آرش نگاه کنيد در حاليکه نگارنده ناخرسندی خود را از بکارگيری واژه‌های تازی توسط آقای سجادی ابراز می کند، خود هیچ ابايی از بکار بردن کلمات خارجی ديگر همچون دموکرات، ديکتاتور، دکتر و رژيم ندارد. آرش خان چيزی که بيش از بکار گيری واژه های خارجی برای يک ايرانی بايد مایه شرم باشد بکارگيری ادبيات فحاشانه و کيهانی است. به مطلبت نگاه کن ايا می شود مطلبی که منطق نگارش خود را با کمات فحاشانه زيور می دهد مايه افتخار ايرانی باشد.

[آرش بابکان - December 20, 2003 01:27 PM]

پیش از هر چیز باید یادآور شوم که واژه‌های «لشکر» و «اشک»، هر دو با «ک» (کاف) نوشته می‌شوند و نه با «گ» (گاف) چنانکه جناب دکتر نوشته‌اند. اما اینجا قرار نیست کسی ملا لغتی شود. بنابراین..... بگذریم.

گفتن دو نکته را بایسته می‌دانم:

1. بنده در این زمینه که محمد رضا پهلوی یک دیکتاتور بود و همچنین بسیار سست بنیاد و ترسو (یا بقول دکتر سجادی، که بکارگیری واژه‌های تازی را بسیار دوست می‌دارند، «ضعیف النفس») بود، کوچکترین گمانی ندارم. اما جناب دکتر بگونه‌ای سخن می‌گویند که گویی آخوندهای (بخوانید: انگل‌های) حاکم بر ایران و ایرانی بسیار دموکرات و دموکرات منش هستند و بویی از دیکتاتوری نبرده‌اند.
جناب دکتر سجادی اینرا به نیکی می‌دانند (تنها نمی‌خواند بر زبان برانند) که ماهیت رژیم کنونی با رژیم پیشین تفاوتی ندارد. تنها تفاوت اینجاست که در گذشته یک دیکتاتور داشتیم و امروز دیکتاتورها داریم که زورمندترین‌شان آخوندی‌ست بنام: اکبر بهرمانی (که هیچ آشکار نیست چرا نام خود را به «علی اکبر هلشمی رفسنجانی» دگرگون ساخت) و سپس آخوند علی خامنه‌ای. البته قانون اساسی رژیم آخوندی (که براستی همان برگهای آغازینش بوی تعفن آخوندیسم واپسگرا را به مشام می‌رساند) آخوند خامنه‌ای را بالاترین مقام می‌داند. اما بر هیچ کس پوشیده نیست که زور «سد علی» به «اکبر» نمی‌رسد.
براستی آیا همین که این رژیم مقامی دارد بنام «رهبری» که بنا به گفته‌ی آخوندها، فرای همه چیز و همه کس است، خود گویای ماهیت دیکتاتوری این رژیم نیست؟ دست کم در همان "قانون اساسی"شان آمده است که این "مقام معظم رهبری" (بخوانید: مقام متعفن رهبری) حتی بالاتر از شخص رییس جمهور است.


2. آقای دکتر سجادی بر دموکراسی آمریکا تکیه داده و مدام از دولت آمریکا انتقاد کرده و از رژیم آخوندی هواداری کرده‌اند. ایشان از چند هزار کیلومتر فاصله با منجلاب آخوندی، همین منجلاب آخوندی را برای ملت ایران تجویز می‌کنند و همواره از نظام دموکراتیک آمریکا (که البته از دید ایشان و دیگر هواداران رژیم دموکراتیک نیست) به بدی سخن می‌گویند. به دیگر سخن، ایشان به ملت ایران می‌گویند: «مبادا گمان کنید که آمریکا خوبه‌ها! اه اه، اصلا خوب نیست. من هم با نهایت بدبختی اینجا زندگی می‌کنم. قربون جمهوری اسلامی برم که عالی‌ترین نظامه.»
پرسش من از جناب دکتر این است که آیا رژیم جمهوری اسلامی، که از دید ایشان بر پایه‌ یک دموکراسی نوین (شش ساله) استوار است، این اجازه را به یک شهروند آمریکایی می‌دهد که در درون خاک ایران از نظام حاکم کوچکترین انتقادی بکند؟


در پایان باید بگویم که:
کسی که با وجود داشتن دکترا به آخوند (یعنی پایینترین، نادانترین و براستی فرومایه‌ترین قشر جامعه) – همچون "امام راحل" – باور دارد، براستی که از دید بنده آن دکترایش پشیزی نمی‌ارزد.

[hamid(hend) - December 20, 2003 12:42 PM]

ETERAZ BE GOOYA
chera haghe nazar ra faghat baraye maghalate in agha ghael shodid .

[hamid(hend) - December 20, 2003 12:39 PM]

aghaye sajadi va havadarane ishan , faramosh kardan ke gheimate ghalam bish az chand sad dolare bors mibashad ke baraye tathire diktatorhaye dakheli bekar mibarand , dar zemn aghaye sajadi , nefrin bar to ke be tathire kasi mipardazi ke be etefaghe hamin sadam khone javanane iran ra dar yek jange farsayeshi 8 sale rikhtand , yadam nemiravad , televizione jomhori eslami dar aghaze jange feli az sadam poshti bani mikard, nefrin bar anha ke ghadrat ra hata be heisiate irani va khonhaye pak rikhte shode dar jang tarjih midahand , be omide rozi ke parde kenar ravad , va dar tv aghayan bebinim , ke sare sharm bar zamin besayand
be omide azadi iran

[آرش بابکان - December 20, 2003 12:37 PM]

آخوند رحمانیان فرموده‌اند که "امام راحل" همه‌ی بندگان خدا، حتی صدام را دوست می‌داشت.
اما گویا این "امام راحل" آن چند هزار جوان بی گناه ایرانی - که در تابستان 1367 بفرمان خود همین "امام" به دار آویخته شدند - را بخشی از بندگان خدا نمی‌دانست

[. - December 20, 2003 11:12 AM]

.

[WOmenOfTheYear - December 20, 2003 09:47 AM]

Zahra Kazemi
In a year when far too many journalists died while doing their jobs, the death of Zahra Kazemi was one of the least public, but one of the most scandalous. A Canadian-Iranian photojournalist, she returned to her country of origin to investigate the Iranian authorities' brutal reaction to the pro-democracy student uprisings of late Spring. She was arrested in July outside a prison in which dissidents and student leaders were being held.

Three days later Kazemi was in a coma in police custody after suffering a "blow to the head". She died shortly afterwards. It is now certain that she had been beaten, tortured and most probably raped. Meanwhile, Iran continues to refuse to return her body to her family in Canada.

[bandeh khoda - December 20, 2003 04:30 AM]

az hameh khanandegan aziz miporsam aya ghir az site gooya shoma media digari soragh darid ke mataleb sajadi ra montasher konad? kodam radio ya tv ya rooznameh moaatabar farsi ya ghir farsi ra soragh darid ke maghleh ya mosahebehi az in onsr maflok regime ra montashr kond? dostan aziz kodam yek az shoma 2500 nafri ke be in maghel link kardid mitavanid javab man ra bedahid? doostan mohtram sajadi az an oprtonist hayee ast ke mikhahad dar tamam masael khod ra matrah neshan dahd agar sajadi ba azadi bian mofegh ast chera az har ke bar zed kolyat reime harf mizanad ba sefat zesht yad mikonad? azizan motmaen bashid ke dar ayndeh matlab sakhif digari az sajadi bray tashvigh mardom be shrkat dar entekhabat majles haftom dar site gooya montasher khad shod

[bandeh khoda - December 20, 2003 04:11 AM]

az site gooya darkhast mikonam ke dokan in marteyke ra taatil konad sajadi jonon shorat dard mikhahad khor adam mohemi jelveh dahd man taajob mikonam site gooya chera in tribun ra dar ekhtiar eyshan ghara midah? shayd msaeli posht pardeh ast ke ma nemidanim

[داريوش - December 20, 2003 01:15 AM]

جقايق آنقدر عريان . با تفکر و ساده بيان گرديده که شماره مخالفان سنتی شما به نحو چشمگيری کاهش يافته .
اين هديه ای ارزشمند برای تلاَش های شماست .
اما نکته ای که بايد به آن توجه کرد. سخنرانی آقای بوش در پذيرفتن تغير مشی در تداوم حظور سربازان آمريکايی و سپردن قدرت زودتر از زمان پيش بينی شده به حکومت انتقالی عراق است . گويی با دستگيری صدام اين برنامه می خواهد به روال سابق ادامه يابد . و حتی 3500 نيروی جديد به عراق اعزام گردد.
همانگونه که شما نيز تاکيد کرده ايد . صدام از فردای شکست ذلت بار خويش و غلطيدن در گوشه ای پنهان به درستی چز مرده ای نبوده است .
و تمامی برنامه های مقاومت ملت عراق و سرنگونی هليکوپتر ها و ديگر واکنشها هيچ ربطی به بودن صدام نداشته است . لذا با وجود پيروزی ارزشمند نيروهای آمريکا . چنانکه اين نيروها بخواهند اهداف خود را چونان برنامه ريزی گذشته دنبال کنند . بدون ترديد شاهد قزبانی شدن تعداد بيشتری از سربازان آمريکايی خواهيم بود .

[بابک زاد - December 20, 2003 12:51 AM]

حکومت اسلامی به اندازه کافی امکانات دارد. سجادی باید از انها استفاده کند .از این سایتها(گویا و امثالهم) باید کسانی استفاده کنند که نه تنها سر در توبره کسی ندارند که دل در گرو شرافت و ازادی دارند.

[بابک زاد - December 20, 2003 12:50 AM]

حکومت اسلامی به اندازه کافی امکانات دارد. سجادی باید از انها استفاده کند .از این سایتها(گویا و امثالهم) باید کسانی استفاده کنند که نه تنها سر در توبره کسی ندارند که دل در گرو شرافت و ازادی دارند.

[فرهاد پیر - December 19, 2003 07:46 PM]

نام اولین نخست وزیر شاه فروغی بود و نه امینی . وپیرسیاست ولی آرام وفراماسون بود
جهت اصلاح تقدیم شد

[ایرج - December 19, 2003 04:01 PM]

شما چرا توی اشغالدونی تاریخ (صدام،خلخالی،خمینی،شاه،رفسنجانی ووو) جستحو می کنید؟
از خانوادهای شما چند تا زباله جمع می کردند که اینقدر علاقه به اشغال دارید.شاید یک روانشناس کمک
کند . شاید هم دلار ها از تهران مجبورت می کند دماغ (بینی)ات را تو کثافات بکنی.دیوانه

[شيما - December 19, 2003 02:38 PM]

اقای سجادی مثل هميشه به موضوع جذابی پرداخته بوديد. اميد وارم که من هم يه روز بتوانم به زيبايی شما مطلب بنويسم. موفق باشيد.

[koroush hakhamaneshy - December 19, 2003 02:04 PM]

khafesho lagan va tamame kasani ke az lagany mesle to defae mikonand

[افشين - December 19, 2003 11:55 AM]

جناب آقاي سجادي
پس نتيجه گيري چه شد ...
البته نتيجه گيري من اين
است كه شما طبق معمول به
تطهير پليدها از پليدي
-هايشان مشغوليد ...

[کوچک - December 19, 2003 09:34 AM]

من نمیدونم که به این سجادی گفتن فقط بنوس ودرهر مورد هم شد اصلا مهم نسیت بنوس وبنوس و بنوس اگر درمورد یک موضوع همکه درتخصص تو نیست وهر اندازه هم واضح ومبرن تو باید موضوع را تا میتونی پیچیده کنی وبهر شکل شده این سایت رو فعال نگهداری مخ بعضیهارو هم بخوری وسر کار بزاری آخه مرد نا حسابی اینکه صدام یکی از وحشی ترین جنایتکار های قرن گذشته وحاضر بوده که هیچ شکی وجود نداره تو انگیزت از این مطالب طولانی وخسته کننده ات جزء این میتونه باشه که بشکل موذیانه که سبک همیشگی ومعمول تو است یک جوری از لابلای حرفات دیگران را دچار توهم کنی که بله از یک جهت صدام آدمکش وجانی بوده او طرف دیگری هم داره واون اینکه در بین یکسری عرب متعثب بیچاره اسطوره مقاومت در دنیای عرب است وشما نوددرصد که معتقد باینکه اون جنایتکاره شاید در اشتباهیت وبیائید بخاطر این ده درصد عرب متعصب احمق تجدید نظر کنیدوارام آرام پی خواهید برد که اون نتنها آدمکش وجانی نبوده بلکه ناجی وتجاتدهنده دنیای عرب است بیا وجدانأاز این مسئولینت در کیهان تهران ودیکر مسئولان بعضی مسائل که پیش میا مرخصی بکیر تا مجبور نباشی در هرمورد که پیش امد یه چیزی بنویسی بیا وجدانأ راجب این پشنهادم فکر کن شاید نتیجه مثبت گرفتی.بهر حال گفتن از ما ولی کو گوش شنوا

[سعيد - December 18, 2003 08:31 PM]

آقای سجادی
1ـ با وجود اينکه احساس می کنم لشگر کشی نادر شاه به هند دليلی بر دارا بودن حس کينه و انتقام جوئی مردم ما نيست اما خوب اگر باز هم سفير ازبک ها مايل باشد ميتواند از خلخالی هم به عنوان قهرمان ملی و اسطوره ايشان نام ببرد! و اين نويسنده (سجادی) برای اثبات مطالبش از آن استفاده کند.
2ـ نمی دانم آيا ديکتاتورها هم مانند تروريستها خوب ، بد و زشت! دارند يا نه. به نظرم از ديکتاتورهای بد و زشت به قدر کافی ياد کرديد. کاش می شد ياد يا نصيحتی هم به ديکتاتورهای خوب حال حاضر ميکرديد!
اول دار بعد جار!! ممنونم.

[مشدی - December 18, 2003 08:14 PM]

جناب آقای سجادی
انصافا طبق معمول منصفانه و غیر جانبدارانه نوشتید
دست مریزاد.
دوستانی که فحش نثار ایشان می کنند و ادعای همکاری وی با شریعتمداری را می کنند را توصیه می کنم مقاله پیجک انخراف این نویسنده را مطالعه کنند.
جناب سجادی با اطمینان به راهتان ادامه دهید و از تحقیر و فحش و ناسزا هم نهراسید.
مشکل از نوشته های شما نیست.مشکل طبع برخی از خوانندگان گویا است که عادت کرده اند فقط و فقط
آنچه در داخل می گذرد را بدون توجه به نقاط ضعف ها و قوت ها فحش باران و لجن مالی کنند.از یکطرف باید با خشک مغزان سبکسر داخلی که بنام دین آبرو از آن را می برند طرف بود و از سوی دیگر با کسانی که با هرچه را عنوان دینی یدک می کشد طرف شد.
در هر صورت مستدام باشید .
هر چند همین کامنت هم قطعا فحش باران خواهد شد.

[حميد - December 18, 2003 07:57 PM]

خيلی جالبه نمی دانم چرا بعضی ها مدام چند بار دکمه فرستادن مطلب رو فشار می دهند. مثل اينکه فکر می کنند با اين کار بهتر می توانند حرفشون رو به ديگران حناق کنند. اينها خودشونو ازادی خواه و دشمن خفقان و از اين حرفها هم می دونند. بابا مثل ادم يه دفعه دکمه رو فشار بديد.

[ناصر - December 18, 2003 05:40 PM]

دوست عزيز آقای حميد بدانيد که آقای داريوش سجادی از دوستان بسيار نزديک حسين شريعتمداری سردبير محترم کيهان رهبری ست. جمهوری اسلامی بورسيه های فراوانی در همه کشورها دارد. و شما می دانيد که که بورسيه ها طبق منطق آخودی از ميان خودی ها انتخاب می شوند که البته گاهی هم بچه هايی خوب ومستقل از فيلتر ملاها رد می شوند. بنا براين حکومت عناصر حزب الهی را در کشور ها بسيج می کنند تا با پاسخ دادن به آقای داريوش سجادی و خصوصا با منطقی خواندن و مثبت ارزيابی کردن سخنان ايشان از يک طرف باعث انصراف کسانی شوند که از اين حکومت وحشت در ايران به جان آمده اند. و از طرف ديگر باعث شوند تا کسانی که دست به قلم ميبرند تا چيزی بنويسند بيشتر رعايت حال فرزند رشيد اسلام را بکنند. و در آخر اينکه با به قول خودشان توليد موج هم نان داريوش خان حلال شود هم کمکی به ماندن چند روز بيشتر آقايان بر قدرت خونين فراهم آيد. و سرانجام چند روز پيش اعلام شد که اين برادر در جلسه آن برادران در تهران شرکت خواهد کرد. ولی از آنجا که اين فلم و نوشتن و کاغذ آدمساز است شايد اين بابا هم روزی انصاف يقه اش را گرفت و از خمينی خوانخوار و رهبر خونخوارتر حکومت و حشتناک اسلامی دست بر داشت. و ايرانی شد. ناصر

[hamid(hend) - December 18, 2003 11:41 AM]

nokte jaleb inke dar bakhshe nazarha koli tarif o tamjid az aghaye sajadi didam , ke bar khalafe revale mamol bood, pishtar enteghadat kafe sangintari dasht , matn ra khandam , taghiri dar tarze fekre aghaye sajadi pish nayamade , pas ya khanadegane montaghed ataye in dost ra be leghayash tarjih dadeand ya inke havadarane ishan pey be site gooya bordeand .
dar har sorat ba ehteram be shakhsiate aghaye sajadi be ishan arz mikonam , ke az khabe khash bidar shavid , rahbare farzaneyetan ba tamame por roi migoyad in saranjame zaleman ast , moshkele ishan va shoma doste aziz tavahome tarikhi khod pak bini ast , feron zamani ke edeaye khoda i mikard dalilash in nabood ke az bas khod ra manhos va najes midid , ke khod ra pak midid chon khoda, garne khod ra sheitan minamid , baraye hamin bod ke mosa yeki az peyambarane ololazme khodavand bar o nazel shod ta be in eshtebah ou ra vaghef konad , feron be in eshtebah pey nabord , ke khod ra bari az haregone eshtebah midid, (khod ra khoda midid , koja khoda eshtebah mikonad ), rahbare farzaneye shoma ham dochare hamin moshkel ast , ke khod ra na khoda ba yek daraje takhfif dar radeye emaman mibinad , agar bavar nadarid mesale sade , shoare ali zamane , agar ishan az in shoar dori mijost va be mazagheshan khosh nemiamad joloye an ra migereft, pas khod ra ali zamane mibinad . khoda ou va shoma ra be rahe rast hedayat konad , ke baid midanam feronian chon sadam, khamenei va ... be khodagaheshan rojo konand va bargasht dashte bashand .

[FromHadi - December 18, 2003 06:05 AM]

I said:
Is this the same destiny waiting for Khamenehi,Khatami, and Rafsan-Jani?
He said:
I don’t think this is the case for Rafsan-Jani. His beard doesn’t grow that much.
I said:
Are there enough holes to hide Imams, and Mullahs?
He said: 70 Million of them.
--------------
Hadi Khorsandi

[ياشار - December 17, 2003 10:39 PM]

ايران شهر ما جوانهاست توشم خيلی خوشيم. فقط اونهايی که ممکنه شيطان رو با فرشته يکی بدونند ايران رو شهر مرده ها می تونند بدونند. اها يه گروه ديکه هم می توانند ايران رو شهر مرده ها بدانند انها که از ايران دورند و می خواهند دلشان رو خوش کنند که در بهشت زندگی می کنند و هر کی از انها تبعيت نکرده و اواره نشده در شهر مرده ها زندگی می کند. پاينده ايران خوب ما.

[FromIranTheDiseaedLand - December 17, 2003 10:09 PM]

I don't know how to respond to a person that his mind is intelectually corrupted. I can say this: Evil is an Angle too. Or better just read the following:

---------------------------------------------After living for two decades in a country where laughter is a sin – at least in public places – where mourning is a norm and celebration a rarity and now quite suddenly finding myself in a place not much less than a Garden of Eden - before the commitment of the Original Sin of course - where only joy and celebration is taught, propagated, cultivated, I can not help to be anything other than absolutely amazed. And when I think that according to the famous Iranian mystic, Atar, one of the seven Cities of Love (or the path to Enlightenment) is Amazement, I tend to think that if the kind of amazement I am experiencing is really of the same nature, then I should be grateful for that compulsory asceticism that the religious rule imposed on us all these years! Perhaps for the same reasons there were so many wise women and men (witches) during the Middle Ages in the West!
After living for two decades in a country where anxiety and fear and insecurity have been a part of our ‘daily bread’, and like the ‘daily bread’ we have been swallowing it down mechanically and somnambulistically; after living for two decades in a country where hypocrisy, pretension, dishonesty and lies (recently under the cover of reformation and democracy) was the daily practice of all the ''heavenly'' (clergies) and "earthly" preachers (teachers and theoreticians of Islamic Utopia), I can only be overwhelmed to experience the space-time of a man who taught, preached and practiced only blissful genuineness, truthfulness and authenticity.


After living for more than twenty years under the most hypocritical 'spiritual' rule, I found it still quite difficult to believe what I see. Deep down I still have my doubts whether what I am observing is true or just a dream and if true can it last? I have these doubts because I don’t know whether it is really and truly possible to go beyond these past six thousands, seven thousands years of all these inhuman barbaric social religious conditionings and programming, that is now our genetic make up. I don't know whether we can ever stop this fetish humiliating desire to find something to worship and cling to and become dependent on. I don't know what the use of this human intelligence has been so far, except in being used largely in developing more efficient tools and means of intimidation, torture, domination, mass killing and in one word for The Will to Power. However what I do know now is that if there is any hope for humanity it is to change all its closed fear based systems of managements and rulership to open systems as it is only these systems that may have and develop the capacity and the power to allow intelligence, spontaneity, individuality and creativity -- the unique characteristic traits of human beings -- to grow.

[کامران - December 17, 2003 06:25 PM]

با سلام و تشکر از آقای سجادی. مقاله متعادلی بود.

[SaddamIsImamToo - December 17, 2003 06:19 PM]

The Only person in recent history which is absolutely similar to Saddam (at least in the # of people he murdered) is Khomeinie the Great Satan himself. All we need to do is to read Khomeinie dajjal statements before and after he occupies the office.
--------------------------------------------

Quotes from “Imam” Khomeini BEFORE the Victory of the Revolution

“Personal desire, age, and my health do not allow me to personally have a role in running the country after the fall of the current system.” —Ayatollah Khomeini (in an interview with the Associated Press, Paris, November 7, 1978)

“I have repeatedly said that neither my desire nor my age nor my position allows me to govern.” —Ayatollah Khomeini (in an interview with the United Press, Paris, November 8, 1978)

“I don’t want to have the power or the government in my hand; I am not interested in personal power.” —Ayatollah Khomeini (in an interview with The Guardian newspaper, Paris, November 16, 1978)
-----------------------
Quotes from “Imam” AFTER the Victory of the Revolution

“This nation exists and clerics exist too. You all must know that in every place in this country only clerics can get the job done. Don’t show so much prejudice that you want to put the clerics aside. What have you done for your country in all these years that now you’re saying clerics should not be in charge? Appreciate these clerics. You do not understand correctly! If you put this group aside, no name or sign of Islam will remain. Imagine one cleric has done something wrong somewhere. Why can you do something wrong and some cleric cannot do anything wrong?” —Ayatollah Khomeini (in a meeting with the Islamic Parliament, Jamaran, Teheran, May 27,1981)

“Don’t listen to those who speak of democracy. They all are against Islam. They want to take the nation away from its mission. We will break all the poison pens of those who speak of nationalism, democracy, and such things.” —Ayatollah Khomeini (in a meeting with Iranian students and educators, Qom, March 13, 1979)

“That group that due to its opposition to Islam is opposing us, with the same fist that we destroyed the regime we will destroy that group as well. Pay attention to your statements. Repent from your writings. I am warning you that you still have time to repent.” —Ayatollah Khomeini (in a talk at the Fayzieah School, Qom, June 5, 1979)

“The intellectuals, the writers, those who have information and thoughts, you see some of them take their pens and in the name of democracy they write whatever they want and they cause disagreements. This group of so-called intellectuals has to correct themselves. Whatever we are suffering is from this group of intellectuals and judges. What we are suffering is because of them. —Ayatollah Khomeini (in a talk in Qom, July 23, 1979)

“We have to warn these intellectuals that if they don’t stop their meddling, they will be crushed. We have treated you gently so that maybe you would stop your evilness, and if you don’t stop, we will have the last word. These American sympathizers and others must know that in just a few hours we can throw them in the trashcan of annihilation any day that we wish to do so.” —Ayatollah Khomeini (in a talk to the Iranian people, August 8, 1979)

“Those who create political fronts must stop their activities. If from the beginning, as in other revolutions in the world, several thousand of these corrupt individuals had been burned and beheaded till the issues were finished, problems would have been solved. We will allow one or more parties to operate if they operate correctly. But we announce that the rest are forbidden. We will no longer allow the same freedom that we used to give, and we cannot allow these parties to continue their activities. According to religious law, we can’t give them a grace period. Canonically, it is not correct to give a grace period. We made mistakes when we gave freedom; we can’t treat these wild animals gently. We will no longer allow any of their writings to be distributed in the country. We will destroy all their writings. We have to deal with them harshly, and we will deal with them harshly. —Ayatollah Khomeini (in a meeting with selected Members of Congress, Qom, August 18, 1979)

“After the revolution the borders were left open. Pens were free, expression was free, political parties were free. Even if these people are not Moslems, it was assumed that at least they are human. But it is clear now that they are foreign puppets. For us the identity of these writers, the identity of these political parties, the identity of these nice and meaningless phrases are now very clear. We will no longer give freedom. These people are not the type who will stop their activities just from advice. We have to deal with them harshly. —Ayatollah Khomeini (in a talk at the Fayzieah School, Qom, August 19, 1979)

“Those who are trying to bring corruption and destruction to our country in the name of democracy will be oppressed. They are worse than Bani-Ghorizeh Jews, and they must be hanged. We will oppress them by God’s order and God’s call to prayer.” —Ayatollah Khomeini (in a talk at the Fayzieah School, Qom, August 30, 1979)


[سعيد - December 17, 2003 06:12 PM]

آقای سجادی
مقاله تان مانند گذشته برايم جالب بود. مثل اينکه بهنود را هم از محبتتان محروم نکرديد!!

[LandOF1001Fatemis - December 17, 2003 05:59 PM]

.
Amir Abbas (Siavash) Fakhravar, jailed Iranian student and the subject
of the recent Channel 4 documentary, Iran Uncovered, has been badly beaten
up by other criminal inmates. The prison authorities have refused to
provide him medical treatment.

[فضول - December 17, 2003 05:40 PM]

يكى پيدا شده ميگويد مثل گاندى مبارزه ى منفى كنيم. ديديم هندوستان مستقل شد و دموكراسى شكل گرفت. اما فايده ى دموكراسى چيست وقتى بهبود سطح زندگى را بدنبال نداشته باشد.
تازه ميبينيم نخبگان هندى اكثرا كشورشان را ترك كرده اند و داوطلبانه در كشورهاى پيشرفته ى اروپا و آمريكا گذران ميكند.

[rostam - December 17, 2003 05:15 PM]

There is no similarities betwwen Doctor Fatemi and saddam. On the other hand between Saddam And Hitler. Fatemi was killed by islamists(fadaian islam). Saddam is captured and not killed by americans.On the otherhand Khamenei killed ayatollah Hakim by a car bomb. So look in it.This is what freinds do to freinds.

[شبنم - December 17, 2003 03:28 PM]

اقا مثل اينکه اينجا انقلابی شده. دوستان کمتر فحش می دهند و بيشتر کامنت ها بر روی نقد مقاله و نه نقد بابا ننه و نيت های نويسنده استوار است. شايد هم هنوز زود نتيجه گيری می کنم و دوستان فحاش حرفه ای همچون اريا بهمنی و ارام و مهران هنوز وقت نکرده اند کامنت های زيبا و پر محتوايشان رو به نظر خوانندگان برسانند. بايد صبر کرد و ديد.

[نكته سنج - December 17, 2003 02:02 PM]

...صدام در ادامه اين مصاحبه اظهار داشت:
اگر من سربازان خمينی را داشتم دنيا را فتح می کردم!
صدام فكر ميكرد سربازان آمريكايى ترسو اند. حتما الان در افكارش تجديدنظر كرده...

[doodool tala - December 17, 2003 01:06 PM]

بابا اين كس و شعرا چيه به هم مي بافين.... بجاي اين حرفا آدرس يه چندتا سايت سكسي درست و حسابي رو بزنيد يه حالي بكنيم....

[hamid(hend) - December 17, 2003 12:43 PM]

tanha rahe rahaii , mobarezeye manfi gandi var ast , man dar sarzamine gandi dars mikhanam , va darse asli ra az gandi gereftam, javanane iran, biaid az heisiate meliman gandi var defa konim

[hamid(hend) - December 17, 2003 12:38 PM]

ay vay bar asiri kaz yad rafte bashad .
ham mihanane azizam, irane ma asirist kaz yad rafte ,ey mardom , javanane aziz , biayiid khodeman ba tashkile ye jonbeshe fekri be stebdade dakel va estemare kharej payan dahim , na khamenei na sajadi , na amrika be dade ma miresad , biaim khodeman be dade khodeman beresim , ke farda dir ast .

[lol - December 17, 2003 12:18 PM]

lol
bah, salam Aghaye Sajadi !!
lol
kam peyda budi
khoda ro shokr, baz jallady be dam oftad, va saro kalle shoma peyda shod ke madihe sarayy koni
lol
bebin Agha
migam ke az alan, zibatarin matlabe khodetun ro dar morede ((Dastgirye Aghayan, khameneyy, khatami , va rafsanjani dar mian galle Goosfandha)) amadeh kon
lol
shart mibandam, khanande ziad khahi dasht.
lol
az Baradar Site mohtaram GOOYA ham , mamnunam ke ba gozashtane sotune nazarat dar matlabe aghaye sajadi baes mishan, bazare in jire khar, garm beshe
lol

[م.حق - December 17, 2003 12:01 PM]

آقاي سجادي!

همين چند روز پيش "خلخالي" را به آب توجيه "رويکردهای اجتماعی را نمی توان با نگاهی زمان پريشانه (Anachronic) ارزيابی کرد", خواسته يا ناخواسته از جناياتش پاک و تطهير کرديد. چرا "صدام" نبايد در همين قالب بگنجد؟! چرا او نمي تواند "فرزند زمان خويش" تلقي شود؟ ويا چرا "محمد رضا پهلوي" شهريور 1320 نمي تواند ايضآ به چنان دليلي از جنايات شهريور 1357 مبرا دانسته شود؟!

مقاله اخيرتان بهترين جواب به مقاله قبلي و پاسخ به خودتان است. و متاسفانه دليلي بر ناهماهنگي (اگر نه تضاد) در افکار شما.

با همه اينها از اينکه "مي نويسيد" سپاسگزارم.

م.حق

[aria - December 17, 2003 10:33 AM]

aghaye SAJADI
ba inke nazarate shoma ra ghabool nadaram vali bayad eteraf konam ke SAGE shoma be amsale NIMA RASHEDAN sharaf dare ke faghat az demokrasi har mizanan vali tahamole shenidane nazare mokhalef ra nadaran

[ali - December 17, 2003 09:20 AM]

مقالات آقاي سجّادي جدّآ(واغلب)زيباوخواندنيست.
صرف نظرازبعضي تحليلهاونتيجه گيريها(كه منبعث ازآبشخورفكري/عقيدتي نويسنده است)،عمومآازساختارمنطقي ومحتواي استدلالي برخوردارند.
پانوشتهاواظهارنظرهاي افراد(انتقاد/تمجيد/تخريب/و...)
نيزبيانگرشخصيّت ذاتي،وسعت نظر،غناي معرفتي ...وآبشخورسياسي هريك است.
سجّادي عزيز!
بيشتراز"شدنيها" بگو تا"شده ها"؛بيشتراز "بايدها" بنويس تا "هست ها" وبيشتر "چگونه هارا" درانداز تا"چراها"

[AkbarKhojeh - December 17, 2003 07:48 AM]

Sajadi is not the only Razle Nabe Mohamadi who now analyzes Saddam. Even sardare bazandeghi (Akbar Khojeh) who not long ago, sent his daughter to kiss Odey's behind (to get more unauthorixed oil)is busy "Fazeh parakani" in relationship to Saddam. VagheAnn be Imamzadeghaneh Khomeinist. They have told beh "Sangepayeh Ghazvin" Zeki.

[ImamRammal - December 17, 2003 07:29 AM]

تجربه بشري نشان داده كه كساني كه بدون هيچ ترديدي وعدهء بهشت به پيروان خود داده اند، معمولا پس از به دست گرفتن قدرت جهنم به ارمغان آورده اند.
اول. امروز كساني كه قدرت را در ايران به دست دارند مطمئنند يا حداقل با يقين اذعان دارند كه خدايي هست، با ضرس قاطع مي دانند كه روز رستاخيزي هست، به عدل الهي باور دارند و هر آنچه را كه مي كنند قاطعانه به خواست خدا و نمايندگانش نسبت مي دهند. آنها ايمان دارند يا حداقل چنين مي نمايند كه به شريعت – به تفسيري خاص – باور دارند و معتقدند كه بايد آن را اجرا كنند، هر چه كه بشود و هر چه كه بگويند. اما امروز آنها كه با همهء اعمال غير انساني حكومت ايران مخالفت مي كنند، خواهان استيفاي انواع حقوق انسانها هستند، با انواع و سطوح مختلف خشونت از جمله مجازات اعدام مخالفت مي كنند و خشونت را نه راه حل بلكه هيزم آتش كينه و دشمني و انتقام مي دانند چنان اطمينانهايي را عموما فاقدند يا حداقل از سوي باورمندان راستين متهم اند كه اعتقادشان چندان محكم نيست. لا ادريون عالم عموما از حقوق زنان و كودكان، حق انتخاب و خطا، آزادي بيان و اجتماعات و روابط صميمي آزاد ميان انسانها دفاع مي كنند و آنها كه همه چيز مي دانند و بسيار قاطعانه قدرت را قبضه كرده و حكم مي رانند نقض انواع حقوق انسانها را پيشه كرده اند. آيا رابطه اي ميان يقين و اقتدارگرايي از يك سو و ميان لا ادري بودن و دفاع از دمكراسي و حقوق بشر وجود دارد؟

دوم. مخالفان خشونت اگر در بسياري از ديدگاهها، ايدئولوژيها و ارزشها موضع لا ادري دارند در اين حوزه ها با اطمينان حرف مي زنند:
الف. نقض حقوق انسانها از جمله حق حيات و زندگي بدون تهديد و آسيب جايز نيست و اين امر همگان از جمله مجرمان را در بر مي گيرد؛
ب. تجربه بشري نشان داده كه اعمال خشونت هيچگاه راه حل مناسبي براي تحقق عدالت نبوده است. حتي اعدام قاتلان به عنوان سخت ترين مجازات در جوامع مختلف و در دوره هاي مختلف تاريخ از تكرار قتل پيش گيري نكرده است؛
پ. تجربه بشري همچنين نشان داده كه كساني كه بدون هيچ ترديدي وعدهء بهشت به پيروان خود داده اند (خواه دانسته باشند كه جهان بدون اشتباه و خطا و ظلم ممكن نيست و چه دانسته و ندانسته اين حقيقت را مغفول گذارده باشند) معمولا پس از به دست گرفتن قدرت جهنم به ارمغان آورده اند. اعلام عناوين سالها به نام ائمهء شيعه حكومت خامنه اي را به حكومت عدل ”علي“ تبديل نخواهد كرد و اصرار بر اين امر حكومت خامنه اي را مدينهء فاضله نمي كند بلكه حكومت علي را به عنوان موردي ديگر از حكومتهاي استبدادي جلوه خواهد نمود.

سوم. آنها كه با قاطعيت حكم ترور و اعدام مي دهند و مدعي اند كه اين كار ها را براي اجر دنيوي انجام نمي دهند – راست و دروغش را به خود آنها وا مي گذاريم – لابد مطمئن هستند كه حقيقت در اختيار آنهاست. آنها لابد به احكامشان يقين دارند كه براحتي دستور تكه تكه شدن ديگران را مي دهند (مورد داريوش فروهر و كشيش ميكاييليان) يا افراد را سر تا پا آويزان مي كنند و بعد به خانه هايشان رفته و پس از صرف شام براحتي خوابشان مي برد يا به هنگام عشق بازي با همسرشان آن صحنه هاي قتل و جنايت را مجسم نمي كنند. آنها لابد اعمال خود را وظيفهء الهي مي دانند كه پس از قلع و قمع مغول وار مخالفان و منتقدان در مقابل آن خدا به نماز مي ايستند. اگر چنين باشد ملتي كه با اين اعمال مشكل دارد اول بايد حسابش را با چنين خدايي و چنان اطمينان و يقيني روشن كند.
اگر كسي اندكي به آراء و باورهايش چه در حوزهء هست ها و چه در حوزهء بايد ها ترديد داشته باشد نمي تواند فرمان پرتاپ لنت ترمز به سخنران (مورد سخنراني ميردامادي در تبريز) را صادر كند. اگر مخالفان خشونت در ارتكاب به اعمال هر روزهء تقديس كنندگان خشونت پرهيز دارند يا در مقابل اعمال آنها از خود صبر و حوصله نشان مي دهند نه از اين جهت است كه از قوهء غضبيه برخوردار نيستند (همگان به اين قوه مجهزند، حتي كودكان سه ساله)، يا آن را موثر نمي دانند (تاثير آن را در حكومتهاي سركوبگر ديده و با گوشت و پوست و خون حس كرده اند)، يا ترسو و سوسول هستند (تعبير و تفسير پادوهاي مافيا – از جمله كيهان نويسان تهراني- از عدم ارتكاب به خشونت توسط كتك خوردگان يا له شدگان توسط مافياي سياسي)، بلكه از آن جهت است كه با ضرس قاطع نمي دانند كه ديدگاههاي ارزشي هنجاري شان حتما درست است يا حتما به آن نتيجه اي كه مد نظر دارند منجر مي شود. اما مخالفان خشونت مي دانند كه خشونت دواي دردهايي كه ادعا مي شود درمان شده يا مي شوند نبوده است.

[samsam - December 17, 2003 07:29 AM]

hey arab dude:

these mumbo jumbo kakamainy stories may be interesting, for a bunch
of retarded mullahs
.you got the wrong audience.
so please,,,pretty please,,STFU

[سید شاپور سجّادی ایرانی منفرد - December 17, 2003 06:31 AM]

"...اما راز بقای صدام را می توان مشيت خداوند فرض کرد..." تا وقتی که اندیشمندان بزرگوار به دنبال یافتن "مشيت خداوند" باشند، چه انتظاری از ملت میتوان داشت. کاش مثل ابوی ملا میشدید!

[Journalist Living in Evin - December 17, 2003 06:04 AM]

.Fatemi was only one person, Khomeinie murdered 000s Fatemis in Iran.
All I can tell you is "You Shut Up". You Khomeinist, Islamist, backward, Shi'it Taliban think you know it all and US needs your advice. Hayvaneh Nabeh Mohammadsi, you, the intelligent service that feeds you and provide you he money to live as Journalist Living in USA, and your Dajjal Imam are all a bunch of murderer. You write these junks to provoke people. The same way you and your Imam thing burned down Cinema Rex with 400 people in it. Just to provoke people. You can not accept that your whole system of backwardness is totally collapsed and the only results are: Faghr, Fesad, and Fahsha, which are the main contribution of Khomeinie the RAMMAL, AND HIS ENTIRE REGIME OF RAMMALAN. If students demonstrate you call them FooFool. If Sobhani writes an article, you come back with the same title, and Aragif. You even tried to relate 9/11 tragedy to 1953 event in Iran. If people say don't vote, you come back and say you should vote. You stupidity and “Rezalat” ahs no limit. Of course we all know who is behind you and your friends who mproduce these non-article. That is precisely why we hit you on your head (TooSary). Which is like hitting the head of your group, and ultimately Khomeini. That is our habit. Not to let Arazel and Obash like you to gain of your nonsense. Now you are analyzing Saddam treatment in the hands of American? What he did which is the same thing that Khomeinie did, and Islamist regime is still doing, deserve such treatment. Anybody that put real journalists (not you) in Jail, murder a photographer, murderer 000s of young people to be executed in one night, ordered execution of the best children of Iran (Military and civilian) , deserve to be taken from the rat hole as such. Wait to see how your Imams are going to be pulled out of their rat whole. Just stay tuned.
Fatemi was one person, your Khomeinie and his regime raped and murdered 000s like Fatemi. So don’t muddy the water to catch a fish. Your “Hana” has No “Rang” anymore. Hoghebazi, Charlatanism, Khomenism, Rozekhani Bas Ast. Hayvan.

[Ali - December 17, 2003 05:32 AM]

Mr Sajadi,

Very nice article. I enjoyed a lot.
Gooya should revise people's comments snd remove ONLY curse words.
some people use curse words in their comments.

[samira - December 17, 2003 02:54 AM]

salam aghaye sajadi,

shoma ghablan eshare be nofooze dastgahaye etelatiye esrail amrika wa engliss karde boodin wa inke chetor dar omoore dakheli keshwar naghsh dashtan ,,hala che shod in ghazaya faramoosh mishe wa yeho yadetoon miyad SHAH diktator bood wa khomeini be naghl az sadam kheili mard bood ????SHAH ba ghalame shoma kharab nemishe wa khadamatesh dar dorane khodesh hargez faramoosh nakhahad shod

[khashi - December 17, 2003 01:57 AM]

man ghablanam goftam in agha azin ke mardomo asabani mikoneo mibine ke khanandeha cheghadr hers mikhoran erzae jensi mishe,yani vaghti in neveshteharo mikhune lezat mibare,hala shoma hey begu in mardak kheili demokrate

[khashi - December 17, 2003 01:54 AM]

man nafahmidam tu in giro viri chera in baba gire do sare dade be shah.diktator ghatie mage pedarjaan?

[karim - December 17, 2003 01:30 AM]

avvall az hameh az inkeh agaye sajadi ejaze midahad keh alaragmeh inhameh mokhalef gesmate ezhare nazar dar morede magaleash bargarar bashad neshan midahad keh hadaggal ba amsaleh an bacheye dochare ogdehaye jensi-nima rashedan- gabele mogayese nist.nima khane hip hupi na tanha baraye magalate khodash in ejaze ra nemidahad balkeh fatva dadeh keh baraye bagiiye ham nabashad. dovom inkeh ham saddam va ham khomeini sarfe nazar az tafavothaye zaheri har do sarotahe yek gomash budand. sad ha hezar nafar ra bekoshtan dadand to khod hukumat konand. dar mavardi har do be biganeh baryae aslahe va hemayat ru avordand va hardo da dar zaher kheyli zedde biganeh budand. saddam albate yek chize kamtar manfi dasht keh aggalan mardomash ra be 14 garn gabl nemikhast bargardanad.

[Shahram - December 17, 2003 12:01 AM]

اقای سجادی من بيست سالم بيشتر نيست و تجربه کمی دارم ولی مقاله تان برايم خواندنی بود. تشکر

[j_mazloom - December 16, 2003 11:58 PM]

agha jan khomeini shans avord zood mord.vagarna saddam ham 15 sale pish kam tarafdar nabood.hatta kheili az arabaie iran ham behesh alaghe dashtan

[jalal - December 16, 2003 11:54 PM]

Agha besmellah kheili ashegh khomeini va khameneiie hasty bargard iran.Na kone oonja hoghoogh be dolar migiri

[Sara - December 16, 2003 11:54 PM]

Some parts were great and some part were far from intelligence... In contracy I think Mr Sajjadi has set up the article so wisely. Just look at the comments in which show how poeple think and what they really wish... That's the smartness I believe this article has even tough Mr Sajjadi himself doean't attend toward that... Best part was Saddam word! It has a deep meaning! Please pay attention to it!
But in some parts... He has lost the smart control. Bringing the name of Fatemi close to Saddam although may follow some explanation at ... Also at last least is not nice in a literature point of view. Also I don't like the end part of article... I think he didn't need to talk about Khomeini this much!

[خسروی - December 16, 2003 11:48 PM]

اقا عجب قلمی داره اين سجادی. حتی اگه باهاشم مخالف باشی، بی انصاف هم باشی بازم نميشه قدرت قلمشو ناديده بگيری. می خوام بگم يه چيزايی تو مايه بهنوده قلمشو می گما.

[قباد - December 16, 2003 10:59 PM]

اقای سجادی از شما متشکرم که اجازه داده ايد بخش کامنت ها باز بماند. نيما راشدان ها و انانی که سينه را برای ازادی (البته در خارج از کشور) چاک می دهند ولی تحمل شنيدن نظر مخالفشان را ندارند بهتر است از سجادی ياد بگيرند.

[پور حسينی - December 16, 2003 10:44 PM]

دوستان پدر روحانی خود امام خمينی چقدر آدم کشت، چند نفر؟ و باعث کشتار چقدر انسان شد؟ چند نفر؟ جنگ ايران عراق را بالا غيرتن کی باعث بانيش شد. حالا اين يِکی امام امت، امام خامنه ای چه کاره است آدمخور است يا آدمکش. آقای سجادی اگر حکومت اسلامی در ايران اينقدر خوب است چرا ما را در ايران رها کرده ای و در دامان امپرياليست آرميده ای؟ بی انصاف! ما را هم با خودت می بردی! دست کم همراه رهبری می رفتی قزوين. اصلا فکر می کنی رهبری از قزوين برگردن؟ دوستان اگر از رهبری خبری دارند نظرشان را همين زير بنويسند. گويا ايشان در قزوين در حال گودال کندنند؟ بما که در اين جنوب گير افتاده ايم خبر دهيد. وحيد

[ahmad - December 16, 2003 10:28 PM]


صلاح كار و روزگار صدامان ايران آن است كه تا دست پرتوان ملت به سرنوشت صدام و ديكتاتوران ديگر گرفتارشان نكرده، خود تسليم ملت شوند و به اراده مردمان ميهن خويش تعظيم كنند!

[Ali - December 16, 2003 10:25 PM]

Dear Mr. Sajadi.
Stop bull shitting. Khomeini killed so many innocent people. He was a dictator like Saddam.
.

Copyright: gooya.com 2016