جمعه 21 آذر 1382

گهواره اسلام مدرن در کدام سرزمين؟ خسرو ناقد، آفتاب

· ایران در دوران معاصر دو تجربه ی تکان دهنده داشته است؛ نخست تجربه ی رژيم شاه و سپس تجربه ی انقلاب. در حال حاضر هشتاد درصد از مردم از اين دو تجربه سرخورده اند و خواهان هيچ يک نيستند.
· آيا بازگشت به دوران صدر اسلام در مدينه و دوران زمامداری خلفای راشدين، آنچنان که برخی از معاصران مسلمان در تحليلهايشان با اشاره به گسترش سرمايهداری افسارگسيخته، به تودههای محروم و رانده شده نويد میدهند، امکان پذير و اصولاً مطلوب است؟
· امروز در حالی که تفسير آزاد از اسلام در جاهای ديگر کمابيش محو شده است، در ايران گفتمانی انتقادی و بحثهای روشنفکرانه ی پُرشوری در جريان است. قرائتهای متفاوتی نيز از قران میشود.
· اسلام می تواند دين رسمی باشد، اما يک دولت اسلامی نمی تواند وجود داشته باشد؛ يا آنکه معجزهای بايد روی دهد.

* * *
گهوارهی اسلام مدرن در کدام سرزمين قرار دارد؟ اين پرسش را دبير بخش فرهنگ و انديشهی روزنامهی آلمانی «دی ولت»(Die Welt) طی گفت و گوی با «خووان گويتيسولو» (Juan Goytisolo)، يکی از سرشناسترين نويسندگان و متفکران معاصر اسپانيا در ميان گذاشته است. پاسخ او صريح و روشن است: «ايران، در درجهی اول ايران؛ به دلايلی که خواهم گفت. و از سوی ديگر اروپا؛ چرا که اسلام در اروپا با نظام سياسی و اجتماعی اين قاره به سازگاری و هماهنگی رسيده و در نمود خود، غربی و مدرن شده است. منظور من مهاجران مسلمان در فرانسه و آلمان نيستند، بلکه منظورم برای مثال مسلمانان بالکان است. در جنگ بالکان، مسلمانان بوسنی به دمکراسی و کثرت گرايی استناد میکردند؛ در حالی که صربهای مسيحی از خون و خاک میگفتند. در جهان اسلام، اروپا دو متحد طبيعی دارد: مراکش و ترکيه. سياستمداران دورانديش در اروپا به اين امر واقفاند و مقدمات نزديکی اين دو کشور را به قارهی اروپا تدارک میبينند. البته مراکش هرگز به عضويت در اتحاديه اروپا نخواهد رسيد. اما نقاط مشترک بسياری در زمينههای سياسی و اقتصادی و فرهنگی ميان اين کشورها وجود دارد.
اما در مورد ايران. فرانسيس فوکوياما معتقد است که تنها از دل بنيادگرايی است که جنبشی اصلاحی در اسلام سر بر خواهد آورد؛ برای نمونه در ايران. البته من بدون قيد و شرط با نظرات او موافق نيستم. ولی میپذيرم که در کانون اسلام شيعی میتواند تغيير و تحولاتی ايجاد شود. علی شريعتی هم که از متفکران مسلمان انقلابی بود، بسيار پيشتر میگفت که شيعه به عنوان جريانی در درون اسلام که همواره تحت پيگرد و آزار قرار داشته است، طبعاً بدگمانی و سوءظن بسياری نسبت به قدرت مرکزی از خود نشان میدهد و از اين رو بيشتر به چندپارگی گرايش دارد. به همين دليل هم امروز در ايران، مثلاً نظام سياستی و اقتصادی با هم تفاوت دارند. فراموش نکنيم که امروز در حالی که تفسير آزاد از اسلام در جاهای ديگر کمابيش محو شده است، در ايران گفتمانی انتقادی و بحثهای روشنفکرانهی پُرشوری در جريان است. قرائتهای متفاوتی نيز از قران میشود. اين کشور در دوران معاصر دو تجربهی تکاندهنده داشته است؛ نخست تجربهی رژيم شاه و سپس تجربهی انقلاب. در حال حاضر هشتاد درصد از مردم از اين دو تجربه سرخوردهاند و خواهان هيچ يک نيستند. به گُمان من بدون تغييرات بنيادی در ايران، سير رويدادها، نظام کنونی را با شکست روبرو خواهد کرد؛ همچنان که وهابيت عربستان سعودی نيز که مردم را با زور به اطاعت واداشته است، در دراز مدت محکوم به نابودی است.»
* * *
ديدگاههای اين متفکر و نويسنده اسپانيايی در اين گفت و گوی کوتاه که تنها با اشاراتی به نکاتی پيرامون جهان اسلام پرداخته است، مرا به آشنايی و شناخت بيشتر از ديدگاههای او کشاند. او در يکی از آثارش با عنوان «گشت و گذار در جهان اسلام»، ديدگاهها و نکته نظرات خود را به طور مشروح طرح کرده است. از اين رو شايد بی فايده نباشد که نخست آگاهیهايی اندک از زندگی او به دست دهم و سپس ضمن بررسی کتابی که دربارهی جهان اسلام نگاشته است، شمه ای از نظرات او را نيز برای آنان که با ديدگاههايش آشنايی چندانی ندارد، بازگو کنم.
«خووان گويتيسولو» اسپانيايی است و زاده شهر بارسلون (برشلونه)؛ ولی خانه‏ای در شهر پاريس دارد و منزلی در شهر مراكش. او که اينک 72 سال دارد، در دوران رژيم ژنرال فرانکو، ناگزير به ترک زادگاهش شد و در فرانسه پناه جست. از سال 1963 ميلادی تا زمان مرگ ژنرال، کتابهايش در اسپانيا در شمار آثار ممنوع الانتشار قرار داشت. گويتيسولو مسافری است كه همواره ميان شرق و غرب در گشت و گذار بوده است. نگاهی از غرب به‏شرق مسلمان دارد؛ اما نگاهش عميق است و خالی از پيشداوري‏های معمولِ گزارشگران غربي. نگاه گزارشگری تيزبين است كه از پيشينه تاريخی و فرهنگی سرزمين‏های اسلامی شناخت كافی دارد؛ چرا که پيشينه تمدنی اسلام، بخشی از هويت فرهنگی او را نيز تشكيل مي‏دهد و از اين منظر، سفرش به‏سرزمين‏های اسلامي، سفری است برای يافتن جای پای نياكانش و بازشناسی آنچه به‏واقع ميراث مشترك بشريت است. او در اين سفرها مي‏بيند كه نيكانش در اندلس نه تنها به‏اسلام به‏مثابه قدرتی سياسی نظر داشتند، بلكه به‏اسلام به‏منزله هماوردی پُر قدرت در عرصه‏های فلسفه و فرهنگ و هنر نيز مي‏نگريستند و هنوز بعد از گذشت قرنها، آثار تمدن اندلس - از مسجد قرطبه گرفته تا مدرسه طليطله - در گوشه و كنار سرزمين اسپانيا اعجاب مسافران دور و نزديك را برمي‏انگيزد. نگاه و نوشتههای گويتيسولو واقع‏بينانه و منصفانه است و طرز برداشت و برخورد او نيز قالبی و کليشه ای نيست. او به‏گونه‏ای غير از آنچه ما تاکنون از گزارشگران غربی شنيده و خوانده ايم، به ‏بررسی جوامع اسلامی می پردازد. به بيانی ديگر، او در سطح و ظاهر جوامع مسلمان نمی ماند؛ گر چه رويدادهای سياسی و غالباً زودگذر را به ديده میگيرد، اما به آنها بيش از حد بها نمیدهد؛ پوسته را می شکافد و برای شناخت و شناساندن آنچه امروز درختی کهنسال و ستبر، ولی بی برگ و بار را می ماند، به کنه و ريشه و مغز آن راه می گشايد. راهی که او برای طرح مسايل جوامع اسلامی برگزيده است از دل فرهنگ و هنر سرزمينهای مسلمان می گذرد.
البته همين جا اضافه کنم که آنچه من در اينجا به عنوان «ديدگاه‏های قالبی و كليشه‏ای» از آنها نام بُردم، در سطح گسترده‏ای تصورات ذهنی اغلب غربيان را درباره اسلام و كشورهای اسلامی شكل مي‏دهد و به عواملی گوناگون بستگی دارد که پيش از هر چيز دو عامل مهم را به‏وضوح مي‏توان ديد: نخست آنكه بخش اعظم آثاری که ذهنيت غربيان را در باره شرق مسلمان شکل می دهد، حاصل گزارشهای خبرنگاران و نوشتههای روزنامه‏نگاران و کتابهای نويسندگانی است كه نگاهی شتابزده و شناختی سطحی و قشری از مشرقزمين و به‏ويژه از اسلام دارند. از اين رو طبيعی است که اينان نوشتههای کم مايه و برداشت‏های قالبی و تحليل‏های كليشه‏ای و تصورات ذهنی خود را به‏خيل عظيم علاقه‏مندان به آشنايی با سرزمين‏های شرقی و فرهنگ و آداب و رسوم مردمان آن، انتقال دهند. با اين همه به‏گُمان من عامل اصلی و در واقع زمينه‏ساز بروز و گسترش عامل اول و تقويت‏كننده آن را در درون سرزمينهای شرقی - اسلامی بايد جستجو كرد. روش اقتدارگرايانه و رفتارهای افراطی حاكم بر مناسبات اجتماعی در اغلب كشورهای اسلامی موجب شده است كه تصويری ناهنجار از اين جوامع در افكار عمومی جهان شكل گيرد كه در نهايت نه تنها به‏زيان منافع ملی اين كشورهاست، بلكه تصوری خلاف واقع نيز از اسلام و فرهنگ و آداب و رسوم مردمان اين سرزمين‏ها در اذهان به‏وجود آورده است. يكسان انگاشتن اسلام با رهبران و حكومت‏های اقتدارگرا كه زمام امور را در اين كشورهای به‏دست دارند و تأكيد مدام و گاه پافشاری همراه با خشونت زمامداران كشورهای اسلامی كه راه و روش و شيوه حكومتی خود و سياست‏گذاري‏ها و نحوه اداره امور مملكت را عين اسلام معرفی مي‏كنند، از جمله مواردی است كه سبب ايجاد اين سوءتفاهم فاحش شده است. به اين ترتيب، نه تنها كار نويسندگان و گزارشگران يا روزنامه‏نگاران سهل‏انگار غربی برای ترسيم ساده انگارانهی جوامع مسلمان آسان میگردد، بلکه در مواردی میبينيم که آثار پژوهشی و تحقيقات دانشگاهی نيز خالی از پيشداوریهای متعارف نيست. اينان بدون مطالعهی کافی و بررسی مقدماتی پيرامون مسأله و موضوع مورد نظر، با سفر و اقامت چند روزه در يكی از اين كشورهای اسلامي، كتابی به‏رشته تحرير میکشَند و از سر تفنن به‏داوری درباره ملت‏ها و سرزمينهايی مي‏نشينند كه عمق ريشه‏های ستبر فرهنگ و تمدنشان به‏آغاز تاريخ مكتوب انسان مي‏رسد.
از اين‏رو گهگاه كه در ميان اين همه كتاب و مقاله و گزارش، به‏معدود آثاری برمي‏خوريم كه به‏دور از برداشت‏ها و برخوردهای قالبی و كليشه‏اي، به‏گونه‏اى متفاوت و با نگاهى منصفانه به‏بررسى جوامع اسلامى پرداخته شده است، اين اميد قوت مي‏گيرد كه با نفوذ و گسترش چنين آثاری به‏تدريج از شدت پيشداوري‏ها كاسته شود و نگاه واقع‏بينانه جايگزين آنها گردد. يكی از اين آثار كه نخست به‏ اسپانيولی و سپس به چند ‏زبان اروپايی ترجمه و منتشر شد، كتاب «گشت و گذار در جهان اسلام» به قلم خووان گويتيسولو است. موضوعات تازه و مضامين بكری كه نويسنده برای بررسي‏های گزارش‏گونه خود از جهان اسلام برگزيده، اين كتاب را از ساير آثار مشابه كه در سالهای اخير منتشر شده است، متمايز مي‏كند و خوانندگان علاقه‏مند را به مطالعه آن ترغيب و تشويق مي‏كند. او در كتابش پاره‏ای از پديده‏های اجتماعی و فرهنگی در سرزمين‏های اسلامی را از منظری به‏تماشا نشسته است كه تا كنون كمتر مورد توجه نويسندگان اروپايی قرار داشته است.
در واقع مطالب كتاب حاصل تأملات نويسنده است در سير و سياحتهايش به‏گوشه و كنار جهان پهناور اسلام؛ از بندر طنجه تا شهر سمرقند؛ از صنعا با خانه‏های هشت طبقه‏اش كه چند قرن قدمت دارند تا تكايا و خانقاه‏های فرقه بكتاشی در ترکيه؛ از زورخانه‏های تهران تا سينماهای مراكش؛ از قبرستان‏های استامبول تا جای پای ابن‏بطوطه در غرناطه. او در سفرهايش به كشورهايی چون تركيه، ايران، يمن، عربستان، مراكش، سنگال، مالي، نيجريه، بوسنی هرزگوين، چچن و نيز به‏برخی جمهوري‏های آسيای مركزی مثل ازبكستان، تركمنستان و تاجيكستان، كوشيده است تا با كنار زدن پوسته‏ای كه نگاه عميق به‏پديده‏های اجتماعی و فرهنگی اين سرزمين‏ها را مانع مي‏شود، تصويری نزديك به‏واقعيت از جهان اسلام به‏دست دهد.
گويتيسولو در اولين مقاله كتاب كه عنوان «اسلام؛ واقعيت و اسطوره» را برپيشانی دارد، با نگاهی نقادانه به‏بررسی آنچه اغلب مورخان و نويسندگان و گزارشگران اروپايی در طول قرنها از مشرقزمين برای خوانندگان غربی به‏تصوير كشيده‏اند، مي‏پردازد و در نتيجه‏گيری خود نه‏تنها غربيان كه مردمان و دولتمردان كشورهای شرقی - اسلامی را نيز مخاطب قرار مي‏دهد و مي‏نويسد: آنان كه به‏منظور بسيج توده‏های مسلمان، ارزش اسلام را تا حد اسلحه‏ای ايدئولوژيكی يا سياسی تنزّل مي‏دهند، كاری جز تحريف و تعجيز اسلام و كاستن از قدر و منزلت آن انجام نمي‏دهند. چرا كه به‏اين طريق اسلام را از ابعاد فرهنگی و فلسفي‏اش، از تجربه غنی عرفاني‏اش و نيز از ميراث‏های ادبی و هنري‏اش بي‏نصيب و محروم مي‏سازند. وضعيت تحقيرآميز و شرايط غيرعادلانه ای که امروز اغلب مسلمانان سرزمينهای اسلامی در آن بسر می برند، نبايد موجب شود که ما اين پديدههای بيشتر اتفاقی را، به خطا، با مبانی مذهبی و اصول اخلاقی اسلام يکسان انگاريم. اسلام جلوه و شکوه خود را در معماری صنعا، در كلام پيامبرانه ابن عربي، در شعر و ادبيات عارفانه، در خلاقيت حكيمان شيعی ايراني، در شفافيت اعجاب‏انگيز معنوی و نيز در نمونه تاريخی دوران درخشان زمامداری مسلمانان در اندلس باز می يابد. و قرآن - به‏بيان زيبای محمد آركون - اين «هماهنگ‏سازی موسيقايی و معناشناسی»، اسلحه نيست، هديه است، موهبت است.
گويتيسولو، در اين بخش، نتيجه گيری خود را با طرح پرسشهايی و کوشش در دادن پاسخی کلی به آنها، چنين به پايان میبرد: آيا دولت اسلامی، که بر اساس حاکميت امّت، انتخاب خليفه و امير و استقلال قضا و قاضی قرار دارد، در حال حاضر راه حلی ممکن و مناسب برای جوامع به کل متفاوت مسلمان است؟ جوامعی که اغلب از نابرابریهای اجتماعی رنج میبرند و از ايدئولوژیها و راهکارهای وارداتی نااميد و سرخورده شده اند؟ آيا بازگشت به دوران طلايی صدر اسلام در مدينه و دوران زمامداری خلفای راشدين، آنچنان که برخی از معاصران مسلمان در تحليلهايشان با اشاره به گسترش سرمايه داری افسارگسيخته، به تودههای محروم و رانده شده نويد میدهند، امکان پذير و اصولاً مطلوب است؟ آيا تنها گزينش دردناکی که اينک پيش روی جوامع اسلامی قرار گرفته است تا ناگزير، ميان وفاداری به سنت که متضمن هويتشان است و ضرورت تغيير و تحول که جبر زمان است، يکی را انتخاب کنند، در واقع دور باطلی نيست که کشورهای اسلامی را در حال حاضر اسير و گرفتار نموده است و درماندگی و وضع نابسامان آنان را عميق تر میکند؟
به سراغ درس فلسفهی تاريخ ابن خلدون برويم که روشنگر است و راهگشا. منطق تحليل ابن خلدون بر اين اصل قرار دارد که تحقق آرمانهای اخلاقی با ويژگیهای اسلامی، میبايست به از ميان رفتن دولت میانجاميد؛ البته اين امر مشروط به وقوع معجزه ای بود شبيه آنچه در زمان پيامبر اتفاق افتاد. ولی از آنجا که چنين معجزه ای رخ نداد، دولت، آنچنان که در قلمرو اسلام شکل گرفت، همواره دولتی متکی بر قدرت و زور بود؛ حتی آنجا که بر مبنای شرع بنا شده بود. به بيان ديگر: اسلام میتواند دين رسمی باشد، اما يک دولت اسلامی نمیتواند وجود داشته باشد؛ يا آنکه معجزه ای بايد روی دهد.
* * *
«پهلوانان علی» عنوان يكی از مقاله‏های كتاب است كه نويسنده در آن گزارشی جالب از زورخانه‏های تهران به‏دست داده و در بررسی كوتاهی كوشيده است منشاء سنت پهلوانی و چگونگی پيدايش زورخانه‏ها را در ايران شرح دهد. اصطلاحات مرسوم در زورخانه چون «گود»، «سَر دَم»، «نَوچه»، «نو خاسته»، «مياندار» و «مرشد» و نيز لباس‏های مخصوص پهلوانان و تمرين‏های بدنی ورزش باستانی مثل تخته شنو، ميل گرفتن، چرخيدن، كباده كشيدن و سنگ گرفتن را از ورود ورزشكاران به‏گود تا خروج آنان از گود، يك به‏يك برشمرده و به‏تفصيل شرح داده است. نويسنده فضای حاكم بر مراسم و سنت‏های ديرپای ورزش باستانی و سلسله مراتب در زورخانه‏های را از نزديك ديده و به‏منظور آشنايی بهتر و شناخت بيشتر از ريزه‏كاري‏های اين ورزش سنتي، پای صحبت مرشد يكی از قديمي‏ترين زورخانه‏های تهران كه در ميدان بهارستان قرار دارد، نشسته است. از ميان پهلوانان قديمی به پوريای ولی و از ميان پهلوانان معاصر به جهان پهلوان تختی اشاره مي‏كند و از نقش و جايگاه اجتماعی و محبوبت آنان در ميان مردم سخن مي‏گويد و از بخل و حسد حاكمان وقت نسبت به‏ايشان.
«ايام سوگواری در تهران»، گزارشی است از روزهای عاشورا و تاسوعای حسينی و ايام عزاداری در ماه محرم. نويسنده اين مقاله را با نقل جملاتی از نامه علی بن ابي‏طالب به فرزندش، حسن ابن‏علی (در كتاب اشتباهاً حسين ابن علی آمده است) آغاز مي‏كند با اين مضمون: «پسَرَكَم! مبادا فريفته شوی كه بينی دنيا داران به‏دنيا دل مي‏نهند، و بر سر دنيا بر يكديگر مي‏جهند. همانا دنيا پرستان سگانند عوعوكنان، و درندگانند در پی صيد روان. برخی را برخی بد آيد، و نيرمندانشان ناتوان را طعمه خويش نمايد، و بزرگانشان بر خُرد دستِ چيرگی گشايد. دنيا را پروردگار خود گرفته‏اند و دنيا با آنان به‏بازی پرداخته و آنان سرگرم بازی دنيا و آنچه را پس از آن است فراموش ساخته‏اند». نويسنده سپس به‏شرح وقايعی كه پس از رحلت پيامبر اسلام برای تعيين جانشين وی به‏وقوع پيوست و سرانجام واقعه كربلا و شهادت حسين ابن‏علی و يارانش را موجب شد، مي‏پردازد. جالب آنكه او در شرح اين وقايع تاريخی همه‏جا به روايات شيعيان استناد می‏كند. او متذكر مي‏شود كه سوگواری شيعيان ايران در ماه محرم همواره به‏صورت خودجوش بوده است و حكومت‏ها دخالتی در راه‏اندازی دسته‏های عزادار و برپايی مجالس سوگواری نداشته‏اند. نويسنده كه به‏طور محسوسی متأثر از مراسم عزاداری ماه محرم و به‏خصوص علم و كتل و دسته‏های سينه‏زنی و زنجيرزنی قرار گرفته است، مي‏گويد كه كمتر مسافری از غرب مي‏تواند اين مراسم را ببيند و تحت تأثير قرار نگيرد. گويتيسولو در يكی از سفرهايش به ايران كه مصادف با ماه محرم بوده است، چند بار نيز به‏تماشای يكی از مجالس تعزيه‏خوانی در تهران كه هر سال در چادری در تقاطع خيابان امام خمينی - ولي‏عصر پرپا مي‏شود، مي‏رود و به‏طرز بسيار جالبی مشاهدات خود را شرح مي‏دهد و اشاره مي‏كند كه در سفرهايش به‏كشورهايی چون ايران، معمولاً قيافه شرقي‏اش باعث مي‏شود كه كمتر توجه افراد بومی رابه‏خود جلب كند، ولی در ايام ماه محرم و به‏خصوص در دفعاتی كه در مجلس تعزيه‏خوانی در تهران شركت داشته است، نگاه‏های تماشاچيان، به‏ويژه نگاه زنان كنجكاو را متوجه خود مي‏بيند و بعد از مدتی در مي‏يابد كه نپوشيدن لباس سياه كه نشانه عزاداری است و همچنين اصلاح هر روزه صورت علت آن نگاه‏های كنجكاوانه بوده است.
از ديگر مقاله‏های جالب و جذاب كتاب، «سينما فردوس» است كه گويتيسولو در آن حال و هوای سينماها را در چند شهر و از آنجمله در عدن و مراكش و بندر طنجه به‏تصوير كشيده است. او در ابتدای اين مقاله خاطرات دوران كودكی و ديدن اولين فيلم وسترن را در دوران فرانكو در اسپانيا بازگو مي‏كند و اينكه امروز سينماهای مراكش و عدن و طنجه، همان حال و هوای سينماهای قديمی بارسلون را دارند؛ سالن‏های بزرگ سينما با لژ و بالكن، پلاكت‏های بزرگ رنگارنگ با تصاوير آرتيست‏های فيلم، صف طولانی خريد بليط، خيل جوانان كه مشتري‏های دايم سينماهای دو فيلمه‏اند، موتورسوارهايی كه حلقه فيلم‏ها را از اين سينما به‏آن سينما مي‏برند و فروشندگان دوره‏گرد تنقلات كه دور و بر سينما پرسه مي‏زنند و با ديدن گشتي‏های پليس، بساط خود را جمع مي‏كنند و پا به‏فرار مي‏گذارند. در اغلب شهرهای كشورهای اسلامی سينما هنوز بزرگترين و بهترين و تنها سرگرمی مردم به‏خصوص جوانان روستايی است كه برای يافتن كار به شهرها آمده‏اند. برنامه سينماها معمولاً دو فيلمه است؛ يك فيلم ملودرام هندی و يك فيلم كاراته‏ای كونگ‏فو. هر چند كه آنچه در اين سينماها تماشايی و ديدنی است، نه فيلم‏ها كه خود تماشاچيان و داستان زندگی اين جوانان روستايی است که برای يافتن کار و به اميد زندگی بهتری به شهرهای بزرگ آمدهاند و حال در حاشيهی اين شهرها به وضعی اسفبار روزگار میگذرانند.
«فضای شهر اسلامی»، «مسلمانان آسيای مركزی»، «قبرستان‏های مسلمانان»، «يمن، سرزمين خانه‏های هشت طبقه»، «آرتور رمبو، در آنسوی عدن»، «زيارت خانه خدا»، «اسلام در قاره سياه» و «ميراث شفاهی بشريت» از جمله مقاله‏های ديگر اين كتاب است. برخی از اين مقاله‏های پيشتر - بين سالهای 1987 تا 1995 ميلادی - در مشهورترين و معتبرترين روزنامه اسپانيا، يعنی «ال‏پائيس» به‏چاپ رسيده‏اند و اكنون به‏همراه مقالاتی تازه در اين مجموعه انتشار مي‏يابند. از «خووان گويتيسولو» تاكنون آثار بسياری به‏زبانهای گوناگون ترجمه و منتشر شده است كه از آن جمله‏اند: «فرشته و پری»، «چشم‏انداز جنگ در چچن»، «پوست‏انداختن مار»، «يادداشت‏های سارايوو»، «دفتر خاطرات الجزيره» و «نه‏جنگ و نه‏صلح؛ وضعيت كنونی فلسطين و اسرائيل»، «قرنطينه»، «اسپانيا و اسپانيايیها» و چندين رُمان و اثر تحقيقی ديگر که همگی به گونه ای پيرامون مسايل جهان اسلام يا رابطهی تاريخی مسيحيان و مسلمانان و پيوندها و گسستهای غرب و شرق است.
* * *
حال با نگاهی گذرا به آثار اين نويسنده و انديشمند اسپانيايی درمی يابيم که شناخت او از مسايل جهان اسلام و معضلاتی که جوامع مسلمان با آنها روبروست، نه تنها شناختی آکادميک، بلکه بر اساس تحقيقات ميدانی او حاصل شده است. به عبارت ديگر، گويتيسولو در کنار مطالعات گسترده پيرامون تاريخ و فرهنگ سرزمينهای اسلامی، با سفرهای پژوهشی به اين کشورها و حضور در ميان مردم و آشنايی با فرهنگ و آداب و رسوم و خلقيات آنان، همچون يک محقق مردم شناس، خود را با جنبههای گوناگون زندگی مسلمانان مشغول داشته است. از اين رو ديدگاهها و اظهار نظرهای او در مورد مسايلی که جهان اسلام با آنها دست به گريبان است، از اهميت و عمق بسيار برخوردار است و در حال حاضر يکی از معدود کارشناسان اروپايی است که حتی بعد از رويداد شوم يازده سپتامبر و به رغم فضای بدبينانه و تنشهايی که ميان کشورهای غربی و جهان اسلام وجود دارد، بر ديدگاههای معتدل و منطقی خود ايستاده است. او خشونت و تروريسم را جزء لاينفک تعاليم اسلام نمیداند و به جدايی نهاد دين از دولت و به سازگاری جوامع اسلامی با دمکراسی باور دارد.
* اين مقاله در «ماهنامه آفتاب». سال سوم. شماره 30. آبان ماه 1382 نيز منتشر شده است.
www.naghed.com
editor@naghed.com

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/2145

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'گهواره اسلام مدرن در کدام سرزمين؟ خسرو ناقد، آفتاب' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016