· ایران در دوران معاصر دو تجربه ی تکان دهنده داشته است؛ نخست تجربه ی رژيم شاه و سپس تجربه ی انقلاب. در حال حاضر هشتاد درصد از مردم از اين دو تجربه سرخورده اند و خواهان هيچ يک نيستند.
· آيا بازگشت به دوران صدر اسلام در مدينه و دوران زمامداری خلفای راشدين، آنچنان که برخی از معاصران مسلمان در تحليلهايشان با اشاره به گسترش سرمايهداری افسارگسيخته، به تودههای محروم و رانده شده نويد میدهند، امکان پذير و اصولاً مطلوب است؟
· امروز در حالی که تفسير آزاد از اسلام در جاهای ديگر کمابيش محو شده است، در ايران گفتمانی انتقادی و بحثهای روشنفکرانه ی پُرشوری در جريان است. قرائتهای متفاوتی نيز از قران میشود.
· اسلام می تواند دين رسمی باشد، اما يک دولت اسلامی نمی تواند وجود داشته باشد؛ يا آنکه معجزهای بايد روی دهد.
* * *
گهوارهی اسلام مدرن در کدام سرزمين قرار دارد؟ اين پرسش را دبير بخش فرهنگ و انديشهی روزنامهی آلمانی «دی ولت»(Die Welt) طی گفت و گوی با «خووان گويتيسولو» (Juan Goytisolo)، يکی از سرشناسترين نويسندگان و متفکران معاصر اسپانيا در ميان گذاشته است. پاسخ او صريح و روشن است: «ايران، در درجهی اول ايران؛ به دلايلی که خواهم گفت. و از سوی ديگر اروپا؛ چرا که اسلام در اروپا با نظام سياسی و اجتماعی اين قاره به سازگاری و هماهنگی رسيده و در نمود خود، غربی و مدرن شده است. منظور من مهاجران مسلمان در فرانسه و آلمان نيستند، بلکه منظورم برای مثال مسلمانان بالکان است. در جنگ بالکان، مسلمانان بوسنی به دمکراسی و کثرت گرايی استناد میکردند؛ در حالی که صربهای مسيحی از خون و خاک میگفتند. در جهان اسلام، اروپا دو متحد طبيعی دارد: مراکش و ترکيه. سياستمداران دورانديش در اروپا به اين امر واقفاند و مقدمات نزديکی اين دو کشور را به قارهی اروپا تدارک میبينند. البته مراکش هرگز به عضويت در اتحاديه اروپا نخواهد رسيد. اما نقاط مشترک بسياری در زمينههای سياسی و اقتصادی و فرهنگی ميان اين کشورها وجود دارد.
اما در مورد ايران. فرانسيس فوکوياما معتقد است که تنها از دل بنيادگرايی است که جنبشی اصلاحی در اسلام سر بر خواهد آورد؛ برای نمونه در ايران. البته من بدون قيد و شرط با نظرات او موافق نيستم. ولی میپذيرم که در کانون اسلام شيعی میتواند تغيير و تحولاتی ايجاد شود. علی شريعتی هم که از متفکران مسلمان انقلابی بود، بسيار پيشتر میگفت که شيعه به عنوان جريانی در درون اسلام که همواره تحت پيگرد و آزار قرار داشته است، طبعاً بدگمانی و سوءظن بسياری نسبت به قدرت مرکزی از خود نشان میدهد و از اين رو بيشتر به چندپارگی گرايش دارد. به همين دليل هم امروز در ايران، مثلاً نظام سياستی و اقتصادی با هم تفاوت دارند. فراموش نکنيم که امروز در حالی که تفسير آزاد از اسلام در جاهای ديگر کمابيش محو شده است، در ايران گفتمانی انتقادی و بحثهای روشنفکرانهی پُرشوری در جريان است. قرائتهای متفاوتی نيز از قران میشود. اين کشور در دوران معاصر دو تجربهی تکاندهنده داشته است؛ نخست تجربهی رژيم شاه و سپس تجربهی انقلاب. در حال حاضر هشتاد درصد از مردم از اين دو تجربه سرخوردهاند و خواهان هيچ يک نيستند. به گُمان من بدون تغييرات بنيادی در ايران، سير رويدادها، نظام کنونی را با شکست روبرو خواهد کرد؛ همچنان که وهابيت عربستان سعودی نيز که مردم را با زور به اطاعت واداشته است، در دراز مدت محکوم به نابودی است.»
* * *
ديدگاههای اين متفکر و نويسنده اسپانيايی در اين گفت و گوی کوتاه که تنها با اشاراتی به نکاتی پيرامون جهان اسلام پرداخته است، مرا به آشنايی و شناخت بيشتر از ديدگاههای او کشاند. او در يکی از آثارش با عنوان «گشت و گذار در جهان اسلام»، ديدگاهها و نکته نظرات خود را به طور مشروح طرح کرده است. از اين رو شايد بی فايده نباشد که نخست آگاهیهايی اندک از زندگی او به دست دهم و سپس ضمن بررسی کتابی که دربارهی جهان اسلام نگاشته است، شمه ای از نظرات او را نيز برای آنان که با ديدگاههايش آشنايی چندانی ندارد، بازگو کنم.
«خووان گويتيسولو» اسپانيايی است و زاده شهر بارسلون (برشلونه)؛ ولی خانهای در شهر پاريس دارد و منزلی در شهر مراكش. او که اينک 72 سال دارد، در دوران رژيم ژنرال فرانکو، ناگزير به ترک زادگاهش شد و در فرانسه پناه جست. از سال 1963 ميلادی تا زمان مرگ ژنرال، کتابهايش در اسپانيا در شمار آثار ممنوع الانتشار قرار داشت. گويتيسولو مسافری است كه همواره ميان شرق و غرب در گشت و گذار بوده است. نگاهی از غرب بهشرق مسلمان دارد؛ اما نگاهش عميق است و خالی از پيشداوريهای معمولِ گزارشگران غربي. نگاه گزارشگری تيزبين است كه از پيشينه تاريخی و فرهنگی سرزمينهای اسلامی شناخت كافی دارد؛ چرا که پيشينه تمدنی اسلام، بخشی از هويت فرهنگی او را نيز تشكيل ميدهد و از اين منظر، سفرش بهسرزمينهای اسلامي، سفری است برای يافتن جای پای نياكانش و بازشناسی آنچه بهواقع ميراث مشترك بشريت است. او در اين سفرها ميبيند كه نيكانش در اندلس نه تنها بهاسلام بهمثابه قدرتی سياسی نظر داشتند، بلكه بهاسلام بهمنزله هماوردی پُر قدرت در عرصههای فلسفه و فرهنگ و هنر نيز مينگريستند و هنوز بعد از گذشت قرنها، آثار تمدن اندلس - از مسجد قرطبه گرفته تا مدرسه طليطله - در گوشه و كنار سرزمين اسپانيا اعجاب مسافران دور و نزديك را برميانگيزد. نگاه و نوشتههای گويتيسولو واقعبينانه و منصفانه است و طرز برداشت و برخورد او نيز قالبی و کليشه ای نيست. او بهگونهای غير از آنچه ما تاکنون از گزارشگران غربی شنيده و خوانده ايم، به بررسی جوامع اسلامی می پردازد. به بيانی ديگر، او در سطح و ظاهر جوامع مسلمان نمی ماند؛ گر چه رويدادهای سياسی و غالباً زودگذر را به ديده میگيرد، اما به آنها بيش از حد بها نمیدهد؛ پوسته را می شکافد و برای شناخت و شناساندن آنچه امروز درختی کهنسال و ستبر، ولی بی برگ و بار را می ماند، به کنه و ريشه و مغز آن راه می گشايد. راهی که او برای طرح مسايل جوامع اسلامی برگزيده است از دل فرهنگ و هنر سرزمينهای مسلمان می گذرد.
البته همين جا اضافه کنم که آنچه من در اينجا به عنوان «ديدگاههای قالبی و كليشهای» از آنها نام بُردم، در سطح گستردهای تصورات ذهنی اغلب غربيان را درباره اسلام و كشورهای اسلامی شكل ميدهد و به عواملی گوناگون بستگی دارد که پيش از هر چيز دو عامل مهم را بهوضوح ميتوان ديد: نخست آنكه بخش اعظم آثاری که ذهنيت غربيان را در باره شرق مسلمان شکل می دهد، حاصل گزارشهای خبرنگاران و نوشتههای روزنامهنگاران و کتابهای نويسندگانی است كه نگاهی شتابزده و شناختی سطحی و قشری از مشرقزمين و بهويژه از اسلام دارند. از اين رو طبيعی است که اينان نوشتههای کم مايه و برداشتهای قالبی و تحليلهای كليشهای و تصورات ذهنی خود را بهخيل عظيم علاقهمندان به آشنايی با سرزمينهای شرقی و فرهنگ و آداب و رسوم مردمان آن، انتقال دهند. با اين همه بهگُمان من عامل اصلی و در واقع زمينهساز بروز و گسترش عامل اول و تقويتكننده آن را در درون سرزمينهای شرقی - اسلامی بايد جستجو كرد. روش اقتدارگرايانه و رفتارهای افراطی حاكم بر مناسبات اجتماعی در اغلب كشورهای اسلامی موجب شده است كه تصويری ناهنجار از اين جوامع در افكار عمومی جهان شكل گيرد كه در نهايت نه تنها بهزيان منافع ملی اين كشورهاست، بلكه تصوری خلاف واقع نيز از اسلام و فرهنگ و آداب و رسوم مردمان اين سرزمينها در اذهان بهوجود آورده است. يكسان انگاشتن اسلام با رهبران و حكومتهای اقتدارگرا كه زمام امور را در اين كشورهای بهدست دارند و تأكيد مدام و گاه پافشاری همراه با خشونت زمامداران كشورهای اسلامی كه راه و روش و شيوه حكومتی خود و سياستگذاريها و نحوه اداره امور مملكت را عين اسلام معرفی ميكنند، از جمله مواردی است كه سبب ايجاد اين سوءتفاهم فاحش شده است. به اين ترتيب، نه تنها كار نويسندگان و گزارشگران يا روزنامهنگاران سهلانگار غربی برای ترسيم ساده انگارانهی جوامع مسلمان آسان میگردد، بلکه در مواردی میبينيم که آثار پژوهشی و تحقيقات دانشگاهی نيز خالی از پيشداوریهای متعارف نيست. اينان بدون مطالعهی کافی و بررسی مقدماتی پيرامون مسأله و موضوع مورد نظر، با سفر و اقامت چند روزه در يكی از اين كشورهای اسلامي، كتابی بهرشته تحرير میکشَند و از سر تفنن بهداوری درباره ملتها و سرزمينهايی مينشينند كه عمق ريشههای ستبر فرهنگ و تمدنشان بهآغاز تاريخ مكتوب انسان ميرسد.
از اينرو گهگاه كه در ميان اين همه كتاب و مقاله و گزارش، بهمعدود آثاری برميخوريم كه بهدور از برداشتها و برخوردهای قالبی و كليشهاي، بهگونهاى متفاوت و با نگاهى منصفانه بهبررسى جوامع اسلامى پرداخته شده است، اين اميد قوت ميگيرد كه با نفوذ و گسترش چنين آثاری بهتدريج از شدت پيشداوريها كاسته شود و نگاه واقعبينانه جايگزين آنها گردد. يكی از اين آثار كه نخست به اسپانيولی و سپس به چند زبان اروپايی ترجمه و منتشر شد، كتاب «گشت و گذار در جهان اسلام» به قلم خووان گويتيسولو است. موضوعات تازه و مضامين بكری كه نويسنده برای بررسيهای گزارشگونه خود از جهان اسلام برگزيده، اين كتاب را از ساير آثار مشابه كه در سالهای اخير منتشر شده است، متمايز ميكند و خوانندگان علاقهمند را به مطالعه آن ترغيب و تشويق ميكند. او در كتابش پارهای از پديدههای اجتماعی و فرهنگی در سرزمينهای اسلامی را از منظری بهتماشا نشسته است كه تا كنون كمتر مورد توجه نويسندگان اروپايی قرار داشته است.
در واقع مطالب كتاب حاصل تأملات نويسنده است در سير و سياحتهايش بهگوشه و كنار جهان پهناور اسلام؛ از بندر طنجه تا شهر سمرقند؛ از صنعا با خانههای هشت طبقهاش كه چند قرن قدمت دارند تا تكايا و خانقاههای فرقه بكتاشی در ترکيه؛ از زورخانههای تهران تا سينماهای مراكش؛ از قبرستانهای استامبول تا جای پای ابنبطوطه در غرناطه. او در سفرهايش به كشورهايی چون تركيه، ايران، يمن، عربستان، مراكش، سنگال، مالي، نيجريه، بوسنی هرزگوين، چچن و نيز بهبرخی جمهوريهای آسيای مركزی مثل ازبكستان، تركمنستان و تاجيكستان، كوشيده است تا با كنار زدن پوستهای كه نگاه عميق بهپديدههای اجتماعی و فرهنگی اين سرزمينها را مانع ميشود، تصويری نزديك بهواقعيت از جهان اسلام بهدست دهد.
گويتيسولو در اولين مقاله كتاب كه عنوان «اسلام؛ واقعيت و اسطوره» را برپيشانی دارد، با نگاهی نقادانه بهبررسی آنچه اغلب مورخان و نويسندگان و گزارشگران اروپايی در طول قرنها از مشرقزمين برای خوانندگان غربی بهتصوير كشيدهاند، ميپردازد و در نتيجهگيری خود نهتنها غربيان كه مردمان و دولتمردان كشورهای شرقی - اسلامی را نيز مخاطب قرار ميدهد و مينويسد: آنان كه بهمنظور بسيج تودههای مسلمان، ارزش اسلام را تا حد اسلحهای ايدئولوژيكی يا سياسی تنزّل ميدهند، كاری جز تحريف و تعجيز اسلام و كاستن از قدر و منزلت آن انجام نميدهند. چرا كه بهاين طريق اسلام را از ابعاد فرهنگی و فلسفياش، از تجربه غنی عرفانياش و نيز از ميراثهای ادبی و هنرياش بينصيب و محروم ميسازند. وضعيت تحقيرآميز و شرايط غيرعادلانه ای که امروز اغلب مسلمانان سرزمينهای اسلامی در آن بسر می برند، نبايد موجب شود که ما اين پديدههای بيشتر اتفاقی را، به خطا، با مبانی مذهبی و اصول اخلاقی اسلام يکسان انگاريم. اسلام جلوه و شکوه خود را در معماری صنعا، در كلام پيامبرانه ابن عربي، در شعر و ادبيات عارفانه، در خلاقيت حكيمان شيعی ايراني، در شفافيت اعجابانگيز معنوی و نيز در نمونه تاريخی دوران درخشان زمامداری مسلمانان در اندلس باز می يابد. و قرآن - بهبيان زيبای محمد آركون - اين «هماهنگسازی موسيقايی و معناشناسی»، اسلحه نيست، هديه است، موهبت است.
گويتيسولو، در اين بخش، نتيجه گيری خود را با طرح پرسشهايی و کوشش در دادن پاسخی کلی به آنها، چنين به پايان میبرد: آيا دولت اسلامی، که بر اساس حاکميت امّت، انتخاب خليفه و امير و استقلال قضا و قاضی قرار دارد، در حال حاضر راه حلی ممکن و مناسب برای جوامع به کل متفاوت مسلمان است؟ جوامعی که اغلب از نابرابریهای اجتماعی رنج میبرند و از ايدئولوژیها و راهکارهای وارداتی نااميد و سرخورده شده اند؟ آيا بازگشت به دوران طلايی صدر اسلام در مدينه و دوران زمامداری خلفای راشدين، آنچنان که برخی از معاصران مسلمان در تحليلهايشان با اشاره به گسترش سرمايه داری افسارگسيخته، به تودههای محروم و رانده شده نويد میدهند، امکان پذير و اصولاً مطلوب است؟ آيا تنها گزينش دردناکی که اينک پيش روی جوامع اسلامی قرار گرفته است تا ناگزير، ميان وفاداری به سنت که متضمن هويتشان است و ضرورت تغيير و تحول که جبر زمان است، يکی را انتخاب کنند، در واقع دور باطلی نيست که کشورهای اسلامی را در حال حاضر اسير و گرفتار نموده است و درماندگی و وضع نابسامان آنان را عميق تر میکند؟
به سراغ درس فلسفهی تاريخ ابن خلدون برويم که روشنگر است و راهگشا. منطق تحليل ابن خلدون بر اين اصل قرار دارد که تحقق آرمانهای اخلاقی با ويژگیهای اسلامی، میبايست به از ميان رفتن دولت میانجاميد؛ البته اين امر مشروط به وقوع معجزه ای بود شبيه آنچه در زمان پيامبر اتفاق افتاد. ولی از آنجا که چنين معجزه ای رخ نداد، دولت، آنچنان که در قلمرو اسلام شکل گرفت، همواره دولتی متکی بر قدرت و زور بود؛ حتی آنجا که بر مبنای شرع بنا شده بود. به بيان ديگر: اسلام میتواند دين رسمی باشد، اما يک دولت اسلامی نمیتواند وجود داشته باشد؛ يا آنکه معجزه ای بايد روی دهد.
* * *
«پهلوانان علی» عنوان يكی از مقالههای كتاب است كه نويسنده در آن گزارشی جالب از زورخانههای تهران بهدست داده و در بررسی كوتاهی كوشيده است منشاء سنت پهلوانی و چگونگی پيدايش زورخانهها را در ايران شرح دهد. اصطلاحات مرسوم در زورخانه چون «گود»، «سَر دَم»، «نَوچه»، «نو خاسته»، «مياندار» و «مرشد» و نيز لباسهای مخصوص پهلوانان و تمرينهای بدنی ورزش باستانی مثل تخته شنو، ميل گرفتن، چرخيدن، كباده كشيدن و سنگ گرفتن را از ورود ورزشكاران بهگود تا خروج آنان از گود، يك بهيك برشمرده و بهتفصيل شرح داده است. نويسنده فضای حاكم بر مراسم و سنتهای ديرپای ورزش باستانی و سلسله مراتب در زورخانههای را از نزديك ديده و بهمنظور آشنايی بهتر و شناخت بيشتر از ريزهكاريهای اين ورزش سنتي، پای صحبت مرشد يكی از قديميترين زورخانههای تهران كه در ميدان بهارستان قرار دارد، نشسته است. از ميان پهلوانان قديمی به پوريای ولی و از ميان پهلوانان معاصر به جهان پهلوان تختی اشاره ميكند و از نقش و جايگاه اجتماعی و محبوبت آنان در ميان مردم سخن ميگويد و از بخل و حسد حاكمان وقت نسبت بهايشان.
«ايام سوگواری در تهران»، گزارشی است از روزهای عاشورا و تاسوعای حسينی و ايام عزاداری در ماه محرم. نويسنده اين مقاله را با نقل جملاتی از نامه علی بن ابيطالب به فرزندش، حسن ابنعلی (در كتاب اشتباهاً حسين ابن علی آمده است) آغاز ميكند با اين مضمون: «پسَرَكَم! مبادا فريفته شوی كه بينی دنيا داران بهدنيا دل مينهند، و بر سر دنيا بر يكديگر ميجهند. همانا دنيا پرستان سگانند عوعوكنان، و درندگانند در پی صيد روان. برخی را برخی بد آيد، و نيرمندانشان ناتوان را طعمه خويش نمايد، و بزرگانشان بر خُرد دستِ چيرگی گشايد. دنيا را پروردگار خود گرفتهاند و دنيا با آنان بهبازی پرداخته و آنان سرگرم بازی دنيا و آنچه را پس از آن است فراموش ساختهاند». نويسنده سپس بهشرح وقايعی كه پس از رحلت پيامبر اسلام برای تعيين جانشين وی بهوقوع پيوست و سرانجام واقعه كربلا و شهادت حسين ابنعلی و يارانش را موجب شد، ميپردازد. جالب آنكه او در شرح اين وقايع تاريخی همهجا به روايات شيعيان استناد میكند. او متذكر ميشود كه سوگواری شيعيان ايران در ماه محرم همواره بهصورت خودجوش بوده است و حكومتها دخالتی در راهاندازی دستههای عزادار و برپايی مجالس سوگواری نداشتهاند. نويسنده كه بهطور محسوسی متأثر از مراسم عزاداری ماه محرم و بهخصوص علم و كتل و دستههای سينهزنی و زنجيرزنی قرار گرفته است، ميگويد كه كمتر مسافری از غرب ميتواند اين مراسم را ببيند و تحت تأثير قرار نگيرد. گويتيسولو در يكی از سفرهايش به ايران كه مصادف با ماه محرم بوده است، چند بار نيز بهتماشای يكی از مجالس تعزيهخوانی در تهران كه هر سال در چادری در تقاطع خيابان امام خمينی - وليعصر پرپا ميشود، ميرود و بهطرز بسيار جالبی مشاهدات خود را شرح ميدهد و اشاره ميكند كه در سفرهايش بهكشورهايی چون ايران، معمولاً قيافه شرقياش باعث ميشود كه كمتر توجه افراد بومی رابهخود جلب كند، ولی در ايام ماه محرم و بهخصوص در دفعاتی كه در مجلس تعزيهخوانی در تهران شركت داشته است، نگاههای تماشاچيان، بهويژه نگاه زنان كنجكاو را متوجه خود ميبيند و بعد از مدتی در مييابد كه نپوشيدن لباس سياه كه نشانه عزاداری است و همچنين اصلاح هر روزه صورت علت آن نگاههای كنجكاوانه بوده است.
از ديگر مقالههای جالب و جذاب كتاب، «سينما فردوس» است كه گويتيسولو در آن حال و هوای سينماها را در چند شهر و از آنجمله در عدن و مراكش و بندر طنجه بهتصوير كشيده است. او در ابتدای اين مقاله خاطرات دوران كودكی و ديدن اولين فيلم وسترن را در دوران فرانكو در اسپانيا بازگو ميكند و اينكه امروز سينماهای مراكش و عدن و طنجه، همان حال و هوای سينماهای قديمی بارسلون را دارند؛ سالنهای بزرگ سينما با لژ و بالكن، پلاكتهای بزرگ رنگارنگ با تصاوير آرتيستهای فيلم، صف طولانی خريد بليط، خيل جوانان كه مشتريهای دايم سينماهای دو فيلمهاند، موتورسوارهايی كه حلقه فيلمها را از اين سينما بهآن سينما ميبرند و فروشندگان دورهگرد تنقلات كه دور و بر سينما پرسه ميزنند و با ديدن گشتيهای پليس، بساط خود را جمع ميكنند و پا بهفرار ميگذارند. در اغلب شهرهای كشورهای اسلامی سينما هنوز بزرگترين و بهترين و تنها سرگرمی مردم بهخصوص جوانان روستايی است كه برای يافتن كار به شهرها آمدهاند. برنامه سينماها معمولاً دو فيلمه است؛ يك فيلم ملودرام هندی و يك فيلم كاراتهای كونگفو. هر چند كه آنچه در اين سينماها تماشايی و ديدنی است، نه فيلمها كه خود تماشاچيان و داستان زندگی اين جوانان روستايی است که برای يافتن کار و به اميد زندگی بهتری به شهرهای بزرگ آمدهاند و حال در حاشيهی اين شهرها به وضعی اسفبار روزگار میگذرانند.
«فضای شهر اسلامی»، «مسلمانان آسيای مركزی»، «قبرستانهای مسلمانان»، «يمن، سرزمين خانههای هشت طبقه»، «آرتور رمبو، در آنسوی عدن»، «زيارت خانه خدا»، «اسلام در قاره سياه» و «ميراث شفاهی بشريت» از جمله مقالههای ديگر اين كتاب است. برخی از اين مقالههای پيشتر - بين سالهای 1987 تا 1995 ميلادی - در مشهورترين و معتبرترين روزنامه اسپانيا، يعنی «الپائيس» بهچاپ رسيدهاند و اكنون بههمراه مقالاتی تازه در اين مجموعه انتشار مييابند. از «خووان گويتيسولو» تاكنون آثار بسياری بهزبانهای گوناگون ترجمه و منتشر شده است كه از آن جملهاند: «فرشته و پری»، «چشمانداز جنگ در چچن»، «پوستانداختن مار»، «يادداشتهای سارايوو»، «دفتر خاطرات الجزيره» و «نهجنگ و نهصلح؛ وضعيت كنونی فلسطين و اسرائيل»، «قرنطينه»، «اسپانيا و اسپانيايیها» و چندين رُمان و اثر تحقيقی ديگر که همگی به گونه ای پيرامون مسايل جهان اسلام يا رابطهی تاريخی مسيحيان و مسلمانان و پيوندها و گسستهای غرب و شرق است.
* * *
حال با نگاهی گذرا به آثار اين نويسنده و انديشمند اسپانيايی درمی يابيم که شناخت او از مسايل جهان اسلام و معضلاتی که جوامع مسلمان با آنها روبروست، نه تنها شناختی آکادميک، بلکه بر اساس تحقيقات ميدانی او حاصل شده است. به عبارت ديگر، گويتيسولو در کنار مطالعات گسترده پيرامون تاريخ و فرهنگ سرزمينهای اسلامی، با سفرهای پژوهشی به اين کشورها و حضور در ميان مردم و آشنايی با فرهنگ و آداب و رسوم و خلقيات آنان، همچون يک محقق مردم شناس، خود را با جنبههای گوناگون زندگی مسلمانان مشغول داشته است. از اين رو ديدگاهها و اظهار نظرهای او در مورد مسايلی که جهان اسلام با آنها دست به گريبان است، از اهميت و عمق بسيار برخوردار است و در حال حاضر يکی از معدود کارشناسان اروپايی است که حتی بعد از رويداد شوم يازده سپتامبر و به رغم فضای بدبينانه و تنشهايی که ميان کشورهای غربی و جهان اسلام وجود دارد، بر ديدگاههای معتدل و منطقی خود ايستاده است. او خشونت و تروريسم را جزء لاينفک تعاليم اسلام نمیداند و به جدايی نهاد دين از دولت و به سازگاری جوامع اسلامی با دمکراسی باور دارد.
* اين مقاله در «ماهنامه آفتاب». سال سوم. شماره 30. آبان ماه 1382 نيز منتشر شده است.
www.naghed.com
editor@naghed.com
advertisement@gooya.com |
|