يكشنبه 5 بهمن 1382

نامه سرباز به همه «رهبران مذهبي» و «آيت الله» ها، حسين ميرمبيني

دربرابر اين بدعتها و دروغ و افتراها، حكم شما چیست ؟

علي بن ابي طالب (ع) مي فرمايد: «اي مردم , همانا آغاز پيدايش آشوب ها , فرمانبري هوسها و بدعت نهادن احكامي است بر خلاف قرآن كه مردمي بدنبال مردمي آن را بدست گيرند. اگر باطل برهنه مي بود بر خردمندي نهان نمي گشت و اگر حق ناآميخته مي نمود, اختلافي پيدا نمي شد. ولي مشتي از حق و مشتي از باطل را گرفته و آميخته كنند و با هم آورند. اينجاست كه شيطان بر دوستان خود چيره شود و فقط آنهایی كه از جانب خدا سابقه نيكي دارند نجات يابند» . (اصول كافي ج اول ص70)
******

البته سخن حق را از سخن ناحق شناختن بویژه در مواردی که حق و ناحق بهم آمیخته اند، كار بسيار مشكلي است که جز اهل فن آن را درنیابد. بنابراین از شما رهبران مذهبي که مدعی هستید که حجت و آیت خداوندید و حتا برخی تان ادعا می کنید که «بزرگترین آیت خدا» یید، این انتظار هست که برای ما مسلمانانی که نسبت به دین مان مطالعاتی داریم و گاهی اوقات مطالبی می خوانیم که سئوالاتی را برای مان بوجود می آورند، مشخص بفرمایید که سخنان علي خامنه اي و دیگر رهبران حکومتی با اصول اسلامی و قرآنی ما همخوانی دارد یا خیر؟ چراکه بنظر می آید برخی از سخنان ایشان و همینطور سخنان رهبران حکومتی ، ریشه الهی ندارند و از آنها بوی قدرت طلبی می آید. مثل اين سخن رهبر «جمهوری اسلامی» که در تاریخ 26 آذر 1382 در شهر قزوين گفت : «در اسلام تقوي و عدالت پايه اصلي مشروعيت است و قدرت حاكم, ناشي از قدرتي است كه از سوي خدا به وي تفويض مي شود. او صريحا گفته است كه حاكم را خدا تعيين مي كند».
وی همچنين گفت: «در منطق بسيار مستحكم و عميق مردمسالاري ديني، هيچ ولايت و حاكميتي مطلوب نيست، مگر پروردگار تفويض كرده باشد و خداوند نيز اين حاكميت را در رده هاي مختلف حاكميت اسلامي، تنها به كساني تفويض مي كند كه عدالت و تقوي داشته باشند و مردم هم آنان را بخواهند».
يا اين سخن او كه در تاريخ (پنجشنبه 16 دی 1382) گفت: «تنها كساني مي‌توانند وارد صحنه رقابت (انتخابات) شوند كه به اسلام، نظام اسلامي، قانون اساسي و آيت الله خمينی معتقد باشند و كساني كه اين اصول را قبول ندارند نبايد وارد اين صحنه شوند.
********

خداوند در قرآن كريم مي فرمايد : اگر نمي دانيد از اهل ذكر سئوال كنيد. (آيه 43 سوره نحل 16) ا
همچنين: از چيزيكه بدان علم نداري دنباله روي مكن چه درآن صورت چشم و گوش و دل و همه جوارح، از آن سئوال كرده شوند.(36 اسرا17) اا
ملاحظه مي فرماييد كه ما مردم مجبوريم از شما مراجع و آقايان «علما» كه همواره در سراسر تاريخ پرماجراي كشور ما خودتان را جلو انداخته اید و براي ما مردم از همه جا بي خبر تعيين و تكليف كرده ايد، سئوال كنيم. من «شرمنده از مسلماني» نیز از آنجایی كه خود را علاقمند به تشيع و دوستار ائمه معصومين و اولياء خدا مي دانم, از شما مدعیان مرجعیت تقاضا دارم که به سئوال من در این زمینه پاسخ دهید. چه در هر حال شما برحسب ادعایی که دارید، مي بايد پاسخگوي سئوالات مسلمين باشيد و الا كه نه مرجع ايد و نه اینکه ادعای شما حقیقت دارد, بلكه دروغگو و مفتري بيش نيستيد كه فرمود: «ستمكارتر از كسي كه دروغي را بخدا نسبت دهد كيست؟» (157 سوره انعام6) ا
پس شما بالاجبار بايد به من پاسخ بدهيد و مرا مجاب كنيد كه من غلط می گویم. اما اگر درست مي گويم بايد مردم را از اين بلاتكليفي دربيآوريد و مستقيما با اين رهبر نادان و مشرك كه ديگر كارش به جنون كشيده شده است درافتيد و حكم ارتداد او را صادر كنيد. همين و بس.
******

من مجبورم شما را به اطلاعات خودتان ارجاع دهم.
آيا تصورشما آقايان «علما» اين است كه قرآن ناقص است و موارد ناگفته دارد که شما از پیش خود هرچه خواستید بگویید و بکنید؟
درحالي كه مي دانيم در آخرين سال عمر پيامبر در حجة الوداع اين آيه نازل شد (آيه 3 مائده 5) : «امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و دين اسلام را براي شما پسنديدم» . درحالي كه خود بهتر از من مي دانيد كه خدا پيامبر خويش را قبض روح نفرمود تا دين را برايش كامل كرد و قرآن را_كه بيان هرچيزاز حلال و حرام و حدود و تمام ملزومات مردم (از براي هدايتشان) در اوست_ بر پيامبر خويش نازل فرمود. و فرمود : «چيزي در اين كتاب فروگذار نكرديم». ا
پس چون چنين است بفرماييد كجاي قرآن خدا آمده كه خدا حاكمان را تعيين مي كند ؟ درحالي مي دانيم كه خدا مي فرمايد (11 سوره رعد13): «ان الله لا يغيير ما بقوم حتا يغييروا ما بانفسهم= همانا كه خدا حال هيچ قومي را تغيير نمي دهد مگر آنها خودشان را تغيير دهند» . چه اگر خدا حاكمان را تعيين كند آنگاه مشخص است كه خود در تغيير اوضاع ملتها مستقيما دخالت دارد و اين خلاف نص صريح قرآن است. خدا حتا بر عهده پيامبر خويش نگدارده که در سرنوشت سياسي مردم دخالت كند و يا حتا وكيل آنها بشود, چنانكه قرآن خطاب به پيامبر مي فرمايد (آيه 12 سوره هود 11) : «انما انت نذير و الله علي كل شئ وكيل= همانا كه تو بيم دهنده اي (يعني وكيل مردم نيستي) و خداست كه بر هر چيز وكيل است». يا آیه 28 سوره سبا که می فرماید: «ما ارسلناک الا کافه للناس بشیرا و نذیرا ولکن اکثر الناس لایعلمون = و تو را جز اینکه همه مردم را مژده دهی و بیم دهی نفرستادیم ولیکن اکثر مردم این را نمی دانند». شبیه همین مفهوم در آیات دیگری از جمله آیه 105 سوره اسرا و 45 احزاب و 56 سوره فرقان نیز آمده است. همچنین در آيه67 سوره مائده كه مي فرمايد« با ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك= اي رسول آنچه از پروردگارت كه برتو نازل كرديم به ايشان ابلاغ كن» و يا فرمود (6 سوره كافران): « لكم دينكم ولي دين= دين شما براي شما و دين (خدا) هم براي من». بنابراين چگونه است كه شما آقایان«علما» به حمایت از دین خدا قیام نمی کنید؟ شما در اين مسير يا با اين رهبر دروغزن ساخته ايد و شريك قافله او شده ايد و يا اينكه از ترس ماموران چماق بدست او سكوت پيشه كرده ايد و چيزي خلاف راي او نمي گوييد كه درآنصورت بازتاب سخن او و کار شما در خرابی دین خدا یکی است. شما بطور یقین می دانید که بالاخره روزی این بساط جمع خواهد شد و شما چه با او باشید و چه سکوت کنید همگی به خشم پروردگار فروگرفته خواهید شد. چنانکه فرمود: « آنگاه چون پند و هشدار ها را فراموش کردند، درهای هر چیز را بر آنان گشوده کنیم و چون بدآنچه سرمست شدند ناگهان فروگیریم شان. پس آنگاه نا امید شوند». (آیه 44 انعام 6)
خامنه اي مي گويد: «در منطق بسيار مستحكم و عميق مردمسالاري ديني، هيچ ولايت و حاكميتي مطلوب نيست، مگر پروردگار تفويض كرده باشد و خداوند نيز اين حاكميت را در رده هاي مختلف حاكميت اسلامي (!!؟؟)، تنها به كساني تفويض مي كند كه عدالت و تقوي داشته باشند و مردم هم آنان را بخواهند». اين سخن اگر سفسطه نيست پس چيست؟ كدام حاكميت اسلامي ؟ كدام مردمسالاري ديني ؟ كدام عدالت؟ و كدام تقوا؟ شما ها اگر تقوا داشتيد آنگاه هرگز مدعي نمي شديد و چنين آشكار بر خدا و رسول خدا افترا نمي بستيد!
در اين احاديثي كه ما از ائمه راستين خدا در كتابها خوانده ايم در كجا آمده كه يكي از آنها خود را كانديداي رياست حكومتي و ادعاي ولايت از نوع كشور داري كرده باشد. كدام يك از آنها ادعاي حاكميت داشته اند؟
آيا تصور شما اين است كه قرآن كامل است اما رسول خدا در رسالت و ابلاغ امر خدا كوتاهي كرده و او تقصير داشته است؟
درحاليكه خداوند مي فرمايد (آيه 4 سوره قلم68) : « تو (ای محمد) داراي اخلاق عظيمي هستي» و در جايي ديگر مي فرمايد(آيه 7 سوره 59): : «هرچه پيامبر براي شما آورد بگيريد و از هرچه منعتان كند از آن باز ايستيد» و باز مي فرمايد (آيه 80 سوره نساء 4): «هركس از رسول خدا اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است و هرکس سرپیچد پس تو نگهبان ایشان نیستی» . بنابراين از آنجايي كه معتقديم حضرت محمد در رسالت خود كوتاهي نكرده است و همچنین بیشتر از حکم خدا عمل نکرده است. پس چگونه است كه نه در قرآن در باره حکومت فقها حجتي آورده شده و نه اينكه پيامبر خدا قصور كرده كه در بيان ابلاغ حكم خدا چيزي در راستاي این موضوع نگفته باشد. بنابراين شما بر حسب چه اصولي از قرآن و پیام رسول خدا بخودتان اجازه مي دهيد كه مدعي چیزی (مرجعیت و یا حکومت) بشوید که بر غیر شما هم معلوم نیست و يا اينكه در مقابل مدعيان دروغزني مثل خامنه اي كه با استفاده از نام خدا و نام اولياء خدا اينچنين به خدا و رسول او دروغ مي بندند و نام او را آلوده مي سازند, سكوت كنيد؟
شايد تصور شما بر اين باشد كه قرآن ناقص نيست و حضرت محمد نيز در امر ابلاغ اصول و احكام دين كوتاهي نكرده است, اما رهبران راستين ما چون علي بن ابي طالب و يا امام صادق و ديگر اولياء خدا در بيان شرح و تفسير آيات قرآني كوتاهي كرده اند!
«درحالي خداوند مقام امامت را بعد از رتبت نبوت و خلت در مرتبه سوم بابراهيم خليل الله اختصاص داد و به آن فضيلت مشرفش ساخت و نامش را بلند و استوار نمود و فرمود (آيه 124 سوره 2): «همانا ترا امام مردم گردانيدم». در جايي ديگر مي فرمايد(آيات 72 و 73 سوره انبياء 21): « و اسحق و يعقوب را اضافه باو بخشيدم و همه را شايسته نمودم و ايشانرا امام و پيشوا قرار داديم تا بفرمان ما (مردم را بسوي بهشت) رهبري كنند و انجام كارهاي نيك و گزاردن نماز و دادن زكات را بايشان وحي نموديم(نه امور مربوط به حكومت) , آنها پرستندگان ما بودند» . چرا توجه نمی فرمایید! نه ابراهیم و نه اسحق و نه يعقوب که امام بودند، هیچگاه بر فبیله خود حکومت نکردند. آنها حتا از پس اداره زنان و فرزندان خودشان هم بر نمي آمدند و در مقابل نا اهلی ها و ظلم و غدر ایشان حکم نمی کردند. بنابراين حيطه مقام امامت پيوندي با موضوع حكومت ندارد. اگر امامت همان حكومت بود آنگاه ما امروز همه سني مذهب مي بوديم و ديگر در امر ولايت ابوبكر و عمر و عثمان اختلاف نمي نموديم. آنگاه امام حسن را كه حكومت را به يك شخص ظالم تفويض كرد و خود از آن كنار كشيد , امام نمي دانستيم. اگر امامت, به حكومت ارتباط داشت , آنگاه از علي بن ابي طالب بخاطر آن بيست و پنج سالي که سکوت کرد و يا در بعد از مرگ عثمان كه علاقه ای به پذیرفتن امر حكومت نداشت, ايراد مي گرفتيم كه می خواسته از تفويض امر خدا سر پيچي کند. مي بينيد كه مقام امامت و ولایت مقام حكومت و مديريت جامعه نيست. بلكه امامت مقام خلافت خدا و خلافت رسولخدا و مقام اميرالمومنين و ميراث حسن و حسين در رهبري مردم بسوي روحانیات و ملکوت خدا است. پس چگونه است كه شما آقایان «علما» در این خصوص شبهه سازی می کنید و همیشه بگونه ای سخن می گویید که گویی موضوع امامت و ولایت همان موضوع حکومت کردن بر مردم است. چگونه است که ما در سخن و عملکرد ائمه هدا و امامان راستين مان با سخن و عملکرد شما مدعیان «نیابت» تفاوت می بینیم؟ كدام يك از امامان راستين ما چون شما عمل كردند؟ در كدام نمونه تاريخي عملكرد شما با عملكرد آنها مطابقت دارد؟
چرا خودتان را به آن راه مي زنيد! سراسر جامعه «اسلامي» شما را گند فساد و ظلم و تجاوز گرفته است. از خلق خدا شرم نمي كنيد , از خدا شرم كنيد!
حال اگر تمامي مقدمات سئوالات من درست است;
آيا مگر خدا ما و شما را بحال خودمان آزاد گذاشته كه هركاري دلمان خواست باسم خدا بكنیم خدا هم آن را تایید کند و نتوان آن را زير سئوال برد؟
چنانكه فرمود (68 سوره قصص 28): «پروردگارت هرچه خواهد بكند بيافريند و اختيار كند. اختيار بدست آنها (يعني من و شما) نيست. خدا از آنچه با او شريك مي كنند (يعني از اين مرجعيت قلابي شما و اين ولايت قلابي خامنه اي) منزه است و والاست». يا : كه مي فرمايد (36 سوره احزاب 33): «هيچ مرد و زن باورمندي حق ندارد كه چون خدا و رسولش (نه كس ديگر) چيزي را فرمان دادند اختيار كار خود داشته باشد».
بنابراين بزبان قرآن از شما مي پرسم(36 تا 41سوره 68) :
« شما را چه شده , چگونه قضاوت مي كنيد؟ مگر كتابي داريد كه آن را مي خوانيد تا هرچه خواهيد در آن بيابيد آن را انتخاب كنيد؟ يا براي شما تا روز قيامت بر عهده ما پيمانهاي رسا است كه هرچه را كه شما حكم و قضاوت كنيد حق شما باشد؟ از آنها (يعني از كساني مثل شما رهبران مدعي) بپرس كدامشان متعهد اين مطلب است؟ و يا مگر شريكاني داريد؟ اگر راست گويند شريكان خويش بيآورند». خميني و خامنه اي در دستگاه خلقت و ديانت خدا چکاره اند كه شما خودتان را پشت سر آنها پنهان مي كنيد؟ ايشان جز يك بدعتگر و منحرف كننده مردمان از راه حق كسي ديگري نيستند. مگر كوريد و نمي بينيد ذلت ايراني را كه اگر در داخل كشور اند به سراشیبی انواع سختی ها و بی اخلاقی ها ناگزیرند و اگر از دست شما به خارج از كشور فرار كرده اند به هزار سرافكندگي و حقارت, پراكنده و گرفتار شده اند. براي شما كافي نيست كه بشنويد هر روز مردم بيشتري از ايرانيان از جور و ستم شما رهبران مذهبي از دین مقدس اسلام بري شده و به بي ديني و و بی اعتقادی تجاهر کنند و مذهب شان را تغییر دهند؟ شما ها تا كي مي خواهيد در برابر اين همه ناحقي و ستمي كه به آزادگان اين كشور مي شود سكوت كنيد؟ آخر آنها تا كي بايد در زندانها بسر برند و شكنجه بشوند؟
«جز اين نيست كه شيطان اعمال و رفتار شما (رهبران قلابي تشيع) را در نظراتان بياراست و از راه منحرفتان ساخت با آنكه اهل بصيرت بوديد» . (آيه 38 سوره 29)
در اين راستا و جريان همه كساني كه بدنبال شما و خميني راه افتادند و ما را به اين مخمصه انداخته اند مسئولند. ايشان همه بايد هم در اين جهان پاسخگوي ما مردم باشند و هم اينكه در آخرت جوابگوي خدا باشند. از طالقانی و منتظری و بازرگان گرفته تا سحابي و بنی صدر و سروش و همه مذهبي ها و ملي مذهبي ها و روشنفكران مذهبي و ...... همه كساني كه در زمانهايي در برابر مردم سخن گفته اند و آنها را بنوعي رهبري كرده اند و یا عقل آنها را دزدیده اند و یا با مردم جاهل و ستمکار همراهی کرده اند، همه بايد پاسخگو باشند.
رسول خدا فرمود: زماني كه در امتم بدعتها آشكار شود بر عالم است كه علم خويش را آشكار كند. هركس نكند لعنت خدا بر او باد.
در حديثي ديگر مي فرمايد: كسي كه نزد بدعت گذاري مي آيد و تعظيمش مي كند (يعني او را بزرگ مي خواند) در خرابي اسلام كوشيده است.
اجازه بدهيد اينبار من به شما یادآور شوم:
«چرا در قرآن انديشه نمي كنيد؟ يا مگر بر دلها قفل دارند؟» (آيه 24 سوره محمد 47)
يا مگر : « خدا بر دلهاي شما مهر نهاد كه نمي فهميد؟» ( آيه 93 سوره 9 )
و فرمود: « گفتند و شنيديم , ولي نمي شنيدند و همانا بدترين جانوران نزد خدا مردم كر و لالند كه تعقل نمي كنند و اگر خدا در آنها خيري مي ديد به آنها (شما) شنوايي مي داد اگرچه شنوايي هم مي داد , پشت مي كردند و روي گردان بودند » (آيات 21, 22 , 23 سوره 8)
«گفتند شنيديم و نافرماني كرديم » . (آيه 93 سوره 2)
و فرمود: «خدا بر دل و گوششان مهر نهاد و برچشمشان پرده بست». (7 سوره بقره)
« بگو , بنگريد كه اگر خدا گوش و چشم شما را بگيرد و بر دلهايتان مهر نهد , چه خدايي غير از الله آنها را به شما بر گرداند؟ نگاه كنيد كه چگونه خدا آيات را گونه گون بيان مي دارد, آنگاه باز ايشان اعراض مي كنند» (آيه 46 سوره6)
خامنه اي مي گويد: «در منطق بسيار مستحكم و عميق مردمسالاري ديني، هيچ ولايت و حاكميتي مطلوب نيست، مگر پروردگار تفويض كرده باشد خداوند نيز اين حاكميت را در رده هاي مختلف حاكميت اسلامي، تنها به كساني تفويض مي كند كه عدالت و تقوي داشته باشند و مردم هم آنان را بخواهند». اين سخنها سراسر شرك است چراكه در منطق بسيار مستحكم و عميق مردمسالاري ديني خاتمی و خامنه اي خدا يعني قدرت حاكميت مشركانه او باضافه دستگاه شوراي نگهبان و آن مردم ناداني كه به تعبير قرآن اكثرشان جاهلند و كساني مثل آنها را انتخاب مي كنند. ذلت بر شما باد با آن دين و خداي حقیر تان.
اميرالمومنين در نهج البلاغه مي فرمايد: «‌ان ابغض الخلايق الي الله رجلان ......= همانا دشمن ترين مخلوقات نزد خدا دو كس هستند، نخست آنكه خدا او را به نفسش رهايش كرده از آنرو از راه دور افتاده و شيفته بدعت شده و گمراهي در پيش گرفته است . فتنه گري كه پيروانش را از راه هدايت پيشينیانشان گمراه كند و آنها كه به او اقتدا كنند چه در حياتش وچه در وفاتش گمراه گردند. ديگر آنكس كه جهالت را وسيله كار خويش قرار داده (مثل خاتمی خامنه اي كه به راي و انتخاب مردم جاهل و فريب خورده مباهات مي كند) . باربر خطاهاي ديگري است (يعني خطاهاي خميني) و در گرو خطاهاي خويش مي باشد ، پايگاهش مردم نادان و پاي فرارش در منجلاب فتنه (ولايت فقيه)مانده است. از آنچه كه با حقيقت پيوند دارد كور است حال آنكه انسان نماها او را عالم مي خوانند. درحالی که او دانشمند نيست. هر بامداد كه بر ميخيزد دلش در طلب افزودن چيز هايي است كه بيشتر داشتنش زيان بارتر است(قدرت) ، و مانند لجنزاري كه از آب گنديده انباشته شده مطالب بي فايده را در خود جمع كرده. بين مردم بر كرسي قضاوت نشسته ، و مدعي چيزي است(ولايت) كه بر غير او هم آشكار نيست. اگر با مبهماتي مواجه شود ترهاتي از نظريات خود بر آن مي بافد و حكم قطعي صادر مي كند و همچنانكه عنكبوت تار مي تند او شبهات را مرتكب مي شود. نه به درستي راي خود اطميناني دارد و نه اعتقادي به نادرستي آن دارد. اگر درست راي دهد بيم از آن دارد كه مبادا نا بجا گفته است و اگر نادرست راي داده اميدوار است كه درست گفته. او نادان و ابله است و همچون سواركاري مي ماند كه نه اشترش چشم بينا دارد و نه خودش به راه آگاه است. روايات را در هم مي پيچد همچنانكه باد گياه خشكيده را ، خدا گواه است كه براي مسائلي كه نزدش مي آيند سرشار نيست و اهليت رياستي را كه مدعي آنست ندارد. دركش محدود است و ديدگانش نزديك بين و اگر در مشكلي بماند آنرا از ديگران پنهان كند. چه بسيار خون هايي كه به سبب قضاوت ظالمانه اش (مثل قضاوتهای خمینی و خلخالی و امثالهم) به ناحق ريخته شده و چه بسيار كساني كه از ميراث هاي به ناحق رفته شده به توسط او نالان و گريانند. من از جور و ستم ايشان ، كه زندگي را به جهالت سپري مي كنند و به گمراهي مي ميرند به خدا شكايت مي كنم و داد دل از او مي خواهم . آنگاه كه كتاب خدا را بي هيچ خطا و شبهه يي بر آنها مي خواني و حق خواندن آنرا به درستي ادا مي كني هيچ از آن سر در نمي آورند و آنرا به اندك بهايي نمي خرند اما آنگاه كه كتاب را براي مواضع خودشان تحريف مي كنند و از آن سود مي جويند در آنصورت كتاب در نظرشان متاع پر ارزشي است. بدينسان نزد آنها چيزي پليدتر از درستي و درست تر از پليدي نيست ‌».
شما آقايان «آيت الله ها» ، به من بگوييد آيا من گمراهم و درست فكر نمي كنم يا شمايي كه ادعای رهبری می کنید اما ساكت نشسته اید؟ اگر من گمراهم بايد كه مرا مجاب كنيد و اگر شما خطا كاريد بايد كه هرچه زودتر اين ننگ عظيم را از دامن اسلام پاك كنيد. پاك كردن اين ننگ به كمتر از صدور حكم ارتداد علي خامنه اي و دارو دسته او و سعی وافر مبذول داشتن در جمع کردن این بساط خدعه و ریاء حاصل نمي شود. والسلام

حسین میرمبینی

www.peikekhabari.com

بیست و سوم ژانویه 2004

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/3857

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'نامه سرباز به همه «رهبران مذهبي» و «آيت الله» ها، حسين ميرمبيني' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016