چهارشنبه 12 فروردين 1383

چرخش اوضاع و مؤلفه های اصلی آن، تقي روزبه

t.roozbeh@freenet.de

آیا ما با دوره جدیدی سروکار داریم؟

بنظر می رسد که سؤال فوق دیگر تردید برانگیز نباشد . چرا که خود سیر رویدادها، تاحد زیادی پاسخ آن را داده است و مسأله دیگر ازمرحله حدس و گمان ویا استقراء ذهنی این یا آن روشنفکرو نظریه پرداز گذشته است.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

تحریم گسترده انتخابات با به نمایش گذاشتن خلوت خیابا ن ها توسط اکثریت شهروندان بویژه کلان شهرها(شهرهایی با جمعیت 500هزار به بالا که عموما درکشورما نشان دهنده هم سمت رویدادها وهم رقم زننده نهائی آنند)، درچهارگوشه بام "دهکده جهانی"، ازدید کسی پنهان نمانده است. با این همه باید تأکید کرد که واقعیت فوق(تحریم بیش از62% شهروندان این مناطق پرجمعیت براساس گزارشات رسمی) تقریب اول ودستکم را تشکیل داده و هنوزازتصویرکامل آن چه که واقعا دراول اسفندماه اتفاق افتاد فاصله دارد. حالا دیگر کسی دروجود تقلب گسترده تردیدی ندارد. وزیرکشوربعنوان متولی رسمی برگزاری انتخابات، چندین بارو ازجمله درپیام عیدنوروز خودبه صراحت بیان داشته است که انتخابات "ناگفته هایی دارد" که او فعلا از بیان آن ها معذوراست وطرح آن ها را به مصلحت نظام نمی بیند. محتشمی ومنتجب نیا دوعضوسرشناس متعلق به مجمع روحانیون مبارز، نیز به وجود تقلب اعتراف کرده و شکایت به نزد شورای نگهبان برده اند. حالا دیگر رسما معلوم می شود که شورای نگهبان هم ناظر و هم برگزارکننده انتخابات بوده و وزارت کشورعملانقشی فراتراز وردست شورای نگهبان بودن نداشته است. هدف تعیین شده دست کاری آراء علاوه برتضمین انتخاب کاندیداهای موردنظرجناح حاکم، رساندن حدنصاب آراء شرکت کنندگان به مرز باصطلاح مشروعیت، یعنی حول و حوش 50% بود.
طنزتاریخ می گوید اگر درزمان انتخابات دوم خرداد76، پروژه تقلب پیشاپیش توسط رفسنجانی رئیس جمهور آن زمان که خود درگیرجدال سختی با بخشی ازتمامیت خواهان بود،افشاء گردید و درنتیجه محمد خاتمی بعنوان نماینده اصلاح طلبان حکومتی برکرسی ریاست جمهوری نشست، اما تقدیر( تقدیربرخاسته از پیوند خونی اصلاح طلبان با نظام حاکم) چنان بوده است که این بار خاتمی در نیمه نهائی دوران ریاست جمهوی خود درتمکین به فرمان حکومتی، درنقش یاور شورای نگهبان دربرگزاری یک انتخابات نمایشی- تقلبی ظاهرشود! که البته جز اعلام مرگ پروژه اصلاح باوری نسبت به جمهوری اسلامی دررقت آورترین شکل ممکنه اش نبود. درواقعیت امراکنون خاتمی فقط یک "جنازه سیاسی" است که جناح حاکم تا زمان انتخابات ریاست جمهوری لازمش دارد. مردم اما خواهان دفن آن هستند. ولی درخواست افکارعمومی برای به پائین کشیدن این جسد گوش شنوائی نمی یابد. سخنان اخیرخاتمی درآخرین نشست کابینه قبل ازآغازسال نو، حاوی یک پیام عمده بود: بکوری چشم مخالفین نظام تا زمان اتمام ریاست جمهوری خود خواهم ایستاد!
بعنوان یک وظیفه فرعی و باقی مانده ازدوره قبل مبارزه برای دست یابی به این جسد ودفن رسمی آن هم چنان ادامه دارد!.
اما وظیفه فرعی فوق نمی تواند روند اصلی و نوینی را که آغازگردیده است تحت الشعاع خود قرار دهد. روی کرد مردم به صریح ترین وجه ممکنه علیه کلیت نظام حاکم، بعنوان بارزترین نشانه چرخش اوضاع، بانشانه های مکملی چون فرایند تبدیل "جمهوری" اسلامی به حکومت اسلامی، تحصن شمارقابل توجهی از نمایندگان مجلس دراعتراض به سیاست حذف گسترده و عدم شرکت درانتخابات نمایشی، اعلام پایان دوره " اتتخابات پارلمانی" درجمهوری اسلامی وعدم امکان اصلاح از درون نظام توسط "اصلاح طلبان پیگیر"، جملگی با یکدیگر ترکیب شده و با درخشش خیره کننده ای شروع دوره جدید را درقالب یک نقطه عطف مشهود و بیاد ماندنی به ثبت رسانده اند. بنابراین می توان پذیرفت که اکنون پرونده آن چه که موسوم به دوره دوم خرداد بود، بسته شده و پرونده جدیدی به نام دوره اول اسفند 82 گشوده شده است. تأکید می کنم که آن چه که باین واقعیت اهمیت بزرگ سیاسی- تاریخی می دهد و آن را بعنوان منبع الهام بخش تاکتیک ها و راهبردهای نوین درمی آورد نه استقراء و استنتاج ذهنی این یا آن نظریه پرداز بلکه سیر عینی رویدادها و صحه گذاشته شدن آن توسط عمل و تجربه کلان توده ای است.
مهم ترین مختصات دوره جدید:

الف- آماج مبارزه

بی تردید مهم ترین مختصه دوره پسادوم خرداد را باید نفی مستقیم کلیت رژیم ازسوی اکثریت بزرگی ازمردم بشمار آورد. درواقع اگر دوره دوم خرداد درحکم مبارزه غیرمستقیم مردم علیه کلیت نظام بود، انتخابات اول اسفند را باید رویاروئی مستقیم بشمار آورد.

ب- شکل مبارزه

اگرمبارزه غیرمستقیم عمدتا با اتکاء به قواعد بازی رژیم و با تکیه برمبارزات قانونی صورت گرفت، که البته همین مسأله درعین حال رقم زننده محدودیت آن بود-مهم ترین خصلت مبارزه دوره جدید را باید فراقانونی(و نه الزاما غیرعلنی) بشمارآورد.این مبارزه بسته به شرایط حاکم برجنبش و نحوه انکشاف آن می تواند حامل فازهای متعدد و مکملی ازنافرمانی مدنی تاقیام توده ای برای سرنگونی جمهوری اسلامی را دربرگیرد. نافرمانی مدنی نیزخود پهنه بس گسترده ای را شامل می شود. حالاحتی باحکم خامنه ای اعتصابات کارگری نیز رسما جزء نافرمانی مدنی محسوب می شود. برگزاری چهارشنبه سوری درخارج از محوطه تعیین شده نیز ازجمله اشکال نافرمانی مدنی است. عدم پذیرش آراء اعلام شده درفریدون شهروشورش مردم آن شهرعلیه باید و نبایدهای شورای نگهبان، عدم تمکین به احضاریه دادگاه ها و عدم رعایت ممنوعیت مصاحبه با رسانه های خارج و .... نیز همه وهمه گوشه هایی از این کارزار بزرگی است که درانطباق با نیازهای این مرحله جنبش ضرورتا باید فراگیرترشده و سراسری گردد. دوره مبارزه "آسان" و نرم برمبنای پیشروی از درون شکاف بالائی ها و بربسترقوانین موجود ، جای خود را به مبارزه سخت و نافرمانی علیه باید و نبایدهای رژیم می دهد. جنبش ها واعتراضات اجتماعی،اقتصادی و سیاسی برموازین عمدتا فراقانونی اهرم اصلی پیشروی دردورجدید هستند.

ج- تشکل های مستقل و سراسری

بی تردید مبارزه برای نیل به مطالبات اجتماعی وهدفمند علیه نظام حاکم،هرگز بدون تشکل های مستقل و سراسری توده ها قابل تصورنبوده است. بااین وجود دردوره انتقالی چندساله گذشته ما بانوعی تشکل های نیمه مستقل ودوگانه درسطوح کارگران،معلمین، دانشجویان، زنان و.. روبروبوده ایم. اما با پایان دوره انتقالی و ورود به دوره کنونی، سازمان دادن مبارزات کارسازو تداوم دارعلیه کل نظام وبشیوه فراقانونی مستلزم شکل گیری گسترده تشکل های مستقل ازجناح بندی های رژیم و منزوی ساختن کامل زائده های دست ساخت رژیم است.

د- پیوندمطالبات سیاسی و اقتصادی

شکاف و دوگانگی موجود در حاکمیت، دوگانگی و گسست کاذب و درعین حال مخربی را بین مطالبات اقتصادی(و نیزسایر مطالبات اجتماعی) و سیاسی بوجود آورده بود. که مطابق آن یک جناح خود را نماینده تؤسعه سیاسی قلمداد می کرد و با منجمد ساختن سایرمطالبات، دستیابی به آن ها را به روز محشر پس ازحصول تؤسعه سیاسی موکول می کرد. باین ترتیب ضمن فروبردن میلیون کارگروزحمتکش درقعرباتلاق فقرو بیکاری واعمال انواع تبعیض های جنسی و مذهبی و... عملا فرصت و فرجه مناسبی را برای جناح مقابل که خود تبلورعینی مافیای اقتصادی و سوداگرانه بود فراهم می ساخت که ضمن کارشکنی و مخالفت علیه تؤسعه سیاسی دم از عدالت اقتصادی و رفاه بزند. که این خود درشرایط فقدان یک جنبش دموکراتیک نیرومند ونقش آفرین موجب ایجاد گسست درجنبش های اعتراضی می گردید. پایان دوره دوم خرداد به معنای پایان سیکل معیوب فوق محسوب می شود. ازاین رو می توان گفت که بستر مناسبی برای ترمیم گسست های موجود بین مطالبات گوناگون، برون رفت از"تورقانون" و وضعیت آچمزگذشته فراهم شده است که حاصل آن فراهم آمدن زمینه عینی مناسبی برای تکوین و شکل گیری جنبش هایی با چهارمؤلفه مورداشاره و حاوی ظرفیت بالقوه نیرومندی برای غلبه برپراکندگی و ناهمزمانی و ناهم زبانی مبتلابه این جنبش هاست.

نتیجه گیری

در یک جمع بندی کلی می توان گفت تحریم گسترده ای که صورت گرفت، دروهله اول به خود مردم و دروهله بعدی به جهانیان نشان داد که دربرابر رژیم جمهوری اسلامی یک جامعه مدنی مخالف و فعال وجوددارد که قادراست سربزنگاه های مهم با یک پارچگی و همبستگی عظیم خود، قدرت خویش را به نمایش بگذارد. ویژگی بارز این وجدان جمعی دربرآمد تحریم انتخابات آن بود که توانست حضور خود را مستقلا و بدون تکیه برسازوکارهای بالائی ها به نمایش بگذارد(همانگونه که درتحریم انتخابات شوراهای اسلامی وشهروروستا نیز به نمایش گذاشت). وهمین مسأله نشان دهنده آنست که جنبش ضداستبدادی- دمکراتیک مردم درمسیربالندگی خویش ازفاز"درخود" وارد فاز "برای خود" شده است. درعظمت این جنبش و درحقارت پایگاه رژیم همین بس که بگوئیم پایگاه مردمی رژیم-حتی براساس همان آمارهای خود رژیم- نه فقط دربرابرمخالفان تحریم کننده "انتخابات" نظام از وزن نازلی درحد کمترازیک چهارم برخورداراست، بلکه حتی پائین ترازمیزان آرای "رأی سفیدها" و "آرای باطله" ریخته شده به صندوق ها قراردارد!. اکنون درجامعه ما- فرقی نمی کند که به کدام گزارش انتخاباتی استناد کنید- برای همه روشن شده است که مخالفین نظام ازنظرکمی، حتی بدون درنظرگرفتن "رأی سفیدی ها"، با فاصله بزرگی درمقام نخست قرار دارند. نیروی دوم را "رأی سفیدی ها"(با هفده درصد آراء که اعلام رسمی وواقعی آن جزو خطوط قرمز رژیم تلقی می شود) تشکیل می دهند وبالأخره حاکمیت با کمتر از 15 درصد در رده سوم قرار دارد. اگرکل مخالفین یعنی تحریم کنندگان و رأی سفیدی هارا باهم جمع کنیم، روشن می شود که بیش از چهارپنجم مردم ایران دریکسو و کمترازیک پنجم دیگردرسوی دیگرقراردارند.
باین ترتیب می توان گفت که شعار رفراندوم عملا درنمایش انتخابات مجلس هفتم صورت گرفت. والبته رفراندوم درنظام جمهوری اسلامی بجزدرقالب تحریم نمی توانست بشکل دیگری صورت گیرد.از این رو پس ازاقدام فراگیر تحریم که درعین حال به معنای اعلام بی معنا بودن هرگونه انتخاباتی درجمهوری اسلامی بود، هیچ اقدام بعدی-ازجمله رفراندوم- نمی تواند برروی توهم برگزاری انتخابات آزاد درنظام جمهوری اسلامی استوارباشد. نمی توان منکرشد که شعار رفراندوم به عنوان یک شعار آکسیونی و بسیج کننده البته دارای بردمعینی بوده و هست. اما بعنوان مشی مرحله ای وراهبرد آن فاقد کارآئی بوده و تآکید برآن از این زاویه جزتأکید بریک شبه استراتژی کاذب و سرمایه گذاری برای دست یابی به آب در سراب نیست. چرا که دخیل بستن به رژیم چمهوری اسلامی برای برگزاری رفراندومی که موضوعش به رأی گذاشتن بودو نبود رژیم است، درحالی که نشان داده است حتی قدرت تحمل انتخابات درون جناحی ورفرم درچهارچوب نظام را ندارد، جز باز آفرینی توهم به مشی تمکین به خواست مردم توسط نظام حاکم و برمدارهمان مشی شکست خورده گذشته نیست. که درکنه خود جزبی اعتنائی به روح و پیام دوران جدید نیست. به پایان رسیدن مبارزه قانونی و پارلمانی درجمهوری اسلامی درعین حال درحکم بی معناشدن شعار رفراندوم به عنوان یک شعاراقدامی درچهارچوب این رژیم نیزهست.
جنبش ضداستبدادی-دمکراتیک تنها می تواند برپایه طرح شعار راهبرد سرنگونی و پائین کشیدن حاکمیت راه خویش را بگشاید. و این به معنای آن است که دست یابی به مطالبات کلانی نظیرجدائی دین ازدولت و تغییرنظام، جمهوریت، آزادی ویا مطالباتی چون برگزاری مجلس مؤسسان جملگی موکول به سرنگونی نظام حاکم است. لازم به ذکراست که سرنگونی و پائین کشیدن استبداد حاکم، آن گونه که برخی ها مایلند تلقین کنند، الزاما به معنای اعمال خشونت و ستایش آن نیست. بی تردید تأکید اصلی و حتی الامکان برشیوه های مسالمت آمیزو مدنی درانکشاف مبارزات فراقانونی است. اما نباید ازیاد بریم که برپایه تجارب تاریخی درتحلیل نهائی انتخاب شیوه مبارزه، نمی تواند تنها توسط یک طرف منازعه تضمین گردد.

نقاط آسیب پذیر

گرچه برآمد تحریم انتخاباتی درماهیت خود نشان دهنده شکل گیری یک خود آگاهی عظیم و نشانه چرخش توازن قوا بسود مخالفین نظام است. اما سه نکته را نباید ازنظردورداشت:
نخست آن که ظرفیت های بالقوه جنبش عظیم اکثریت، نمی تواند یک شبه به مرحله ظهوربرسد. برعکس باید آن را یک روند تدریجی و درحال شدن درنظر گرفت. بی تردید شروع آن قبل از تحریم انتخابات مجلس هفتم بوده و پس از آن نیز هم چنان درمسیرتکوین خود قرار دارد. و بهمین دلیل بطورطبیعی حامل نقاط ضعف وقوت مربوط به این مرحله درحال شدن است.
دوم آن که بدلیل چگونگی انتقال ازمرحله قبلی به مرحله جدید واز جمله بدلیل احساس خیانت شدگی و سرخوردگی از مواضع بغایت تسلیم طلبانه خاتمی دربخش هایی از جمعیت کشور ونیز بدلیل آن که جنبش ضد استبدادی بدون تدارک لازم و کافی آمادگی و تشکل های لازم وارد فازنوین شده است و دست یابی بایسته به مؤلفه های دوره جدید خود نیازمند مرورزمان و تلاش فداکارانه و بی وقفه فعالین و مدافعان راستین دمکراسی است ونیز بدلیل تشدید فشارسرکوبگرانه جناح حاکم درمرحله انتقال(ازجمله بستن روزنامه ها وسایت ها و پرونده سازی و دستگیری فعالین و...)، درکوتاه مدت ممکن است که جناح حاکم بتواند خود را موفق و بدون رقیب تصورنماید. با این همه اشتباه است که فریب توازن قوای ظاهری و شکننده راخورده و چرخش اساسی توازن قوا علیه رژیم را نادیده بیانگاریم ودوره بازسازی و بازیابی را با انفعال و بی حرکتی جنبش های اجتماعی مترادف بدانیم.
سوم آن که وجود همبستگی و ظهور هم زبانی و واکنش مشترک در بزنگاه هایی چون "انتخابات" و یا بزرگداشت برخی مراسم سنتی ویا ورزشی و..، هنوز به معنی امکان بروز آن در فواصل این نوع نقاط و حول مطالبات اثباتی نیست. شکاف بین انباشت مطالبات و وجود نهادها و تشکل های فراگیرلازم برای بهره گیری نقشه مند ازانرژی انباشته شده ازمهم ترین نقاط ضعف جنبش بشمار رفته و عامل عمده درگسست ها وفقدان ادامه کاری آن است. بنابراین ایجاد شبکه های ارتباطی داخلی درمیان هرکدام ازجنبش ها ودرجهت پیوند آن ها بایکدیگر وتأمین رسانه های سراسری مستقل دربیرون ازمرزها، ازشرایط اساسی وجود یک جنبش مستقرو مستمربشمار می رود. 31.3.2004-12.1.83

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/6070

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'چرخش اوضاع و مؤلفه های اصلی آن، تقي روزبه' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016