جمعه 8 خرداد 1383

نامه يک بسيجي سابق به آيت الله خامنه اي

جناب آقای آيت الله خامنه ای سلام عليکم. بنده يک بسيجی هستم، يک بسيجی سابق. در خانواده ما هم شهيد داريم هم جانباز. من از اهالی خوزستان بوده ام، اينک در تهران زندگی می کنم. در ارگانها نيز رفت و آمد دارم. يک بار هم خدمت شما رسيده ام. بنابراين چندان غير خودی نيستم. آنچه را می خواهم بنويسم در واقع نه توهين است به کسی و نه در پی ناروا گفتن هستم. آنچه را می نويسم در حقيقت پاسخی ست به نامه شما و تظاهرات بسيجی ها در برابر سفارت انگليس و شعارهای مرگ بر آمريکای نمايندگان شما در مجلس هفتم.
آقای خامنه ای شما چندين بار در نامه خود خطاب به نمايندگانتان که به هيچ رو نمایندگان مجلس نيستند از مردم سخن گفته ايد؛ پرسش من که خود بسيجی بوده ام و هم اکنون هم با شستشوی مغزی خواهرم را بسيجی نگه داشته اند؛ از شما اين است که سرکار از کدام مردم سخن می گوئيد؟ شما از کدام مردمسالاری سخن می گوئيد؟ آقای خامنه ای شما مگر خودتان مردميد؟ شما اگر راست می گوئيد يک رفراندام برقرار کنيد تا بدانيد که کمتر کسی در طول تاريخ ايران در حد شما مورد تنفر ايرانيان بوده است. شما حتی آن اندک مردمی بودنی را نيز که نظام داشت در آتش حسادت خود نسبت به محمد خاتمی سوزانديد. شما به آمريکا می گوئيد قلدری می کند ولی بنا بر تمامی شواهد شما با اين قدرت نسبتا کم در برابر آمريکا هزار برابر او قلدری می کنيد، انهم قلدری در برابر مردم خودتان، مردمی که نه تنها شما وليشان نيستيد و شما را قبول ندارد بلکه در بهترين صورتش؛ اگر باشد ؛ اين مرذمند که ولی شماهستند! پدر من که شما را از نزديک می شناخته گاهی از شدت تاسف می گويد :تف بر اين دنيا! شما مسئول برگشتن پدر هشتادساله من از دين هستيد. پدر من می گفت من اين جا نشسته ام تا فرزندان حزب الهی من بيايند و مرا به جرم ارتداد برای اعدام ببرند به اوين! آري آقای خامنه ای شايد باور کردنی نباشد ولی اين طور است. شايد اينها برای شما « ريزش» باشد «رويش» انقلابيون جديد کجاست؟ شايد آن دوسه زن فرانسوی و انگليسی و آلمانی باشند که ديپلماتهای شما از خارج صيقه کرده و آوردذه اند و در شبهای شعر شما شرکت می کنند! آری من شرم دارم ولی رويش انقلابيون شما اينها هستند. واين درحالی ست که؛ انقلابی بودن پيش کشمان در مملکت ما ديگر مسلمانی هم نمانده است. البته گاهی انسان دلش می خواهد بگويد خوشبختانه. زيرا اگر اسلام اين است، پس همان بهتر که شما چند سال ديگر برقدرت باشيد تا ديگر اثری از آن باقی نماند مگر خاطره ای تلخ!
مطلبی را که به عنوان بسيجی سابق می خواهم بگويم در واقع به برادران بسيجی خودم هم هست. آقای خامنه ای برادران بسيجي شما يادتان رفته است که امام فتوا داد تا بچه های بيشماری که از تجاوز عراقی ها به خواهران و مادران ما شده بود را نبايد کشت. ما هنوز نبايد يادمان برود که اين بچه های شرم هنوززنده اند؛ یتيم خانه ها هنوز در چند شهر و از جمله تهران و کرمانشاه و مشهد دايرند،( البته به شهر های دور برده شده اند تا تعفن اين فاجعه انسانی کمتر درز کند) تعدادی از اين يتيمان باپدر و با مادر در اصفهان هستند. عراقيها حتی به بچه های خردسال هم رحم نکردند. آنها نه از نظر جنسی و نه از نظر انسانی به حتی مردان و زنان پير هم رحم نکردند. آمريکائی و انگليسی ها ما را از دست اين رژيم و اين مردم خشن آزاد کردند. گر چه من هم به عنوان يک ايرانی و انسان از عکسها و زياده روی های غربيها دلخون شدم ولی ما که عراقيها را می شناسيم ميدانيم آنها چگونه حتی با خودشان رفتار می کنند؛ می دانيم آنها با ما چگونه رفتار کردند؛ آنها به طور قطع آمريکائيها و متحدين را وادار کردند که با آنها برخوردهای اينچنينی بکنند.برای اينکار من بسيجيان را به خطابه حجاج ابن یوسف ثقفی در عراق حواله می دهم. اين خطبه را خود رهبری حضرت آيت الله خامنه ای وقتی سالها پيش و در رقابت با بنی صدر و با آن چفيه کذائی به جبه جنگ با صدام آمدند برای ما خواندند آن اين است، من و پدرم و پسر عموی مقتولم، و مرحوم شوهر عمه ام آنجا بوديم:

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

يا اهل العراق یا اهل الشقاق و النفاق! انی لراع رئوساُ قد عيينعت و هنا وقت قتافها و انی صاحبنا..حجاج ابن يوسف که خودش عرب است و عربها را خوب می شناسد و چنان که رهبری آن روز گفتند عراقيها چنان خونريز و خشن بودند که حجاج ابن يوسف که خودش آدمکش است از آنها چنين تعريفی می کند. و آن تعريف به فارسی اين است. ای اهل عراق ای مردم منافق و ستيزه جو و خيره سر؛ من در رويای خويش ميان آبهای دجله و فرات سرهای بريده ای را می بينم، من اين رويای خودم را عملی خواهم کرد. من آقا و صاحب شما هستم...بقيه خطبه را آقای خامنه ای بياد دارند اما چنان که پدرم می گويد عراقی ها حجاج اّن يوسف را چنان مجبور کردند که از آنان چنان کشتاری کرد که تاريخ آنرا با تعجب می نگرد. تنها قومی که با عربها مثل خودشان رفتار نکرد ما ايرانيها بوده و هستيم و چنان که فرهنگمان اقتضا می کند چنين نيز خواهيم ماند. حال وقتی بسيجيهای تحريک شده و جاهل را در برابر سفارت انگليس می بينم، وفتی مرگ بر آمريکای ايران بر باد ده حتی وکلای مجلس فرمايشی را می بينم وياد از آنهمه تجاوز جنسی و خاکی و انسانی عراقيها به ناموس همين بسيجيها و آدمکشيهای عرقی ها می افتم و هم بياد خدمت بزرگ آمريکا به مردم ايران و حتی عراق با همه خسارتهايش، آنگاه به بر خورد بازاری و شعبده بازانه شما رهبری و ديگر دست اندر کاران اين رژيم خانمان سوز پی می برم. آقای خامنه ای سرکار اگر حتی طبق همان دين و ايمان خودتان هم که شده راست می گوئيد يک رفراندوم بر پا کنيد تا همه ما را به قول خودتان خيط کنيد. و اين را بدانيد که ديگر کم کسی هست که حاضر باشد برای شما نامه بنويسد و از شما بخواهد که چنين کاری را بکنيد. من به عنوان يک بسيجی و بسيجی شناس به شما عرض می کنم که وقت زيادی نمانده است که همه چيز از دست برود. بهوش بيائيد. باشناختی که از برادران بسيجی دارم اجازه می خواهم تنها به اسم کوچک واقعيم بسنده کنم.
محمود. ح

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/8295

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'نامه يک بسيجي سابق به آيت الله خامنه اي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016