چهارشنبه 25 شهريور 1383

عتيقه‌ي دوران جنگ!! محسن بينا

[دکتر محسن بينا ، استاد دانشگاه]

اخيرا اصلاح طلبان حکومتی با پشيماني از برخورد انفعالی در انتخابات مجلس هفتم و در تلاش برای از دست ندادن قوه مجريه، اقدامات خود را جهت فعال کردن مير حسين موسوي، اين عتيقه دوران جنگ، شدت بخشيده‌اند. هر چند سران و سخنگويان جناح اصلاح طلب، دلايل گوناگونی را برای اين اقدام خود ذکر ميکنند ولی بعيد است كه همه دلايل، همان باشد که آنها مطرح می کنند.
اصطلاح طلبان حکومتی يکبار در سال ۷۶ با شعارهای عوامفريبانه بخشی از رای دهندگاني را که سالها در رای گيری شرکت نمی کردند، به سوی خود کشيدند. آرايی که به اين شکل جمع آوري شد، حاصل يک رای گيری غير رقابتی در يک انتخابات غير دمکراتيک بود.
رای دهندگاني كه در آن راي گيري شركت كردند، نيروي حاكميت نبودند و اين واقعيت را هر دو جناح نيز مي‌دانستند. به همين دليل اصلاح طلبان نمی توانستند آنها را در مراحل بعدی رقابت با جناح مقابل بسيج کنند. چرا که اصلاح طلبان و در راس آنها خاتمی ميدانست ميدان دادن به آن نيرويی که با حکومت سنخيت نداشته باشد، ميدان دادن به سيلی است که حکومت را باخود مي‌برد. بنابراين استفاد از آن نيرو با تمامی قيود و محدوديت ها تنها زمانی مناسب بود که هدف رقابت محدود با جناح رقيب برای تصدی قدرت در چارچوب حاکميت باشد. چنين روشی يعنی بکارگيری نيروی غير خودی برای مبارزه با رقيب خودی البته راهکاری بلند مدت و قابل اعتماد نيست. چون شعارهايي كه كسي بفكر تجقق آنها نباشد، کاربرد محدودی دارند و استفاده از آنها در بلند مدت موثر نيست.
نسل اولی ها و توده های زنان و جوانان که تجربه سياسی محدودی داشتند و تخلکامی کار سياسی را در چارچوب حاکميت نچشيده بودند تنها مي شد يكبار فريب‌شان داد. آنان اگر در دهه ۶۰ از عرصه سياست به معنی ايرانی آن غايب بودند تجربه جديد به آنها آموخت در کادر اين حکومت انتظار تحول، انتظاري غير واقعي است. تحت اين حاكميت، هيچگاه "معاند مخالف"، "مخالف موافق" نميشود. بلکه بالعکس موافق مخالف و مخالف به جنگ با رژيم تشويق مي‌گردد. اين گويا اين جزء سرشت "ولايت" است که بدون دشمن تراشی ميميرد. "ولايت"، دن کيشوتی است که بی دشمن خيالی موضوعيت ندارد. اينک با برباد رفتن آن هياهوها، تنها گزينه کسب قدرت برای اصلاح طلبان ايجاد شکاف در جناح راست حکومت و جدا كردن بدنه آن از راس آن است. چرا که ديگر اصلاح طلبان اميدی به کسب رای از خارج حاکميت ندارند. جوانان و زنان را نميتوان با شعارهاي پوشالي گذشته به پای صندوقها کشيد. نسلی که با کم تجربگی و يا خوش گمانی به توهم دگرگونی تدريجی با رويکرد حداقل امکانات، حداقل اهداف به پای صندوق های رای آمده بود ديگر حاضر نيست بار ديگر از سوراخ کشمکش جناحهاي رژيم گزيده شود.
نامزدی مير حسين موسوی در همين چارچوب قابل فهم است. اين تاکتيک ميتواند در راس جناح حاكم اختلاف ايجاد كند و آنها را به بی وضعی سياسی دچار نمايد. فعال شدن موسوی ميتواند بخشهای از بدنه جناح راست را از آن جدا کند. به يک معنا اصلاح طلبان در تلاشند تا نقطه قوت جناح مقابل، يعنی يكپارچگي اقليتی که سازمان دارد را خنثی کنند و بدنه آنرا به انفعال بکشانند. با ايجاد احتلاف در ميان سران جناح وابسته به خامنه ای و انفعال دستجات مرتبط با آنها امکان بسيجی همچون ماجرای شورای شهرها و يا مجلس را از آنها بگيرند.
موسوی شايد بتواند نوستالژی کسانی که در دوران جنگ ارج و قربی داشتند يعنی سرداران و سپاهيان خانه نشين شده را نيز تحريک کند. با به ميدان آمدن اين جماعت، جناح غالب حاکميت ديگر نميتواند تحت عنوان شيهدپرستی و ستايش جنگ فضا را از دست نيروی رقيب بگيرد. مير حسين موسوی تداعی کننده دورانی است که به پايا رسيده تمام اما جماعتی در درون حاکميت هنوز با ياد آن دوران نان ميخورند. موسوی تمام مظاهر خشونت طلبان جناح غالب را دارد با يک مزيت که با اصلاح طلبان حکومتی همراه است. اگر خامنه ای با به معرکه آوردن اطلاعاتی ها و شکنجه گران سپاه تحت عنوان "سرداران جنگ" مجلس را از آنها پر کرد، پس مي توان با جنس اصل دوران جنگ و عتيقه اصيل آن، قوه مجريه را هم تصاحب كرد؟ همين ترکيب ظاهرا نا متجانس موسوی است که وی را کانديد شايسه اصلاح طلبان حکومتی نموده است.
موسوی از قديم دارای اختلاف غير قابل انکاری با خامنه ای بوده است. او پايه‌اي در ميان جماعت طرفدار حکومت ندارد. به همين جهت توان وي برای خروج از ميدان اراده اصلاح طلبان محدود است. اختلاف قديمی او با خامنه ای نيز از ريسک تغيير مواضع او به سود خامنه ای می کاهد و همين امر او را به گزينه مطلوبی براي اصلاح طلبان تبديل ميکند. مير حسين موسوی نخست وزير تدارکاتچی جنگ و خمينی در دورانی به نخست وزيری رسيد که هنوز بسياری از زيرساخت‌های اقتصادی به کام جنگ و سرکوب نريخته شده بود. او همان نخست وزيری بود که قول داده بود حتی در صورت نداشتن سلاح جنگ را با چنگ و ناخن ادامه دهد. همان نخست وزيري كه به انفجار جميعت و تبديل ايران به يک وزنه جمعيتی !! منطقه افتخار ميکرد. او در يک اظهار نظر اقتصادی!! مدعی شد همه هزينه های جنگی هزينه های سرمايه ای است چون آن هزينه ها صرف بقای حکومت ميشود!!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

مير حسين موسوی نخست وزيری بود که نه به اعتبار کارنامه مديريت اش و نه به اعتبار نفوذ شخصی و يا حتی ارتباط مستقل توانست به صدارت برسد. موسوی نقطه تلاقی جنگ و سرکوب گسترده و خونين داخلی و حضور خفقان آور خمينی بود. حال که خامنه ايی در تلاش برای مهار بحران های لاعلاج استبداد مطلقه و يکدست کردن حکومت، به گذشته پناه ميبرد و ابواب جمعی جنگ و سرکوب را به ميدان می آورد چرا جناح رقيب او چنين نکند؟ در شطرنج قدرت پرستی جناح های حاکميت، جناح رقيب خامنه ای تنها با کمک مهره های هم جنس مهره های حريف است که ميتواند سهم قدرت خود را حفظ کند.

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/12023

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'عتيقه‌ي دوران جنگ!! محسن بينا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016