advertisement@gooya.com |
|
برای حزب الله هیچ خط قرمزی برای بقای خود وجود ندارد.
5 ـ در توهین نباید حد و مرزی قائل بود وباید به طرف تفهیم نمود که او هیچ است تا به آخرین درجه از زشتی روح وجسم مبتلا گردیده به مهره ای ارزان جهت فرامین حزب الله تبدیل گردد.
6 ـ یک حزب اللهی واقعی باید از هرنوع احساس مهربانی و ملایمت در برخورد با عناصر غیر خودی، لیبرال و طاغوتی بدورباشد.
چند بندازدستور العمل خیلی محرمانه به نمایندگی های خارج از کشور به شماره ثبت29ـ1302\1 ـ 1ـ206\160 مورخ 3ـ6ـ1366
برگرفته از کتاب"خاطرات یک دیپلمات"، بخش پنجم(نشر در سایت گویا)، نوشته آقای علی اکبر امید مهر
سخنی با دوستان.: ازهمه دوستان عزیزی که اظهار لطف کرده ودر باره بخش نخست، نظر خود را اظهار داشته بودند، تشکر می کنم. از همه آن نظر های هوشمندانه استفاده کردم. دوست عزیزی بنام مژگان اشتباهی در ترجمه نام یک کتاب را یاد آور شده بودند که حق با ایشان بود و من تلاش کردم آن اشتباه بر طرف شود. از دقت وتوجه ایشان ممنونم. دوست گرامی دیگری خواسته بودند خلاصه تر بنویسم. مطمین باشید که کوشش خود را کرده ومی کنم اما خب گفتنی در این باره زیاد بوده و هست و این بار را هم تحمل کنید!
دوستان متعددی گله کرده بودند که اشتباه زیاد بوده. راستش این امر اتفاقی و به هنگام درج مطلب پیش آمده بود که دوستان پر تلاش ما در گویا شاهد بر ماجرا هستند. بعدا سعی کردیم که رفع کنیم و زیاد موفق نشدیم. آخرین نکته: این تنها دریچه ایست به روی حفیفتی که کمتر به جد و بی پرده مورد گفتگو قرار گرفته است. امیدوارم هم وطنان رنج کشیده ام آنرا دنبال کنند.
در بخش نخست ، کوشش شد که آگاهی های هر چند مختصر در باره مافیا، سابقه، ساخت، تفکر واندیشه و میدان عمل آن در اختیار خوانندگان قرار بدهم. در این بخش کوشش می شود که عمل کرد حکومت مذهبی ایران در مقایسه، مورد بررسی قرار بگیرد.
پیش گفتار
انتخاب نام «رفسنجان» در تیتر این نوشته، بی سبب نبوده است. رفسنجان زادگاه یکی از فاسد ترین، فریب کارترین و خود خواه ترین سران رژیم مذهبی حاکم بر میهن ماست که در طول این سالها در تمام رویدادها وفجایع پیش آمده در جامعه ما، عملیات تروریستی، (بمب گذاری ها و ترورها ، دو نمونه مشهور دادگاه های میکونوس و آرژانتین که در هر دوی این دادگاه ها ابوالقاسم مصباحی، که به عنوان "شاهد س c " معروف است، شهادت داده است) در خارج از کشور، با تحمیل هزینه های نجومی بر ملت ایران، دست داشته و جزء اولین مسؤلین همه جنایت ها، خرابی ها و آواری است که بر سر مردم فرود آمده و یکی از بانیان اصلی ستم تفسیرناپذیری است که بر مردم ایران روا شده است. به خاطرات او تحت عنوان غلط انداز «عبور از بحران» نگاهی بیاندازید و ببینید که او با قلم سست خود چگونه اظهار و اعتراف دارد که او خود"بحران" آفرین بوده و در همه امور سیاسی، اجتماعی، نظامی ( هوایی، دریایی! و زمینی! )، علمی، فرهنگی و.. دخالت داشته، بدون اینکه کوچکترین شایستگی وعلم و دانشی داشته باشد. دائم در حال طرح و نقشه های توطئه کارانه برای محکم کردن جای پای خود و از بین بردن رقبایی است که می داند درعرصه آزمایش فکری و یا علمی و عملی قدرت برابری رو در رو و شرافت مندانه با آنها را ندارد مثلن عناصر ملی ـ مذهبی چون بازرگان، بنی صدر، سحابی، مطهری، ویا این آخرها کد یور، اشکوری، سروش ویا گنجی. نتیجه عمل کردهای او وهم پالکی هایش، فاجعه ایست که جامعه و مردم ما امروز با آن روبروست. او حتا هم مسلکانی چون بهشتی (که اگر بخواهیم حقیقت گو باشیم حال چه موافق باشيم چه مخالف ، سخنران خوبی بود وتجربه و دانشش به امثال هاشمی بسیار می چربید) و باهنر را هم بر نمی تابید و افکار عمومی مشکوک است که او حتا در انفجاردفتر حزب ج. و دفتر نخست وزیری دخالت داشته است. همان گونه که در قتل احمد خمینی. سرنوشت پرونده این دو انفجار همچون آتش زدن سینما رکس آبادان و قتل های زنجیره ای، قتل احمد خمینی و .. هرگز مشخص نشده و باید منتظر شد تا روزی که مردم وارد میدان شده و آقایان را به محاکمه بکشند. اکبر هاشمی رفسنجانی از پدر خوانده های مافیای مذهبی حاکم بر ایران است؛ «همان عالیجناب سرخ پوش» است که اکبرگنجی، این روزنامه نگار دلاور، به جرم افشاگری گوشه ای از جنایتهای منتسب به او وبالا زدن گوشه ای از پرده فسادگاه پنهان او، با همان شیوه های شناخته شده مافیای حکومتی(پرونده سازیهای دروغین و فراهم نمودن بساط و دام کنفرانس برلین) به بند کشیده شده است. ما در بخش نخست د ید یم که مافیا نیز دارای ایدئولوژیی است که بر دو پایه کسب قدرت(نفوذ) و سود استوار است. اکبر هاشمی رفسنجانی نیز از همان آغاز و قبل از انقلاب مجنون این «دو لیلی» بوده است با پوشش و زرورقی از «اسلام ناب محمدی». ارتباط با خشک مغزان «فداییان اسلام» و تهیه اسلحه برای ترور منصور شروع کارش است. همکاری با فداییان اسلام و سپس هیأت مؤتلفه از افتخارات رفسنجانی است. فداییان ترورهای متعددی انجام دادند که یکی از شوم ترین آنها که ضربه سختی بر پیکر جامعه صاحب اندیشه، آرمان خواه و آرزومند ترقی وپیشرفت ایران ومردم ایران زد، قتل وحشیانه زنده جاوید احمد کسروی دانشمند ومتفکر ارزنده ایرانی است. ضد یت خمینی و طیف فداییان اسلام(مؤتلفه بعدی) با احمد کسروی حد و مرز نداشت . آنها در وجود کسروی که خود از خانواده ای مذهبی بود، درس طلبگی خوانده و پدر بزرگش پیش نماز مسجد بود، که حال عبا وعمامه را از خود دور کرده و کمر به مبارزه با آنها و دادن آگاهی درست به جامعه بسته بود، خطری بی حساب می دیدند. در این نوشته چون بحث ما بر موضوعی دیگر استوار است تنها به مین بسنده می شود که گفته شود: در تاریخ معاصر ایران شاید نتوان کسی را یافت که با نگرش و باور مذهبی، همچون کسروی به افشای ماهیت خشک مغزان متعصب، و بی پایه و پوچ بودن تفکر آنان که خود آنها را «ملایان» می خواند پرداخته باشد. شجاعت و بی باکی، درست کاری و شرافت مندی او مثال زدنی وکم نظیر است. بر جوانان عزیز ایرانی(که امید آینده ایران هستند) است که در شناخت هر چه بیشتر کسروی کوشا باشند. او به خدا باورمند بود اما فرهنگ آلوده به تعصب شیعه، که آن را دست پخت ملایان فریبکار و دکان کاسبی آنها می دانست، به شدت می کوبید. از شوربختی مردم ایران است که مطالبی که کسروی در نیم قرن پیش مطرح کرده هم امروز به شدت دامن گیر جامعه ماست و مردم را ناگزیر ساخته است که خود را آماده سازند تا برای همیشه دست ملایان فریبکاررا از جامعه ایران کوتاه نموده و برگرفتاری ها و عقب ماندگی های ناشی از وجود این خشک مغزان، فائق آیند.
اما هاشمی رفسنجانی تنها یکی از مهره های مهم مافیای حاکم بر ایران است. مافیای ایران نیز از خانواده های متعدد تشکیل شده که در ایجاد ترور و وحشت ، قتل و کشتار و تقسیم مقام و غنایم به چنگ آمده از اشغال ایران سهیم هستند. موج فساد و تباهی که جامعه را فراگرفته (به موجب آمارهای منتشر شده، ایران به نسبت میانگین جمعیت اولین مصرف کننده مواد مخدر در جهان، دومین مرکز پول شویی در جهان ـ پول های کثیف و نامشروع که از راه خلاف کاری و غیر قانونی بدست آمده اند ـ ، کشوری است با بالاترین درصد فرار مغزها، و از جمله کشورهایی است که بیش از نیمی از جمعیتش زیر خط فقر است، کشوری مشهور به زندان بزرگ خبرنگاران، روزنامه نگاران و نویسندگان ، کشور رشوه گیری، فساد وفحشا و پدیده جد ید و دردآور«کودکان خیابانی» که جامعه قبل از انقلاب با همه مصیبت ها با آن نا آشنا بود و... این همه افتخارات حکومت اسلام ناب محمدی و از خصوصیات ایران تحت حکومت اسلامی است! )
ما ومافیای مذهبی
آیا ما با در ایران با پد یده مافیا روبرو هستیم؟ شباهت ها کجاست؟
یکی از شیوه های اصلی رسید ن به هدف برای یک سازمان مافیایی، همآنگونه که دیدیم، کاربرد خشونت عریان است. قتل و آدمکشی از اصلی ترین شیوه هاست اما آدم ربایی (در حقیقت گروگانگیری به هدف اخاذی و فشار)، تهدید و ایجاد رعب و وحشت نیز در همین راستا از شیوه هایی است که کاربرد بسیار دارد. آیا جمهوری اسلامی برای رسیدن به هدف (حفظ قدرت موجود و امتیاز های رؤیایی که بدست آورده است)، به انواع شیوه های خشونت آمیزمستمربرای از بین بردن هر نوع صدای مخالف و اعمال قدرت خود دست می زند؟ بی تردید با تکیه به شواهد بسیار جواب مثبت است. نمونه هایی چند:
"هدف اصلی خشونت و جنایت دوران هاشمی حذف دگر اندیشان و روشنفکران از طریق ایجاد رعب و وحشت بود. اما هدف اصلی خشونت و جنایات اخیر[ منظوردوران خاتمی] بر کناری خاتمی ونابودی جامعه مدنی ایران است"(1)تاکید از من
"[در اسناد محرمانه] دستور العملی در رابطه با ترور مخالفین در خارج بود...... بموجب این دستورالعمل سری هر بار تروری در خارج انجام می گرفت باید کارکنان سعی می کردند چند سناریو برای قتل یا مرگ یا باصطلاح خودکشی این افراد ساخته و قضیه را آنقدر پیچیده نمایند که سرنخ های اصلی در ميان انبوه ضد اطلاعات واهی و اخبار و شایعات جعلی گم شود."(2)
".. .. مصباحی با حضور در دادگاه، جزئیاتی را در باره چگونگی تشکیل تیم[تیم های ترور دولتی] و غیره توضیح داد. خود او هم یک وقتی به عنوان سر تیم مأموریت پیدا کرده بود که برود آقای هادی خرسندی (طنز نویس ایرانی مقیم لندن، توضیح از مصاحبه کننده)را بکشد که نکرده بود. بله، همه این جریان ها را دقیق توضیح داده بود.مثلا، چه جوری تیم تشکیل می شود. چه جوری حکم قتل صادر می شود و حکم ولی فقیه لازم است. پس از دریافت حکم، چگونه تحت پوشش سفارتخانه های محل عملیات قرار می گیرند و نقش سفارتخانه ها دراین عملیات چیست. بله، او همه این مسایل رابا جزییات در دادگاه مطرح کرد."(3) مصباحی رفیق همین سعید امامی معاون وزارت اطلاعات بود. در واقع همین سعید امامی به اوگفته بود:«دربرو، می خواهند کامیونی ات کنند»
ح.ا.: یعنی می خواهند ترا بکشند؟
بنی صد ر: بله..." (4)
وقتی مصباحی در داگاه میکونوس شهادت داد، جمهوری اسلامی طبق معمول همه چیز را انکار وتوطئه دشمن دانست واظهار داشت:
" که مصباحی از سال 1984 هیچ گونه سمت دولتی بر عهده نداشت، دادستان بر اساس اظهارات مصباحی، فتوکپی اسناد سفرهای اورادر سال های 1988ـ1987 به اروپا و بویژه به آلمان از هتل ها وشرکت های هواپیمایی در سویس واتریش وآلمان، ودر خواست ویزای او را از سفارت آلمان در تهران، گرد آوری کرده بود. مصباحي در سال[های] 1988و 1987 به نمایندگی از جانب رژیم جمهوری اسلامی برای مذاکرات در باره آزاد سازی«کوردوس» مهندس آلمانی که در لبنان ربوده شده بود به آلمان سفر کرد. مجموعه این مدارک ثابت کرد که در این سال ها مصباحی گذرنامه سبز رنگ دیپلماتیک با گذرنامه آبی رنگ خدمت داشته است و به عبارت دیگر !مأمور رسمی جمهوری اسلامی ایران بوده است.یکی ازشماره پاسپورت های دیپلماتیک اوکه در دادگاه ارائه شد و درهتلی در ژنو به دست آمده بود، 16317 بود.
مصباحی برای اثبات اینکه پس از سال 1984 نیز همچنان در خدمت جمهوری اسلامی بوده است، در دادستانی فدرال آلمان گفته بود که در سال 1993 همراه رفسنجانی به گرجستان سفر کرده است. دادستانی آلمان از رادیو تلویزیون[گرجستان] درخواست فیلم های خبری تلویزیونی آن زمان را کرد. دولت گرجستان همه ویدئوها وعکس های این سفر را در اختیار دادستانی قرار داد و در شماری از آنها مصباحی در میان هیأت همراه رفسنجانی دیده می شود."
" پرویز دستمالچی[بازمانده از جنایت رستوران میکونوس] می افزاید: مسئله مهم دیگری که مصباحی در دادگاه مطرح کرد، مسئله دخالت سید حسین موسویان سفیر وقت جمهوری اسلامی در بن در فعالیت های تروریستی است. به گفته مصباحی، موسویان در بیشتر قتل های سیاسی اروپا و حتی آن قتل هایی که مقامات پلیسی و وقضایی آلمان نتوانسته اند سر نخ آن را بیابند، شرکت فعال داشته است. مصباحی جزئیات وقایع را برای دادستانی آلمان تشریح کرده است. (5) تاکید از من
غیر قابل انکارترین اسنا د، همین افرادی هستند که مدتی در خدمت حاکمیت بوده وهر یک بدلایلی راه خود را جدا کرده وبرای جبران خطاه های گذشته، صمیمانه دست به افشا گری زده اند. افشا گری های "امیر فرشاد ابراهیمی" که سبب شکل گیری پرونده"نوار سازان" و دستگیری او و دو وکیل آزاده: شیرین عبادی و محسن رهامی شد، که حرف های او را ضبط کرده بودند، از اهمیت به خصوصی بر خوردار است. او که خود در میان گروه های موسوم به "گروه های فشار" بوده و خود در ماجرا های تکاندهنده بسیار از جمله برنامه ریزی قتل "عبداله نوری" وزیر وقت کشور شرکت داشته، طی این مدت مطالب مهمی را بیان داشته است.
"....آقای نوری همدانی می گفت که خیلی از دوستان را پیش آقای (عبداله) نوری فرستادیم اما ظاهرا عناد دارد. ما نتوانستیم ساکتش کنیم اما شاید شما ساکتش کنید.آقا مصباح گفت که یک مرد یا یک جوان از بین شما پیدا نمی شود که او را خفه اش کند. و ما گفتیم یک سری صحبت می کنیم. ایشان(مصباح) گفت ن!ه آقا صحبت دیگه چیه؟"
".. در جلسه بعدی با آقای جنتی که او گفت: هرکسی در راه ساکت کردن نوری قدمی بر دارد سرباز گمنام امام زمان است."(6)
قتل وکشتار افراد در سراسر جهان وسیله مأموران جمهوری اسلامی به قدری وسیع وگسترده است که احتیاج به نگارش کتابها دارد. این قتل وکشتار های مافیایی از همآن سال های اول انقلاب شروع و همچنان ادامه داشته است. آقای علی اکبر امید مهر، کارشناس و دیپلمات وزارت امور خارجه از 1357تا 1375 که پس از !آن به خارج گریخته، کتابی تحت عنوان:«خاطرات سیاسی یک دیپلمات جمهوری اسلامی» منتشر کرده است که حاوی چنان مطالب تکاندهنده ای است که به تصور هم نمی گنجد. او شاهد زنده دیگری بر جنایت ها، خیانت ها ، مال اندوزیها و قدرت پرستی های نو کیسه هایی است که در راه رسیدن به اهداف شوم خود هيچ مرزی نمی شناسند.
زمانی که او در کنسولگری هند است، سال 58 است و:
"هر روز دستورات و بخشنامه های خشن و تندی از مرکز در بر خورد با ایرانیان مقیم هند و یا دانشجویان[می رسید]...[مثلن] بین ایرانیها در خارج اختلاف بیاندازید."
" طبق روال معمول در نمایندگی هر ششماه یکبار آمار وقایع اربعه(شامل تولد، ازدواج، طلاق، فوت) در خصوص ایرانیان مقیم به مرکز گزارش می شد، یکباره متوجه شدم آمار تلفات ایرانیان مقیم نسبت به شش ماهه قبل چند برابر افزایش یافته و اغلب این تلفات بصورت تصادف مشرف به موت[شاید منظور ایشان منجر به موت بوده] ومسائلی از این قبیل بوده است. آیا دانشجویان انجمن اسلامی مخالفین خود را باین طریق از بین می بردند؟ آیا این تصادفات و قتل ها عمدی بود؟" "...بعدها حوادث مشابهی بمراتب بیشتر و عمیق تر در مأموریت های بعدی ام در خارج از کشور رخ داد و این شک را تبدیل یه یقین نمود که اکثریت قریب به اتفاق این حوادث تعمدی بوده و رژیم با این کار بتدریج مخالفین خود رادر خارج بخصوص کشورهای همسایه قبل از رسیدن پای آنها به کشورهای پیشرفته ریشه کن و سر به نیست می نماید. در کشورهای اروپا اگر تروری انجام می شد قدرت رسانه های گروهی مانع از پنهان کاری آنها مي شد و رژیم رسوا می گردید. اما در کشورهای چون هند، پاکستان، افغانستان و ترکیه که ایرانیان مقیم یا پناهنده ومهاجر زیادی بعد از انقلاب تجمع نموده بودند انبوهی از انسانهای بی پناه به امان خدا رها شده و تا دو سه سال اول انقلاب....رژیم و عواملش با گستاخی بیشتری مخالفین خود را حذف مي نمودند."(7) تاکید از من
فاجعه قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67، قتل های زنجیره ای و جنایت وقصابی وحشیانه زنده یادان فروهرها، فاجعه حمله به کوی دانشگاه، قتل دردآور زیبا کاظمی (همراه با تجاوز به او)، ناپدید شدن افراد و آدم ربایی و...دقیقا با شیوه های مافیایی صورت گرفته است. در همین چند روزه اخیر احمد باطبی ،که در مرخصی از زندان بسر می برد، ربوده و ناپدید شد. خانواده او بهر دری زد ند بیهوده بود.سرانجام پدر احمد همراه با وکیلش با قاضی مرتضوی، قاضی متهم به قتل زیبا کاظمی و متهم به دروغ گویی دایمی، دیدار می کنند. طبق مصاحبه, ( 18 آذر 82 ) پدر باطبی با رادیو «آوای آشنا» در خارج !از کشور، قاضی شرافتمند! اول که حاشا می کند، به پدر باطبی می گوید: تو دروغ می گویی! او را پنهان کرده ای. اما آخر سر می گوید که دستگیرش کرده اند اما هر دو را تهدید می کند که حرفی نزنند. پدر باطبی گفت که: "او تهدیدم کرد که اگر حرفی بزنم خفه ام خواهد کرد" اما او گفت که "من حرف می زنم ، من حق نفس کشیدن دارم و این مملکت مال من است." به قد ری این مرد و خانواده اش را زجر داده اند که فریاد میزد :"به خدا در خونه رو می بندم بنزین میریزم روی خودم وزن وبچه ام و همه رو آتیش می زنم. آحه مگه ما چه گناهی کرده ایم؟ گناه ما این است که مسلمون هستیم"
آیا در این مورد نیازی به ارائه شواهد بیشتر و تکرار مکررات است؟
این اولین و مهمترین وجه اشتراک مافیای مذهبی، که قوی ترین مورد نیز هست، با مافیای بین المللی می باشد.
دومین مورد تشابه، ضدیت با قانون است.
بنظر شما عجیب نیست حکومتی خود تا این حد ضد قانون باشد؟
دیدیم که ضدیت با قانون جزو اصول زندگی خلاف کارانه مافیاست.در جمهوری اسلامی ظاهرا مجلسی وجود دارد و قانونی. امااین حکومت «اسلام ناب محمدی» تنها مملکتی است که دستگاه قضا و عدالتش، تحت نظر مستقیم رهبر، وبا امثال قاضی های بی وجدان، فریبکارو توطئه گری چون قاضی مرتضوی، ضد قان_e6ن ترین دستگاه مملکت ویکی از پایه های ایجاد رعب و وحشت در جامعه است.
جمهوری اسلامی حتا قانونی را که خود تهیه کرده است اجرا نمیکند. ویا اگر در مواردی بشکلی نیم بند اجرا کند آن گونه که خود می خواهد و تفسیر از آن دارد، آنرا اجرا می کند. صاحبان قدرت در این نظام، هر گاه خود را وقدرت مافیایی خود را در خطر ببینند با قوانین «من درآوردی» که با زور و قلدري وبا تکیه بر گروه های فشار شامل قداره بندان وقمه کشان خود به اجرا می گذارند، از اجرای نیم بند قوانین هم جلوگیری می کنند.
امروز همه با نام و عمل کرد هیئت مؤتلفه، سران آن و مراکز قدرت آن تا حدود زیادی آشنا هستند. این حزب همیشه تلاش کرده است رهبری و اعضای خود را از چشم جامعه مخفی نگهدارد. چرا چنین است ؟ وحشت این جمعیت بد سابقه و مال اندوز که چون مار در همه سوراخ های قدرت خزیده و لانه کرده است از چیست؟ آنها که آلودگیها یی دارند؟ پیروز دوانی که یکی از ناپد ید شدگان در قتل های زنجیره ای است دست به تلاشی زده بود تا این جریان خطرناک و مرموز را به جامعه شناسانده و چهره هاو نقشه های مخفی آنها را آشکار نماید.در کتاب: "تحقیقی در باره انقلاب ایران" به نقل از بولتن شماره 11 زنده یاد پیروز دو!انی درباره انتخابات خرداد76 و هیئت مؤتلفه چنین می خوانیم:" این حزب قصد داشت از طریق به پیروزی رساندن ناطق نوری قدرت اجرائیه را قبضه کرده و حکومتی شبیه طالبان یعنی حکومتی اسلامی خلافتی با لغو رسمی اصل جمهوریت مصرحه نیم بند و ناپیگیر در قانون اسلامی،در ایران بر قرارکنن!د.(تاکید از من) این سازمان با اتکاء به نهادهای پر قدرت اقتصادی، بازار، تجارت و دللالی، نقدینگی عظیمی را در اختیار دارد و از این طریق پیوسته به دولت ها، مجلس و دیگر ارگانهای حکومتی فشار آورده و آنها را مطیع خود می سازد....جمعیت مؤتلفه اسلامی دستش در بسیاری از حوادث سرنوشت ساز!منفی در دوران پس از تحول 1357 در ایران آلوده است. بسیاری نیروهای سیاسی از گروه های حمله کننده و گروه های فشار نظیر حزب الله و نشریاتی نظیر «شلمجه»و «لثارات الحسین» را گروه ها و نشریات وابسته به این جمعیت می دانند."(8)
اما نتیجه انتخابات چنین نشد. مردم درجه اهمیت وباور خود را به رهبر، منتخب رهبر(ناطق نوری) و هیئت مؤتلفه به خوبی نشان دادند. ظاهرا نقشه مافیا نگرفت. اما در باطن آنها از پای ننشستند. اکنون بازی "حکم حکومتی" را به میان کشیده بودند که در واقع چیزی جز "اسلام خلافتی" و خلافت آقای رهبر نبود.!
با صدور چنین« حکم حکومتی» خود ساخته بود که مانع از تصویب قوانینی چون «قانون مطبوعات" شدند؛درسایه تهد ید همین حکم ضد مردمی وضد قانونی بود که مانع ازتصویب لوایح: «تعریف از زندانی سیاسی و جرم سیاسی، ویا قوانین مربوط به حقوق زنان و قانون منع شکنجه» شدند.هیئت مؤتلفه به هدف خود رسیده بود.
قدرت(دولت) پنهان
سومین مورد اما پنهان کاری بسیار شدید است،
پنهان کاری از اصول خد شه ناپذ یر یک سازمان مافیایی است. در این سازمان ها اگر کسی لب به سخن باز کرده از نا گفته ها بگوید در اولین فرصت نا بود می شود. فرشاد ابراهیمی باید بسیار خرسند باشد که به دلیل حساسیت های جامعه ایران وافکار بین المللی جان سالم بدر برد در غیر آن صورت به بدترين وجه نابودش می کردند. مگر سعید اسلامی عزیز کرده رهبر نبود؟
در ایران مردم در همه امور نا محرم هستند. هیچ کس نباید بداند در بیت آقای رهبر چه می گذرد و چرا کسانی در آنجا مشغول بکارند که بد لیل سهیم و شریک بودن در جنایات، حکم جلب بین المللی دارند(نمونه فلاحیان ،علی اکبر ولایتی، حکم دادگاه میکونوس). در دادگاه میکونوس از شرکت بالاترین سران جمهوری اسلامی نام برده شده است. سال گذشته یاسر عرفات در یک مصاحبه با رهبر حزب دمکرات چپ ایتالیا در رابطه با ترورهای گروه های افراطی فلسطینی چنین می گوید:" کسانی چون آیت الله خامنه ای در پشت این گروه ها قرار دارند.آیت الله خامنه ای نه تنها بطور مستقیم بلکه از طریق کشورهای ثالثی چون آفریقای جنوبی کمک های مالی خود را برای گروه های تندرو فلسطینی ارسال می دارند..."(9) و "یاسر عرفات از آیت الله خامنه ای به عنوان یکی از حامیان و پشتیبانان حملات انتحاری علیه شهروندان اسراییل نام می برد"(10)
چرا من از یاسر عرفات نقل میکنم بد ین سبب که او از شرکای اولیه حاکمان جمهوری اسلامی و آشنا به «ترور» بوده و بسیار بهتر از دیگر رهبران جهان با آنها و شیوه های تروریستی آنها آشناست. دامنه این پنهان کاری تا بآن جا کشیده شده است که آقایان باید اجازه دهند که حتا نمایندگان انتخابی _e3جلس، در چه موردی پرسش و صحبت بکنند یا نکنند(ممنوعیت نوشتن روزنامه ها یا بحث کردن نمایندگان در مجلس از قتل های زنجیره ای، و ممنوعیت نوشتن وبحث کردن در مورد رابطه با آمریکا و این اواخر در مورد نیرو گاه های اتمی). یا بیضه اسلام در خطر می افتد، یا نظام مقدس اسلامی ضربه می خورد، ی!ا دشمنان نظام مقد س استفاده می کنند، یا چهره رهبر از این که هست خرابتر می شود...
این تازه در موارد عادی وروزمره است در غیر این صورت چه کسی تا کنون از پول های افسانه ای که به بیت رهبری سرازیر می شود حساب و کتابی به دست داده است؟ کدام دوربین تلویزیون یا خبرنگاری اجازه یافته است که از کاراین همه مشاوران ریز ودرشت «آقا» که از امکان های بی حساب وکتاب برخوردار هستند، یک گزارش واقعی تهیه کرده به مردم نشان دهند؟
مشکل اصلی مافیای مذهبی ترس از روشدن حقایق پشت پرده وآشکار شدن دست های فاسد و خون آلود آنانست. نگاه کنید به، به اصطلاح روشنگری های اخیررفسنجانی و محسن رضایی در باره جنگ و نا گفتنی های آن(می توانید به سایت بازتاب مراجعه کنید)، صدها پیچ وتاب به خود داده و انبانی از دروغ تحویل داده اند تا یک کلمه حقیقت بگویند! اولی تلاش کرده است گناه ادامه جنگ، کشته و مصدوم شدن صدها هزارجوان ایرانی وعراقی را به گردن خمینی و سپاه بیاندازد و دومی تلاش کرده است دامان خود را پاک نشان داده و اولی را مقصر قلمداد کند. شرم نکرده اند که بگویند شعار های از قبیل: "جنگ، جنگ تا فتح کربلا" و "جنگ، جنگ تا رفع فتنه در جهان" نمایشی بوده است!
پنهان کاری در مافیای مذهبی حاکم بر ایران بدلیل هرج ومرج درونی(خلاف مافیای بین المللی که از نظم وحشتناکی بر خوردار است. ـ کمی بعد به تفاوت ها خواهم پرداخت ـ )، سود جویی و قدرت طلبی های بی حساب، تسلط فرهنگ دو رویی، تملق و چاپلوسی، حتا در مورد «خواص» نیز اعمال می شود. این مافيا در درون خود از یک دستی و همآهنگی بر خوردار نیست.در اولین فرصت وهر گاه منافع هریک در خطر افتد از کاربرد شنود وجاسوسی در کار یکدیگر آنی درنگ نخواهند کرد و برای نجات جان خود همکاران خلاف کارچون خود را در لهیب آتش می سوزانند. کاری که با سعید امامی(اسلامی)، همسرش، عده ای ازعاملان برخی از هزاران قتل زنجیره ای کردند، تنها یک نمونه است.
ورود در بازار خرید وفروش قاچاق(اسلحه ، مواد مخدر، و..) و شستشوی پول کثیف و آلوده.
این موارد نیز جزء زندگی روزمره مافیای جهانی است.
"همزمان شخصی بنام محمد حسن محی الدين نجفی از روزنامه جمهوری اسلامی به وزارت خارجه منتقل شد. وی پسر آيتالله نجفی، همکار مهندس موسوی نخستوزير(سردبير وقت روزنامه جمهوری اسلامی) به صاحب امتیازی حجت الاسلام سید محمد خامنه ای(رئیس جمهور) بود.ظاهرا در روزنامه مزبوربه ا_e3ر حروف چینی مشغول بود زیرا کوچکترین اطلاعی راجع به مسائل سیاسی دنیا نداشت. خطی بد و نا خوانا داشت ودر اغلب جملاتش غلط های املایی و انشایی واضحی وجود داشت ولی در حکم استخدامش نوشته شده بود معادل دیپلم."(11)
همین آقا به عنوان سرکنسول موقت برای رفتن به پیشاور پاکستان انتخاب و چون دارای هیچ گونه دانش و تجربه ای نبوده دو ماهی نزد نویسنده خاطرات تعلیم می بیند و تبدیل می شود به سرپرست نمایندگی ج. اسلامی در پاکستان! اما ببینیم نتیجه این معجزه جمهوری اسلامی که از کود هم طلا می سازد، چه می شود:
" در اطراف پیشاور بازارها ومناطق آزادی هست که درآنها بازرچه هایی از انواع واقسام مواد مخدر، اسلحه، پولهای تقلبی و.... از قدیم الایام تأسیس گردیده وبصورت بهشت معتادان وقاچاقچیان و جنایتکاران و آدمکشان در آمده ودولت پاکستان بخصوص ارتش و همچنین بعضی از رهبران افغانی و کارگزاران آنها این مناطق را اداره می کنند.
....نجفی در پی دو بازدیدی که همآن روزهای اول بهمراه ابراهیمی سرکنسول[که نجفی جایش را می گرفت] از این مناطق بعمل آورده بود، عاشق این بازارها شده و مراد و مقصود خودرا در این بازارها جستجو می نمودوسرانجام نیز آنرا یافت. ابتدا خود شخصا به کمک عوامل خود مبادرت به قاچاق یک نوع هروئین که به نوع چینی معروف بود نموده و سرانجام پس از اینکه خودش میلیاردر شد این مسئله را به دولت نیز تعمیم داد تا قسمتی از مخارج جنگ و مخارج دولت از این طریق تأمین شود."(12)
اما هنرمندی این فدایی اسلام هنوز تمام نشده است:
"نجفی در عین حال به قاچاق دلار تقلبی نیز مبادرت می نمود. این دلارها درمناطق قبایل آزاد بکمک ماشینهای چاپ ووسایلی که از سویس وارد کرده بودند چاپ ودر بازارهای آزاد مزبور مثل جمرود، بارابازار و غیره بفروش می رفت و اسکناس صددلاری به ده دلار ویا کمتر فروخته می شد. ملت ایران بارها! شاهد کشف دلارهای تقلبی دربازار تهران در سالهای 1365 به بعد بوده است. این قضیه ابتدا حالت شخصی داشت و توسط نجفی وشرکاء انجام می گرفت وبعدا که برادران صاحب پست و مقامات بالایی شدند آنرا در سطح کشور نیز تعمیم دادند. و بعدا خواهم نوشت چگونه رژیم با خرید کاغذهای ویژه از سویس و چاپ آنها در تهران توسط همآن ماشین های چاپ که از مناطق قبایل تهیه شده بود، مبادرت به چاپ 4 تا 5 میلیارد دلار اسکناس صد دلاری تقلبی در سالهای 1372 لغایت1373 نموده همه آنها را بدون استثناء به مصرف رساند و آمزیکایی ها تنهادر اواخر سال1375 پی به موضوع برده به منظور حفظ ارزش دلار و بدون اینکه سرو صدايي بکنند شروع به جمع آوری دلارهای تقلبی از بانکها و مراکزبورس دنیا نمودند. من این پولها را از نزد یک دیدم."
اما این تنها نجفی نیست واین آقایان سر دراز دارند:
"... و عجیب اینکه همه برادران به یک درد مبتلا بودند چون همآن روز اول وخشک نشدن عرقشان یا روز بعد درخواست می کردند از منطقه بازار بازدید نمایند. بخاطر دارم بعضی از این باصطلاح هیئت های سیاسی ضمن گشت و گذار در کوچه پس کوچه ها و گوشه کنار این بازار با برخی از فروشندکان مواد مخد رنیز وا'd1د گفتگو شده چانه می زدند یا سراغ جنس بهتری را می گرفتند. من تا آنموقع نمی دانستم که مثلا تریاک انواع و اقسام مختلف دارد یا هروئین چند نوع مختلف است و عالی ترین نوع آن چینی سفید نام دارد. اما واسطه شدن بین مشاور وزیر وفروشنده مواد مخدر بعنوان مترجم باعث شد بتدریج فوت و فن کار را ياد گرفته به محض مراجعه هیأت جدید ویرا سراغ فروشنده مخصوص آن جنس بخوصوص برده با رد و بدل شدن یکی دو کلام قال قضیه را بکنم."(13) تاکید از من
یکی از بهترین محک ها شرایط بسیار وحشتناک استفاده از مواد مخدر در جامعه است که با توجه به آنجه که آمد(که تنها قطره ای از اقیانوس است) و کنترل دایمی که در جامعه اعمال می شود ورود و توزیع آن در جامعه نمی تواند بدون دخالت وشراکت حاکمیت صورت بگیرد. حکومتی که کوچکترین حرکت مردم را درنظر داشته چگونه است که توزیع کنندگان مواد مخدر را در جامعه نمی بیند؟ آیا جز این است که نه تنها خود در این تجارت پر سود دست دارد بلکه با هدف و برنامه هر چه بیشتر آلوده کردن بخصوص جوانان ودور نگه داشتن آنها از درگیری در سیاست و نابود کردن انرژی ونیروی آنها صورت می گیرد؟
امیر فرشاد ابراهیمیان که که از اولین روزهای تشکیل انصارح. با معرفی الله کرم (آنطور که خود می گوید)جزء مؤسسین وشورای مرکزی آن بوده است صراحتا وبا ذکر نام از افراد فاسد حزب اله و بسیجی و سپاهی که همه نوع آلودگی دارند، نام می برد:
"...فرج مراد یان توی پخش مواد مخدر است. فرج مراد یان می رود خاش و در تهران مواد مخدر(تریاک) می فروشد. هرکسی هم او را بگیرد می گوید من انصار حزب الله هستم و بعد آزاد ش می کنند."(14)
باین مسایل خرید وفروش دختران خردسال و زنان بی گناه ایرانی را یه شیخ نشینها و .. بیفزایید تا در یابیم که سرو کار ما با یک حکومت اسلامی است یا چیزی دیگر.
اما تفاوتها
باید گفت که این تنها مافیای مذهبی در ایران نیست که از این شیوه ها استفادی می کند. بیشتر رژیم های دیکتاتوری از این دست کارها و جنایات داشته اند. نمونه همین عراق صدام حسین وپسرانش، سوریه، لیبی وبلوک شرق سابق حتا کشورهای پیشرفته و دمکراتی چون آمریکا که در بخش اول شاهد بودیم که چگونه با مافیا همکاری داشتند. اما هیچ یک از آنها با مافیای مذهبی قابل مقایسه نبوده ونیست. در آمریکا این روش هرگز به شکل سیستماتیک نبوده. جامعه پویا وزنده است. وبا رو شدن چنین قضایایی دولت سقوط میکند وحتا رییس جمهور هم به محاکمه کشیده می شود وافکار عمومی از قضایاي اخبر می شود. ابعاد جنایات صدام ویا قذافی هرگز چنین وسعت جهانی با چنین تلفات وحشتناکی نداشته است، هرگز مافیای جهانی ادعای دروغین ایدئولوژی برتر نداشته است. آلودگی قویترین مافیای ایتالیا(کسا نسترا) چنان که دید یم بسیار کمتر از مافیای مذهبی ایران است. آنها در درون خود از دروغ و ریا پرهیز می کنند، چشم به اموال و ناموس اعضاء ندارند، هرگز در تنگنا عضو دیگری را فدای خود نمی کنند! بنظر من شما نمی توانید بالاتراز این ننگی بیابید که رژیمی که ادعای "حکومت عدل علی" دارد و خود را "ام القراء اسلام" می داند در مقایسه با مافیا آبروباخته تروخون آشام تر ب'c7شد. در بلوک شرق و بویژه شوروی سابق، آدمها باید به رنگ ایدئولوژی حاکم در می آمدند. شیوه های نابودی و سر به نیست کردن مخالفان، اعتراف گیری های اجباری ودروغین ومصاحبه های تلویزیونی، کنترل رسانه های عمومی با ابعادی محدودتر همآنست که در جمهوری اسلامی است.آن بنام کمونیست و این بنام اسلام. اما حکومت اسلامی باز هم قابل مقایسه با حکومت استالینیستی نیست. آنها دیگر باین آلودگی وفلاکت سقوط نکردند که از خرید وفروش مواد مخدر وآلوده کردن جوانان مملکت ارتزاق کنند. پول تقلبی چاپ کنند، به تجارت فحشا بپردازند، در شیوه لباس پوشیدن مردم هم دخالت کنند، دشمن علم ودانش وهنر و ورزش نبودند. آنها مافیای مذهبی نبودند اما سقوط کردند چون دیکتاتوروزورگو بودند. بر شما چه خواهد گذشت؟
این حاکمیت نه "جمهوری" است ونه "اسلامی". امثال آیت الله منتظری، و یاکد یور، اشکوری، سروش، بازرگان،سحابی، پیمان و..بسیاری دیگر شاید به اشتباه زمانی همراهی داشته اند(که اکثر ما ملت هم چنین کردیم) اما هیچ نزد یکی و سنخیتی با چنین اسلام خون آشامی ندارند. آنها نیز قربانی این اسلام دروغین شده اند. این اسلام دکه خونین کاسبی است. این اسلام هیچ چیز جز مافیای مذهبی نیست و بدون هیچ تردید با وضعی اسفناک از هم خواهد پاشید.
زیر نویس ها:
1ـاکبر گنجی، «تاریک خانه اشباح»ص17ـ16، چاپ هفتم، انتشارات طرح نو، تهران،1378
2ـ بخش ششم( اینترنت قسمت1 )،«خاطرات سیاسی یک دیپلمات ج.اسلامی"، علی اکبر امید مهد، نشر باران سوئد. چاپ اول 2000، چاپ دوم 2002، خواندن این کتاب را،که سندی است غیر قابل انکا ربر جنایات مافیای مذهبی، به همه هم وطنانم توصیه می کنم.
3و4ـ ص 400، درس تجربه، خاطرات ابوالحسن بنی صدر، به کوشش حمید احمدی، چاپ: انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ اول: آبان 1380
5ـ همآن ص 492ـ490
6 ـ گفته های امیر فرشاد ابراهیمی، بنقل از"پیام ایران"، ص 88، شماره 9،تابستان 1382، به کوشش حسن بهگر
7ـ بخش اول (در اینترنت)،«خاطرات سیاسی یک دیپلمات ج.اسلامی
8ـ ص 704ـ703 ، تحقیقی در باره انقلاب ایران، جلد دوم، نوشته حمید احمدی، چاپ:انتشارات انقلای اسلامی، چاپ اول: آبان 1380
9 ـ 10 توضیح شماره (5) ص 250ـ251 ،
11ـخاطرات..، بخش سوم(در اینترنت)
12ـ همآن
13ـ همان، بخش ششم(قسمت 3)
14ـ ص 89، پیام ایران
این ها همان هائی هستند که مجلس" اصلاح طلبان" بودجه شان را برای تبلیغات اسلامی زیاد کرد.این هائی که
دهن شان پر است از گوهی که نوشتند. بهتر بود یک مقاله راجع به محمد خودشان (ولایت فقیه خودشان) و مایکل جاکسن دررابطه با بچه بازی (پدو فیلی )و سو استفاده جنسی از کودکان می نوشتند و مخصوصا شهوترانی هرزه گی محمد و میکل جاکسن را مقایسه می کردند.
شما ودین ناب محمدی ای تان تجاوز جنسی به کودکان ایرانی را تئوریزه (ازدواج در سنین پائین) می کنید.
شما بدین لحاظ انسان نیستید و باید مثل طا لبان و حیوانات وحشی با شما بر خورد کرد با شما بحثی نیست گور خود را گم کنید.
تلاش عوامل مافیا عبث است. دیگرنمی توانید حقیقت را پنهان کنید. کار شما به سرانجام خود نزدیک می شود. من به نمایندگی ازطرف همه ایرانیان، یک ظرف پر ازاین کلمه تکراری را که ذوب شدکان در ولایت نوشته اند، به مقام معظم رهبری تقدیم میکنم.
الاسلام يعلو و لا يعلي عليه
خيال مبارزه با اسلام را از سرتان بيرون کنيد که گنده تر از شماها نتونستند غلطي بکنند
koorosh aziz kamelan sohbathaye shoma manteghi be nazar miayad vali che bayad kard ? aya bayadkard? man fekr konam ta ashgalhaie mesle hooshang doro bare in kesafatha hast moshkel beshavad kari kard inha afkare 1400 sale pish ra darand va mesle pigambare gerami eslam daus tashrif darand mamnoon
jenab mazdack be atlatan brsanm hazrt mohammad faght 9 zan dasht ke 8tay anha balay 40 sal dasht((hmsen madrt))ve yekishan 9sale bod((hmsen gkahret))
ma ta hla hoshng zd vliyt ndideh bodym
ma hr che badbagkty darym az amrica jenayt ast
Man fekr mikonam keh maqaaleh kheyli jaaleb bud. Madomeh iran baayasti az Mohamad Khaatami shekaayat konand baraayeh inkeh ishaan yek arusakeh dastneshasteh baraayeh rangin kardaneh vitrineh Jomhuriyeh maffiyaaieh shodeh.
این هوشنگ هوشنگی بدون شک مأمور امنیتی رژیم و جزء همین دستگاه مافیاست. بیچاره بد جوری سوخته. از همآن دسته اوباشی است که به خرابکاری عادت کرده اند. قدرت بحث و گفتگو که ندارند. بدبختانه اینها هم شناسنامه ایرانی دارند!
جناب مزدك! ترسم از آن است كه به مقصدنرسي! بيا فرض را بر اين بگذاريم كه حاميان تفكر تو قدرت را بدست بگيرند؟ حاصل چه خواهد شد؟ حمام خون براه خواهد افتاد منتها اين بار فاشيسم ضد مذهبي وظيفه كشتار را بر عهده خواهد گرفت. همانطور كه در كامبوج در بوسنين و در آلمان نازي (عليه يهوديها) اتفاق افتاد. كينه تو به مذهب از همان نوع كينه آخوندها به كمونيسم است و با نتايج سياسي و اجتماعي دهشتناك مشابه. از نظر من تو به همان ميزان در به راه انداختن جنگ صليبي بر عليه مسلمانان در انحرافي كه بن لادن و خميني در آتش افروختن عليه نامسلمانان. اما نيروهاي دمكرات و آزاديخواه را با اعتقادات افراد كاري نيست. اتحادهاي دموكراتيك بر اساس احترام متقابل شركت كنندگان به يك برنامه سياسي دموكراتيك شكل ميگيرد. دروازه هاي ميدان مبارزه مشترك براي آزادي و حقوق برابر انسانها بروي تمام انسانهاي معتقد به اين اصول صرف نظر از نژاد مسلك قوميت و مذهبشان باز است. من ندانم تو كيستي و جز سخن پراكني چه ميداني اما ميشناسم صدها مبارز مسلمان و غير مسلمان راه آزادي را كه براي آرماني مشترك جان باخته اند. آرمان آزادي.
I wonder how many more pages of Rafsanjani and corporation we should read while people in Iran are feeling it through their bones.Give me a solution and an acceptable to court proof and how people can overthrow this Mafia.This is a Mafia with more than 500000 Molla plus their families and over 1000000 revolutionary gurd and Basiji which have become wealthy through terrorizing their neighbours and know if this govornment goes,they are gone.All of them are armed ,brainwashed and ready sto kill even their own families to keep this govornment.Moreover this govornment purposefully has let every one takes bribe and give bribe and changing this govornment with cut those bribery and this has created a society that is corupted and DO NOT WANT TO BE CHANGED.Now my dear friend and friends tell me how you do you think this govornment can be changed?
دوستان به کدام مذهب دل باخته اید و انسانهای ضعیف؟؟ را سزاوار استحمار میدانید؟ انسان آگاه ضعیف نیست.نه مرا کاری به مذهب بعنوان اعتقادات شخصی است و نه اصلا خصومتی با مذهبیان است.بلکه با مذهب اسلام بعنوان نیروی سیاسی حاکمی که در عرض 1400 سال دمار از روزگار این آب و خاک درآورده و ملیونها انسان شریف را قربانی خویش نموده.روی سخن من با انسانمائی است که بنام مذهب خانمان و ناموس مارا بر باد داده اند و هزاران انسان یا شرف و روشنفکر این اب و خاک را بنابودی کشانداند.روی من با کسانیست که هنوز هم بعد از 25 سال جنایت ووحشیگری این اسلامیان حاکم هنوز تضادی بین اسلام وحقوق بشر نمیبینند.روی من با مزدورانیست که باکمال پرروئی و بی شرافتی دعوای کفتارهای مرده خوری را که بر خونهای شریفترین مردان و زنان این کشور ناجوانمردانه سفره گسترده اند برای گمراه کردن نسلی که انقلاب و جوانمردیهای رادمردان این سرزمین را در مقابل جباران سلطنتی ندیده اند چنان با آب وتاب مطرح میکنند که گویابرای انسانها قدر و منزلتی قائلند..مگر کسی را دوستان در صداقت خمینی شکی بود؟نه!او مسلمانی معتفد و با پرینسیب های اسلامی بودو منتطری نیز.هموطنان مگر سال 76 گول روبسپیر (خاتمی) را بخاطر همین طرز تفکرها نخوردیم؟به دکتر پیمان(پشیمان) دل خوش کرده اید یا به یزدی؟دوستان انسان ناآگاه هم مقصراست وهم ترسو بنابراین به مذهب و خرافات احتیاج دارد.دوستی(ali) نیز مرا بجای دیگری عوضی گرفته بود من هرگز در سایتی بنام JM چیزی ننوشته ام تا بازیچه این و آن شوم.درثانی بروید ادبیات مشروطه را تا میتوانید مطالعه بفرمائید.ادبیات ارث پدری کسی نیست وهر کس به اندازه ای که میتواند و با هر کلمه ای که تشخیص می دهد مطالب خود را بیان مینماید.اینها شرافت انسانی را زیر پاگذاشتند و شریفترین انسانها را به لجن کشیدند. پردها دریدند وناموسها برباددادند وزنده زنده ودسته دسته جوانان این آب و خاک رابعد از تجاور و بی حرمتی در گورهای دسته جمعی عین لاشه ها ریختند.آری اینها مسلمانند و مارا با اسلام از دیر باز کینه هاست .اسلامیان تنها زمانی میتوانند در یک حکومت دمکراتیک به زندگی انگل وارشان ادامه دهند که تابع قوانین آن کشور بوده و تنها به مسائل دینی خویش بپردازند.دوستان اینها همه سروته یک کرباسند و چون معتد به اسلامند.مسیحیت به کنار رانده شد نه اینکه خود کنار رفت.بنابراین خویشتن را در دعواهای خانوادگی این لاشه خورها گرفتار کردن حماقت است بگذار اصلا آغاجاری و منتظری ووو را اعدام کنند زندگی انگل وار اینها نه تنها مفید نبود بلکه بزیان جامعه مورد سوءاستفاده قرار گرفت.شاید مرگ آنها عمر این جنایتکاران را کوتاه نماید در آن صورت خدمتی به ملت است.
جناب کمال.متشکرم از راهنما ييتون.مزدک گمان نميكني كه براي برخي انسانهاي ضعيف و بي اراده وجود دين و مذهب نه تنها لازم بلكه ضروري به نظر ميرسه ؟
حسين ميگويد اسنادي كه در مقاله آورده دست اول نيست. درست است. اسناد دست اول را بايد يافت. ولي از كجا؟ اكبر گنجي رفت زندان و سندهايش هم مصادره شد. bفلاني ست يك كلمه از فسادها بنويسد چون خودش فاسد است و برگه اش را روي آب مي اندازند. دوستان ديگر b فلاني هم همينطورند و هر سندي كه رو كنند ده سند مال خودشان رو خواهد شد. مافياي قدرت و ثروت در جمهوري اسلامي آنقدر وسيع و دامنه دار است كه شامل تمامي كساني ميشود كه دستي در حكومت داشته اند. از ... تا ... همه و همه و اميرفرشاد ابراهيمي ها فقط آلتهاي دستهايند كه بريده اند و سندي در اختيار ندارند. با اينحال همانقدر كه اميرفرشاد نوشت خيلي هم افشاگرانه بود هرچند كه فقط به رده هاي بسيار پائين مافيا اشاره كرده است و در باره بالايي ها چيزي نميداند بيچاره. اكبر گنجي ميخواست بنويسد نگذاشتند. ديگر هم كسي نيست. نگاه كنيد در حراج آثار تاريخي زيرزميني ايران اخيرا با چه گستردگي عمل كردند. برويد بازارهاي دبي و كراچي ببينند چقدر آثار باستاني ايراني اخيرا وارد شده است. اينها را چه كسي از ايران خارج كرده؟ جز اسكله هاي مخفي ولي كاملا شناخته شده؟؟ ميدانيد كه شهرام جزايري چند ميليارد دولار آثار باستاني به دبر برد و فروخت؟ همه را از راه اسكله هاي مخفي بيرون برد. بعد هم برسر تقسيم سهام جنگيدند و اورا گرفته به زندان كردند و اموالش رابالا كشيدند تا ديگران بترسند و بدانند كه در شركت سهامي چطور بايد كار كرد. برويد به مرز بلوچستان و پاكستان و يك روز يا شب در يك جائي بنشينيد تا ببينيد كه چه آمد و رفتهايي انجام ميگيرد و همه در زير چشمان نگهبانهاي مرزي. ببينيد كه چه چيزهائي را از ايران مي برند و چه چيزهائي را از كويته و كراچي ميآورند. برويد به تفتان در كنار ديوار مريز كه اينسويش پاسگاه است نگاه كنيد كه چه آمد و رفتي انجام ميگيرد و چه چيزهائي آورده و برده ميشود ماشين ماشين. ساده ترين قلمي كه روزي به دهها از اين مرز ميگذرد تانكهاي بنزين است. بنزيني كه تحويل ميگيرند براي چه و چه و مي برند كويته ميفروشند و پولش را ميدهند به چه و چه و مثلا قاچاقي وارد ميكنند و در كشور توزيع ميكنند. برويد در چابهار يك هفته بنشينيد و ببينيد كه آنجا چه خبر است و چه كساني آمد و رفت ميكنند و چه چيزهائي را بار ميكنند و چه چيزهائي را از لنجها پياده ميكنند و به وسيله ي شتر به درون ميرسانند و ماشينهاي آماده آنها را بار ميزنند و مي برند تهران و ديگر شهرهاي بزرگ. ياده ترين قلمهاي اينها سي دي هاي پورنو ساخت چين است كه از راه پاكستان مي آيد و اقلام بزرگش ماشينهاي بنز آخرين سيستم كه از دبي بار ميكنند و مي آورند بي گمركي و بي عوارض و خيلي هم ساده
بعضی ها جه ایرادها که نمی گیرند! بجای اینکه خود آستینها را بالا زده و کاری بکنند، می نشینند و از زحمتهای دیگران ایراد می گیرند.آقای حسین، عاقل را اشارتی کافیست. اصل موضوع مطرح شدن مسئله مافیاست که تلاش آقای گلنام را باید ارج گذاشت.ایشان جه مدرکی باید می دادکه شما را راضی کند. آن دیپلمات 17 سال بااین اوباش سر کرده است. چگونه باید می نوشت که مغرضانه نباشد. چرا نباید برای افشاگری این دیپلمات سابق که انبوهی اطلاعات دارد ارزش قائل شد؟اگر شما اسناد دست اول تری دارید، این گوی و این میدان.
نويسنده گرامی ظاهراً از نسل جوان است که علی رغم صرف وقت متکی به منابع مطالعاتی ضعيفی در تهيه مطلب مزبور شده. علی رغم ۀنکه وقت زيادی صرف خواندن اين مقاله کردم اما متاسفانه مطلب و خبر و تحليل جديد و بديع و به درد بخوری در آن نيافتم.
ارجاع به کتاب خاطرات يک ديپلمات نمونه ای از ناآشنائی نويسنده اين مقاله با بحث مافيا و واقعيتهای درون ايران است. کتاب مزبور علی رغم اينکه کوشيده از موضعی واقعبينانه تحرير شود اما انباشته از کذبيات و اغراق است که ظاهراً برای تخليه بغض نويسنده نوشته شده است.
آقای مزدک،
شمااگرخواستار آزادی و دمکراسی هستید در درجه اول می بایست به رأی و نظر دیگران احترام بگذارید.فرض کنیم فردا شما آقا مزدک صاحب حکومت شدید(روزگار را چه دیده ای عزیزم)خب، یا این شیوه بر خورد وتفکر شما باید همه کسانی را که باور اسلامی دارند(میدانی که کم هم نیستند)لب باغچه گذاشت و بنام نامی آقا مزدک گلویشان را ببرید! من با نگرش نویسنده به مسئله کاملا موافقم.آقای منتظری باور اسلامی دارد اما پاک وشرافتمندانه زندگی کرده است، حال همه نظرش هم غلط باشد. همآنطور سحابی ودیگران. بحث یر سر خوب یا بد اسلام نیست. بحث بز سز این است که این مافیاست که بر ماحاکم است.نمی شود چون اینها جنایت کار هستند به همه مسلمانان توهین کرد. من هم شاید چون شما هیچ اعتقادی به اسلام نداشته باشم اما از همین حکومت مافیایی آموخته ام که آزادی را در درجه اول برای مخالفین فکری خود بخواهم. آموختم که هیچکس را به خاطر باورها وعقایدش نه تحقیز کنم نه به بند بکشم.امیدوارم روزی همه ما با هر عقیده ومرام ومسلکی که داریم آزادانه در کنار هم در ایران زندگی کنیم.عزیزم در همین دریای رنج ودرد وخون بردباری وتحمل را بیاموز. فردا خیلی دیر است.
دروغ صحبت كردن سخت نيست.
چگونه فارسي بنويسيم؟؟؟؟
براي نوشتن به حروف فارسي ميتوانيد ار keyboard فارسي در سايت زير استفاده كنيد.
http://www.parseek.com/keyboard/
تکرار مکررات ولی تا حدودی سعی شما در مقایسه کردن با مافیا و خلاصه کردن آنچه را که تا بحال گفته شده قابل تقدیر است .بهر حال خود شما نیز گویا نقشی چون مترجم؟!!!داشته اید وهنوز هم دست به دامان بیضه های اسلامید.دوست عزیز چنانچه به قدرت رسیدن خود محمد را بررسی کنید خواهید دید که جناب ایشان در زمان خویش از پیچیده ترین و خشن ترین و موذیانه ترین ترفندها برای رسیدن به قدرت استفاده کرده است.بنابراین مبرا دانستن اسلام از قتل و جنایت و فساد وآلوده گی قضاوت درستی نیست.عیب از اسلام و ایدئولوژیهای دیگری که این جنایتها بنامشان انجام میشود هست زیرا همه به این امر واقف هستیم که انسانها خطاکارندو تشنه قدرت ودر این رابطه فرق زیادی بین من و شما و پدرخواندها نیست.تنها چیزی که میتواند از انجام این جنایات جلوگیری کند درگیر بودن تمام مردم در جریان حکومت وآزادی وعدم تمرکز قدرت میباشد.قانون باید در دست نمایندگان واقعی مردم باشد نه ابزاری در دست قدرت مداران.دربرابر قانون باید همه برابر باشندووظیفه کل جامعه است که از فردی ضعیف در مقابل زورمندان دفاع نماید و زورمداران را قبل از افزایش قدرتشان شناسائی نموده و راه های افزایش قدرت را مسدود نماید. آزادی و عدالت اجتماعی وآگاهی مردم به حقوق خویش و داشتن امکان برای دریافت حق خویش راهی است که مافیای قدرت راخلع ید نموده و جامعه را به ثبات میرساند.
Zende bashi ba iin etelaate ba arzesh
agar momken ast dar bare-ye eslah talaban va noandishane diini bishtar be-nevisid
Behzad Nabavi ke dar rejime gozashte mikhast Koore ye Zob AAhan ra monfajer konad va avvale enghelab tamame asnade Savak ra bar-resi mikard che naghshi darad aya midanid ke dar sobhe 22 bahman zendane Evin ra ba mosalsal az Hotel Hyte be ragbar bastand ta mardom konjkav zendan ra tark konand
az iin fashiisti tar momoken nabood bisharafha migoftand ke Savakiha az Hotel Hyte shelik mikonanand
Dr Bani Sadr bayad bishtar az iin janevarha begooyad
Chamran ke bood
Ghotb zade va Tabatabaei
Jalaledin Farsi
Ayat
Lajevardi
Rasti che balaei bar sre Taleghani avardand
Dar entekhabte haftom bayad sherekat kard ya na
agar mardom sherekat konand va be Mafia va Eslah- alaban raey nadahand va be-nevisand AZADI che mishavad
agar dar Tehran AZADI az hame bishtar raey biavarad aberooye hokoomat bishtar nemiravad
Ejaze nadahim entekhabat beyne Mafia va Eslahtalaban bashad beghole Behzad Nabavi beyne Bad va Badtar digar vaghte iin formul ha nist
Javanan va roshanfekran khoob mifahmand ke iin bar na Mafia ( Nateghe Noori)va na Eslah talaban (Khatami) balke nobate AZADI ast ke entekhab shavad
Tahrim be nafee Mafiast bayad anha ra rosva kard
ZENDE BAD AZADI