يكشنبه 21 دي 1382

براي نشست شهريار دفتر تحکيم وحدت، نيما راشدان

عمر اصلاحات انتخاباتي در ايران به لحاظ نظري سه سال پيش به پايان رسيده است و شرکت يا عدم شرکت مردم در انتخابات واجد نتايج خاص و معني داري نخواهد بود

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

Rashedan@gmx.ch

در اين مختصر مي کوشم ديدگاههاي خود را تا حد امکان دسته بندي و براي اطلاع حاضرين نشست دفتر ارائه نمايم. متواضعانه تلاش مي کنم در فضاي آشفته سياست ايراني نظراتي که همخواني بيشتري با واقعيات جامعه امروز ايران دارد - به ميان آيد. شايد آنچه مي نويسم براي بسياري قابل قبول نباشد. اما تمنايم تنها و تنها جدي گرفتن نشانه هاست. علايم را بايستي که جدي گرفت ، مسير حرکت مجموعه اي بي پايان از مردماني را که شانه به شانه ما راه مي روند و سخن مي گويند به خوبي تشخيص بايد داد و بعد فکر چاره بايد که بود.

۱ - انتخابات

انتخاب اسفند ماه امسال نمونه کلاسيک انتخابات جمهوري اسلامي ايران است. ميزان مشارکت عمومي بر اساس بررسي آماري تصادفي بيش از نيم خواهد بود. در ايران معمولا از يک حيله انتخاباتي ساده براي بالا نشان دادن مشارکت استفاده مي شود - اين حيله را آخرين بار طرفداران رئيس جمهور خاتمي در دور دوم انتخاب وي به کار بستند ( افزايش جمعيت راي دهنده عمدا سانسور مي شود تا درصد شرکت کنندگان در انتخابات و يا راي دهندگان به يک کانديداي خاص با افزايش مثبت در اختيار رسانه ها قرار گيرد ) - انتخابات مجلس هفتم انتخاباتي نظير انتخابات خبرگان رهبري در سال ۱۳۷۷ خواهد بود - انتخابات خبرگان عملا از سوي همه سازمانهاي سياسي منتقد تحريم شد ( تنها کارگزاران و مجمع در انتخابات ليست ارائه دادند ) تعداد معدودي از کانديداهاي چپ نزديک به حاکميت نظير مجيد انصاري وارد مجلس شدند. ميانگين مشارکت در اتخابات آبان ۷۷ - ۴۸٪ بود. بهرتقدير نظام جمهوري اسلامي ايران اصولا نرخ مشارکت بالاي ۴۰٪ را کاملا قابل قبول ارزيابي مي نمايد.
اعلام رسمي سياست تحريم توسط دفتر تحکيم به کاهش جمعيت راي دهنده در مناطق شمالي شهر تهران ، اصفهان و مشهد خواهد انجاميد. ( به اعتقاد نگارنده - لايه هاي اجتماعي مرجع در نواحي ۱ - ۲ -۳ - ۵ - ۶ - ۷ - ۸ شهري تهران و محلات مرفه و متوسط بالا در شهرهاي اصفهان ، مشهد ، هم اکنون تصميم قاطع براي عدم شرکت گرفته اند و در تصميم خود تجديد نظر نخواهند کرد - مهمترين پيامد عدم شرکت نواحي کم جمعيت بالاي شهري در شهرهاي بزرگ ، ناکامي اصلاح طلبان خواهد بود. چرا که بخش تعيين کننده راي متشکل به اصلاح طلبان - از صندوقهاي بالاي شهر بيرون مي آمد ( براي مطالعه مقايسه راي عبدالله نوري انتخابات اسفند ۷۷ و اکبر هاشمي رفسنجاني اسفند ۷۸ در مناطق بالا و پايين شهر تهران پيشنهاد مي شود ) - اگر ساکنان ۷ منطقه مذکور در شهر تهران قصد تحريم نمايند - کار براي اصلاح طلبان مشکل و تقريبا محال خواهد بود - چرا که خروجي مناطق راي ساز تهران ( نظير منطقه ۲ ميليون نفري ۱۷ ) بسيار متشتت - بي معني - تحت تاثير صدا و سيما و بلحاظ سياسي اگر به ضرر اصلاح طلبان نباشد ، به نفع ايشان نيست. با اينحال راهيابي چهره هاي سنتي اصلاح طلبان مجمعي از شهرستانهاي کوچک قابل پيش بيني است.
من عقيده دارم اعلام سياست تحريم يا شرکت توسط دفتر تحکيم وحدت ، بر خلاف آنچه بسياري مي گويند تاثيري در ميزان عمومي مشارکت نخواهد داشت. چرا که عمر اصلاحات انتخاباتي در ايران به لحاظ نظري سه سال پيش به پايان رسيده است و شرکت يا عدم شرکت مردم در انتخابات واجد نتايج خاص و معني داري نخواهد بود. (رک . مانيفست جمهوري خواهي اکبر گنجي ۱۳۸۱ - زنده باد دمکراسي : محمد قوچاني ۱۳۸۰ - اصلاحات انتخاباتي پايان يافت : نيما راشدان ۱۳۸۰ )

۲ - اصلاحات هيچ دستاوردي نداشته است

« پيروزي در چند انتخابات مهم ، در دست گرفتن کنترل قوه مجريه و مقننه و تبديل حاکميت به حاکميت دوگانه در عمل هيچ دستآوردي نداشته و بن بست ناشي از انسداد سياسي آنچنان بخش اصلاح طلب حاکميت را فلج و ناکارآمد کرده است که ديگر هيچ اميدي به تحقق مطالبات از طريق اصلاح طلبان حاکم نمي توان داشت - اکبر گنجي مانيفست جمهوري خواهي فروردين ۸۱ - زندان اوين »

به دشواري ميتوان تصور کرد ، فردي خود را دوم خردادي تر از اکبر دانسته و يا از او هزينه بيشتري را براي تحقق اهداف اصلاحي سالهاي اخير پرداخته باشد. به باور من نوشته گنجي عملا استدلال « در انتخابات شرکت کنيم تا دستاوردهاي هر چند اندک اصلاحات حفظ شود » را - به چالش مي گيرد. زماني که به خوبي مي دانيم اصلاحات هيچ دستاوردي نداشته است . چگونه مي توانيم به دروغ از مردم بخواهيم در انتخابات شرکت کنند تا همين « هيچ » حفظ شود.
شرکت در انتخابات لزوما مدني نيست همانطور که تحريم آن و يا حتي انفعال نيز لزوما نمي تواند غيرمدني باشد. در اينجا مي توانم دهها مثال ارائه نمايم تا اثبات شود - انفعال در موارد بسياري موثر تر و کاراتر از مشارکت است.جالب ترين نکته در اينجاست که اتفاقا شاهکارهاي حرکت گلوبال به سوي دمکراسي عموما در جوامعي رخ مي دهد که به لحاظ نظري « سياست زدائي » شده اند. بطور مثال ساعت ۷ صبح روز ۴ اکتبر ۱۹۹۳ - پارلمان شوروي با شليک تانکهاي يليتسين به آتش کشيده شد ، خاسبولاتوف و روتسکوي و ديگر کمونيستهايي که با سلاح سبک و ضدتانک در پارلمان موضع گرفته بودند تا لحظات آخر به انتظار حمايت گسترده طرفداران مردمي خود نشستند - اما انتظار بيهوده بود - مردم در صفهاي طويل آذوقه بيشتر به دنبال شير ، نان و گوشت بودند تا حمايت از قانون اساسي و پارلمان- ۱ و منازعات سياسي ميان جريانات متخاصم. تقريبا تمام بررسي هاي دقيق نشان مي دهد که در اکتبر ۹۳ - ساکنان مسکو عملا سياست زدائي شده بودند.
اين اتفاق در دوجين نظام ايدئولوژيک ديگر نيز درست به همين شکل رخ داد.

نکته دوم اين است که پس از اعلام نتايج انتخابات ديگر تبعيت سوئيسي از افکار عمومي لزوما مبناي راهبرد به سوي دمکراسي و موفقيت برنامه اصلاحات نيست.
در مه ۱۹۹۱ نتايج نظرخواهي Times Mirror Center از ساکنان فدراسيون روسيه چنين بود : « ۱۲ ٪ نظام سوسياليستي گذشته ،‌ ۲۷٪ شکل سوسياليستي سرمايه داري نظير سوئد و ۲۰٪ سرمايه داري آزاد نظير آلمان و يا آمريکا » را مي خواستند - همانطور که مي بينيد اکثريت با طرفداران سوسياليسم بود و يا همچنين همواره بيش از نيمي از ساکنان روسيه در آن زمان عقيده داشتند - به غير از کشاورزي، ساير فعاليتهاي اقتصادي همچنان مي بايست توسط دولت اداره شود « بانکداري ۵۲٪ صنايع سنگين ۷۹٪ و راديوتلويزيون ۵۳٪» آنچه در عمل رخ داد - تبعيت از نظر افکار عمومي نبود. نخبگان و فن سالاران روس دريافتند با تشکيک در حرکت به سوي اقتصاد بازار آزاد کشور را در معرض فجايعي جبران ناپذير قرار مي دهند. بوريس يلتيسين نظر ۲۰٪ افکار عمومي را پذيرفت و برنامه شوک درماني در فدراسيون آغازگرديد.


۳ - سياست پايان يافت ، شکست رسانه هاي اصلاح طلب

در و ديوار گواهي مي دهند که سياست در ايران پايان يافته است. چالشهاي ايدئولوژيک ديگر براي هيچکس جالب نيست و شهروندان توقع برآورده شدن مطالبات گسترده خود را از هيچيک از جريانات سياسي داخل و يا خارج از کشور ندارند. اين رويدادي است بسيار طبيعي که از سال ۱۹۸۹ به اينسو در دهها کشور ديگر جهان که سابقا بوسيله کمونيتسها و بعضا کمونيستهاي اصلاح طلب اداره مي شد ، رخ نموده است. اين ذات نظامهاي ايدئولوژيک است که با سالها دروغگويي آرمانگرايانه مردمان و خصوصا جوانان خويش را از سياست روي گردان و متنفر مي کنند و درست درهمين لحظه با دنيايي پر از استراتژيست کارکشته براندازي تنها مي مانند و ديگر همين است که مي بينيد.
مروري گذارا به وضعيت فضاي رسانه اي ايران مويد اين رويکرد است - کافيست آمار بينندگان سايت تازه تاسيس و ابتدايي « جيگر دات کام » و يا « دلقک » « حشر » و ... را با سايت قديمي « گويا » که در فضاي گفتگوي سياسي از نوعي مرجعيت برخوردار است مقايسه کنيم. سايت جيگر يکماه پس از تاسيس تقريبا دو برابر « گويا » بيننده دارد. در اينجا قصد تکرار مستندات نظري مبحث « انقلاب سکس » را ندارم - و تنها مي خواهم برخي از شواهد را مجددا تکرار کنم. بياييد ميزان استقبال از کاستها و ويدئوهاي لس آنجلسي « فرضا سياوش قميشي يا ابي » را با هر کالاي رسانه اي ديگر فارسي از کتاب گرفته تا وبسايت و برنامه تلويزيوني و .... مقايسه کنيم.
حقيقت اين است که سياسيون ايران - بازي « استفاده از ابزارهاي جهاني عصر ارتباطات » را به شکل دردناکي باخته اند.
روزنامه جامعه در زمستان ۱۳۷۶ - شروع به کار کرد و بلافاصله از موفقيتي چشمگير برخوردار گرديد. چرا ؟ موفقيت « جامعه » به باور من عمدتا ناشي از « حرفه اي گري و نگاه جامعه به غرب » بود - به سختي مي توان کادري بهتر از کادر جامعه اعم از تحريريه و يا کادر فني آن در ايران يافت که آشنايي بيشتري با تکنيکهاي ژورناليسم غربي داشته باشند. پروفشناليسم اصولا قرين موفقيت است. حال بياييد دقت کنيم کاربرد حرفه اي رسانه هاي اصلاح طلب تا چه زماني ادامه يافت؟ در سال ۱۳۷۸ برگ برنده ديگري به ميان آمد ، برگي که شاه بيت جهاني سازي دمکراسي است. با ورود ماهواره ها به ميدان - اصلاح طلبان مطمئن از توفيق روزنامه هاي کاغذي و بعدا سايت هاي اينترنتي - در مقابل ابزار جديدي قرارگرفتند که بي توجهي و تحقير آن - نتايج دردناکي را برايشان به دنبال آورد.
نخبگان اصلاح طلب با کوچک شماري گردانندگان سايت هاي ماهواره اي و تکرار ترجيع بند « ضياء و هاله » - به ناگاه خود را در مقابل ۴ ميليون آنتن ماهواره و هزاران جواني تنها ديدند که پس از بازيهاي فوتبال و يا خرداد ماه ۱۳۸۲ براي آزاديهاي اجتماعي در خيابان اميرآباد فرياد مي زدند « خاتمي بروگمشو ».
جهاني شدن دمکراسي تاريخ را مرتبا تکرار مي کند. جواناني که در ۱۹۹۰ در خيابانهاي « تيرانا » فرياد مي کشيدند « زنده باد راميز عليا - زنده باد اصلاحات » يکسال بعد خواهان محاکمه و مجازات « عليا کمونيست و اصلاح طلب قلابي » بودند. عليا بعدها بازداشت شد. کمونيستهاي اصلاح طلب دهه ۹۰ - همه و همه به يک عامل براي تجديد نتايج دوم خردادهاي اروپايي نياز داشتند، عاملي که سرعت جهاني شدن - به تمامي از ايشان ستاند - زمان !


۵ - اصلاحات تدريجي

بياييد در اين واقعيت دقت کنيم که خاتمي و حاميان مردمسالاري ديني - دمکراسي بومي و اصلاحات تدريجي - اولين عنوان کنندگان مطالب فوق در جهان معاصر نيستند.
راميز عليا آخرين کمونيست حاکم بر آلباني در ۱۹۹۰ - در پاسخ به خبرنگاران غربي چنين گفت :‌ « ما دمکراسي مي خواهيم که با روح آلبانيايي دمکراسي سازگار باشد - حرکت تدريجي و پايدار و نه دمکراسي دقيقا کپي برداري شده از غرب » - يکسال بعد - عليا « دروغگو » لقب گرفت و آلباني نيز نظير بلغارستان وارد کارزار کمونيست زدائي اعم از اصلاح طلب و غيراصلاح طلب گرديد. امروز هر دو کشور به شيوه « دمکراسي دقيقا کپي برداري شده از غرب اداره مي شوند».
کمونيستهاي اصلاح طلب دائما يادآور مي شدند که « دمکراسي پايدار نياز به بستر و حرکت آرام دارد » - همين مکررا توسط اصلاح طلبان ايراني نيز تکرار مي شود.
به لحاظ آکادميک - با محاسبه شاخصهاي آزاديهاي مدني و حقوق سياسي - در سال ۲۰۰۳ - کشورهايي نظير مالي - غنا - بنين - سنگال - ناميبيا - بتسوانا - لسوتو و .... ، تماما دمکراتيک محسوب مي شوند يعني شهروندان اين کشورها از همان حقوقي برخوردارند که يک بلژيکي - سوئدي و پا فرانسوي برخوردار است. حال به باور اصلاح طلبان ايراني « بستر لازم براي دمکراسي » در غنا - سنگال و ناميبيا از ايران « ۱۲۰ سال پس از مشروطه » فراهم تر است ؟ نکته در اين جاست که کمونيستهاي سابق و اخيرا بخش دولتي اصلاح طلبان در ايران « گزاره حرکت تدريجي » را فقط براي تداوم حضور خويش در قدرت بکار مي برند و توجه ندارند اين حرکت تدريجي چه فجايعي را موجب مي شود. بطور مثال استنکاف ميلشويچ از اصلاحات چکشي به شيوه همسايگانش در ۱۹۹۰ و تاکيد او بر خصوصي سازي تدريجي و رشد آرام آزاديهاي مدني به فروپاشي کشور - بمباران صربستان - قتل نيم ميليون انسان و سرانجام بازداشت او و اشغال کشورش توسط ناتو انجاميد. توجه کنيم که در آفريقا ، آمريکاي جنوبي و اروپاي شرقي - هر جا که کمونيستهاي سابق در قدرت قرار داشته و بر « اصلاحات تدريجي » تاکيد کرده اند ، کشور اکنون در وضع فاجع باري قرار دارد از آسياي ميانه « آذربايجان - ترکمنستان - ازبکستان» و در مقابل هر جا که اپوزيسيون به دنبال يک « انقلاب مخملي و يا حتي خون آلود » به قدرت رسيده و با جديت روند خصوصي سازي ، ليبرال سازي اقتصاد و کمونيست زدائي از دستگاه دولتي را پي گرفته است. نتايج درخشان آن عملا غيرقابل انکار است :‌ « چک - اسلواکاي - اسلووني - مجارستان و لهستان ».
ترديدي در اين نيست که « اصلاحات غير چکشي » عملا به بازتوليد « گونه اي ديگر از نظام پيشين » خواهد انجاميد. عنايت به جداول و آمارهاي دانشگاهي براي اثبات اين مدعا کافسيت. بطور مثال :‌ Raymond D. Gastil. Freedom in the World Political Rights, and Civil Liberties


۶ - مشکل را چگونه بايد حل کرد ؟

تحليلگران برجسته جهاني با صداي بلند و رسا اعلام مي نمايند ، اصلاحات در ايران با حضور بازيگران ايراني حداقل در دهه آينده به بروز نتايج قابل مشاهده اي منجر نشده و نظام جمهوري اسلامي ايران نيز دستخوش تغييرات ساختاري عميقي نخواهد گرديد ( دهها و صدها گزارش تحليلي در اين مورد موجود است به طور مثال : گزارش CIA به کنگره با عنوان گزارش Millennium - گزارش گروه بحرانهاي بين المللي ICG - گزارش RAND و ... - تحليگران زبده جهاني بدليل بکارگيري متدهاي علمي - از ملت ايران انتظار معجزه ندارند. همين تحليلگران آينده ايران را اين بار با ورود جامعه جهاني - ايالات متحده و اروپا به بازي قدرت ، بگونه اي ديگر پيش بيني مي کنند. ICG و ساير موسسات تحليلي پيش بيني مي کنند : جامعه جهاني ادامه وضعيت ربع قرن گذشته در ايران و تهديدي را که از جانب بنيادگرايان اسلامي متوجه جامعه مدني جهاني است احتمالا تحمل نخواهد کرد.
به لحاظ علمي به سادگي قابل اثبات است که بحث مشروعيت يا عدم مشروعيت درخصوص حکومت فعلي ايران « با عنايت به معيارها و موازين سنجش مشروعيت کلاسيک » اصولا مردود است. انتخابات در کشوري مانند ايران « که استفاده از زور و نيروي نظامي تنها ضامن مشروعيت به شمار مي آيد» - نه به اعتلاي مشروعيت خواهد انجاميد و نه به سقوط آن - آنچه که جمهوري اسلامي ايران را در معرض تندباد فروپاشي قرار مي دهد - بحران کارآمدي است و نه مشروعيت.
بايد توجه داشت - بحران کارآمدي حتي مي تواند با رشد اقتصادي همزمان گردد. ايران امروز مبتلا به بحران کشنده کارآمدي است که در سياست خارجي - بروکراسي - مسائل شهري - سياست فرهنگي - تاسيسات زيربنايي نظير شبکه راهها و توزيع غلات - ناکارامدي نيروهاي نظامي انتظامي - اطلاعاتي و از همه مهمتر رشد وحشتناک مصرف داخلي - موج مي زند. تقارن اين پديده با آغاز فشارهاي خارجي و نآارميهاي محدود و غيرسياسي داخلي - افق نويني را مقابل راهبردسازان بين المللي مسائل ايران مي گشايد.

- انتخابات ،‌اصلاحات و پايان سخن

بر اساس آنچه گفتم اصولا بحث شرکت و يا عدم شرکت بي حاصل است. انتخابات حاضر بدليل درس گرفتن اصلاح طلبان از گروگذاشتن ريش و تشويق مردم به شرکت در انتخابات با گزاره هايي نظير «مردم سرنوشت اصلاحات در دستان شماست - نگذاريد اقتدارگرايان از سکوت شما سوءاستفاده کنند - شورا شاه بيت غزل خاتمي ! و ... » نخستين انتخاباتي است که به غير از سخن گويان حکومتي نظير کروبي - خاتمي - منتجب نيا و محتشمي ، هيچيک از اصلاح طلبان تا کنون جرات تشويق مردم به شرکت در انتخابات را نداشته ، همگي به شکلي مبهم « از صبر تا اعلام تصميم شوراي نگهبان » سخن مي گويند ، حال آنکه تصميم شوراي نگهبان نمي تواند متفاوت از ديگر تصميمهاي ايشان مثلا در انتخابات مجلس پنجم باشد که حتي اعضاي نهضت آزادي ايران بعضا تاييد صلاحيت شدند.
به باور من صريح و صميمي مي بايست که از اصلاح طلبان حمايت کرد ، چرا که حمايت جهان و طرفداران دمکراسي از کمونيستهاي باسابقه نظير گورباچف - شواردنادزه و ... هميشه به فروپاشي و استقرار دمکراسي مي انجامد. اما اولا نبايد از هر آنچه اصلاح طلبان براي هميشه مي گويند حمايت کرد همانطور که از شواردنادزه و گورباچف براي هميشه حمايت نشد و ثانيا نخبگان طرفداران دمکراسي شديدا مي بايست مراقب استهلاک و از دست دادن طرفداران خود بدليل عدم دقت در حفظ فاصله لازم با اصلاح طلبان دولت و مجلس - باشند. اين نکته اي است که عدم توجه نهضت آزادي و گروههاي ملي مذهبي به آن - نتايج فاجعه بار انتخابات شوراها را براي ايشان رقم زد.
ثالثا :‌ در دنياي ما - ظرفيتها و امکانات ديگري نيز وجود دارد که تا کنون در استقرار دهها دمکراسي دهه گذشته مورد استفاده قرار گرفته است. اصلاح طلبان همه هستي ما نيستند که با رويگرداني مردم از ايشان - دنيا به آخر برسد. جمهوري اسلامي ايران امروز تنها مانده است با کوهي از مشکلات داخلي و بحرانهاي بين المللي. چرا به خود دروغ بگوييم ؟ آيا از محبوبيت آقاي رضا پهلوي در فاصله سالهاي ۷۷ تا ۸۲ کاسته شده و يا به اين ميزان دهها مرتبه خصوصا در لايه هاي جوان مناطق شهري افزوده شده است؟ آيا ائتلاف اصلاح گرايان داخلي و مخالفان چپگراي جمهوري اسلامي در اروپا که پس از ربع قرن حتي از قدرت مديريتي و توان مالي انتشار يک روزنامه کاغذي ۴ برگي بي بهره اند - تحول عظيمي را منجر خواهد شد ؟ - اينها تنها دو نمونه اند از دنياي عظيم مسائلي که متاسفانه در سالهاي گذشته - حتي مورد بحث هم قرار نگرفته اند.
نخستين گام درغلطيدن به ورطه هلاک سياسي بي توجهي به واقعياتي است که مقابل چشمان حيرت زده ما رخ مي دهند. بدون آنکه قصد نتيجه گيري خاصي داشته باشم - مقايسه رفتار سياسي و گفتگوهاي حوزه عمومي مردم ايران - پيش و پس از سقوط طالبان و صدام را توصيه مي کنم. زمان را نمي توان به عقب برگرداند و منکر استقرار دو نظام نسبتا دمکراتيک تر در همسايگي ايران - عراق و افغانستان - چاپ صدها نشريه - آزادي همه احزاب سياسي از کمونيست گرفته تا مذهبي و عادي سازي روابط با همه کشورهاي جهان شد.
فرآيند جهاني خاصي انباشت سرمايه را متوجه فن سالاران نموده است ، عصر فن سالاري جهاني آغاز مي شود . ايران ما نيز از اين قاعده مستثني نيست. اگر همه چيز خوب پيش رود مديران صنعتي رهبران ايران دهه ۱۳۹۰ خواهند بود.

سال۱۳۷۷ خوشحال بودم از آنکه شکاف ۲ دهه - دفتر تحکيم با دانشجويان در حال پر شدن است - ديگر کسي واژه تحکيم وحشت را نمي گويد - شوراي مرکزي هفتم - همان شورايي که امروز در مجلس نماينده دارد - شورايي بود که دانشجويان براي اولين بار دوستشان داشتند. همين وضعيت با علي افشاري نيز تکرار شد. علي دوست همه دانشجويان ايران بود. حيف است تحکيم اين موقعيت را به راحتي از دست بدهد. اگر ميان مهدي منوچهري - جابري ، طباطبايي و ابولفضل آسيابي دنيايي از تفاوت است با علي افشاري و افشاري ها. اين تفاوت با اعلام صريح و شفاف مواضع است که پايدار خواهد ماند - به باور من بايستي به محسن آرمين - منتجب نيا و همه آدمهايي که هنوز با طيف فاشيست دفتر مراوده دارند با صداي بلند گفت :‌ نه ! بايد بدانيم که در ايران ما روزهاي بهتري هم در انتظارند : همه محسن ها آرمين نيستند - محسن هاي ديگري هم وجود دارند :‌ « مثلا محمد محسن سازگارا » .


* نشست دفتر تحکيم در مجتمع عصر انقلاب شهريار

۱ - گروهي که در مقابل پارلمان کشته شدند - در حقيقت جواناني بودند که براي کنجکاوي آمده بودند تا بدانند چه خبر است و نه حاميان اين يا آن حزب.

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/3188

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'براي نشست شهريار دفتر تحکيم وحدت، نيما راشدان' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016