advertisement@gooya.com |
|
سهيل آصفي
به ياد دكتر ناصر زرافشان و حضور قاطعش در آن بند كه از مرز دو سالگي گذشت! و ديداري با وكيل او
در زمين سوخته ايي كه وطنش مي ناميم، آن هنگامة مكرر درد، جايي نيز وجود دارد كه رادمردان امروز اين ديار را در بالا بلندش به نظاره بنشينيم و تصوير تمام قد ديروزيان را قصيده ايي كنيم و چكامه ايي براي هم نسليان! هم آنان كه آري، آري چنان كه برخي قلمي كرده اند و مي كنند و گهگاه به فال نيكش نيز مي گيرند! ديگر سالهاست كه از ياد برده اند، آن نام ها را ، از ياد برده اند؟ نه! هم نسليان من اصلاً به گوش نشنيده اند آن سياهة نام را و آن جنگل را كه چنانكه وصفمان كرده اند انبوه بوده و بي پايان! و چگونه رستني را آغاز كرده ايم ما؟! با طومار پيچ در پيچ فراموشي در ديار فراموشي؟! فصلي را نو آغازيدهايم؟ پلكان مدرنيته را يك به يك طي كرده به فراسوي بي معنايي ها و بي شكلي هاي پست مدرن قدم گذاردهايم؟!
نه! حرفي نيست. فصلي نوين و برگي تازه گشوده شده است. راهي نو در مسير تحول فكري نسل نوي اين ديار تا كناره ايي سبز رخ مي نماياند، بايد در دل ميهن بود و به نظارهاش نشست! گرامي اش مي داريم و فرخنده اش، اما خواهانيم تا ديروز رفته را نيز وابكاويم، يادها زنده كنيم و فرداي پيش رو را فارق از آن هايهوي جهاني شدن سرمايه و هر آنچه پيراموني است و نقل هر محفل و هر معبر درون مرز و برون مرز طرحي نو بريزيم و شبي دراز را با رقص و مي و عود در دالان بي سرانجامي هاي تاريخ معاصر ميهن، پايا كنيم. چه خوب جهاني شدن! ، چه نيك فردائي شدن! و چه فرخنده و خجسته آن جهان كه مرزهايش برداشته مي شود . پلوراليزم در حيطة فكر و انديشه در تودرتوها و لالوهايش به هزار دريچه، مي كشاندت! اما چه نيكوتر كه ايمن تر وارد ميدان شويم! و …
حديث، اين بار اما حديث ديگري است، سخن از حقوقدان در بندمان است در ميهني كه تلخش مي نامم و تلخ نيز هست. و تكانه هاي زمين لرزة اخيرش نيز تلخي اش را تا ناكجا پراكند! هم او كه در يكي از مقالات سالهاي اخير خود تحت عنوان «نگاهي به ليبراليسم نو و مدافعانش در ايران در ايران» كه در اوين به رشتة تحرير در آورده است به صراحت خاطر نشان مي كند، امروزه، مردمي كه نتوانند، خود براي خويش فكر كنند، ديگران به جاي آنها فكر خواهند كرد، جوامعي كه استراتژي مشخص و حساب شده ايي نداشته باشند كه بر اساس شرايط عيني آنها، موقعيت آنها در جامعة جهاني و منافع ملي آنان طراحي شده باشد، قرباني دست بستة استراتژي هاي ديگران خواهند بود.
حقوقدان برجستة در بندمان، هم او كه حكومت هاي وابسته و رژيم هاي آزادي كش را بارها و بارها مخاطب قرار داده و با گوش ناشنواي آنان حرف ها ساز كرده است! دست يافتن به يك چنين استراتژي ملي را با تكرار كليشه هاي خيالي و وارداتي كهنه ممكن نمي داند، بل لزوم اين دستيابي را كاري مي داند جدي و اساسي كه طراحي آن مستلزم كار نظري و علمي طاقت فرسايي است كه زمان و نيروي بسيار مي برد و اجراي آن نيازمند عزم ملي و مردمي و افزار اجتماعي لازم يعني جنبش وتشكل دموكراتيك …
ياران و ديرآشنايان همراه ،2 سال گذشت!
شانزدهم مرداد ماه 81 بود كه نويسندة برجسته و حقوقدان آزادي خواه ديار فراموشي، به اتهام افشاي اسرار دولتي و داشتن مشروبات الكلي ! و اسلحه گرم، با حكم پنج سال زندان و پنجاه ضربه شلاق !!!
روانة آن آشناي نابخشودني ،آن هيبت سرد و تكراري ! اوين شد.
در نيمة ماه اخير، به شوق ديدار دوست و وكيل ناصر زرافشان راهي دانشكدة حقوق و علوم سياسي داشنگاه علامه طباطبايي شدم. در يكي از اتاق هاي دانشگاه اتراق كرديم. چاي نوشيديم و از ناصر زرافشان گفتيم، از چالش هاي آيندة حقوق بشر در نظام اسلامي، از وضعيت آتي اصلاح طلبان ديني داخل حاكميت واز آن واژة امروز آشنا كه دهباره و صدباره استبداديان نيز داعيه اش دارند!، حقوق بشر! …
اول كار، با محمد شريف، از آخرين وضعيت پروندة دكتر زرافشان گفتم. نائب رئيس كانون مدافعان حقوق بشر ايران گفت كه زرافشان، در حال سپري كردن دورة محكوميت پنج سالة خود است و در حال حاضر فرض بر اين است كه بايد محكوميت پنج سالة خود را سپري و تحمل كند. شريف گفت كه دكتر زرافشان، در زندان تا آنجا كه فرصت دست دهد به كارهاي علمي خود مشغول است وهمچنين از كتابي گفت كه چندي پيش توسط او از زندان روانة بازار شده است. اثر مشهور سمير امين، «سرمايه داري در عصر جهاني شدن»، كه با ترجمة زرافشان در اوين روانة بازار نشر شده است.
كتابي كه در آن با استناد به آراي ماركس و كينز به صراحت گفته مي شود كه اين گونه ليبراليزه كردنها، با وعدة توخالي توسعة سالم در آينده، اقتصاد كشور را به دام مارپيچ هاي ضد تورمي ركود مي اندازد كه در سطح بين المللي ديگر قابل كنترل نيستند و تضادهائي را كه ديگر نمي توان با آن وعدة توخالي بين طرفين آن ميانجيگري كرد تشديد مي كنند …
شريف، به مشكلاتي كه براي زرافشان در زندان جمهوري اسلامي وجود دارد نيز اشاره كرد و اين كه زرافشان با زندانيان عادي به سر مي برد و به سربردن با زندانيان عادي مشكلات خاصي را براي ايشان بوجود آورده است.
«كنار آمدن با اين مشكلات مستلزم صرف وقت و انرژي قابل توجهي است. با اين حال مي توان گفت كه ايشان از لحاظ وقت كم ميآورند. به كارهاي علمي خود مي پردازند و حبسشان هم به راحتي و با روحيه سپري مي كنند .»
با شريف ، از سخنان مايكل رابرتز، مدير اجرائي انجمن قلم سخن گفتم و اينكه آيا با اهداي اين جازه مي توان به رهايي حقوقدان در بندمان چشم اميد بست؟ او گفت ، «من ترجيح مي دهم به اين مسائل اميد نبندم. بديهي است كه مطرح شدن وضعيت پروندة ايشان در مجامع بين المللي امر مثبتي است. اين نكته كه ايشان در پرونده ايي به ابعاد قتل هاي زنجيره اي قبول و كالت كردند و بخش اصلي اتهامات ايشان مرتبط با مصاحبه هايي است كه در مورد اين پرونده انجام داده اند و به اين لحاظ بهايي كه مي پردازند و هزينه ايي كه دارند تحمل مي كنند مرتبط با اين پرونده است، محل ترديد نيست. بنابراين پرداخت مجامع بين المللي به اين قضايا از اين حيث امر مثبتي است، اما اين كه ايشان يا وكلايشان بخواهند روي اين قضيه حساب باز كنند، ما ترجيح مي دهيم كه حساب باز نكنيم …
و همين جاي گفتگوي كوتاه شدة منتشر شدة من با محمد شريف است كه عضو برجستة كانون نويسندگان ايران و برجسته ترين زنداني سياسي فعلي نظام اسلامي را وا مي دارد تا توضيحاتي به حق پيرامون اين بخش از اظهارات دوست و وكيل خود، محمد شريف از پشت ديوارهاي اوين ارائه دهد. و اشاره ايي نيز به گفته هاي من در برابر اظهارات وكيل خود داشته باشد. من نيز سلامش مي كنم و هماره مي آموزمش حضورش را تا بسيار ...
مي دانم كه متن جديدترين سخنان او از نظر دوستان در درون مرز و برون مرز گذشته است. او گفته است كه حتي در عرصة سياسي و حقوقي هم تفكيك ميان «خارجي» ها و «داخلي»ها در دنياي امروز يك تفكيك مطلق نيست. به خصوص وقتي در جهان واحدي نظام هاي سياسي وجود داشته باشند كه اكثريت مردم خود را در داخل وطن خود «فرزندان ناتني» به حساب مي آورند و در همان جامعه بين المللي نظام هاي دموكراتيك تر هم وجود داشته باشند، طبيعي است كه اين تفكيك ميان «خارجي ها» و داخلي ها» بيرنگ تر و بي اعتبار تر شود. اگر مرز، وطن و مليت فقط ضابطه هايي باشند كه تنها محدوده قلمرو سركوب و چپاول يك نظام استبدادي خودي را مشخص سازند، آنگاه ديگر چنين تفكيكي وجود ندارد …
حقوقدان در بند به قدمت نفرت انسان از بردگي و عشق او به آزادي و عدالت اشاره ميكند و مي گويد كه من خود با چنين نگاهي، بسياري از هم قلمان «خارجي» را بس عزيزتر از برخي بيگانگان داخلي مي دانم …
از محمد شريف كه خود بين سالهاي مشهور 61-60 ، بيش از يكسال را در زندانهاي جمهوري اسلامي (اوين و قزل حصار) به سر برده است پيرامون قدرت گرفتن دوبارة اقتدارگرايان در كشور و وضعيت آتي حقوق بشر در ايران نيز پرسيدم . او معتقد است، هر رژيمي هر مقدار كه اقتدارگرا باشد، هر مقدار كه سعي كند بر ملت خود سلطه پيدا كند وارادة ملت خود را محدود و محصور در ادارة خود كند. اين يك خواست است! ميزان توفيق آن نكتة مقابل است! يعني جامعه. شريف بر اين باور است كه جامعة امروز ما در حال حاضر به گونه ايي نيست كه يك نظام هر مقدار كه اقتدارگرا باشد بتواند شوق ملي را براي بهره مند شدن از حقوق بشر به طور كامل امحاء كند …
«به هر حال در صورتي كه حكومت به اين تلاش بربيايد و سعي كند موازين حقوق بشر و شوق مردم را براي دستيابي به آن خفه يا كنترل كند، تكليف كساني كه بايد در صدد رشد و گسترش اين موازين بر بيايند، پيچيده تر، مشكل تر و مخاطره آميز تر خواهد شد.»
نائب رئيس كانون مدافعان حقوق بشر ايران كه رياست آن را شيرين عبادي، نوبليست ايراني امسال ب عهده دارد، در اين ديدار بر اين نكته تاكيد كرد كه به رغم هر گونه فيگور و ظاهر دموكراتيك كه جناح راست به خود بگيرد، جناح راست ماهيتاً با قدرت گرفتن مردم، آشتي نخواهد كرد. «اين جزء اوصاف آنهاست».
او بارقه هاي آغاز چنين روندي را در رسيدگي هاي قضايي اخير كاملاً مشهود عنوان كرده و مي گويد، هم اكنون با تعداد زيادي موكل دانشجو مواجه است كه ماههاي متمادي است محاكمه شده اند اما هنوز حكم آنها ابلاغ نشده است. با تعدادي موكل مواجه است كه ماههاست حكم محكوميت بدوي آنها صدر شده ولي هنوز در مرحلة تجديد نظر به نتيجه نرسيده است …
در اين ديدار همچنين از وضعيت آيندة اصلاح طلبان ديني داخل حاكميت كه به نوعي در آيندة نزديك كاملاً از قدرت كنار گذاشته خواهند شد با اين حقوقدان و فعال حقوق بشر سخن گفتم. او معتقد بود «اگر اصلاح طلباني كه تا به حال در حكومت بودند و در وضعيت جديد از حكومت كنار گذاشته مي شوند، بتوانند تعريف مشخصي از جايگاه خود به عمل بياورند، علي الاصول مي توانند به عنوان سخن گوي بخشي از جامعه قرار بگيرند و به صورت حزبي عمل كنند كه شرايط ويژة خود را دارند. بنابراين كساني را جذب خواهند كرد كه آن شرايط ويژه را بپذيرند».
شريف در پاسخ به پرسش من پيرامون شكستن حصارهاي فعلي و ايجاد روزنه براي هموار كردن مسير پرسنگلاخ حقوق بشر خواهي و دموكراسي خواهي توسط اين نيروها با ايجاد پل هاي جدي ميان خود و بخش هاي سكولار و لائيك جامعه، گفت مي توانيم براي آنها حق قائل باشيم كه لائيك ها را به درون خود نپذيرند. چرا؟ چون مي گويند ما نمايندة اين نحلة تفكر هستيم. شريف بر اين باور است كه اگر اين نحلة فكري در جامعه پايگاه داشته باشد بديهي است كه به اندازة وزن اجتماعي خود مؤثر خواهد بود. اما اين كه اگر چنانچه بر اين محدوديت ها پاي بفشرند ممكن است اقبال اجتماعي آنها دچار مخاطره شود به انتخاب خود آنها و تحليل هاي خودشان مربوط و وابسته است. «شريف» در اين گفتگو تصريح كرد بايد به آنها حق داد كه ديدگاههاي خود را مطرح كنند و كساني كه به آن ديدگاههاي خاص باور دارند را جذب كنند. «نمي توان آنها را از اين حيث كه صاحبان ساير نحله هاي تفكر را نمي پذيرند نقد كرد. چون آنها اوصاف تعريف شده ايي براي خود در نظر خواهند گرفت. اين امر بازتاب مثبتي در جامعه نخواهد داشت. ولي ارزيابي بازتاب مثبت يا منفي را هم بايد به خودشان محول كرد».
وكيل شمار زيادي از دانشجويان زنداني كشورمان در اين ديدار و در همين ارتباط به تركيب انجمن هاي اسلامي دانشگاهها نيز اشاره كرد. تركيبي كه انواع تفكرات در آن در حال همكاري با يكديگر هستند !
و غرض از واگوية اين همه، يادي بود پر شتاب از او كه سالي دور ، آن سالها كه جنگلش را انبوه توصيفمان كرده اند! دهليزهاي مكرر اختناق و سكوت را با ديگر رفقا و يارانش در هم شكست و گزمگان، همه حقير، در برابر نسلش، در برابر نسلش!! به زانو در آمدند و هم او كه ديگر بار در فصلي ديگر از ايام عمر رنج زندان را به جان خريد. و خطاب به آنان كه دوباره همصدا با فوكياما، شعار پايان تاريخ سر داده اند سخن ساز كرد :
گمان مبر به پايان رسيده كار مغان / هزار باده ي ناخورده در رگ تاك است!
حضور قاطع زرافشان در آن بند از مرز دوسالگي گذشت. بيائيد هر يك از ما، اينجا و آنجا، در هر گوشه ايي از جهان كه ايستاده ايم، به كورسوي روزنه ايي در اوين خيره شويم! در پستوخانة ذهن حضور قاطعش را دريابيم. در گوشه ايي از آن بند رو به رويش بنشينيم، مي بينيد؟! خوب دقت كنيد، او آنجاست و مشغول نوشتن است. مي نويسد، مي نويسد و مي نويسد تا بدانند و به بار بنشانندش ما بعديان آن دو مفهوم ناگزير، آزادي و عدالت را !! …