چهارشنبه 14 مرداد 1383

جامعه دينی و جامعه اخلاقی ؛ دينداری يک انتخاب اخلاقی است، عبدالکريم سروش، روزنامه ايران

Dindari-Soroush.jpg

اشاره:
دکتر عبدالکريم سروش اين بار پس از گذشت هفت ماه به ايران بازگشته است تا مدتی را در ايران بماند. اين بار نيز چون سنت چندساله ای که از ايران دور بوده است، آمده تا از اخلاق سخن بگويد. پروژه ای که شايد با تجديد تجربه اعتدال آغاز شد و همواره طی مقالات و گفت وگوهايی که داشته برآن تأکيد کرده است. اين بار در قالب کلاسی چهارجلسه ای که توسط انجمن اسلامی دانشگاه اميرکبير ترتيب داده شده است، صورتبندی می شود.
دکتر سروش پروژه اخلاق را با «تجديد تجربه اعتدال» به عنوان سخنرانی ای که در دانشگاه اميرکبير داشت آغاز کرد و آن را در فستيوال سياسی ـ فرهنگی تابستانه دانشگاه اميرکبير(پلی تکنيک) ـ که ديگر يک جريان کلاسيک شده ـ با سخن از «جامعه دينی و جامعه اخلاقی» پی گرفته است. با تشکر از انجمن اسلامی دانشگاه اميرکبير در همکاری برای پوشش اين سلسله جلسات، بخش هايی از متن سخنان دکتر عبدالکريم سروش که در جلسه اول از کلاس «جامعه دينی و جامعه اخلاقی» ايراد شده است را منتشر می کنيم .
•گروه انديشه

بحث ما در باب جامعه دينی و جامعه اخلاقی و همچنين تبيين نسبت اين دو جامعه با يکديگر است. در ابتدا لازم است به اين موضوع توجه کنيم که تقسيم جامعه به اخلاقی و دينی مربوط به جامعه شناسی نيست. در آن رشته انواع تقسيم بندی ديگری از جامعه وجود دارد، اماتقسيم جامعه به جامعه اخلاقی و دينی مطرح نبوده و نيست. با اين وصف اين تقسيم بندی برای ما مهم و معنادار است. جايگاه دينی و اخلاقی برای دينداران و طالبان اخلاق همواره مهم و معنادار بوده است و جامعه دينی نمی تواند از اين مفاهيم فربه صرفنظر کند.
حال در باب اين تقسيم بندی می توان پرسيد که آيا جامعه دينی جامعه ای اخلاقی است. شايد برای برخی اين معادله بديهی باشد، اما به واقع اين سؤال پاسخ های متفاوتی را برمی تابد. برای پاسخ به اين سؤال بهتر است در ابتدا از مفهوم اخلاق سخن بگوييم. اين مفهوم (اخلاق) همواره مغفول و مقهور و مظلوم مانده و آدميان بسيار به آن جفا کرده اند. گاه به نام دين و گاه به نام فقه و دلايل ديگر آن را مورد ستم قرارداده اند. اکنون وقت آن است که داد اخلاق را بستانيم. شايد مهمترين انتظاری هم که می توان از دين داشت همين توجه به اخلاق و پی ريزی جامعه و انسان هايی اخلاقی و با فضيلت باشد.
اساساً اگر دينداران گردهم آمدند و تکاليف دينی خود را به جای آوردند، اما فاقد فضايل و تکاليف اخلاقی بودند، آن جامعه دينی، فضيلتی ندارد و نمی توان برای آن ارزشی قائل بود، به همين سبب من تأکيد دارم که بگويم ما امروز لازم داريم که فقه و اديان و قدرت را نقد اخلاقی کنيم و تاکنون از نقد اخلاقی اين امور غفلت کرده ايم. شايد نقطه اتکای مناسبی که بتوان پای برآن نهاد و جای سفت کرد تا به نقد امور نقدپذير بپردازيم اخلاق باشد. چيزی که تاحدودی از آن فاصله گرفته ايم.
هيچ جامعه ای هرگز نمی تواند به هيچ بهانه ای اخلاق را نفی کند. تا جايی که می توان گفت گرچه جدايی دين از حکومت ممکن است، اما جدايی اخلاق از حکومت ممکن نيست. عموماً هيچگاه در بحث های جاری ميان عالمان علم سياست و جامعه شناسی بحث اينکه اخلاق از سياست جداشود وجود نداشته و ندارد. حال آنکه بحث از جدايی دين از حکومت و سياست امری آشنا و مکرر است. سکولاريسم تحت همين عنوان برای ما معنا می يابد. پس اگر جداکردن دين از حکومت ميسر باشد، جداکردن اخلاق از حکومت قطعاً مطلوب و ميسر نيست. حتی در ليبرال ترين جوامع نيز که سکولاريسم امری مسلم است بريک اصل اخلاقی که ما از آن به مدارا ياد می کنيم بنا شده است. مفروض جوامع ليبرال اين است که حکومت ها بايد بين عقايد و آرای مختلف ترجيحی ننهند، به قضاوت ننشينند، جنگ افروزی نکنند و پای در ايده و عقيده ای سفت نکنند. اين برای حکومت های ليبرال يک اصل اخلاقی است. بدين معنی در نهايی ترين لايه های سکولار جامعه و حکومت يک يا چنداصل اخلاقی وجود دارد که اساس و بنای امور قرارمی گيرد. بنابراين در صدر اصولی که يک حکومت بايد برآنها تکيه کند و به آنها توجه داشته باشد، اصول اخلاقی قراردارد. اين مطلب را می توان تعميم داد. به اين صورت انسان خردمند يا انسان به معنای دقيق کلمه، زمانی متولد می شود که اخلاق برای او جدی باشد. اصولاً انسان را به «حيوان ناطق» و خردورز تعريف کرده اند. اين تعريف، درست است. اما برخی با تأکيد به حقی که براخلاق داشته اند، انسان را «حيوان اخلاقی» ناميده اند. به عقيده من اين تعريف، تعريفی روشنگر و بجا است. البته اخلاقی بودن خودبخشی از عقلانی بودن و خردورزی است. لذا عقلانی بودن همواره جامع تر از اخلاقی بودن است. اما توجه اخلاق و تأکيد خاص برآن داشتن نيز مهم و ضروری است. حيوانات اخلاق ندارند به اين معنا که اولويت بندی آنها برمبنای ترجيحات اخلاقی نيست. آدميان وقتی در اين سطح بمانند و برای اولويت بندی ترجيحی جز ترجيحات غريزی مبتنی براحساس و لذت نداشته باشند انسان واقعی نيستند.

حال با اين اوصاف می توان پرسيد که وقتی آدمی امری يا چيزی را برچيز ديگر ترجيح می دهد چرا چنين می کند و مبنای ترجيح او چيست؟ به اين سؤال می توان دو پاسخ عمده داد. اول اينکه او از اين کار خوشش می آيد و اگر چيزی بود که بيشتر از آن لذت می برد، بی شک آن را انتخاب می کرد.
پاسخ ديگر اين است که گزينش او، گزينشی اخلاقی است. به اين معنی که آن فعل و آن امر، اخلاقی تر از امور ديگر بوده است و به نسبت ارزش اخلاقی بيشتری داشته است. به همين دليل است که می گوييم اگر تمامی کارها برمبنای لذت و احساس و ميل باشد آدميان بسيار به افق حيوانيت خود نزديک می شوند اما زمانی که هيمنه و هيبت ارزش ها و داوری های اخلاقی برکارها چيره می شود، انسان به انسانيت خود تقرب می جويد.لذا اخلاق در اولويت دادن ها نمود می يابد. آنگاه که برسر انتخاب های متفاوت و مختلف قرارمی گيريم اخلاق و انتخاب اخلاقی اهميت خود را نشان می دهد. به عنوان مثال ما بايد بگوييم که چرا دموکراسی را بر ديکتاتوری ترجيح می دهيم. آيا تنها کارآمدی دموکراسی مهم است يا امر ديگری نيز در اين باب دخيل است. می دانيد که گاه ديکتاتوری ها کارآمدتر از دموکراسی ها عمل می کنند.
برای ترجيح دموکراسی برديکتاتوری دلايل گوناگونی ذکر شده است که در بن تمام آنها اين موضوع نهفته است که دموکراسی از ديکتاتوری اخلاقی تر است. درباب آزادی و جامعه مدنی نيز می توان چنين انديشيد. اگر چه فضايل و کارايی های ديگری نيز برای دموکراسی، آزادی و جامعه مدنی متصور هست اما همين فضايل و کارکردها نيز به تحقق پاره ای از ارزش های اخلاقی کمک می کنند.
انتخاب دين نيز بايد به همين دليل باشد. يعنی بايد بتوان گفت که دينداری، اخلاقی تر از بی دينی است.اگرچه دين يک انتخاب و يک اختيار است، اما اگر براين مبنای اخلاقی بنا نشده باشد، مبنای محکمی ندارد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

پس می بينيم که وقتی سخن از اخلاق می شود، مفهومی وسيع مدنظر است که تمام زندگی آدمی به آن آغشته است و البته بايد چنين نيز باشد. جامعه دينی در اصل بايد بريک انتخاب اخلاقی تکيه کند. اساساً اين يک انتخاب اخلاقی است که آدمی ديندار باشد يا ديندار نباشد. دين بايد در مقام عمل و تحقق نشان بدهد که در استقرار يک نظم دينی، مردم اخلاقی تر عمل می کنند و اخلاق مدارتر می شوند و اولويت و گزينش های مردم ديندار فضيلت مدارتر از مردم بی دين است. اين جاست که تقدم اخلاق بردين آشکار می شود. به اين معنا جامعه ای می تواند دينی باشد اما اخلاقی نباشد و همين طور برعکس اين موضوع نيز صادق است.قطعاً اخلاق مقدم بردين و دين خادم اخلاق است، يعنی اين اخلاق است که بايد معين کند که دين حق است يا ناحق و به همين دليل انتخاب دينداری بر بی دينی با اين مفروض يک انتخاب عقلانی است و آدميان پيش از ديندار بودن بايد اخلاقی و عقلانی باشند و عمل کنند.
درباب ارزشهای اخلاقی سخن بسيار است. در اين ميان بايد به نکته ای مهم توجه داشت. اگرچه فلسفه های مختلفی در باب اخلاق وجود دارد، اما اين فلسفه های مختلف برای ارزشهای اخلاقی ای هستند که آن ارزشها، کم و بيش مورد اتفاق نظر قراردارند. اينکه چرا بايد راست گفت، يک بحث است و اينکه راست گفتن فضيلت است بحث ديگری است. اين دو را نبايد با يکديگر درآميخت. همه معتقدند که بايد راست گفت اما اينکه چرا بايد راست گفت مورد بحث فلاسفه اخلاق است. عده ای نفع جامعه را اصل می دانند، عده ای ديگر نفس راستگويی را با ارزش می شمرند و عده ای نيز چون آن را فرمان الهی می دانند تجويز می کنند و قس علی هذا.
اين تفاوت در مکاتب فلسفی نبايد ما را به اين امر برساند که معلوم نيست راستگويی خوب است يا بد. به واقع اينکه راستگويی فضيلتی اخلاقی است مورد توافق همه قراردارد اما اينکه چرا فضيلت است اختلاف وجود دارد. ضمن اينکه هيچ يک از فلسفه های مختلف اخلاق نيز به طور عام امور اخلاقی ای چون تسليم حقيقت شدن، وفای به عهد، فروتنی و ... را غيراخلاقی معرفی نکرده اند. بحث ما نيز فلسفه اخلاق نيست. ما ارزشهای اخلاقی ای داريم که کم و بيش عقلای عالم بر آنها توافق کرده اند. از جمله تسليم به حقيقت بودن و کاستن از رنج و مرارت که به زعم بسياری از اساسی ترين فضايل اخلاقی و بلکه بنياد تمام فضايل است؛ البته قواعد اخلاقی استثنا بردار هستند و گاه با يکديگر در تعارض قرارمی گيرند و يکی نافی ديگری می شود. در خود ارزشهای اخلاقی نيز بايد اولويت بندی و درجه بندی کرد. حال که مشخص شد فضايل و رذايلی وجود دارد، می توان گفت که اگر شخص يا جامعه ای پايبند به اين فضايل و برحذر از آن رذايل باشد، ما آن شخص و جامعه را اخلاقی می دانيم، حال اينکه فلسفه اين فضيلت مدار بودن چيست؟ مجال ديگری را می طلبد. از اين مسأله گذشته شايد لازم باشد که به مفهوم جامعه دينی نيز توجه کنيم و سعی کنيم که آن را نيز بشناسيم، اما به نظر می رسد که تعريف جامعه دينی مشکل تر از جامعه اخلاقی باشد.
ادامه دارد

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/10670

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'جامعه دينی و جامعه اخلاقی ؛ دينداری يک انتخاب اخلاقی است، عبدالکريم سروش، روزنامه ايران' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016