ما ایرانی ها ماشالله در همه چیز ادعا داریم . در زمانی که جو به نفع جریانی سیاسی میشود , برای اینکه از قافله عقب نمانیم اکثرمان اسیر جو و همرنگ جماعت می شویم تا رسوا نشویم که از خود نظری و هویتی داریم . بعد هم که جو برگشت و آن جریان سیاسی حالا به هر علتی ( ندانم کاری های خود و نداشتن برنامه و یا ناصادق بودنشان از ابتدا ) قافله را میبازند همه فورا اظهار انزجار میکنیم و مقاله پشت مقاله در مذمت آن جریان سیاسی مینویسیم . و بعد قضیه کی بود کی بود؟ من نبودم! تکرار میشود.
مثل همین انقلاب 57. شرافتمندانه کلاهمان را قاضی کنیم ببینیم آیا 98 درصد مردم در آن انقلاب شرکت نکردند؟ حالا اگر خود ما ایرانی ها میخواهیم خود را سانسور کنیم مساله ای دیگر است ولی حد اقل یادمان نرود که این خارجی ها فیلم زیاد از ما دارند! صحنه های تجمع مردم روی پلهای تهران که دل آدم هری میریخت که نکنه آن پل هری بریزد را یادمان رفته؟! من و شما بودیم دیگه ! پس کی بود ؟
حالا که یک نظام مخوفی مثل نظام ملاها حاکم شده و به نظر من اونم به علت همان اسیر جو شدنمان بود که بموقع از نظر سیاسی نزدیم تو دهن خمینی که چی شده وهم قدرت گرفتت مرد ؟! تو همون بودی که میگفتی نوکر مردمی. حالا بر ما استبداد حاکم میکنی؟ آری حالا هم اکثر ملت کتمان میکنیم که در اون انقلاب نقش داشتیم!
جل الخالق ! الان هم سر اصلاح طلبی همین بلا را آوردیم . نکنه تاریخ تکرار میشه؟ نه به نظر من تکرار نمی شه بلکه این اخلاق ما ایرانی هاست که عود میکنه!
ما همه از همیم هموطنان !
بیایید مثل یک خانواده که عیب و حسن هم را میشناسند و لازم نیست برای هم رل بازی کند لحظه ای خود سانسوری را بگذاریم کنار و کمی با هم رو راست باشیم .
باز هم حالا که گند اصلاحات بالا اومد , نوبت تبری جستن شد و کی بود کی بود من نبودم ؟!
سایتهای اینترنتی پر شده از مقالات در مذمت اصلاح طلبی و اصلاح طلبان
از داخل کشور نقال دو نمونه کافی باشد.
- آقای شمس الواعظین معتقد شده است که آقای خاتمی شنا کردن را فقط برای استخر بلد بود ولی مواجه با دریا شد! ایشان یادش رفته در روزنامه جامعه چقدر در کرامات آقای خاتمی قلم زد. به دانشجویان قیام کننده 18 تیر در سرمقاله جامعه هشدار داد و براشون خط و نشان کشید که از دولت اصلاحات بایستی اطاعت کنید و بر گردید به خوابگاهاتون و مطالبات بیش از ظرفیتتان را نکنید وگرنه دولت اصلاحات مجاز است اقدامات تنبیهی علیهتان اعمال کند! هر چه آن دانشجویان مظلوم میگفتند بابا این خاتمی کفایت ایستادن جلو گروهای فشار و سرکوب را ندارد کسی گوشش بدهکار نبود . اون موقع خود شمس الواعظین یادش رفت که حمایت از کسی که ظرفیتش را نمی شناسه و بعد ه ها معتقد میشه اندازه کفایتش در حد شنای داخل استخر بوده و برای دریای تحولات کشور اصلا آماده نبوده نشان بی کفایتی خودشه!
- تحکیم وحدتی ها باید صبر میکردند تا رئیس مشارکتی دانشگاه شیراز حق برگزاری اردو را ازشون سلب کند تا به این صرافت بیافتند که اصلاح طلبان هم دو رو هستند و براشون قدرت مهمه و نه حقوق شهروندان !
-خارج کشوری ها را که نگو نپرس. از اکثریتی ها بگیر تا آقای کشتگر و جمهوری خواهان و .... جو اصلاحات که گرم بود مقاله پشت مقاله در مدح اصلاح طلبی مینوشتند و حالا درست عکسش شده. جالب اینکه هیچکدامشان نیز در نقدی که بر اصلاحات مینویسند تاکید نمیکنند که همین نظر را خود ما هم داشتیم و اکنون به این علل فهمیدیم نظر خودمان غلط بوده ! نه اینجا هم باید دامن حضرات آلوده نشود . اشتباهات را فقط اصلاح طلبان داخلی کردند ! طرفداران خارج کشورشان در این فرصت سوزی ها دخیل نبودند!!
اینجانب خود چپ و ملی بوده و هستم لذا اغلب در بحث های سیاسی طیفهای مختلف سیاسی در آلمان و گاهی پاریس شرکت میکردم و مستمع بودم . آرام گوشه ای مینشستم و مواضع را بررسی میکردم .همان موقع که مثلا آقای فرخ نگهدار وکشگر در مدح اصلاحات داد سخن میدادند پیش خود قیافه آقایان را مجسم میکردم که روزی عکس جملات امروزشان را از پشت همین تریبونها اعلام کنند! و آنهم با ژست حق به جانب !!
یادم می آید روزی درکلن جلسه بحث آزادی بود بین خانم ژاله وفا از طیف مسلمانان مستقل و هواداران خط فکری آقای بنی صدر با آقایان حسن شریعتمداری جمهوری خواه و آقای مهدی فتاپور از فدائیان اکثریت درست یکهفته مانده بود به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دور دوم آقای خاتمی که خوب خاتمی با عملکردش معلوم کرده بود چیزی در چنته ندارد. ولی هنوز بحث اصلاح طلبی مد روز بود و هنوز بسیاری امید داشتند بلکه از این امامزاده معجزه ای سر زند! منجمله خود اینجانب ! هنوز از توهمات خود کامل خارج نشده بودم. آقای فتاپور که هنوز دودل بود که رای بدهد یا نه ؟! آقای شریعتمداری هم که به شیوه همیشگی "مبهم سخن بگو تا کسی نفهمد استدلالی نداری" را شیوه کرد . ( و جالب اینکه در اون جلسه همه فهمیدند ایشان چیزی در چنته ندارد چون در سخنانش معتقد بود که هنوز یک هفته باقی است و در عالم سیاست در یکهفته مسائل زیادی رخ میدهد لذا نمی توانم بطور قاطع بگویم مردم بروند یا نروند پای صندوق ولی باید به اصلاحات کمک کرد!) ولی الحق و الانصاف خانم ژاله وفا بسیار مستدل نظرات خود و طیف فکری خود را بیان کردند.مهم این بود که یک به یک علل اینکه چرا نباید به اصلاحات در چارچوب نظام حاکم باور داشت و این نظام اصلاح پذیر نیست را بر شمرد و موضع قاطع گرفت که ما از ابتدا انتخابات رادر چارچوب نظام حاکم را غیر دموکراتیک و غیر آزاد می دانستیم و در آن شرکت نکردیم و اکنون نیز حاصل تجربه مشخص تر شده و از مردم می خواهیم که برای رای خود ارزش قائل باشند و آنرا در صندوقهای این نظام نیندازند و شرح مفصلی داد در چرایی بیکفایتی دولت خاتمی و نظام حاکم البته همه در عین حفظ عفت کلام. من از ایشان یاد گرفتم حتی به دشمن خود نیز احترام بگذارم .و از آن به بعد نیز خامنه ای را هم آقا خطاب میکنم .بله من در سراشیبی عمر از یک خانم جوان درس اخلاق گرفتم .و تازه خوشحال هم هستم . اما تنها از اینرو سخنان ایشان برای اینجانب جذاب نبود بلکه سخن ایشان بر خلاف اکثر گروههای سیاسی مستدل و مستند به تجربیات بود و نه نادیده گرفتن واقعیات وقتی دگم ذهنی ایجاب میکند آدم موضع خلاف واقعیات و تجربیات عملی بگیرد! سخنان آنشب ایشان مرا شدید به فکر واد اشت .
همانگونه که نوشتم اینجانب از طیف فکری چپم . ولی سخنان این خانم باورمند به دین چندان مستدل بود که هفته ها مرا رها نکرد. و در گوشم زنگ میزد تا اینکه بالاخره پذیرفتم حق با ایشان است و زمانی که یک مسلمان به خرافات دخیل بستن به امامزاده ای بی خاصیت باور ندارد من چپ بی خود دخیل به امامزاده ای بسته ام که اصلا کفایتی ندارد! از نوع سوالات در آن جلسه بحث آزاد هم مشخص بود که اغلب شرکت کنندگان به صحبتهای خانم وفا توجه کرده اند و از دو شرکت کننده دیگر دلخور بودند. به نظر من علت اصلیش این است که مردم چه در داخل و جه در خارج بیش از همه چیز به روشنایی نظر اهمیت میدهند.
به هر حال اکنون برخي سایت ها را اگر ملاحظه کنیم مملو است ازمقالات در ذم اصلاح طلبان . انصاف باید داد که تنها طیف فکری آقای بنی صدر بود که دچار جو نشد و در اواع مقالات و مصاحبه ها و بحثهای سیاسی از ابتدا برای داخل و اپوزریسون خارج مشخص کرد و هشدار داد که این نظام اصلاح پذیر نیست و چند سال بعد همه اتان پشیمان میشوید ودیگر سودی ندارد چون چند سال فرصت خود و مردم را از دست میدهید و این سالهای بر باد رفته قابل جبران نیست .
به یاد می آورم همان دوره آقا ی بهنود در ایران تیتر زد :" بنی صدر تحریممان کرد"!
و حالا کجاست ایشان تا ملاحظه کند که بنی صدر حق داشت و ما مو را میدیدیم و او پیچش مو را ؟من نیز آنزمان آنچنان در التهاب اصلاحات میسوختم که توجه نکردم آقای بنی صدر براستی در تحریم چنین نظامی با انتخاباتش محق است .
هموطنان عزیزم .
به نظر من ما ایرانی ها بایستی شجاعت اخلاقی داشته باشیم و به اشتباهاتمان اعتراف کنیم . مهمتر از آن قدر شناسی است . بیایید هر گاه خط فکری دیگری هر چند با آن دارای اختلاف نظر سیاسی هم داشته باشیم در درایت سیاسی از ما جلو بود اعتراف کنیم . پذیرش خطا ما را زودتر به راه درست نزدیک میکند تا پافشاری در اشتباه و بغض و کینه و بستن چشم بصیرت خود بر محق بودن دیگری.
advertisement@gooya.com |
|
اینگونه است که ما به معنای واقعی کلمه دگر اندیشی را پاس میداریم و گرنه فقط با کلمات و واژه ها بازی کرده ایم .و قبول کنیم خط فکری دیگری 8 سال قبل همین تشخیصی را داده است که ما اکنون بر اثر سرخوردکی بدان رسیدیم .
و ناراحت هم نشویم و حسد نورزیم . بلکه افتخار کنیم که یک گروه ایرانی با درایت میان ما وجود دارد . همه را خودی بدانیم .و اعضای یک خانواده وقتی در فرهنگ ما قرار است بنی آدم اعضای یکدیگرباشند!
ایرانیان هموطن , گروهها و احزاب سیاسی داخل و خارج !
من ایرانیم و ایرانیان هموطنم را دوست دارم . اینجانب تا عیب خود ندیدم عیب بقیه را متوجه نشدم . لذا انتقاد این عضو کوچک خانواده را عشق به وطن و هموطن قلمداد کنید.