يكشنبه 22 شهريور 1383

چگونگی برخورد آمریکا با ایران، فرهاد عرفانی - مزدک

- پس از افغانستان و عراق ، در راستای طرح خاورمیانهء استراتژهای کاخ سفید ، پرسش بزرگ ، چگونگی برخورد با جمهوری اسلامی و به تعبیری ، اتخاذ تاکتیک مناسب در راستای استراتژی خاورمیانه ای آمریکاست :
آیا آمریکا با ایران ، همانند افغانستان و عراق برخورد خواهد کرد ؟

*******

بنابر دلایلی که در پی خواهد آمد ، پاسخ نگارنده به این پرسش منفی ست !
دستگاه دیپلماسی آمریکا ، بخوبی بر شرائط خاورمیانه آگاه است ! این مطلب را از اینجهت گفتم که ، گاهگاهی ، در سخنان مسئولین و تحلیلگران جمهوری اسلامی ، و یا افرادی در میان مخالفین این حکومت ، با نظراتی برخورد می کنم که حاکی از این قضیه است که : (( استراتژها و مسئولین کاخ سفید ، شناخت و تحلیل درستی از وضعیت خاورمیانه ندارند ! )) .
اگرچه از منظر تاریخی ، دستگاه سیاست پرداز هیئت حاکمه آمریکا ، از تجربهء طولانی در مسائل بین المللی و بخصوص ادارهء مستعمرات !! برخوردار نیست ، اما واقعیت اینستکه ، با توجه به امکانات فراوانی که در اختیار دارد ، و تربیت نیروی متخصص لازم برای فعالیت در بخش های مختلف دستگاه سیاست خارجی ، و همچنین استفادهء کارکنان این دستگاه ، از تجارب طولانی امپراطوری انگلیس و همچنین نظام اطلاعاتی اسرائیل ، که بمثابهء ستون پنجم ارتش آمریکا ، در سطح جهان ، و بخصوص منطقهء خاورمیانه عمل می کند ، مجموعا می توان به این نتیجه رسید که ، فرض عدم شناخت نسبت به شرائط ، فرضی ساده لوحانه ! و در بهترین حالت ، خوش بینانه است . قابل ذکر است که صحنه گردانان سیاست آمریکا ، از تجربهء نسبتا طولانی رابطه با ایران و کمکهای اطلاعاتی و فرهنگی چند هنگ !! سیاستمدار و نویسنده و روزنامه نگار و ارتشی رژیم شاهنشاهی ، که اساسا بجز نامشان ، همه چیزشان در ارکستر منافع ملی آمریکا کوک می شود نیز، برخوردارند . به این جماعت ، یک لشکر پیاده نظام نو کیسه های پرورده شده در خود جمهوری اسلامی را هم باید اضافه کرد ، که با آمدن نام آمریکا ، آب از لب و لوچه شان راه افتاده ، دلشان غش می رود .
بنابر آنچه آمد ، به این نتیجه می رسیم که آمریکا ، اگر تحلیل نچندان صحیحی از وضعیت عراق داشت ( که بنظر نگارنده ، این عدم شناخت کافی ، بیشتر از جنبهء فرهنگی مطرح است ) در عوض ، راجع به ایران ، وضعیت اقتصادی اش ، وضعیت نظامی و توان دفاعی ، موقعیت ژئو استراتژیک و همچنین ، آنچیزی که از آن بعنوان ملی گرائی ایرانی یاد می شود ، شناخت کافی دارد و درست بر همین اساس هم هست که ، گزینهء نظامی را در رابطه با برخورد با ایران ، هرگز مدنظر نداشته و در نظر نخواهد آورد و از منظری ، نیازی هم بر روی اتخاذ چنین روشی وجود ندارد !!
آمریکا بخوبی آگاه است که ، پیروزی نظامی بر ایران امکان ناپذیر است ! مگر از تسلیحات هسته ای ، آنهم در سطح وسیع استفاده شود ، که با توجه به وضعیت جهان از جهات گوناگون ، و همچنین عدم احساس خطر جدی ( مانند آنچه از جانب شوروی وجود داشت ) از سوی ایران ، این امکان که آمریکا عملا قادر باشد در یک عملیات منطقه ای ، از حداکثر ظرفیت نظامی اش ( سلاحهای استراتژیک هسته ای ) استفاده کند ، منتفی ست .
آمریکا می داند که در صورت وقوع جنگ در خلیج فارس و فلات ایران ، اقتصاد جهان ، ( بخصوص غرب ! ) ، حداقل برای یک دهه، دچار ضربات جبران ناپذیری خواهد شد و موقعیت شکنندهء سرمایه داری جهانی را در آستانهء اضمحلال قرار خواهد داد ! عواقب جنگ با ایران ، دامن همهء جهان را خواهد گرفت ، چرا که این منطقه ( فلات ایران ) به معنای واقعی ، قلب جهان است و هر نبرد غیر قابل کنترلی در این منطقه ، که همچون شاهراه ارتباطی و اقتصادی ، چهارگوشهء جهان را به هم وصل می کند ، نظم کنونی را در هم ریخته و وضعیتی را بوجود خواهد آورد که ، پیش بینی اش غیرممکن خواهد بود !
برخلاف آنچه نوآموزان عالم سیاست تصور می کنند ، جنگ با ایران ، هرگز جنگی برق آسا نخواهد بود ! چرا که توان استراتژیک ایران ، درمراکز اداری و نظامی کشور خلاصه نمی شود ، که به شکل حیرت آوری ، در سطح کل منطقه و در سطح جمعیتی ، گسترده است . موقعیت ژئواستراتژیک ایران ، هر نیروی نظامی را با هر توان زمین گیر خواهد کرد . این واقعیتی ست که ایرانیان ، بیش از هر زمانی در تاریخ خود ، از انگیزه ملی و توان کافی برای دفاع از سرزمین شان در برابر هر تجاوز خارجی برخوردارند و این موضوع مهم را ، بیش از هر کسی ، آمریکا می داند ! علیرغم حاکمیت دیکتاتوری بیست و پنج ساله روحانیت و بازار و تمامی ظلمی که ایشان بر مردم روا داشته اند ، مردم ایران ، حساب مملکتشان را ، به درستی ، از حساب حاکمیت جدا می کنند . آنها ، نابودی حکومت اسلامی را ، به قیمت نابودی میهن شان نمی خواهند و به این درجه از شعور سیاسی رسیده اند که پس از سه تحول بزرگ اجتماعی در صد سال اخیر ، قادر باشند خود در مورد سرنوشت سیاسی خویش تصمیم گرفته ، به بیگانگان در اینمورد ، اجازهء دخالت ندهند . چرا که ایشان ، حداقل در دو قرن اخیر ، و بخصوص پس از حوادث افغانستان و عراق ، به درستی دریافته اند ، بیگانه ، برای ایشان ، آزادی ، استقلال و عدالت به ارمغان نخواهد آورد ! که مجددا ، دور باطلی از اسارت تکرار خواهد شد .
بنابر آنچه آمد ، قریب به یقین ، گزینهء یک جنگ تمام عیار ، بین ایران و آمریکا را باید به کناری نهاد !
اما آنچه محتمل است ، پذیرش خطر یک ضربهء هشدار دهندهء نظامی ، از سوی اسرائیل و یا خود آمریکاست ، که البته صورت تحقق چنین چیزی نیز ضعیف است ، چرا که آغاز آن در اختیار اسرائیل و آمریکاست ، ولی پایان آن ، یقینا در اختیار ایران است !! چون بهیچوجه نمی توان عکس العمل جمهوری اسلامی را در این زمینه پیش بینی کرد . به عنوان مثال ، در صورت حملهء اسرائیل و یا آمریکا به تأسیسات اتمی ایران ، واقعیت اینستکه ایران ، در حال حاضر ، توان لازم برای زدن ضربهء متقابل را داراست و این امکان که در صورت عملی شدن چنین عملیاتی ، از خود خویشتنداری نشان دهد ، بسیار ضعیف است ! بر این اساس ، خواه ناخواه ، با عکس العمل ایران ، جنگ به سرعت فراگیر شده ، گستره مکانی و زمانی و پایان آن نامعلوم خواهد بود .
با چنین نگرشی ، این پرسش پیش می آید که در صورت حذف امکان درگیری مستقیم نظامی ، پس غرب و در رأس آنها ، آمریکا ، چه سیاستی را در رابطه با جمهوری اسلامی پیش خواهد گرفت ؟
سیاست آمریکا در رابطه با ایران ، مجموعهء تاکتیکهائی ست که در خدمت حذف جمهوری اسلامی ، بمثابه یک دولت نافرمان است . پس گسترهء انتخاب گزینه ، وسیع است و بهیچوجه محدود به یک یا دو روش نخواهد بود .
غیر از گزینهء نظامی ، که عملا در حال حاضر ، و در مجموع شرائط ، باید آن را کنار گذاشت ، گزینهء دیگر ، تحریم اقتصادی خواهد بود . در مورد این گزینه ، آنچه می توان گفت اینستکه ، با توجه به اعمال این روش در بیست و اندی سال گذشته ، از سوی آمریکا ، عملا عدم کارآئی آن به اثبات رسیده است ! سطح گستردهء روابط جهانی ، در حال حاضر ، تحریم یکجانبه را بی اثر کرده است . تنها در یک صورت ، اتخاذ چنین سیاستی می تواند تا حدی تأثیر گذار باشد و آنهم اینستکه همانند عراق ، با مشارکت کشورهای قدرتمند و با هماهنگی جهانی همراه باشد ، که البته این همآوائی هم غیر ممکن است ، چرا که شرائط ایران و عراق با هم فرق دارد . حتی اگر اتحادیه اروپا و آمریکا نیز به نظر مشترکی پیرامون مسألهء تحریم اقتصادی برسند ، چین و روسیه و هند و بسیاری از کشورهای عضو جنبش عدم تعهد ، انگیزه ای برای مشارکت در چنین طرحی را ندارند و بالعکس ! با توجه به موقعیت اقتصادی این کشورها ، آنها از اعمال چنین تحریمی سود فراوان خواهند برد ! در اینصورت ، این گزینه نیز ، ممکن است جمهوری اسلامی را دچار مشکل کند ، اما قادر نخواهد بود شرائط را کاملا به ضرر ایشان ، آنچنان تغییر دهد ، که منجر به سرنگونی شود .
از نظر نگارنده ، آمریکا ، با توجه به نکاتی که برشمرده شد ، به این نتیجه منطقی رسیده است که شیوهء صحیح برخورد با جمهوری اسلامی ، استفاده از مجموعه ای از گزینه های فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی است که قبلا در دوران جنگ سرد ، کارآئی خود را به اثبات رسانده و همچنین پس از جنگ سرد ، همین شیوه ها ، دستاوردهای بزرگی برای غرب داشته است . و اما این گزینه ها چه هستند و چه مشخصه هائی دارند ؟
پیش از هر چیز بگویم که ، مرکز ثقل گزینه هائی که آمریکا برگزیده است ، این تفکر است که ، مبنای هر حرکت ، در رابطه با ساقط کردن جمهوری اسلامی ، باید در داخل کشور گذاشته شود ! علت هم روشن است ، آنها دریافته اند که ضعف اساسی جمهوری اسلامی ، عدم مقبولیت توده ای و پشتیبانی مردم از این حکومت است . پس هر تاکتیکی که برپایهء دست گذاشتن ، بر این نقطه ضعف شکل بگیرد ، قادر است مبارزه با این حکومت را یک گام جلو ببرد !
و اما گزینه های برخورد چه هستند ؟
اولین گزینه ، راه اندازی یک جنگ روانی گسترده و همه جانبه و بی وقفه ، با تکیه بر ارعاب و تهدید است. این جنگ فرساینده ، قادر است هر حکومت فاقد پایگاه توده ای را ، در تنگنای انتخاب راه از یکسو ، و از سوی دیگر ، فشار توده ها به حکومت ، برای رهائی از خطر احتمالی قرار دهد . در چنین شرائطی ، حکومت ، قادر به اتخاذ سیاست درست در عرصه های مختلف نخواهد بود ، و از طرف دیگر ، نظر به عدم حمایت توده ای ، به جهت هراس از سرنگونی ، این احتمال که حاضر به تسلیم بی قید و شرط و دادن امتیاز شود ، بدون اینکه هزینهء گزافی را به دستگاه سیاست آمریکا تحمیل کند ، وجود دارد.
گزینهء دوم ، می تواند تلاش فرهنگی در جهت تعمیق فاصله ای باشد که به شکل طبیعی ، ما بین ارزشهای عقیدتی حاکم ، با ارزشهای موجود در جامعه ( که عموما متأثر از رسانه های جمعی غرب و همچنین نیازهای طبیعی جمعیت جوان کشور است ) وجود دارد. این حرکت ، از قدرت بسیج توده ای مورد نظر حاکمیت در یک شرائط اضطراری و در جهت دلخواه ، هر چه بیشتر کاسته و زمینه را برای دیگر تحریکات آماده می سازد.
گزینهء سوم ، فراهم آوردن زمینه برای گسترش هر چه بیشتر انحرافات اجتماعی ست . به شکل طبیعی ، یک جامعهء مریض ، قادر به دفاع صحیح از خود نخواهد بود . جمهوری اسلامی با سیاستهای غلط ، ارتجاعی و خائنانه خود ، متأسفانه زمینه سوء استفاده غرب و بخصوص آمریکا را در اینجهت ، بسیار خوب ، فراهم آورده است . از هم گسیختگی اجتماعی ، از هم پاشیدن خانواده ها و سقوط ارزشهای فرهنگی ، گسترش هر چه بیشتر اعتیاد و فحشاء ، و همچنین ، میدان یافتن هر چه بیشتر افکار خرافی از سوئی و از سوی دیگر، قطع ارتباط تاریخی ، بین نسل جدید با نسل گذشته ، و عدم فعالیت احزاب سیاسی ، همه و همه ، آنچنان شرائطی را فراهم آورده است که ، هر نیروی مصمم خارجی ، قادر خواهد بود با برنامه ریزی ، در جهت منافع خود ، از آن بهره برداری سیاسی کند .
و اما گزینهء چهارم ، که از نظر نگارنده ، مهم ترین و محوری ترین گزینه ء مورد نظر آمریکاست ، ایجاد کشمکشهای داخلی ، بر بستر ، اختلافات قومی است ! تکیه بر دو عامل زبان و گویش و در ادامه ، مذهب ، مبنای ایجاد چنین سیاستی است . این سخن ، بدان معنا نیست که اکنون بستر چنین تحریکاتی فراهم است ، اتفاقا ، به دلیل در آمیختگی قومی ، نژادی ، اقلیمی ، اقتصادی و زبانی ، حداقل چهار دهه است که بهره برداری از زمینهء اختلافات قومی بسیار نامساعد است و هر روز که می گذرد این امکان ضعیف و ضعیف تر می شود ، اما نکتهء مهم اینجاست که ، تجربهء تاریخی کشورهای دیگر نشان داده است ، زمینهء احساسات و گرایشات قومی ، از پتانسیل بسیار قدرتمندی در ایجاد تحرک و شورش و درگیری برخوردار است و هر زمان که نیروئی با امکانات مناسب و طرح و برنامه ، در این زمینه سرمایه گذاری کند ، قادر است درمدت کوتاهی ، بهترین بهره را از این سرمایه گذاری ، ببرد ! بخصوص اگر وضعیت بد اقتصادی ، نارضایتی از سیاستهای حاکم ، احساس عدم امنیت اجتماعی در عرصه های مختلف ، وجود داشته باشد ، فراهم آوردن چنان شرائطی که بتوان اقوام را بر مبنای احساسات قومی - شوونیستی ، مذهبی و یا تمایلات استقلال طلبانه به تحرک واداشت و جامعه را به سمت از هم گسیختگی ، هرج و مرج ، و در نهایت ، جنگ داخلی و فروپاشی پیش برد ، چندان مشکل نیست !
براین اساس است که می گوئیم ، وجود شرائط مهیا الزامی نیست ، این شرائط را به سادگی می توان فراهم کرد ! و صد البته (( این )) از تخصص های ویژهء استعمار و امپریالیسم است . آنها در این زمینه بسیار کارکرده و تجربه دارند. بخصوص که جامعهء ما را بهتر از خود ما می شناسند ! چرا که شرائط روشنفکر مملکت ما ، برای شناسائی جامعهء خویش ، مهیا نبوده ، اما امپریالیستها ، با آسودگی خاطر و آزادی و آسایش ! بر روی چگونگی در اسارت نگهداشتن ما ، کار تخصصی کرده اند و تا سوراخ - سنبه های جامعه مان را کاویده اند !
به عنوان مثال ، بنده ، اگر در زمان محمدرضاشاه ، بر اثر یک اشتباه ، عکسی از بیابانهای اطراف یک پادگان می انداختم ، سر و کارم با ساواک بود و تخت شکنجه و سیخ و درفش ! در حالیکه همزمان ، چهل و چهار هزار مستشار نظامی آمریکا و انگلیس ، تمامی ارکان سیاسی - نظامی - امنیتی کشورم را در اختیار داشتند و همهء اسرار مملکت را بهتر از خودشاه می دانستند !! نه فکر کنید این قضیه مربوط به زمان محمدرضا ست ، نه !! پیش از او نیز چنین بوده و در حال حاضر هم به شکلی دیگر و از طرق دیگر ، همان است ! به هر صورت ، منظور این بود که بگویم ؛ مجموعهء شرائط و وضعیت فعلی ، از هر جهت ، مستعد حرکت در جهت طراحی برای اجرای گزینهء چهارم ، یعنی ایجاد آتش اختلافات قومی ، بر بستر خواستهائی ست که ، بظاهر، از مشروعیت و حقانیت نیز برخوردارند !
امپریالیستها و بخصوص آمریکا ، از پیشبرد سیاست تشتت قومی ، سه منفعت بزرگ را مد نظر دارند !
اول اینکه ، یکبار و برای همیشه از دست کشوری بزرگ و یکپارچه و بالقوه توانمند در منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه خلاص شوند !
دوم اینکه ، با ایجاد مجموعه ای از فدراتیوهای تحت فرمان ، که به هر شکل ، قادر به بازی با آنها خواهند بود ، حضور همیشگی خود را د رمنطقه خاورمیانه تثبیت کرده ، بر روی دریای ثروت منطقه جاخوش کرده ، رقبای گردن کلفتی همچون چین و هند و روسیه را از میدان بدر کرده ، تحت کنترل در آورند.
سوم اینکه ، با انحراف جنبش عدالت طلبانه و آزادیخواهانه مردم ایران و تقلیل خواستهای آن به سطح خواستهای قومی ، ناسیونالیستی و منطقه ای ، یکبار و برای همیشه از شر شبح تسلط نیروهای رادیکال چپ بر قلب جهان ، خلاص شوند !
اکنون دیگر ، کاملا روشن شده است که به راه اندازی کودتای 28 مرداد نیز ، تنها و تنها به انگیزهء جلوگیری از قدرت یابی کمونیستها بوده است و بس ! همچنین ، ساخت و پاخت با نمایندگان خمینی ( بازرگان و اطرافیان ) در آستانهء انقلاب بهمن و انحراف جنبش انقلابی مردم ایران در سال پنجاه و هفت ، تحت عنوان مذهب نیز ، دقیقا بر همین مبنا صورت پذیرفت !!
بنابراین ، مشاهده می کنیم که تاکتیک ایجاد اختلافات قومی ، شوراندن مردم بر اساس احساسات شوونیستی ، علم کردن اختلافات زبانی و سینه زدن زیر علم حق تعیین سرنوشت و حقوق خلقها !! و دفاع از طرح فدرالیسم برای ایران !!! مثل حلقه های زنجیر ، دارای پیوستگی اند و سرمنشاء واحدی دارند !

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

آمریکا و انگلیس ، از طریق نفوذیهای خود در احزاب سابقه دار ( که لزوما احزاب محلی و قومی هم نیستند !! ) ، برگزاری جلسه های مختلف ( توسط همین نفوذیها ) ، تحت عنوان (( بررسی مسائل ملی )) ، (( مسئله حقوق اقوام و ملل !؟ ساکن ایران )) ، (( حمایت از حق تعیین سرنوشت ملل؟!!!! ساکن ایران !! )) ، سخنرانی پیرامون فدرالیسم در ایران ! )) و ... عناوینی از این قبیل در انگلیس و آلمان و آمریکا ، و از طرف دیگر ، طرح خواست ایجاد نظام فدرال برای آینده ایران در کنگره های احزاب مذکور و تبدیل این طرحها به اصول برنامه ای این احزاب ، و همزمان حمایت مالی گسترده از قلم بدستان شوونیست در رسانه ها و ایجاد پایگاههای اینترنتی و تبلیغ و جوسازی گسترده پیرامون طرح فدرالیسم ، و از سوی دیگر ، ایجاد تشتت و سخنرانی در داخل کشور و تحریک جوانان و دانش آموزان و محصلین متعلق به مناطق قومی برای طرح خواستهائی بر مبنای حقوق منطقه ای و ... ، تلاش گسترده و هماهنگی را به راه انداخته اند ، تا زمینهء لازم برای تحرکات بعدی ، یعنی انحراف مسیر مبارزات مردم و همچنین برافروختن آتش اختلافات قومی و ایجاد جنگ داخلی را فراهم آورند .
تصور آنها این است که بدینوسیله هم از شر جمهوری اسلامی راحت می شوند ، هم از شر وجود کشور و ملتی بنام ایران !!! یعنی به زبان ساده ، می خواهند بدست خود ما ، میهنمان را نابود کنند. آنها می خواهند از حق مشروع مردم ایران در سرنگونی نظام کثیف اسلامی ، سوء استفاده کرده ، مسیر این مبارزه را منحرف کرده ، ما را بجان هم انداخته ، همانند عراق ! ضمن نابودی دیکتاتور ، بر سرنوشت ما حاکم شده ، از حق ملت ایران برای تعیین سرنوشت خویش ، تحت عنوان حقوق قومی ! جلوگیری بعمل آورده ، این مملکت را تکه - پاره کنند !
درست به همان شکل که در انقلاب بهمن از مذهب استفاده کرده و مسیر انقلاب را عوض کردند ، اینبار می خواهند بر موج قوم گرائی سوار شده ، با تقلیل خواستهای ملی ، طبقاتی ، و دمکراتیک ، به خواستهای قومی و منطقه ای ، مسیر انقلاب بعدی را عوض کرده ، به آنجا ببرند که خود می خواهند!
در اینجا می خواهم با صراحت اعلام کنم که : در این برهه از تاریخ ، هر فرد و گروه و جریان و حزب و دسته ای که پرچم خواستهای قومی را برافرازد و هر جریانی که از طرحهای خودمختاری و ایجاد نظام فدرال در ایران صحبت به میان آورد ، آگاهانه یا ناآگاهانه ، در خدمت به منافع امپریالیستها عمل کرده است و یکصد سال مبارزات مستمر مردم ایران برای آزادی و عدالت را زیر پا نهاده است و آن را به انحراف کشانیده است .
تقلیل خواستهای عمومی مردم ایران به مطالبات فرقه ای و قومی ، علاوه بر اینکه هیچ نشانی از ترقی خواهی با خود ندارد ، که حرکتی صد در صد ارتجاعی ، سیاستی بغایت راست ، و در خدمت به منافع غارتگران خارجی ست !

*********

آنچه در پایان می توان گفت اینستکه ، تاکتیک کنونی آمریکا و انگلیس در رابطه با ایران بر خلاف عراق ، نه حملهء نظامی ، که ایجاد اختلافات قومی و جنگ داخلی ، انحراف مبارزات مردم ایران و تکه تکه کردن کشور تحت عنوان فدرالیسم است ! و صد البته ، جمهوری اسلامی نیز ، با تکیه به همین بهانه قادر خواهد بود مطالبات بر حق و عمومی مردم ایران را با سرکوب و اختناق پاسخ داده ، با انگ تجزیه طلبی آن را توجیه نماید!
وظیفهء ملی و میهنی تمامی آزادیخواهان ، عدالت طلبان و میهن پرستان واقعی ، نیروها و افراد و روشنفکران مردم دوست و چپ در حال حاضر ، افشای این تاکتیک ، و تلاش در جهت مطرح نمودن خواستها و مطالبات عمومی مردم ایران ، در جهت ایجاد کشوری متحد ، یکپارچه ، دمکراتیک ، مستقل و پیشرفته ، مبتنی بر حقوق برابر همهء اتباع ایرانی ، صرفنظر از تعلقات قومی ، نژادی ، مذهبی ، زبانی ، جنسی و ... است !

شهریور 1383

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/11897

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'چگونگی برخورد آمریکا با ایران، فرهاد عرفانی - مزدک' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016